کاربر:Hossein/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
دینامیزم قرآن
استبداد دینی، به حکومتی گفته می‌شود که با تکیه بر مذهب این استبداد را توجیه و اعمال می‌کند. در فرهنگ سیاسی حکومت‌ استبدادی به نظام تصمیم‌گیری گفته می‌شود که در یک فرد خلاصه می‌شود که قدرتی مافوق همه افراد سرزمینی که بر آن حکم می‌راند دارد. این حاکم را مستبد می‌خوانند که بر اساس تکبر و خودبرتر‌بینی در بسیاری موارد با گفتن جمله‌ای یا حتی کلمه‌ای و یا گوشه چشم و اشاره‌یی می‌تواند جان یک یا گروه بزرگی از مردم را بگیرد و یا اینکه منطقه وسیعی را نابود سازد. حکومت‌های استبدادی انواع مختلفی از استبدادها را نمایندگی می‌کنند که هر چند در پایه‌های شناخته‌شده  با هم مشترک هستند اما متناسب با نوع آن از ویژگیهای منحصر به‌فردی برخوردار می‌شوند که ممکن است در کیفیت و کمیت قربانیان آن حکومت به‌شکل چشم‌گیری تفاوت ایجاد کند. استبداد دینی نوعی از حکومت استبدادی است که این تفاوت کیفی و کمی را به خوبی نشان می‌دهد و بطور مشخص در حکومت جمهوری اسلامی که توسط خمینی بنیانگذاری شده است به اوج خود می‌رسد.


دینامیزم از ریشه دینام به معنای حرکت داشتن از درون می‌باشد. در متون فارسی، دینامیزم را «'''پویائی'''» ترجمه می‌کنند که منظور از آن گنجایش تغییرپذیری درون یک پدیده است. البته این تغییرپذیری در جریان یک بسامد صورت می‌گیرد  که در جریان آن، پدیده، خود را با تغییرات محیط و شرایط خارجی همگام و منطبق می‌کند و به‌این‌ترتیب موجودیت خود را حفظ و تضمین می‌نماید. مثلا وقتی یک حیوان با سرد شدن محیط به جای گرمتر مهاجرت می‌کند یک پویایی را به‌کار گرفته است و به این وسیله حیات خود را حفظ نموده است. یا وقتی یک جامعه با مسایلی مثل فقر و فساد روبرو می‌شود  برای تغییر آن بپا می‌خیزد و در این مسیر با تحرک و خیزش‌های مناسب از حیات آن دفاع می‌کند نشان از پویایی دارد.  
در تاریخ بشر از وقتی که حکومت شکل گرفت مشروعیت هر حکومتی یا ناشی از حمایت مردمی بود و یا استفاده از نیروی زور. استبداد به‌طور عام نوعی از حکومت را بیان می‌کند که در آن مبنای قدرت نه ناشی از حمایت مردمی بلکه ناشی از زور و ثروت بوده است. بسیاری از اندیشمندان در طول تاریخ عامل اصلی جنگ‌ها، نابسامانی‌های اجتماعی، افزایش فاصله طبقاتی را ناشی از استبداد می‌دانند و در مقابل راه حل عمده را «آزادی»‌ اراده‌های مردمی در انتخاب نوع حکومت خود تعریف می‌کنند.  


دینامیزم در منطق هم یک معنای مشخص دارد و در برابر منطق استاتیک منطق دینامیک به‌کار برده می‌شود. در منطق دینامیک یک پدیده در جریان رشد خودش مورد بررسی قرار می‌گیرد و در منطق استاتیک پدیده را بعنوان یک موضوع جدای از جریان رشدش مورد بررسی قرار می‌دهد.
== تعریف استبداد ==
استبداد (dictatorship-autocracy-tyranny) واژه‌ای عربی و مصدر باب استفعال است و در لغت به معنی خودکامگی و خودرایی است. به شخصی مستبد می‌گویند که در کاری که شایسته‌ی مشورت است بر رای خود اصرار می‌کند. کلمه‌ی استبداد اگر به طور مطلق ذکر شود، منظور از آن استبداد حاکمان است، چرا که حاکم مستبد با در اختیار داشتن قدرت و ثروت، می‌تواند انسان‌ها را به بدبخت‌ترین موجودات تبدیل کند. نوع حکومتی را که در آن پادشاه و فرمانروا مقید به قانون نباشد و به میل و اراده‌ی خویش عمل نماید، حکومت استبدادی می‌گویند. تعریف استبداد در یک کلام یعنی:


منظور از دینامیزم قرآن هم گنجایش تغییرپذیری قرآن است بصورتیکه بتواند هم‌گام با تغییرات محیط (اجتماعی) پاسخ سوالات و مشکلات هر دوره و عصر را تامین کند.
تمرکز همه‌ی قدرت و همه‌ی تصمیم گیری‌ها در دست یک نفر.


بطور خاص اما دینامیزم قرآن نام کتابی است که در سال ۱۳۵۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران در 70 صفحه منتشر شد<ref>چگونه قرآن بیاموزیم (دینامیزم قرآن)[https://vista.ir/m/b/ejswp]</ref> و مطالب بحث‌انگیزی را در محافل روشنفکری آن روزگار پدید آورد. مجاهدین در کتاب خود توضیح می‌دهند:‌<blockquote>سازمان ما در كار ايدئولوژي،بدلائل متعددي بيشترين تأكيد را بر استفاده ازمتون اصلي اسلام بخصوص قرآن ونهج البلاغه داشت و بديهي است كه نحوه برخورد سازمان با اين متون و چگونگي استفاده از آنها،كیفاٌ با تمام شيوه هاي سنتي متفاوت بود ومنجمله، سازمان براي توفيق در اين امر خود را به يك برخورد واقع‌گرايانه علمي ملزم مي ديد، برخورديكه بر طبق آن ما مي‌بايست مضافا بر شركت فعال در حركت اجتماعي و از مواضعي انقلابي، از كليه دست‌آوردهاي علمي واجتماعي ”راستين” انسان استفاده كنيم. بهمين دليل هم بود كه سازمان مطالعه مكاتب ديگر بخصوص مكاتب مترقي وانقلابي موجود را بدون هيچگونه تعصبي براي خود يك فريضه تلقي كرده است. راهنماي ما در اين بر خورد، اين آموزش درخشان قرآن بوده است:”فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيبتعون احسنه”. بسياري به مطالعه قرآن روي ميآورند تا از سر  چشمه فنا ناپذر آن سيراب شوند وپاسخ سئوالات وحل مشكلات خود را در آن جستجو كنند. اما چگونه ميشود در اين كار موفق بود ؟ چگونه بايد قرآن را مطالعه كرد تابدرك وفهم صحيح آن يعني چنان درك وفهمي كه با جوهر وروح آن سازگارباشد نائل آمد؟ چرا که تصاوير عرضه شده از قرآن، در طول تاريخ از محتواي اصيل قرآن تهي شده وازآن جزاسم ورسمي باقي نمانده است.<ref name=":1">چگونه قرآن بیاموزیم جلد اول از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref> </blockquote>مجاهدین پاسخ این سوال را در استفاده از دینامیزم قرآن می‌دانند.
یا: مراد از استبداد، تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقوق یک ملت بدون ترس از بازخواست.<ref name=":0">دانشنامه روانشناسی مردمی - علیرضا نوربخش - استبداد دینی چیست؟[https://public-psychology.ir/1398/09/religious-tyranny/]</ref>


