۱٬۰۵۶
ویرایش
خط ۷۰۷: | خط ۷۰۷: | ||
'''دیگر فعالیتهای تروریستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی''' | '''دیگر فعالیتهای تروریستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی''' | ||
''' | '''ترکیه شکارگاه تروریسم جمهوری اسلامی''' | ||
در طول دو دههٌ 60 و 70 جمهوری اسلامی ، تركيه را بهعنوان يكي از اصليترين مراكز تروريسم خود، تبديل كرد. ترور مخالفان ايراني، ترور ديپلوماتهاي خارجي و روشنفكران ترك، آدمربايي و شكنجهٌ قربانيان در خاك تركيه و انفجار و بمبگذاري، بخشي از این تروریسم در تركيه است. علاوه بر اين جمهوری اسلامی از تركيه بهعنوان سرپل تروریسم خود در كشورهاي ديگر استفاده ميكند. دستگاههاي گستردهٌ فرهنگی – سیاسی در تركيه به عضوگيريهاي محلي و اعزام آنها به پادگانهاي مراكز آموزش تروريستي در ايران و سازمان دادن آنها براي عمليات تروريستي مبادرت ميكنند. واحد اطلاعات سپاه پاسداران، نيروي قدس، وزارت اطلاعات، وزارت خارجه و سفارتخانه و كنسولگريهاي رژيم در آنكارا و استانبول و وزارت كشور جمهوری اسلامی بهصورت موازي يا هماهنگ و مكمل يكديگر در اين اقدامات تروريستي در تركيه طي این دو دههٌ شركت داشتند. يكي از وظايف اصلي ادارهٌ كل وزارت اطلاعات آذربايجان غربي در اروميه، و ادارات تابعهٌ آن در شهرهاي اين استان بويژه خوي و سلماس، سازمان دادن فعاليتهاي تروريستي رژيم در تركيه است. | |||
كارنامهٌ دو دهه | |||
مهمترين مأموريت ارگانهاي تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه اقدام عليه مجاهدين و پناهندگان و پناهجويان هوادار اين سازمان ميباشد. يكي از مأموران جمهوری اسلامی در ارديبهشت66 اعلام كرد كه جمهوری اسلامی از سال1360جهاد اسلامي را در تركيه بهمنظور مبارزه با سازمان مجاهدين و جلوگيري از گردهماييها و تظاهرات آنها در اين كشور تشكيل داد. شبكهٌ تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه بعدها گسترش بيشتري يافت و بهتدريج حوزههاي بيشتري را در برگرفت. جمهوری اسلامی ترورهاي خود را در تركيه از اولين سالهاي دههٌ60 شروع كرد. | |||
آنها با | زيادالسحي دبير اول سفارت اردن در تركيه در سال64 تحت فرماندهي كاردار وقت سفارت جمهوری اسلامی در تركيه بهنام جواد جوان ترور شد. عامل ترور فردي ايرانيالاصل بهنام علي كنت بود كه دستگير شد و جواد جوان و يك ديپلومات ایرانی ديگر بهنام غلام يحيي وفايي كه در اين ترور دست داشت، با استفاده از پاسپورت ديپلوماتيك از تركيه خارج شد. | ||
خبرگزاري رويتر در 1آذرماه65 بهنقل از يك مقام بلندپايهٌ تركيه اعلام كرد: «يك كارمند سفارت ايران در آنكارا پس از آنكه دادستان دادگاه نام او را در رابطه با قتل يك ديپلومات اردني اعلام نمود، از تركيه خارج شده است». | |||
در مرداد و دي سال64 دو پناهندهٌ ايراني در تركيه بهنامهاي سرهنگ شاهوردي و سرهنگ هادي مراد توسط تروريستهاي جمهوری اسلامی ترور شدند. سرهنگ حيدري و سرگرد خلبان حسن منصور نيز در سال66 در اين كشور ترور شدند. تروريستهاي جمهوری اسلامی در شهريور65 به كنيسهٌ يهوديان در استانبول حمله كردند. قبل از اين عمليات پاسدار محسن رفيق دوست وزير سپاه بههمراه معاونش پاسدار قديري به استانبول آمده بودند. | |||
عملیاتهای تروریستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در رابطه با مجاهدین | |||
'''1 -''' '''ربودن ابوالحسن مجتهدزاده یک عضو مجاهدین در تركيه''' | |||
ناظران اظهار میدارند بعداز آخرین عمليات مجاهدین که به فروغ جاويدان معروف است، وزارت اطلاعات از درون نظام بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت كه چرا از برنامهٌ عمليات مجاهدين بهموقع مطلع نبوده است و از اين وزارتخانه ميخواستند كه گزارشي از وضعيت مجاهدين بدهد. وزارت اطلاعات با استفاده از ديپلوماتهایش در تركيه در تاريخ 19آذر1367 اقدام به ربودن یک عضو مجاهدین به نام ابوالحسن مجتهدزاده در شهر استانبول كرد. روز 19مهرماه1367حدود 10تروريست جمهوری اسلامی كه با چند خودرو حركت ميكردند با ترتيب دادن يك تصادف ساختگي در منطقهٌ آكساراي استانبول مجتهدزاده را ربودند. وي را در روزهاي اول در دو خانهٌ امن مورد بازجويي و شكنجه قرار دادند. تروريستها برای كشف نشدن محل اختفاي مجتهدزاده توسط پليس تركيه از روز سوم او را به كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول منتقل كردند كه بهدليل مصونيت ديپلوماتيك پليس نميتوانست به آن مراجعه كند. از همان ابتدا يكي از ديپلوماتهاي ایران بهنام مهران باقري با نامهاي مستعار جاويد و جواد شكنجه و بازجويي از مجتهدزاده را شروع كرد. در اين مدت بارها براي او صحنهٌ اعدام مصنوعي ترتيب دادند تا او را وادار به دادن اطلاعات بكنند. در قسمتي از گزارشي كه مجتهدزاده از دوران اسارتش نوشته آمده است: «در كنسولگري شكنجهها شديدتر بود. از اينكه نتوانسته بودند اطلاعاتي از من بگيرند مثل مار زخمخورده شده بودند. از ابتداي دستگيري تا آخرين لحظهيي كه از چنگال اين دژخيمان بيرون آمدم يك لحظه ناكام گذاشتن اين مزدوران را از ياد نبردم. بههمين خاطر در روز دوم انتقالم به كنسولگري يعني 25مهر67 اقدام به يك عمل انتحاري كردم. طرح اين بود كه خودم را از پنجرهٌ دستشويي به بيرون پرتاپ كرده و در ضمن پرتاپ با فرياد «مرگ بر خميني - دورد بر رجوي» لااقل بتوانم با صدايم مردم را متوجه ماجرا نمايم. براي اجراي طرح به بهانهٌ دستشوئي رفتم، سه نفر از مزدوران با من آمدند، با دو دست و سر به شيشه خيز برداشتم، ولي پنجره دو جداره بود. اولين شيشه كه شكست مزدوري بهنام محسن مرا از پشت گرفت و بعد با 7 - 8 نفر ديگر مرا زير مشت و لگد و بعد شكنجه قرار دادند. بهطوريكه بعد از يكساعت خون استفراغ كردم. مرا مجدداًبه قفس انداختند، يكي دو ساعت بعد مرا از قفس خارج كردند و چيزي بهنام «منگه سر» دور سرم بستند و با گيرههايي كه داشت شروع به بستن آن كردند. جلوي دهانم را گرفته بودند و به پيچاندن ادامه ميدادند در اثر فشار حس ميكردم تمامي سلولهاي بدنم و بهويژه سلولهاي مغزم دارند يك به يك ميشكنند. با اين وضعيت مرا دوبار داخل قفس كردند و تمام شب مانع خوابيدن من شدند». | |||
انتقال به مرز ايران و شكست طرح | |||
