کاربر:Hossein/14021129صفحه تمرین

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

زندان دیزل‌آباد کرمانشاه

زندان دیزل آباد در محله دیزل آباد کرمانشاه و در خیابان متری،خیابان یکصد و دو واقع شده است. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این مکان در نزدیکی مراکزی مانند قاب افرا و تراشکاری فلاحی و مدرسه راهنمایی آیت الله حکیم و حوزه نظام وظیفه و بیمارستان فارابی قرار گرفته است.[۱] این زندان در ۱۳۵۴ افتتاح شده است[۲] بنا بر گفته شاهدان در دیزل‌آباد ماموران عین حیوان با زندانی‌ها رفتار می‌کنند. یعنی منتظرند یک فرصت بشود و بریزند سرشان و تا می‌خورند کتکشان بزنند. زندانی که در آن اصل تفکیک جرائم معنایی ندارد. در اکثر زندان‌های ایران اصل تفکیک جرائم رعایت نمی‌شود بخصوص زندان دیزل‌آباد کرمانشاه که به معنای واقعی یک تبعیدگاه است. که این تبدیل به وسیله‌ای برای آزار و اذیت زندانیان سیاسی تبدیل شده است.[۳]

نهاد اداره‌کننده

سازمان زندان‌های قوه قضاییه[۲]

مدیرکل زندانهای استان کرمانشاه

حمید رضا پوریانی مدیرکل زندان های استان کرمانشاه ملاقات عمومی مردمی در روز های دوشنبه هر هفته به غیر از روزهای تعطیل رسمی در اداره کل زندانهای استان کرمانشاه واقع در کرمانشاه، دیزل آباد، انتهای خیابان 100، بعد از رندان مرکزی، اداره کل زندان های استان کرمانشاه تلفن تماس: 38260769-083 [۴]

ساختار فیزیکی

این زندان دارای نه بند است[۲]

دو بخش مجزای زنانه و مردانه دارد.

۵ بند دو طبقه یعنی ۱۰ بند و ۶ سالن دارد.

بند ۷ یا قرنطینه محلی برای نگهداری زندانیان تازه‌وارد است.

بند ۳ جایی که زندانیان بعد از قرنطینه به آنجا منتقل می‌شوند تا پس از دو ماه در بندهای اصلی تقسیم بشوند.

بندهای ۱ و۲ و ۵ و ۶ بندهای عمومی است

در شهادت‌نامه محمد یعقوبی آمده است که بند ۵، هشت اتاق داشت و هر اتاق برای ۱۲ نفر بود. آن زمان بند پنج تعداد کمی کفخواب داشت. در هر راهروی بند ۵ شاید چهار یا پنج کفخواب بیشتر نبود.[۵]

بند ۴ بند جوانان است

بند ۸ معروف به بند متادونی‌هاست که شلوغ‌ترین بند زندان است و اغلب افرادی با جرائم مواد مخدر در آن نگهداری می‌شود و به دلیل آمار تزریق بالا و ارتباطات جنسی موارد زیادی از هپاتیت و ایدز مبتلا هستند.

بند ۹ بند ادب محل نگهداری محکومین به اعدام است

بند ۱۰ بند زنان است جایی که زندانیان آن حتی در اتاق‌ها نیز باید زیر نگاه دوربین زندانبانان زندان بگذرانند.[۳]

اندازه و تراکم

ظرفیت زندان ۳۰۰۰ نفر است، اما در آن ۶۰۰۰ زندانی نگه‌داری می‌شوند[۲]

یک زندانی سیاسی در این رابطه می‌گوید: اما بندهای دیگر تعداد زیادی زندانی داشت و آمار آنان بسیار بالا بود. مثلًا یک بند ۱۳۰۰ نفر آمار داشت. بند دیگری ۱۲۰۰ نفر و یکی دیگر ۱۰۰۰ نفر. البته بندهایی هم بودند که ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر آمار زندانی داشتند. در مجموع زندان دیزلآباد ۶۰۰۰ نفر آمار زندانی داشت که معموالً بین ۵۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نفر در نوسان بود.[۵]

