کاربر:Hossein/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول ونامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه درآن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟
در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول ونامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه درآن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟


بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.<ref name=":1" />
بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.<ref name=":1" /> قرآن اساسا به مسائلی می‌پردازد و به سوالاتی پاسخ می‌دهد که در تقسیم‌بندی معارف بشری در قلمرو فلسفه واقع می‌شوند هر چند فراگیر موضوعات بسیار متنوعی است که در قلمرو علوم اعم از طبیعی یا اجتماعی می‌باشد.


برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف ودركي روشن وخالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني ومنظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.
برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف ودركي روشن وخالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني ومنظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.
منظور از دینامیزم قرآن
مطالب وموضوعات متنوع بيان شده در قرآن را، كه مضمون سوره ها وآيات قرآن است مي توانيم به ترتيب زير طبقه بندي كنيم .
الف ـ مسائل وحقايق عام فلسفي – برخي آيات قرآن، توضيح وبيان عمومي ترين حقايق جهان هستي است وضمن آن به مسائلي پرداخته ميشود كه موضوع فلسفه وتبيينات فلسفي است .ضمن اين آيات قرآن ديدگاهها واصول جهان شناختي توحييدي خود را بيان مي كند ،مثلا آياتي كه مارا به مبدأ هستي
24- معناي شكر درقرآن.
وآفرينش نظم ونظام يگانه وهدفداركائنات وغايت جهان، رهنمون ميشوند.
ب ـ حقايق علمي(طبيعي)ـ حقايق علمي طبيعي، موضوع پاره اي ديگر ازآيات قرآن است كه ضمن آن به جريان تكوين كائنات وپديده ها ورخدادهاي طبيعي وتحول وتكامل طبيعت.اشاره شده است. از قبيل آياتي در بارة پيدايش وخلقت زمين وآسمان وستارگان وروند تحول وتكامل آنها .گردش فصول وايام شب وروز ،باد وباران .كوهها ودرياها پيدايش حيات وپديده هاي حياتي وبسياري مطالب متنوع ديگر از اين قبيل.اين مطالب را از آنجهت حقايق علمي نام نهاديم كه بررسي وشناخت آنها در ميان معارف بشري.موضوع شعبه هاي مختلف علموم است و چنانكه قبلا ياد آورشده ايم هدف قرآن از بيان اين مطالب،خود آنها نبوده وموضوعات شعبه هاي علوم.موضوع تخصصي قرآن نميباشد وبيان اين حقايق در قرآن جنبة صمني دارد در حاليكه حقايق وتبيينات فلسفي  جنبه صريح واساسي داشته وبعنوان مصاديق حقايق عام وبصورت”آيات”ونشانه هائي مارا با روشني وتفكري منطقي به صحت وصداقت همان حقايق جهانشمول فلسفي رهنمون شده وبدان مومن ميگردانند.البته روشن است كه دانشمندان وصاحبنظران مي توانند از اين موارد مشخص ذكر شده در قرآن ايده ها وديدگاههاي كلي علمي در زمينه هاي مختلف استنتاج كرده وآنرا راهنماي كوششهاي علمي خود در بررسي پديده ها وكشف حقايق قراردهند ومي دانيم كه اين ايده ها وديدگاهها در علوم تا چه اندازه واجد اهميت وارزشند.
ج ـ حقايق ومسائل اجتماعي ـ در پيش گفته ايم كه قرآن راهنماي عمل است.ولذا بخش اعظم قرآن متضمن طرح وبيان مسائلي است كه به حركت اجتماعي معطوف ومربوط مي باشند. در اين آيات چگونگي تحول وحركت جامعه وجوامع بشري چگونگي حركت وموضعگيريهاي گروههاي مختلف اجتماع وجريان وفرجام حركت آنها تضادها تعارضات ومبارزات اجتماعي تشريح شده وبا ارائه رهنمودهائي .انسان رابه اتخاذ مواضع اجتماعي معيني كه ازنظر قرآن متضمن هماهنگي با نواميس وسنن تكاملي هستي است فراخوانده است،در اين قسمت هم البته قرآن تأكيد خاص به قوانين عمومي حاكم بر حركت اجتماعي ،دارد.در همين رابطه توجه اكيدي به مسير اجتماعات بشري يعني تاريخ،مبذول كرده است، وبدينترتيب بخش مهم وچشمگيري از قرآن، صرف تشريح وبيان حركت وسرنوشت اجتماعي اقوام وجماعات گذشتة بشري ،شده است .