کاربر:Hossein/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Infobox officeholder
استبداد دینی، به حکومتی گفته می‌شود که با تکیه بر مذهب این استبداد را توجیه و اعمال می‌کند. در فرهنگ سیاسی حکومت‌ استبدادی به نظام تصمیم‌گیری گفته می‌شود که در یک فرد خلاصه می‌شود که قدرتی مافوق همه افراد سرزمینی که بر آن حکم می‌راند دارد. این حاکم را مستبد می‌خوانند که بر اساس تکبر و خودبرتر‌بینی در بسیاری موارد با گفتن جمله‌ای یا حتی کلمه‌ای و یا گوشه چشم و اشاره‌یی می‌تواند جان یک یا گروه بزرگی از مردم را بگیرد و یا اینکه منطقه وسیعی را نابود سازد. حکومت‌های استبدادی انواع مختلفی از استبدادها را نمایندگی می‌کنند که هر چند در پایه‌های شناخته‌شده  با هم مشترک هستند اما متناسب با نوع آن از ویژگیهای منحصر به‌فردی برخوردار می‌شوند که ممکن است در کیفیت و کمیت قربانیان آن حکومت به‌شکل چشم‌گیری تفاوت ایجاد کند. استبداد دینی نوعی از حکومت استبدادی است که این تفاوت کیفی و کمی را به خوبی نشان می‌دهد و بطور مشخص در حکومت جمهوری اسلامی که توسط خمینی بنیانگذاری شده است به اوج خود می‌رسد.
| name = صادق قطب‌زاده
| image = پرونده:صادق قطب زاده.jpg
| caption =
| office1 = [[فهرست وزیران امور خارجه ایران|وزیر امور خارجه]]
| term_start1 = ۸ آذر ۱۳۵۸
| term_end1 = ۱۹ شهریور ۱۳۵۹
| appointer1 = ''[[شورای انقلاب اسلامی ایران]]''
| predecessor1 = {{نشکن|[[ابوالحسن بنی‌صدر|سید ابوالحسن بنی‌صدر]] {{کوچک|(سرپرست)}}}}
| successor1 = [[محمدکریم خداپناهی]] {{کوچک|(سرپرست)}}
| office2 = اولین [[سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران#مدیریت|رئیس سازمان صدا و سیما]]
| term_start2 =؟
| term_end2 = ۱۵ آذر ۱۳۵۸{{-}}{{کوچک|سرپرست: ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ – ؟}}
| appointer2 = [[مهدی بازرگان]]<ref name=rch>{{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی۱=کلانتری |نام۱=محبوبه |نام خانوادگی۲=قدسی‌زاده |نام۲=پروین |نام ویراستار=غلامعلی |نام خانوادگی ویراستار=حداد عادل |پیوند ویراستار=غلامعلی حداد عادل |مدخل=رادیو و تلویزیون: ۱. ایران |دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]] |پیوند مدخل=http://rch.ac.ir/article/Details?id=13596 |جلد=۱۹ |سال=۱۳۹۳ |صفحات= |ناشر=[[بنیاد دائرةالمعارف اسلامی]] |مکان=[[تهران]] |شابک=۹۷۸-۶۰۰-۴۴۷۰۲۰-۹}}</ref>
| predecessor2 = [[امیرمسعود برزین]] (به عنوان ''مدیرعامل [[سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران|سازمان رادیو تلویزیون ملی]]'')
| successor2 = ''شورای پنج‌نفره''
| birth_date = ۴ اسفند ۱۳۱۴
| birth_place = [[اصفهان]]، [[ایران]]
| death_date = ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ (۴۶ سال)
| death_place = [[تهران]]، [[ایران]]
| death_cause = [[تیرباران]]
| nationality = [[مردمان ایرانی|ایرانی]]
| alma_mater = [[دانشگاه جرج‌تاون]]{{-}}[[:en:Notre Dame University College|کالج دانشگاهی نتردام]]
| party = [[نهضت آزادی ایران]] {{کوچک|(۱۳۵۷–۱۳۴۰)}}<ref>{{cite book |author=Houchang E. Chehabi|title=Iranian Politics and Religious Modernism: The Liberation Movement of Iran Under the Shah and Khomeini|publisher=I.B.Tauris|pages=87|date=1990|isbn=978-1-85043-198-5}}</ref>
| otherparty = [[جبهه ملی ایران]] {{کوچک|(۱۳۴۰–۱۳۳۲)}}
| cabinet = [[هیئت دولت موقت شورای انقلاب|دولت موقت''شورای انقلاب'']]
| religion = [[اسلام]] ([[شیعه]])
| resting_place = آرامگاه خانوادگی واقع در آرامستان ابن بابویه
}}
صادق قطب‌زاده (متولد ۴ اسفند ۱۳۱۴ - اعدام ۲۴ شهریور ۱۳۶۱) از مخالفان حکومت پهلوی بود که در ماه‌های آخر حکومت محمدرضا شاه فعالیت‌های زیادی برای به دست آوردن موافقت آمریکا و غرب با روی کار آمدن [[روح‌الله خمینی|خمینی]] انجام داد. او در آن ایام عملاً مشاوره حقوقی و سیاسی خمینی را به عهده گرفته بود. به ویژه پس از کنفرانس گوادلوپ هنگامی که دولت آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان در مورد برسرکار آمدن خمینی به توافق رسیدند، صادق قطب‌زاده هماهنگی بسیاری از امور را به عهده گرفت.<ref>[https://www.bbc.com/persian/blogs/2014/02/140202_l44_nazeran_guadalupe_iran_monarchy.shtml گوادلوپ تیرخلاص نظام پادشاهی]</ref>


صادق قطب‌زاده پیش از آن در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بود. او در آنجا به عضویت کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درآمد. وی پس از نواختن یک سیلی بر صورت اردشیر زاهدی در یک جشن، از آمریکا اخراج شد و به کانادا و سپس به فرانسه رفت. وی در این دوران با ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی آشنا شد. صادق قطب‌زاده پس از آن به الجزایر، مصر، سوریه و سپس به عراق رفت و با خمینی دیدار کرد. او همچنین روابطی با امام موسی صدر و در عین حال با معمر قذافی که در جبهه‌ی مخالف امام موسی صدر بودند، برقرار کرد. با اوج‌گیری انقلاب ضدسلطنتی، صادق قطب‌زاده ارتباطات نزدیکی با خمینی ایجاد کرد و خود را مقلد او معرفی نمود. قرارگرفتن خمینی در کانون توجهات در فرانسه نتیجه‌ی فعالیت‌های صادق قطب‌زاده بود.<ref>[https://www.facebook.com/1089759551043806/posts/1391270894226002/ پشت پرده‌های انقلاب]</ref>
در تاریخ بشر از وقتی که حکومت شکل گرفت مشروعیت هر حکومتی یا ناشی از حمایت مردمی بود و یا استفاده از نیروی زور. استبداد به‌طور عام نوعی از حکومت را بیان می‌کند که در آن مبنای قدرت نه ناشی از حمایت مردمی بلکه ناشی از زور و ثروت بوده است. بسیاری از اندیشمندان در طول تاریخ عامل اصلی جنگ‌ها، نابسامانی‌های اجتماعی، افزایش فاصله طبقاتی را ناشی از استبداد می‌دانند و در مقابل راه حل عمده را «آزادی»‌ اراده‌های مردمی در انتخاب نوع حکومت خود تعریف می‌کنند.  


او بعد از سال‌ها زندگی در خارج از ایران به همراه [[روح‌الله خمینی]] به ایران بازگشت و به فرمان خمینی و تأیید دولت موقت، به سرپرستی رادیو و تلویویزیون ایران منصوب شد. صادق قطب‌زاده در اوج بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، به عنوان وزیر خارجه انتخاب شد.
== تعریف استبداد ==
استبداد (dictatorship-autocracy-tyranny) واژه‌ای عربی و مصدر باب استفعال است و در لغت به معنی خودکامگی و خودرایی است. به شخصی مستبد می‌گویند که در کاری که شایسته‌ی مشورت است بر رای خود اصرار می‌کند. کلمه‌ی استبداد اگر به طور مطلق ذکر شود، منظور از آن استبداد حاکمان است، چرا که حاکم مستبد با در اختیار داشتن قدرت و ثروت، می‌تواند انسان‌ها را به بدبخت‌ترین موجودات تبدیل کند. نوع حکومتی را که در آن پادشاه و فرمانروا مقید به قانون نباشد و به میل و اراده‌ی خویش عمل نماید، حکومت استبدادی می‌گویند. تعریف استبداد در یک کلام یعنی:


صادق قطب‌زاده در میان اطرافیان خمینی مخالفانی نیز داشت. وی در فروردین ۱۳۶۱ به اتهام طراحی کودتا علیه جمهوری اسلامی دستگیر شد. صادق قطب‌زاده پس از دستگیری، در تلویزیونی که چندی پیش خود سرپرست آن بود اعتراف اعلام کرد که به همراه عده‌ای دیگر از جمله آیت ‌الله شریعتمداری قصد کودتا داشته و حاضر است عواقب عملکرد خود را بپذیرد. او در همان سال اعدام شد.<ref>[https://news.gooya.com/2019/09/post-29854.php صادق قطب زاده؛ از ریاست صدا و سیما تا اعتراف در صدا و سیما]</ref>
تمرکز همه‌ی قدرت و همه‌ی تصمیم گیری‌ها در دست یک نفر.


== دوران جوانی صادق قطب‌زاده ==
یا: مراد از استبداد، تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقوق یک ملت بدون ترس از بازخواست.<ref name=":0">دانشنامه روانشناسی مردمی - علیرضا نوربخش - استبداد دینی چیست؟[https://public-psychology.ir/1398/09/religious-tyranny/]</ref>
صادق قطب‌زاده در ۴ اسفند ۱۳۱۴ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش آقا حسین یکی از بازاریان مشهور تهران بود. قطب زاده فعالیت سیاسی خود را از ۱۷ سالگی آغاز کرد. او با آغاز حرکت ملی کردن صنعت نفت شیفته دکتر محمد مصدق شد و به جبهه ملی پیوست.  


