۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
|والدین= علیاوسط اکبریمنفردـ گرجی رشیدیپور | |والدین= علیاوسط اکبریمنفردـ گرجی رشیدیپور | ||
}} | }} | ||
'''مریم اکبریمنفرد'''، (زاده ۱۳۵۴، تهران) زندانی سیاسی که در تظاهرات سراسری دیماه ۱۳۸۸، بازداشت شد؛ و در ۱۱ خردادماه ۱۳۸۹، توسط '''[[قاضی صلواتی]]''' به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام مریم اکبریمنفرد محاربه به خاطر عضویت در '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' است که وی این اتهام را رد کرده و قاضی صلواتی در دادگاه به او گفته بود که تو جور خواهر و برادرانت را میکشی. ۴ تن از اعضای خانوادهی مریم اکبریمنفرد از هواداران سازمان مجاهدین خلق در دهه ۱۳۶۰، اعدام شدهاند. دو برادر او در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' و برادر کوچک و خواهر دیگرش نیز در [[قتلعام ۶۷|'''قتلعام سال ۱۳۶۷''']]، اعدام شدند. مریم اکبریمنفرد در دادگاه اجازه تعیین وکیل نداشت و وکیل تسخیری برای او مشخص کردند. زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد مادر دو فرزند دختر است. دختر کوچک او حین بازداشت مادرش ۴ساله بود. وی همچنین سرپرست دختر خواهرش نیز است. مریم اکبریمنفرد دیپلمه و خانهدار است. زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد، هم اکنون یازدهمین سال از حبس خود را بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرد. خانم مریم اکبریمنفرد پس از حدود ۹ ماه تحمل حبس در یکی از سلولهای انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین، بند متادون، و از مهرماه ۱۳۸۹، در زندان رجایی شهر محکومیت خود را سپری کرده است؛ و در اردیبهشت ۱۳۹۰، به همراه ۸ زن زندانی دیگر به زندان قرچک ورامین منتقل گردید. وی در این زندان، پس از اعتراض به شرایط زندان و نوشتن نامههای متعدد به مراجع مختلف و احمد شهید، گزارشگر سابق ویژهی حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، به بند زنان زندان اوین منتقل شده و تا کنون در زندان اوین محبوس است. سازمان عفو بینالملل در بیانیهای خواستار آزادی بیقید و شرط مریم اکبریمنفرد، زندانی عقیدتی سیاسی محبوس در زندان اوین شد. این سازمان از مقامات رژیم ایران خواستهاست که به آزار و شکنجه این زندانی و خانوادهاش پایان دهند. | '''مریم اکبریمنفرد'''، (زاده ۱۳۵۴، تهران) زندانی سیاسی که در تظاهرات سراسری دیماه ۱۳۸۸، بازداشت شد؛ و در ۱۱ خردادماه ۱۳۸۹، توسط '''[[قاضی صلواتی]]''' به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام مریم اکبریمنفرد محاربه به خاطر عضویت در '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' است که وی این اتهام را رد کرده و قاضی صلواتی در دادگاه به او گفته بود که تو جور خواهر و برادرانت را میکشی. ۴ تن از اعضای خانوادهی مریم اکبریمنفرد از هواداران سازمان مجاهدین خلق در دهه ۱۳۶۰، اعدام شدهاند. دو برادر او در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' و برادر کوچک و خواهر دیگرش نیز در [[قتلعام ۶۷|'''قتلعام سال ۱۳۶۷''']]، اعدام شدند. مریم اکبریمنفرد در دادگاه اجازه تعیین وکیل نداشت و وکیل تسخیری برای او مشخص کردند. زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد مادر دو فرزند دختر است. دختر کوچک او حین بازداشت مادرش ۴ساله بود. وی همچنین سرپرست دختر خواهرش نیز است. مریم اکبریمنفرد دیپلمه و خانهدار است. زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد، هم اکنون یازدهمین سال از حبس خود را بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرد. خانم مریم اکبریمنفرد پس از حدود ۹ ماه تحمل حبس در یکی از سلولهای انفرادی بازداشتگاه [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|'''وزارت اطلاعات''']] موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین، بند متادون، و از مهرماه ۱۳۸۹، در زندان رجایی شهر محکومیت خود را سپری کرده است؛ و در اردیبهشت ۱۳۹۰، به همراه ۸ زن زندانی دیگر به زندان قرچک ورامین منتقل گردید. وی در این زندان، پس از اعتراض به شرایط زندان و نوشتن نامههای متعدد به مراجع مختلف و احمد شهید، گزارشگر سابق ویژهی حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، به بند زنان زندان اوین منتقل شده و تا کنون در زندان اوین محبوس است. سازمان عفو بینالملل در بیانیهای خواستار آزادی بیقید و شرط مریم اکبریمنفرد، زندانی عقیدتی سیاسی محبوس در زندان اوین شد. این سازمان از مقامات رژیم ایران خواستهاست که به آزار و شکنجه این زندانی و خانوادهاش پایان دهند. | ||
