کاربر:Javad/3صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۰۵ توسط Javad (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
توتالیتاریسم، توتالیتاریسم دینی
توتالیتاریسم

توتالیتاریسم،حکومت توتالیتر به رژیم‌هایی اطلاق می‌شود که با استفاده از قدرت و با اصل ایجاد وحشت در جامعه، در کلیه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی به شکلی انحصاری و با ایجاد فضای خفقان، دخالت می‌کنند. رژیم‌های توتالیتر با اهرم قانون که خود وضع نمودند در کلیه عرصه‌های زندگی مردم و حریم خصوصی افراد دخالت می‌کنند و آن را تحت سیطره خود قرار می‌دهند. به گفته هانا آرنت پژوهشگر توتالیتاریسم، توتالیتاریسم صورت جدیدی از رژیم‌های سیاسی است که ایجاد وحشت(ترور) اصل راهنمای آن است.

از ویژگی‌های عمده توتالیتاریسم تبلیغات وسیع و سنگین، دستگاه پلیسی و اطلاعاتی پیچیده، بحران‌سازی، دشمن‌تراشی، کیش شخصیت، ترویج دیدگاه ماکیاولی (حفظ قدرت به هر قیمت)، حذف اندیشه‌های متفاوت و ایدئولوژی‌های مخالف خود، ترویج ایدئولوژی و فرهنگ مختص به دستگاه خود، ایجاد فضای رعب و وحشت، زندان، شکنجه، سانسور شدید خبری، انتخابات غیر آزاد و انتخابات نمایشی، ایجاد طیفی از افراد وفادار از قشر لمپن و افراد بی‌طبقه جامعه از طریق امکانات مادی، انحصار رسانه‌های عمومی و مجازی، استفاده حدأکثر از آن برای بی‌حیثیت نمودن مخالفان از طریق ساخت فیلم‌های تبلیغاتی.

در بین تمام رژیم‌های توتالیتر، توتالیتاریسم دینی خطرناک‌ترین نوع حکومت است که با استفاده از دین که جزئی از اعتقادات عامه جامعه است، ایدئولوژی خود را در جامعه بسط می‌دهد و به نوعی از اعتقادات مردم جهت پیشبرد منافع خود استفاده می‌کند.

نمونه تاریخی

برای ذکر نمونه تاریخی از حکومت‌های توتالیتر غیر مذهبی و کلاسیک می‌توان از حکومت نازی‌ها در آلمان به رهبری آدولف هیتلر با کشتارهای بی‌حد و حصر نظیر هولوکاست اشاره کرد اما نمونه تاریخی از حکومت توتالیتر مذهبی در دنیا فقط میتوان از حکومت پاپ‌ها در قرون وسطی نام برد و در تاریخ معاصر هم از حکومت جمهوری اسلامی ایران نام برد. جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی توتالیتر مذهبی اسلامی در دنیاست که نمونه ندارد.

توتالیتاریسم پاپ در قرون وسطی

سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰میلادی اروپا تحت سیطره حکومت پاپ‌ها قرار داشت. این حکومت که برخی آنرا ولایت پاپ‌ها نیز نامیده‌اند بیش از ۱۰ قرن طول کشید. در آن زمان کلیسا اطاعت و اعتقاد به کلیسا را واجب می‌دانست و آنرا تنها راه نجات بشر می‌شناخت. لقب پاپ قائد اعظم بود که مدعی حکومت بر جهان بود. آن سال‌ها نگاه داشتن مردم در جهل و خرافه به عنوان یکی از روش‌های مناسب حکومت و تسلط بر آنها محسوب می‌شد. مبلغ و مجری چنین روشی نیز روحانیون کلیسا بودند و هر پدیده ناشناخته‌ای را تفسیر خرافی می‌کردند و با ایجاد ترس بین مردم، آنها را ملزم به پیروی از خود می‌کردند. در ادامه همین روند، با ایجاد فضای کنترلی و اختناق و خفقان سعی داشتند دانشمندان را کنترل کنند و مانع رسیدن حقایق و درک صحیح مردم از ناشناخته‌ها شوند. به این ترتیب می‌توانستند بر مردم با استفاده از ایمان مردم به خرافه و دنیایی موهوم ناشی از نادانی و مسلط نبودن به قانونمندی‌های پدیده‌ها به حکومت خود ادامه دهند و هم‌زمان دستگاه عریض و طویل خویش را کسترش دهند و پایگاه اجتماعی فرمان‌بر برای خود مهیا کنند. در این نوع حکومت، آگاهی و بیان قانومندی‌ها و تفکر، دشمن دین‌فروشان و روحانیون مذهبی به شمار می‌رفت و به شدت از آن جلوگیری می‌کردند[۱].