=== صادق قطب‌زاده در آمریکا ===
== استبداد دینی ==
صادق قطب‌زاده در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان انگلیسی به دانشگاه جرج تاون رفت؛ همان دانشگاهی که مادلین آلبرایت و الکساندر هیگ وزرای امور خارجه دولت‌های مختلف ایالت متحده آمریکا در آن تحصیل کرده بودند. صادق قطب‌زاده در آمریکا عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور شد.
در تاریخ معاصر، عبدالرحمن کواکبی نخستین کسی است که اصطلاح استبداد دینی را در کتاب طبایع الاستبداد در سال ۱۳۱۸ قمري به کار گرفت، اصطلاحی که حدود ده سال بعد از آن میرزاي نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله به کار می‌برد.


دهه چهل اوج دوران فعالیت‌های دانشجویی در داخل و خارج ایران بود. مبارزاتی که سرنخ اصلی آن در دستان دانشجویان چپ‌گرا بود. بسیاری از مورخان و نویسندگان نقطه آغاز این مبارزه را بهمن ۱۳۴۰ می‌دانند. زمانی که دانشجویان به مجسمه‌ی محمد رضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران حمله بردند. در ۱۳۴۱ وقتی شاه به آمریکا سفر کرد، دانشجویان تظاهرات علیه او را از فرودگاه شروع کردند. صادق قطب‌زاده در تظاهراتی علیه مراسم اعطای دکترای افتخاری به شاه در لس آنجلس و نیویورک شرکت کرد. در میان دانشجویان، صادق قطب‌زاده در مراسم ضیافت سفارت ایران در واشینگتن هنگامی سخنرانی اردشیر زاهدی به روی سن رفت و به گوش اردشیر زاهدی سفیر ایران سیلی زد و به این دلیل در میان دانشجویان شهرت پیدا کرد. همین موضوع باعث شد، پاسپورت قطب زاده را از او بگیرند و از آمریکا اخراجش کنند. گفته می‌شود از آن پس است که ساواک تلاش کرد، او را در اروپا ترور کند. علاوه بر این گفته می‌شود که در سال ۱۳۵۳ مأموران ساواک ضمن بازداشت برادر وی و گروگان نگاه داشتن وی به مدت ۶ ماه از صادق قطب‌زاده خواستند خود را معرفی کند، هشداری که از سوی او مورد بی‌توجهی قرار گرفت.<ref>[https://salameno.ir/detail/41605314 صادق قطب‌زاده؛ مردی در غبار]</ref>
=== نظریه آیت الله نائینی ===
علامه نائینی در میان فقیهان معاصر شیعه، اولین فردی است که از واژه‌ی استبداد دینی سخن به میان آورده و چاره اندیشی کرده است. وی رهایی از این پدیده را به واسطه‌ی رسوخش در قلوب، دشوار می‌داند و دشواری رهایی از استبداد سیاسی را ناشی از توام بودن آن با استبداد دینی می‌داند.


=== صادق قطب‌زاده در کانادا ===
نایینی در تحلیل خود، استبداد دینی را چنین تعریف می‌کند: که آن عبارت از "ارادت خود سرانه است که منسلکین در زی‌سیاست روحانیه بعنوان دیانت اظهار و ملت جهول را بوسیله فرط جهالت و عدم خبرت به مقتضیات کیش و آیین خود به اطاعتش وا میدارند".<ref name=":1">کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نائینی ص ۱۲۵</ref> و نتیجه می‌گیرد که علاج شعبه استبداد دینی "اصعب و اشکل همه و در حدود امتناع است" <ref name=":1" />
صادق قطب‌زاده بعد از اخراج از آمریکا راهی کانادا شد و سپس به اروپا رفت. او و در پاریس ارتباط نزدیکی با ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی پیدا کرد. این سال‌ها مصادف با آغاز فعالیت‌های جبهه ملی در تهران بود. در این سال‌ها فعالیت‌های جبهه ملی دوباره اوج گرفته بود و همین موضوع دانشجویان ایرانی را به فکر انداخت تا با برگزاری میتینگ‌های مختلف از این حرکت حمایت کنند.


=== سفر به الجزایر، مصر، سوریه و عراق ===
به نظر نائینی، استبداد دینی، دو اصل آزادي و برابري را که عین اسلام و عین سعادت امت هستند، پایمال می کند. استبداد دینی براي استبداد سیاسی پشتیبان نیرومندي است، تا استبداد دینی ریشه کن نشود، استبداد حاکم قابل علاج نیست، تا کاخ این استبداد ویران نشود رهایی از دام استبداد سیاسی ممکن نیست. از دیدگاه نائینی مشکل دنیاي اسلام سلطنت استبداد است، منتها این استبداد مشروعیت خود را از دین می گیرد چرا که برخی به نام علمای دین از استبداد، دفاع دینی می‌کنند.<ref name=":0" />
صادق قطب‌زاده پس از اخراج از آمریکا و سفر کانادا و اروپا به کشورهای مختلف دیگری سفر کرد. وی در ابتدا به الجزایر، سپس به مصر، سوریه و پس از آن به عراق رفت و در همین سفر با آیت الله خمینی دیدار کرد.<ref>[https://books.google.de/books?id=YNwxBQAAQBAJ&pg=PT674&lpg=PT674&dq=%D8%B3%D9%81%D8%B1+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82+%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B1+%D9%85%D8%B5%D8%B1+%D8%B3%D9%88%D8% شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی]</ref> پس از این ملاقات او با مصطفی چمران و ابراهیم یزدی آشنا شد. آن‌ها در این ملاقات‌ها تصمیم گرفتند با کمک برخی چهره‌های مصری، تشکیلاتی علیه شاه راه بیندازند. چمران به عنوان مسئول شاخه نظامی این تشکیلات انتخاب شد. صادق قطب‌زاده در همین دوره در لبنان آموزش‌های نظامی اندکی نیز دید و با امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آشنا شد. او در عین حال به ملاقات معمر قذافی نیز می‌رفت. این در حالی بود که معمر قذافی در جبهه‌ی مخالفان امام موسی صدر قرار داشت. گفته می‌شود صادق قطب‌زاده با سرویس امنیتی دولت معمر قذافی در لیبی روابطی داشته‌است.


== آشنایی با خمینی ==
نائینی در کتاب تنبیه لامه و تنزیه المله می‌گوید: استبداد دینی، حکومتی خودسرانه است که صفت مشترک حکومت‌های استبدادی است اما از سوی کسانی است که در لباس دین هستند و بعنوان روحانی در جامعه شناخته می‌شوند و بنام سخنگوی دین در جامعه اظهار نظر می‌کنند و ملت بی‌اطلاع و جاهل به دین، به نام اطاعت از دین از این افراد اطاعت می‌کنند.
بعد از تبعید آیت‌الله خمینی به ترکیه، صادق قطب‌زاده اولین دانشجویی است که به ملاقات او رفت. وی در این ملاقات خود را مقلد خمینی معرفی کرد. پس از این ملاقات روابط او با خمینی گسترده‌تر شد. واسطه‌ی این روابط صادق طباطبایی بود. گفته می‌شود که مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی از مخالفین سرسخت صادق قطب‌زاده بود و به نقل از وی گفته شده که قطب‌زاده را دشمنی بدتر از مارکسیست‌ها می‌دانسته و حتی یک بار از ورود او به خانه‌اش ممانعت می‌کند.<ref>صادق قطب‌زاده از ریاست صدا و سیما تا اعتراف در صدا و [https://www.rouydad24.ir/fa/news/187116/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%82%D8%B7%D8%A8-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-% سیما]</ref>


او در کنار بنی‌صدر و حسن حبیبی به سه تفنگدار مشهور شده بودند. صادق قطب‌زاده در میان این سه نفر به تحرک زیاد شناخته می‌شد. محمّد رضا شاه پهلوی در آخرین مصاحبه‌ی زندگی‌اش که درست چند روز پیش از مرگش با دیوید فراست خبرنگار شبکه ا.بی.سی. نیوز انجام داد، چنین گفت: «من باور نمی‌کنم همهء این کارها را خمینی به تنهایی انجام داده باشد. او حتی نمی‌داند پروتئین چیست! او مشاورینی دارد. به عنوان مثال همهء ما دو نفر از آنها را به خوبی می‌شناسیم: ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده. قطب زاده دانشجوی بی‌استعدادی بود که از دانشگاه اخراج شد. گروهی او را عامل سیـا و گروهی دیگر او را عامل کا.گ. ب می‌دانند.<ref>[https://www.facebook.com/1089759551043806/posts/1391270894226002/ پشت پرده‌های انقلاب- اعترافات جعفر شفیع‌زاده]</ref>
=== نظریه آيت‌الله طالقاني ===
آيت‌الله طالقاني مقدمه‌ای براي «تنبيه الامه و تنزيه المله» مرحوم نايينی نوشت،