تروریستها چند روز بعد تصميم گرفتند كه مجتهدزاده را به ايران منتقل كنند. آنها همهٌ امكانات را فراهم كرده و 8ديپلومات با دو بنز نمرهٌ ديپلوماتيك و با همراه داشتن زن و بچه به مثابه پوشي براي عاديسازي روانه ايران شدند. مجتهدزاده تعریف میکند: « بعداز ساعتي كتكزدن بسته بودن دست و پايم را چك كردند و بعد مرا در كيسه خواب گذاشتند و طوري آنرا بستند كه من جايي را نبينم. يكي از مزدوران مرا روي دوش گرفت و از آسانسور مرا به حياط كنسولگري آورد و در صندوق عقب ماشين جاي داد. ماشين حركت كرد، در اثر گرما، چسب ضد آب مقداري شل شد و قدرت مانور دستهايم بيشتر شد و توانستم مقداري چسب را از جلوي چشمهايم كنار بزنم و سوراخ پشت نمره ماشين و سوراخي در بالاي باك بنزين كه نور ميآمد، نور چراغ ماشين عقبي را ببينم و در اين حالت برايم يقين شد كه دارند مرا به ايران منتقل ميكنند. هيچ لحظهيي در اين روزها فكر فرار را از سرم دور نكرده بودم و بنابراين با هوشياري كامل دنبال شرايطي براي فرار بودم... | |||
با پاهايم به صندوق عقب زدم و داد و بيداد راه انداختم آنها متقابلاًبه فحاشي پرداخته و گفتند «چه مرگت است؟» گفتم احتياج دارم كه چند دقيقه نگهداريد. گفتند زياد حرف نزن نيمساعت ديگر نگهميداريم. حدود يكساعت بعد به جادهٌ خاكي پيچيدند و بعد نگهداشتند. تا اين نقطه حدود 16 - 17 ساعت در راه بوديم. وقتي چشمهايم را باز كردند ديدم كه پشت ماشين را رو به كوه كردهاند. آنگاه مزدور مهران باقري نزد من آمد و گفت «گوش كن ببين چه ميگويم، بهغير از من به كس ديگري نگاه نميكني. اينجا پاهايت را باز ميكنم 5 - 6متر جلوتر ميروي هركاري داري انجام ميدهي و بعد برميگردي… | |||
در كنارم يك سنگ باندازهٌ يك مشت بود كه برداشتم و فرياد زدم مرگ بر خميني و شروع به فرار به موازات جاده اصلي كردم. بهعلت گلي بودن زمين شخم خورده سرعتم كم شد كه به جاده اصلي رفتم و حدود 100متر كه رفته بودم مزدور باقري مرا از پشت گرفت كه با سنگ برگشتم و گفتم مزدور و يقهاش را گرفتم كه پيراهنش پاره شد. سنگ را به صورتش زدم جاخالي داد و به سنيهاش خورد. كاملاً خودش را باخته بود كه دوباره شروع به فرار كردم كه ماشين بنز متعلق به تروريست رسول باقرنژاد شايان، (نفر سوم سفارت در آنكارا) جلوي مرا گرفت كه من به جادهٌ خاكي رفتم و بعد مجدداًبه جاده آمدم كه تا سرعتم را بيشتر كنم كه بنز دوم به رانندگي مزدور حميد رضا كريمي جلوي من ترمز كرد و در يك حلقهٌ محاصره مرا دوباره دستگير كردند. در اين حالت دو تراكتور كه از آنجا عبور ميكردند مرا ديدند و مات و مبهوت ماندند. | |||
آنها نتوانستند مرا دوباره به صندوق عقب بيندازند و مرا در داخل ماشين مزدور شايان گذاشتند و مزدوران حميدرضا كريمي و باقرينژاد در دوطرف من نشستند. باقري كلتش را كه در كيسه كرده بود به سمت من گرفت و سر مرا بهزور پايين برد. 300 - 400متر با سرعت تمام حركت كردند كه شايان گفت: بنزين ما دارد تمام ميشود. … در شهر رفاهيه در كنار يك پمپ بنزين نگهداشتند، يكي از مزدوران براي زدن بنزين پياده شد، كريمي هم به ماشين خودش رفت من از اولين فرصت استفاده كردم وقتي كريمي پياده شد با دست چپم زير كلت مهران باقري زدم و چون شل گرفته بود با اين ضربه كلت به طرف سقف ماشين پرتاب شد و با تمام قوا با پاهايم به شيشه درب ماشين زدم بهطوريكه درب آن باز شد و فرياد زدم «كمك ! اينها تروريستند». با شنيدن صداي من 5 - 6بچه كه آنجا بودند به طرف ماشين دويدند كه شايان مقداري پول به طرف آنها انداخت و سوار ماشين شد، خسرو عبداللهي كه جلو نشسته بود فوراً درب عقب را بست و من در داخل ماشين با مهران باقري درگير شدم، نفر جلو نيز مرا ميزد هر دو ميخواستند جلو تحرك مرا بگيرند ولي من توانستم دوباره با پايم به درب بكوبم كه قفل درب شكست و درب به پمپ بنزين خورد و صداي وحشتناكي كرد و دوباره شروع به دادزدن كردم «كمك، كمك اينها تروريستهاي خميني هستند». كسي كه در پمپ بنزين كار ميكرد و يك جوان 20ساله كه آنجا بود شاهد اين ماجرا بودند.كه بهزبان تركي گفتند چرا او را ميكشيد. مهران باقري داد زد كه «فوري ، فوري حركت كنيد». پس از اينكه 300متر از پمپ بنزين دور شديم به جادهٌ فرعي و به طرف يك دره پايين رفتند و در كنار رودخانه نگهداشتند و بعداز كتك مفصل بهمن دست و پا و چشمم را محكم بستند و با چسب ضدآب باندپيچي كرده و در صندوق عقب انداخته و بهسرعت از دره بيرون آمدند. بعداز 300 - 400متر دوباره نگهداشتند و بر روي من در صندوق عقب لاستيك زاپاس و كيف و ساك قرار دادند تا هيچ فضايي براي حركت من نباشد. و صندوق عقب هم عادي باشد. بعداز طي مسافت حدود 70 كيلومتر پليس خودرو را متوقف كرد و عليرغم مقاومت مزدوران رژيم، صندوق عقب ماشين نمرهٌ ديپلوماتيك را باز كرد و مرا بيرون آورد».<ref>مجاهدین میگویند تلگرافهاي مسعود رجوی به رئيس جمهور و نخست وزير تركيه و اقدامات بينالمللي آنها، باعث شده بود كه دولت تركيه يك بسيج گسترده براي پيداكردن مجتهدزاده بهعمل بياورد.</ref> | |||
وزارت اطلاعات طراح و مجري عمليات آدمربايي | |||
مسئوليت اجراي اين آدمربايي پس از تصميمگيري به عهدهٌ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی گذاشته شده بود. اين وزارتخانه يك تيم زبدهٌ عملياتي براي اجراي اين مأموريت به تركيه اعزام كرد. تمام امكانات سفارت و كنسولگريها در تركيه را بهخدمت گرفت و يك ستاد پشتيباني در ادارهٌ اطلاعات شهر سلماس مستقر كرد. اطلاعات سپاه نيز در اين طرح با وزارت اطلاعات همكاري نزديك داشت. نيروهاي اطلاعات سپاه در خوي نيز مأموريت داشتند تا در شرايط اضطراري به كمك اطلاعات بيايند. | |||
شماري از اعضاي تيم عملياتي عبارت بودند از مهران باقري، خسرو عبداللهي، رسول باقرنژاد شايان، باختري، صادق سرلك و معين صالحپور. جمهوری اسلامی در آخرين روزها براي همهٌ اين تروريستها پاسپورت ديپلوماتيك صادر كرده بود تا بتوانند خودشان را از معركه نجات دهند. براي مهران باقري (جاويد) در تاريخ 28مهرماه68يعني همان روز انتقال مجتهدزاده به تهران پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ0055776 صادر شده بود. براي خسرو عبداللهي كه در انتقال مجتهدزاده به تهران شركت داشت نيز، پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ005775 در تاريخ 28مهرماه 1367 صادر شده بود. براي رسول باقرنژاد شايان نيز پاسپورت ديپلوماتيك تهيه شده بود. همهٌ تروريستها بهرغم دستگير شدن بهدليل داشتن پاسپورت ديپلوماتيك، آزاد شده و به ايران بازگشتند. ستاد پشتيباني مستقر در سلماس، هدايت تروريستها به تركيه، تعيين مسير رفت و بازگشت آنها و تهيه امكانات لازم براي آنها را بهعهده داشت. تروريستها بهطور رسمي از مرز بازرگان به تركيه وارد شده بودند و قصد داشتند از همين مسير به ايران برگردند. ادارهٌ اطلاعات سلماس دو مسير زاپاس يكي از باشقلعه و ديگري دوغوبايزيد در نظر گرفته بود. | |||
سفارت و كنسولگريهاي جمهوری اسلامی در تركيه | |||