== خانواده مریم اکبریمنفرد == | == خانواده مریم اکبریمنفرد == | ||
زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد خانهدار و دیپلمه، دارای دو فرزند دختر به نامهای زهرا و سارا است. سارا دختر کوچک او حین بازداشت مادرش ۴ساله بود. وی همچنین سرپرست دختر خواهرش نیز است. ۴ تن از اعضای خانوادهی مریم اکبریمنفرد از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|'''سازمان مجاهدین خلق''']] در دهه ۱۳۶۰، اعدام شدهاند. دو برادر او در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران و برادر کوچک و خواهر دیگرش به نام رقیه نیز در قتلعام سال ۱۳۶۷، اعدام شدند.<ref name=":0">[https://javanehha.com/2019/11/15/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/ زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد کیست؟ - سایت جوانهها]</ref> | زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد خانهدار و دیپلمه، دارای دو فرزند دختر به نامهای زهرا و سارا است. سارا دختر کوچک او حین بازداشت مادرش ۴ساله بود. وی همچنین سرپرست دختر خواهرش نیز است. ۴ تن از اعضای خانوادهی مریم اکبریمنفرد از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|'''سازمان مجاهدین خلق''']] در دهه ۱۳۶۰، اعدام شدهاند. دو برادر او در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران و برادر کوچک و خواهر دیگرش به نام رقیه نیز در قتلعام سال ۱۳۶۷، اعدام شدند.<ref name=":0">[https://javanehha.com/2019/11/15/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/ زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد کیست؟ - سایت جوانهها]</ref> | ||
رضا اکبریمنفرد، برادر مریم اکبریمنفرد نیز در زندان رجایی شهر زندانی است. او به اتهام اجتماع و تبانی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران به ۵ سال شش ماه زندان محکوم شده و از دی ماه ۱۳۹۱، در زندان بهسر میبرد.<ref>[https://persian.iranhumanrights.org/1396/07/maryam-akbari-monfard-treatment/ مریم اکبریمنفرد ۸ سال زندان بدون مرخصی - سایت کمپین حقوق بشر ایران]</ref> | رضا اکبریمنفرد، برادر مریم اکبریمنفرد نیز در زندان رجایی شهر زندانی است. او به اتهام اجتماع و تبانی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران به ۵ سال شش ماه زندان محکوم شده و از دی ماه ۱۳۹۱، در زندان بهسر میبرد.<ref>[https://persian.iranhumanrights.org/1396/07/maryam-akbari-monfard-treatment/ مریم اکبریمنفرد ۸ سال زندان بدون مرخصی - سایت کمپین حقوق بشر ایران]</ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== اتهام، دستگیری و زندان == | == اتهام، دستگیری و زندان == | ||
مریم اکبریمنفردپس از تظاهرات روز عاشورا در نهم دیماه ۱۳۸۸، در منزلش بازداشت شد و روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۹، به اتهام محاربه به خاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق | مریم اکبریمنفردپس از تظاهرات روز عاشورا در نهم دیماه ۱۳۸۸، در منزلش بازداشت شد و روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۹، به اتهام محاربه به خاطر هواداری از [[سازمان مجاهدین خلق ایران|'''سازمان مجاهدین خلق ایران''']]، توسط [[ابوالقاسم صلواتی|'''قاضی صلواتی''']] در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد، وی این اتهام را هرگز نپذیرفته و بارها آن را رد کرده است. قاضی صلواتی در جلسه دادگاه خطاب به مریم اکبریمنفرد گفته بود: «تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی»<ref>[https://kayhan.london/fa/1395/11/29/%D8%B4%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84 شکایت مریم اکبریمنفرد از اعدامهای سال ۶۷ به سازمان ملل - کیهان لندن]</ref> | ||
مریم اکبریمنفرد در دادگاه اجازه تعیین وکیل نداشت و وکیل تسخیری برای او مشخص کردند.<ref name=":0" /> | مریم اکبریمنفرد در دادگاه اجازه تعیین وکیل نداشت و وکیل تسخیری برای او مشخص کردند.<ref name=":0" /> | ||
