کاربر:Hossein/2صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۲۱ توسط Hossein (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

صادق قطب‌زاده

صادق قطب زاده از جمله کسانی بود که به همراه خمینی در جهت براندازی حکومت محمد رضا شاه پهلوی فعالیت داشت. او بعد از سالها زندگی در خارج از ایران در کنار آیت الله خمینی در پرواز انقلاب به ایران بازگشت و اولین حکم از نخست وزیر دولت موقت انقلاب، مهندس مهدی بازرگان را به نام خود برای سرپرستی رادیو و تلویزیون ملی ایران در تاریخ ثبت کرد. قطب‌زاده در اوج بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران وزیر خارجه شد و چند سال بعد در ۱۳۶۱ به اتهام طراحی کودتا اعدام شد.

او در کنار بنی‌صدر و حسن حبیبی به قولی به سه تفنگدار مشهور شده بودند. او در میان این سه نفر به تحرک زیاد شناخته می‌شد. صادق قطب زاده یکی از اولین کسانی بود که در ترکیه به دیدار خمینی (پس از تبعید خمینی در سال ۱۳۴۳) شتافت و برای تبلیغ انقلاب اسلامی به رهبری خمینی تلاش زیادی انجام داد تا جایی که گفته شد در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب ساواک تلاش کرد او را ترور کند، اما ناموفق ماند.

محمّد رضا شاه پهلوي در آخرين مصاحبهء زندگيش كه درست چند روز پيش از مرگش با ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز انجام داد، چنين گفت: «من باور نمي كنم همهء اين كارها را خميني به تنهايي انجام داده باشد. او حتي نمى داند پروتئين چيست! او مشاوريني دارد. به عنوان مثال همهء ما دو نفر از آنها را به خوبي مى شناسيم: ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده. قطب زاده دانشجوي بي استعدادي بود كه از دانشگاه اخراج شد. گروهي او را عامل سـيــا و گروهي ديگر او را عامل كا.گ.ب مي دانند.

قطب‌زاده از تولد تا زندگی سیاسی

صادق قطب زاده در سال ۱۳۱۴ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش آقا حسین یکی از بازاریان مشهور تهران بود. قطب زاده فعالیت سیاسی خود را از ۱۷ سالگی آغاز کرد و با آغاز حرکت ملی کردن صنعت نفت او شیفته دکتر محمد مصدق شد و به جبهه ملی پیوست و به یکی از چهره‌های اصلی شاخه دانش آموزی نهضت مقاومت ملی بدل شد.

قطب زاده در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان انگلیسی به دانشگاه جرج تاون رفت؛ همان دانشگاهی که مادلین آلبرایت و الکساندر هیگ وزرای امور خارجه دولت‌های مختلف ایالت متحده آمریکا در آن تحصیل کرده بودند. قطب‌زاده در آمریکا عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور شد.

دهه چهل اوج دوران فعالیت‌های دانشجویی در داخل و خارج ایران بود. مبارزاتی که سرنخ اصلی آن در دستان دانشجویان چپ‌گرا بود. بسیاری از مورخان و نویسندگان نقطه آغاز این مبارزه را بهمن ۱۳۴۰ می‌دانند. زمانی که دانشجویان به مجسمه محمد رضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران حمله بردند. در ۱۳۴۱ وقتی که شاه به آمریکا سفر می‌کند دانشجویان تظاهرات علیه او را از فرودگاه شروع می‌کنند. قطب‌زاده در تظاهراتی علیه مراسم اعطای دکترای افتخاری به شاه در لس آنجلس و نیویورک شرکت کرد. در میان دانشجویان، قطب زاده مشهور شده بود زیرا او در مراسم ضیافت سفارت ایران در واشنگتن به گوش اردشیر زاهدی سفیر ایران سیلی نواخته بود. زمانی که زاهدی در این ضیافت مشغول سخنرانی بوده قطب زاده جسارت می‌کند، روی سن می‌رود و سیلی محکمی به گوش اردشیر زاهدی می‌زند. همین کار سبب می‌شود پاسپورت قطب زاده را از او بگیرند و از آمریکا اخراجش کنند. گفته می‌شود از آن پس است که ساواک تلاش می‌کند او را در اروپا ترور کند. علاوه بر این گفته می‌شود که در سال 1353 ماموران ساواک ضمن بازداشت برادر وی و گروگان نگاه داشتن وی به مدت 6 ماه از قطب‌زاده خواستند خود را معرفی کند، هشداری که از سوی او مورد بی‌توجهی قرار گرفت.

