کاربر:Kave/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}'''علی‌اکبر صفایی فراهانی'''
{{پانویس}}


'''زندگینامه'''  
== '''علی‌اکبر صفایی فراهانی''' ==


== '''زندگینامه''' ==
'''علی‌اکبر صفایی فراهانی'''در سال 1318 در خانواده زحمتکشي در تهران بدنيا آمد. به ناچار،  صفايي در دوران تحصيل خود در هنرستان صنعتي به کار در چاپخانه اشتغال داشت. در هنرستان با سعيد کلانتری آشنا شد و از طريق او با گروه جزني تماس گرفت.  صفايي پس از پايان تحصيلات خود در هنرستان، به کار تدريس در هنرستان ساری مشغول شد و همزمان با آن در دانشکده علم و صنعت تهران به تحصيل پرداخت.
'''علی‌اکبر صفایی فراهانی'''در سال 1318 در خانواده زحمتکشي در تهران بدنيا آمد. به ناچار،  صفايي در دوران تحصيل خود در هنرستان صنعتي به کار در چاپخانه اشتغال داشت. در هنرستان با سعيد کلانتری آشنا شد و از طريق او با گروه جزني تماس گرفت.  صفايي پس از پايان تحصيلات خود در هنرستان، به کار تدريس در هنرستان ساری مشغول شد و همزمان با آن در دانشکده علم و صنعت تهران به تحصيل پرداخت.


خط ۱۹: خط ۲۰:
'''دوران کودکی'''
'''دوران کودکی'''


'''فعالیتهای سیاسی'''
== '''فعالیتهای سیاسی''' ==
 
1345


=== 1345 ===
از طريق سعید کلانتری با گروه جزنی تماس می گیرد.
از طريق سعید کلانتری با گروه جزنی تماس می گیرد.


در دانشکده ی علم وصنعت در تهران تحصيل کرده و مهندس می شود.
در دانشکده ی علم وصنعت در تهران تحصيل کرده و مهندس می شود.


زمستان 1346
=== زمستان 1346 ===
 
گروه ضربه می خورد.
گروه ضربه می خورد.


تابستان 1347
=== تابستان 1347 ===
 
بنا به تصميم گروه قرار می شود که به خاطر کسب تجارب انقلابی جنبش خلق فلسطين و برای آموزش، همراه با ۴ رفيق ديگر راهی فلسطين گردد.
بنا به تصميم گروه قرار می شود که به خاطر کسب تجارب انقلابی جنبش خلق فلسطين و برای آموزش، همراه با ۴ رفيق ديگر راهی فلسطين گردد.


خط ۵۱: خط ۴۹:
در جبهه ی آزادی بخش فلسطین به فرماندهی منطقه ی شمالی رسید.
در جبهه ی آزادی بخش فلسطین به فرماندهی منطقه ی شمالی رسید.


تابستان 1348
=== تابستان 1348 ===
 
به ایران بازمی گردد.
به ایران بازمی گردد.


او به تنهائی و بدون هیچ اطلاعی از وضع کنونی گروه به ایران بازگشته است. هدف او جمع آوری مجدد رفقای دیرین و سازماندهی یک جنبش روستائی است. هنگامی که وی به ایران می رسد علیرغم تصورات اش، با گروه آماده ای مواجه می شود که بسیاری از عوامل لازمی را که برای اجراء برنامه اش به آن ها نیازمند بود را در اختیار داشت. وی پس از مواجه شدن با شرائط امیداوار کننده ی گروه، مجددا به فلسطین بازمی گردد تا به یاری امکانات نهضت فلسطین مقداری ملزومات جنگی فراهم آورده و برای تجهیز گروه به ایران بیاورد.
او به تنهائی و بدون هیچ اطلاعی از وضع کنونی گروه به ایران بازگشته است. هدف او جمع آوری مجدد رفقای دیرین و سازماندهی یک جنبش روستائی است. هنگامی که وی به ایران می رسد علیرغم تصورات اش، با گروه آماده ای مواجه می شود که بسیاری از عوامل لازمی را که برای اجراء برنامه اش به آن ها نیازمند بود را در اختیار داشت. وی پس از مواجه شدن با شرائط امیداوار کننده ی گروه، مجددا به فلسطین بازمی گردد تا به یاری امکانات نهضت فلسطین مقداری ملزومات جنگی فراهم آورده و برای تجهیز گروه به ایران بیاورد.


