کاربر:Kave/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''محمدعلی جاج آقایی''' (زادروز ۱۳۲۷ فریدن اصفهان، حلق اویز ۴ بهمن ۱۳۸۹) فعال سیاسی و یکی از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود که در جریان [[قیام عاشورای ۸۸]]  بازداشت  و در ٢٧ شهریور ماه ٨٨، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، بخاطر رفتن به اشرف و شرکت در تظاهرات و جمع آوری کمکهای مالی برای [[اشرف]] محارب و به اعدام محکوم شده بودند و در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۸۹ در زندان اوین به دار آویخته شد.<ref>شورای ملی مقاومت - [https://iranncr.org/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%87/2418-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D9%88-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C.html اعدام دو قهرمان مقاومت جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی به دستور خامنه ای]</ref>
== زندگینامه ==
محمدعلی حاج‌آقایی، اهل فریدن، از توابع اصفهان، کارگری سخت‌کوش و زحمتکش بود که اول بار در سال۱۳۶۲ به‌دلیل آشنایی با سازمان مجاهدین دستگیر و به ۵سال زندان محکوم شد. حاج آقایی به‌رغم کهولت سن، چهره‌ای بسیار صبور و مهربان داشت.و این در شرایطی بود که دو فرزند او به‌دلیل بیماری در آستانه مرگ بودند. کودکان بی‌گناه، مبتلا به دردی بودند که از میان هر چند میلیون، نصیب یک نفر می‌شود
یکی از همبندان او نوشته است:
محمدعلی حاج‌آقایی بعد از دستگیری به همسرش گفت همه سرمایه و سرپناه را بفروشد و بچه‌ها را درمان کند. آنها خانه را فروختند؛ زمین را به آسمان دوختند، همه اندوخته‌ها را سوختند؛ اما مشکل بیماری کودکان حل نشد. آخرین پاسخ پزشکان این بود که بچه‌ها تا ۱۸سالگی فلج می‌شوند و بعد می‌میرند. »<ref>.بلاگ نویسان علیه اعدام - [http://nabeedam.blogspot.al/2010/05/blog-post_03.html برای مظلومیت و تنهایی محمدعلی حاج‌آقایی]</ref>
محمدعلی حاج‌آقایی بعد از پایان محکومیتش در سال۶۷ آزاد شد و پس از مدتی، فرزندان بی‌گناه جان باختند.
محمد علی حاج آقایی که تحت پیگیرد حکومت ایران قرار داشت در دیماه ۱۳۸۷ ( ژانویه ۲۰۰۹) به ا[[شرف]] پناهنده شد. همزمان نیروهای آمریکایی, حفاظت اشرف را به نیروهای عراقی منتقل کردند و کمیته بستن قرارگاه اشرف در نخست وزیری عراق, حاج آقایی را ناگزیر به ترک اشرف و بازگشت به ایران کرد. این موضوع, سه ماه مورد بحث نمایندگان اشرف, با نیروهای عراقی و آمریکایی, بود. نمایندگان اشرف بارها به سرهنگ جونز فرمانده وقت نیروهای آمریکایی و سرهنگ دوم امیر عبداللطیف فرمانده نیروی عراقی, خاطر نشان کردند که حاج آقایی و سه تن دیگر, که به تازگی از ایران به اشرف آمده اند, در صورت بازگشت به ایران, دستگیر و اعدام خواهند شد. 
اما علیرغم همة این تأکیدات و تصریحات, نیروهای عراقی, به دستور کمیته بستن قرارگاه اشرف در نخست وزیری عراق, محمد علی حاج آقایی و ۳ نفر دیگر را, ببا توجه به اینکه پیشینه ای در اشرف ندارند, پس از ۳ ماه, در ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ ( ۲۵آوریل ۲۰۰۹) ناگزیر به ترک اشرف و بازگشت به ایران کردند<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5436 سلام بر پیشتاز اشرف‌نشان قیام، محمدعلی حاج آقایی]</ref>
== فعالیت‌ها ==
== دستگیری ==
== حلق اویز ==
