کاربر:Javad/صفحه تمرین1

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۹:۱۰ توسط Javad (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی''' '''انقلاب فرهنگی ایران'''، به مجموعه‌ای از...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی

انقلاب فرهنگی ایران، به مجموعه‌ای از رویدادهای مرتبط با نظام آموزش عالی در جمهوری اسلامی ایران به ویژه سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ خورشیدی گفته می‌شود که با هدف پاک‌سازی استادان و دانشجویانی که از دید حکومت جمهوری اسلامی ایران، «غرب‌زده» به‌شمار می‌رفتند، صورت پذیرفت. انقلاب فرهنگی هدفش را اسلامی‌سازی دانشگاه‌های مدرن و از بین بردن فاصله بین دو نظام آموزش عالی مجزای حوزوی و دانشگاهی قرار داد. البته با گذشت زمان و کنار رفتن پرده های ابهام این موضوع بیشتر آشکار شد که هدف اصلی آن  حذف مخالفان و از سر راه برداشتن کسانی که میتوانستند جلو خط خمینی و دیگر سران نظام را بگیرند و به نوعی تهدید محسوب میشدند بوده است. دانشگاه  مقری بود که روشنفکران و انقلابیونی که سالها برای انقلاب خون داده بودند می توانستند در آن برای شعار اصلی و اهداف اصلی قیامشان فعالیت کنند و نگذارند هدف اصلی انقلاب که آزادی باشد عوض شود.دوره‌ای که انقلاب و شعار اصلی‌اش ‌"آزادی" حرف اول و آخر را در دانشگاه‌ها می‌زد.

 دانشگاهها که جوانان آن پیشگامان انقلاب بودند ؛ کانونهایی بود که نسل انقلابی در آن با اهداف و آرمانهای انقلاب که آزادی بود به تبادل نظر و بحث مینشستند و از فرصت بدست آمده بعد از انقلاب استفاده کرده و چون فنری باز شده که در زمان شاه تحت فشار بود به فعالیت گسترده روی آوردند.

جمعی رنگارنگ از هواداران جریانات سیاسی، دانشجویان«پیشگام» (هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق)، «انجمن دانشجویان مسلمان»، (هوادار سازمان مجاهدین خلق)، و دانشجویان هوادار راه‌کارگر، پیکار هرکدام برای خود دفتری در دانشگاه‌ها داشتند. ضعیف‌ترین گروه، مجموعه‌ای از دانشجویان طرفدار حکومت با نام «انجمن اسلامی دانشجویان» بود هرچند حلقه تشکل این گروه آخر ضعیف بود و در حقیقت هیچ پایگاه فکری مستحکم و قابلیت فعالیت گسترده نداشتند اما گروهی بود متعلق به حکومت و در جهت پیشبرد خطوط خمینی و همانها که بدنبال انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها بودند.

شاید هدف دانشجویان و دانشگاهیان جا انداختن آزادی‌های سیاسی و بازگشت جامعه به روال عادی زندگی و برگرداندن کلا‌س‌های درس به مجرای آکادمیک خود بود. اما با حمله به دانشگاه تحت نام انقلاب فرهنگی همه رشته ها پنبه شد و انقلاب به عقب برگشت.

خمینی که در سخنرانی‌های مختلف فضای آن‌زمان جامعه را برضد گروه‌های اپوزیسیون داغ کرده بود، در سخنرانی خود در روزهای پایانی فروردین ۵۹

تیر خلاص را بر حضور این نیروها در دانشگاه‌ها نیز زد. سخن از برچیدن دفاتر گرو‌ه‌های اپوزیسیون «ظرف سه روز» و «زدوده شدن» نیروهای «وابسته به شرق و غرب بود

بنی‌صدر پس از فرمان خمینی مبنی بر برچیدن دفاتر نیروهای اپوزیسون از دانشگاه، در ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ فرمان حمله به دانشگاه را صادر کرد و بدین ترتیب پروژه ای تحت عنوان انقلاب فرهنگی! با حمله به دانشگاهها استارت خورد.