علیرغم این گفته می‌شود که شخص خمینی به او اعتماد داشت است. این اعتماد آنقدر است که گفته می‌شود وقتی که او از عراق به فرانسه رفت و می‌خواست از آنجا به الجزایر برود قطب‌زاده با حضور در فرودگاه و ایجاد جنجال مانع شده و ظرف دو ساعت خانه‌ای ویلایی برای آیت‌الله خمینی پیدا می‌کند. این خانه به نام صادق قطب‌زاده شد و بنی‌صدر هم پس از فرار از ایران در آنجا اقامت گزید. بعداً به دلیل مشکلاتی خمینی به نوفل لوشاتو نقل مکان کرد. خانه خمینی در نوفل لوشاتو را ظریف عسگری عضو گروه جاما (دکتر کاظم سامی) با کمک دولت فرانسه تهیه کرده بود. به این ترتیب حضور خمینی در فرانسه یعنی در مرکز توجهات بین‌المللی که نقش مؤثری در شهرت وی داشت، محصول همین حرکت صادق قطب‌زاده بود.  
در آن مقدمه استبداد دينی را در قالب سه مساله «نتايج و آثار استبداد دينی»، «عوامل به وجودآورنده آن» و «راه‌های چگونگی از بين بردن آن» مطرح كرده است. اين ۳ مساله بسيار اساسی و مهمی است كه مرحوم آيت‌الله طالقانی به آنها می‌پردازد. مرحوم كواكبی می‌گويد: «نويسندگان اروپايی كه دوره استبداد مذهبی را طی كرده بودند (قرون وسطا و حاكميت كليسا) بر اين باورند كه استبداد سياسی از استبداد دينی برمی‌خيزد و گروهی اندك از آنها می‌گويند اگر استبداد دينی مولد استبداد سياسی نباشد دست‌كم با هم برادر و همسر بوده و به هم نيازمند هستند و هر كدام را در خوار گرداندن مردم ياری مي‌رسانند زيرا اولی بر دل‌ها و دومی بر پيكرها حكومت می‌كند.» از نظر مرحوم آيت‌الله طالقانی بارزترين آثار شوم استبداد ديني در ۳ چيز است. نخست اينكه اموال و سرمايه‌های عمومي را برای تامين قدرت و پيشرفت شهوات فردی و جمعی مصرف می‌كند و دست به دست كسان خود می‌گرداند و به مردم بخور و نمير می‌دهد آن‌هم در برابر هزاران ستايش و كرنش. دوم، دين را با اميال و هوس‌های خود تطبيق می‌نمايند و چيزی به نام دين در دين داخل می‌سازند و مردم را از اصول و مبانی دين كه معارض با قدرت‌های بي‌حد است منصرف می‌سازد. سومين چيزی كه نتيجه شوم استبداد دينی است اين است كه عقول و افكار را تحت فشار می‌گذارد و از بروز و رشد استعدادها و بيداری مردم جلوگيری می‌كند.<ref>روزنامه [http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/132551/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D9%8A%D9%86%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D9%8A%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-% اعتماد]</ref>


در گزارشی آورده شده‌است که قطب زاده مدام با چمدان‌های مملو از دلار به دیدن آیت الله می‌رود. کسی نمی‌داند قطب زاده این پول‌ها را از کجا می‌آورد. هزینه‌های مبارزه از این راه تأمین می‌شود. «سید مصطفی خمینی» به این پول‌ها اعتراض می‌کند. حتی در یکی از دیدارها، با قطب زاده درگیری فیزیکی پیدا می‌کند. اما آیت الله خمینی، جانب قطب زاده را می‌گیرد، حتی بر سر دو پسر خود فریاد می‌زند که: «صادق، بیش از شما فرزند من است.»<ref>[https://sephidar.blogspot.com/2013/07/blog-post_8046.html صادق قطب زاده؛ معمای بزرگ انقلاب اسلامی ایران]</ref>  
آیت الله سیدمحمود طالقانی در تشریح آیه ۷۹ سوره بقره حدیثی از حضرت امام صادق(ع) می آورد: “و منهم امیون لایعلمون الکتاب الاامانی وان هم الایظنون “(و گروهی از اینها بی سوادانی هستند که کتاب را جز آرزوها بی جا نمی دانند. نیستند اینها مگر آنکه رو به گمان می روند) مضمون حدیث این است که مردی به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کرد: عوام یهود از کتاب همان را می دانستندکه از علمای خود شنیده بودند و راهی برای فهم دین جز شنیده ها نداشتند. پس چرا قرآن آنها را از این پیروی وتقلید سرزنش کرده؟ آیا عوام یهود مانند عوام ما نیستند که از علمای خود تقلید می نمایند؟ اگر برای آنها تقلید جایز نباشد برای مسلمانان نیز جایز نیست. آن حضرت فرمود: میان عوام وعلمای آنها با ما از جهتی فرق واز جهتی یکسانی است. اما از آن جهت که مانند هم هستند عامیان ماو آنها را از تقلید علما سرزنش کرد. اما از آن جهت که فرق دارند چنین نیست. آن شخص گفت: ای فرزند رسول خدا بیشتر بیان فرما! فرمود: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و رشوه گیری وتفسیر احکام به امید شفاعت ها و ساخت و سازهایی شناختند. چنان تعصباتی از آنها می دیدند که در اثر آن یکسره از آیین خود دست می کشیدند. اگر به زیان کسی بود حق وی را به دیگری می دادند که مستحق نبود و برای خاطر دوستان و طرفداران خود به دیگران ستم می کردند و مرتکب محرمات الهی می شدند. این عوام یهود به حسب تشخیص قلبی خود چنین مردی را باید فاسق شناسند و گفته های آنان را از خدا و واسطه های بین خدا وخلق نمی بایست تصدیق نمایند. چون عوام یهود از این مردم تقلید کردند خداوند مذمتشان کرده که نبایستی گفته آنها را بپذیرند و عمل کنند. بر این عامیان واجب بود که خود در کار رسول خدا نظر می کردند، زیرا دلیل های راستی او واضح تر از آن بود که پوشیده ماند و مشهورتر از آن بود که برای آنان واضح نشود. همچنین عوام امت ما چون فقهای خود را به فسق هویدا وعصبیت خشک و تکالب (سگسگی) بر امور پست و جیفه دنیا و حرام آن شناختند و دیدند که آنها چون به زیان کسی تعصب می ورزیدند از میانشان می برند واز هستی اش می اندازند گرچه سزاوار آن باشد که کارش اصلاح شود و چون به سود کسی سرتعصب آیند به وی نیکی و دستگیری می کنند گرچه سزاوار خواری و اهانت باشد پس ازعوام کسی که از این گونه فقها پیروی نماید مانند عوام یهود است که خداوند مذمتشان کرده است. اما فقهایی که نگهدار نفس ونگهبان دین، مخالف هوی و فرمانبر امر مولای خود باشند به سود مردم عوام است که ازوی تقلید و پیروی نمایند و این اوصاف جز به بعض فقهای شیعه راست نمی آید چه از آنهایی که بر مرکب قبایح و فواحش به روش فاسقان فقهای عامه سوارنداز آنان از طرف ما گفته ای نپذیرید وهیچ ارزش واحترامی برای آنها نیست.<ref>روزنامه [https://www.magiran.com/article/1678979 رسالت]</ref>


در خلال [[کنفرانس گوادلوپ]] رهبران کشورهای غربی آمریکا تصمیم می‌گیرند که دست از حمایت رژیم پهلوی بردارند و در عوض حکومت خمینی را به رسمیت بشناسند. صادق قطب‌زاده به نمایندگی از کمپین خمینی پیش از برگزاری این کنفرانس پیامی را به ژیسکار دستن داد تا با خود به کنفرانس ببرد.  
=== استبداد دینی از نگاه طبقاتی ===
حکومتها جدای از ماهیت افراد حکومت کننده و حتا بالاترین فرد حکومتی که ممکن است تمامی اهرمهای قدرت را در دست خود قبضه کرده باشد دارای یک ماهیت طبقاتی هم هستند. به این مفهوم که نماینده طبقه‌ای از جامعه هستند و تامین کننده منافع آن طبقه می‌باشند. حکومت‌های دوره قاجار اساسا نماینده طبقه فئودالها در ایران بوده و حکومت پهلوی هم تا رفرم اصلاحات ارضی در ۱۳۴۱ همین نمایندگی طبقاتی را ادامه می‌داده و شاه در اساس یک کلان فئودال محسوب می‌شده و تنها پس از چرخش محمدرضا پهلوی به سوی آمریکا در این تاریخ است که از کلان زمین‌دار (به دلیل اصلاحات ارضی) خارج شده و نمایندگی طبقه بورژوازی را که مطلوب آمریکا بوده است عهده‌دار می‌شود و تامین کننده منافع این طبقه می‌گردد.  


هنگام بازگشت خمینی به ایران، نزدیکی و شهرت قطب‌زاده باعث شد که در پرواز به سوی ایران درست کنار خمینی بنشیند و نقش مترجم او را بازی کند.
اما نکته در مورد استبداد دینی و حکومتهایی که این ماهیت را دارا می‌باشند این است که اساسا نمایندگی طبقه‌ای در آنها دیده نمی‌شود و بالاترین مقام این نوع حکومتها که مستبدی است که دین و اهرم‌های قدرت ناشی از دین را برای برپایی و ادامه حکومتش برگزیده است منحصرا یک فرد است که می‌تواند طیف گسترده‌ای از هم‌پالگی‌های دینی‌اش را که لزوما به طبقه خاصی وابسته نیستند به خدمت گرفته و بوسیله آنها حکومت استبدادی خود را ادامه دهد. پیامد ناشی از این ویژگی در جامعه این است که تاثیرگذاری طبقه‌یی بر روی حاکم وجود ندارد و لذا حاکم مستبد به طرز افسار گسیخته‌ای می‌تواند نظر خویش را اعمال کرده و دامنه دیکتاتوریش را که با مستندات دینی توجیه می‌کند به هر اندازه لازم برای بقای حکومتش گسترش دهد. این ویژگی به حاکم مستبد این امکان را می‌دهد که نزدیکترین کسان خود را نیز به محض مخالفت با نظر شخص خودش از دور قدرت خارج کند و توصیه هیچ دور و نزدیکی را نپذیرد. نمونه از دور خارج کردن آیت الله منتظری که در مخالفت با فتوای قتل‌عام ۶۷ خمینی اتفاق افتاد را می‌توان از نمونه‌های بارز کارکرد این ویژگی شمرد.