== ضرورت دینامیزم قرآن ==
== استبداد دینی ==
مجاهدین معتقدند اسلام به این دلیل می‌تواند دین همه عصرها و همه نسلها باشد که از پویایی لازم برخوردار است. یعنی دارای مکانیزمی است که پاسخگوی سوالات هر عصر و ارائه دهنده راه حلهای مناسب به مشکلات و تضادهای یک جامعه هرچقدر هم که پیچیده باشد می‌باشد. مجاهدین اثبات می‌کنند که این مکانیزم لازم در قرآن که کتاب اصلی و محوری دین اسلام است وجود دارد. آنها استدلال می‌کنند در غیر اینصورت هر کتابی پس از چندی کهنه و بدرد نخور می‌شود. برای مثال می‌گویند ببینید چند تا از کتاب‌هایی که در قرن نوزدهم نوشته شده‌اند، هنوز در قرن بیستم از دور خارج نشده‌اند؟ یا لااقل قسمتی از آنها دچار فرسودگی و کهولت نشده است؟ آنها استدلال می‌کنند قرآن به خودی خود و براي خود نازل نشده است. اين مجموعه آيات, براي هدايت ”جامعه ” بشري درروياروي بشر با روند تكاملي اجتماعي خود بوده وهست. بنابراين با تغييراتي كه درهر مسير تكاملي اجتناب ناپذير و بعضا ضروري است, بايد برخوردي متفاوت كرد و فهم و عدم فهم اين موضوع, تفاوتي است بين آنانيكه درتعبير و فهم قرآن عميق هستند و يا متحجريني كه قرآن را فسيل شده و ثابت تعبير و تفسير ميكنند.<ref name=":0">دینامیزم قرآن چیست؟[http://intnetonline.link/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B2%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F/]</ref>
در تاریخ معاصر، عبدالرحمن کواکبی نخستین کسی است که اصطلاح استبداد دینی را در کتاب طبایع الاستبداد در سال ۱۳۱۸ قمري به کار گرفت، اصطلاحی که حدود ده سال بعد از آن میرزاي نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله به کار می‌برد.


== قرآن چگونه کتابی است؟ ==
=== نظریه آیت الله نائینی ===
در مسير مطالعه و فهم قرآن درقدم اول بايد يك مسأله را براي خودمان روشن كنيم وآن اينكه ما بطور كلي چه تلقي‌اي از قرآن داريم؟ قرآن چه كاركردي دارد و اساسا چه نيازي را برآورده می‌کند و ما چه توقعي بايد از آن داشته باشيم؟بدون روشن شدن نسبت به اين مسألة اساسي، ممكن است از همان اول در يك بيراهه قدم بگذاريم ودر يك چهار چوب غيرمنطقي قرار گرفته و توقعات نامعقول ونامربوطي از قرآن داشته باشم. مثلا آيا قرآن انسان را از حركت علمي كفايت مي كند. آيا درست است كه درآن دنبال فرمولهاي رياضي بگرديم يا قوانين مشخص فيزيك و شيمي و ساير علوم طبيعي را در آن جستجو كنيم؟ و يا تشريحات سيستماتيك اقتصادي را از آن طلب نمائيم وبالاخره توقعاتي ازاين قبيل؟ و اگر چنانچه اين توقعات از قرآن درست نيست و قرآن به چنين سئوالات پاسخ نمي‌دهد پس موضوع و محتواي آن چيست؟ به چه مسائلي مي‌پردازد؟ و چه نيازهائي را برطرف مي‌كند؟
علامه نائینی در میان فقیهان معاصر شیعه، اولین فردی است که از واژه‌ی استبداد دینی سخن به میان آورده و چاره اندیشی کرده است. وی رهایی از این پدیده را به واسطه‌ی رسوخش در قلوب، دشوار می‌داند و دشواری رهایی از استبداد سیاسی را ناشی از توام بودن آن با استبداد دینی می‌داند.


بطوريكه ميدانيم قرآن مجموعة مطالبي است كه از مبداء آفرينش و هستي بر پيامبر اسلام وحي شده و به اعتقاد و ادعاي خود ما آخرين كتاب آسماني و آخرين نمودار و دادة پديدة وحي است.<ref name=":1" /> قرآن اساسا به مسائلی می‌پردازد و به سوالاتی پاسخ می‌دهد که در تقسیم‌بندی معارف بشری در قلمرو فلسفه واقع می‌شوند هر چند فراگیر موضوعات بسیار متنوعی است که در قلمرو علوم اعم از طبیعی یا اجتماعی می‌باشد.
نایینی در تحلیل خود، استبداد دینی را چنین تعریف می‌کند: که آن عبارت از "ارادت خود سرانه است که منسلکین در زی‌سیاست روحانیه بعنوان دیانت اظهار و ملت جهول را بوسیله فرط جهالت و عدم خبرت به مقتضیات کیش و آیین خود به اطاعتش وا میدارند".<ref name=":1">کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نائینی ص ۱۲۵</ref> و نتیجه می‌گیرد که علاج شعبه استبداد دینی "اصعب و اشکل همه و در حدود امتناع است" <ref name=":1" />


برای برداشت درست از قرآن باید اصطلاحا آن را تفسیر نمود. منظور از تفسير يك موضوع اين است كه معني ومضمون آن كشف ودركي روشن وخالي از ابهام از آن ارائه شود. منظور از تفسيرقرآن اينست كه وقتي قرآن مورد مطالعه قرار می‌گیرد معني ومنظور آيات با توجه به اینکه در زمان خودش و در جامعه‌ای که نازل شده است و متناسب با فرهنگ آن جامعه و آن روزگار بوده است برای امروز ما به روشني ودرستي فهم شده و بشود آنرا توضيح داد. چنان فهم و دركي كه بتواند در نهايت سمت‌گيري مشخصی را در جهت‌گیریهای اجتماعی و سیاسی فردی که امروز آن را می‌خواند بوجود بیاورد.
به نظر نائینی، استبداد دینی، دو اصل آزادي و برابري را که عین اسلام و عین سعادت امت هستند، پایمال می کند. استبداد دینی براي استبداد سیاسی پشتیبان نیرومندي است، تا استبداد دینی ریشه کن نشود، استبداد حاکم قابل علاج نیست، تا کاخ این استبداد ویران نشود رهایی از دام استبداد سیاسی ممکن نیست. از دیدگاه نائینی مشکل دنیاي اسلام سلطنت استبداد است، منتها این استبداد مشروعیت خود را از دین می گیرد چرا که برخی به نام علمای دین از استبداد، دفاع دینی می‌کنند.<ref name=":0" />


== موضوعات قرآن ==
نائینی در کتاب تنبیه لامه و تنزیه المله می‌گوید: استبداد دینی، حکومتی خودسرانه است که صفت مشترک حکومت‌های استبدادی است اما از سوی کسانی است که در لباس دین هستند و بعنوان روحانی در جامعه شناخته می‌شوند و بنام سخنگوی دین در جامعه اظهار نظر می‌کنند و ملت بی‌اطلاع و جاهل به دین، به نام اطاعت از دین از این افراد اطاعت می‌کنند.
مطالب و موضوعات متنوع بيان شده در قرآن را، كه مضمون سوره‌ها و آيات قرآن است مي‌توانيم به ترتيب زير طبقه بندي كنيم .  