پس از انقلاب حکومتیان به منظور تبدیل کلاس های علمی به کلاس های حوزوی زحمات یک صد سال پیشین را پایمال کردند. سرمایه گذاری های علمی –  تخصصی از بین رفتند و ضوابط و استاندارد لازم برای پذیرش و اعزام دانشجویان به غرب تغییرات اساسی کرد.

 بعد از کشمکش ها و درگیری و خونریزی با اعمال خشونت و زور، سرانجام بعد از یک هفته "غائله" دانشگا‌ه‌ها "خاتمه یافت" و مراکز آموزش عالی برای مدتی نامعلوم تعطیل شدند. بیشتر از دو سال طول کشید تا دوباره چیزی به نام آموزش عالی در ایران به جریان افتد. بسیاری این تعطیلی را یک فاجعه آموزشی دانسته‌اند. کشوری جوان با هزاران دانشجوی خانه‌‌نشین و دانش‌آموزانی که درهای دانشگا‌ه بررویشان بسته ماند‌.

دانشگاههای ایران که در دوران انقلاب ، سنگر آزادی لقب گرفته بودند، پس از انقلاب نیز همچنان ”سنگر آزادی” بودند و دانشجویان و اساتید دانشگاهها به‌‌شدت از استبدادی که در جریان بود و جزء وعده های خمینی نبود!  منزجر بوده و از نیروهای مترقی و به‌خصوص چریکهای فدایی خلق  و سازمان مجاهدین خلق حمایت می‌کردند. از این رو دانشگاهها مورد تاخت و تاز نیروهای تحت فرمان خمینی قرار گرفت و به‌‌مدت سه سال تعطیل شد.

 از دلایل استارت پروژه انقلاب فرهنگی

یکی از اهدف تعطیلی و استارت این پروژه که به دستور خمینی و حمایت سایردست اندر کاران نظام اجرا شده بود، یکپارچه سازی و تصفیه ی دانشگاه از عوامل عموما مخالف دانشگاه ها بود.

بعد از انقلاب چریک های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق در دانشگاه  به تبلیغ و تشکیل کلاسهای تئوری و برگزاری میتینگ مشغول بودند، چرا که آنها دانشگاه را تنها مکان باقیمانده برای کسانی میدیدند که در انقلاب نقش داشتند و بسیاری از آنها نیز در زمان شاه از دانشگاه اخراج و در زندانها بسر برده بودند

درحقیقت پس از انقلاب و ساقط شدن شاه، برای سران جمهوری اسلامی وقت آن بود که دانشگاه به عنوان قلب تپنده جامعه با نظامی که خمینی نیت آنرا داشت همسو و تصفیه شود. تا تنها مانع باقیمانده سر راه این نظام نیز برداشته شود. تا دیگر نیرویی نباشد علم مخالفت برداشته و خلاف جریان حاکمیت آن زمان اقدام نماید. یکی از موانع جدی که بعدها معلوم شد تهدید شماره یک در ذهن خمینی بوده کلاسهای مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف بود.

در این دوران مسعود رجوی در نیمه سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین می‌پرداخت. در این کلاس‌ها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت می‌کردند. سپس فیلم‌ها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع می‌شد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجه۱۶ جلسه از کلاس‌های مسعود رجوی است. این کلاس‌ها البته از طرف حاکمیت خمینی که می‌رفت بر همه امور سلطه پیدا کند، قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاه‌ها شد، نا تمام ماند.

یکی دیگر از دلایل استارت این پروژه که در سخنرانی خمینی به وضوح دیده میشد عکس العملی بود به شکست انجمن های اسلامی در انتخابات دانشگاهها که کمتر از ده در صد آرا را آورده بودند و بنی صدر بعد از برکناری خود در روزنامه اش به آن اشاره می کند که موضوع شکست نیروهای اسلامی دانشجویان خط امام و طرفداران نظام در انتخابات دانشگاهها در شورای انقلاب نیز مطرح میشود.