در بندهای دیگر به دلیل تعداد زیاد کفخوابها به سختی میشد تا دستشویی رفت. چون راهرو تنگ و باریک بود و تمام راهرو پر بود از آدمهایی که نشسته یا دراز کشیده بودند و یا مشغول استعمال دخانیات به خصوص مواد مخدر بودند. تعداد حمام و توالتهای این بندها هر کدام از ۱۵ عدد بیشتر نبود. چون توالتها روبروی حمامها درست شده بودند. ساخت بندها هم بسیار نامنظم بود. به دالیل امنیتی و دزدی مسئوالن از بودجه سالیانه سازمان، مدام این بندها تغییر داده میشدند.[۵]

وضعیت زندان دیزل‌آباد

زندان دیزل‌آباد یکی از خطرناکترین زندانهای ایران است. شرورترین زندانیان در کل کشور را به زندان دیزل‌آباد می‌فرستند.[۳]

وضعیت در این زندان به گونه‌ای است که حتی نگهبانان هم تحمل دچار مشکلات روانی شده و دست به خودکشی می‌زنند. یک سرباز: کافی است با دیدن صحنه اعدام تمام عمرت کابوس ببینی. من خودم در طول دوره دو ساله سربازیم شاهد بودم که دو نفر خودکشی کردند.[۳]

به گفته محمد یعقوبی زندانی سیاسی، مطالبات زندانیان معمولا توسط افسر نگهبان و مسئولین اندرزگاه پیگیری و رسیدگى میشد. اما اگر موضوع دعوا و مسایلی از این دست می‌بود، خود مسئولین زندان طرف آن فرد یا گروهی را می‌گرفتند که به اصطلاح از زور بیشتری برخوردار بودند.[۵]

ملاقات با خانواده

طبق گفته محمد یعقوبی ملاقات با خانواده قبل از تاسیس مشاوره پولى بود. او می‌گوید: همانطور که گفتم زندان دیزل‌آباد، زندان سنتی بود. در آن زمان بابت رفتن به ملاقات پول میگرفتند. هزینه بابت رفتن به کابین ملاقات در آن دوره ۱۰ تومان بود که مربوط به سالهاى ۷۶-۷۵ میشود و این موضوع تا سال ۸۴ ادامه داشت. اهمیتی هم نداشت که چه کسى به ملاقات میآید. ما هم خیلى از این بابت تعجب میکردیم که چرا زندان با این همه سختگیرى در خصوص مسائل امنیتی، اهمیتی به این موضوع نمیدادند. بعدها متوجه شدیم که کل مکالمات ملاقات‌کنندگان شنود میشود

تامین غذای زندانی

محمد یعقوبی در شهادت‌نامه‌اش می‌گوید: میتوان گفت تا سال۱۳۸۳ زندان دیزلآباد تقریباً سنتى بود. به این معنا که آشپرخانه و امکانات آشپزی برای زندانیان وجود نداشت. فقط دارای یک رستوران بزرگ بود. همین امر باعث میشد که زندانیها آزادانه تردد کنند. ما راحت میتوانستیم از رستوران خرید کنیم و برای شام و نهار غذا سفارش دهیم. اما موضوع اصلی این بود افرادی میتوانستند سفارش غذا دهند که پول داشته باشند. بعدها این وضعیت نیز تغییر کرد.[۵]

هواخوری

در شهادت یک زندانی سیاسی در مورد تنگی جا برای هواخوری آمده است: به هنگام استفاده از هواخوری به سختی میتوانستیم قدم بزنیم. تقریباً میتوان گفت محال بود که از این سر تا آن سر هواخوری بروی و تنت به دیگر زندانیان نخورد. این موضوع بارها باعث دعوا میان زندانیان میشد.[۵]

او می‌افزاید: وضعیت استفاده از هواخوری از این جهت که امکان استفاده از آن در تمام طول روز وجود داشت خوب بود. اما پیش و پس از تاسیس بند مشاوره با مشکالت متفاوتی روبرو بودیم. قبل از تاسیس مشاوره به دلیل تردد بیش از حد زندانیان و ازدحام زیاد، امکان استفاده از هواخوری را برای ما زندانیان سیاسی نگه داشته بودند. در آن زمان چون تردد زندانیان به بندهای دیگر آزاد بود برای ما مزاحمت ایجاد میکردند زیرا بند ما نسبت به بندهای دیگر بند پاکتری بود. پس از تاسیس بند مشاوره به دلیل اینکه کلاسهای مشاوره زمان زیادی میگرفت امکان استفاده از هواخوری مانند سابق برای ما دیگر وجود نداشت.[۵]