الف ـ مسائل و حقايق عام فلسفي – برخي آيات قرآن، توضيح و بيان عمومي‌ترين حقايق جهان هستي است و ضمن آن به مسائلي پرداخته مي‌شود كه موضوع فلسفه و تبيينات فلسفي است .ضمن اين آيات قرآن ديدگاهها واصول جهان شناختي توحيدي خود را بيان مي‌كند ،مثلا آياتي كه مارا به مبدأ هستي و آفرينش نظم ون ظام يگانه و هدفدار كائنات و غايت جهان، رهنمون مي‌شوند.
=== نظریه آيت‌الله طالقاني ===
آيت‌الله طالقاني مقدمه‌ای براي «تنبيه الامه و تنزيه المله» مرحوم نايينی نوشت،


ب ـ حقايق علمي(طبيعي)ـ حقايق علمي طبيعي، موضوع پاره اي ديگر ازآيات قرآن است كه ضمن آن به جريان تكوين كائنات وپديده ها و رخدادهاي طبيعي وتحول وتكامل طبيعت اشاره شده است. از قبيل آياتي در بارة پيدايش و خلقت زمين و آسمان و ستارگان و روند تحول و تكامل آنها .گردش فصول و ايام شب و روز ،باد و باران ، كوهها و درياها ، پيدايش حيات و پديده‌هاي حياتي و بسياري مطالب متنوع ديگر از اين قبيل. اين مطالب را از آنجهت حقايق علمي نام نهاديم كه بررسي و شناخت آنها در ميان معارف بشري موضوع شعبه هاي مختلف علوم است و هدف قرآن از بيان اين مطالب،خود آنها نبوده و موضوعات شعبه هاي علوم موضوع تخصصي قرآن نمي‌باشد و بيان اين حقايق در قرآن جنبه ضمني دارد در حاليكه حقايق وتبيينات فلسفي  جنبه صريح و اساسي داشته و بعنوان مصاديق حقايق عام وبصورت ”آيات” و نشانه هائي ما را با روشني و تفكري منطقي به صحت و صداقت همان حقايق جهان‌شمول فلسفي رهنمون شده و بدان مومن مي‌گردانند. البته روشن است كه دانشمندان و صاحبنظران مي‌توانند از اين موارد مشخص ذكر شده در قرآن ايده‌ها و ديدگاه‌هاي كلي علمي در زمينه‌هاي مختلف استنتاج كرده و آنرا راهنماي كوششهاي علمي خود در بررسي پديده ها وكشف حقايق قرار دهند و مي‌دانيم كه اين ايده‌ها و ديدگاه‌ها در علوم تا چه اندازه واجد اهميت و ارزشند.  
در آن مقدمه استبداد دينی را در قالب سه مساله «نتايج و آثار استبداد دينی»، «عوامل به وجودآورنده آن» و «راه‌های چگونگی از بين بردن آن» مطرح كرده است. اين ۳ مساله بسيار اساسی و مهمی است كه مرحوم آيت‌الله طالقانی به آنها می‌پردازد. مرحوم كواكبی می‌گويد: «نويسندگان اروپايی كه دوره استبداد مذهبی را طی كرده بودند (قرون وسطا و حاكميت كليسا) بر اين باورند كه استبداد سياسی از استبداد دينی برمی‌خيزد و گروهی اندك از آنها می‌گويند اگر استبداد دينی مولد استبداد سياسی نباشد دست‌كم با هم برادر و همسر بوده و به هم نيازمند هستند و هر كدام را در خوار گرداندن مردم ياری مي‌رسانند زيرا اولی بر دل‌ها و دومی بر پيكرها حكومت می‌كند.» از نظر مرحوم آيت‌الله طالقانی بارزترين آثار شوم استبداد ديني در ۳ چيز است. نخست اينكه اموال و سرمايه‌های عمومي را برای تامين قدرت و پيشرفت شهوات فردی و جمعی مصرف می‌كند و دست به دست كسان خود می‌گرداند و به مردم بخور و نمير می‌دهد آن‌هم در برابر هزاران ستايش و كرنش. دوم، دين را با اميال و هوس‌های خود تطبيق می‌نمايند و چيزی به نام دين در دين داخل می‌سازند و مردم را از اصول و مبانی دين كه معارض با قدرت‌های بي‌حد است منصرف می‌سازد. سومين چيزی كه نتيجه شوم استبداد دينی است اين است كه عقول و افكار را تحت فشار می‌گذارد و از بروز و رشد استعدادها و بيداری مردم جلوگيری می‌كند.<ref>روزنامه [http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/132551/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D9%8A%D9%86%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D9%8A%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-% اعتماد]</ref>