در ۹ فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند دراین‌باره نوشت:

«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسه‌ای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس می‌کند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائه کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا می‌دهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزنده‌اش و نیز جوانی خود (وی ۳۲ سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. میتینگ‌های سیاسی‌یی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار می‌کند، توده‌های ۱۰۰ هزار نفری، ۲۰۰ هزار نفری و بعضی اوقات ۳۰۰ هزار نفری را جلب می‌کند«

تاریخچه انقلاب فرهنگی

پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ اول فروردین اعلام کرد: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به‌وجود آید... تا دانشگاه محیط سالمی‌شود برای تدریس علوم عالی اسلامی». او در همین پیام «طبقه روشنفکر دانشگاهی» را «بریده از مردم» خواند و تأکید کرد: «اکثر ضربات مهلکی که به‌ این اجتماع خورده است از دست اکثر همین روشنفکران دانشگاه‌ رفته‌یی است که همیشه خود را بزرگ می‌دیدند و می‌بینند»... (روزنامه جمهوری اسلامی، ۶فروردین ۱۳۵۹)

چند روز بعد، رئیس وقت شهربانی در بخشنامه‌ای از مسؤولان دانشگاه‌ها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاه‌ها خودداری نمایند. پیام خمینی تظاهراتی را در دانشگاه‌ها علیه تشکل‌های دانشجویی مخالف جریان حاکم به همراه داشت. اولین حرکت مهم در ۲۱ فروردین ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز انجام شد و با تصرف تمامی اتاق‌های تشکل‌های مزبور به پایان رسید. کمی قبل از پیام نوروزی  خمینی، در ۸ا سفند۱۳۵۸ مصطفی میرسلیم، معاون سیاسی سرپرست وزارت کشور طی نامه‌ای از وزیر علوم درخواست کرد تا رؤسای دانشگاه‌ها «از اجازه دادن به گروه‌های سیاسی به هر عنوان برای برگزاری مراسم سخنرانی و تبلیغات سیاسی خودداری کنند.» البته بدیهی بود که وزیر علوم به تنهایی قادر به انجام چنین کاری در فضای آن زمان دانشگاه نبود.

سخنرانی شدید اللحن و تهدید آمیز خمینی در ۲۹ فروردین

در ۲۹ فروردین همان سال خمینی طی سخرانی شدیداللحنی بیان نمود که ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمی‌هراسیم. ما از دانشگاه‌های غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب است می‌هراسیم. در این روز شورای انقلاب در پی دیدار با خمینی مهلتی سه روزه به گروه‌ها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاه‌های سراسر کشور داد. در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیری‌های گسترده‌ای میان انجمن‌های اسلامی و دیگر گروه‌های سیاسی در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز،مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ داد و در تهران خشونت بارترین درگیریها در دانشگاه تربیت معلم روی داد که اعضای انجمن اسلامی پس از ساعت‌ها درگیری موفق شدند به کمک نمازگزاران نماز جمعه دانشگاه را تحت کنترل خود درآورند.

اطلاعیه شورای انقلاب در ۲۹ فروردین

۲۹فروردین ـ «شورای انقلاب» در اطلاعیه‌یی که سید علی خامنه‌ای آن را در نماز جمعه روز ۲۹فروردین قرائت کرد اخطار نمود «... اگر در ظرف ۳روز از صبح شنبه (۳۰فروردین) تا پایان روز دوشنبه (اول اردیبهشت) این ستادهای عملیاتی گروه‌های گوناگون برچیده نشوند شورای انقلاب مصمّم است که همه با هم یعنی رئیس‌جمهوری (بنی صدر) و اعضای شورا مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و این کانونهای اختلاف را برچینند».

تهدید دانشجویان توسط بنی صدر

با آغاز سال ۵۹ دولت بنی صدر به گروه ها سه روز مهلت داد که دفاتر خود را به بیرون دانشگاه انتقال دهند. او گفت: «ما نمی خواهیم در دانشگاه هیچ گروهی را تصفیه کنیم یا بگوییم نفس نکشد، اما کجای دنیا یک گروهی ۵۹ اتاق در اختیار دارد و هرجور بخواهد رتق و فتق می کند؟ دانشگاه جای بحث آزاد است، اما جای تبدیل شدن به ستاد نیست». 