ادارهٌ دوازدهم وزارت خارجه به سرپرستي محمود طاهري در طراحي و هدايت اين عمل تروريستي شركت داشت. منوچهر متكي سفير وقت جمهوری اسلامی در آنكارا مسئوليت حل و فصل مسائل قانوني و حقوقي و استفاده از امكانات ديپلوماتيك براي تروريستها را بهعهده داشت. منوچهر متكي بعدها معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شد. عباس لطيفي كنسول وقت ایران در آنكارا نيز نقش فعالي در اين عمليات تروريستي بر عهده داشت. اما از كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول كه بيشترين نقش را در تروريسم این نظام در 23سال گذشته داشته است، افراد زير در ربودن و شكنجهٌ مجتهدزاده و انتقال ناموفق وي به ايران شركت داشتند: | |||
1) ميرجعفر زعفرانچي سركنسول وقت در استانبول. اين فرد در بازار تهران مغازهٌ پارچهفروشي داشت و از عناصر فعال نظام در بازار محسوب ميشد ولايتي وي را به وزارت خارجه آورد و بعد او را بهعنوان كنسول در استانبول منصوب كرد. زعفرانچي رابط تروريستهاي وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات در استانبول بود. | |||
2) هاشمي معاون كنسول كه تمديد پاسپورت تروريستها و حل مسائل قانوني آنها را بهعهده داشت. | |||
3) حميد رضا كريمي دبير دوم. چنانكه در گزارش مجتهدزاده بود وي از ترويستهاي فعال صحنهٌ انتقال مجتهدزاده به ايران بود. | |||
4) محسن يكي از افراد كنسولگري در استانبول، در اين طرح انتقال نقش حفاظت را بهعهده داشت. | |||
'''2 - ترور نافرجام عضو مجاهدین حسين عابديني''' | |||
در روز چهارشنبه 23اسفند68 چهار تروريست جمهوری اسلامی در حاليكه بر دو خودرو سوار بودند، در مسير فرودگاه استانبول ماشين حسين عابديني (اخوان جم) و همراهان را متوقف و به سوي او آتش گشودند. عابديني بهمحض مشاهدهٌ تروريستها از ماشين پياده شد و با دست خالي بهسمت ترويستها تهاجم كرد. تعادل تروريستها بر هم خورد و سلاح يكي از آنها به زمين افتاد و فرصت شليك تير خلاص به حسين عابديني كه بهشدت مجروح شده بود، نيافتند و از محل متواري شدند. | |||
دشمن به تصور اين بود كه سرنشين اين خودرو محمد سيدالمحدثين مسئول ستاد سياسي وقت سازمان مجاهدين است . پس از اين حمله روزنامهها و راديو جمهوری اسلامی بلافاصله اعلام كردند كه سيدالمحدثين بهدست عناصر حزبالله كشته شده است. | |||
طرح ترور | |||
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از قبل فردي بهنام «آدينچ اولوش» را در استانبول به استخدام خود در آورده بود. اولوش در تلفنخانهٌ مركزي سورايچي استانبول (در امين اونو) كار ميكرد. وزارت اطلاعات با پرداخت 80هزار دلار از طريق اين فرد امكان شنود شماري از تلفنهاي مجاهدين در تركيه را بهدست آورده بود. | |||
اطلاعات آخوندي با استفاده از مانيتور تلفنهاي مجاهدين به جزئيات برخي از ترددهاي مجاهدين از طريق فرودگاه استانبول پي برده بود و بر اين اساس به احمد عقيقي يك فرمانده تروريست در سفارت جمهوری اسلامی در تركيه دستور آماده شدن تيمها را براي اين ترور ميدهد. عقيقي يك تروريست بهنام «رياحي» با نام مستعار امير حسيني را به همراه چند تروريست ديگر بهسرعت از طريق قبرس وارد تركيه ميكند. | |||
تروريستها با كمك سفارت جمهوری اسلامی و ادارهٌ كل اطلاعات آذربايجان غربي در اروميه به ايران رفتند. در روزهاي قبل از ترور، كنسول جمهوری اسلامی در استانبول توسط رياحي و چند تروريست ديگر رفت و آمدها در فرودگاه را كنترل ميكردند تا با تسلط بيشتر بر صحنه عمل كنند. | |||
احمد عقيقي كه يكي از فرماندهای تروريستهاي وزارت اطلاعات بود، از اواخر ديماه68 بهعنوان يك ديپلومات، براي پيشبرد اهداف تروريستي جمهوری اسلامی و سازماندادن جوخههاي ترور به تركيه آمده بود. اين فرد چندي پس از سوءقصد به عابديني، از تركيه به سفارت جمهوری اسلامی در وين منتقل شد. ماهنامهٌ آلماني «تروريسم» تيرماه1369 نوشت: «ارگانهاي امنيتي تركيه نشانههايي در اختيار دارند كه دولت تهران در پشت چند سوءقصدي كه چندي پيش در آنكارا و استانبول روي داده قرار دارد. در تاريخ 31ژانويه1990 پروفسور معمر آكسوي، رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس مورد اصابت گلوله قرار گرفت. قتل وي با اقامت يك "ديپلومات" ايراني بهنام احمد عقيقي در رابطه ميباشد. اين ديپلومات در واقع عضو سازمان امنيت ايران ميباشد كه 20روز قبل از قتل پروفسور آكسوي به تركيه آمده بود و با افراد مختلفي كه بهعنوان نمايندگان قشريگرايي اسلامي معروف هستند، ملاقات نمود. طبق اطلاعات ديگر ارگانهاي تركيه، "عقيقي"همچنين در سوءقصد بر عليه اخوان جم (حسين عابديني) شركت داشته است». | |||
تلاشهاي بعد از ترور | |||
تروریستهای جمهوری اسلامی ابتدا به وزارت اطلاعات گزارش كردند كه محدثين را ترور كردهاند. بعداز تكذيب اين موضوع در اطلاعيهٌ مجاهدين، وزارت اطلاعات تلاش كرد از بيمارستاني كه عابديني بستري بود، اطلاعات كسب كند كه چه كسي را ترور كرده است؟ و آيا امكان اينرا مييابد كه در بيمارستان او را به قتل برساند؟ در همين رابطه از عناصرش در تركيه استفاده كرده تا به بخش سيسييو بيمارستان وارد شوند. ولي با هوشياري مجاهدين اين طرح شكست خورد و به اطلاعات مشخصي هم نرسيدند. 10روز بعد از واقعهٌ 23اسفند منابع خبري جمهوری اسلامی بار ديگر به اين موضوع پرداختند و موضوع را به نحو ديگري مطرح كردند: | |||
راديو ایران 2فروردين: «جزئيات تازهيي از هويت يكي از مسئولان ردهبالاي سازمان جاسوسي منافقين كه در استانبول بههلاكت رسيده است، فاش شد. به گزارش واحد مركزي خبر در پي انتشار خبر ترور فردي به نام محمدرضا اخوان جم از وابستگان به سازمان جاسوسي منافقين در تاريخ چهارشنبه 23اسفندماه68 در استانبول كه در مطبوعات تركيه انعكاس يافت، همچنين اظهارات سركردهٌ اين سازمان در عراق مبني بر مورد تهاجم قرار گرفتن يكي از اعضاي منافقين به نام حسين عابديني در همين تاريخ در استانبول يك گروه كه اظهار ميدارد از هواداران سازمان منافقين بوده و به خيانتها و جاسوسيهاي اين سازمان پيبرده است و درصدد انتقامگيري از سران مزدور آن ميباشد، اعلام كرد: فرد مورد تهاجم محمدسيدالمحدثين مسئول ستاد سياسي منافقين و مسئول كل ارتباطات و جاسوسيهاي سازمان در رابطه با قدرتهاي استكباري در عراق است كه به مجازات خيانتهاي خود رسيد و در پي يك تهاجم قهرمانانه بهشدت زخمي شد و براساس آخرين اخبار واصله به هلاكت رسيده است.» | |||