ذكر وقايع تاريخي هم البته،خود في نفسه هدف قرآن نبوده .بلكه استنتاج سنن وقوانين حركت اجتماعي وجلب توجه انسان نسبت به آن مورد نظر قرآن مي باشد وبا استناد مؤكد ومكرر بهمين حقايق تاريخي، قرآن برروي همان رهنمودهاي اجتماعي خود مبني بر موضعگيري انقلابي وقرار گرفتن در مسير ترقي ورو به كمال امور،تأكيد مي ورزد،از مطالعة اين موارد در قرآن به ديدگاههاي جامعه شناسي وتاريخي قرآن پي مي بريم. از طرف ديگر،مي دانيم كه حفظ اجتماع وحركت اجتماعي بمثابه پيچيده ترين پديده وپيچيده ترين حركت بخشها وجنبه هاي گوناگوني رادر بر ميگيرد وقرآن كه اينهمه باجامعه وحركت اجتماعي سر وكاردارد ومتوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است،نميتواند ازاين مسائل غافل مانده باشد وما مي توانيم ازروي آيات مربوطه،ديدگاههاي كلي قرآن را، در هر مورد مشخص ،بدست آوريم مثلا از روي يسياري آيات كه ناظر بر مسائل وروابط اقتصادي است،ديدگاههاي اقتصادي قرآن .استنباط واستنتاج ميشود ويا ديدگاههاي مربوط به ساير زمينه ها وشعب وشئونات حركت اجتماعي،از قبيل سياست وحقوق.....از روي آيات مربوط يعني آيانيكه ناظر بر وضع وتشريع قوانين .احكام وسنن ونهادهاي اجتماعي وغيره مي باشد .....
د ـ انسان شناسي : در سطور قبل به تأكيد قرآن بر جامعه وحركت اجتماعي اشاره كرديم ونيز آنجا كه گفتيم .قرآن راهنماي عملي است،وراه ورسمي براي زندگي انسان برقرار مي كند،روشن است كه زندگي وحركت انسان در چهارچوب جامعه صورت مي گيرد،وجنبة اجتماعي دارد.اين توضيحات عليرغم تصورات كسانيكه دين را ”امري وجداني وفردي”تلقي مي كنند،چنانكه گويي دين بمسائل اجتماعي نمي پردازد ونبايد دخالتي در امور اجتماعي بنمايد،نشان ميدهد .كه دين بر عكس اساسا با جامعه سروكاردارد.در اينجا لزومي ندارد كه وارد بحث در رد نظر غير علمي فوق،بشويم،نظريكه صريحا رابطه متقابل فرد واجتماع را.ناذيده مي گيرد چنانكه گويي .تعينات فردي انسان آنهم چيزهايي نظير اعتقادات وي مي تواند مضمون وبازتاب اجتماعي نداشته باشد وبنحوي در رابطه با جامعه ونظم اجتماعي موجود قرار نگيرد .البته ازاين توضيح نبايد چنين نتيجه گرفت كه دين وقرآن بطور فرعي ويا من غير مستقيم بر جامعه نظر دارد وما در فوق ياد آور شديم كه قرآن اساسا به جامعه سر وكار دارد ومتوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است.نظري اجمالي به تاريخ اديان(منظور اديان توحيدي است)وبخصوص بتاريخ اسلام. كافي است تا صحت اين نظر را ،اثبات كند.ماهمه اينرا ميدانيم وحتي در كتابهاي درسي ابتدائي خوانده ايم كه اسلام با طلوع خود ودرهمان زمان حيات پيامبر،كه قاعدتا عاليترين،كاملترين، وخالصترين درك را از قرآن داشت وتحت رهبري وي،يك نظام اجتماعي كهنه را بر انداخته ونظم نويني را جايگزين آن كرده است،نظمي كه سرعت ونيرو وتأثير تاريخي وجهاني آن واقعا شگفت انگيز بوده است.همين توضيحات وهمين مطالعات،منجمله مطالعة حركاتي كه توسط تربيت شدگان اصيل مكتب وحي وقرآن برانگيخته ورهبري شده است ( بعنوان با صطلاح فاكتهاي عيني )از قبيل،انقلاب حسيني كافيست تا بي پايگي ادعاي كسانيرا كه هم اسلام وقرآن را به انديويدواليسم متهم مي كنند.روشن كند(25)در حقيقت مي شود گفت ان مدعيان نه درك درستي از انديويدواليسم ونه شناخت صحيحي ازاسلام وقرآن.دارند.
اما قرآن در عين توجه اكيدش بر جامعه به ”انسان”نيز طور جدي وبه تاكيد نظر دارد ومتضمن شناختي نسبت به انسان است بطويكه ميدانيم اين امر يعني شناخت انسان، در مجموعه معارف بشري همواره از مهمترين شعب معرفت بوده و به جهت تاثير ونقش قاطعي كه در جريان عمل وموضعگيريهاي اجتماعي بجا مي گذارد حائز اهميت فراوانيست. در طول تاريخ ودر جريان حركت علمي انسان بر سر همين مسأله ”انسان شناسي ”مجادلات ومباحثات دامنه داري در گرفته وافراط ونفريط ها وبچپ وراست رفتنهاي زيادي در آن صورت گرفته  است كه ضمن آن نحله اي با كم بها دادن به نقش عوامل عيني واجتماعي، به نوعي مطلق كردن نقش فرد وارادة انسان گرديده ونحله اي متقا بلا با گرايش به اطلاق عوامل عيني