ج ـ حقايق ومسائل اجتماعي ـ در پيش گفته ايم كه قرآن راهنماي عمل است.ولذا بخش اعظم قرآن متضمن طرح وبيان مسائلي است كه به حركت اجتماعي معطوف و مربوط مي باشند. در اين آيات چگونگي تحول وحركت جامعه وجوامع بشري چگونگي حركت وموضعگيريهاي گروههاي مختلف اجتماع وجريان وفرجام حركت آنها تضادها تعارضات ومبارزات اجتماعي تشريح شده وبا ارائه رهنمودهائي .انسان رابه اتخاذ مواضع اجتماعي معيني كه ازنظر قرآن متضمن هماهنگي با نواميس وسنن تكاملي هستي است فراخوانده است،در اين قسمت هم البته قرآن تأكيد خاص به قوانين عمومي حاكم بر حركت اجتماعي دارد. در همين رابطه توجه اكيدي به مسير اجتماعات بشري يعني تاريخ، مبذول كرده است، و بدين‌ترتيب بخش مهم و چشمگيري از قرآن، صرف تشريح و بيان حركت و سرنوشت اجتماعي اقوام و جماعات گذشته بشري شده است. ذكر وقايع تاريخي هم البته، خود في نفسه هدف قرآن نبوده بلكه استنتاج سنن و قوانين حركت اجتماعي و جلب توجه انسان نسبت به آن مورد نظر قرآن مي باشد و با استناد مؤكد و مكرر بهمين حقايق تاريخي، قرآن بر روي همان رهنمودهاي اجتماعي خود مبني بر موضعگيري انقلابي و قرار گرفتن در مسير ترقي و رو به كمال امور، تأكيد مي‌ورزد، از مطالعه اين موارد در قرآن به ديدگاههاي جامعه شناسي و تاريخي قرآن پي مي‌بريم. از طرف ديگر، مي‌دانيم كه حفظ اجتماع و حركت اجتماعي بمثابه پيچيده‌ترين پديده و پيچيده‌ترين حركت بخشها و جنبه‌هاي گوناگوني رادر بر مي‌گيرد و قرآن كه اين‌همه باجامعه و حركت اجتماعي سر و كار دارد و متوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است،نمي‌تواند از اين مسائل غافل مانده باشد و ما مي‌توانيم از روي آيات مربوطه،ديدگاه‌هاي كلي قرآن را، در هر مورد مشخص ،بدست آوريم مثلا از روي يسياري آيات كه ناظر بر مسائل و روابط اقتصادي است،ديدگاه‌هاي اقتصادي قرآن استنباط و استنتاج مي‌شود و يا ديدگاه‌هاي مربوط به ساير زمينه‌ها و شاخه‌های حركت اجتماعي، از قبيل سياست و حقوق... از روي آيات مربوط يعني آيانيكه ناظر بر وضع و تشريع قوانين، احكام و سنن ونهادهاي اجتماعي وغيره مي باشد...
آیت الله سیدمحمود طالقانی در تشریح آیه ۷۹ سوره بقره حدیثی از حضرت امام صادق(ع) می آورد: “و منهم امیون لایعلمون الکتاب الاامانی وان هم الایظنون “(و گروهی از اینها بی سوادانی هستند که کتاب را جز آرزوها بی جا نمی دانند. نیستند اینها مگر آنکه رو به گمان می روند) مضمون حدیث این است که مردی به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کرد: عوام یهود از کتاب همان را می دانستندکه از علمای خود شنیده بودند و راهی برای فهم دین جز شنیده ها نداشتند. پس چرا قرآن آنها را از این پیروی وتقلید سرزنش کرده؟ آیا عوام یهود مانند عوام ما نیستند که از علمای خود تقلید می نمایند؟ اگر برای آنها تقلید جایز نباشد برای مسلمانان نیز جایز نیست. آن حضرت فرمود: میان عوام وعلمای آنها با ما از جهتی فرق واز جهتی یکسانی است. اما از آن جهت که مانند هم هستند عامیان ماو آنها را از تقلید علما سرزنش کرد. اما از آن جهت که فرق دارند چنین نیست. آن شخص گفت: ای فرزند رسول خدا بیشتر بیان فرما! فرمود: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و رشوه گیری وتفسیر احکام به امید شفاعت ها و ساخت و سازهایی شناختند. چنان تعصباتی از آنها می دیدند که در اثر آن یکسره از آیین خود دست می کشیدند. اگر به زیان کسی بود حق وی را به دیگری می دادند که مستحق نبود و برای خاطر دوستان و طرفداران خود به دیگران ستم می کردند و مرتکب محرمات الهی می شدند. این عوام یهود به حسب تشخیص قلبی خود چنین مردی را باید فاسق شناسند و گفته های آنان را از خدا و واسطه های بین خدا وخلق نمی بایست تصدیق نمایند. چون عوام یهود از این مردم تقلید کردند خداوند مذمتشان کرده که نبایستی گفته آنها را بپذیرند و عمل کنند. بر این عامیان واجب بود که خود در کار رسول خدا نظر می کردند، زیرا دلیل های راستی او واضح تر از آن بود که پوشیده ماند و مشهورتر از آن بود که برای آنان واضح نشود. همچنین عوام امت ما چون فقهای خود را به فسق هویدا وعصبیت خشک و تکالب (سگسگی) بر امور پست و جیفه دنیا و حرام آن شناختند و دیدند که آنها چون به زیان کسی تعصب می ورزیدند از میانشان می برند واز هستی اش می اندازند گرچه سزاوار آن باشد که کارش اصلاح شود و چون به سود کسی سرتعصب آیند به وی نیکی و دستگیری می کنند گرچه سزاوار خواری و اهانت باشد پس ازعوام کسی که از این گونه فقها پیروی نماید مانند عوام یهود است که خداوند مذمتشان کرده است. اما فقهایی که نگهدار نفس ونگهبان دین، مخالف هوی و فرمانبر امر مولای خود باشند به سود مردم عوام است که ازوی تقلید و پیروی نمایند و این اوصاف جز به بعض فقهای شیعه راست نمی آید چه از آنهایی که بر مرکب قبایح و فواحش به روش فاسقان فقهای عامه سوارنداز آنان از طرف ما گفته ای نپذیرید وهیچ ارزش واحترامی برای آنها نیست.<ref>روزنامه [https://www.magiran.com/article/1678979 رسالت]</ref>


د ـ انسان شناسي: در سطور قبل به تأكيد قرآن بر جامعه و حركت اجتماعي اشاره كرديم ونيز آنجا كه گفتيم قرآن راهنماي عملي است، و راه و رسمي براي زندگي انسان برقرار مي‌كند، روشن است كه زندگي و حركت انسان در چهارچوب جامعه صورت مي‌گيرد،و جنبة اجتماعي دارد.اين توضيحات عليرغم تصورات كسانيكه دين را ”امري وجداني و فردي”تلقي مي‌كنند، چنانكه گويي دين بمسائل اجتماعي نمي‌پردازد و نبايد دخالتي در امور اجتماعي بنمايد، نشان مي‌دهد كه دين بر عكس، اساسا با جامعه سر و كار دارد. در اينجا لزومي ندارد كه وارد بحث در رد نظر غيرعلمي فوق، بشويم. نظريكه صريحا رابطه متقابل فرد و اجتماع را ناذيده مي‌گيرد چنانكه گويي تعينات فردي انسان آنهم چيزهايي نظير اعتقادات وي مي‌تواند مضمون وبازتاب اجتماعي نداشته باشد و به‌نحوي در رابطه با جامعه و نظم اجتماعي موجود قرار نگيرد .البته ازاين توضيح نبايد چنين نتيجه گرفت كه دين و قرآن بطور فرعي و يا غيرمستقيم بر جامعه نظر دارد و ما در فوق ياد آور شديم كه قرآن اساسا به جامعه سر و كار دارد و متوجه استقرار يك نظم اجتماعي ويژه است. نظري اجمالي به تاريخ اديان (منظور اديان توحيدي است) و بخصوص به تاريخ اسلام كافي است تا صحت اين نظر را ،اثبات كند. ما همه اين‌را ميدانيم وحتي در كتابهاي درسي ابتدائي خوانده‌ايم كه اسلام با طلوع خود و در همان زمان حيات پيامبر، كه قاعدتا عاليترين، كاملترين، و خالصترين درك را از قرآن داشت و تحت رهبري وي، يك نظام اجتماعي كهنه را بر انداخته و نظم نويني را جايگزين آن كرده است، نظمي كه سرعت ونيرو وتأثير تاريخي وجهاني آن واقعا شگفت انگيز بوده است.همين توضيحات وهمين مطالعات،منجمله مطالعة حركاتي كه توسط تربيت شدگان اصيل مكتب وحي و قرآن برانگيخته و رهبري شده است (بعنوان با صطلاح فاكتهاي عيني) از قبيل، انقلاب حسيني كافيست تا بي‌پايگي ادعاي كسانيرا كه هم اسلام و قرآن را به انديويدواليسم متهم مي‌كنند روشن كند در حقيقت مي‌شود گفت آن مدعيان نه درك درستي از انديويدواليسم و نه شناخت صحيحي ازاسلام و قرآن دارند.  
=== استبداد دینی از نگاه طبقاتی ===
حکومتها جدای از ماهیت افراد حکومت کننده و حتا بالاترین فرد حکومتی که ممکن است تمامی اهرمهای قدرت را در دست خود قبضه کرده باشد دارای یک ماهیت طبقاتی هم هستند. به این مفهوم که نماینده طبقه‌ای از جامعه هستند و تامین کننده منافع آن طبقه می‌باشند. حکومت‌های دوره قاجار اساسا نماینده طبقه فئودالها در ایران بوده و حکومت پهلوی هم تا رفرم اصلاحات ارضی در ۱۳۴۱ همین نمایندگی طبقاتی را ادامه می‌داده و شاه در اساس یک کلان فئودال محسوب می‌شده و تنها پس از چرخش محمدرضا پهلوی به سوی آمریکا در این تاریخ است که از کلان زمین‌دار (به دلیل اصلاحات ارضی) خارج شده و نمایندگی طبقه بورژوازی را که مطلوب آمریکا بوده است عهده‌دار می‌شود و تامین کننده منافع این طبقه می‌گردد.  