روزنامهٌ جمهوري اسلامي 5فروردين: «مسئول ستاد سياسي منافقين بههلاكت رسيد. خبرگزاري جمهوري اسلامي بهنقل از صداي جمهوري اسلامي ايران گزارش داد: در پي انتشار خبر ترور فردي بهنام محمدرضا اخوانجم از وابستگان به سازمان جاسوسي منافقين كه در مطبوعات تركيه انعكاس يافت و همچنين اظهارات سركردهٌ اين سازمان در عراق مبني بر مورد تهاجم قرارگرفتن يكي از اعضاي منافقين به نام حسين عابديني، در تاريخ 23اسفند68 در استانبول، يك گروه كه اظهار داشته از هواداران سازمان منافقين بوده و با پيبردن به خيانتها و جاسوسيهاي اين سازمان، در صدد انتقامگيري از سران مزدور آن برآمده، اعلام كرد: فرد مورد تهاجم محمد سيدالمحدثين، مسئول ستاد سياسي منافقين و مسئول كل ارتباطات و جاسوسيهاي سازمان در رابطه با قدرتهاي استكباري در عراق است و براساس آخرين اخبار واصله به هلاكت رسيده است.» | |||
'''3 - ربودن و شكنجه و قتل علياكبر قرباني عضو مجاهدین در استانبول''' | |||
اكبر قرباني در ساعت 11.40دقيقهٌ 14 خرداد1371 در محلهٌ شيشلي استانبول زمانيكه ميخواست سوار اتومبيلش شود، دو نفر ترك با لباس پليس به او مراجعه كرده و با نشان دادن كارت شناسايي پليس از وي ميخواهند كه براي پاسخ به چند سئوال با آنها به ادارهٌ پليس برود. اكبر قربانی كه به آنها شك كرده بود شروع به سئوال كردن از آنها ميكند كه آنها به او تهاجم كرده و با استفاده از مواد بيهوشكننده او را بيهوش كرده و با خود ميبرند. اين تروريستها اكبر قرباني را به خانهيي در قسمت آسيايي استانبول منتقل ميكنند كه در آنجا 5 شكنجهگر وزارت اطلاعات بازجويي و شكنجهٌ او را شروع ميكنند. يك روز بعد، يعني 15خرداد71 تروريستهاي جمهوری اسلامی، دو خودرو مجاهدين را در استانبول بمبگذاري كردند، اما مجاهدين قبل از سوار شدن متوجه بمبها شده و پليس بمبهاي مزبور را خنثي كرد. كارشناس پليس قدرت تخريبي هر يك از آنها را معادل 50كيلو تي.ان.تي، ارزيابي نمود. تحقيقات بعدي نشان داد كه مواد انفجاري از نوع C4بوده و از طريق بستههاي ديپلوماتيك از تهران به استانبول منتقل شده است. ربودن علياكبر قرباني و بمبگذاري خودروهاي مجاهدين، عمليات مشترك وزارت اطلاعات و نيروي قدس (سپاه 5000) بود كه تصميم آن در شوراي عالي امنيت ملي جمهوری اسلامی بهرياست رفسنجاني و با تصويب خامنهاي در سال1370 گرفته شده بود. علي اكبريان<ref>علياكبريان كيست؟ اكبريان كه ربودن و شكنجه و مثلهكردن اكبر قربانی تحت نظر مستقيم او انجام شد، از فارغ التحصیلان مدرسهٌ حقاني قم است. وي معاون خارجي وزارت اطلاعات در زمان فلاحيان و از همكاران سعيد امامي در ترورهاي خارج كشور و قتلهاي سياسي در داخل ميباشد. در مدت وزارت درينجفآبادي، وي معاون مطبوعاتي و روابط عمومي وزارت اطلاعات بود و در زمان يونسي به معاونت خارجي وزارت اطلاعات منصوب گرديد. در جريان قتلهاي زنجيرهيي اكبريان دوبار دستگير شد. ابتدا در شهريور1377 در زمان وزارت درينجفآبادي، بازداشت شد ولي او را آزاد كردند. در زمان يونسي بعداز دستگيري اكبر خوشكوش و افشاي ترورهاي خارج كشور مجدداً دستگير شد و نقش او در قتلهاي زنجيرهيي و ترورهاي خارج از كشور مطرح شد اما سردمداران رژيم در وحشت از افشاي جنايات رژيم در خارج از كشور، بهسرعت او را آزاد كردند. وي از پايير سال1380 قائممقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شده است.</ref>(آخوند) معاونت خارجي وزارت اطلاعات و پاسدار حسين مصلح معاونت عمليات نيروي قدس طراحي و اجراي اين عمليات را بهعهده داشتند. اما مسئولیت عملیات ترور با معاونت خارجي وزارت اطلاعات بهرياست علي اكبريان (معروف به اكبري) بود. مرحلهٌ شناسايي با واحد اطلاعات معاونت خارجي بود. فرماندهٌ تيم شناسايي تروريستي به نام «رهجو» بود كه از 4ماه قبل از ربودن اكبر قربانی در استانبول مستقر شده بود. عمليات ربودن و شكنجه و قتل اكبر قربانی به عهدهٌ واحد ضربت معاونت خارجي وزارت اطلاعات بود. وزارت اطلاعات چه در مرحلهٌ ربودن و چه در بمبگذاري خودروهاي مجاهدين و چه براي مخفيكردن آثار ترور و پنهانكردن جنازهٌ اكبر قربانی از همكاري گستردهٌ سپاه5000 نيروي قدس برخوردار بود كه فرماندهي وقت آن با فردی به نام حاج منصور بود كه تحت فرماندهي معاونت عمليات سپاه قدس حسين مصلح عمل ميكرد. سپاه5000، مزدوران ترك وابسته به نيروي قدس و امكانات محلي آنها را براي اجراي اين سلسله عمليات تروريستي در اختيار وزارت اطلاعات قرار داد. اين مزدوران ترك تحت فرماندهي پاسدار محمد طاهريان از سپاه5000 قرار داشتند. بهدستور ولايتي (وزير خارجهٌ وقت رژيم) محمدرضا باقري سفير جمهوری اسلامی در آنكارا در 14خرداد 71 در كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول مستقر شد كه عمليات تروريستي را هماهنگ كند. | |||
در روز شنبه 16خرداد1371 جلسهٌ شوراي عالي امنيت با حضور خامنهاي تشكيل شد. از طرف وزارت اطلاعات فلاحيان و پورمحمدي قائممقام او در اين جلسه شركت داشتند. در اين جلسه بهخاطر مخاطرات انتقال اكبر قربانی به ايران و با توجه به تجربهٌ ناموفق انتقال مجتهدزاده تصميم گرفته شد اكبر قربانی در تركيه تحت بازجويي و شكنجه قرار داشته باشد و پس از تخليهٌ اطلاعات به قتل برسد. | |||
قتل زير شكنجه | |||
قريب 7ماه بعد از ربوده شدن اكبر قربانی با دستگيري گروهي از تروريستهاي وابسته به جمهوری اسلامی در تركيه، محل اختفاي جسد او كشف شد. همهٌ شواهد و اظهارات پزشكان گواه بر اين بود كه اكبر قربانی روزها و هفتههاي متمادي تحت شكنجههای شدید قرار داشته است و چون قادر به کسب اطلاعات از او نشدهاند او را در زیر شکنجه به قتل میرسانند. جسد نشان میدهد شكنجهگران او را مثله كرده و بسياري از اجزاي بدن او را بريده بودند. متعاقباً عوامل وزارت اطلاعات به كمك مزدوران ترك خود جسد را به حومهٌ استانبول در اطراف شهر ساحلي "جينارجيك" منتقل نموده و در زمين بايري در اراضي جنگلي محلهٌ حسنبا در قبر كمعمقي دفن كردند. "عصمت سزگين" وزير كشور تركيه بعداز دستگيري تروريستها در مصاحبهيي در 15 بهمن71 گفت: بازجويي از اكبر قربانی 10روز طول كشيد و توسط 2نفر ايراني انجام ميشده است. وي در همين روز فاش ساخت: يك سلاح MP5 كه در سال1977 از طرف آلمان فدرال به پليس مخفي شاه فروخته شده بود، در خانهٌ تيمي تروريستها كشف گرديده است. بهنوشتهٌ روزنامهٌ حريت تركيه بهدنبال كشف جسد اكبر قربانی پليس اعلام كرد: «جسد علائمي از شكنجههاي شديد اعمال شده قبل از مرگ را داشت ناخنهايش را كشيده بودند آلت تناسلياش بريده شده بود و با طناب او را خفه كرده بودند». | |||
ماجرا از زبان تروريستها | |||