در قرون وسطی از اوایل شکل‌گیری آن به تدریج دیگر فاصله‌ای بین دین و دولت باقی نمانده بود و کلیسا رفته رفته سیطره خویش را بر تمامی امور در جامعه بسط داد و تمامی مسئولین حکومت به‌وسیله پاپ‌ها مشخص می‌شدند و قانون کلیسا و نسخه‌ای از آن که توسط پاپ مشخص می‌شد مبنای شرع حاکمیت بود. در واقع در چنین حاکمیتی پاپ به هیچ کس پاسخ‌گو نبود و صاحب جان و مال افراد در جامعه بود و به تشخیص پاپ هر دسته و جریانی می‌توانست تحت پیگرد و دستگیری و زندان و اعدام قرار بگیرد. در چنین حکومتی هر کس مخالفتی با قوانین می‌کرد به عنوان دشمن خدا، مسیح، کلیسا و کتاب مقدس محسوب می‌شد و عقوبتی سنگین و خشن در انتظارش بود. بدین ترتیب در قرون وسطی هزاران نفر به دلیل عقاید متفاوت و خلاف آیین کلیسا با شکنجه‌های فراوان به قتل می‌رسیدند.

در این بین با گسترش فساد و سرکوب کلیسا بخشی از کلیسا با قوانین کلیسا مخالفت کردند و خواستار اصلاحات در میان کلیسا شدند. البته با حفظ نظام و حاکمیت مذهبی کلیسا. عده ای از کاتولیک‌ها علم مخالفت برداشتند و خواهان اصلاح در حکومت مذهبی شدند که به آنها پروتستان اطلاق گردید. پروتستان‌ها همان روحانیون حکومت بودند ولی به دلیل نقشی که برای شیوه حکومت قائل بودند با رهبران کلیسا به مخالفت برخاستند. لازم به ذکر است که پروتستان‌ها نقش مؤثری در بقای نظام کلیسا و ضرورت وجود حکومت مذهبی و اطاعت از آن به وسیله حکومت پاپ و طولانی شدن حاکمیت کلیسا به عهده داشتند و با فریب مردم با شعار اصلاح امور، از انقلاب و براندازی کلیسا جلوگیری کردند. اما پس از گذشت سالیان و کشته شدن بسیاری از کسانی که سعی در افشای حکومت پاپ‌ها داشتند مردم آگاه شدند[۲].

توتالیتاریسم دینی(مذهبی)

تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی در ایران توتالیتاریسم منحصر به یک نظام کلاسیک و فرهنگ اروپایی بود. که ویژگی‌های آنها نیز کیش شخصیت، حزب واحد، ایدئولوژی، کنترل روی اندیشه مردم و استفاده سیستماتیک از خشونت و زور به عنوان شیوه حکومت بود. اما بعد از به دست گرفتن قدرت توسط خمینی، شکلی از توتالیتاریسم در دنیا فرصت ظهور پیدا کرد که برای عمده دانشوران علوم سیاسی و اجتماعی نامفهوم و ناشناخته بود. به همین دلیل هم تعریف جامع و کاملی از این پدیده نمی‌توانستند داشته باشند.