اما قرآن در عين توجه اكيدش بر جامعه به ”انسان”نيز به‌طور جدي و به‌تاكيد نظر دارد و متضمن شناختي نسبت به انسان است بطوريكه مي‌دانيم اين امر يعني شناخت انسان، در مجموعه معارف بشري همواره از مهمترين شاخه‌های معرفت بوده و به‌جهت تاثير و نقش قاطعي كه در جريان عمل و موضعگيري‌هاي اجتماعي به‌جا مي گذارد حائز اهميت فراوانيست. در طول تاريخ و در جريان حركت علمي انسان بر سر همين مسأله ”انسان شناسي ”مجادلات و مباحثات دامنه‌داري در گرفته و افراط و تفريط ها وبه‌چپ و راست رفتن‌هاي زيادي در آن صورت گرفته  است كه ضمن آن نحله اي با كم بها دادن به نقش عوامل عيني و اجتماعي، به نوعي مطلق كردن نقش فرد و ارادة انسان گرديده ونحله اي متقابلا با گرايش به اطلاق عوامل عيني وجبري به نقش انسان وفرديت وي، كم بها داده‌اند. اين مباحث و نظرات صرفنظر از بحثهاي كلامي و با صطلاح اسكولاستيك پيرامون جبر و اختيار بطور علمي و در واقع به شناخت وارزيابي ”رابطة متقابل فرد و اجتماع” مربوط مي‌شود كه يكي از پيچيده‌ترين موضوعات معرفت بوده و رسيدن به شناختي صحيح در اين زمينه مستلزم داشتن يك ديدگاه فلسفي صحيح و واقع‌گرايانه نسبت به‌انسان است كه آن نيز خود مقتضي يك بينش فلسفي واقع‌گرايانه نسبت به كل وجود و هستي مي‌باشد. با توجه به توضيحات فوق و اهميت مسألة ”انسان”بديهي است كه اين موضوع در قرآن نيز جايگاه مهمي داشته باشد.در بسياري از آيات قرآن ”انسان”طرف خطاب است قرآن در همان حاليكه به انسان بمثابه موجودي اجتماعي مي‌نگرد. فرديت انسان را نيز بهيچوجه ناديده نمي‌گيرد و با فرد انسان در عين رابطه متقابل و تنگاتنگش با جامعه و در چارچوب اجتماع، بعنوان كليتي بي‌همتا و موجودي مسئول، سر و كار دارد. قرآن همانند ساير اديان در عين عرضه كردن ”هدايت به انسان، از وي مسئوليت مي‌طلبد و اينها همه مبتني بر، ديدگاه‌هاي انسان‌شناسي توحيدي قرآن است كه مي خواهيم آنرا از مطالعه آيات قرآن بدست آوريم.آياتي كه چه بطور مستقل وچه دررابطه با مسائل اجتماعي .متضمن بررسي وبيان مسائلي است كه به موضوع انسان،تعلق دارد.
اما نکته در مورد استبداد دینی و حکومتهایی که این ماهیت را دارا می‌باشند این است که اساسا نمایندگی طبقه‌ای در آنها دیده نمی‌شود و بالاترین مقام این نوع حکومتها که مستبدی است که دین و اهرم‌های قدرت ناشی از دین را برای برپایی و ادامه حکومتش برگزیده است منحصرا یک فرد است که می‌تواند طیف گسترده‌ای از هم‌پالگی‌های دینی‌اش را که لزوما به طبقه خاصی وابسته نیستند به خدمت گرفته و بوسیله آنها حکومت استبدادی خود را ادامه دهد. پیامد ناشی از این ویژگی در جامعه این است که تاثیرگذاری طبقه‌یی بر روی حاکم وجود ندارد و لذا حاکم مستبد به طرز افسار گسیخته‌ای می‌تواند نظر خویش را اعمال کرده و دامنه دیکتاتوریش را که با مستندات دینی توجیه می‌کند به هر اندازه لازم برای بقای حکومتش گسترش دهد. این ویژگی به حاکم مستبد این امکان را می‌دهد که نزدیکترین کسان خود را نیز به محض مخالفت با نظر شخص خودش از دور قدرت خارج کند و توصیه هیچ دور و نزدیکی را نپذیرد. نمونه از دور خارج کردن آیت الله منتظری که در مخالفت با فتوای قتل‌عام ۶۷ خمینی اتفاق افتاد را می‌توان از نمونه‌های بارز کارکرد این ویژگی شمرد.


طبقه‌بنديی كه در فوق، از موضوعات قرآن، به‌عمل آورديم يك طبقه‌بندي كلي است و با الهام از طبقه‌بندي‌هاي متداول در علوم و دانش‌هاي بشري بعمل آمده است و مي‌توان ذيل هر كدام از عناوين فوق، طبقه‌بندي‌هاي جزئي ديگري نيز بعمل آورد.البته نفس”طبقه بندي”امري مفيد وحتي ضروري است كه پروسه معرفت وجريان دريافت حقايق ونظرگاهها را تسهيل مي كند وروشن است كه از ميان طبقه بنديهاي مختلفي كه ممكن است صورت بگيرد، يا صورت گرفته باشد (و اين نيز براي خود‌ تاريخ و سير ويژه اي دارد) آن طبقه‌بنديی كه بيشتر واقع‌گرا بوده و جريان معرفت را از سهولت بيشتري برخوردار كند، ارزش بيشتري خواهد داشت. اكنون بايد ببينيم كه موضوعات متنوع فوق، به‌ چه نحوي در قرآن، بيان شده و به چه ترتيبي دركنار هم قرار گرفته‌اند؟ آيا در خود قرآن چنين طبقه‌بنديی بعمل آمده است؟ ذيل عنوان بعدي، به اين مسائل ميپردازيم.  
== استبداد دینی جمهوری اسلامی ==
جمهوری اسلامی حاکم بر ایران نوعی از استبداد دینی است که برخی ناظران آن را بدترین نوع آن دانسته‌اند. جمهوری اسلامی در پایه روی اصل «ولایت فقیه» استوار است که با توجه به دامنه اختیارات مندرج در قانون اساسی این نظام می‌توان نمادی کامل از استبداد دینی را در آن دید. این امر بخصوص با افزوده شدن کلمه «مطلقه» و تبدیل [[رژیم ولایت فقیه|ولایت فقیه]] به ولایت مطلقه فقیه اثبات می‌شود. نگاهی به اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی این دامنه اختیارات را به خوبی نشان می‌دهد.<ref>اصل ۱۱۰ قانون [http://www.shora-rc.ir/Portal/home/?news/12410/237109/19005/%D8%A7%D8%B5%D9%84-110-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%8A اساسی]</ref> 