يكي از مزدوران ترك جمهوری اسلامی بهنام علي شكر كه در بهمن71 دستگير شد تصريح ميكند: «… بعد از قتل چتينامچ روزنامهنگار از روزنامهٌ حريت كه در آن عمليات نقش ديدباني را داشتم به تهران فرار كردم. مدتي در پادگاني بين تهران و قم تحت آموزش بودم و سپس با پاسپورت ديپلوماتيك به تركيه بازگشتم. اينبار مأموريت مراقبت و ديدباني بر روي علياكبر قرباني بهعهدهام قرار گرفت… در مرحلهٌ انجام عمليات دو نفر با نامهاي مستعار "مسعود" و "عارف" در حاليكه لباس پليسهاي تركيه را بر تن داشتند با يك مينيبوس سرقت شده، علياكبر قرباني را در حوالي ظهر 14خرداد71 از محلهٌ شيشلي در استانبول ربوده و به يك ويلاي كرايهييِ مدرن و گرانقيمت در 5كيلومتري شهر "يالووا" در مسير شهر "كارامورسل"، پشت شهرك "پنار" آورديم. 5نفر ايراني براي بازجويي آنجا بودند كه اكبر را تحويل گرفتند. اكبر را به اطاق زيرزمين برديم. علي شكر ميگويد: بعد از دفن اكبر ما با هواپيما به تهران رفتيم. در آنجا شخصي بهنام محمود از ما استقبال كرد، سپس ما را به "پادگان" نظامي بردند كه افرادي ريشو در آنجا مستقر بودند. | |||
'''4 - طرح ترور زهرا رجبي عضو شوراي رهبري مجاهدين''' | |||
طرح ترور زهرا رجبی که فعال دفاع از حقوق پناهندگان بود در جلسهٌ شورايعالي امنيت جمهوری اسلامی تصويب شده بود. سهشنبهشب اول اسفند 1374، ديپلوماتهای جمهوری اسلامی در تركيه، به همراه سه تروريستي كه به طور مستقيم از وزارت اطلاعات اعزام شده بودند، زهرا رجبي (فائزه) عضو شوراي رهبري مجاهدين و عضو شوراي ملي مقاومت را، همراه با یک عضو دیگر مجاهدین به نام علي مرادي، در طبقهٌ پنجم يك آپارتمان در منطقهٌ فاتح استانبول به قتل رساندند. بازپرس منطقهٌ فاتح، آقاي سليم اولوش، بهمحض ديدن صحنه گفت: «اين جنايت يك ترور سياسي است و اين احتمال وجود دارد كه توسط سرويسهاي مخفي ايران كشته شده باشند». رسانههاي تركيه همگي از رد پاي «سرويسهاي اطلاعاتي ايران» در اين ترور خبردادند. زهرا رجبي، در طول سال 74براي رسيدگي به وضعيت پناهندگان ايراني در تركيه كه در شرايط بسيار سختي بهسرميبردند، به تركيه سفر ميكرد. وي آخرين بار در 8 بهمن 74 به تركيه رفت و قرار بود اوايل اسفند تركيه را ترك كند. | |||
دو طرح تروريستي برای ترور زهرا رجبی | |||
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پس از اطلاع از رفت و آمد وي به تركيه، همزمان دو طرح تروريستي را در دستور كار خود قرار ميدهد. طرح اول ربودن و طرح دوم ترور. | |||
در جلسهٌ شنبه 14 بهمن 74، شورايعالي امنيت رژيم با شركت اعضاي اصلي و همچنين سعيد امامي معاونت امنيت وزارت اطلاعات و احمد وحيدي، فرمانده نيروي قدس، قرار بر اين شد كه وزارت اطلاعات با همكاري نيروي قدس طرح آدمربايي را در دستور كار قرار دهد و چنانچه اين طرح عملي نبود، طرح ترور را به اجرا بگذارند. اطلاعات جمهوری اسلامی براي بهدست آوردن اطلاعات حضور و ترددهاي زهرا رجبي در تركيه، در صدد برآمد، نفوذيهاي خود را در ميان پناهندگان و پناهجويان ايراني و ايرانيان مقيم تركيه فعال كند. به خصوص كه بنا به مأموريتي كه زهرا رجبی در تركيه دنبال ميكرد، ارتباطات گستردهيي با پناهجويان ايراني داشت. از آن جايي كه سازمان مجاهدين از سالها قبل دفتري در تركيه نداشت، ارتباطات مستقيم و گستردهٌ زهرا رجبي با پناهجويان ايراني، اجتنابناپذير بود. | |||
رضا معصومي برزگر، يك عامل اطلاعات جمهوری اسلامی كه در بين پناهندگان خود را بهعنوان مخالف سرسخت رژيم و هوادار مجاهدين معرفي ميكرد، تحت عنوان كمك به پناهندگان ايراني موفق شد در ارتباط با زهرا رجبي قرار گيرد. وي توانست در آخرين سفر، اطلاعات بيشتري از ترددها و محل اقامت زهرا رجبي به دست آورد. برزگر معصومي كه متولد 1341 در اروميه است، در تركيه به كارهاي بهظاهر تجاري و ارسال كالاهاي قاچاق به ايران، اشتغال داشت و آنطور كه بعد معلوم شد، به طور مستمر در رفت و آمد به ايران بود. همسرش در اروميه زندگي ميكرد و گاهي براي ديدار وي به استانبول ميرفت. وزارت اطلاعات، معصومي را در سال 73 به استخدام خود درآورده بود. يك عنصر وزارت اطلاعات بهنام سعيد چوب تراش با نام مستعار اصغر آذري بههمراه دو فرد ديگر پس از 7 ساعت مصاحبه با رضا معصومي در اطلاعات اروميه، او را به عضويت وزارت اطلاعات در ميآورند و متعاقباً چند دورهٌ آموزشي از جمله در مورد ارتباطات و نفوذ جاسوسي براي او گذاشتند. بعداز آموزشهاي لازم و تأمين ارتباطات ضروري وي را مجدداً روانهٌ تركيه ميكنند و شماره تلفن 648899 اروميه را بهعنوان سرپل به وي ميدهند تا در ارتباط مستقيم با اصغر آذري (سعيد چوب تراش) قرار بگيرد. | |||
تيم شناسايي و نفوذ | |||
يك عنصر مشترك در هر دو طرح تروريستي، استفاده از رضا معصومي بود، بههمين منظور سعيد چوب تراش، همان كه رضا معصومي را استخدام كرده و با وي بهخوبي آشنا بود، همراه با يكي از فرماندهان وزارت اطلاعات در تهران، بهنام رحيم افشار براي فراهم كردن مقدمات عملي اين طرح، به تركيه رفتند. | |||
سعيد چوب تراش با نام مستعار اصغر آذري و با نام پاسپورتي مرتضي محسنزاده و شماره پاسپورت 1444138، و رحيم افشار با نام پاسپورتي سعيد كرامتي و باشماره پاسپورت 1444445، در 20بهمن 74، وارد تركيه شدند. رحيم افشار و سعيد چوب تراش به كمك رضا معصومي تيم نفوذ را تشكيل دادند. فرمانده اين تيم رحيم افشار بود. رحيم افشار و سعيد چوب تراش كه در هتل «بر» در استانبول مستقر شدند از 22 بهمن 74 تا اول اسفند هر روز با معصومي ديدار و مراحل مختلف اين عمليات را هماهنگ ميكردند. | |||
تيم عملياتي طرح تروريستي | |||
تيم ترور را ديپلوماتهاي مستقر در سفارت رژيم در آنكارا و در كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول تشكيل ميدادند و از كمكهاي مزدوران ترك رژيم برخوردار بودند. ديپلوماتهايي كه مستقيماً در اين ترور شركت داشتند عبارت بودند از: | |||
- محسن كارگر آزاد معاون كنسولي جمهوری اسلامی در استانبول كه بالاترين نفر وزارت اطلاعات در تركيه بود و از سال 1370 اهداف وزارت اطلاعات در تركيه را پيش ميبرد. | |||
- مجيد شادكار، وابستهٌ سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا، كه از سال 1371 وارد تركيه شده و چند فقره عمليات تروريستي را هدايت كرده بود. | |||
- رضا بهروزمنش معاون كنسولي جمهوری اسلامی در استانبول در سال 1374 (چند ماه قبل از ترور) به تركيه آمده بود. | |||
- علياشرفي، وابستهٌ مطبوعاتي سفارت كه در آبان72 با پاسپورت ديپلوماتيك به شمارهٌ 011626 وارد تركيه شده بود. | |||
بعداز تصويب طرح ترور در شوراي عالي امنيت، وزارت اطلاعات به محسن كارگر آزاد ابلاغ كرد كه بهسرعت امكانات طرح ربودن زهرا رجبي را با استفاده از تجربيات ربودن و ترور علي اكبر قرباني فراهم كند و در صورتيكه امكان ربودن فراهم نشد براي ترور آماده باشند و براي هماهنگي در ارتباط با رحيم افشار قرار بگيرند. | |||
شكست طرح آدمربايي | |||