قطب زاده بعد از اخراج از آمریکا مدتی راهی کانادا شد و سپس به اروپا رفت و در پاریس ارتباط نزدیکی با ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی پیدا کرد. این سال‌ها مصادف بود با آغاز فعالیت‌های جبهه ملی در تهران. فعالیت‌های جبهه ملی دوباره اوج گرفته بود و همین دانشجویان ایرانی را به فکر انداخت تا با برگزاری میتینگ‌های مختلف از این حرکت حمایت کنند.

او پس از اخراج از آمریکا و سفر کانادا و اروپا به کشورهای مختلف دیگری سفر می‌کند و ابتدا به الجزایر، مصر، سوریه و سپس به عراق رفت و در همین سفر با آیت الله خمینی دیدار کرد. پس از این ملاقات او با مصطفی چمران و ابراهیم یزدی آشنا می‌شود و در این ملاقات‌ها تصمیم می‌گیرند با کمک برخی چهره‌های مصری تشکیلاتی ضد شاه راه بیندازند. چمران به عنوان مسئول شاخه نظامی این تشکیلات انتخاب می‌شود. قطب زاده در همین دوره آموزش‌های نظامی می‌بیند و با امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان نیز آشنا می‌شود. در عین حال او به ملاقات معمر قذافی هم که در قطب مخالفین امام موسی صدر لبنانی قرار داشت می‌رفت و گفته می‌شود با سرویس امنیتی دولت معمر قذافی در لیبی همکاری می‌کرده است. قطب‌زاده بعد از تبعید آیت‌الله خمینی به ترکیه اولین دانشجویی است که به ملاقات او می‌رود. او روابطش با منزل خمینی گسترده می‌شود که گفته می‌شود واسطه آن صادق طباطبایی بوده است. او خودش را مقلد خمینی معرفی می‌کند. در عین حال گفته می‌شود که مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی از مخالفین سرسخت قطب‌زاده بوده و به نقل از او گفته شده که قطب‌زاده را دشمنی بدتر از مارکسیست‌ها می‌دانسته و حتی یک بار از ورود او به خانه‌اش ممانعت می‌کند..[۱]

علیرغم این گفته می‌شود که شخص خمینی به او اعتماد داشته و او را در نزدیک خود نگه داشته است. این اعتماد آنقدر است که گفته می‌شود وقتی که او از عراق به فرانسه رفت و می‌خواست از آنجا به الجزایر برود قطب‌زاده با حضور در فرودگاه و ایجاد جنجال مانع شده و ظرف دو ساعت خانه‌ای ویلایی برای آیت‌الله خمینی پیدا می‌کند. این خانه به نام قطب‌زاده شد و بنی‌صدر هم پس از فرار از ایران در آنجا اقامت گزید. بعدا به دلیل مشکلاتی خمینی به نوفل لوشاتو نقل مکان کرد که منزل آنجا را ظریف عسگری عضو گروه جاما (دکتر کاظم سامی) با کمک دولت فرانسه تهیه شده بود.

در گزارشی آورده شده است که قطب زاده مدام با چمدان هاي مملوّ از دلار به ديدن آيت الله مي رود. كسي نمي داند قطب زاده اين پول ها را از كجا مي آورد. هزينه هاي مبارزه از اين راه تأمين مي شود. «سيد مصطفي خميني» به اين پول ها اعتراض مي كند. حتي در يكي از ديدارها، با قطب زاده درگيري فيزيكي پيدا مي كند. اما آيت الله خميني، جانب قطب زاده را مي گيرد، حتي بر سر دو پسر خود فرياد مي زند كه : « صادق، بيش از شما فرزند من است.» اين مسأله سبب ساز كينهء عميق فرزندان آيت الله خميني نسبت به قطب زاده مي گردد. اعتماد خمینی به او آنقدر است که گفته می‌شود وقتی که او از عراق به فرانسه رفت و می‌خواست از آنجا به الجزایر برود قطب‌زاده با حضور در فرودگاه و ایجاد جنجال مانع شده و ظرف دو ساعت خانه‌ای ویلایی برای آیت‌الله خمینی پیدا می‌کند. این خانه به نام قطب‌زاده شد و بنی‌صدر هم پس از فرار از ایران در آنجا اقامت گزید. بعدا به دلیل مشکلاتی خمینی به نوفل لوشاتو نقل مکان کرد که منزل آنجا را ظریف عسگری عضو گروه جاما (دکتر کاظم سامی) با کمک دولت فرانسه تهیه شده بود.

در خلال اجلاس گوادالوپ كه در مكزيك برگزار مي شود، رهبران كشورهاي غربي به دور هم گرد مي آيند و تصميم مي گيرند كه دست از حمايت رژيم پهلوي بردارند و در عوض حكومت خمینی را برسميت بشناسند. صادق قطب زاده به نمايندگي از كمپين آقاي خميني در اين اجلاس شركت مي كند و با نبوغ خود، از دولت هاي غربي امتيازات زيادي به نفع کمپین خمینی مي گيرد.

نزدیکی وشهرت او در کنار خمینی باعث شد که قطب‌زاده در پرواز به سوی ایران درست بغل دست خمینی بنشیند و نقش مترجم او را بازی کند.

نقل شده که بعد از پیروزی انقلاب، قطب‌زاده در مدرسه علوی به دیدار آیت‌الله خمینی می‌رود و به ایشان می‌گوید: «آقا اجازه بدهید من به فرانسه برگردم و به کارهایم برسم.» اما آیت‌الله خمینی به قطب‌زاده جواب می‌دهد: «به تو حکم شرعی می‌کنم، بروی تلویزیون. ماهی دو هزار تومان هم به‌عنوان حقوق طلبگی خودم به تو پرداخت می‌کنم.» به این ترتیب قطب‌زاده با حکم خمینی به صدا و سیما رفت.

«اردشیر هوشی» از دوستان قطب‌زاده در مورد زندگی خصوصی او می‌گوید:

قطب‌زاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشت‌زهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. قطب‌زاده شب‌ها برای خوابیدن به منزل ما می‌آمد. صبح‌ها با هم به مدرسه‌های رفاه و علوی می‌رفتیم. واقعا لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و ‌شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هم‌اندازه قطب‌زاده بود، برایش لباس گرفتم. به‌خاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را می‌پوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست می‌کنند».

او در جواب کارکنان سازمان صدا و سیما که در جو انقلابی آن زمان و متاثر گروه‌هایی مثل سازمان مجاهدین خلق ایران خواهان اداره شورایی تلویزیون بودند، گفت: «شورایی بی‌شورایی من به فرموده امام آمدم اینجا، حقوقم را هم از امام می‌گیرم. همه باید از من حرف‌شنوی داشته باشید.»

دولت موقت و شخص مهندس بازرگان هم از مخالفان مشی قطب‌زاده بودند و اعتقاد داشتند اخبار رادیو و تلویزیون یکسره بر ضد دولت موقت است. مهندس بازرگان درباره قطب‌زاده گفته بود: «آقای قطب‌زاده مثل تیمورتاش است در دولت.»

البته نمی‌توان رادیو و تلویزیون آن زمان را یکسره در قبضه قطب‌زاده دانست. احمد خمینی و روحانیون نزدیک به آیت‌الله خمینی هم نفوذ زیادی در رادیو و تلویزیون داشتند. برخی معتقدند بعد از ورود موسوی خوئینی‌ها و معادیخواه به رادیو و تلویزیون است که آتش اختلاف میان قطب‌زاده و مهندس بازرگان شعله‌ور می‌شود. اینطور گفته می‌شود که بعد از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که گروگان‌گیری سفارت آمریکا رخ داد این اختلافات تشدید شد.

از بنی‌صدر که آن زمان سرپرست وزارت امور خارجه بود نقل شده است: «من قطب زاده را در فرودگاه دیدم. به او گفتم: بالاخره کار خودت را کردی؟ جواب داد: من کاری نکردم. به او گفتم این گندی ست که خودت زدی، خودت هم جمعش کن؛ و به این ترتیب پست وزارت امور خارجه را به او محول کردم.» هرچند قول خلاف آن نیز مطرح است که قطب‌زاده برای آزادی گروگان‌ها تلاش زیادی انجام داد. همچنین قطب‌زاده با هماهنگی برخی ارکان نظام ملاقات‌های زیادی با آمریکایی‌ها انجام داد. ملاقات‌هایی که بعد‌ها در دادگاه علیه او استفاده می‌شود.

کاندیداتوری قطب‌زاده

قطب‌زاده به پشتوانه شهرت بدست آمده‌اش کاندیدای ریاست جمهوری می‌شود، اما در این انتخابات از ابوالحسن بنی صدر شکست می‌خورد. گفته می‌شود درست بعد از شکست در انتخابات حضور سیاسی قطب‌زاده کم‌رنگ می‌شود تا این‌که با یک مناظره جنجالی نام قطب زاده دوباره بر سر زبان‌ها می‌اُفتد. در ۱۵ آبان ۱۳۵۹ قرار بود با حضور کلیه مدیران صدا و سیما مناظره‌ای درباره وضعیت این سازمان انجام شود. اما به جز قطب‌ زاده سرپرست و دکتر مبلغی اسلامی معاون سازمان، عملا کسی دیگری در این مناظره شرکت نکرد.

دستگیری صادق قطب زاده

برنامه ۸۰ دقیقه‌ای جنجالی از کار درآمد و موجبات اولین دستگیری قطب زاده را فراهم کرد. کیهان در گزارشی که در آن سال منتشر شد درباره این برنامه نوشته است: «قطب‌زاده ضمن برشمردن نارسایی‌های موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز در حال حاضر گفت اعمال نظر‌های شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صداوسیمای جمهوری اسلامی شده است. این وضع باعث شده است که اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هر روز به تعداد کسانی که گوش به رادیو‌های بیگانه برای کسب خبر صحیح می‌دهند افزوده شود.»

قطب‌زاده همچنین گفته بود: «آنچه که در رادیو و تلویزیون می‌گذرد وضع آشفته‌ای که بر این سازمان حاکم است شبیه وضعی است که در دیگر سازمان‌ها و نهاد‌های کشور حاکم است. دکتر مبلغی اسلامی نیز طی سخنانی گفت بر کار این سازمان هیچ ضابطه و اصولی حکم نمی‌کند. هرچه هست گروه‌گرایی است.»

مبلغی اسلامی نیز همان زمان انتقادهای تندی را مطرح کرد و در نهایت این برنامه اعتراض ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع را به همراه داشت. این ستاد خبر از پیگیری قضایی این برنامه داد و آیت‌الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور علی اکبر محتشمی پور و عبدالله نوری را به عنوان سرپرست صدا و سیما و دکتر ندیمی را به عنوان سرپرست شبکه دوم معرفی کرد و قطب زاده هم دستگیر شد. دستگیری او اعتراضات زیادی را به همراه داشت.

یکی از اولین معترضان به این دستگیری مهندس مهدی بازرگان بود که در مقاله‌ای نوشت: «بازداشت قطب‌زاده که در برخورد اول به افسانه و شایعه شباهت داشت با کمال تعجب واقعیت پیدا کرد! کاری ندارم که روش گذشته آقای قطب‌زاده چگونه بوده و مصاحبه اخیر در تلویزیون تا چه حد معقول و خالی از ایراد باشد. امر مسلم این است که برنامه زنده نبوده و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران می‌توانسته است پخش نکند. اما درد بزرگ در این است که چطور گردانندگان انحصارگر ما فکر نکرده‌اند عمل آن‌ها چه اثر وحشتناکی به لحاظ احساس عدم امنیت و بی‌اعتبار کردن قانون اساسی در مردم سراپا ایمان و امید و فداکاری ایجاد می‌کند و چه قضاوتی دنیای خارج که هدف صدور انقلاب ما هستند خواهند نمود. وقتی با چنین سادگی و افتضاح یک مبارز کهنه‌کار، عضو شورای انقلاب، مدیر عامل رادیو تلویزیون و وزیر خارجه توقیف و توهین می‌شود دیگر چه آبرویی برای اسلام و انقلاب ایران باقی خواهد ماند؟! جدا و استرحاما از مقام رهبری انقلاب خواهان دخالت، جبران و جلوگیری از این تجاوزات هستم.» هم‌زمان گروهی از مردم قم در دفاع از قطب‌زاده تظاهرات کردند و شعار دادند: «درود هر آزاده، بر صادق قطب‌زاده»     

  1. صادق قطب‌زاده از ریاست صدا و سیما تا اعتراف در صدا و سیما