<span dir="RTL"></span><references />
<span dir="RTL"></span><references />

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۰۷

دینامیزم قرآن

دینامیزم از ریشه دینام به معنای حرکت داشتن از درون می‌باشد. در متون فارسی، دینامیزم را «پویائی» ترجمه می‌کنند که منظور از آن گنجایش تغییرپذیری درون یک پدیده است. البته این تغییرپذیری در جریان یک بسامد صورت می‌گیرد که در جریان آن، پدیده، خود را با تغییرات محیط و شرایط خارجی همگام و منطبق می‌کند و به‌این‌ترتیب موجودیت خود را حفظ و تضمین می‌نماید. مثلا وقتی یک حیوان با سرد شدن محیط به جای گرمتر مهاجرت می‌کند یک پویایی را به‌کار گرفته است و به این وسیله حیات خود را حفظ نموده است. یا وقتی یک جامعه با مسایلی مثل فقر و فساد روبرو می‌شود برای تغییر آن بپا می‌خیزد و در این مسیر با تحرک و خیزش‌های مناسب از حیات آن دفاع می‌کند نشان از پویایی دارد.

دینامیزم در منطق هم یک معنای مشخص دارد و در برابر منطق استاتیک منطق دینامیک به‌کار برده می‌شود. در منطق دینامیک یک پدیده در جریان رشد خودش مورد بررسی قرار می‌گیرد و در منطق استاتیک پدیده را بعنوان یک موضوع جدای از جریان رشدش مورد بررسی قرار می‌دهد.

منظور از دینامیزم قرآن هم گنجایش تغییرپذیری قرآن است بصورتیکه بتواند هم‌گام با تغییرات محیط (اجتماعی) پاسخ سوالات و مشکلات هر دوره و عصر را تامین کند.

بطور خاص اما دینامیزم قرآن نام کتابی است که در سال ۱۳۵۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران در 70 صفحه منتشر شد[۱] و مطالب بحث‌انگیزی را در محافل روشنفکری آن روزگار پدید آورد. مجاهدین در کتاب خود توضیح می‌دهند:‌