«اردشیر هوشی» از دوستان قطب‌زاده در مورد زندگی خصوصی او می‌گوید: <blockquote>«قطب‌زاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشت‌زهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. صادق قطب‌زاده شب‌ها برای خوابیدن به منزل ما می‌آمد. صبح‌ها با هم به مدرسه‌های رفاه و علوی می‌رفتیم. واقعاً لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هم‌اندازه قطب‌زاده بود، برایش لباس گرفتم. به‌خاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را می‌پوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست می‌کنند».<ref>[https://iranglobal.info/node/70307 ناگفته‌هایی از زندگی صادق قطب‌زاده، چرا زهراخانم اورا بوسید؟]</ref></blockquote>
== استبداد دینی جمهوری اسلامی ==
جمهوری اسلامی حاکم بر ایران نوعی از استبداد دینی است که برخی ناظران آن را بدترین نوع آن دانسته‌اند. جمهوری اسلامی در پایه روی اصل «ولایت فقیه» استوار است که با توجه به دامنه اختیارات مندرج در قانون اساسی این نظام می‌توان نمادی کامل از استبداد دینی را در آن دید. این امر بخصوص با افزوده شدن کلمه «مطلقه» و تبدیل [[رژیم ولایت فقیه|ولایت فقیه]] به ولایت مطلقه فقیه اثبات می‌شود. نگاهی به اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی این دامنه اختیارات را به خوبی نشان می‌دهد.<ref>اصل ۱۱۰ قانون [http://www.shora-rc.ir/Portal/home/?news/12410/237109/19005/%D8%A7%D8%B5%D9%84-110-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%8A اساسی]</ref>


== صادق قطب‌زاده؛ رئیس صدا و سیما ==
=== نمونه‌هایی از کارکرد استبداد دینی ===
گفته می‌شود که پس از پیروزی انقلاب، صادق قطب‌زاده در مدرسه علوی در دیداری با خمینی به او می‌گوید: «آقا اجازه بدهید من به فرانسه برگردم و به کارهایم برسم.» اما خمینی به قطب‌زاده جواب می‌دهد: «به تو حکم شرعی می‌کنم، بروی تلویزیون. ماهی دو هزار تومان هم به‌عنوان حقوق طلبگی خودم به تو پرداخت می‌کنم.» به این ترتیب قطب‌زاده با حکم خمینی به صدا و سیما رفت.


او در جواب کارکنان سازمان صدا و سیما که در جو انقلابی آن زمان و متأثر از گروه‌هایی چون [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] خواهان اداره شورایی تلویزیون بودند، گفت: «شورایی بی‌شورایی من به فرموده امام آمدم اینجا، حقوقم را هم از امام می‌گیرم. همه باید از من حرف‌شنوی داشته باشید.»
==== قتل‌عام ۶۷ ====
[[قتل‌عام ۶۷]] که در آن به فتوای خمینی بیش از ۳۰ هزار مخالف سیاسی زندانی که بیش از ۹۰٪ آنان از مجاهدین بودند در کمتر از ۲ ماه اعدام شدند از بارزترین کارکردهای سیاه استبداد دینی حاکم بر ایران است.


دولت موقت و شخص مهندس بازرگان هم از مخالفان مشی صادق قطب‌زاده بودند و اعتقاد داشتند اخبار رادیو و تلویزیون یکسره بر ضد دولت موقت است. مهندس بازرگان درباره قطب‌زاده گفته بود: «آقای قطب‌زاده مثل تیمورتاش است در دولت.» عباس امیرانتظام سخنگوی دولت بازرگان نیز چندین بار از تبلیغات غیرمسؤلانه‌ی تلویزیون تحت امر صادق قطب‌زاده علیه دولت موقت، گله می‌کند.
==== جنگ ایران و عراق ====
استمرار جنگ ایران و عراق از نمونه‌های بارز دیگر اعمال این اصل است که علیرغم واسطه‌گریهای داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی خمینی شخصا روی ادامه آن اصرار داشت و می‌گفت حتا اگر یک خشت هم در تهران باقی بماند باید تا رفع فتنه از عالم ادامه یابد. جنگی که به ۱ میلیون کشته از طرف ایران و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت برای کشور ایران منجر شد. این جنگ تنها پس از اینکه خمینی از ناحیه دیگری احساس خطر برای کل بقای نظامش کرد پایان یافت.  


البته نمی‌توان رادیو و تلویزیون آن زمان را یکسره در قبضه قطب‌زاده دانست. احمد خمینی و روحانیون نزدیک به آیت‌الله خمینی هم نفوذ زیادی در رادیو و تلویزیون داشتند. برخی معتقدند بعد از ورود موسوی خوئینی‌ها و معادیخواه به رادیو و تلویزیون است که آتش اختلاف میان صادق قطب‌زاده و مهندس بازرگان شعله‌ور می‌شود.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/losers-of-Paris-Tehran-flight-1979/29750873.html محذوفان پرواز پاریس-تهران؛ ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده]</ref>  
==== کرونا ====
کرونا بر اساس آمار اپوزسیون ایران که به گفته و اسناد اشخاص و مراجع حکومتی مستند می‌شود تا تاریخ این نوشتار یعنی ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ از ۱۰۳ هزار نفر نیز گذشته است که به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول تلفات انسانی این ویروس قرار می‌گیرد. اصرای شخص ولی فقیه که استبداد دینی ایران را نمایندگی می‌کند بر پنهان‌کاری و عدم اختصاص بودجه به موقع و اولویت دادن حتا نیروهای نیابتی استبداد دینی در دیگر کشورها در تخصیص بودجه بر مبارزه با کرونا عامل اصلی گسترش و کلان تلفات انسانی شده است. مخالفین خامنه‌ای و روحانی و حکومت استبداد دینی را متهم می‌کنند که جمهوری اسلامی استراتژی کلان تلفات انسانی<ref>استراتژی کلان تلفات [https://article.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%AA%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%9B-%D8%AA%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%DA%A9-%D9%81%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8% انسانی]</ref> را برای جلوگیری از قیام مردم برگزیده است و تعداد قربانیان هیچ اهمیتی در این نظرگاه ندارد.


== صادق قطب‌زاده؛ وزیر امور خارجه ==
در همین رابطه در سایت دویچه وله فارسی آمده است: ابوالفضل قدیانی(از اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که مورد تایید شخص خمینی نیز بوده است) "سلطه جبارانه" خامنه‌ای، "استبداد دینی" و"ولایت فقیه" را مشکلی بزرگ‌تر از کرونا دانسته و گفته ۱۰ درصد ثروتی که خامنه‌ای تصاحب کرده برای مبارزه با کرونا و فقر ناشی از آن کافی است. او سیاست‌ رهبر جمهوری اسلامی و کل نظام «زیر فرمان او» را به باد انتقاد گرفته و نوشته است: «حقیقت این است که در انتخاب میان جان و سلامت انسان‌ها و پول و اقتصاد، علی خامنه‌ای پول را بر جان و سلامت و حیثیت و آبروی انسان‌ها ترجیح می‌دهد.» او معتقد است که حسن روحانی هم از همین قماش است که گفته «اگر دومیلیون نفر هم از کرونا بمیرند بهتر از آن است که سی میلیون گرسنه به خیابان‌ها بیایند».<ref>قدیانی: سلطه خامنه‌ای و استبداد دینی مشکلی بزرگ‌تر از [https://www.dw.com/fa-ir/%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1% کرونا]</ref>
پس از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و حادثه‌ی [[گروگان گیری در سفارت آمریکا|گروگان‌گیری در سفارت آمریکا]] اختلافات میان دولت صادق قطب‌زاده افزایش یافت.
 
از بنی‌صدر که آن زمان سرپرست وزارت امور خارجه بود نقل شده‌است: «من قطب زاده را در فرودگاه دیدم. به او گفتم: بالاخره کار خودت را کردی؟ جواب داد: من کاری نکردم. به او گفتم این گندی ست که خودت زدی، خودت هم جمعش کن؛ و به این ترتیب پست وزارت امور خارجه را به او محول کردم.»
 
البته گفته می‌شود که صادق قطب‌زاده برای آزادی گروگان‌ها نیز تلاش زیادی انجام داد. همچنین قطب‌زاده با هماهنگی برخی ارکان نظام ملاقات‌های زیادی با آمریکایی‌ها انجام داد. ملاقات‌هایی که بعدها در دادگاه علیه او استفاده شد.
 
== شایعه‌ی هدایت چماقداری ==
در ابتدای انقلاب و پیش از آغاز عملیات سرکوب کامل جریانات سیاسی، میتینگ‌های و بساط‌های کتابفروشی گروه‌های سیاسی مورد هجوم افرادی که به فالانژها یا چماقداران شهرت داشتند، قرار می‌گرفت. شایع شده بود که صادق قطب‌زاده نیز برای خودش دسته‌یی چماقدار دارد. این در اساس از زنی مشهور به زهرا خانم آغاز شد. زهرا خانم زنی بود که در سال‌های اول انقلاب ضدسلطنتی در نقش یک چماقدار حرفه‌ای به تجمعات و میزهای کتاب گروه‌های سیاسی حمله‌ور می‌شد. در آن زمان این موضوع شایع بود که وی از صادق قطب‌زاده دستور می‌گیرد. اما اردشیر هوشی از یاران نزدیک صادق قطب‌زاده این موضوع را نفی کرده و می‌نویسد:<blockquote>«در سالگرد شهدای سی تیر به ابن‌بابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطب‌زاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطب‌زاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطب‌زاده که «تو جوان رشید اسلامی و… ما حتی اسمش را هم نمی‌دانستیم. چه می‌دانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطب‌زاده دستور می‌گیرد. قطب‌زاده به من گفت زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسان‌پرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبح‌ها می‌آید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیس‌جمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه می‌شناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰–۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و… پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزو گروه هادی غفاری است…» سال‌ها بعد در اروپا بهنود را دیدم. گفتم «آقا چرا این عکس را در تهران مصور انداختی؟ چرا چیزی را که نمی‌دانستی نوشتی؟ چرا آن‌قدر با قطب‌زاده مخالفت می‌کردید؟» گفت: «ما قهرمانان شنای استخر بودیم، در دریا شنا نکرده بودیم برای همین وقتی به دریا افتادیم غرق شدیم.»<ref>[https://www.asriran.com/fa/news/650046/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA% ناگفته‌هایی از زندگی صادق قطب‌زاده]</ref></blockquote>
 
== کاندیداتوری صادق قطب‌زاده ==
صادق قطب‌زاده در سال ۱۳۵۸ به پشتوانه شهرتش کاندیدای ریاست جمهوری شد، اما در این انتخابات از ابوالحسن بنی صدر، سید احمد مدنی، حسن حبیبی، داریوش فروهر، صادق طباطبایی و کاظم سامی شکست خورد و هفتمین نفر شد.
 