صبح  دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹ (۲۴ ژانویه ۲۰۱۱) دو نفر, جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی در [[زندان اوین]] به دار آویخته شدند. ، د. «[[جعفر کاظمی]]» فرزند صادق و «محمدعلی حاج آقایی» فرزند رجبعلی، به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران، در زندان اوین اعدام شدند. این دو زندانی سیاسی، سه شنبۀ هفتۀ گذشته نیز تا پای چوبۀ دار برده شدند اما اجرای حکم ایشان به دلایل نامعلومی موقتا متوقف شد. خبرگزاری های دولتی اتهام کاظمی و حاج آقایی را"توزیع تصاویر و پلاکاردهای مربوط به سازمان مجاهدین، تهیه تصویر و فیلم از درگیری‌ها و نیز سر دادن شعارهایی" عنوان نموده اند.
جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی در اواخر شهریورماه ۱۳۸۸ در پی شرکت در تجمعی اعتراضی بازداشت و از جمله متهمانی بودند که در دادگاه‌های نمایشی وقایع بعد از انتخابات محاکمه شدند.
ایشان در حالی به اتهام آنچه «شرکت در اغتشاشات ۶ دی ماه» نامیده می‌شود، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه، مورد محاکمه قرار گرفتند؛ که چند ماه پیش از آن درگیری‌ها، بازداشت شده بودند. 
حکم این دو تن که از زندانیان سیاسی بازمانده از قتل عام‌های زندانیان سیاسی دههٔ شصت هستند به  اتهام«محاربه»، توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران، به ریاست قاضی زرگر در اوایل اردیبهشت ماه سال جاری تایید شده بود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در تاریخ بیست و چهارم دی ماه، طی بیانیه ای از اعدام قریب الوقوع این دو زندانی سیاسی خبر داده بود.<ref>سایت انتگراسیون ایرانیان ساکن آلمان - [http://www.if-id.de/New/index.php?option=com_content&task=view&id=7473&Itemid=76 تایید حکم اعدام محمدعلی حاج آقایی]</ref>
== واکنش‌ها ==
سازمان عفو بین الملل اعدام دو فعال سیاسی که در شهریورماه سال گذشته و در جریان اعتراضات مردمی پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری بازداشت شده بودند را محکوم کرد.<ref name=":12">بیداران - [http://www.bidaran.net/spip.php?article289 بيانيه سازمان عفو بین الملل در اعتراض به اعدام كاظمي و حاج آقايي]</ref>
مالکوم اسمارت، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بین الملل گفت: «ما از اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی، و همینطور از تداوم استفاده از این مجازات شدیدا بی رحمانه در ایران وحشت زده هستیم.» «مانند بسیاری دیگر از قربانیان، این دو تن نیز از دادرسي عادلانه محروم بوده اند.» بنا بر گزارش ها، جعفر کاظمی براي ماه ها در زندان اوین توسط بازجویانش و جهت اجبار وی به اعترافات تلویزیونی مورد شکنجه قرار گرفت اما او از انجام اعترافات تلویزیونی خودداری کرد.
او و محمدعلی آقایی با یکدیگر محاکمه شدند. به گمان ما ایشان در اردیبهشت سال جاری به مرگ محکوم شدند، و درخواست تجدیدنظر ایشان در ماه های جولای و سپتامبر رد شد.<ref name=":12" />
== برگزاری مراسم توسط زندانیان ==
ندانیان سیاسی بند 8 زندان اوین روز یکشنبه 4بهمن،مراسمی به‌مناسبت پنجمین سالگرد شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی برگزار کردند.این مراسم حوالی ساعت ۱۵ و 30دقیقه در هواخوری زندان اوین با تجمع زندانیان سیاسی به‌صورت ایستاده و منظم برگزار گردید. ابتدا زندانیان سیاسی خاطراتی از استواری و پایداری این دو زندانی سیاسی مقاوم که تا آخرین لحظه و به‌خصوص لحظاتی که با همبندیان خود وداع می‌کردند، بیان کردند.<ref>رئال پرسان - [https://rpersianwikileaks.wordpress.com/2016/01/25/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C/ مراسم بزرگداشت سالگرد زندانیان سیاسی جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی در زندان اوین]</ref>