مریم اکبریمنفرد که در بند زنان زندان اوین یازدهمین سال محکومیت خود را سپری میکند، طی نامهای با اشاره به نحوهی بازداشتش در نهم دیما ۱۳۸۸، گفته است:<blockquote>«نیمه شب ۹ دی ماه ۱۳۸۸، شبی سرد و بارانی، به بهانهی پارهای از توضیحات مرا از کودکانم جدا کردند که به دفتر پیگیری ببرند و تا ظهر ۱۰ دی بازگردم… به دلیل این که همسرم منزل نبود اجازه خواستم صبح زود بعد از راهی کردن بچهها به مدرسه و مهدکودک خودم را به دفتر پیگیری معرفی کنم که موافقت نکردند…»<ref name=":1">[https://fa.iran-hrm.com/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2/ نامه مریم اکبریمنفرد زندانی سیاسی... - سایت مانیتورینگ حقوق بشر ایران]</ref> </blockquote> یکی از همبندیهای مریم اکبریمنفرد را در سال ۱۳۹۰، برای رسیدگی به پروندهاش به دادگاه صلواتی بردند، این همبندی که از نظر فکری و سیاسی با مریم اکبریمنفرد متضاد بود، میگوید که تصمیم گرفتم تا به قاضی صلواتی اعتراض کنم که چرا حکم به این سنگینی به مریم اکبریمنفرد داده که تنها اتهامش شرکت در تظاهرات عاشورای سال ۱۳۸۸، بوده است. پس از پایان دادگاه، به قاضی صلواتی گفتم مریم اکبریمنفرد چهکار کرده که باید ۱۵ سال در زندان بماند؟ او یک زن خانهدار بوده و سه دختر کودک و نوجوان دارد؛ و هیچ فعالیت جدی سیاسی هم نداشته است. صلواتی در جواب گفت، خُب اینها به شما دروغ میگویند که ما کاری نکردهایم. باز اصرار کردم و پرسدم چرا این حکم سنگین را به مریم دادهاید؟ او کاری نکرده است که مستحق ۱۵ سال زندان باشد، صلواتی به رئیس دفترش میگوید پرونده مریم را بیاور تا به این خانم بگویم اتهامات او دقیقاً چه بوده است. همبندی مریم اکبریمنفرد میگوید، قاضی صلواتی پشت سرهم پرونده را ورق زد و گفت: ببین! چهاربرادر و خواهرش در دهه شصت اعدام شدند. گفتم یعنی این که چهار برادر و خواهرش اعدام شدند اتهام مریم است؟ در این مورد که او باید شاکی باشد نه شما. قاضی صلواتی دوباره پرونده را ورق زد و این بار گفت: یکی دوتا از خواهر برادرهاش در اردوگاه اشرف هستند. گفتم اتهام خود مریم چیه؟ و جوابی نگرفتم…<ref name=":3">[https://www.gozaar.net/a/9810 ژیلا بنییعقوب: مریم اکبریمنفرد قدیمیترین زندانی سیاسی بند زنان اوین است - سایت گذار]</ref> | مریم اکبریمنفرد که در بند زنان زندان اوین یازدهمین سال محکومیت خود را سپری میکند، طی نامهای با اشاره به نحوهی بازداشتش در نهم دیما ۱۳۸۸، گفته است:<blockquote>«نیمه شب ۹ دی ماه ۱۳۸۸، شبی سرد و بارانی، به بهانهی پارهای از توضیحات مرا از کودکانم جدا کردند که به دفتر پیگیری ببرند و تا ظهر ۱۰ دی بازگردم… به دلیل این که همسرم منزل نبود اجازه خواستم صبح زود بعد از راهی کردن بچهها به مدرسه و مهدکودک خودم را به دفتر پیگیری معرفی کنم که موافقت نکردند…»<ref name=":1">[https://fa.iran-hrm.com/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2/ نامه مریم اکبریمنفرد زندانی سیاسی... - سایت مانیتورینگ حقوق بشر ایران]</ref> </blockquote> یکی از همبندیهای مریم اکبریمنفرد را در سال ۱۳۹۰، برای رسیدگی به پروندهاش به دادگاه [[ابوالقاسم صلواتی|'''قاضی صلواتی''']] بردند، این همبندی که از نظر فکری و سیاسی با مریم اکبریمنفرد متضاد بود، میگوید که تصمیم گرفتم تا به قاضی صلواتی اعتراض کنم که چرا حکم به این سنگینی به مریم اکبریمنفرد داده که تنها اتهامش شرکت در تظاهرات عاشورای سال ۱۳۸۸، بوده است. پس از پایان دادگاه، به قاضی صلواتی گفتم مریم اکبریمنفرد چهکار کرده که باید ۱۵ سال در زندان بماند؟ او یک زن خانهدار بوده و سه دختر کودک و نوجوان دارد؛ و هیچ فعالیت جدی سیاسی هم نداشته است. صلواتی در جواب گفت، خُب اینها به شما دروغ میگویند که ما کاری نکردهایم. باز اصرار کردم و پرسدم چرا این حکم سنگین را به مریم دادهاید؟ او کاری نکرده است که مستحق ۱۵ سال زندان باشد، صلواتی به رئیس دفترش میگوید پرونده مریم را بیاور تا به این خانم بگویم اتهامات او دقیقاً چه بوده است. همبندی مریم اکبریمنفرد میگوید، قاضی صلواتی پشت سرهم پرونده را ورق زد و گفت: ببین! چهاربرادر و خواهرش در دهه شصت اعدام شدند. گفتم یعنی این که چهار برادر و خواهرش اعدام شدند اتهام مریم است؟ در این مورد که او باید شاکی باشد نه شما. قاضی صلواتی دوباره پرونده را ورق زد و این بار گفت: یکی دوتا از خواهر برادرهاش در اردوگاه اشرف هستند. گفتم اتهام خود مریم چیه؟ و جوابی نگرفتم…<ref name=":3">[https://www.gozaar.net/a/9810 ژیلا بنییعقوب: مریم اکبریمنفرد قدیمیترین زندانی سیاسی بند زنان اوین است - سایت گذار]</ref> | ||
زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد در سال ۱۳۹۴، از دیوانعالی کشور درخواست اعاده دارسی کرد. این دیوان درخواست بررسی مجدد پرونده را رد کرد؛ اما گفت که میتوان از دادگاه بدوی برای کاهش محکومیت اقدام کرد. با این وجود شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی حکم اولیه را ابقا کرد.<ref name=":4">[https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-48815283 مریم اکبریمنفرد باید طبق قانون آزاد شود - سایت دویچهوله فارسی]</ref> | زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد در سال ۱۳۹۴، از دیوانعالی کشور درخواست اعاده دارسی کرد. این دیوان درخواست بررسی مجدد پرونده را رد کرد؛ اما گفت که میتوان از دادگاه بدوی برای کاهش محکومیت اقدام کرد. با این وجود شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی حکم اولیه را ابقا کرد.<ref name=":4">[https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-48815283 مریم اکبریمنفرد باید طبق قانون آزاد شود - سایت دویچهوله فارسی]</ref> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== تبعید و شرایط سخت زندان == | == تبعید و شرایط سخت زندان == | ||
[[پرونده:منفرد15.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|مریم اکبریمنفرد]] | [[پرونده:منفرد15.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|مریم اکبریمنفرد]] | ||
زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد ضمن اشاره به شرایط و روزهای سخت زندان و تبعید به زندانهای گوهردشت و قرچک ورامین از مادران و پدرانی گفته است که از دیدار آخر با فرزندانشان محروم بوده اند:<blockquote>«این سالها فراز و نشیب بسیار داشت. به گوهردشت و قرچک ورامین تبعید شدم. دختران زیبای من بزرگ شدند ولی کسی ندانست چطور گذشت. همان گونه که کسی ندانست بر پدران و مادران داغدار و چشم انتظار ما چه گذشت. پدر و مادرانی که در روزهای ملاقات به جای دیدار عزیزانشان ساک خونین تحویل گرفتند. پدران و مادرانی که به جای دیدن دخترانشان یک اسکناس پنجاه تومانی بابت مهریه دریافت کردند. تمام این سالها با مشقتهایش گذشت… در سلولهایی بودم که حس میکردم در روزگاری خیلی دور خواهرم و برادرانم در | زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد ضمن اشاره به شرایط و روزهای سخت زندان و تبعید به زندانهای گوهردشت و قرچک ورامین از مادران و پدرانی گفته است که از دیدار آخر با فرزندانشان محروم بوده اند:<blockquote>«این سالها فراز و نشیب بسیار داشت. به گوهردشت و قرچک ورامین تبعید شدم. دختران زیبای من بزرگ شدند ولی کسی ندانست چطور گذشت. همان گونه که کسی ندانست بر پدران و مادران داغدار و چشم انتظار ما چه گذشت. پدر و مادرانی که در روزهای ملاقات به جای دیدار عزیزانشان ساک خونین تحویل گرفتند. پدران و مادرانی که به جای دیدن دخترانشان یک اسکناس پنجاه تومانی بابت مهریه دریافت کردند. تمام این سالها با مشقتهایش گذشت… در سلولهایی بودم که حس میکردم در روزگاری خیلی دور خواهرم و برادرانم در اینجا بودهاند. پیش از این برای به دست آوردن نشانی از عزیزانم در خاورانها بودیم و حال احساس میکنم به آنها نزدیکترم و حضورشان را حس میکنم. اینجا در هر در و دیواری نشانی از آنها حک شده است… جفای این رژیم سفاک همیشه با ما بوده و هست. مادرم را در کودکی از دست دادم و پدرم چشم انتظار از دنیا رفت؛ ولی یک چیز را همیشه میدانستیم و به آن آگاه بودیم: این که دست باندهای اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالی همگی به خون عزیزانمان آغشته است. اصولگراها با شمشیری کشیده از روبرو و اصلاحطلبان با نقابی برچهره و گاه نزدیکتر از آنچه بشود باور کرد، با فریب و ریا نشسته بر سفرههامان در چهاردیورای زندان، با رخنه کردن در خلوتمان در چهرهی دوست و با ادعای همدلی، تازیانهها زدند که التیام آن میسر نگردد مگر با رخ نمودن چهرهی تکتکشان از زیر نقاب ریا و بر ملا نمودن ِ دستانی خونین که زیر ردای مکر پنهان کردهاند و اعتدالیها که ملغمهای هستند از این دو، قاطعیت استبدادی کور و مکری خانمان سوز… اتهاممان دفاع از خلق بود. تبعید و شکنجه و اعدام حقمان بود؛ چرا که از نگفتهها گفتیم. سالهای طولانی در سیاهچالهای رژیم حقمان بود چرا که از برابری و برادری و عدالت گفتیم. این سالها با تمام فراز و فرودهایش سپری شد. من ایستادهام مقاومتر از همیشه در برابر سالهای حبس پیش رو چرا که باور دارم روشناندیشانی را که دفاع از حق سرلوحهی مبارزاتشان بوده و هست و خواستم پای در رکابشان در کنار هممیهنان عزیزمان صدایی باشم از بیصدایان جامعهی زخمخوردهمان… در آستانهی دهمین سال حبسم درود میفرستم بر تک تک مبارزان راه آزادی که تحمل سالهای حبس و محرومیت و درد مقاومترشان ساخت و شادمان از افزایش آگاهی و شناخت جامعهی درد کشیده که حصار دروغین باندهای این حزب تک صدا و ارتجاعی را در نوردیده به طلیعهی فردا نزدیکتر میشود.»