بنی صدر دانشجوها را تهدید کرد که در صورت تعطیل نکردن دفاتر، خودش وارد قضیه شود: «سه روز قرار گذاشتیم که دانشگاه را به حالت اول بازگردانند و آنها بساطشان را از دانشگاه برچینند اگر فکر کنند حرفی است که می زنیم بدون اینکه دنباله داشته باشد من خودم از مردم دعوت می کنم با خود و اعضای شورای انقلاب در دانشگاه ها حضور داشته باشند و ما آن ستادها را تعطیل می کنیم.»

یورش به‌دانشگاهها 

۲۸فروردین۵۹ ـ به‌گزارش خبرگزاری پارس مربوط به سپاه پاسداران: «عصر دیروز گروه‌های مختلف دانشجویان دانشگاه تبریز پس از راهپیمایی برای پاکسازی محیط دانشگاه از عوامل ضدانقلاب به‌ دفاتر و کتابخانه‌های گروه‌های سیاسی حمله کردند و پوسترها و پلاکاردها و نشریات و کتب سیاسی مربوط به‌ گروه‌های مختلف دانشجویان را درهم ریختند و پاره کردند . 

در همین روز افراد مسلّح در سراسر شهرهای ایران به‌ دانشگاهها یورش بردند و برای بستن دانشگاه اقدامات قهر آمیز را آغاز کردند. 

اول اردیبهشت ـ شمار کشته‌ها و زخمیهای دانشگاهها در ۴روز از پیش تعیین شده (۲۹فروردین تا اول اردیبهشت) طبق گزارش روزنامه انقلاب اسلامی اول اردیبهشت ۱۳۵۹(روزنامه بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت) چنین بود: «دانشکده بابلسر ۳۰زخمی، دانشگاه شیراز ۳۱۰زخمی، دانشکده تربیت معلم» تهران ۱۰۰زخمی، دانشگاه مشهد ۴۰۰زخمی و یک کشته، دانشگاه تهران ۴۹۱زخمی و ۳کشته، دانشگاه جندی‌شاپور ۷۰۰زخمی و ۵کشته، دانشگاه سیستان و بلوچستان ۵۰زخمی و یک کشته، دانشگاه گیلان ۷کشته و صدها زخمی و»... 

حمله به دانشگاهها در شهرهای مختلف چگونه بود؟

حملات با سخنرانی رفسنجانی در دانشگاه تبریز در ۲۶ فروردین آغاز گردیدند. بدنبال این سخنرانی، دانشجویان در بخش پرسش و پاسخ به افشای وی پرداختند و  بدنبال آن رفسنجانی نیزدر آنجا تهدید به تصفیه دانشگاهها نمود که با هو کردن دانشجویان مجبوربه فرار شد. بدنبال آن حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ دانشجوی حزب اللهی در ساختمان مرکزی دانشگاه  تبریز دست به تحصن زدند. دکتر فاروقی رییس وقت دانشگاه تبریز این اشغالگران را مورد انتقاد قرار داده و گفت که سرنوشت ۱۲۰۰۰ دانشجو را تابع احساسات چند صد نفر نخواهد کرد. 

در رشت، حزب الله و در راس انها هادی غفاری و امامی کاشانی با همکاری انصاری استاندار و کریمی دادستان شهر روز سوم اردیبهشت به دانشگاه حمله کرده وبا کشتن ۱۲ نفر و زخمی و دستگیر نمودن بسیاری دیگردانشگاه را به تصرف خود در آوردند. اسامی  کشته شدگان دراین حملات ازاین قرارند: منیره موسی پور، امان الله ایمانی، جهانی ، محمد شادمان، خسرو بنیاد، اصغر مجابرآبادی، علی صفر زاده(طرقی) – محصل، اصغر بیک آبادی – کارمند، پیروز برانداخت، جواد گرگری، اصغر گنجی و احمد گنجه ای. همچنین فرامرز حمید که از دستگیر شدگان بود در تابستان در شهر رشت در یک محاکمه به تیرباران محکوم شده و تیرباران میشود.