صادق قطب‌زاده پس از شکست در انتخابات و قبضه شدن قدرت توسط جناح‌های وابسته به حزب جمهوری و آخوندهای حامی خمینی که از نظر وی نقشی در پیروزی انقلاب نداشتند، دچار اختلافاتی با حزب حاکم شد. در آن زمان حزب جمهوری اسلامی در حال به دست گرفتن کامل ارکان‌های قدرت و پاکسازی تمامی جریان‌ها بود. در این زمان یکی از گفتگوهای تلفنی صادق قطب‌زاده نیز شنود می‌شود که بعد به عنوان مدرکی علیه وی استفاده می‌شود.
 
پس از شکست صادق قطب‌زاده در انتخابات حضور سیاسی او در ایران مدتی کم‌رنگ شد اما با یک مناظره جنجالی نام صادق قطب‌زاده مجدداً بر سر زبان‌ها افتاد.
 
قرار بر این بود که در ۱۵ آبان ۱۳۵۹مناظره‌ای درمورد وضعیت صدا و سیمای ایران انجام شود اما به جز صادق قطب‌زاده سرپرست صدا و سیما و دکتر مبلغی اسلامی معاون سازمان، فرد دیگری در این مناظره شرکت نکرد. این مصاحبه و برخی موضوعات که پیش از آن به وقوع پیوسته بود زمینه‌ی دستگیری صادق قطب‌زاده را فراهم کرد.
 
== دستگیری صادق قطب‌زاده ==
مصاحبه‌ی۸۰ دقیقه‌ای صادق قطب‌زاده، موجبات اولین دستگیری قطب زاده را فراهم کرد. کیهان در گزارشی که در آن سال منتشر شد درباره این برنامه نوشت: <blockquote>«قطب‌زاده ضمن برشمردن نارسایی‌های موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز در حال حاضر گفت اعمال نظرهای شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شده‌است. این وضع باعث شده‌است که اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هر روز به تعداد کسانی که گوش به رادیوهای بیگانه برای کسب خبر صحیح می‌دهند افزوده شود.»</blockquote>قطب‌زاده همچنین گفته بود: <blockquote>«آنچه که در رادیو و تلویزیون می‌گذرد وضع آشفته‌ای که بر این سازمان حاکم است شبیه وضعی است که در دیگر سازمان‌ها و نهادهای کشور حاکم است. دکتر مبلغی اسلامی نیز طی سخنانی گفت بر کار این سازمان هیچ ضابطه و اصولی حکم نمی‌کند. هرچه هست گروه‌گرایی است.»</blockquote>مبلغی اسلامی نیز همان انتقادها را مطرح کرد. این برنامه اعتراض ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع را به همراه داشت. این ستاد خبر از پیگیری قضایی این برنامه داد و آیت‌الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور، علی اکبر محتشمی پور و عبدالله نوری را به عنوان سرپرست صدا و سیما و دکتر ندیمی را به عنوان سرپرست شبکه دوم معرفی کرد.
 
در ادامه قدوسی دادستان کل انقلاب فرمان دستگیری صادق قطب‌زاده را صادر کرد. دستگیری او اعتراضات زیادی را به همراه داشت.
 
یکی از اولین معترضان به این دستگیری مهندس مهدی بازرگان بود. مهندس بازگان در مقاله‌ای نوشت: <blockquote>«بازداشت قطب‌زاده که در برخورد اول به افسانه و شایعه شباهت داشت با کمال تعجب واقعیت پیدا کرد! کاری ندارم که روش گذشته آقای قطب‌زاده چگونه بوده و مصاحبه اخیر در تلویزیون تا چه حد معقول و خالی از ایراد باشد. امر مسلم این است که برنامه زنده نبوده و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران می‌توانسته‌است پخش نکند. اما درد بزرگ در این است که چطور گردانندگان انحصارگر ما فکر نکرده‌اند عمل آن‌ها چه اثر وحشتناکی به لحاظ احساس عدم امنیت و بی‌اعتبار کردن قانون اساسی در مردم سراپا ایمان و امید و فداکاری ایجاد می‌کند و چه قضاوتی دنیای خارج که هدف صدور انقلاب ما هستند خواهند نمود. وقتی با چنین سادگی و افتضاح یک مبارز کهنه‌کار، عضو شورای انقلاب، مدیر عامل رادیو تلویزیون و وزیر خارجه توقیف و توهین می‌شود دیگر چه آبرویی برای اسلام و انقلاب ایران باقی خواهد ماند؟! جدا و استرحاما از مقام رهبری انقلاب خواهان دخالت، جبران و جلوگیری از این تجاوزات هستم.» </blockquote>هم‌زمان گروهی از مردم قم در دفاع از صادق قطب‌زاده تظاهرات کردند و شعار دادند: «درود هر آزاده، بر صادق قطب‌زاده»
 
جمع کثیری از بازاریان تهران نیز با انتشار بیانیه‌ای دستگیری او را محکوم کردند. آیت‌الله مرتضی پسندیده (برادر خمینی) در مورد دستگیری صادق قطب‌زاده درباره نوشت:
 
«با عرض معذرت بازداشت جناب آقای صادق قطب‌زاده که در جمهوری اسلامی ایران وزیر خارجه، عضو شورای انقلاب و رئیس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و از ارکان مملکت و مورد علاقه اکثریت ملت است موجب تأسف و تعجب است و استخلاص فوری و معذرت و اعاده حیثیت مشارالیه مورد تقاضا است.»
 
آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز طی تلگرامی که برای خمینی ارسال کرد، توقیف قطب زاده را عملی ناروا دانست و ۳۶ نماینده مجلس نیز بر اساس اصل ۳۲ قانون اساسی خواستار آزادی وی شدند. بر اثر این فشارها صادق قطب‌زاده بعد از دو روز از زندان آزاد شد.
 
== دستگیری مجدد ==
در فروردین ۱۳۶۱ صادق قطب‌زاده به جرم تلاش برای کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور روح‌الله خمینی دستگیر شد. دادستان اعلام کرد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل خمینی در جماران، قصد توطئه به جان ایشان را داشته‌اند. این موضوع توسط نورالدین کیانوری دبیر کل [[حزب توده ایران]] به خامنه‌ای و رفسنجانی اطلاع داده شده بود. کیانوری در این رابطه می‌گوید: <blockquote>«ما از قصد توطئه‌ی قطب زاده آگاه شدیم؛ لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری)<ref>این دو بعداً به جرم ارتباط با حزب توده و کودتا برای براندازی جمهوری اسلامی اعدام شدند.</ref> را در ستاد کودتا نفوذ دادیم. ما اخبار را به صورت منظم به خامنه‌ای و رفسنجانی می‌رساندیم. تا درست در حالی که تنها چند ساعت به شروع کودتا مانده بود، قطب زاده را دستگیر کردیم.»</blockquote>مدتی بعد از دستگیری صادق قطب‌زاده، فیلم اعترافات او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، یعنی سازمانی که خودش رئیس آن بود پخش شد. صادق قطب‌زاده در دادگاه اعترافاتش گفت:
 
«از حدود یک سال و نیم قبل، آقای کامبیزی که به منزل من رفت و آمد می‌کرد مطالب خیلی کلی بدون این که هیچ ربطی به سازمان و تشکیلاتی داشته باشد را مطرح می‌کرد. وی بعد از دو بار صحبت‌های کلی، رفت و مجدداً حدود سه الی چهار ماه قبل از دستگیری من مجدداً آمد و همان صحبت‌ها را تکرار کرد. وی در یکی از جلسات اظهار داشت که دارای تشکیلاتی می‌باشد و از من تقاضای همکاری کرد که من قبول کردم و قرار شد وی نیز با دوستانش صحبت کند که کرد. در جلسه بعدی نام برده به اتفاق آقای حبیب‌زاده به منزل من آمد و همان صحبت‌های قبلی در این جلسه تکرار شد. حدود یک ماه قبل از دستگیری که آقایان آمدند و صحبت از این مسئله کردند که اگر بخواهیم عملی انجام دهیم این عمل ناظر است بر محاصره بیت امام برای اینکه ورود و خروج انجام نگیرد و گرفتن دیگر نقاط حساس و به خاطر همین مسئله بود که آقای کامبیزی قرار شد برود و آن منزل را از نزدیک ببیند.»<ref name=":0">ایران گلوبال، صادق قطب‌زاده: این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم اسفند ۱۳۹۸[https://iranglobal.info/node/15410]</ref>
 
در بخشی از فیلم اعترافات پخش‌شده صادق قطب‌زاده می‌گوید:
 
«ابتدا صحبت از محاصره بود و آنها درباره محاصره نقشه می‌خواستند… نقشه‌ای که از دوستان تهیه شده بود به ایشان دادم، یک نقشه خام بود. آنها گفتند این نقشه به نظر ما درست نمی‌آید و بنابراین لازم است که ما از نزدیک برویم و آنجا را هم ببینیم. من یکی از دوستانی را که آن جا منزلی بغل منزل امام داشت، معرفی کردم که بروند ببینند. در مراجعت وقتی نشستیم و صحبت کردیم، گفتند که منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار. گفتیم خیلی خب و بحث راجع به انفجار و محل صورت گرفت، چگونه و چه نوع. بعد، هفته بعدش که دو هفته قبل از دستگیری من بود، آمدند و گفتند که سازمان تصمیم گرفته که آن‌جا را از دو طریق بکوبد، یکی با توپخانه، یکی هم با انفجار از داخل منزل.»
 
آن‌گونه که اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش نوشته‌است، فیلم اعترافات صادق قطب‌زاده برای ترور آیت‌الله خمینی را علی خامنه‌ای و احمد خمینی تهیه کرده بودند.
 