بهار1349
=== بهار1349 ===
 
پس از یک سال مبارزه ی دلیرانه دوشادوش خلق رزمنده ی فلسطین در اوائل سال به منظور سروسامان دادن به وضعيت گروه و ايجاد يک حرکت وسيع عليه رژيم به همراه محمد صفاری آشتیانی ومقداری اسلحه و مهمات به ايران بازمی گردند تا مقدمات مبارزه ی مسلحانه را فراهم کنند.
پس از یک سال مبارزه ی دلیرانه دوشادوش خلق رزمنده ی فلسطین در اوائل سال به منظور سروسامان دادن به وضعيت گروه و ايجاد يک حرکت وسيع عليه رژيم به همراه محمد صفاری آشتیانی ومقداری اسلحه و مهمات به ايران بازمی گردند تا مقدمات مبارزه ی مسلحانه را فراهم کنند.


خط ۶۵: خط ۶۱:
یک دسته ی ۶ نفری تیم کوه، مهدی اسحاقی، جلیل انفرادی، هادی بنده خدا لنگرودی، محمدرحیم سماعی و یک نفر دیگر، به فرماندهی علی اکبر صفائی فراهانی، از دره ی "مکار" در نزدیکی چالوس حرکت خود را به سمت غرب آغاز می کند.
یک دسته ی ۶ نفری تیم کوه، مهدی اسحاقی، جلیل انفرادی، هادی بنده خدا لنگرودی، محمدرحیم سماعی و یک نفر دیگر، به فرماندهی علی اکبر صفائی فراهانی، از دره ی "مکار" در نزدیکی چالوس حرکت خود را به سمت غرب آغاز می کند.


19 بهمن  
=== 19 بهمن ===
 
عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل صورت می گیرد.
عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل صورت می گیرد.


پس از چند روز، به خاطر نجات جان هوشنگ نیری که در عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل از ناحیه ی دست زخمی شده است، علی اکبر صفائی‌ فراهانی و جليل انفرادی به همراه یک رفیق دیگر از کوه پائین می آیند و در يک خانه ی روستائی در روستای "چهل ستون" واقع در کوه‌ پايه ‌های سياهکل،توسط کدخدا و تعدادی از روستائيان، بدون این که به سوی آنان تیراندازی کنند، دستگير شده و به مأموران ژاندارمری تحویل داده می شوند.
پس از چند روز، به خاطر نجات جان هوشنگ نیری که در عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل از ناحیه ی دست زخمی شده است، علی اکبر صفائی‌ فراهانی و جليل انفرادی به همراه یک رفیق دیگر از کوه پائین می آیند و در يک خانه ی روستائی در روستای "چهل ستون" واقع در کوه‌ پايه ‌های سياهکل،توسط کدخدا و تعدادی از روستائيان، بدون این که به سوی آنان تیراندازی کنند، دستگير شده و به مأموران ژاندارمری تحویل داده می شوند.


26 اسفند
=== 26 اسفند ===
 
سحرگاه در میدان تیر چیتگر، در تهران، تيرباران می شود.
سحرگاه در میدان تیر چیتگر، در تهران، تيرباران می شود.

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۱۵

جستارهای وابسته

منابع

== جستارهای وابسته ==

منابع

علی‌اکبر صفایی فراهانی

زندگینامه

علی‌اکبر صفایی فراهانیدر سال 1318 در خانواده زحمتکشي در تهران بدنيا آمد. به ناچار، صفايي در دوران تحصيل خود در هنرستان صنعتي به کار در چاپخانه اشتغال داشت. در هنرستان با سعيد کلانتری آشنا شد و از طريق او با گروه جزني تماس گرفت. صفايي پس از پايان تحصيلات خود در هنرستان، به کار تدريس در هنرستان ساری مشغول شد و همزمان با آن در دانشکده علم و صنعت تهران به تحصيل پرداخت.

پس از دستگيری گروه جزني، پنهان شد و به اتفاق صفاری آشتياني عازم فاسطين گرديد. او به عضويت جبهه آزاديبخش فلسطين (الفتح) درآمد و پس از چندی به فرماندهي يک پايگاه چريکي برگزيده شد.

صفايي يکبار در سال 48 به ايران آمد و پس از تماس با دوستان خود برای انجام تدارکات به فلسطين بازگشت. در اوايل سال 49 مجددا به ايران بازگشت و رهبری عمليات جنگل را به عهده گرفت. تيم کوه پس از شش ماه عمليات شناسايي به دليل دستگيری حسن پور در شهر در تاريخ 19 بهمن 49 به پاسگاه ژاندارمری سياهکل حمله کرده و پس از خلع سلاح پاسگاه و اعدام عناصر ضدخلقي به کوه بازگشتند.