<ref name=":1" /> </blockquote>زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد، هم اکنون یازدهمین سال از حبس خود را بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرد. خانم مریم اکبریمنفرد پس از حدود ۹ ماه تحمل حبس در یکی از سلولهای انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین، بند متادون، و از مهرماه ۱۳۸۹، در زندان رجایی شهر تحمل محکومیت خود را سپری کرده است؛ و در اردیبهشت ۱۳۹۰، به همراه ۸ زن زندانی دیگر به زندان قرچک ورامین منتقل گردید. وی در این زندان، پس از اعتراض به شرایط زندان و نوشتن نامههای متعدد به مراجع مختلف و احمد شهید، گزارشگر سابق ویژهی حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، به بند زنان زندان اوین منتقل شده و تا کنون در زندان اوین محبوس است.<ref>[https://irankargar.com/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%B3/ خودداری مریم اکبریمنفرد از حضور در جلسه بازپرسی - سایت ایران کارگر]</ref> | ||
زهرا دختر مریم اکبریمنفرد که در شب بازداشتِ مادرش ۱۱ ساله بود بزرگ شده است؛ و برخلاف میل مادرش به خاطر فشارهای زیادی که در این سالیان بر آنان وارد شده لب به اعتراض گشود. زهرا از رنجهای ده ساله میگوید. رنجی که که انتهای آن پیدا نیست. زهرا دربارهی مادرش میگوید: «مطمئنم مادر من در سمت درست تاریخ ایستاده است. مطمئنم ظلم پایدار نمیماند. پس از ده سال زندان، هر روز که میگذرد ما هم مثل مادرمان قویتر میشویم… مادر من اصلاً دلش نمیخواست که ما در سنین پایین وارد مسائل سیاسی شویم اما آنقدر به ما فشار وارد میکنند که مجبوریم اعتراض کنیم»<ref>[http://negah.org/5003 زهرا دختر مریم اکبریمنفرد از ده سال دوری میگوید - سایت نگاه]</ref> | زهرا دختر مریم اکبریمنفرد که در شب بازداشتِ مادرش ۱۱ ساله بود بزرگ شده است؛ و برخلاف میل مادرش به خاطر فشارهای زیادی که در این سالیان بر آنان وارد شده لب به اعتراض گشود. زهرا از رنجهای ده ساله میگوید. رنجی که که انتهای آن پیدا نیست. زهرا دربارهی مادرش میگوید: «مطمئنم مادر من در سمت درست تاریخ ایستاده است. مطمئنم ظلم پایدار نمیماند. پس از ده سال زندان، هر روز که میگذرد ما هم مثل مادرمان قویتر میشویم… مادر من اصلاً دلش نمیخواست که ما در سنین پایین وارد مسائل سیاسی شویم اما آنقدر به ما فشار وارد میکنند که مجبوریم اعتراض کنیم»<ref>[http://negah.org/5003 زهرا دختر مریم اکبریمنفرد از ده سال دوری میگوید - سایت نگاه]</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد در نامهای از زندان که خطاب به مردم ایران نوشته و قسمتی هم در بیانیه عفو بینالملل درج شده است، داستان رنجهای خانوادهاش را شرح داده که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«... غلامرضا اکبری منفرد، برادر دیگرم، نیز در سال ۶۲ دستگیر شد و در سال ۶۴ و زیر شکنجه به شهادت رسید. مادرم، گرجی بشیری پور، که در دهه چهارم زندگی خود بود، بر اثر فشارهای روحی ناشی از این صدمات، به ویژه اعدام خواهرم، رقیه، که دختری خردسال داشت، دارفانی را وداع گفت. پدرم، علی اوسط اکبری منفرد، در سال ۸۴، پس از سالها تحمل رنج فرزندانش در زندانها و اعدام آنها، ناامید از دیدار تعداد دیگری از فرزندانش که در اشرف بودند و دیدار با آنها جرم محسوب میشد، به جهان باقی شتافت. در حال حاضر تعدادی از اعضای خانوادهام – برادر، خواهر و بردارزاده و خواهرزاده- در آلبانی هستند و سالها است امکان دیدار با آنها را نداریم. ضمن این که خودم هم اکنون در زندان اوین، در هشتیمن سال دوران محکومیت ۱۵ سالهام هستم و برادر دیگرم، رضا اکبری منفرد، ۶۳ ساله، در زندان رجاییشهر محکومیت ۱۷ ساله خود را طی میکند.»