مشکل تابستان

در شهادت یک زندانی آمده است: اما هوای تابستان بسیار بد بود بود و امکانات خوبی هم برای این فصل نداشت. در زندان از کولرهای آبی استفاده میشد و دیزلآباد دارای آب کافی برای این کار نبود. آبی که استفاده میشد از چاهی بود که زندان حفر کرده بود. آب چاه به دلیل رسوباتی که داشت برای زندانیان بسیار مضر بود. خودم از جمله زندانیانی بودم که به بیماری کلیوی متبال شدم و مرتب به سنوگرافی میرفتم. من به یاد دارم یکی از زندانیان کلیهاش سنگ درست کرده بود. این زندانی مجبور شد در خارج از زندان و در چند مرحله با استفاده از لیزر مشکل کلیهاش را بر طرف کند. در کنار این مشکالت تابستانها بوی بد فاضالب در تمام زندان میپیچید. زندان یزد هم چنین مشکلی داشت.[۵]

مشکل سرما

بر اساس گزارشی به تاریخ 1395/9/25 سرمای شدید و نبود سیستم گرمایشی کافی جان زندانیان را به خطر انداخته است. ماف نیوز گزارش داد در کنار نبود سیستم گرمایشی کافی، «زندانیان در سرمای شدید و چند درجه زیر صفر و بویژه در هنگام بارش برف و باران مجبورند بدون سرپناه در معرض سرمای شدید قرار گیرند. زندانیان فاقد لباس گرم هستند و در طی مدت زمانی که در حیاط زندان هستند از سوز سرما به خود می‌پیچند.» در بخش دیگری از این گزارش آمده است، در طی ساعات روز زندانیان را ناچار به بیرون رفتن از سلول‌های خود و رفتن به حیاط می‌کنند. زندانیان بایستی بعد از صبح‌گاه تا زمان ناهار و مجددا بعد از صرف ناهار در حیاط زندان در معرض سرمای شدید بمانند. بر اساس این گزارش تحمل چنین وضعیتی برای زندانیان سال‌خورده و یا بیمار سخت‌تر است و آن دسته از زندانیان هم که نسبت به وضعیت زندان اعتراض نشان دهند در حیاط زندان مورد ضرب و شتم واقع می‌شوند. طبق همین گزارش، زندانیان بیمار برای رفتن به بهداری با صف‌های طولانی و چند هفته‌ای مواجهند. اعتراض زندانیان برای بهبود وضعیت این زندان به جایی نرسیده است، تا جایی که مسئولان زندان به آنان اعلام کرده‌اند: «زندان هتل نیست.»[۲]

رفتار زندانبانان با زندانیان

در دیزل‌آباد ماموران عین حیوان با زندانی‌ها رفتار می‌کنند. یعنی منتظرند یک فرصت بشود و بریزند سرشان و تا می‌خورند کتکشان بزنند. زندانی که در آن اصل تفکیک جرائم معنایی ندارد. در اکثر زندان‌های ایران اصل تفکیک جرائم رعایت نمی‌شود بخصوص زندان دیزل‌آباد کرمانشاه که به معنای واقعی یک تبعیدگاه است. که این تبدیل به وسیله‌ای برای آزار و اذیت زندانیان سیاسی تبدیل شده است.

بند زنان

بند ۱۰ بند زنان است. جایی که زندانیان آن حتی در اتاق‌ها نیز باید زیر نگاه دوربین زندانبانان زندان بگذرانند. یک زندانی سیاسی زن: همان شب اول که با زندانیان صحبت کردم با دوربین مرا دیدند و صبح افسرنگهبان با لگد به در کوبید و مرا تهدید کرد که تو تازه‌واردی و با چی داری گوش اینها را پر می‌کنی. دیگر نبینم با اینها صحبت میکنی.[۳]

شرایط بهداشتی زندان دیزل‌آباد

شرایط بهداشتی این بند اسفبار است و بیماریهای عفونی زیادی در آن رواج دارد.