سازمان ما در كار ايدئولوژي،بدلائل متعددي بيشترين تأكيد را بر استفاده ازمتون اصلي اسلام بخصوص قرآن ونهج البلاغه داشت و بديهي است كه نحوه برخورد سازمان با اين متون و چگونگي استفاده از آنها،كیفاٌ با تمام شيوه هاي سنتي متفاوت بود ومنجمله، سازمان براي توفيق در اين امر خود را به يك برخورد واقع‌گرايانه علمي ملزم مي ديد، برخورديكه بر طبق آن ما مي‌بايست مضافا بر شركت فعال در حركت اجتماعي و از مواضعي انقلابي، از كليه دست‌آوردهاي علمي واجتماعي ”راستين” انسان استفاده كنيم. بهمين دليل هم بود كه سازمان مطالعه مكاتب ديگر بخصوص مكاتب مترقي وانقلابي موجود را بدون هيچگونه تعصبي براي خود يك فريضه تلقي كرده است. راهنماي ما در اين بر خورد، اين آموزش درخشان قرآن بوده است:”فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيبتعون احسنه”. بسياري به مطالعه قرآن روي ميآورند تا از سر  چشمه فنا ناپذر آن سيراب شوند وپاسخ سئوالات وحل مشكلات خود را در آن جستجو كنند. اما چگونه ميشود در اين كار موفق بود ؟ چگونه بايد قرآن را مطالعه كرد تابدرك وفهم صحيح آن يعني چنان درك وفهمي كه با جوهر وروح آن سازگارباشد نائل آمد؟ چرا که تصاوير عرضه شده از قرآن، در طول تاريخ از محتواي اصيل قرآن تهي شده وازآن جزاسم ورسمي باقي نمانده است.[۲]

مجاهدین پاسخ این سوال را در استفاده از دینامیزم قرآن می‌دانند.

ضرورت دینامیزم قرآن

مجاهدین معتقدند اسلام به این دلیل می‌تواند دین همه عصرها و همه نسلها باشد که از پویایی لازم برخوردار است. یعنی دارای مکانیزمی است که پاسخگوی سوالات هر عصر و ارائه دهنده راه حلهای مناسب به مشکلات و تضادهای یک جامعه هرچقدر هم که پیچیده باشد می‌باشد. مجاهدین اثبات می‌کنند که این مکانیزم لازم در قرآن که کتاب اصلی و محوری دین اسلام است وجود دارد. آنها استدلال می‌کنند در غیر اینصورت هر کتابی پس از چندی کهنه و بدرد نخور می‌شود. برای مثال می‌گویند ببینید چند تا از کتاب‌هایی که در قرن نوزدهم نوشته شده‌اند، هنوز در قرن بیستم از دور خارج نشده‌اند؟ یا لااقل قسمتی از آنها دچار فرسودگی و کهولت نشده است؟ آنها استدلال می‌کنند قرآن به خودی خود و براي خود نازل نشده است. اين مجموعه آيات, براي هدايت ”جامعه ” بشري درروياروي بشر با روند تكاملي اجتماعي خود بوده وهست. بنابراين با تغييراتي كه درهر مسير تكاملي اجتناب ناپذير و بعضا ضروري است, بايد برخوردي متفاوت كرد و فهم و عدم فهم اين موضوع, تفاوتي است بين آنانيكه درتعبير و فهم قرآن عميق هستند و يا متحجريني كه قرآن را فسيل شده و ثابت تعبير و تفسير ميكنند.[۳]

قرآن چگونه کتابی است؟

در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول ونامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه درآن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟

بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.[۲] قرآن اساسا به مسائلی می‌پردازد و به سوالاتی پاسخ می‌دهد که در تقسیم‌بندی معارف بشری در قلمرو فلسفه واقع می‌شوند هر چند فراگیر موضوعات بسیار متنوعی است که در قلمرو علوم اعم از طبیعی یا اجتماعی می‌باشد.

برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف ودركي روشن وخالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني ومنظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.

منظور از دینامیزم قرآن

مطالب وموضوعات متنوع بيان شده در قرآن را، كه مضمون سوره ها وآيات قرآن است مي توانيم به ترتيب زير طبقه بندي كنيم .

الف ـ مسائل وحقايق عام فلسفي – برخي آيات قرآن، توضيح وبيان عمومي ترين حقايق جهان هستي است وضمن آن به مسائلي پرداخته ميشود كه موضوع فلسفه وتبيينات فلسفي است .ضمن اين آيات قرآن ديدگاهها واصول جهان شناختي توحييدي خود را بيان مي كند ،مثلا آياتي كه مارا به مبدأ هستي

24- معناي شكر درقرآن.

وآفرينش نظم ونظام يگانه وهدفداركائنات وغايت جهان، رهنمون ميشوند.