'''علی‌اصغر بدیع‌زادگان'''
'''علی‌اصغر بدیع‌زادگان'''

نسخهٔ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۱۶

علی‌اصغر بدیع‌زادگان

علی‌اصغر بدیع‌زادگان

زندگینامه

 اصغر بدیع‌زادگان در سال1319 در اصفهان در یک خانواده متوسط متولد شد. خردسال بود که خانواده‌اش به‌ تهران آمدند و او دوره دبیرستان را در تهران گذراند و سپس در رشته مهندسی شیمی از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. او با مسائل سیاسی، در دوران تجدید فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی در سالهای 1339 تا 1342 آشنا شد. اصغر در دوران تحصیل در دانشگاه به فعالیت سیاسی پرداخت، اما هیچ‌یک از افراد خانواده‌اش اطلاعی از فعالیتهای او نداشتند و ساواک شاه نیز تا هنگام دستگیریش هیچ سابقه‌یی از او نداشت. اصغر در سال1342 به نظام‌وظیفه رفت و پس از آن مدتی در کارخانه اسلحه‌سازی و سپس در کادر آموزشی دانشکده فنی دانشگاه تهران به‌کار پرداخت[۱]

نامه علی‌اصغر بدیع‌زادگان از زندان

سلام به همه برادران

کلیات و برخی مسائل در مورد جنبش در حال اوج ایران که قـبلاً شـرایـط سختی را می‌گذراند به نظرم رسیده که به توصیه برادر شهیدم بهروز [علی باکری] درصدد جمع آوری و پاکنویس آن بودم که چهارشنبه غم انگیز ۳۰ فروردین و توطئه همزمانش (ابد دادن به محمد) پیش آمد که هنوز فکرم را مشغول کرده است.

چون فرصت سریعاً می‌گذرد (من المؤمنین رجال صدقوا…) لذا به طور نـاقص و پراکنده هر چه به نظرم رسیده می‌نویسم ولی مطمئنم که برادرانی که در خارج مسئولیت ادامه کار سازمان را در این شرایط بحرانی به دوش دارند با درس گرفتن از تجارب گـرانـبهای گـذشته و پـند گـرفتن از غفلت‌هایی که داشته‌ایم به بهترین وجه از عهده مسئولیت خطیر خود برخواهند آمد.

دچار احساسات نشدن [از] ضروری ترین وظایف است.

در ایـن لحـظات حساس، دوراندیشی و احساس مسئولیت و دچار احساسات نشدن ضروری‌ترین وظایف است.

تحلیل از وضع موجود ـ رژیم و خصوصیت‌های اصلی جامعه ـ‌ نسبت به گذشته تغییر اساسی نکرده و بنابراین تحلیل ما از چگونگی وضع جامعه و نقاط قوت و ضعف محوری رژیم نیز همان است که قبلاً شده.

مشخصات جامعه ما نظیر گذشته یأس از مبارزات بی محتوا و مسالمت جویانه٬ احساس حاکمیت رژیم و سیستم پلیسی گسترده آن و تنها یک امید (و گاهی امید مبهم) به مبارزه مسلحانه به عنوان تـنها راه موجود است.

سال قبل با برگزاری جشن تقریبا «بی سر و صـدا» دسـتگیری گـروه‌های مـبارز اصـلی مخصوصاً گروه ما که از پایگاه‌های وسیع توده‌ای برخوردار بود و نیز گروه سیاهکل کـه نـقطه امـید را روشن تر ساخته و رشد داد٬ و به دنبال آن کشتار بی رحمانه ۱۹ شهید سیاهکل در آستانه عید و اخیرا ۴ برادر ما با وجود تبلیغات وسیع و بی سابقه‌ای که در خارج و داخل شده بود٬ مردم را بیشتر در خود فرو خواهد برد و برایشان این سؤال را مطرح خواهد کرد که آیا واقعا رژیم و سیستم پلیسی‌اش ضربه ناپذیرند؟

جواب صحیح به این سؤال بایستی محور عمده خط مشی آتی جنبش باشد و عملیات بر این محور دور بزند.