یک زندانی: زندانبابان به هیچ وجه اهمیتی به بیماریهای زندانیان نمی‌دهند، پزشکی هم ندارد و به زور بهداری می‌برند و رسیدگی جدی هم ندارد. همه بیمارها در یک مکان زندگی می کنند.[۳]

بهداشت و مواد مخدر

به گفته محمد یعقوبی در شهادت‌نامه‌اش: وضعیت بهداشت هم مانند زندانهای دیگر. حشرات موذی زیاد بود. مگر میشود زندان حشرات موذی نداشته باشد؟ بهداشت داخل سالنها هم خیلی بد بود. چون تعداد افرادی که از مواد مخدر و دخانیات استفاده میکردند زیاد بودند. البته پس از تاسیس واحد مشاوره وضع بهتر شد. اوایل افراد معتاد و مصرفکنندگان مواد مخدر را در بند مخصوصی نگهداری میکردند که از نظر بهداشت و تمیزی خیلی جای بد و کثیفی بود. در آنجا یک بار در اثر دعوا یک زندانی کشته شد. پس از آن زندان مجبور شد به آنان امکانات بیشتری دهد. آنان میتوانستند به بندهای دیگر بروند البته در صورتی که استفاده از مواد مخدر را ترک کنند. اما همین امر باعث پخش مواد مخدر در بندهای دیگر و خرید و فروش آن با قیمت بالاتر شد.[۵]

دسترسی به پزشک

زندانی سیاسی محمد یعقوبی می‌گوید: دسترسى به پزشک عمومى به صورت عادی وجود داشت، چون روزانه در زندان پزشک حضور داشت. قبل از تاسیس مشاوره هر کسی که مریض بود میتوانست نزد پزشک برود اما براى ویزیت پزشک متخصص میبایست بهدارى و پزشک عمومى تشخیص میدادند که آیا بیمار میتواند نزد پزشک متخصص برود و یا نه. بعد از مشاوره شدن بندها چون تردد زندانیان به داخلى راهرو اصلى زندان ممنوع شد، مجبور بودند که روزانه پزشک عمومی را برای چند ساعت به داخل بندهاى مشاوره براى دیدن بیماران بفرستند. البته در مشاورهها مراجعه کردن بیماران براى دیدن دکتر به تعداد و بنا بر درخواست بیمار از وکیل بندها صورت میگرفت که باید در شب برای تقاضای دیدن پزشک عمومی اسم نویسی میکردند و فردای آن روز میتوانستند توسط پزشک ویزیت شوند. برای اینکه شخص توسط پزشک ویزیت شود، مدت زمانی طول میکشید. این زمان هم بستگی به تعداد زندانیانی داشت که در آن لحظه و به همین منظور به بهداری مراجعه کرده بودند. گاهی ۲۰ تا ۴۰ نفر در نوبت ویزیت بودند.[۵]

وضعیت دارو

در کرمانشاه وضعیت این گونه نبود که کسى بتواند دارو از بیرون تهیه کند و به داخل زندان بیاورد. منظورم برای افرادی مثل ما زندانیان است. وگرنه افراد وابسته به زندان به صورت غیر قانونی و توسط بعضى از پرسنل این کار را انجام میدادند. حداقل تا سال ۱۳۸۵ که ما در دیزل آباد بودیم بدین شکل بود. البته ناگفته نماند که وضعیت بهدارى کرمانشاه از نظر امکانات پزشکی تا زمانی که ما بودیم بهتر بود. حتى بعضى از عملهاى ساده و سرپایی را در داخل زندان انجام میدادند. اما در زندان یزد براى هر عملى میبایست به بیرون از زندان اعزام میکردند که خیلى کار را سختتر میکرد.[۵]

تلفن در اختیار خبر‌چین‌ها

محمد یعقوبی در شهادت‌نامه‌اش می‌گوید: وضعیت تلفن در زندان دیزل آباد بسیار بد بود. من در ۱۰ سالی که زندان دیزل‌آباد بودم چهار بار هم نتوانستم به اقوامم در ایران زنگ بزنم. تعداد دستگاههای تلفن خیلی کم بود. قبل از تاسیس مشاوره بیشتر از دو دستگاه تلفن در داخل زندان وجود نداشت. یعنی براى چند هزار زندانى فقط دو دستگاه تلفن در نظر گرفته بودند. البته در ابتدا چنین چیزی اصلا در کار نبود. تلفن براى دو دسته بود؛ خلاف‌کارها و خبرچینها. خلاف‌کارها میتوانستند پول پرداخت کنند و خبرچینهای وابسته به خودشان معلوم بود کارشان چیست. اما بعد از تاسیس مشاوره در سال ۸۴ هر بند صاحب یک تلفن شد. اما دیگر برای ما خیلی دیر شده بود، چون دقیقاً یک سال بعد یعنی در سال ۸۵ ما را تبعید کردند. تلفن در مشاوره هم با مشکلات و پارتی‌بازی همراه بود. این باعث میشد که خبرچینها و خلاف‌کارها تعدادشان بیشتر شوند. آنجا هم کار سیاسى مخفیانه بود. پس نیاز بیشتری به خبر چین داشتند و زندان هم به خبرچینها امتیازاتی میداد که یکی از این امتیازها استفاده از تلفن بود. تعداد خبرچینها زیاد بود همین مسئله موجب میشد که تلفنها بیشتر در اختیار آنان باشد و افرادی مثل ما کمتر امکان استفاده از تلفن را داشتند