<ref name=":2" /> </blockquote> | زندانی سیاسی مریم اکبریمنفرد در نامهای از زندان که خطاب به مردم ایران نوشته و قسمتی هم در بیانیه عفو بینالملل درج شده است، داستان رنجهای خانوادهاش را شرح داده که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«... غلامرضا اکبری منفرد، برادر دیگرم، نیز در سال ۶۲ دستگیر شد و در سال ۶۴ و زیر شکنجه به شهادت رسید. مادرم، گرجی بشیری پور، که در دهه چهارم زندگی خود بود، بر اثر فشارهای روحی ناشی از این صدمات، به ویژه اعدام خواهرم، رقیه، که دختری خردسال داشت، دارفانی را وداع گفت. پدرم، علی اوسط اکبری منفرد، در سال ۸۴، پس از سالها تحمل رنج فرزندانش در زندانها و اعدام آنها، ناامید از دیدار تعداد دیگری از فرزندانش که در اشرف بودند و دیدار با آنها جرم محسوب میشد، به جهان باقی شتافت. در حال حاضر تعدادی از اعضای خانوادهام – برادر، خواهر و بردارزاده و خواهرزاده- در آلبانی هستند و سالها است امکان دیدار با آنها را نداریم. ضمن این که خودم هم اکنون در زندان اوین، در هشتیمن سال دوران محکومیت ۱۵ سالهام هستم و برادر دیگرم، رضا اکبری منفرد، ۶۳ ساله، در زندان رجاییشهر محکومیت ۱۷ ساله خود را طی میکند.»<ref name=":2" /> </blockquote> | ||
=== نامهی مریم اکبریمنفرد و گلرخ ایرایی === | === نامهی مریم اکبریمنفرد و [[گلرخ ایرایی]] === | ||
[[پرونده:منفرد9.JPG|بندانگشتی|مریم اکبریمنفرد و گلرخ ایرایی]] | [[پرونده:منفرد9.JPG|بندانگشتی|مریم اکبریمنفرد و گلرخ ایرایی]] | ||
زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین مریم اکبریمنفرد و گلرخ ابراهیمیایرایی طی نامهای به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن، این روز را به زنان جهان تبریک گفتند که در بخشی از این نامه آمده است: | زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین مریم اکبریمنفرد و [[گلرخ ایرایی|'''گلرخ ابراهیمیایرایی''']] طی نامهای به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن، این روز را به زنان جهان تبریک گفتند که در بخشی از این نامه آمده است: | ||
«روز جهانی زن را به زنان جهان و به زنان آزاده تبریک میگوییم. به تمامی زنانی که علیه حکومتهای مرتجع و زنستیز پیشتاز بوده و هستند؛ به زنان والا و رهایی که بنبستها و عجز و ناتوانی را در نوردیدند؛ و همواره به تحقق آزادی و رهایی مردم و کشورشان میاندیشند. تاریخ جهان نشان میدهد دو مقولهی آزادی و برابری مورد توجه همهی مبارزات سیاسی و اجتماعی بوده و هست و این دو با یکدیگر رابطه متقابل دارند. آزادی بدون وجود برابری جنسیتی منجر به غیر آزادی میشود و نابرابری اجتماعی منجر به بیارزش شدن آزادی میگردد. مطالعه وضعیت زنان در طول تاریخ نشان میدهد که نابرابریهای اجتماعی و سیاسی زنان بیش از ۸ هزار سال است که پدید آمده است. مسئله زنان فقط مسئله زنانه نیست و هر کس به مسئله زنان میپردازد به کل جامعه توجه دارد. زنان ایران نیز در طول تاریخ ثابت کردهاند که همیشه در خط مقدم نبرد علیه تبعیض جنسیتی بودهاند. نخستین دوره در تاریخ ایران که زنان به طرح مطالبات خود پرداختند همانا حضورفعال آنها در دوران مشروطه است که تا امروز همچنان ادامه دارد. به گواه اغلب کارشناسان و مدافعان حقوق زنان، ایران تنها کشوری در جهان است که هزاران زن در آن به دلیل مخالفت با ظلم وستم اعدام شده و یا زیر شکنجه به قتل رسیدهاند. در دهه ۶۰ هزاران زن و دختر جوان و زنان باردار و مادران سالخورده به خاطر بیان عقیده اعدام شدند. آنها حدود یک سوم شهدای راه آزادی ایران را تشکیل میدهند. امروزه در حاکمیت اسلامی ایران جزئیترین خواستههای زنان قابل اجرا نیست، حق طلاق یک جانبه به مردان تعلق دارد و حضانت کودکان مربوط به مردان است. تحمیل حجاب اجباری که از جزئیترین حقوق زنان بهشمار میرود حقی است که از ۱۱ اسفند ۱۳۵۷، از زنان دریغ شد… و چنانچه همه شاهد بودیم نه در دوران اصلاحات و نه در دوران اعتدال هیچگونه تغییری در شرایط حقوقی زنان به عمل نیامده است… زنان ایران زمین در ۴۰ سال کذشته هرگز در مقابل دیکتاتوری دینی سکوت نکردند و دوشادوش مردان به صفوف مبارزه علیه استبداد مذهبی پیوستند. آنها خواستار حقوق خود بوده و بهای آزادی را میپردازند تا تاریخ میهنشان ورق بخورد تا ایران را احیا کنند. | «روز جهانی زن را به زنان جهان و به زنان آزاده تبریک میگوییم. به تمامی زنانی که علیه حکومتهای مرتجع و زنستیز پیشتاز بوده و هستند؛ به زنان والا و رهایی که بنبستها و عجز و ناتوانی را در نوردیدند؛ و همواره به تحقق آزادی و رهایی مردم