 در شیراز بنا بگزارش کیهان بیش از ۴۹۱ نفر مجروح شدند. بنا به گزارش شاهدان عینی میزان مجروحان به ۱۰۰۰ نفر میرسید و حداقل ۳ نفر کشته شدند. نسرین رستمی یکی از کشته شده ها می باشد.

 در دانشگاه جندی شاپور اهواز به تعداد زیادی از دانشجویان دختر تجاوز میشود و تا یک هفته مردم جنازه روی آب رودخانه اهواز می دیده اند. اسامی ۱۲ نفر از کشته شدگان اهواز به قرار زیرند: غلام سعیدی، فرزانه رضوان، جبراییل هاشمی ، حمید درخشان، طاهره حیاتی ( دانش آموز ۱۴ ساله که درمقابل دانشکده علوم باقمه کشته شد)، فرهنگ انصاری، محمود لرستانی (کارگر شرکت نفت)، سعید مکوند، محمد عزیز پور، مهناز معتمدی، مهدی علوی شوشتری و احسان الله آبفشانی. روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت خانواده های دانشجویان زندانی به همراه دانشجویان درجلو تالار شهرداری اهواز جمع میشوند که با تیراندازی پاسدارا ن مواجه شده و ۳ نفر کشته و ۲۶ نفر زخمی میشوند. روز ۱۲ اردیبهشت احمد موذن فارغ اتحصیل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانیالی دیپلمه بیکار، دکتر نریمیسا پزشک درمانگاه حصیرآباد اهواز، مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی، غلام حسین صالحی دانشجوی علوم کامپیوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربیتی  به جرم شرکت در درکیریها در یک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تیرباران می شوند. دو نفراول از دانشجویان و دانش آموزان هوادار پیکار بودند و دکتر نریمیسا با پیشگام بود که به جرم مداوای دانشجویان زخمی به جوخه های تیرباران سپرده شد. بر طبق گزارشات، بیشترین جنایات را رژیم در دانشگاه اهواز مرتکب شد

 در زاهدان، روز دوم اردیبهشت به دانشسرای عالی حمله می شود و یکی از دانشجویان پیشگام بنام صادق نظیری کشته و عده زیادی مجروح می شوند. در مشهد و اصفهان و تبریز نیز با حمله به دانشگاهها و مجروح کردن  و دستگیری دانشجویان ، رژیم موفق به تسخیر دانشگاهها می شود. اسامی ۲ نفر از کشته شدگان در مشهد بقرار زیرند: شکرالله مشکین فام و محسن رفعتی

تعطیلی دانشگاه به مدت سه سال

اوایل سال ۱۳۵۹ و پس از انقلاب ، دانشگاه های سراسر کشور به مدت سه سال تعطیل شدند. هدف از این تعطیلی دستوری که مورد تایید و حمایت خمینی و سایر سردمداران نظام بود، تصفیه ی دانشگاه از عوامل عموما مخالف و گروههایی که در سقوط شاه و انقلاب نقش داشتند

نظیر مارکسیست ها و گروه های چپی همچون، چریک های فدایی خلق و یا سازمان مجاهدین خلق که با استفاده از فضای دانشگاه آموزش های ایدئولوژیک و میتینگ برگزار میکردند، به نوعی "دانشگاه "تنها جای باقیمانده برای ترویج اهداف انقلاب که همان آزادی بود، که نقطه مقابل اهداف خمینی و تمام هواداران و وابستگان به آنها بود که طبیعتا خمینی نمیتوانست آن محیط را تحمل کند چون سنگری مقابل خطوط و نظرات او بود.

صادق زيبا کلام درباره پيامدهای «انقلاب فرهنگی» می گويد:«اتفاق بدی هم افتاد و آن تصفيه های هولناک سياسی و عقيدتی بود که متاسفانه به دست دانشجويان دفتر تحکيم وحدت و دانشجويان پیرو خط امام صورت گرفت. صد ها تن از اساتيد دانشگاه ها به جرم اين که طرفدار حکومت نيستند و يا دارای انديشه اسلامی نبودند متاسفانه از دانشگاه اخراج شدند. اين اساتيد سرمايه های اين مملکت بودند. اينان کسانی بودند که از بهترين دانشگاه های آمريکا و اروپا فارغ اتحصيل شده بودند. شوک عظيمی از دست دادن اين اساتيد به پيکر دانشگاه وارد کرد.»