=== نمونه‌هایی از کارکرد استبداد دینی ===
==== قتل‌عام ۶۷ ====
[[قتل‌عام ۶۷]] که در آن به فتوای خمینی بیش از ۳۰ هزار مخالف سیاسی زندانی که بیش از ۹۰٪ آنان از مجاهدین بودند در کمتر از ۲ ماه اعدام شدند از بارزترین کارکردهای سیاه استبداد دینی حاکم بر ایران است.
==== جنگ ایران و عراق ====
استمرار جنگ ایران و عراق از نمونه‌های بارز دیگر اعمال این اصل است که علیرغم واسطه‌گریهای داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی خمینی شخصا روی ادامه آن اصرار داشت و می‌گفت حتا اگر یک خشت هم در تهران باقی بماند باید تا رفع فتنه از عالم ادامه یابد. جنگی که به ۱ میلیون کشته از طرف ایران و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت برای کشور ایران منجر شد. این جنگ تنها پس از اینکه خمینی از ناحیه دیگری احساس خطر برای کل بقای نظامش کرد پایان یافت.
==== کرونا ====
کرونا بر اساس آمار اپوزسیون ایران که به گفته و اسناد اشخاص و مراجع حکومتی مستند می‌شود تا تاریخ این نوشتار یعنی ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ از ۱۰۳ هزار نفر نیز گذشته است که به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول تلفات انسانی این ویروس قرار می‌گیرد. اصرای شخص ولی فقیه که استبداد دینی ایران را نمایندگی می‌کند بر پنهان‌کاری و عدم اختصاص بودجه به موقع و اولویت دادن حتا نیروهای نیابتی استبداد دینی در دیگر کشورها در تخصیص بودجه بر مبارزه با کرونا عامل اصلی گسترش و کلان تلفات انسانی شده است. مخالفین خامنه‌ای و روحانی و حکومت استبداد دینی را متهم می‌کنند که جمهوری اسلامی استراتژی کلان تلفات انسانی<ref>استراتژی کلان تلفات [https://article.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%AA%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%9B-%D8%AA%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%DA%A9-%D9%81%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8% انسانی]</ref> را برای جلوگیری از قیام مردم برگزیده است و تعداد قربانیان هیچ اهمیتی در این نظرگاه ندارد.
در همین رابطه در سایت دویچه وله فارسی آمده است: ابوالفضل قدیانی(از اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که مورد تایید شخص خمینی نیز بوده است) "سلطه جبارانه" خامنه‌ای، "استبداد دینی" و"ولایت فقیه" را مشکلی بزرگ‌تر از کرونا دانسته و گفته ۱۰ درصد ثروتی که خامنه‌ای تصاحب کرده برای مبارزه با کرونا و فقر ناشی از آن کافی است. او سیاست‌ رهبر جمهوری اسلامی و کل نظام «زیر فرمان او» را به باد انتقاد گرفته و نوشته است: «حقیقت این است که در انتخاب میان جان و سلامت انسان‌ها و پول و اقتصاد، علی خامنه‌ای پول را بر جان و سلامت و حیثیت و آبروی انسان‌ها ترجیح می‌دهد.» او معتقد است که حسن روحانی هم از همین قماش است که گفته «اگر دومیلیون نفر هم از کرونا بمیرند بهتر از آن است که سی میلیون گرسنه به خیابان‌ها بیایند».<ref>قدیانی: سلطه خامنه‌ای و استبداد دینی مشکلی بزرگ‌تر از [https://www.dw.com/fa-ir/%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1% کرونا]</ref>
== منابع ==
<span dir="RTL"></span><references />
<span dir="RTL"></span><references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۳

استبداد دینی، به حکومتی گفته می‌شود که با تکیه بر مذهب این استبداد را توجیه و اعمال می‌کند. در فرهنگ سیاسی حکومت‌ استبدادی به نظام تصمیم‌گیری گفته می‌شود که در یک فرد خلاصه می‌شود که قدرتی مافوق همه افراد سرزمینی که بر آن حکم می‌راند دارد. این حاکم را مستبد می‌خوانند که بر اساس تکبر و خودبرتر‌بینی در بسیاری موارد با گفتن جمله‌ای یا حتی کلمه‌ای و یا گوشه چشم و اشاره‌یی می‌تواند جان یک یا گروه بزرگی از مردم را بگیرد و یا اینکه منطقه وسیعی را نابود سازد. حکومت‌های استبدادی انواع مختلفی از استبدادها را نمایندگی می‌کنند که هر چند در پایه‌های شناخته‌شده با هم مشترک هستند اما متناسب با نوع آن از ویژگیهای منحصر به‌فردی برخوردار می‌شوند که ممکن است در کیفیت و کمیت قربانیان آن حکومت به‌شکل چشم‌گیری تفاوت ایجاد کند. استبداد دینی نوعی از حکومت استبدادی است که این تفاوت کیفی و کمی را به خوبی نشان می‌دهد و بطور مشخص در حکومت جمهوری اسلامی که توسط خمینی بنیانگذاری شده است به اوج خود می‌رسد.

در تاریخ بشر از وقتی که حکومت شکل گرفت مشروعیت هر حکومتی یا ناشی از حمایت مردمی بود و یا استفاده از نیروی زور. استبداد به‌طور عام نوعی از حکومت را بیان می‌کند که در آن مبنای قدرت نه ناشی از حمایت مردمی بلکه ناشی از زور و ثروت بوده است. بسیاری از اندیشمندان در طول تاریخ عامل اصلی جنگ‌ها، نابسامانی‌های اجتماعی، افزایش فاصله طبقاتی را ناشی از استبداد می‌دانند و در مقابل راه حل عمده را «آزادی»‌ اراده‌های مردمی در انتخاب نوع حکومت خود تعریف می‌کنند.

تعریف استبداد

استبداد (dictatorship-autocracy-tyranny) واژه‌ای عربی و مصدر باب استفعال است و در لغت به معنی خودکامگی و خودرایی است. به شخصی مستبد می‌گویند که در کاری که شایسته‌ی مشورت است بر رای خود اصرار می‌کند. کلمه‌ی استبداد اگر به طور مطلق ذکر شود، منظور از آن استبداد حاکمان است، چرا که حاکم مستبد با در اختیار داشتن قدرت و ثروت، می‌تواند انسان‌ها را به بدبخت‌ترین موجودات تبدیل کند. نوع حکومتی را که در آن پادشاه و فرمانروا مقید به قانون نباشد و به میل و اراده‌ی خویش عمل نماید، حکومت استبدادی می‌گویند. تعریف استبداد در یک کلام یعنی:

تمرکز همه‌ی قدرت و همه‌ی تصمیم گیری‌ها در دست یک نفر.

یا: مراد از استبداد، تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقوق یک ملت بدون ترس از بازخواست.[۱]

استبداد دینی

در تاریخ معاصر، عبدالرحمن کواکبی نخستین کسی است که اصطلاح استبداد دینی را در کتاب طبایع الاستبداد در سال ۱۳۱۸ قمري به کار گرفت، اصطلاحی که حدود ده سال بعد از آن میرزاي نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله به کار می‌برد.

