۵٬۷۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱٬۱۴۶: | خط ۱٬۱۴۶: | ||
غزل شماره ۴۷ | غزل شماره ۴۷ | ||
{{شعر}}{{ب|سلسلهی موی دوست حلقه دام بلاست|هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست}} | |||
{{ب|گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ|دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست}} | |||
{{ب|گر برود جان ما در طلب وصل دوست|حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست}} | |||
{{ب|دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان|گونهی زردش دلیل ناله زارش گواست}} | |||
{{ب|مایهی پرهیزگار قوت صبر است و عقل|عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست}} | |||
{{ب|دلشدهی پایبند گردن جان در کمندا زهرهی گفتار نه کاین چه سبب وان چراست}} | |||
{{ب|مالک ملک وجود حاکم رد و قبول ا هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست}} | |||
{{ب|تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام ا کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست}} | |||
{{ب|گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهرا حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست}} | |||
{{ب|هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب ا عهد فرامش کند مدعی بیوفاست}} | |||
{{ب|سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست|گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست}}{{پایان شعر}} | |||
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست | |||
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست | |||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
قصیده شماره ۱۶ | قصیده شماره ۱۶ | ||
{{شعر}}{{ب|ماه فروماند از جمال محمد|سرو نباشد به اعتدال محمد}} | |||
{{ب|قدر فلک را کمال و منزلتی نیست|در نظر قدر با کمال محمد}} | |||
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست | |||
در نظر قدر با کمال محمد | |||
{{ب|وعدهی دیدار هر کسی به قیامت|لیلهی اسری شب وصال محمد}} | |||
{{ب|آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی|آمده مجموع در ظلال محمد}} | |||
{{ب|عرصهی گیتی مجال همت او نیست|روز قیامت نگر مجال محمد}} | |||
{{ب|وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس ابو که قبولش کند بلال محمد}} | |||
{{ب|همچو زمین خواهد آسمان که بیفتداتا بدهد بوسه بر نعال محمد}} | |||
{{ب|شمس و قمر در زمین حشر نتابدانور نتابد مگر جمال محمد}} | |||
{{ب|شاید اگر آفتاب و ماه نتابنداپیش دو ابروی چون هلال محمد}} | |||
{{ب|چشم مرا تا به خواب دید جمالش اخواب نمیگیرد از خیال محمد}} | |||
عشق محمد بس است و آل محمد | {{ب|سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی|عشق محمد بس است و آل محمد}}{{پایان شعر}} | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
غزل شماره ۳۵ | غزل شماره ۳۵ | ||
{{ب|دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت|تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت}} | |||
{{ب|جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش|گر در آیینه ببینی برود دل ز برت}} | |||
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش | |||
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت | |||
{{ب|جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت|کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت}} | |||
{{ب|راه آه سحر از شوق نمییارم داد|تا نباید که بشوراند خواب سحرت}} | |||
{{ب|هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو رااهیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت}} | |||
{{ب|بارها گفتهام این روی به هر کس منمای اتا تأمل نکند دیده هر بی بصرت}} | |||
{{ب|بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست انتواند که ببیند مگر اهل نظرت}} | |||
{{ب|راه صد دشمنم از بهر تو میباید داداتا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت}} | |||
{{ب|آن چنان سخت نیاید سر من گر برودانازنینا که پریشانی مویی ز سرت}} | |||
غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی | {{ب|غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی|زحمت خویش نمیخواهد بر رهگذرت}}{{پایان شعر}} | ||
زحمت خویش نمیخواهد بر رهگذرت | |||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> | ||
غزل شماره ۱۶ | غزل شماره ۱۶ | ||
{{شعر}}{{ب|خوشتر از دوران عشق ایام نیست|بامداد عاشقان را شام نیست}} | |||
{{ب|مطربان رفتند و صوفی در سماع|عشق را آغاز هست انجام نیست}} | |||
مطربان رفتند و صوفی در سماع | |||
عشق را آغاز هست انجام نیست | |||
{{ب|کام هر جویندهای را آخریست|عارفان را منتهای کام نیست}} | |||
{{ب|از هزاران در یکی گیرد سماع|زانکه هر کس محرم پیغام نیست}} | |||
{{ب|آشنایان ره بدین معنی برند|در سرای خاص، بارعام نیست}} | |||
{{ب|تا نسوزد برنیاید بوی عوداپخته داند کاین سخن با خام نیست}} | |||
{{ب|هر کسی را نام معشوقی که هست امیبرد، معشوق ما را نام نیست}} | |||
{{ب|سرو را با جمله زیبایی که هست اپیش اندام تو هیچ اندام نیست}} | |||
{{ب|مستی از من پرس و شور عاشقی او آن کجا داند که درد آشام نیست}} | |||
{{ب|باد صبح و خاک شیراز آتشیست اهر که را در وی گرفت آرام نیست}} | |||
{{ب|خواب بیهنگامت از ره میبرد|ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست}} | |||
خودپرستی کمتر از اصنام نیست | {{ب|سعدیا چون بت شکستی خود مباش|خودپرستی کمتر از اصنام نیست}}{{پایان شعر}} | ||
<nowiki>***</nowiki> | <nowiki>***</nowiki> |
ویرایش