ب ـ حقايق علمي(طبيعي)ـ حقايق علمي طبيعي، موضوع پاره اي ديگر ازآيات قرآن است كه ضمن آن به جريان تكوين كائنات وپديده ها ورخدادهاي طبيعي وتحول وتكامل طبيعت.اشاره شده است. از قبيل آياتي در بارة پيدايش وخلقت زمين وآسمان وستارگان وروند تحول وتكامل آنها .گردش فصول وايام شب وروز ،باد وباران .كوهها ودرياها پيدايش حيات وپديده هاي حياتي وبسياري مطالب متنوع ديگر از اين قبيل.اين مطالب را از آنجهت حقايق علمي نام نهاديم كه بررسي وشناخت آنها در ميان معارف بشري.موضوع شعبه هاي مختلف علموم است و چنانكه قبلا ياد آورشده ايم هدف قرآن از بيان اين مطالب،خود آنها نبوده وموضوعات شعبه هاي علوم.موضوع تخصصي قرآن نميباشد وبيان اين حقايق در قرآن جنبة صمني دارد در حاليكه حقايق وتبيينات فلسفي  جنبه صريح واساسي داشته وبعنوان مصاديق حقايق عام وبصورت”آيات”ونشانه هائي مارا با روشني وتفكري منطقي به صحت وصداقت همان حقايق جهانشمول فلسفي رهنمون شده وبدان مومن ميگردانند.البته روشن است كه دانشمندان وصاحبنظران مي توانند از اين موارد مشخص ذكر شده در قرآن ايده ها وديدگاههاي كلي علمي در زمينه هاي مختلف استنتاج كرده وآنرا راهنماي كوششهاي علمي خود در بررسي پديده ها وكشف حقايق قراردهند ومي دانيم كه اين ايده ها وديدگاهها در علوم تا چه اندازه واجد اهميت وارزشند.

ج ـ حقايق ومسائل اجتماعي ـ در پيش گفته ايم كه قرآن راهنماي عمل است.ولذا بخش اعظم قرآن متضمن طرح وبيان مسائلي است كه به حركت اجتماعي معطوف ومربوط مي باشند. در اين آيات چگونگي تحول وحركت جامعه وجوامع بشري چگونگي حركت وموضعگيريهاي گروههاي مختلف اجتماع وجريان وفرجام حركت آنها تضادها تعارضات ومبارزات اجتماعي تشريح شده وبا ارائه رهنمودهائي .انسان رابه اتخاذ مواضع اجتماعي معيني كه ازنظر قرآن متضمن هماهنگي با نواميس وسنن تكاملي هستي است فراخوانده است،در اين قسمت هم البته قرآن تأكيد خاص به قوانين عمومي حاكم بر حركت اجتماعي ،دارد.در همين رابطه توجه اكيدي به مسير اجتماعات بشري يعني تاريخ،مبذول كرده است، وبدينترتيب بخش مهم وچشمگيري از قرآن، صرف تشريح وبيان حركت وسرنوشت اجتماعي اقوام وجماعات گذشتة بشري ،شده است .ذكر وقايع تاريخي هم البته،خود في نفسه هدف قرآن نبوده .بلكه استنتاج سنن وقوانين حركت اجتماعي وجلب توجه انسان نسبت به آن مورد نظر قرآن مي باشد وبا استناد مؤكد ومكرر بهمين حقايق تاريخي، قرآن برروي همان رهنمودهاي اجتماعي خود مبني بر موضعگيري انقلابي وقرار گرفتن در مسير ترقي ورو به كمال امور،تأكيد مي ورزد،از مطالعة اين موارد در قرآن به ديدگاههاي جامعه شناسي وتاريخي قرآن پي مي بريم. از طرف ديگر،مي دانيم كه حفظ اجتماع وحركت اجتماعي بمثابه پيچيده ترين پديده وپيچيده ترين حركت بخشها وجنبه هاي گوناگوني رادر بر ميگيرد وقرآن كه اينهمه باجامعه وحركت اجتماعي سر وكاردارد ومتوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است،نميتواند ازاين مسائل غافل مانده باشد وما مي توانيم ازروي آيات مربوطه،ديدگاههاي كلي قرآن را، در هر مورد مشخص ،بدست آوريم مثلا از روي يسياري آيات كه ناظر بر مسائل وروابط اقتصادي است،ديدگاههاي اقتصادي قرآن .استنباط واستنتاج ميشود ويا ديدگاههاي مربوط به ساير زمينه ها وشعب وشئونات حركت اجتماعي،از قبيل سياست وحقوق.....از روي آيات مربوط يعني آيانيكه ناظر بر وضع وتشريع قوانين .احكام وسنن ونهادهاي اجتماعي وغيره مي باشد .....