نظریه آیت الله نائینی

علامه نائینی در میان فقیهان معاصر شیعه، اولین فردی است که از واژه‌ی استبداد دینی سخن به میان آورده و چاره اندیشی کرده است. وی رهایی از این پدیده را به واسطه‌ی رسوخش در قلوب، دشوار می‌داند و دشواری رهایی از استبداد سیاسی را ناشی از توام بودن آن با استبداد دینی می‌داند.

نایینی در تحلیل خود، استبداد دینی را چنین تعریف می‌کند: که آن عبارت از "ارادت خود سرانه است که منسلکین در زی‌سیاست روحانیه بعنوان دیانت اظهار و ملت جهول را بوسیله فرط جهالت و عدم خبرت به مقتضیات کیش و آیین خود به اطاعتش وا میدارند".[۲] و نتیجه می‌گیرد که علاج شعبه استبداد دینی "اصعب و اشکل همه و در حدود امتناع است" [۲]

به نظر نائینی، استبداد دینی، دو اصل آزادي و برابري را که عین اسلام و عین سعادت امت هستند، پایمال می کند. استبداد دینی براي استبداد سیاسی پشتیبان نیرومندي است، تا استبداد دینی ریشه کن نشود، استبداد حاکم قابل علاج نیست، تا کاخ این استبداد ویران نشود رهایی از دام استبداد سیاسی ممکن نیست. از دیدگاه نائینی مشکل دنیاي اسلام سلطنت استبداد است، منتها این استبداد مشروعیت خود را از دین می گیرد چرا که برخی به نام علمای دین از استبداد، دفاع دینی می‌کنند.[۱]

نائینی در کتاب تنبیه لامه و تنزیه المله می‌گوید: استبداد دینی، حکومتی خودسرانه است که صفت مشترک حکومت‌های استبدادی است اما از سوی کسانی است که در لباس دین هستند و بعنوان روحانی در جامعه شناخته می‌شوند و بنام سخنگوی دین در جامعه اظهار نظر می‌کنند و ملت بی‌اطلاع و جاهل به دین، به نام اطاعت از دین از این افراد اطاعت می‌کنند.

نظریه آيت‌الله طالقاني

آيت‌الله طالقاني مقدمه‌ای براي «تنبيه الامه و تنزيه المله» مرحوم نايينی نوشت،

در آن مقدمه استبداد دينی را در قالب سه مساله «نتايج و آثار استبداد دينی»، «عوامل به وجودآورنده آن» و «راه‌های چگونگی از بين بردن آن» مطرح كرده است. اين ۳ مساله بسيار اساسی و مهمی است كه مرحوم آيت‌الله طالقانی به آنها می‌پردازد. مرحوم كواكبی می‌گويد: «نويسندگان اروپايی كه دوره استبداد مذهبی را طی كرده بودند (قرون وسطا و حاكميت كليسا) بر اين باورند كه استبداد سياسی از استبداد دينی برمی‌خيزد و گروهی اندك از آنها می‌گويند اگر استبداد دينی مولد استبداد سياسی نباشد دست‌كم با هم برادر و همسر بوده و به هم نيازمند هستند و هر كدام را در خوار گرداندن مردم ياری مي‌رسانند زيرا اولی بر دل‌ها و دومی بر پيكرها حكومت می‌كند.» از نظر مرحوم آيت‌الله طالقانی بارزترين آثار شوم استبداد ديني در ۳ چيز است. نخست اينكه اموال و سرمايه‌های عمومي را برای تامين قدرت و پيشرفت شهوات فردی و جمعی مصرف می‌كند و دست به دست كسان خود می‌گرداند و به مردم بخور و نمير می‌دهد آن‌هم در برابر هزاران ستايش و كرنش. دوم، دين را با اميال و هوس‌های خود تطبيق می‌نمايند و چيزی به نام دين در دين داخل می‌سازند و مردم را از اصول و مبانی دين كه معارض با قدرت‌های بي‌حد است منصرف می‌سازد. سومين چيزی كه نتيجه شوم استبداد دينی است اين است كه عقول و افكار را تحت فشار می‌گذارد و از بروز و رشد استعدادها و بيداری مردم جلوگيری می‌كند.[۳]

آیت الله سیدمحمود طالقانی در تشریح آیه ۷۹ سوره بقره حدیثی از حضرت امام صادق(ع) می آورد: “و منهم امیون لایعلمون الکتاب الاامانی وان هم الایظنون “(و گروهی از اینها بی سوادانی هستند که کتاب را جز آرزوها بی جا نمی دانند. نیستند اینها مگر آنکه رو به گمان می روند) مضمون حدیث این است که مردی به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کرد: عوام یهود از کتاب همان را می دانستندکه از علمای خود شنیده بودند و راهی برای فهم دین جز شنیده ها نداشتند. پس چرا قرآن آنها را از این پیروی وتقلید سرزنش کرده؟ آیا عوام یهود مانند عوام ما نیستند که از علمای خود تقلید می نمایند؟ اگر برای آنها تقلید جایز نباشد برای مسلمانان نیز جایز نیست. آن حضرت فرمود: میان عوام وعلمای آنها با ما از جهتی فرق واز جهتی یکسانی است. اما از آن جهت که مانند هم هستند عامیان ماو آنها را از تقلید علما سرزنش کرد. اما از آن جهت که فرق دارند چنین نیست. آن شخص گفت: ای فرزند رسول خدا بیشتر بیان فرما! فرمود: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و رشوه گیری وتفسیر احکام به امید شفاعت ها و ساخت و سازهایی شناختند. چنان تعصباتی از آنها می دیدند که در اثر آن یکسره از آیین خود دست می کشیدند. اگر به زیان کسی بود حق وی را به دیگری می دادند که مستحق نبود و برای خاطر دوستان و طرفداران خود به دیگران ستم می کردند و مرتکب محرمات الهی می شدند. این عوام یهود به حسب تشخیص قلبی خود چنین مردی را باید فاسق شناسند و گفته های آنان را از خدا و واسطه های بین خدا وخلق نمی بایست تصدیق نمایند. چون عوام یهود از این مردم تقلید کردند خداوند مذمتشان کرده که نبایستی گفته آنها را بپذیرند و عمل کنند. بر این عامیان واجب بود که خود در کار رسول خدا نظر می کردند، زیرا دلیل های راستی او واضح تر از آن بود که پوشیده ماند و مشهورتر از آن بود که برای آنان واضح نشود. همچنین عوام امت ما چون فقهای خود را به فسق هویدا وعصبیت خشک و تکالب (سگسگی) بر امور پست و جیفه دنیا و حرام آن شناختند و دیدند که آنها چون به زیان کسی تعصب می ورزیدند از میانشان می برند واز هستی اش می اندازند گرچه سزاوار آن باشد که کارش اصلاح شود و چون به سود کسی سرتعصب آیند به وی نیکی و دستگیری می کنند گرچه سزاوار خواری و اهانت باشد پس ازعوام کسی که از این گونه فقها پیروی نماید مانند عوام یهود است که خداوند مذمتشان کرده است. اما فقهایی که نگهدار نفس ونگهبان دین، مخالف هوی و فرمانبر امر مولای خود باشند به سود مردم عوام است که ازوی تقلید و پیروی نمایند و این اوصاف جز به بعض فقهای شیعه راست نمی آید چه از آنهایی که بر مرکب قبایح و فواحش به روش فاسقان فقهای عامه سوارنداز آنان از طرف ما گفته ای نپذیرید وهیچ ارزش واحترامی برای آنها نیست.[۴]