چه در حال حاضر دو خصوصیت منفی حاکم در جامعه (یأس از مبارزات قدیم و تا اندازه ای از مبارزه، احساس حاکمیت و قدرت رژیم) تشدید و تنها نقطه امید در اثر شدت ضرباتی که در یک سال گذشته به گروه‌های مبارز وارد شده٬ در ابهام بیشتری فرو رفته است (تعداد شهدا تا حال حاضر ۵۲ شهید از چ ـ ف ـ خ ـ ۶ شهید از آرمان خلق، ۵ شهید از ن ـ م ـ خ٬ سه شهید دانشجو در شیراز و…)[۲]

وظیفه محوری گروه‌ها

بنابراین وظیفه محوری گروه‌ها عبارتست از:

۱ـ سعی در استمرار عـمل بـرای شکسـتن سکـوت و حاکمیت سیاسی دشمن و در نتیجه: دو وظیفه متضاد وابسته به هم.

۲ ـ سعی در استمرار جنبش و لذا حداکثر کوشش برای حفظ موجودیت سازمان.

وقفه در عملیات در شرایطی که رژیم بدون توجه به افکار عمومی داخل و خارج٬ بهترین فرزندان خلق را کشتار می‌کند و به این علت جو داغی را که از آسـتانه جشن‌ها و حتی اوایل سال قبل به وجود آمده به اوج شدت رسانده و نفرت و کینه عمومی را برانگیخته است؛ تأثیری جز تشدید یأس موجود در جامعه و برباد دادن ثمره چندین ماه پشتیبانی عمومی مـردم ندارد و نشان خواهد داد که علیرغم امیدی که مردم به جنبش جدید دارند٬ همان گونه که دستگا‌ه‌های تبلیغاتی رژیم ادعا دارند این جنبش چیزی جز یک تب داغ زودگذر نبوده و رژیم توانسته است مجدداً قدرت و حاکمیت سیاسی و پلیسی خود را تحکیم بخشد.

اما از طرف دیگر رژیم در حال حاضر در حداکثر آمادگی ممکن برای تار و مار کردن نطفه جنبش چریکی در ایران است.[۲]

برگزاری جشن شیاطین و دام رژیم

برگزاری جشن شیاطین در سال گذشته و شرایط مناسب داخلی و خارجی که برای ضربه زدن به رژیم از نظر سیاسی بوجود آمده بود٬ تقریباً کلیه گروه‌ها را تحریک کرد که خود را برای ضربه زدن به رژیم آماده کنند و به واقع مناسب‌ترین موقع برای ضربه زدن می‌توانست باشد. منتهی در صورتی که گروه‌ها از نظر کیفیت خود را آماده برای وارد کردن چنین ضربه‌ای می‌کردند٬ چه برگزاری این جشن در واقع اعلام در سطح جهانی حاکمیت رژیم بود و این امر برای مردم بزرگترین کینه و نـفرت درونی را برانگیخت.

کلیه طبقات رنج کشیده ملت در مقابل این اظهار وجود نفرت انگیز رژیم احساس نیاز شدیدی به وجود یک جریان مخالف بر هم زننده جشن می‌نمودند. با توجه به این شرایط محسوس بود که رژیم حداکثر نیروهای پلیسی و ضربتی خود را در آستانه جشن‌ها بسیج کرد. او که از مدت‌ها قبل به گروه‌های مخفی فعال پی برده و از این لحاظ احساس خطر جدی می‌کرد٬ از شرایط جشـن بـه وجود گروه‌های مخفی به عنوان دامی برای دستگیری و ضربه زدن به گروه‌ها استفاده کرد.