توتالیتاریزم دینی در ایران

توتالیتر کلاسیک و توتالیتاریسم دینی از نظر بعضی وجوه شباهت‌هایی دارند اما فرق عمده آنها وجود حزب با ساختار مستحکم است که در رژیم‌توتالیتر دینی چنین نیست و به دلیل نبود حزبی مستحکم، اختلافاتی که در جناح‌های مختلف پیش می‌آید به بیرون درز می‌کند و مردم پی به اختلافاتشان می‌برند. در جناح‌بندی‌های رژیم توتالیتر دینی در ایران که بعد از به دست گرفتن قدرت توسط خمینی بعد از انقلاب ۵۷ ایجاد شد دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب پدید آمدند. درگیری درونی این جناح‌ها عموما جنگ بر سر قدرت و شیوه اداره کشور و راه حل مسائل و مشکلات برای منافع حاکمیت و بقای نظام موجود است. در اساس جنگ‌های این دو جناح جنگ قدرت و در بسیاری مواقع برای فریب افکار عموی در داخل و خصوصا در خارج از کشور است که این موقعیت جنبه مثبت قابل توجهی دارد که برای بقای نظام قابل توجه و اطمینان است. بدین معنی که اختلاف بین جناحین در افکار عمومی ایجاد شبهه‌ای می‌کند که گویا در رژیم توتالیتر دینی آلترناتیو وجود دارد و رژیم تک‌حزبی نیست و رقابت بر سر رسیدن به قدرت عادلانه و نمونه کشورهای کلاسیک انتخابات آزاد با گرایش‌های متفاوت وجود دارد و به همین وسیله در جامعه جهانی ماهیت واقعی خود را پنهان می‌کنند.

اقتصاد در رژیم توتالیتر دینی

در رژیم توتالیتر دینی اقتصاد غیر دولتی و رانتی است و چرخه اقتصاد کشور بر پایه تولید بر خلاف کشورهای غربی بر صنعت و تولید سوار نیست. و به همین دلیل نیز وضعیت مردم روز به روز از لحاظ اقتصادی خراب‌تر و شکننده‌تر می‌شود و اختلاف طبقاتی بیشتر و بیشتر می‌شود.

ترور

در رژیم توتالیتر ترور ابزار و اهرم اصلی برای پیشبرد خطوط است. در چنین حکومتی دشمن‌تراشی لازم است تا اهداف حکومت تأمین شود. لذا با دشمن‌تراشی زمینه برای حذف رقیبان یا مخالفان آماده می‌شود و چنین وضعیتی ایجاد وحشت در جامعه را به دنبال دارد و لاجرم هر کس که قانون حاکمیت را نقض کند بلاواسطه همسو با دشمن یا خود دشمن محسوب می‌شود و باید محاکمه شود و نیز فاقد هرگونه حقوق قانونی است. حکومت ایران از آغاز شکل‌گیری تاکنون از ترور برای حذف مخالفان و ایجاد وحشت از عواقب دشمنی با حاکمیت و اصل نظام استفاده کرده است. بنا به گفته مخالفان رژيم ایران، جمهوری اسلامی بیش از ۲۰۰ عمل تروریستی علیه مخالفان در خارج ایران انجام داده‌است و این جدای از عملیات تروریستی جمهوری اسلامی علیه اتباع و اماکن خارجی است. در بررسی نظرگاه‌های جمهوری اسلامی که بر اساس یک نظام توتالیتر دینی بنا شده است، نظریه ولایت فقیه که سنگ بنای جمهوری اسلامی است مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمی‌شناسد و به‌دنبال ایجاد حکومت جهانی اسلامی براساس ولایت مطلقهٌ فقیه است که در نوع خود در جهان بی‌نظیر است.

درجه خطر توتالیتاریزم دینی

وجه تمایز توتالیتاریسم دینی با توتالیتاریسم کلاسیک میزان مشروعیت و منشأ و منبع مشروعیت این دو نظام است. مشروعیت نظام‌های توتالیتاریسم کلاسیک در روی زمین است و دارای وجه معنوی نیست اما در رژیم‌ توتالیتر دینی این مشروعیت معنوی و آسمانی است. برای مثال هیتلر مشروعیتش را از حزب بزرگ و مردم خود می‌گرفت اما توتالیتاریسم دینی که هم‌اکنون در ایران حاکم است با استفاده از ابزار دین و مذهب و سوء استفاده از دین و به بازی گرفتن مذهب، مردم و افکار عمومی را فریب می‌دهد و شرع اسلام را که خود تدوین کرده است را منبع مشروعیت و شرع مطلق می‌انگارد. چنانچه هیتلر زمانی‌که در برابر فشار افکار عمومی و قدرت غالب قرار می‌گیرد خودکشی می‌کند اما خمینی هم‌چنان بعد از کشتار اوایل انقلاب و به کشتن دادن هزاران جوان در جنگ ایران و عراق، همچنان در قدرت باقی ماند و دستور قتل‌عام زندانیان در سال ۶۷ را نیز در پی آن صادر کرد[۳]. در سال‌های آغازین انقلاب ایران در سال ۵۷ و در همان ابتدای انقلاب، ظهور خمینی با آن سابقه‌‌، نشان از فرهنگی می‌داد که اندیشه‌های نظام توتالیتر دینی را در خود جای داده است و در پی برقراری چنین نظامی تلاش می‌کند. خمینی در سخنرانی معروف خود در اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان گفت: « من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطه‌ی ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است»[۴].