او می افزايد:«به علاوه شمار زيادی از دانشجويان به دليل هواداری، همکاری و يا عضويت در گروه هايی که به عنوان گروه معاند و مخالف نظام توصيف می شدند، مثل پيشگام، چريک های فدايی خلق، توده ای، سازمان مجاهدين خلق، از تحصيل محروم شدند.»

تفکیک جنسیتی و قوانینی علیه تحصیل زنان و پوشش اجباری

در طول دوران انقلاب فرهنگی پاره‌ای اقدامات توسط وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالی جهت اسلامی کردن مسایل جنسی در موسسات آموزش عالی اعمال گردید. جدا کردن جنسیتی مدارسی که هنوز مختلط بودند. اجباری کردن پوشش اسلامی در مدارس و دانشگاه‌ها، ممنوع کردن تحصیل بانوان در بعضی رشته‌ها و بازبینی کتاب‌های درسی و زدودن عکس‌های زنان بی‌حجاب از این کتاب‌ها در طول این سال‌ها اعمال گردید. در سال ۱۳۶۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی محدودیت‌هایی بر سر تحصیل زنان در رشته‌های مهندسی، علوم، فناوری، و کشاورزی وضع نمود. در اثر انقلاب فرهنگی رادیو و تلویزیون ایران در برنامه‌های خود تغییر رویه داده و از آن به بعد تنها برنامه‌های مذهبی و برنامه‌های مورد تأیید نظام جمهوری اسلامی ایران پخش می‌کردند.

نگاهی به آمار دانشجویان قبل و بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها

 تعداد دانشجویان در سال ۱۳۵۹ بنا به آمار حکومت ۱۷۴۲۱۷ نفر بود که در سال ۱۳۶۱ تعداد آنان ۱۱۷۱۴۸ اعلام شد. با توجه به پذیرش دانشجویان جدید در سال ۱۳۶۱ تعداد کسانیکه از دانشگاهها اخراج شدند بیش از ۵۷۰۶۹ نفری است که تفاوت ایندو آمار نشان میدهد. تعداد استادان و هیات علمی دانشگاهها که در سال ۱۳۵۹ بیش از ۱۶۸۷۷ نفر بود به ۸۰۰۰ نفر درسال ۱۳۶۱ کاهش یافت که نشان دهنده تصفیه بیش از ۵۰ درصد کادر علمی دانشگاهها می باشد.

تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی

ستاد انقلاب فرهنگی با فرمان خمینی تشکیل شد.  این ستاد بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. هسته هفت نفری که برای تشکیل این ستاد معرفی شدند عبارت بودند از:

·        علی شریعتمداری،

·         محمدجواد باهنر،

·        محمدمهدی ربانی املشی،

·         حسن حبیبی،

·          عبدالکریم سروش،

·          شمس آل‌احمد،

·          جلال‌الدین فارسی

طرح و حدت حوزه و دانشگاه و تبعات آن

یکی از اهداف انقلاب فرهنگی حکومتی ، وحدت حوزه علمیه قم و دانشگاه بود در طی این دوران محتوای بسیاری از کتاب‌های درسی و علمی طبق دیدگاه موجود شورای انقلاب فرهنگی، مورد بازبینی قرارگرفت.به شیوه‌های مختلف، دیدگاه‌های موسوم به چپ و لیبرال از آنها حذف شد و همچنین تغییراتی با هدف اسلامی کردن دانشگاه و اجرای شریعت اسلام مورد نظر خمینی در دانشگاه‌ها اعمال گردید. این سلسله برنامه‌ها، تأثیرات زیادی بر ساختار فرهنگی و علمی ایران به‌همراه داشت؛ چنان‌که تعداد بسیاری از اساتید ایران را ترک کردند. به گفته نیکی کدی پژوهشگر و خاور شناس آمریکایی  در اثر انقلاب فرهنگی بسیاری از نخبگان کشور را ترک نمودند و از لحاظ علمی و فناوری، انقلاب فرهنگی باعث به عقب راندن ایران گردید به گفته شیرین هانتر نظام آموزشی ایران بعد از انقلاب فرهنگی دچار صدمه گردید. هرچند این به دلیل اسلام نبود. زیرا ایران در دوران اسلامی شدن و بعد از گرویدن ایرانیان به اسلام رنسانسی در دانش و ادبیات را تجربه کرد.