  صفايي چند روز پس از حمله به پاسگاه سياهکل در روستای "چهل ستون" توسط کدخدا و تعدادی از روستاييان پس از روزهای متمادی نبرد قهرمانانه دستگير شد. طبق آنچه که رژيم اعلام کرد، صفايي در سحرگاه 26 اسفندماه به اتفاق 12 چريک فدايي، تيرباران شد.

دوران کودکی

فعالیتهای سیاسی

1345

از طريق سعید کلانتری با گروه جزنی تماس می گیرد.

در دانشکده ی علم وصنعت در تهران تحصيل کرده و مهندس می شود.

زمستان 1346

گروه ضربه می خورد.

تابستان 1347

بنا به تصميم گروه قرار می شود که به خاطر کسب تجارب انقلابی جنبش خلق فلسطين و برای آموزش، همراه با ۴ رفيق ديگر راهی فلسطين گردد.

همراه با محمد صفاری آشتیانی موفق به گذشتن از مرزمی شوند.

رژيم وقت عراق آن‌ها را بازداشت می کند و تا سرنگونی رژيم عراق در زندان می مانند.

بعد از چند ماه بازداشت در عراق از طريق مرز سوريه خود را به فلسطين می رسانند و به عضويت جبهه ی آزادی بخش فلسطين (الفتح) درمی آیند.

طی مدت کوتاهی، در آن جا فرماندهی یک گروه هشت نفری از فدائیان فلسطینی را بر عهده می گیرد.

پس از چندی به فرماندهی يک پايگاه مهم چريکی با نام مستعار ابوالعباس برگزيده می شود.

چندی بعد به فرماندهی چهل نفر منصوب می گردد.

سپس ارتش آزادی بخش فلسطین او را به فرماندهی 150 تن از چریک های فلسطینی انتخاب می کند.

در جبهه ی آزادی بخش فلسطین به فرماندهی منطقه ی شمالی رسید.

تابستان 1348

به ایران بازمی گردد.

او به تنهائی و بدون هیچ اطلاعی از وضع کنونی گروه به ایران بازگشته است. هدف او جمع آوری مجدد رفقای دیرین و سازماندهی یک جنبش روستائی است. هنگامی که وی به ایران می رسد علیرغم تصورات اش، با گروه آماده ای مواجه می شود که بسیاری از عوامل لازمی را که برای اجراء برنامه اش به آن ها نیازمند بود را در اختیار داشت. وی پس از مواجه شدن با شرائط امیداوار کننده ی گروه، مجددا به فلسطین بازمی گردد تا به یاری امکانات نهضت فلسطین مقداری ملزومات جنگی فراهم آورده و برای تجهیز گروه به ایران بیاورد.

بهار1349

پس از یک سال مبارزه ی دلیرانه دوشادوش خلق رزمنده ی فلسطین در اوائل سال به منظور سروسامان دادن به وضعيت گروه و ايجاد يک حرکت وسيع عليه رژيم به همراه محمد صفاری آشتیانی ومقداری اسلحه و مهمات به ايران بازمی گردند تا مقدمات مبارزه ی مسلحانه را فراهم کنند.

15شهریور

یک دسته ی ۶ نفری تیم کوه، مهدی اسحاقی، جلیل انفرادی، هادی بنده خدا لنگرودی، محمدرحیم سماعی و یک نفر دیگر، به فرماندهی علی اکبر صفائی فراهانی، از دره ی "مکار" در نزدیکی چالوس حرکت خود را به سمت غرب آغاز می کند.

19 بهمن

عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل صورت می گیرد.

پس از چند روز، به خاطر نجات جان هوشنگ نیری که در عملیات حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل از ناحیه ی دست زخمی شده است، علی اکبر صفائی‌ فراهانی و جليل انفرادی به همراه یک رفیق دیگر از کوه پائین می آیند و در يک خانه ی روستائی در روستای "چهل ستون" واقع در کوه‌ پايه ‌های سياهکل،توسط کدخدا و تعدادی از روستائيان، بدون این که به سوی آنان تیراندازی کنند، دستگير شده و به مأموران ژاندارمری تحویل داده می شوند.

26 اسفند

سحرگاه در میدان تیر چیتگر، در تهران، تيرباران می شود.