تيم نفوذ در 22 بهمن به وزارت اطلاعات خبر ميدهد كه مريم جاودان(زهرا رجبي) آپارتمان جديدي در منطقهٌ فاتح استانبول گرفته است. در ديداري كه سعيد چوب تراش و رحيم افشار و رضا معصومي در اين روز داشتند، رحيم افشار طرح ربودن زهرا رجبي را با معصومي در ميان گذاشته و به او ميگويد بايد همكاري كامل بكند. در ملاقاتهاي بعدي آنها به ارزيابي جزئيات محل استقرار و نفرات همراه زهرا رجبي و نحوهٌ ترددهاي او ميپردازند. | |||
در طرح اوليه، قرار ميشود روز 27 بهمن، طرح آدمربايي صورت گيرد. به همين منظور رحيم افشار تلفني به محسن كارگر آزاد اعلام آمادگي ميكند و در ساعت 9 شب 27 بهمن محسن كارگر آزاد بههمراه تيم ترورش و رحيم افشار با سعيد چوب تراش و رضا معصومي به آپارتمان زهرا رجبي ميروند. طبق طرح رضا معصومي بايستي درب ساختمان را بزند تا ديگر تروريستها به همراه وي با آسانسور به طبقهٌ پنجم بروند. مزودران در حاليكه درب آسانسور را باز نگاه ميدارند، در آسانسور ميمانند تا درب آپارتمان را براي رضا معصومي باز كنند. اگر تروريستها شرايط را مساعد ديدند، وارد شوند. وگرنه، طرح را به وقت ديگري موكول ميكنند. معصومي در طبقهٌ پنجم زنگ را فشار ميدهد. علي مرادي درب را باز ميكند. در اين موقع زهرا رجبي هم پشت سر او بوده است و علاوه بر آنها سه نفر ديگر هم در آپارتمان بودهاند. تروريستها در مييابند كه بهدليل حضور 5نفر در آپارتمان، امكان اجراي طرح نيست. از اين رو از آسانسور خارج نميشوند. معصومي با محملي كه از قبل آماده كرده بود، مراجعهٌ خود به آپارتمان را عادي جلوه ميدهد و ميگويد آمده است كه اگر فائزه رجبی كاري دارد انجام دهد. | |||
تصميم به ترور | |||
بهدنبال گزارش شكست طرح آدمربايي، بنا بهپشنهاد سعيد امامي، فلاحيان يك جلسهٌ اضطراري براي اتخاذ تصميم تشكيل داد. در اين جلسه پورمحمدي قائم مقام فلاحيان، سعيد امامي معاونت امنيت، مصطفي كاظمي رئيس ادارهٌ كل التفاط و ناصر سرمدينيا رئيس ادارهٌ كل آسيايي (كه تركيه هم تحت مسئوليت اين اداره كل بود) در آن شركت داشتند. در اين جلسه به اين نتيجه ميرسند كه حضور علي مرادي كه مربي كاراته است، طرح ربودن را مشكل ميكند و اگر نفر سومي هم در صحنه باشد، طرح ربودن غيرممكن ميشود. از آنجايي كه فكر ميكردند ممكن است زهرا رجبي، به زودي تركيه را ترك كند، تصميم گرفتند هرچه زودتر طرح ترور را اجرا كنند. بهدليل فرصت كوتاه، ناصر سرمدينيا به عنوان فرمانده اين عمليات بلافاصله به تركيه اعزام ميشود تا از اجراي موفق طرح مطمئن شوند. | |||
اجراي ترور | |||
صبح روز اول اسفند74 ناصر سرمدينيا با پاسپورت ديپلوماتيكي به نام قاسم زرگري پناه و به شمارهٌ 0012091 به تركيه وارد شد و در هتل بيوك سهند، مستقر شد. | |||
بلافاصله بعداز استقرار در هتل سهند از رحيم افشار آخرين گزارش را گرفت. رحيم افشار گفت كه روز گذشته با رضا معصومي ملاقات كردهاند و امروز كه روز عيد فطر است زهرا رجبي با خانوادهٌ پناهندگان بيرون رفتهاند. ناصر سرمدي بهسرعت دست به كار ميشود تا تيم ترور را براي ساعت 9شب آماده كند. وي ترتيباتي ميدهد كه در تمام طول روز آپارتمان مورد نظر تحت مراقبت مأموران اطلاعات باشد. | |||
شب هنگام، سعيد چوب تراش، رحيم افشار و ناصر سرمدينيا با رضا معصومي در يك قهوهخانه نزديك در استانبول ملاقات ميكنند. ناصر سرمدي نيا ميگويد امشب زهرا رجبي را به قتل ميرسانيم. آنها يك بار ديگر جزئيات طرح را مرور ميكنند و سپس ناصر سرمدينيا از آنها جدا ميشود و رحيم افشار، سعيد چوب تراش و معصومي به طرف آپارتمان ميروند. | |||
ناصر سرمدينيا بعداز جدا شدن از تيم رحيم افشار به محسن كارگر آزاد اطلاع ميدهد كه با تيم ترورش، براي انجام عمليات بهسرعت خود را به محل برسانند. در جلو آپارتمان، ناصر سرمدينيا، محسن كارگر آزاد بههمراه دو تروريست ديگر با رضا معصومي، سعيد چوب تراش، رحيم افشار و عبدالحميد چليك به يكديگر ملحق ميشوند. دو تروريست ديگر داخل يك ماشين همراه با يك راننده با فاصله از بقيه توقف كرده بودند. سعيد چوب تراش و رحيم افشار در ايستگاه اتوبوس ايستادند، ناصر سرمدي نيا بعداز آخرين هماهنگيها، صحنه را ترك كرد. تروريستها به فرماندهي محسن كارگر آزاد با ورود به ساختمان و شليك گلوله، علي مرادي و زهرا رجبي را به قتل رساندند. | |||
ارتباطات تروريستها با تهران | |||
رحيم افشار و محسن كارگرآزاد تاقبل از آمدن ناصر سرمدي نيا به طور مستقيم و جداگانه با وزارت اطلاعات در تهران با شمارهٌ 0098212443672 در تماس بودند، اما بعداز آمدن سرمدينيا ارتباطات تروريستها با تهران ازطريق او انجام ميشد. سعيد چوب تراش و رحيم افشار با پرواز TK - 826 در روز 2اسفند 74 به تهران بازگشتند. ناصر سرمدينيا در همين روز، ازمسير دمشق - دبي و كراچي به ايران بازگشت. | |||
ماجراي ترور از زبان رضا معصومي | |||
از همان ابتدا نقش رضا معصومي در اين عمليات روشن بود به همين خاطر مقاومت ايران از دولت تركيه خواستار دستگيري ومجازات وي شد. بالاخره پليس در تاريخ 31 ارديبهشت 75 رضا معصومي را همراه با عبدالحميد چليك كسي كه در جريان ترور نقش مراقبت از آپارتمان را بهعهده داشت دستگير كرد. | |||
رضا معصومي در دادگاه گفت من بعداز اطلاع از استقرار مريم جاودان درهتل، به ساواما زنگ زدم وهمهٌ اطلاعاتم را به اصغر آذري (سعيد چوب تراش) دادم. بعد كه مطلع شدم او از هتل به يك آپارتمان نقل مكان كرده است، مجدداً به ساواما زنگ زده ومحل جديد مريم جاودان را اطلاع دادم. | |||
درساعت 2 روز12بهمن، با فردي بهنام مهدي (مرتضي محسنزاده) از وزارت اطلااعات ملاقات كردم و محل جديد او رانيز به مهدي دادم . درديدار بعدي فرد جديدي بهنام رسول (رحيم افشار) نيز در ملاقات ما شركت كرد و آنها گفتند كه ازايران براي بردن مريم جاودان آمدهاند. كه من گفتم درمورد ربودن من نميتوانم كمك كنم كه آنها بچه وخانوادهام راتهديد كردند وگفتند كه مجبوري اينكار را انجام دهي و رسول در اين رابطه با من صحبت كرد. بعدازچند ساعت از هم جدا شديم وساعت 7 با رحيم افشار و مرتضي محسن زاده مجدداً ملاقات كرديم و در مورد طرحهاي ترور صحبت كرديم. سپس آنها از كيوسك تلفن به جايي زنگ زدند. درعرض 15 دقيقه فردي بهنام جلات (محسن كارگر آزاد) آمد وهمراه او يك كرد ايراني بود كه اينجا محسن كارگر آزاد از چگونگي داخل آپارتمان و نحوهٌ ورود به آن از من سؤال كرد. | |||