د ـ انسان شناسي : در سطور قبل به تأكيد قرآن بر جامعه وحركت اجتماعي اشاره كرديم ونيز آنجا كه گفتيم .قرآن راهنماي عملي است،وراه ورسمي براي زندگي انسان برقرار مي كند،روشن است كه زندگي وحركت انسان در چهارچوب جامعه صورت مي گيرد،وجنبة اجتماعي دارد.اين توضيحات عليرغم تصورات كسانيكه دين را ”امري وجداني وفردي”تلقي مي كنند،چنانكه گويي دين بمسائل اجتماعي نمي پردازد ونبايد دخالتي در امور اجتماعي بنمايد،نشان ميدهد .كه دين بر عكس اساسا با جامعه سروكاردارد.در اينجا لزومي ندارد كه وارد بحث در رد نظر غير علمي فوق،بشويم،نظريكه صريحا رابطه متقابل فرد واجتماع را.ناذيده مي گيرد چنانكه گويي .تعينات فردي انسان آنهم چيزهايي نظير اعتقادات وي مي تواند مضمون وبازتاب اجتماعي نداشته باشد وبنحوي در رابطه با جامعه ونظم اجتماعي موجود قرار نگيرد .البته ازاين توضيح نبايد چنين نتيجه گرفت كه دين وقرآن بطور فرعي ويا من غير مستقيم بر جامعه نظر دارد وما در فوق ياد آور شديم كه قرآن اساسا به جامعه سر وكار دارد ومتوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است.نظري اجمالي به تاريخ اديان(منظور اديان توحيدي است)وبخصوص بتاريخ اسلام. كافي است تا صحت اين نظر را ،اثبات كند.ماهمه اينرا ميدانيم وحتي در كتابهاي درسي ابتدائي خوانده ايم كه اسلام با طلوع خود ودرهمان زمان حيات پيامبر،كه قاعدتا عاليترين،كاملترين، وخالصترين درك را از قرآن داشت وتحت رهبري وي،يك نظام اجتماعي كهنه را بر انداخته ونظم نويني را جايگزين آن كرده است،نظمي كه سرعت ونيرو وتأثير تاريخي وجهاني آن واقعا شگفت انگيز بوده است.همين توضيحات وهمين مطالعات،منجمله مطالعة حركاتي كه توسط تربيت شدگان اصيل مكتب وحي وقرآن برانگيخته ورهبري شده است ( بعنوان با صطلاح فاكتهاي عيني )از قبيل،انقلاب حسيني كافيست تا بي پايگي ادعاي كسانيرا كه هم اسلام وقرآن را به انديويدواليسم متهم مي كنند.روشن كند(25)در حقيقت مي شود گفت ان مدعيان نه درك درستي از انديويدواليسم ونه شناخت صحيحي ازاسلام وقرآن.دارند.

اما قرآن در عين توجه اكيدش بر جامعه به ”انسان”نيز طور جدي وبه تاكيد نظر دارد ومتضمن شناختي نسبت به انسان است بطويكه ميدانيم اين امر يعني شناخت انسان، در مجموعه معارف بشري همواره از مهمترين شعب معرفت بوده و به جهت تاثير ونقش قاطعي كه در جريان عمل وموضعگيريهاي اجتماعي بجا مي گذارد حائز اهميت فراوانيست. در طول تاريخ ودر جريان حركت علمي انسان بر سر همين مسأله ”انسان شناسي ”مجادلات ومباحثات دامنه داري در گرفته وافراط ونفريط ها وبچپ وراست رفتنهاي زيادي در آن صورت گرفته  است كه ضمن آن نحله اي با كم بها دادن به نقش عوامل عيني واجتماعي، به نوعي مطلق كردن نقش فرد وارادة انسان گرديده ونحله اي متقا بلا با گرايش به اطلاق عوامل عيني

  1. چگونه قرآن بیاموزیم (دینامیزم قرآن)[۱]
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ چگونه قرآن بیاموزیم جلد اول از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران
  3. دینامیزم قرآن چیست؟[۲]