بازگشایی دانشگاه‌ها و کمیته های گزینش!

بازطراحی نظام آموزش عالی بیش از زمانی که مورد انتظار بود طول کشید. این مسئله و بسته بودن دانشگاه‌ها برای مدت طولانی وضع ناامیدکننده‌ای برای استادان دانشگاه، کارکنان و دانشجویان و از همه بدتر خیل عظیمی از فارغ‌التحصیلان مدارس که راهی برای ادامه تحصیل در پیش نداشتند، بوجود آورد. این مسئله به همراه شرایط بحرانی زمان جنگ کشور را با مشکلات بزرگی مواجه کرده بود. با در نظر گرفتن این مسایل نظام کم‌کم شروع به بازگشایی دانشگاه‌ها نمود. در بهار ۱۳۶۱ ابتدا دانشجویانی که کمتر از ۲۵ واحد درسی برای فارغ‌التحصیلی در پیش داشتند به دانشگاه‌ها فراخوانده شدند و سپس دانشجویان پزشکی به دانشگاه‌ها برگشتند. ۲۷ آذرماه ۱۳۶۱، دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی کشور پس از ۳۰ ماه تعطیلی مجدداً بازگشایی شد. این روز در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفته‌است.با اینحال پس از بازگشایی دانشگاه‌ها، سوابق سیاسی و عقیدتی داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها توسط «کمیته‌های گزینش» مورد ارزیابی قرار می‌گرفت و به بسیاری از دانشجویان دارای عقاید سیاسی خاص و آنهایی که صلاحیت عقیدتی آن‌ها به تأیید نظام نرسیده‌بود اجازه ثبت‌نام مجدد نیافتند

در شهریور ۱۳۶۲ این ستاد با دستور خمینی ترمیم شد و افراد دیگری نیز به آن اضافه شدند. اعضای این ستاد عبارت بودند از:

۱ـ محمد خاتمی 

۲- محمدرضا مهدوی کنی 

۳- ایرج فاضل

۴- غلامحسین رحیمی شعرباف 

۵- محمدعلی نجفی 

۶- صادق واعظ‌زاده 

۷- محمد رحمتی 

۸- حسن حبیبی 

۹- محمدجواد باهنر 

۱۰- احمد احمدی

۱۱- محمدمهدی ربانی املشی 

۱۲- شمس آل‌احمد 

۱۳- عبدالکریم سروش 

۱۴- علی شریعتمداری 

۱۵- جلال‌الدین فارسی

انقلاب فرهنگی، جریانی سیاسی یا فرهنگی

سهراب بهداد استاد اقتصاد در دانشگاه دنيسون که سال ها در دانشگاه تهران به تدريس مشغول بوده، معتقد است که دانشگاه کانون های حياتی بودند که حکومت درصدد قبضه کردن آنها بود و به همين خاطر با حمله به دانشگا ها اقدام به تعطيلی آنها کرد.

بهداد می گويد:«از نظر من که آن سال ها در دانشگاه تهران حضورداشتم ، حمله به دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی کلا و کاملا يک حرکت سياسی بود. دانشگاه جزء جاهایی بود که جمهوری اسلامی برآن کنترل و تفوقی نداشت، به ويژه دانشگاه های عمده ايران مانند دانشگاه تهران، صعنتی، پلی تکنیک، دانشگاه تبريز، اهواز و...»

به گفته سهراب بهداد دانشگاه به لحاظ فضای فرهنگی مکانی نبود که خواست جمهوری اسلامی را برآورد کند چرا که دانشگاه ها در جريان انقلاب و بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به راستی آزادی را تجربه می کردند.