استبداد دینی از نگاه طبقاتی

حکومتها جدای از ماهیت افراد حکومت کننده و حتا بالاترین فرد حکومتی که ممکن است تمامی اهرمهای قدرت را در دست خود قبضه کرده باشد دارای یک ماهیت طبقاتی هم هستند. به این مفهوم که نماینده طبقه‌ای از جامعه هستند و تامین کننده منافع آن طبقه می‌باشند. حکومت‌های دوره قاجار اساسا نماینده طبقه فئودالها در ایران بوده و حکومت پهلوی هم تا رفرم اصلاحات ارضی در ۱۳۴۱ همین نمایندگی طبقاتی را ادامه می‌داده و شاه در اساس یک کلان فئودال محسوب می‌شده و تنها پس از چرخش محمدرضا پهلوی به سوی آمریکا در این تاریخ است که از کلان زمین‌دار (به دلیل اصلاحات ارضی) خارج شده و نمایندگی طبقه بورژوازی را که مطلوب آمریکا بوده است عهده‌دار می‌شود و تامین کننده منافع این طبقه می‌گردد.

اما نکته در مورد استبداد دینی و حکومتهایی که این ماهیت را دارا می‌باشند این است که اساسا نمایندگی طبقه‌ای در آنها دیده نمی‌شود و بالاترین مقام این نوع حکومتها که مستبدی است که دین و اهرم‌های قدرت ناشی از دین را برای برپایی و ادامه حکومتش برگزیده است منحصرا یک فرد است که می‌تواند طیف گسترده‌ای از هم‌پالگی‌های دینی‌اش را که لزوما به طبقه خاصی وابسته نیستند به خدمت گرفته و بوسیله آنها حکومت استبدادی خود را ادامه دهد. پیامد ناشی از این ویژگی در جامعه این است که تاثیرگذاری طبقه‌یی بر روی حاکم وجود ندارد و لذا حاکم مستبد به طرز افسار گسیخته‌ای می‌تواند نظر خویش را اعمال کرده و دامنه دیکتاتوریش را که با مستندات دینی توجیه می‌کند به هر اندازه لازم برای بقای حکومتش گسترش دهد. این ویژگی به حاکم مستبد این امکان را می‌دهد که نزدیکترین کسان خود را نیز به محض مخالفت با نظر شخص خودش از دور قدرت خارج کند و توصیه هیچ دور و نزدیکی را نپذیرد. نمونه از دور خارج کردن آیت الله منتظری که در مخالفت با فتوای قتل‌عام ۶۷ خمینی اتفاق افتاد را می‌توان از نمونه‌های بارز کارکرد این ویژگی شمرد.

استبداد دینی جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی حاکم بر ایران نوعی از استبداد دینی است که برخی ناظران آن را بدترین نوع آن دانسته‌اند. جمهوری اسلامی در پایه روی اصل «ولایت فقیه» استوار است که با توجه به دامنه اختیارات مندرج در قانون اساسی این نظام می‌توان نمادی کامل از استبداد دینی را در آن دید. این امر بخصوص با افزوده شدن کلمه «مطلقه» و تبدیل ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه اثبات می‌شود. نگاهی به اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی این دامنه اختیارات را به خوبی نشان می‌دهد.[۵]

نمونه‌هایی از کارکرد استبداد دینی

قتل‌عام ۶۷

قتل‌عام ۶۷ که در آن به فتوای خمینی بیش از ۳۰ هزار مخالف سیاسی زندانی که بیش از ۹۰٪ آنان از مجاهدین بودند در کمتر از ۲ ماه اعدام شدند از بارزترین کارکردهای سیاه استبداد دینی حاکم بر ایران است.

جنگ ایران و عراق

استمرار جنگ ایران و عراق از نمونه‌های بارز دیگر اعمال این اصل است که علیرغم واسطه‌گریهای داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی خمینی شخصا روی ادامه آن اصرار داشت و می‌گفت حتا اگر یک خشت هم در تهران باقی بماند باید تا رفع فتنه از عالم ادامه یابد. جنگی که به ۱ میلیون کشته از طرف ایران و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت برای کشور ایران منجر شد. این جنگ تنها پس از اینکه خمینی از ناحیه دیگری احساس خطر برای کل بقای نظامش کرد پایان یافت.

کرونا

کرونا بر اساس آمار اپوزسیون ایران که به گفته و اسناد اشخاص و مراجع حکومتی مستند می‌شود تا تاریخ این نوشتار یعنی ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ از ۱۰۳ هزار نفر نیز گذشته است که به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول تلفات انسانی این ویروس قرار می‌گیرد. اصرای شخص ولی فقیه که استبداد دینی ایران را نمایندگی می‌کند بر پنهان‌کاری و عدم اختصاص بودجه به موقع و اولویت دادن حتا نیروهای نیابتی استبداد دینی در دیگر کشورها در تخصیص بودجه بر مبارزه با کرونا عامل اصلی گسترش و کلان تلفات انسانی شده است. مخالفین خامنه‌ای و روحانی و حکومت استبداد دینی را متهم می‌کنند که جمهوری اسلامی استراتژی کلان تلفات انسانی[۶] را برای جلوگیری از قیام مردم برگزیده است و تعداد قربانیان هیچ اهمیتی در این نظرگاه ندارد.

در همین رابطه در سایت دویچه وله فارسی آمده است: ابوالفضل قدیانی(از اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که مورد تایید شخص خمینی نیز بوده است) "سلطه جبارانه" خامنه‌ای، "استبداد دینی" و"ولایت فقیه" را مشکلی بزرگ‌تر از کرونا دانسته و گفته ۱۰ درصد ثروتی که خامنه‌ای تصاحب کرده برای مبارزه با کرونا و فقر ناشی از آن کافی است. او سیاست‌ رهبر جمهوری اسلامی و کل نظام «زیر فرمان او» را به باد انتقاد گرفته و نوشته است: «حقیقت این است که در انتخاب میان جان و سلامت انسان‌ها و پول و اقتصاد، علی خامنه‌ای پول را بر جان و سلامت و حیثیت و آبروی انسان‌ها ترجیح می‌دهد.» او معتقد است که حسن روحانی هم از همین قماش است که گفته «اگر دومیلیون نفر هم از کرونا بمیرند بهتر از آن است که سی میلیون گرسنه به خیابان‌ها بیایند».[۷]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ دانشنامه روانشناسی مردمی - علیرضا نوربخش - استبداد دینی چیست؟[۱]
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نائینی ص ۱۲۵
  3. روزنامه اعتماد
  4. روزنامه رسالت
  5. اصل ۱۱۰ قانون اساسی
  6. استراتژی کلان تلفات انسانی
  7. قدیانی: سلطه خامنه‌ای و استبداد دینی مشکلی بزرگ‌تر از کرونا