در حال حاضر نیروهای امنیتی و ضربتی رژیم هنوز در حال آمادگی کامل بوده و با تجارب بسـیار گرانبهایی که در سال گذشته به دست آورده‌اند آماده‌اند که با ضربات مهلک دیگری باقیمانده نیروهای مبارز مخفی را که هسته جنبش ملت ایران است٬ از بـین بـبرند. بـرای ایـن مـنظور از هـر دام و بـرنامه استراتژیکی یا تاکتیکی استفاده می‌کنند. رژیم کامل هوشیار بوده و می‌داند اگر باقیمانده گروه‌های ضربه خورده به حیات خود ادامه دهند٬ نطفه جنبش مسلحانه که در سال گذشته به علت بی تجربگی ضربات مهلکی را متحمل شد با کسب تجارب تازه کامل قوام گرفته و هر چه از عمر آن بگذرد امکان متلاشی ساختن آن به مراتب کمتر می‌شود.[۲]

عملیات ماجراجویانه سم مهلک جنبش

در حال حاضر سازمان‌های پلیسی٬ نیروهای ضربتی و دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم با بسیج کامل و بر اساس برنامه‌های وسیع و همه جانبه درصدد متلاشی‌کردن کامل جنبش‌انـد.

از بـرنامه‌های وسـیع تبلیغاتی که نـمونه‌های آن را در مـصاحبه‌های مـختلف رادیـو تـلویزیون و مـطبوعاتی می‌بینیم و خوشبختانه به جز یک عده خودفروختهِ شناخته شده کسی در آنها شرکت نمی‌کند و با وجود تلاش‌های فراوان و فشارشان بر برادران ما هیچ یک حاضر به سازش و شرکت در آنها نگردیده‌اند صحبت نمی‌کنم.

رژیم از یک طرف با کشتار بی دریغ برادران مبارز ما می‌خواهد فشاری را که در طول سالیان آینده ممکن بود بر جنبش و نیروهای مبارز وارد کند یک باره و در مرحله نطفه‌ای آن اعمال کند و چشم زهر بگیرد که خود عامل مثبتی برای تصفیه عناصر بزدل و مُردّد از صفوف جنبش است. ولی جـنبه بـهتر مسئله این است که با این عمل که علیرغم تبلیغات وسیع داخل و خارج و پشتیبانی وسیع روحانیت و افکار عمومی صورت می‌دهد می‌خواهد با دامن زدن به احساسات عمومی و حس انتقام جویی عناصر باقیمانده گروه ها٬ آنان را به ماجراجویی‌های غیرمنطقی کشانده جنبش را که هنوز قوام نگرفته بـا دام‌هـایی کـه گسترده است و آمادگی کافی که بر اساس برنامه تنظیم شده‌اش دارد٬ کاملاً متلاشی سازد.[۲]

بزرگترین خطری که جنبش ما را تهدید می‌کند

این بزرگترین خطری است که جنبش نوپای ما را تهدید می‌کند.

اما با توجه به لزوم استمرار عمل و جواب‌گویی به کشتارهای رژیم و بالاخره برای حل تضاد بین دو

وظیفه موجود چه باید کرد؟ حوادث و جریاناتی که در یک ساله گذشته در میهن ما صورت گرفته، دید ما را

نسبت به چگونگی شکستن سکوت و عملیات مستمر تصحیح کرد.

دید ذهنی مـا در مـورد عـملیات٬

گُنده‌بینی بود. ما برای شکستن ناگهانی حاکمیت پلیسی (محور استراتژی‌ها) اعمال ضربات سیاسی و جو نسبتاً بزرگ و مداوم (چند ضربه بزرگ در هفته) در برنامه داشتیم و برای استمرار عمل علاوه بر ضربات بزرگ اصلی٬ ضربات ناگهانی (قبل از اعلام موجودیت) باعث ایجاد طرز تفکر بالا می‌شد ولی در حال حاضر این شرایط و بنابراین چنین اهدافی نمی‌تواند وجود داشته باشد.

از طرف دیگر دید ما اصولاً نسبت به چگونگی استمرار عمل به کلی تغییر کرده است.