او می افزايد:«حکومت دانشگاه را در مقابل خود ديد و آن را بست، به نظر من به هيچ وجه اين حرکت اقدامی آکادميک نبود. اين نبود که تا به حال علوم اسلامی نبوده و اکنون هدف از انقلاب فرهنگی اسلامی کردن علوم باشد. نقل قول ها ی بزرگان حرکت انقلاب فرهنگی کسانی مانند عبدالکريم سروش،حسن حبيبی، علی شريعتمداری و...آيت الله خمينی که دانشگاه را مرکز فحشا خواند همه و همه بيانگر آن بود که انقلاب فرهنگی يک حرکت سياسی برای تغيير در دانشگاه ها بود.»

بهداد می گويد: «اگر اين يک حرکت آکادميک بود با دانشکده های فنی و مهندسی چکار داشتند. مهندسی فيزيک و يا برق اسلامی و غير اسلامی که نداشتيم     .«سایت رادیو فردا»

روایتی تامل برانگیز از محمد ملکی

محمد ملکی رییس هیات مدیره وقت دانشگاه تهران بعدا درباره نتایج انقلاب فرهنگی گفت: «به هنگام انقلاب فرهنگی یک سوم دانشجویان و دوسوم استادان به هر دلیلی اخراج شدند... این یک اتهام است که اتاق های دانشجویی و سازمان ریشه و منشاء بحران بودند. این بهانه بعدها گفته شد و هیچ مدرک و نشانه ای ارائه نشد. اگر دانشگاه تهران مرکز بحران بود چرا در سراسر کشور دانشگاه ها بسته شد؟ مسلما نمی خواهم از گروه ها دفاع کنم چرا که خودم بارها با آن ها درگیر شده ام و مورد مخالفت آنها قرار گرفت ام، اما حرف من این است که این حق دانشجوست که اتاق ساختمان و فوق برنامه داشته باشد. 

انقلاب فرهنگی برنامه ای از طرف یک اراده برای کسب قدرت بود و در حقیقت نه یک انقلاب فرهنگی که صرفا یک هجوم سیاسی بود. نکته ای که باید اشاره کنم این است که طبق آمار وزارت علوم از نظر علمی پربارترین دوره های دانشگاه یک سال و نیم پیش از انقلاب فرهنگی بود.»

اعتراض و استعفای محمد ملکی و حکم اعدام و زندان برای او

دانشگاه‌های ایران آن روز‌ها مانند دیگ جوشانی بودند و درگیری گروه‌های سیاسی در دانشگاه امری عادی شده بود. حزب جمهوری اسلامی هم که نهادهای انقلابی را در کنترل خود گرفته بود، نگران این بود که پایگاه لازم را در میان دانشجویان ندارد. سرانجام شورای انقلاب تصمیم به تعطیلی دانشگاه‌ها گرفت. هدف از این موضوع انقلاب فرهنگی اعلام شد که در واقع نتیجه آن اخراج اساتید و دانشجویان مخالف بود. محمد ملکی در اعتراض به تعطیلی دانشگاه و انقلاب فرهنگی از مقام خود استعفا داد

یک سال بعد محمد ملکی مقاله‌ای با عنوان «انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی» نوشت. وی در تیرماه سال ۶۰ به دلیل اعتراضاتش به انقلاب فرهنگی و سایر فعالیت‌های منتقدانه بازداشت شد. ابتدا به دوبار اعدام محکوم شد و در ‌‌نهایت این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافت دوره زندان وی همراه با شکنجه‌های فراوان مانند آویزان کردن با دستبند قپانی و کابل زدن به کف پا بود. در یک مورد حتی برخورد کابل با چشم ملکی باعث نابینایی یک چشم وی شد که این چشم بعد از ۲۰ سال با عمل لیزر و تعبیه لنز مخصوص تا حدی بینایی‌اش را به دست آورد وی در مرداد ۶۵ پس از گذراندن نیمی از حبس آزاد شد اما همچنان تا مدت‌ها تحت نظر نیروهای امنیتی قرار داشت ملکی در دوران زندان به اجبار از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی به تدریس در دانشگاه آزاد پرداخت که به دلیل مخالفت رییس دانشگاه، از تدریس در آنجا نیز محروم  گشت.