امکان دستیابی زندای به مقامات زندان

زندانی سیاسی محمد یعقوبی می‌گوید: براى زندانیهاى دیگر امکان استفاده از ملاقات با مقامات قضایی ناظر بر زندان وجود داشت و هر چند وقت یک بار و یا گاه در هفته یک بار ملاقات داشتند، گاهى هم هر ۱۵ روز یک بار. براى بند ما این اتفاق کمتر میافتاد. برای ملاقات در بند ما روزی تعیین میکردند که آن هم تاریخ دقیقی نداشت. هر گاه مسئولین زندان دوست داشتند این اتفاق میافتاد. برای مثال زندانیان مشغول کار روزانه بودند و ناگهان اعلام می‌کردند و همه را نزد قاضی ناظر بر زندان میبردند. هر چند وقت یک بار هم مسئول حفاظت اطلاعات زندان به نام «مأواى» ماها را به دفتر خود -گاهى روز گاهى هم شب- صدا میزد. او با یادآوری این که ما «ضد انقلاب» هستیم، درباره مسائل امنیتی به ما تذکر میداد.[۵]

اگر درخواست براى رئیس زندان و یا قاضى ناظر بود تحویل میگرفتند، اما جواب بعضى از درخواستها هرگز داده نمیشد. البته اگر شخص تقاضادهنده از دوستان، آشنایان، فامیل و یا خبرچینان مسئوالن زندان میبودند سریعاً برای رسیدگی به تقاضایش فراخوانده میشدند.[۵]

قاضی صلواتی در دیزل‌آباد

محمد یعقوبی می‌گوید: دقیق به خاطر دارم قاضی صواتی که بعدها قاضی تهران شد، یک روز همه را جمع کرد. از زندانیان به نوبت نوع جرم و تحمل کیفر میپرسید تا نوبت به ما رسید. ما چهار نفر هم جواب دادیم که سه سال حبس کشیده‌ایم. صلواتی گفت: »بروید دو سال دیگر حبس بکشید و آن وقت برایتان کاری خواهم کرد.« دیگر صلواتی را ندیدیم. ماهها و سالها گذشت تا اینکه صلواتی را در تلویزیون دیدیم که متهمان تهران را محاکمه میکند و ما کماکان در همان جای خودمان حبس میکشیدیم.[۵]

کارتن‌خواب‌ها در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه

محمد یعقوبی در شهادت‌نامه‌اش آورده است: در فصل زمستان تعداد زیادی آدمهای کارتن خواب بازداشت میشدند و به آمار زندانیان افزوده میشد. نمیتوانستند وضعیت را کنترل کنند. کارتونخوابها در زمستان دست به جرائم کوچک میزدند به امید اینکه در دادگاه حکم بگیرند و به زندان منتقل شوند تا از سرمای زمستان خالص شوند.

اعتراض زندانیان

1399/8/3 به گزارش ایران‌وایر،‌ به دنبال تجمع اعتراض‌آمیز زنان زندانی در کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه، نیروهای گارد ویژه زندان با پرتاب گاز اشک‌آور و باتوم به آنان حمله کردند و دو زندانی زن را به انفرادی منتقل کردند. دلیل تجمع زنان زندانی، اعتراض به تحمیل قوانین سختگیرانه رئیس زندان در خصوص نحوه پوشش زندانیان و زمانبندی تماس تلفنی اعلام شده است.[۲]