حسن شریعتمداری، فعال سیاسی ساکن آلمان که خیلی زود نام پدرش در این پرونده مطرح شد، برنامه‌ریزی این سناریو را بر عهده عوامل شوروی سابق می‌داند و می‌گوید: آن موقع هدف شوروی این بود که سیاست نه غربی و نه شرقی را با حذف آمریکا، تبدیل به سیاست گرایش به سمت شرق کند. شوروی آن‌طور که میتروخین، آرشیویست کا.گ. ب در کتابی در آمریکا چاپ کرده، می‌خواستد در حکومت ایران، لیبرال‌ها را حذف کند. لیبرال‌ها از نظر آن‌ها چهار نفر بودند: آیت‌الله شریعتمداری، مهدی بازرگان، صادق قطب‌زاده، و ابوالحسن بنی‌صدر.
 
به این دلیل نقشه کشیده بودند که افرادی از حزب توده را، یعنی سرهنگ کبیری و عطاری از حزب توده را برای تحریک صادق قطب‌زاده بفرستند، زیرا می‌دانستند ناراضی است. آن‌ها گفتند که در ایران همه نیروی زمینی و نیروی مسلح در کنار توست و ما می‌توانیم این‌ها را بسیج کنیم و شما آن‌ها را علیه آقای خمینی به کار بگیر. صادق قطب‌زاده پس از دستگیری گفت من به هیچ وجه نمی‌خواستم خمینی را کنار بگذارم، می‌خواستم ایشان در مقام خودش باشد ولی بقیه را کنار بگذارم. به هر صورت می‌خواست حکومت را عوض کند.
 
عباس میلانی، مورخ ساکن آمریکا در پاسخ به این سؤال که آیا سندی وجود دارد که دست داشتن عوامل شووری را تأیید کند؟ می‌گوید:<blockquote>«تردید ندارم که در تحولات ایران بعد از انقلاب، شوروی آن زمان و روسیه این زمان، نقش بسیار مهم و البته کمتر مطالعه شده‌ای دارند. بدون شک شوروی در سرکوب مثلاً کودتای نوژه نقش داشته، و قطب‌زاده به هرحال به گمان من آدمی بود که بلندپروازی‌هایی داشت و فکر می‌کرد که می‌تواند چنین حرکتی رو جمع و جور بکند، و ظاهراً در اسنادی که من از جاهای دیگر دیدم، از طرف کسانی که با او تماس داشتند به او وعده‌هایی داده شده بود که اگر اعتراف کند، شاید جان سالم به در ببرد. این جزئیاتی است که من هنوز در مورد آن اطلاع ندارم ولی تردیدی ندارم که در آن سال‌ها، شوروی، و در آن سال‌های بعد از سقوط شوروی، روسیه، به خصوص بعد از یکی دو سال و با روی کار آمدن آقای خامنه‌ای، که آشکارا طرفدار تقویت دست روسیه در ایران است، روس‌ها می‌توانستند نقش فعالی داشته باشند و کمک کننده مهمی برای برآمدن گروهی باشند که فعلاً بر سر کار هستند.»<ref name=":1">رادیو فردا مح‍ذوفان پرواز پاریس - تهران ابوالحسن بنی‌صدر صادق [https://www.radiofarda.com/a/losers-of-Paris-Tehran-flight-1979/29750873.html قطب‌زاده]</ref></blockquote>البته صادق قطب‌زاده می‌گوید بعد از مخالفت او، «مسئله تسخیر بیت خمینی منتفی شد و گروه تصمیم بر این گرفت که با گرفتن و کوبیدن مناطق حساس کار یکسره شود و بعد از آن با تأیید آیت‌الله شریعتمداری این حرکت استقرار پیدا کند.»
 
محمد محمدی ری شهری (اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی) در این باره می‌نویسد: <blockquote>«آقای قطب‌زاده در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۱۷ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. قطب‌زاده البته مدعی بود که اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم. اصلاً مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده بلکه به نظر من به عکس بوده. قطب‌زاده برای کودتا یک سال و نیم فعالیت کرده بود و پس از دستگیری اعلام کرد که آماده‌ام حرف‌هایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم، اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید.»</blockquote>محسن سازگارا، در مورد این دوره از زندگی صادق قطب‌زاده می‌گوید: <blockquote>«در این فاصله صادق قطب‌زاده با دوستان نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان اختلاف پیدا کرد و می‌گفت شما به قدر کافی انقلابی نیستید. از نهضت آزادی هم انشعاب کرد و بیرون رفت. یک دوره هم به حزب جمهوری اسلامی رفت و خوب معلوم بود که نمی‌تواند با آقای بهشتی و بقیه کار بکند. در نتیجه از آن جا هم کنار آمد و بعد از دوره‌ای که وزیر خارجه شد، شورای انقلاب دیگر جایش را به دولت دائم داد و مجلس تشکیل شد. صادق قطب‌زاده بسیار تنها شده بود، من در دولت آقای رجایی، به آقای رجایی پیشنهاد کردم که صادق را دعوت کنند و کار اجرایی مردافکنی را به او پیشنهاد بدهیم که او از عهده‌اش هم برمی‌آمد. رجایی هم مخالفتی نداشت. گفت فکر خوبی است ولی قطب‌زاده خیلی هم مخالف داشت. دوستان دیگری داشت و کسانی که بودند به هرحال این ایده را نپسندیدند، هرچند شاید اگر به صادق قطب‌زاده هم می‌گفتند، او نمی‌پذیرفت. اما قطب‌زاده در واقع تنها شده بود، شدیداً هم انتقاد می‌کرد، زبان خیلی تند و تیزی هم داشت، ولی به این سناریوی مسخره‌ای که درست کردند، اعتقاد ندارم. او شاید از اولین موارد اعتراف تحت شکنجه است، به شدت در زندان شکنجه‌اش کردند، به قدری که بعداً خود من را دستگیر کرده بودند، بازجو برای این که مرا بترساند می‌گفت من بازجوی قطب‌زاده هم بودم و آن‌قدر اینجا او را زدیم که در سلول چهار دست و پا راه می‌رفت.»<ref name=":1" /></blockquote>
 
== اعدام صادق قطب‌زاده ==
مدتی پس از دستگیری صادق قطب‌زاده سید احمد خمینی در زندان به ملاقات او می‌رود و از ویمی‌خواهد که استغفار نامه‌ای که از قبل تنظیم شده را امضاء کرده و از آقای خمینی طلب مغفرت کند. قطب زاده برمی‌آشوبد و می‌گوید: کسی که باید عذر خواهی کند، خود خمینی است نه من.<ref name=":0" />
 
او پنج ماه در زندان اوین (به زندانبانی اسداللّه لاجوردی) بود. دادگاه او در مرداد همان سال تشکیل شد و بعد از ۲۰ روز محاکمه، سرانجام در سحرگاه روز بیست و چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۱ به جوخهء اعدام سپرده شد
 
== بازجویی از آیت‌الله شریعتمداری ==
 
ری شهری همچنین درباره نحوه بازجویی از آیت‌الله شریعتمداری می‌نویسد: <blockquote>«ایشان حاضر نمی‌شد که در ارتباط با اتهامات خود به بازجویان رسمی پاسخ گویند البته شاید هم کمتر کسی جرات بازپرسی از او را داشت… احترام به شخصیت وی اقتضا می‌کرد که اینجانب برای تحقیق از وی به قم بروم، از این رو به منزل ایشان رفتم و در قسمت بیرونی منزل ایشان نشستم و پیغام دادم که به این قسمت بیاید، آمد و نشست. به ایشان گفتم آقای قطب‌زاده تصمیم داشت حرکتی را علیه جمهوری اسلامی انجام دهد شما را هم در جریان گذاشت، آیا شما این مطلب را قبول دارید؟ آقای شریعتمداری پاسخ داد: این نسبت دروغ است من هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارم. گفتم بسیار خوب شما همین مطلب را بنویسد که آنچه به من نسبت داده‌اند دروغ است، در این هنگام من ورقه بازجویی را به ایشان دادم سوال‌هایی را به تدریج به صورت کتبی مطرح کردم و ایشان پاسخ داد.» </blockquote>در پی این ماجرا احمد عباسی (داماد آیت‌الله شریعتمداری)، دکتر جواد مناقبی و مهدی مهدوی نیز بازداشت شدند. اندکی بعد آیت‌الله شریعتمداری از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که طرفدار خمینی بودند از مرجعیت خلع شد. بسیاری بر این باور هستند که آقای خمینی با این عمل مرجع بالاتر زمان خود را از دور خارج ساخت تا خود به تنهایی در قدرت بماند. آیت اللّه شریعتمداری در سال ۱۳۴۲ درجهء مرجعیت را به خمینی اعطاء کرد تا جان او را در برابر حکومت وقت نجات دهد.<ref>روزنامه اعتماد صادق قطب‌زاده که بود و چرا دستگیر شد؟[https://etemadonline.com/content/243605/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%82%D8%B7%D8%A8-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D8%AF]</ref>
 
در خاطرات آیت‌للّه حسینعلی منتظری در همین رابطه آورده شده‌است: <blockquote>«وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند، ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشته‌اند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشته‌اند. روزی آقای احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت، با نحوه تهدید آمیز گفت: امشب قطب زاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری می‌گوید. شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید! بعد شب، مصاحبه‌ی آقای قطب زاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحّت و سقم قضایا بی اطّلاع بوده و هستم. بعداً شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ قطب زاده رفته و به او گفته‌است: شما مصلحتاً این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو می‌کنند. اما بالاخره او را اعدام کردند؛ و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام، به کلّی جعلی‌ست و واقعیت نداشته‌است و منظور، فقط پرونده‌سازی برای مرحوم شریعتمداری بوده‌است.»</blockquote>
 
== صادق قطب‌زاده از زبان نامزدش ==
روزنامه‌های جمهوری اسلامی در آن روزگار به صادق قطب‌زاده تهمت فساد اخلاقی نیز زده‌اند که طبق گزارش‌ها استنادشان به خانم کارول جروم اهل کانادا بود. کارول جروم نامزد صادق قطب‌زاده بود، هنگام آمدن به ایران به همراه وی در همان هواپیمای حامل خمینی به یاران آمد. او خبرنگار شبکه سی بی اس نیوز بود. کارول جروم بعدها کتابی در مورد صادق قطب‌زاده به نام «مردی در آینه» نوشت. کارول جروم می‌گوید: <blockquote>«صادق می‌دانست که به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از کشور خارج خواهیم کرد. اما او جواب داد: نه. این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم. من مقصر هستم. می‌مانم و با سرنوشتم روبرو می‌شوم. وقتی که سوار ماشین شد که برود، هرگز نمی‌دانستم که دیگر او را نخواهم دید. باور نمی‌کردم که آقای خمینی پسر خود را خواهد کشت.»</blockquote>کارول جروم همچنین پرده از اختلاف نظر میان قطب‌زاده و آیت‌الله خمینی برمی‌دارد و درباره دیدگاه صادق قطب‌زاده درباره حکومت می‌گوید:
 
«قطب‌زاده انتظار داشت که خمینی … یک پیشوای اخلاقی فراگیر باشد، نه یک رهبر سیاسی.»
 
