کاربر:Khosro/صفحه تمرین سعدی شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۱٬۱۴۸: خط ۱٬۱۴۸:
{{شعر}}{{ب|سلسله‌ی موی دوست حلقه دام بلاست|هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست}}
{{شعر}}{{ب|سلسله‌ی موی دوست حلقه دام بلاست|هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست}}


{{ب|گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ|دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست}}
{{ب|گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ|دیدنیک نظر صد چو منش خونبهاست}}


{{ب|گر برود جان ما در طلب وصل دوست|حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست}}
{{ب|گر برود جان ما در طلب وصل دوست|حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست}}
خط ۱٬۱۵۶: خط ۱٬۱۵۶:
{{ب|مایه‌ی پرهیزگار قوت صبر است و عقل|عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست}}
{{ب|مایه‌ی پرهیزگار قوت صبر است و عقل|عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست}}


{{ب|دلشده‌ی پایبند گردن جان در کمندا زهره‌ی گفتار نه کاین چه سبب وان چراست}}
{{ب|دلشده‌ی پایبند گردن جان در کمند| زهره‌ی گفتار نه کاین چه سبب وان چراست}}


{{ب|مالک ملک وجود حاکم رد و قبول ا هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست}}
{{ب|مالک ملک وجود حاکم رد و قبول | هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست}}


{{ب|تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام ا کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست}}
{{ب|تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام|کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست}}


{{ب|گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهرا حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست}}
{{ب|گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر|حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست}}


{{ب|هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب ا عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست}}
{{ب|هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب|عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست}}


{{ب|سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست|گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست}}{{پایان شعر}}
{{ب|سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست|گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست}}{{پایان شعر}}
خط ۱٬۱۸۱: خط ۱٬۱۸۱:
{{ب|عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست|روز قیامت نگر مجال محمد}}
{{ب|عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست|روز قیامت نگر مجال محمد}}


{{ب|وآن‌همه پیرایه بسته جنت فردوس ابو که قبولش کند بلال محمد}}
{{ب|وآن‌همه پیرایه بسته جنت فردوس|بو که قبولش کند بلال محمد}}


{{ب|همچو زمین خواهد آسمان که بیفتداتا بدهد بوسه بر نعال محمد}}
{{ب|همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد|تا بدهد بوسه بر نعال محمد}}


{{ب|شمس و قمر در زمین حشر نتابدانور نتابد مگر جمال محمد}}
{{ب|شمس و قمر در زمین حشر نتابد|نور نتابد مگر جمال محمد}}


{{ب|شاید اگر آفتاب و ماه نتابنداپیش دو ابروی چون هلال محمد}}
{{ب|شاید اگر آفتاب و ماه نتابند|پیش دو ابروی چون هلال محمد}}


{{ب|چشم مرا تا به خواب دید جمالش اخواب نمی‌گیرد از خیال محمد}}
{{ب|چشم مرا تا به خواب دید جمالش|خواب نمی‌گیرد از خیال محمد}}


{{ب|سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی|عشق محمد بس است و آل محمد}}{{پایان شعر}}
{{ب|سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی|عشق محمد بس است و آل محمد}}{{پایان شعر}}
خط ۱٬۲۰۴: خط ۱٬۲۰۴:
{{ب|راه آه سحر از شوق نمی‌یارم داد|تا نباید که بشوراند خواب سحرت}}
{{ب|راه آه سحر از شوق نمی‌یارم داد|تا نباید که بشوراند خواب سحرت}}


{{ب|هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو رااهیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت}}
{{ب|هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را|هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت}}


{{ب|بارها گفته‌ام این روی به هر کس منمای اتا تأمل نکند دیده هر بی بصرت}}
{{ب|بارها گفته‌ام این روی به هر کس منمای|تا تأمل نکند دیده هر بی بصرت}}


{{ب|بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست انتواند که ببیند مگر اهل نظرت}}
{{ب|بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست|نتواند که ببیند مگر اهل نظرت}}


{{ب|راه صد دشمنم از بهر تو می‌باید داداتا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت}}
{{ب|راه صد دشمنم از بهر تو می‌باید داد|تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت}}


{{ب|آن چنان سخت نیاید سر من گر برودانازنینا که پریشانی مویی ز سرت}}
{{ب|آن چنان سخت نیاید سر من گر برود|نازنینا که پریشانی مویی ز سرت}}


{{ب|غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی|زحمت خویش نمی‌خواهد بر رهگذرت}}{{پایان شعر}}
{{ب|غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی|زحمت خویش نمی‌خواهد بر رهگذرت}}{{پایان شعر}}
خط ۱٬۲۲۹: خط ۱٬۲۲۹:
{{ب|آشنایان ره بدین معنی برند|در سرای خاص، بارعام نیست}}
{{ب|آشنایان ره بدین معنی برند|در سرای خاص، بارعام نیست}}


{{ب|تا نسوزد برنیاید بوی عوداپخته داند کاین سخن با خام نیست}}
{{ب|تا نسوزد برنیاید بوی عود|پخته داند کاین سخن با خام نیست}}


{{ب|هر کسی را نام معشوقی که هست امی‌برد، معشوق ما را نام نیست}}
{{ب|هر کسی را نام معشوقی که هست|می‌برد، معشوق ما را نام نیست}}


{{ب|سرو را با جمله زیبایی که هست اپیش اندام تو هیچ اندام نیست}}
{{ب|سرو را با جمله زیبایی که هست|پیش اندام تو هیچ اندام نیست}}


{{ب|مستی از من پرس و شور عاشقی او آن کجا داند که درد آشام نیست}}
{{ب|مستی از من پرس و شور عاشقیآن کجا داند که درد آشام نیست}}


{{ب|باد صبح و خاک شیراز آتشیست اهر که را در وی گرفت آرام نیست}}
{{ب|باد صبح و خاک شیراز آتشیست|هر که را در وی گرفت آرام نیست}}


{{ب|خواب بی‌هنگامت از ره می‌برد|ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست}}
{{ب|خواب بی‌هنگامت از ره می‌برد|ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست}}
۵٬۹۰۸

ویرایش

منوی ناوبری