1396/6/9 به گزارش هرانا پنج تن از زندانیان مذهبی اهل سنت به نام‌های امید خاکی، احمد صادقی، محمد بارزانی، یوسف مرادی و عبدالله ویسی در زندان کرمانشاه در اعتراض به انتقال ایشان به بند بیماران عفونی دست به اعتصاب غذا زدند. آن‌ها در مکاتبات رسمی خود آقای فرزاد رئیس زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، آقای زارعی معاون او و آقای عبدی مسئول حفاظت زندان را پاسخگوی پیامدهای ناشی از انتقال و اعتصاب غذا دانسته‌اند

اعدام در زندان دیزل‌آباد

زندان دیزل‌آباد هم یکی از زندان‌های بدنام در جمهوری اسلامی از لحاظ اعدام‌ است. بر اساس گزارشی در تاریخ 1395/8/5 سازمان حقوق بشر ایران اسامی ۲۷ تن از زندانیانی را که حکم اعدام‌شان در دیوان عالی کشور تایید و به اجرای احکام ابلاغ شده است، منتشر کرد. طبق گزارش این سازمان در این زندان حدود ۴۰۰ زندانی محکوم به اعدام نگهداری می‌شوند.[۲] اسامی این ۲۷ نفر را در سایت سازمان حقوق بشر ایران می‌توان دید.[۶]

یک زندانی قدیمی در گفتگویی در پاسخ به سوال از همسلولیهایت هم اعدام شدند گفت: بله. برخی رضایت گرفتند و تعدادی هم اعدام شدند. مردی بود که 12سال بابت قتل یک زن در زندان بود. با او هفت سال همسلولی و رفیق بودم که اعدام شد. تا ساعاتها فقط برایش گریه میکردم. در زندان زیر تیغهایی هستند که 20،10 یا 22سال بالتکلیف مانده و امیدوارند نجات یابند[۷]

زندانیان زیر حکم اعدام

رضا رسایی در این زندان نگهداری شده و زیر حکم اعدام می‌باشد (۲ اسفند ۱۴۰۲). برجسته ترین عناوین اتهامی او : مباشرت در قتل عمد نادر بیرامی، رئیس اطلاعات سپاه پاسداران شهرستان صحنه می‌باشد. دادگاه صادر کننده حکم: شعبه دوم دادگاه کیفری یک کرمانشاه است. آخرین وضعیت پرونده: تایید حکم اعدام در دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده به شعبه اجرای احکام دادگاه کیفری کرمانشاه می‌باشد. رضا رسایی، ۳۴ ساله، شهروند پیرو آیین یارسان در تاریخ سوم آذر ۱۴۰۱ توسط ماموران اداره آگاهی در شهریار تهران بازداشت و سپس به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شد. این بازداشت در پی جانباختن نادر بیرامی، رئیس اطلاعات سپاه پاسداران شهرستان صحنه در جریان مراسم گرامیداشت بیست و یکمین سالگرد وفات سید خلیل عالی‌ نژاد، ار رهبران پیشین جامعه یارسان صورت گرفت.[۸]

اعدام‌شدگان مشهور

«حجت تدرو»، کشتی گیر کرمانشاهی پس از ۱۰ سال زندان در تاریخ صبح پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶ با اتهامی مبهم در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شد. او چندین دوره قهرمان مسابقات قهرمانی کشور در رده‌های سنی مختلف و نفر اول نیروهای مسلح و حتی انتخابی تیم ملی بزرگسالان شده بود. او پس از آن‌که چندین سال پیش به زندان افتاد از سوی مسئولان زندان و دستگاه قضایی به اتهام «تجاوز به یک زندانی» به اعدام محکوم شد.[۹]

سرکوت (آرش) احمدی، زندانی سیاسی، به اتهام «عضویت در حزب کومله و قتل یکی از ماموران انتظامی» اهل روانسر در استان کرمانشاه در بامداد چهارشنبه سوم اسفند ۱۴۰۱ اعدام شد. احمدی در آذر ماه سال ۹۹، زمانی که قصد داشت به خارج از کشور مهاجرت کند، در مرز ایران و ترکیه بازداشت شد. سازمان حقوق بشر ایران و برخی دیگر از سازمان‌های حقوق بشری تاکید کردند که اعدام این «زندانی سیاسی کرد» بدون اطلاع خانواده و انجام ملاقات آخر صورت گرفت.[۱۰]