تفسیر کارول جروم از صادق قطب‌زاده در آن زمان این بود که وی در تلاش بوده از تاریخ استثمار ایران سخن بگوید و از لزوم هماهنگی بین سیاست و مذهب در یک فرهنگ اسلامی. جروم می‌گوید قطب زاده همواره می‌خواست این را اثبات کند که اسلام یک نیروی پیشرو در حال تغییر است.
 
کارول جروم او را در لحظه خاکسپاری دیده بود: «وقتی به‌خاک‌اش می‌سپردند، دیدم که ریش‌اش سفید شده بود.» خلاصه زندگی قطب‌زاده را هم می‌توان در جمله‌ای از نامزد او پیدا کرد: «مبارزه در سراسر زندگی برای یک رؤیا و در غلتیدن به یک کابوس.»


== منابع ==
== منابع ==
<span dir="RTL"></span>
<span dir="RTL"></span><references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۳

استبداد دینی، به حکومتی گفته می‌شود که با تکیه بر مذهب این استبداد را توجیه و اعمال می‌کند. در فرهنگ سیاسی حکومت‌ استبدادی به نظام تصمیم‌گیری گفته می‌شود که در یک فرد خلاصه می‌شود که قدرتی مافوق همه افراد سرزمینی که بر آن حکم می‌راند دارد. این حاکم را مستبد می‌خوانند که بر اساس تکبر و خودبرتر‌بینی در بسیاری موارد با گفتن جمله‌ای یا حتی کلمه‌ای و یا گوشه چشم و اشاره‌یی می‌تواند جان یک یا گروه بزرگی از مردم را بگیرد و یا اینکه منطقه وسیعی را نابود سازد. حکومت‌های استبدادی انواع مختلفی از استبدادها را نمایندگی می‌کنند که هر چند در پایه‌های شناخته‌شده با هم مشترک هستند اما متناسب با نوع آن از ویژگیهای منحصر به‌فردی برخوردار می‌شوند که ممکن است در کیفیت و کمیت قربانیان آن حکومت به‌شکل چشم‌گیری تفاوت ایجاد کند. استبداد دینی نوعی از حکومت استبدادی است که این تفاوت کیفی و کمی را به خوبی نشان می‌دهد و بطور مشخص در حکومت جمهوری اسلامی که توسط خمینی بنیانگذاری شده است به اوج خود می‌رسد.

در تاریخ بشر از وقتی که حکومت شکل گرفت مشروعیت هر حکومتی یا ناشی از حمایت مردمی بود و یا استفاده از نیروی زور. استبداد به‌طور عام نوعی از حکومت را بیان می‌کند که در آن مبنای قدرت نه ناشی از حمایت مردمی بلکه ناشی از زور و ثروت بوده است. بسیاری از اندیشمندان در طول تاریخ عامل اصلی جنگ‌ها، نابسامانی‌های اجتماعی، افزایش فاصله طبقاتی را ناشی از استبداد می‌دانند و در مقابل راه حل عمده را «آزادی»‌ اراده‌های مردمی در انتخاب نوع حکومت خود تعریف می‌کنند.

تعریف استبداد

استبداد (dictatorship-autocracy-tyranny) واژه‌ای عربی و مصدر باب استفعال است و در لغت به معنی خودکامگی و خودرایی است. به شخصی مستبد می‌گویند که در کاری که شایسته‌ی مشورت است بر رای خود اصرار می‌کند. کلمه‌ی استبداد اگر به طور مطلق ذکر شود، منظور از آن استبداد حاکمان است، چرا که حاکم مستبد با در اختیار داشتن قدرت و ثروت، می‌تواند انسان‌ها را به بدبخت‌ترین موجودات تبدیل کند. نوع حکومتی را که در آن پادشاه و فرمانروا مقید به قانون نباشد و به میل و اراده‌ی خویش عمل نماید، حکومت استبدادی می‌گویند. تعریف استبداد در یک کلام یعنی:

تمرکز همه‌ی قدرت و همه‌ی تصمیم گیری‌ها در دست یک نفر.

یا: مراد از استبداد، تصرف کردن یک نفر یا جمعی است در حقوق یک ملت بدون ترس از بازخواست.[۱]

استبداد دینی

در تاریخ معاصر، عبدالرحمن کواکبی نخستین کسی است که اصطلاح استبداد دینی را در کتاب طبایع الاستبداد در سال ۱۳۱۸ قمري به کار گرفت، اصطلاحی که حدود ده سال بعد از آن میرزاي نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله به کار می‌برد.

نظریه آیت الله نائینی

علامه نائینی در میان فقیهان معاصر شیعه، اولین فردی است که از واژه‌ی استبداد دینی سخن به میان آورده و چاره اندیشی کرده است. وی رهایی از این پدیده را به واسطه‌ی رسوخش در قلوب، دشوار می‌داند و دشواری رهایی از استبداد سیاسی را ناشی از توام بودن آن با استبداد دینی می‌داند.

نایینی در تحلیل خود، استبداد دینی را چنین تعریف می‌کند: که آن عبارت از "ارادت خود سرانه است که منسلکین در زی‌سیاست روحانیه بعنوان دیانت اظهار و ملت جهول را بوسیله فرط جهالت و عدم خبرت به مقتضیات کیش و آیین خود به اطاعتش وا میدارند".[۲] و نتیجه می‌گیرد که علاج شعبه استبداد دینی "اصعب و اشکل همه و در حدود امتناع است" [۲]

به نظر نائینی، استبداد دینی، دو اصل آزادي و برابري را که عین اسلام و عین سعادت امت هستند، پایمال می کند. استبداد دینی براي استبداد سیاسی پشتیبان نیرومندي است، تا استبداد دینی ریشه کن نشود، استبداد حاکم قابل علاج نیست، تا کاخ این استبداد ویران نشود رهایی از دام استبداد سیاسی ممکن نیست. از دیدگاه نائینی مشکل دنیاي اسلام سلطنت استبداد است، منتها این استبداد مشروعیت خود را از دین می گیرد چرا که برخی به نام علمای دین از استبداد، دفاع دینی می‌کنند.[۱]

نائینی در کتاب تنبیه لامه و تنزیه المله می‌گوید: استبداد دینی، حکومتی خودسرانه است که صفت مشترک حکومت‌های استبدادی است اما از سوی کسانی است که در لباس دین هستند و بعنوان روحانی در جامعه شناخته می‌شوند و بنام سخنگوی دین در جامعه اظهار نظر می‌کنند و ملت بی‌اطلاع و جاهل به دین، به نام اطاعت از دین از این افراد اطاعت می‌کنند.

نظریه آيت‌الله طالقاني

آيت‌الله طالقاني مقدمه‌ای براي «تنبيه الامه و تنزيه المله» مرحوم نايينی نوشت،

در آن مقدمه استبداد دينی را در قالب سه مساله «نتايج و آثار استبداد دينی»، «عوامل به وجودآورنده آن» و «راه‌های چگونگی از بين بردن آن» مطرح كرده است. اين ۳ مساله بسيار اساسی و مهمی است كه مرحوم آيت‌الله طالقانی به آنها می‌پردازد. مرحوم كواكبی می‌گويد: «نويسندگان اروپايی كه دوره استبداد مذهبی را طی كرده بودند (قرون وسطا و حاكميت كليسا) بر اين باورند كه استبداد سياسی از استبداد دينی برمی‌خيزد و گروهی اندك از آنها می‌گويند اگر استبداد دينی مولد استبداد سياسی نباشد دست‌كم با هم برادر و همسر بوده و به هم نيازمند هستند و هر كدام را در خوار گرداندن مردم ياری مي‌رسانند زيرا اولی بر دل‌ها و دومی بر پيكرها حكومت می‌كند.» از نظر مرحوم آيت‌الله طالقانی بارزترين آثار شوم استبداد ديني در ۳ چيز است. نخست اينكه اموال و سرمايه‌های عمومي را برای تامين قدرت و پيشرفت شهوات فردی و جمعی مصرف می‌كند و دست به دست كسان خود می‌گرداند و به مردم بخور و نمير می‌دهد آن‌هم در برابر هزاران ستايش و كرنش. دوم، دين را با اميال و هوس‌های خود تطبيق می‌نمايند و چيزی به نام دين در دين داخل می‌سازند و مردم را از اصول و مبانی دين كه معارض با قدرت‌های بي‌حد است منصرف می‌سازد. سومين چيزی كه نتيجه شوم استبداد دينی است اين است كه عقول و افكار را تحت فشار می‌گذارد و از بروز و رشد استعدادها و بيداری مردم جلوگيری می‌كند.[۳]