واقعیت چند ماهه گذشته نشان داد که عملیات کوچک انفجاری و حتی شعارنویسی روی دیوار جو را داغ و مردم را امیدوار به استمرار جنبش نگه می‌دارد و از همین امر می‌توان میزان استقبال و پشتیبانی توده مردم را از جنبش نوخاسته مسلحانه درک کرد. منتهی در صورتی که به این استقبال مردم٬ که تشنگی عمیق آنها را نسبت به یک جریان انقلابی ضد رژیم نشان می‌دهد٬ جواب مثبت صحیحی داده نشود و به اصـطلاح تغذیه نشوند٬ با توجه به برنامه‌های تبلیغاتی رژیم و ضربات مداومی که بر جنبش وارد کرده و می‌کند٬ این پشتیبانی که منبع اصلی حیات و تغذیه گروه‌ها است دینامیسم خود را از دست داده و حداکثر بـه یک همبستگی عاطفی تبدیل می‌شود.[۲]

مردم را نمی‌توان با حرف و شعار به پشتیبانی واداشت

نکته مهمی که در اینجا باید گفته شود این است که مردم را نمی‌توان با حرف و شعار به پشتیبانی فعال واداشت و برای آن بایستی دامنه مشخصی در نظر گرفت.

یک عـمل کـوچک کـه بـه نـیروهای اهریمنی رژیم ضربه بزند از تعداد زیادی بیانیه و… ارزشمندتر است. اعلامیه و شعارنویسی روی دیوار و…

تنها نقش اگاه‌کننده داشته هدف‌های گروه و علل ارتکاب بـه عـملیات را تـوضیح می‌دهد.

بـنابرایـن رجزخوانی و صدور اعلامیه‌های بدون محتوا و بدون پشـتوانـه (یـا خـدای نکـرده بـا پشـتوانـه ولی ماجراجویانه که حکایت از یک تب تند زودگذر دارد) کاملاً غلط است.

در مقابل وحشیگری‌ها و کشتارهای رژیم نباید سکوت کرد و نیز نباید دست به عملیات ماجراجویانه زد ولی ضمناً نباید بیش از قدرت عملی جنبش تهدید کرد چه به زودی بی محتوا بودن خود را نشان خواهد داد.[۲]

مصادره بانک بایستی موقوف شود

هدف‌ها و محورهای عملیاتی ـ هدف‌های جنبش در مرحله کنونی استمرار مبارزه بعد از رکود طولانی گذشته به منظور تقویت روح امید و جلوگیری از تشدید یأس در مردم، وارد کردن ضربه به سـیستم پلیسی و نیز حاکمیت سیاسی دشمن و بالاخره عملیاتی جهت ایجاد همبستگی بیشتر با توده مـردم است.

برای تحقق هدف اول حتی انجام عملیات کوچک انفجاری کافی‌ست٬ منتهی باید به تدریج هدف دوم را نیز در برگرفته و مخصوصاً برای تحقق آن که به منظور از بین بردن ریشه اصلی یأس مردم است٬ باید دست به عملیات بزرگتر زد.

به نظر من عملیات نسبتاً بزرگ که انرژی زیاد برده و امکان تلفات در آن وجود دارد صرفا بایستی برای اعمال حداکثر ضربه به سیستم پلیسی و حاکمیت سیاسی رژیم به کار رود.

مصادره بانک به عنوان یک عمل نسبتاً بزرگ جز برای تأمین مخارج ضروری و تهیه ذخیره کافی بایستی موقوف شود. برای تأمین درآمد می‌توان از مصادره برخی صرافی‌ها و فروشگاه‌های بزرگ و… نیز استفاده کرد.

تاکید می‌کنم تکیه عمده عملیات باید برای تأمین دومین هدف که جوابگوی هدف‌های دیگر نیز هست باشد.