در شب عمليات قرارشد من ابتدا درب بيرون را باز كنم سپس همگي وارد شويم و با آسانسور به طبقه 5 برويم آنها درآسانسور نيمه باز منتظر بمانند من درب آپارتمان را زده بعد از باز شدن از طريق پله فرار كنم و آنها داخل آپارتمان بشوند بعداز اينكه به بيرون آپارتمان رسيديم در آنجا 6 نفر بوديم، من، رسول (رحيم افشار) اصغر (سعيد چوبتراش)، حاج قاسم (ناصر سرمدينيا)، محسن كارگر آزاد و يك ايراني بلند قد. سپس حاج قاسم از جمع جدا شد ورسول (رحيم افشار) با اصغر آذري (سعيد چوب تراش ) درايستگاه اتوبوس ماندند. ايراني قد بلند نيز رفت. من با محسن كارگر آزاد جلو آپارتمان مانديم. من طبق طرح زنگ زدم ودرب باز شد. داخل شدم پشت سرم محسن كارگر آزاد وارد شد كه دراين وسط يك صداي باز وبسته شدن درب ماشين شنيده شد. برگشتم ديدم كرد ايراني ويك نفر كوتاه قد وارد آپارتمان شدند. من دگمهٌ آسانسور را فشاردادم و4 نفري وارد آسانسور شديم و دگمهٌ طبقهٌ 5 را زدم نفر كوتاه قد ازكيف ورزشي كه همراه داشت، سه سلاح لوله بلند درآورد. سلاحها درروزنامه پيچيده وآماده بود...» | |||
دستگيري تروريستهاي جمهوری اسلامی | |||
بهدنبال ترور زهرا رجبي، شماري از تروريستهاي جمهوری اسلامی در تركيه دستگير شدند. يكي از اين افراد عرفان چاغرجي از نفرات جمهوری اسلامی در تركيه بود كه از سال 68 در ترورهاي متعدد ازجمله در ربودن اكبر قرباني شركت داشت. | |||
روزنامه مليت چاپ تركيه در تاريخ 7فروردين 75، نوشت: «عرفان چاغرجي با 4ديپلومات ايراني به اسامي محسن كارگرآزاد، مجيد شادگر، علي اشرفي و محمدرضا بهروزمنش به هدف دست زدن به عمليات تروريستي در خاك تركيه، ديدار كرده است». وي همچنين از نقش 9ديپلومات ديگر جمهوری اسلامی كه در سالهاي قبل از آن در عمليات تروريستي شركت داشته و بعداً خاك تركيه را ترك كرده بودند، پرده برداشت. | |||
بهرغم تلاشهاي گستردهٌ جمهوری اسلامی و دخالت مستقيم ولايتي وزير خارجهٌ وقت آن به منظور جلوگيري از محاكمهٌ دستگيرشدگان، رضا معصومي برزگر بعد از 5جلسهٌ دادگاه به 32سال زندان محكوم شد. | |||
اخراج ديپلوماتهای جمهوری اسلامی | |||
بهدنبال افشاي نقش مستقيم سفارت و كنسولگري رژيم در ترورهاي تركيه، 4 ديپلوماتی كه مستقيماًدر ترور خواهر مجاهد زهرا رجبي شركت داشتند، اخراج و در تاريخ 29فروردين 75، خاك تركيه را ترك كردند. | |||
خبرگزاري رويتر در 23فروردين 75، نوشت «چهار ديپلومات ايراني كه توسط تركيه متهم بهشركت در قتل شخصيتهاي لاييك شدند، از سوي آنكارا دستور يافتند، خاك اين كشور را ترك كنند. | |||
محسن كارگر آزاد، بهرويتر گفت: هيچ دستور رسمي بهما براي بازگشت، داده نشدهاست ولي ما خود را آمادهٌ رفتن ميكنيم. پس از وقايع اخير، اقامت در تركيه، يك دردسر ديپلوماتيك خواهد بود». | |||
واكنش و موضعگيري جمهوری اسلامی | |||
بهدنبال ترور زهرا رجبي و علي مرادي، و انعكاس گستردهٌ اين ترور در رسانههاي خبري كه همگي بر نقش جمهوری اسلامی تأكيد داشتند، وزارت خارجه و وزارت اطلاعات به نفرات خود در نقاط مختلف جهان دستور دادند تا در تبليغات خود تأكيد كنند موضوع يك درگيري در درون مجاهدين بوده است. ابراهيم خاني، رئيس وقت ادارهٌ آسياي غربي وزارت خارجه در روز 3 اسفند 74طي دستورالعملي به سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا نوشت: چنانچه مورد سؤال واقع شديد، بگوييد «دو مجاهد بهقتل رسيده به احتمال قوي قرباني اختلافات داخلي شدند». | |||
ابراهيم خاني در تماس با سفير جمهوری اسلامی در تركيه گفته بود بعداز اين موضعگيري سفارت اگر ديديم مسأله دارد كش وقوس پيدا ميكند ، سخنگو (وزارت خارجه) موضع ميگيرد و يا وزارت اطلاعات طي بيانيهيي اعلام ميكند كه اين قتلها نيز مشابه موارد قبلي و تصفيه حساب داخلي مجاهدين است. | |||
يك هفته بعد از اين ترور هفتهنامه صبح ما در 8اسفند 74، نوشت | |||
«يك زن ايرانيالاصل به نام مريم جاودان جوكار با گذرنامهٌ فرانسوي كه نام وي زهرا رجبي اعلام گرديد، بههمراه عبدالعلي مرادي داراي گذرنامهٌ ايراني، سه شنبهٌ هفتهٌ گذشته در استانبول از سوي افراد ناشناس با ضرب گلوله از پاي درآمدند... لازم به توضيح است كه اخيراًاعضاي گروه رجوي با گذرنامهٌ جعلي، سفر به كشورهاي مختلف را جهت شناسايي و تصفيههاي درون گروهي بعضي از اعضاي بريده جهت ايجاد رعب و وحشت در دل اين افراد آغاز كردهاند». | |||
ازسوي ديگر جمهوری اسلامی براي رفع و رجوع اين فضاحت تعدادي از ديپلوماتها و اتباع تركيه در ايران را بهعنوان جاسوس دستگير كرد تا در مذاكره با علي تويگان معاون وزير خارجهٌ تركيه كه آن زمان در ايران بسر ميبرد، برگي داشته باشد. | |||
خبرگزاري فرانسه 21فروردين 75، به نقل از يك مسئول سرويسهاي امنيتي ايران اعلام كرد كه نيروهاي امنيتي ايران تعداد زيادي از مهاجرين ترك را كه با ديپلوماتهاي اين كشوردر تهران ارتباط داشتند، دستگير كرده است. به گزارش مديركل وزارت اطلاعات در استان آذربايجان مركزي تعداد زيادي شبكهٌ جاسوسي حين عمليات در تهران، تبريز و اروميه منهدم شدند. اين مسئول كه هويتش اعلام نشده در يك كنفرانس مطبوعاتي افزود تعداد زيادي دستگير شدند كه اكثر آنها مليت ترك دارند. وي با اسم بردن از چهارتن از اعضاي سفارت تركيه در تهران و كنسول اين كشور در تبريز و اروميه تأكيد كرد اين فعاليتهاي جاسوسي از طرف تعداد زيادي از اعضاي سرويسهاي امنيتي تركيه تحت پوشش ديپلوماتيك، هدايت ميشده است... | |||
آسوشيتدپرس 22فروردين 75 نوشت «روز سهشنبه يك مقام دولت تركيه گفت دستگيري چهار ترك بهاتهام جاسوسي در ايران، هنگامي روي داد كه آنكارا درآستانهٌ تقاضاي خروج چند ديپلومات ايراني بهعلت فعاليتهاي غيرقانوني آنها در تركيه قرار داشت. اين مقام كه نخواست هويتش فاش شود، گفت تركيه اميدوار بود اين مسأله در آرامش، از طريق تقاضاي خروج چهار ايراني كه همچنان در تركيه هستند، حل شود. ولي ايران اين موضوع را علني كرده و گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي در مورد ديپلوماتهاي تركيه در ايران هنگامي روي داد كه علي تويگان، معاون وزير امور خارجهٌ تركيه، براي بحث بر سر اين موضوع در تهران بهسر ميبرد. تويگان مقامات ايراني را از نتايج تحقيقات دربارهٌ ارتباط ايران با يك رهبر تروريست ترك بنيادگرا كه در ماه گذشته در استانبول دستگير شدهبود، مطلع ساخت. عرفان چاغرجي پس از دستگيري اعتراف كرد كه در سازماندهي قتل دو تن از مخالفين اپوزيسيون رژيم ايران نيز شركت داشتهاست. | |||
'''ساير ترورهاي جمهوری اسلامی در تركيه''' | |||
شبكههاي تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه كه تركيبي از تروريستهاي ايراني و مزدوران ترك بودند در طول چند سال علاوه بر هدف قرار دادن مخالفان ايراني، شمار زيادي از اتباع تركيه و ديپلوماتها و شهروندان ساير كشورها در تركيه را به شرح زير ترور كردهاند كه اسامي برخي از آنها به شرح زير است: | |||