فقدان فعالیت‌های فکری در رژیم توتالیتر دینی

فعالیت‌های فکری در رژیم‌های توتالیتر نظیر رژیم ایران به سختی امکان‌پذیر است و هر فرد مجبور است خود را با الگویی که نظام می‌خواهد وفق دهد. و چنین جبری افراد را از خلاقیت باز‌می‌دارد و اجازه پرورش شخصیت افراد در جامعه و گسترش آن و در نهایت پیشرفت جامعه گرفته می‌شود. به صورتی که مشاهده می‌کنیم در ایران امروز هر هنرمندی باید خود را در قالبی که نظام می‌گوید، چه از لحاظ شکل و چه از نظر محتوی انطباق دهد. به همین دلیل است که شمار کسانی که می‌توانند در برابر چنین فشار و اختناقی مقاومت کنند کم است و اگر هم باشند، تحت تعقیب یا در زندان هستند و مجبور به مهاجرت به خارج از کشور می‌شوند. چنانچه در آمار نیز دیده می‌شود به فرار مغزها و متخصصین به خارج از کشور ایران هر دوره‌ای افزوده می‌شود. ضمن اینکه واکنش نظام به مقاومت کنندگان در برابر فشار چیزی جز توسل به زور نیست. و همین دلیل هم به ویژگی‌های نظام‌های توتالیتر اضافه می‌کند که بدون نیروی قهریه یعنی پلیس، وزارت اطلاعات و بخش‌های موازی این وزارت‌خانه، دادگاه‌های فرمایشی، احکام خودسرانه، اعدام‌هایی جهت ایجاد رعب در جامعه، ترورهای سازمان‌یافته، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. اما در مقابل هم استفاده از این روشهای قهر‌آمیز چون علی‌رغم میلی باطنی افراد است ممکن است در هر دوره‌ای متوقف شود یا باعث صف‌بندی مقابل حکومت شود.

نوکران نظام توتالیتر

به دنبال ویژگی‌های دیگر نظام توتالیتر دینی در ایران، پدیده‌ای که چشم‌گیرتر و فراگیرتر از دیگر پدیده‌ها دیده می‌شود، استفاده از حلقه‌های جیره مواجب بگیر و نوکران بدون طبقه و با ویژگی‌هایی شبیه به لمپن‌ها در جامعه است که نظام توتالیتر دینی در ایران از این افراد برای تحقق اهداف خود بهره می‌برد و هر کجا که نیاز باشد از حضور بسیجی آن‌ها در صحنه بهره می‌برد. چنانچه تجربه کرده‌ایم رژیم ایران در مقابل تظاهرات عمومی علیه خودش تظاهراتی ضد تظاهرات دیگر به‌راه می‌اندازد و این نوکران و جیره‌مواجب بگیرها را بسیج می‌کند تا نشان دهد که پشتیبانی مردم را داراست و با این کار بتواند روحیه مخالفان خود را ضعیف کند و به جامعه بین‌الملل نیز نشان دهد که هنوز از مقبولیت افکار عمومی در جامعه برخوردار است.

رژیم توتالیتر دینی در ایران منکر بحران در جامعه می‌شود و تلاش دارد از هر بحرانی در جامعه به نفع خود سود ببرد. برای مثال حق هر شهروندی در جامعه داشتن شغل، مسکن، خوراک، پوشاک و تحصیل است. اما رژیم ایران با منتظر نگه داشتن مردم پشت صف‌های طولانی مسکن و بدهکاری سنگین در بانک‌ها، برآورده شدن حداقلی توسط افرادی محدود، به نیازهای اولیه خود برای زندگی توسط نظام به امتیازی به خود محسوب می‌کند. و همین امر باعث می‌شود بخش کوچک از جامعه از امتیاز بیشتری نسبت به دیگر اکثریت جامعه برخوردار شوند. و درنهایت نیز همین امر آنها را از صف مردم جدا می‌کند و برای دوام امتیازها برای خود و منافع بیشتر، از رژیم دفاع می‌کنند. ضدتظاهراتی که در تاریخ آبان توسط حکومت ایران برگزار شد از این دست است[۵].