محور ضربه‌ها به ساواک با دام‌گذاری٬ انفجار و ترور افراد حتی درجه ۳ آن باید باشد. بنابراین تکیه اصلی کار در شهرها بالاخص تهران خواهد بود.[۲]

عملیاتی نظیر توپاماروس

در صورت قوام گرفتن نسبی گروه ها٬ عملیاتی نظیر توپاماروس برای ایجاد همبستگی نزدیک با توده محروم مردم لازم است. مانند ربودن پولدارهای معروف و منفور نظیر ثابت پاسال و القـانیان و… و آزادکردن آنها در مقابل کمک به فتح و زلزله‌زده‌ها و نظایر آن ـ ارسال پول توسط بانک‌ها برای خانواده‌های فقیر (با محمل افراد نیکوکار) و ارسال نامه همراه با رسید بانکی به منظور معرفی سازمان و اهداف آن ـ فرستادن بسته‌های پارچه و لباس و حواله آذوقه و کارت‌های بیمه بهداشتی از درمانگاه‌های خصوصی و نظایر آن.

در تمام این نوع عملیات بایستی تیم‌ها با افراد کافی و با عناصر پشتیبان با حداکثر سرعت عمل کنند. با این حال دستگیری و دادن تلفات در این راه با توجه به ارزش کار که به منظور اعلام همبستگی هر چه بیشتر با توده مردم است مسئله‌ای بجا و قابل تبلیغ است و بطور وضوح نشان می‌دهد که مرگ و زندان برای چریک به خاطر توده‌های محروم است.

احقاق حق مردم و مجازات مجرمین و متجاوزین به منافع مردم٬ کسانی که در پناه رژیم به عملیات ضدمردمی می‌پردازند بسیار مفید خواهد بود.

با توجه به هدف‌های ذکر شده در شرایط فعلی جنبش٬ ثقل اصلی فعالیت‌ها بایستی در تهران و در مرحله بعد در شهرستان‌ها و برخی مناطق مساعد روستایی که می‌تواند در چهارچوب این هدف‌ها قرار گیرد باشد. به نظر می‌رسد که با وجود ضرباتی که گروه‌ها ممکن است در شهرها متحمل شوند ولی تا مرحله معینی از رشد جنبش و تزلزل حاکمیت سیاسی رژیم این مسئله ضروری باشد.

پیروزی با ماست. چون خدا و ملت با ما است.

وصیتنامه اصغر بدیع زادگان

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»

در این ساعت که با کمال سلامتی عقل وصیتنامه ی خود را تنظیم می‌کنم، مسئله ی خاصی ندارم که مطرح کنم، برادر بزرگ خودم آقای اکبر بدیع زادگان را در مواردی که ممکن است احتیاج باشد وصی خود قرار می‌دهم. از پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم می‌خواهم که اگر در مورد آنها کوتاهی یا گناهی مرتکب شده ام مرا ببخشند، چه می‌دانم انشاءالله در پیشگاه خداوند در قبال وظایف غیر خانوادگی گنهکار نیستم.

از خانواده خود می‌خواهم برای آمرزش من قرآن بخوانند، مخصوصاً قرآن با ترجمه سفارش می‌کنم که از طرف آنها برایم تلاوت شود، سوره‌های توبه، محمد (ص)، احزاب، عنکبوت را بیشتر توصیه می‌کنم. ضمناً مبلغ حدود هشت هزار ریال نقد و یک عدد ساعت مچی فورتیس قاب مشکی در زندان شهربانی از من گرفته شد که تحویلم داده نگردید، بگیرید. ساعت یادگاری من باشد، ولی پول را در راه خیر صرف کنید. از خانواده خود می‌خواهم که برای شهادت من ناراحت نباشند، همه ی شما را به خدا می‌سپارم و امیدوارم در راه خدمت به جامعه، کوشا باشید.

« انا لله و انا الیه راجعون »

اصغر بدیع زادگان، ساعت ۲ صبح، پنجشنبه ۴/۳/۱۳۵[۲]

دادگاه

بدیع زادگان در دادگاه خطاب به رئیس دادگاه گفت:

«دادستان یا رئیس دادگاه باید بی طرف باشد ولی شما بی طرف نیستید چرا که عکس شاه را بالای سرتان گذاشته اید یعنی به هر قیمتی باید از او حمایت کنید. ما هم که با شاه مبارزه می کنیم ؛ پس نتیجه حکممان معلوم است. حکم ما از قبل دادگاه مشخص شده است و این دادگاه بی طرف نیست.» 

جستارهای وابسته

منابع