آیت الله سیدمحمود طالقانی در تشریح آیه ۷۹ سوره بقره حدیثی از حضرت امام صادق(ع) می آورد: “و منهم امیون لایعلمون الکتاب الاامانی وان هم الایظنون “(و گروهی از اینها بی سوادانی هستند که کتاب را جز آرزوها بی جا نمی دانند. نیستند اینها مگر آنکه رو به گمان می روند) مضمون حدیث این است که مردی به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کرد: عوام یهود از کتاب همان را می دانستندکه از علمای خود شنیده بودند و راهی برای فهم دین جز شنیده ها نداشتند. پس چرا قرآن آنها را از این پیروی وتقلید سرزنش کرده؟ آیا عوام یهود مانند عوام ما نیستند که از علمای خود تقلید می نمایند؟ اگر برای آنها تقلید جایز نباشد برای مسلمانان نیز جایز نیست. آن حضرت فرمود: میان عوام وعلمای آنها با ما از جهتی فرق واز جهتی یکسانی است. اما از آن جهت که مانند هم هستند عامیان ماو آنها را از تقلید علما سرزنش کرد. اما از آن جهت که فرق دارند چنین نیست. آن شخص گفت: ای فرزند رسول خدا بیشتر بیان فرما! فرمود: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و رشوه گیری وتفسیر احکام به امید شفاعت ها و ساخت و سازهایی شناختند. چنان تعصباتی از آنها می دیدند که در اثر آن یکسره از آیین خود دست می کشیدند. اگر به زیان کسی بود حق وی را به دیگری می دادند که مستحق نبود و برای خاطر دوستان و طرفداران خود به دیگران ستم می کردند و مرتکب محرمات الهی می شدند. این عوام یهود به حسب تشخیص قلبی خود چنین مردی را باید فاسق شناسند و گفته های آنان را از خدا و واسطه های بین خدا وخلق نمی بایست تصدیق نمایند. چون عوام یهود از این مردم تقلید کردند خداوند مذمتشان کرده که نبایستی گفته آنها را بپذیرند و عمل کنند. بر این عامیان واجب بود که خود در کار رسول خدا نظر می کردند، زیرا دلیل های راستی او واضح تر از آن بود که پوشیده ماند و مشهورتر از آن بود که برای آنان واضح نشود. همچنین عوام امت ما چون فقهای خود را به فسق هویدا وعصبیت خشک و تکالب (سگسگی) بر امور پست و جیفه دنیا و حرام آن شناختند و دیدند که آنها چون به زیان کسی تعصب می ورزیدند از میانشان می برند واز هستی اش می اندازند گرچه سزاوار آن باشد که کارش اصلاح شود و چون به سود کسی سرتعصب آیند به وی نیکی و دستگیری می کنند گرچه سزاوار خواری و اهانت باشد پس ازعوام کسی که از این گونه فقها پیروی نماید مانند عوام یهود است که خداوند مذمتشان کرده است. اما فقهایی که نگهدار نفس ونگهبان دین، مخالف هوی و فرمانبر امر مولای خود باشند به سود مردم عوام است که ازوی تقلید و پیروی نمایند و این اوصاف جز به بعض فقهای شیعه راست نمی آید چه از آنهایی که بر مرکب قبایح و فواحش به روش فاسقان فقهای عامه سوارنداز آنان از طرف ما گفته ای نپذیرید وهیچ ارزش واحترامی برای آنها نیست.[۴]

استبداد دینی از نگاه طبقاتی

حکومتها جدای از ماهیت افراد حکومت کننده و حتا بالاترین فرد حکومتی که ممکن است تمامی اهرمهای قدرت را در دست خود قبضه کرده باشد دارای یک ماهیت طبقاتی هم هستند. به این مفهوم که نماینده طبقه‌ای از جامعه هستند و تامین کننده منافع آن طبقه می‌باشند. حکومت‌های دوره قاجار اساسا نماینده طبقه فئودالها در ایران بوده و حکومت پهلوی هم تا رفرم اصلاحات ارضی در ۱۳۴۱ همین نمایندگی طبقاتی را ادامه می‌داده و شاه در اساس یک کلان فئودال محسوب می‌شده و تنها پس از چرخش محمدرضا پهلوی به سوی آمریکا در این تاریخ است که از کلان زمین‌دار (به دلیل اصلاحات ارضی) خارج شده و نمایندگی طبقه بورژوازی را که مطلوب آمریکا بوده است عهده‌دار می‌شود و تامین کننده منافع این طبقه می‌گردد.

اما نکته در مورد استبداد دینی و حکومتهایی که این ماهیت را دارا می‌باشند این است که اساسا نمایندگی طبقه‌ای در آنها دیده نمی‌شود و بالاترین مقام این نوع حکومتها که مستبدی است که دین و اهرم‌های قدرت ناشی از دین را برای برپایی و ادامه حکومتش برگزیده است منحصرا یک فرد است که می‌تواند طیف گسترده‌ای از هم‌پالگی‌های دینی‌اش را که لزوما به طبقه خاصی وابسته نیستند به خدمت گرفته و بوسیله آنها حکومت استبدادی خود را ادامه دهد. پیامد ناشی از این ویژگی در جامعه این است که تاثیرگذاری طبقه‌یی بر روی حاکم وجود ندارد و لذا حاکم مستبد به طرز افسار گسیخته‌ای می‌تواند نظر خویش را اعمال کرده و دامنه دیکتاتوریش را که با مستندات دینی توجیه می‌کند به هر اندازه لازم برای بقای حکومتش گسترش دهد. این ویژگی به حاکم مستبد این امکان را می‌دهد که نزدیکترین کسان خود را نیز به محض مخالفت با نظر شخص خودش از دور قدرت خارج کند و توصیه هیچ دور و نزدیکی را نپذیرد. نمونه از دور خارج کردن آیت الله منتظری که در مخالفت با فتوای قتل‌عام ۶۷ خمینی اتفاق افتاد را می‌توان از نمونه‌های بارز کارکرد این ویژگی شمرد.

استبداد دینی جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی حاکم بر ایران نوعی از استبداد دینی است که برخی ناظران آن را بدترین نوع آن دانسته‌اند. جمهوری اسلامی در پایه روی اصل «ولایت فقیه» استوار است که با توجه به دامنه اختیارات مندرج در قانون اساسی این نظام می‌توان نمادی کامل از استبداد دینی را در آن دید. این امر بخصوص با افزوده شدن کلمه «مطلقه» و تبدیل ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه اثبات می‌شود. نگاهی به اختیارات مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی این دامنه اختیارات را به خوبی نشان می‌دهد.[۵]

نمونه‌هایی از کارکرد استبداد دینی

قتل‌عام ۶۷

قتل‌عام ۶۷ که در آن به فتوای خمینی بیش از ۳۰ هزار مخالف سیاسی زندانی که بیش از ۹۰٪ آنان از مجاهدین بودند در کمتر از ۲ ماه اعدام شدند از بارزترین کارکردهای سیاه استبداد دینی حاکم بر ایران است.

جنگ ایران و عراق

استمرار جنگ ایران و عراق از نمونه‌های بارز دیگر اعمال این اصل است که علیرغم واسطه‌گریهای داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی خمینی شخصا روی ادامه آن اصرار داشت و می‌گفت حتا اگر یک خشت هم در تهران باقی بماند باید تا رفع فتنه از عالم ادامه یابد. جنگی که به ۱ میلیون کشته از طرف ایران و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت برای کشور ایران منجر شد. این جنگ تنها پس از اینکه خمینی از ناحیه دیگری احساس خطر برای کل بقای نظامش کرد پایان یافت.

کرونا

کرونا بر اساس آمار اپوزسیون ایران که به گفته و اسناد اشخاص و مراجع حکومتی مستند می‌شود تا تاریخ این نوشتار یعنی ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ از ۱۰۳ هزار نفر نیز گذشته است که به نسبت جمعیت ایران در صدر جدول تلفات انسانی این ویروس قرار می‌گیرد. اصرای شخص ولی فقیه که استبداد دینی ایران را نمایندگی می‌کند بر پنهان‌کاری و عدم اختصاص بودجه به موقع و اولویت دادن حتا نیروهای نیابتی استبداد دینی در دیگر کشورها در تخصیص بودجه بر مبارزه با کرونا عامل اصلی گسترش و کلان تلفات انسانی شده است. مخالفین خامنه‌ای و روحانی و حکومت استبداد دینی را متهم می‌کنند که جمهوری اسلامی استراتژی کلان تلفات انسانی[۶] را برای جلوگیری از قیام مردم برگزیده است و تعداد قربانیان هیچ اهمیتی در این نظرگاه ندارد.

در همین رابطه در سایت دویچه وله فارسی آمده است: ابوالفضل قدیانی(از اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که مورد تایید شخص خمینی نیز بوده است) "سلطه جبارانه" خامنه‌ای، "استبداد دینی" و"ولایت فقیه" را مشکلی بزرگ‌تر از کرونا دانسته و گفته ۱۰ درصد ثروتی که خامنه‌ای تصاحب کرده برای مبارزه با کرونا و فقر ناشی از آن کافی است. او سیاست‌ رهبر جمهوری اسلامی و کل نظام «زیر فرمان او» را به باد انتقاد گرفته و نوشته است: «حقیقت این است که در انتخاب میان جان و سلامت انسان‌ها و پول و اقتصاد، علی خامنه‌ای پول را بر جان و سلامت و حیثیت و آبروی انسان‌ها ترجیح می‌دهد.» او معتقد است که حسن روحانی هم از همین قماش است که گفته «اگر دومیلیون نفر هم از کرونا بمیرند بهتر از آن است که سی میلیون گرسنه به خیابان‌ها بیایند».[۷]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ دانشنامه روانشناسی مردمی - علیرضا نوربخش - استبداد دینی چیست؟[۱]
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نائینی ص ۱۲۵
  3. روزنامه اعتماد
  4. روزنامه رسالت
  5. اصل ۱۱۰ قانون اساسی
  6. استراتژی کلان تلفات انسانی
  7. قدیانی: سلطه خامنه‌ای و استبداد دینی مشکلی بزرگ‌تر از کرونا