هنر در نظام‌ توتالیتر دینی

هنر یکی از زمینه‌های اصلی در بقا و پیشبرد اهداف نظام توتالیتر دینی در ایران است. رژیم ایران از ابتدا با موسیقی و سینما دشمن بود و به‌ویژه موسیقی را حرام اعلام کرده بود اما خیلی زود متوجه شد که می‌تواند از موسیقی برای پیشبرد اهدافش و همچنین تبلیغات استفاده کند. در زمینه فیلم و سریال نیز حکومت توتالیتر دینی در ایران استفاده بی‌شماری در زمینه این هنر برای بقای نظام خود و گسترش اندیشه‌های خود در جامعه و القاء فکر و سیاست خود در جامعه داشته است. برای مثال در زمینه سینما، رژیم ایران با اختصاص هزینه‌های گزاف برای ساخت فیلم‌هایی که مضمون اعتراضی دارد اما در نهایت به نفع رژیم است و انگشت اتهام را به سمت مخالفان نظام و مردم نشانه می‌رود تبلیغاتی وسیع صورت می‌دهد. رژیم توتایتر دینی در ایران علیه مخالفان فیلم‌های بسیاری ساخته و خود را در آن قربانی تروریسم معرفی کرد و در آن جای ظالم و مظلوم را عوض کرد و با نگاهی دوگانه در فیلم و سریال سعی در فریب اذهان جامعه و جوانانی که اطلاعی از تاریخ ندارند می‌کند. این‌ها همه درحالی صورت می‌گیرد که بسیاری از فیلم‌سازان و موسیقی‌دانان در ایران در انزوا یا در زندان یا مجبور به ترک کشور شده‌اند. در اساس در رژیم توتالیتر دینی ایران هر کس در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کند حق استقلال فکری ندارد و باید در راستای اهداف و اندیشه‌های رژیم ایران حرکت و در چارچوب همین نظام فعالیت کند، در غیر این صورت از دور فعایت خارج می‌شود[۶].

قهر و قدرت در رژیم توتالیتر

هانا آرنت پژوهشگر بزرگ رژیم‌های توتالیتر درباره قهر و قدرت رژیم‌های توتالیتر مقوله قهر را منشأ قدرت رژیم‌های توتالیتر نمی‌داند بلکه معتقد است رژیم‌هایی که از قهر برای سرکوب جامعه استفاده می‌کنند فاقد قدرت و پشتیبانی مردم هستند، هانا آرنت در همین رابطه می‌گوید: «قدرت و قهر نقطه‌ی مقابل يکديگرند. در جايی که يکی از اين دو بطور مطلق حاکم باشد، آن ديگری حضور ندارد. قهر هنگامی در دستور کار قرار می‌گيرد که قدرت در خطر باشد. قهر می‌تواند قدرت را نابود سازد، ولی هيچگاه قادر به ايجاد آن نخواهد بود. چيزی که از لوله‌ی تفنگ بيرون می‌آید، می‌تواند فرمانی موثر باشد که فرمانبری فوری و بی چون و چرا می‌طلبد، ولی از لوله‌ی تفنگ هرگز قدرت بيرون نخواهد آمد...آنچه به نهادها و قوانين يک کشور قدرت می‌بخشد، پشتيبانی مردم است و اگر حکومتی مورد اعتماد و پشتيبانی مردم نباشد، بطور قانونمند قدرت خود را از دست می‌دهد». هانا آرنت در ادامه می‌گوید: «البته می‌توان قهر را جانشين قدرت ساخت و حتا به پيروزی موقت رسيد، ولی هزینه‌ای که بايد برای اين پيروزی پرداخت بسيار سنگین است... در این حالت، آنچه از نهاد قدرت باقی می‌ماند، چيزی نيست جز ابزار اعمال خشونت»[۷].

منابع