1 ـ پرفسور معمر آكسوي رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس تركيه كه در 31 ژانويهٌ90 (11بهمن68) مورد اصابت گلوله قرار گرفت. | |||
2- چتين اِمَچ: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 16اسفند 68 در حين پياد شدن از اتومبيل ترور شد. | |||
3 ـ توران دورسون: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 13شهريور69 ترور شد. عاملان ترور پس از انجام جنايت به ايران متواري ميشوند. | |||
4 ـ كايسالربايي: ديپلومات عراقي كه در تاريخ 6فروردين70 بهوسيله بمبي كه در خودرو او كار گذاشته بودند به قتل رسيد. نوع بمب از نوع پلاستيكي بود. | |||
5 ـ ويكتور مارويك: آمريكايي كه در تاريخ 6آبان۷0 توسط بمبگذاري در اتومبيلش بهقتل رسيد. نوع مادهٌ انفجاري C-4 بود. | |||
6 ـ عبدالله الحزابي: ديپلومات مصري در تاريخ 16اسفند70 با بستن بمب به سوئيچ ماشينش مانند كايسالربايي و ويكتو مارويك ترور شد. | |||
7 ـ سرگرد سادان: در تاريخ 16اسفند70 ترور شد. | |||
8 ـ خانم بحريه لُوچُك: (از فرهنگيان ترك) توسط پاكت انفجاري ترور شد. | |||
10 ـ اوغور مومجو: روزنامهنگار ترك كه در تاريخ 4بهمن71 بهوسيله بمبگذاري دراتومبيلش ترور شد. (نوع بمبC-4) | |||
11- ژاك كامهي: تاجر يهودي كه در تاريخ 9بهمن 71 با سلاح ضدتانك لاو مورد حمله قرار گرفت. اما جان بهدربرد و تروريستها دستگير شدند. اين ترور توسط چندين نفر از تروريستهايي كه در ايران آموزش ديده بودند، انجام شد. | |||
استخدام مزدور از تركيه | |||
جمهوری اسلامی از اولين سالهاي دههٌ60 به تشكيل شبكهٌ گستردهيي از مزدوران خود در تركيه اقدام كرد. نفرات جذب شده توسط اين شبكه، توسط ديپلوماتهای جمهوری اسلامی به ايران اعزام شده و در كمپ غني حسيني در نزديكي قم دورههاي آموزش تروريستي ميديدند. | |||
سفارت جمهوری اسلامی در آنكارا و كنسولگري آن در استانبول در ارتباط فعال با اين افراد قرار داشت و مسائل تردد آنها به ايران را حل و فصل ميكرد. جمهوری اسلامی اين مزدوران خود را تحت عناوين مختلفي مانند حزبالله تركيه يا حركت اسلامي تركيه به كار ميگيرد تا اهداف خود را پيش ببرد. نجمي آسلان مسئول اين شبكه در آنكارا بهوسيله نمايندهٌ فرهنگي جمهوری اسلامی در آنكارا با پاسپورت جعلي به اسم حميد پولاد بهمنظور ديدن دورههاي آموزش نظامي و سياسي به ايران فرستاده شد. | |||
تروريستهاي ايراني و ترك كه جمهوری اسلامی آنها را براي اجراي منويات شوم خود بهكار ميگيرد، سلاح و مهمات از جمله كلت كمري، يوزي، نارنجك و خمپاره را از ديپلوماتهای جمهوری اسلامی در تركيه دريافت ميكنند. از جمله عرفان چاغرچي كه سرتيم تروريستها و ترك بود و علياكبر قرباني را ربوده و به عوامل وزارت اطلاعات در استانبول تحويل داد ، سلاحها و تجهيزات لازم براي مأموريتهاي تروريستي خود را از محسن كارگر آزاد معاون كنسولگري جمهوری اسلامی در استانبول و ديگر دیپلماتها ميگرفته و بعداز عمليات به آنها تحويل ميداده است. روزنامهٌ مليت 26مارس96، اعترافهاي چاغرچي در بارهٌ سابقهٌ تشكيل يك باند تروريستي وابسته به جمهوری اسلامی را درج كرده است. چاغرچي ميگويد: «در سال 1983 نزد طاهري، سركنسول ايران در استانبول رفتم. او مرا به ايران نزد احمد كريمي فرستاد. كريمي در ايران به ما جا داد و آموزش را شروع كرد. هنگام بازگشت به تركيه ، احمد كريمي ما را براي عمليات توجيه كرد. سلاحهايمان را از دست دو مأمور ساواما به نامهاي علي و مصطفي ميگرفتيم. اين سلاحها را در خانههايي كه پياپي عوض ميشدند، نگهداري ميكرديم». چاغرچي پس از توضيحاتي در بارهٌ قتل چتين امك و توران دورسون، دو روزنامهنگار ترك، ميگويد: «پس از قتل دورسون، من سلاحها را در منطقهٌ بشيكتاش تحويل ديپلوماتهاي ايراني، به نامهاي مجيد شادكار و محسن كارگر آزاد دادم و آنها سلاحها را در صندوق عقب يك بنز گذاشتند». | |||
مسافرت شتابزدهٌ عبدالله نوري وزير كشور به آنكارا | |||
بهدنبال دستگيري تعدادي از مزدوران تروريست ترك وابسته به جمهوری اسلامی ، از جمله علي شكر در 10بهمن71، دستگاه تروريستي جمهوری اسلامی در تركيه مورد تهديد قرار گرفت. بههمين خاطر عبدالله نوري وزير كشور رفسنجاني براي جلوگيري از گسترش دامنهٌ موضوع بههمراه يك هيأت 17نفره به آنكارا رفت. بخش زيادي از اين هيأت را عناصر سازمانهاي اطلاعاتي و تروريستي جمهوری اسلامی تشكيل ميدادند. از جمله 5نفر از نفرات وزارت اطلاعات بهنامهاي عباس حامدي، عبدالله تهراني، عباس خالدي، محمد كوزهگران و آقازاده در هيأت همراه نوري بودند. نوري بهمنظور جلوگيري از دستگيري ديپلوماتهای تروریست ، مسافرت از قبل تعيين شدهاش به استانبول را ناتمام گذاشت و دو تن از اين ديپلوماتها به نامهاي، علي راسخ علمداري كه از سال1370 با پاسپورت ديپلوماتيك بهعنوان ديپلومات در سفارت آنكارا كار ميكرد و محمد حمزه كه عنوان دبير سوم سفارت را داشت به همراه خود به تهران برد. و بهجاي آنها نفرات زير را از هيأت همراه در آنكار گذاشت كه بقيه مسائل تروريستها را دنبال كنند. | |||
اسد فدايي متولد1332 با پاسپورت شمارهٌ 3641631 | |||
اكبر رحماني متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 005768 | |||
عبدالله تهراني متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 009336 | |||
دميرل رئيس جمهور وقت تركيه در 21بهمن71 در پارلمان اين كشور گفت: «تركيه از جمهوري اسلامي خواسته است در برابر شواهد و مدارك بهدستآمده حاكي از اينكه مسلمانان تندرو براي اجراي قتلهاي سياسي در تركيه در ايران آموزش ديدهاند واكنش نشان دهد. طي پيامي براي رفسنجاني اين تقاضا را مطرح كردم كه ايران بايد با اطلاعات كافي بتواند دولت و ملت تركيه را در مورد اين مسأله متقاعد كند». دميرل ميافزايد: «صرفاً تكذيب مداخلهٌ ايران در ماجرا كه از سوي رفسنجاني بهعمل آمده است كفايت نميكند». | |||
'''انفجارهاي پاريس''' | '''انفجارهاي پاريس''' | ||
خط ۸۱۰: | خط ۱٬۰۲۸: | ||
-مراكز فرهنگي و مساجد وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي براي جذب اتباع مسلمانان ديگر كشورها مورد استفاده قرار ميگيرد. | -مراكز فرهنگي و مساجد وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي براي جذب اتباع مسلمانان ديگر كشورها مورد استفاده قرار ميگيرد. | ||
-رايزنهاي فرهنگي و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در كشورهاي مختلف، در جذب عناصر خارجي براي سرويسهاي اطلاعاتي این نظام فعال هستند. | -رايزنهاي فرهنگي و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در كشورهاي مختلف، در جذب عناصر خارجي براي سرويسهاي اطلاعاتي این نظام فعال هستند. | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش