کاربر:Javad/صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۴۹ توسط Javad (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

جامعه بی طبقه توحیدی، نام جامعه ای است که مجاهدین خلق رسیدن به آن جامعه را جزء آرمان و هدف غائی خود در نظر دارند. جامعه بی طبقه توحیدی از خطبه‌ای از نهج‌البلاغه گرفته شده است که مورد توجه مجاهدین به عنوان یک آرمان‌شهر برای انسان بوده است و از این جامعه به عنوان معیاری برای رسیدن به هدف آرمانی خود نام می‌برند و هدف خود را رسیدن به این جامعه می‌دانند. جامعه بی طبقه توحیدی از نظر امام علی در زمان ظهور امام زمان دارای این مشخصه‌هاست: حد‌اکثر رشد تکنولوژی تا هیچ نقطه‌یی از زمین، ناخرم و نا‌آباد باقی نمانده باشد، ظلم و ستم و بهره‌کشی ریشه‌کن شده، اثری از طبقات استثمارگر در میان نباشد، تفکر پولی و اقتصاد کالایی منقضی شده باشد، هیچ زمینه‌یی برای جنگ و برادرکشی باقی نمانده باشد، مرزهای قومی، ملی، نژادی و طبقاتی، بی‌معنی شده و فروریخته باشد، طبیعتاًً در چنین شرایطی، همه مفاسد، فحشا، خیانت و دزدی، ریشه‌کن شده است[۱].

وجه تسمیه جامعه بی طبقه توحیدی

وجه تسمیه جامعه بی طبقه توحیدی از آرمان‌شهر یا مدینه فاضله‌ای بر آمده است که سازمان مجاهدین خلق در ایدئولوژی خود، از آن به عنوان آرمانی که باید تحقق پذیرد یاد کرده است. این آرمان برگرفته از خطبه‌های نهج‌البلاغه علی (ع) است که در قسمتی از آن اشاره به چنین جامعه‌ای کرده است. در خطبه ۱۳۸ نهج‌البلاغه آمده است:

«آگاه باشید که فردا خواهد آمد، فردا خواهد آمد با آنچه که ‌آن‌را‌ نمی‌شناسید. فرمانروایی خواهد آمد، غیر از تبار شاهان و فرمانروایان، او حاکمان را به‌سبب بدیها و ستمهایشان مورد بازخواست قرار خواهد داد. زمین، ارزشمندترین ذخایر خود را برای او آشکار خواهد ساخت و کلید همه گنجینه‌هایش را تسلیم او خواهد نمود. و او قسط و عدل را آنچنان که شایسته آن است به‌شما خواهد نمود و آنچه را که از کتاب (قرآن) و سنت پیامبر به‌فراموشی سپرده شده، احیا خواهد کرد»[۲].

در جای دیگر حضرت علی (ع) از قول حضرت محمد درباره جامعه ای که در آن عدالت برپاست، فرمود:

«چنانچه یک‌روز هم از عمر جهان مانده باشد، به‌تأکید، خداوند، مردی از خاندان مرا بر‌می‌انگیزد تا زمین را مشحون از عدل و داد کند چنانچه از جور و ستم انباشته شده است. چنانکه قلب امت محمد را از بی‌نیازی سرشار کند و عدالت او بر‌امت فراگیر باشد. او از ما خواهد بود و خداوند به‌دست او دین اسلام را به‌نهایت کمال می‌رساند چنانکه‌ به‌دست ما پایه‌گذاری فرمود»[۳][۴].

مفاهیمی را که می‌توان از روایات بالا برداشت کرد این است که جامعه بی طبقه توحیدی جامعه ای است که در آن زمین، پر از عدل و داد می‌شود. در مرحله بعدی عدل را تعریف می‌کند که شامل توزیع مناسب و بی‌نیاز کننده ثروت و عدالت اجتماعی است که در چنین جامعه ای افراد به سطحی از شرف انسانی و درک مفهوم آن می‌رسند که زیاده‌خواهی و حرص مال و طمع‌ورزی را قبیح دانسته و از آن دوری می‌کنند. در مرحله نهایی مفهون جامعه در روایت بالا اشاره به کمال دین می‌کند که در دوران مهدی موعود در جامعه، دین به کمال می‌رسد و مفهوم واقعی خود را که عدالت اجتماعی است گسترش می‌دهد و مردم بی‌نیاز از مادیات مازاد بر نیاز خود می‌شوند.

حتمیت ظهور موعود منتظر

جامعه بی طبقه توحیدی جامعه ای است که در زمان امام زمان تحقق می‌پذیرد و مجاهدین خلق معتقدند ظهور موعود منتظر به طور قطع اتفاق خواهد افتاد. مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق در سخنرانی نیمه شعبان سال ۱۳۵۹ درباره حتمیت ظهور موعود منتظر گفت:

«هر‌ایدئولوژی و مرام و مکتبی، پس‌از پاسخ به ‌مسأله ‌وجود و مسأله ‌انسان، باید به ‌مسأله‌ جامعه و تاریخ هم پاسخ بدهد. یعنی انسجام همه ‌ مکاتب به‌این است که مثلث فلسفی خود را در تبیین وجود، انسان و تاریخ، چگونه بر زمین می‌گذارند. در فلسفه‌ یکتاپرستی، ایده‌ توحید در رأس قرار دارد و دو گوشه ‌دیگر را انسان و اجتماع انسانی که موضوع تاریخ است، فرا‌گرفته‌اند. اما در پاسخ به ‌مسأله ‌جامعه و تاریخ، انبیا و پیام‌آوران توحید، انقلابیون و مصلحان بزرگی که در اعصار جهل و بردگی ندای انقلاب و آزادی سر‌می‌دادند، مشخصه ‌بسیار تکان‌دهنده ‌پیام و مرامشان، پیوسته این بوده که آینده را و نهایت تاریخ را از آن مظلومان و ستمدیدگان می‌دانستند. پیروزی نهایی شایستگان و محرمان را بر ‌ستمگران و دجالان بشارت می‌دادند. فقط در منطق تکامل می‌توان گفت که هر‌چند زمین پر از دد و دیو و مرتجعان باشد، ولی حرکت تاریخ در‌مجموع رو‌به ‌پیش است. سمت واحد، یگانه و خدشه‌ناپذیر حرکت جامعه و تاریخ، همانا فتح و پیروزی نهایی ستمکشان است. این همان گل بالابلند اسلام انقلابی، تشیع علوی و اسلام مجاهدین، در‌برابر جاهلیت و ارتجاع است. در ایدئولوژی اسلام انقلابی، تکامل اجتماعی سمت و سو ‌دارد و سمت واحد، یگانه و خدشه‌ناپذیر آن تردید بر‌نمی‌دارد. قائم منتظَر (ایستاده و قیام‌کننده‌یی که انتظارش را می‌کشند) بیان عینی و سمبل و نماد همین فلسفه است. چنین نیست که تا به‌آخر، جهل و ارتجاع، استیلا و حاکمیت داشته باشد. چنین نیست که خونها هدربرود. چنین نیست که زمین و زمان را صاحبی نباشد. نه، حتما که هست. آری کسی هست که می‌آید. ‌امید و انتظار همه ‌محرمان و ستمکشان است. آرمان همه ‌سرکوب‌شدگان و زحمتکشان است. به ‌فریب و ریا و دجالیت خاتمه می‌دهد.‌بر دوگانگیها و شکافهای تاریخی و طبقاتی مهر پایان می‌زند. ‌تاریخ حقیقی انسان را بازمی‌گشاید. چنین نیست که وعده‌ها میان‌تهی و بی‌معنی باشند. تغییرات و تطورات اجتماعی، سرانجام به‌رفع هرگونه ستم و زنجیر و محو طبقات و بهره‌کشی انسان از انسان منجر خواهد شد. بین‌الملل ستمکشان و رنجبران، بین‌الملل عدالت و آزادی، بین‌الملل آزادی و یگانگی ‌ـ‌یگانگی مبتنی بر‌آزادی‌ـ‌ محقق می‌شود».

منابع