و کشورشان میاندیشند. تاریخ جهان نشان میدهد دو مقولهی آزادی و برابری مورد توجه همهی مبارزات سیاسی و اجتماعی بوده و هست و این دو با یکدیگر رابطه متقابل دارند. آزادی بدون وجود برابری جنسیتی منجر به غیر آزادی میشود و نابرابری اجتماعی منجر به بیارزش شدن آزادی میگردد. مطالعه وضعیت زنان در طول تاریخ نشان میدهد که نابرابریهای اجتماعی و سیاسی زنان بیش از ۸ هزار سال است که پدید آمده است. مسئله زنان فقط مسئله زنانه نیست و هر کس به مسئله زنان میپردازد به کل جامعه توجه دارد. زنان ایران نیز در طول تاریخ ثابت کردهاند که همیشه در خط مقدم نبرد علیه تبعیض جنسیتی بودهاند. نخستین دوره در تاریخ ایران که زنان به طرح مطالبات خود پرداختند همانا حضورفعال آنها در دوران مشروطه است که تا امروز همچنان ادامه دارد. به گواه اغلب کارشناسان و مدافعان حقوق زنان، ایران تنها کشوری در جهان است که هزاران زن در آن به دلیل مخالفت با ظلم وستم اعدام شده و یا زیر شکنجه به قتل رسیدهاند. در دهه ۶۰ هزاران زن و دختر جوان و زنان باردار و مادران سالخورده به خاطر بیان عقیده اعدام شدند. آنها حدود یک سوم شهدای راه آزادی ایران را تشکیل میدهند. امروزه در حاکمیت اسلامی ایران جزئیترین خواستههای زنان قابل اجرا نیست، حق طلاق یک جانبه به مردان تعلق دارد و حضانت کودکان مربوط به مردان است. تحمیل حجاب اجباری که از جزئیترین حقوق زنان بهشمار میرود حقی است که از ۱۱ اسفند ۱۳۵۷، از زنان دریغ شد… و چنانچه همه شاهد بودیم نه در دوران اصلاحات و نه در دوران اعتدال هیچگونه تغییری در شرایط حقوقی زنان به عمل نیامده است… زنان ایران زمین در ۴۰ سال کذشته هرگز در مقابل دیکتاتوری دینی سکوت نکردند و دوشادوش مردان به صفوف مبارزه علیه استبداد مذهبی پیوستند. آنها خواستار حقوق خود بوده و بهای آزادی را میپردازند تا تاریخ میهنشان ورق بخورد تا ایران را احیا کنند. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
«... قلم بر میدارم تا برای تو بنویسم. برای تو برادر رشیدم. برای تو حمیدرضای عزیزم که نمیدانم الان و در این لحظه هستی یا نه؟ و یا چه تعداد از دوستانت در آغوشت پرپر شدند و تو نتوانستی کاری انجام بدهی. خواستم از احساسم در لحظهای که خبر فاجعه بارحمله به لیبرتی را بار دیگر در شبکههای جمهوری اسلامی شنیدم برایت بنویسم. نمیدانم آیا این نامه را خواهی خواند و یا نه؟ هستی یا نه؟... روی تختم نشستهام و مدام در ذهنم فضای لیبرتی و ۲۳ شهید و تعداد زیادی زخمی را مجسم میکنم. پروردگارا! دوباره عزیزانمان با خون خود در خاک لیبرتی غلتیدند و چون گل سرخ پرپر شدند. خدایا! علیرضا است یا معصومه، محمد است یا فرشید، اسدااله، عالم یا زهرا. وای خدایا کدامشان. کدامیک روحش همچون کبوتر پرواز کرد. کدام مادر دلش داغدار شد… پس بنویسید ای قلمها و این رشادتها را در تاریخمان جاودانه کنید. دلم میخواهد فریاد بزنم: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا فریاد رسی هست… ماییم که انسانیت و شرف و اخلاق را از شما داریم و شهیدانی که تا کمال انسانیت رفتند. ماییم و دستان رو به آسمان برای پایداری بیشترتان، برای صبر جمیل تک تکتان. وقتی فکر میکنم که در این کره خاکی، در سرتاسرش کسی نیست که به این جنایتها پایان دهد، دلم میگیرد. خدایا آیا باید دنیا در تاریکی غرق شود؟ وقتی فکر میکنم نور این تاریکی شما هستید که در مقابل یک دنیا تاریکی ایستادهاید، غرق شوق و افسوس میشوم. شوق وجودتان و حضورتان دریچهای است برای نفس کشیدن و غرق در افسوس که شمایید و مقابلتان یک دنیا؛ و این بشارت خدا است که به کمی نفرات نگاه نکنید که ما فرشتگان را برای یاریتان میفرستیم؛ و من مطمئن هستم که هزاران هزار فرشته شما را همراهی میکنند. پس به یقین پیروزی از آن شماست… مریم اکبری منفرد ۹/ ۸/ ۹۴ زندان اوین»<ref>[https://iran-spring.org/is/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=1081:%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF&Itemid=428&lang=fa مریم اکبریمنفرد - سایت بهار ایران]</ref> | «... قلم بر میدارم تا برای تو بنویسم. برای تو برادر رشیدم. برای تو حمیدرضای عزیزم که نمیدانم الان و در این لحظه هستی یا نه؟ و یا چه تعداد از دوستانت در آغوشت پرپر شدند و تو نتوانستی کاری انجام بدهی. خواستم از احساسم در لحظهای که خبر فاجعه بارحمله به لیبرتی را بار دیگر در شبکههای جمهوری اسلامی شنیدم برایت بنویسم. نمیدانم آیا این نامه را خواهی خواند و یا نه؟ هستی یا نه؟... روی تختم نشستهام و مدام در ذهنم فضای لیبرتی و ۲۳ شهید و تعداد زیادی زخمی را مجسم میکنم. پروردگارا! دوباره عزیزانمان با خون خود در خاک لیبرتی غلتیدند و چون گل سرخ پرپر شدند. خدایا! علیرضا است یا معصومه، محمد است یا فرشید، اسدااله، عالم یا زهرا. وای خدایا کدامشان. کدامیک روحش همچون کبوتر پرواز کرد. کدام مادر دلش داغدار شد… پس بنویسید ای قلمها و این رشادتها را در تاریخمان جاودانه کنید. دلم میخواهد فریاد بزنم: هل من ناصر ینصرنی؟ آیا فریاد رسی هست… ماییم که انسانیت و شرف و اخلاق را از شما داریم و شهیدانی که تا کمال انسانیت رفتند. ماییم و دستان رو به آسمان برای پایداری بیشترتان، برای صبر جمیل تک تکتان. وقتی فکر میکنم که در این کره خاکی، در سرتاسرش کسی نیست که به این جنایتها پایان دهد، دلم میگیرد. خدایا آیا باید دنیا در تاریکی غرق شود؟ وقتی فکر میکنم نور این تاریکی شما هستید که در مقابل یک دنیا تاریکی ایستادهاید، غرق شوق و افسوس میشوم. شوق وجودتان و حضورتان دریچهای است برای نفس کشیدن و غرق در افسوس که شمایید و مقابلتان یک دنیا؛ و این بشارت خدا است که به کمی نفرات نگاه نکنید که ما فرشتگان را برای یاریتان میفرستیم؛ و من مطمئن هستم که هزاران هزار فرشته شما را همراهی میکنند. پس به یقین پیروزی از آن شماست… مریم اکبری منفرد ۹/ ۸/ ۹۴ زندان اوین»<ref>[https://iran-spring.org/is/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=user&id=1081:%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%AF&Itemid=428&lang=fa مریم اکبریمنفرد - سایت بهار ایران]</ref> | ||
== سخنی از برادر مریم اکبریمنفرد == | |||
... مریمدر سال ۱۳۶۰، و در شرایطی که مادرم در زندان بود تحصلات دبستانی خود را آغاز کرد؛ و تا سطح دیپلم به به درس خواندن ادامه داد. ولی آنچه که بیشتر از هر موضوع دیگری در زندگی مریم برجسته است، درد و رنجهاییست که توسط رژیم آخوندی بر او و خانوادهمان و حالا هم به فرزندانش اعمال شده است. شگفتا که هرچه مریم در دوران کودکیاش از جنایات این رژیم رنج کشیده بود، عیناً فرزندان مریم هم همان درد و رنجها را از عوامل رژیم متحمل شدهاند. مریم در حالی که فقط ۶ سال داشت، مادرمان گرجی تنها به جرم برگزاری شب هفت فرزندش که توسط همین رژیم تیرباران شده بود، علیرغم اینکه مادری داغدیده بود، دستگیر و به زندان اوین منتقل شد؛ و مریم فقط میتوانست هر ماه یکبار به دیدن مادر، آنهم از پشت شیشه کابین ملاقات برود. در همین مراسم خواهرمان رقیه اکبریمنفرد توسط پاسداران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. رقیه به ۱۰ سال حبس محکوم گردید؛ و وجود اینکه در حال گذراندن دوران حبسش بود، در سال ۱۳۶۷، و در جریان قتل عام زندانیان سیاسی به فرمان خمینی سربدار شد. | |||
زندگی مریم همواره با دردها و فراقها همراه بود. در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، علیرضا یکی دیگر از برادرانمان که تنها ۲۰ سال داشت، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، توسط نظام جمهوری اسلامی تیرباران شد؛ و بدون اینکه جسدش به خانواده تحویل داده شود، شبانه در مزار بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مریم در مهرماه ۱۳۶۴، و در زمانی که ۱۰ ساله بود، با تیرباران برادر دیگرمان غلامرضا که او نیز جرمش هواداری از سازمان مجاهدین بود، مواجه شد؛ و جسد غلامرضا هم بدون تحویل به خانواده شبانه در مزار بهشت زهرا خاکسپاری شد. نهایتاً هم در سال ۱۳۶۷ در جریان قتل عام زندانیان سیاسی خواهر و برادرمان رقیه و عبدالرضا به جرم هواداری از مجاهدین حلقآویز شدند. عجبا که همهی این فراقها و شهادتها مقدمهای بود برای اینکه مریم به خاطر نسبت خانوادگی با برادران اعدام شدهاش و در حالی که خانهدار و دارای سه فرزند خردسال بود، فقط و فقط به جرم داشتن رابطه خانوادگی با برادران شهیدش به ۱۵ سال حبس محکوم میشود. این جرم عیناً در جلسه دادگاه مریم توسط قاضی صلواتی به تفهیم شده و به او گفته بود: تو جور برادران و خواهرانت را میکشی. شگفتا که باز هم جای جلاد و قربانی عوض میشود. بهجای اینکه سردمداران این جنایات ضدبشری مجازات شوند، قربانی دلیل داشتن رابطه خانوادگی به تحمل حبس طولانیمدت محکوم میشود. در حال حاضر مریم یازدهمین سال محکومیتش را بدون حتی یک ساعت مرخصی سپری میکند. حالا نوبت سارا دختر خردسال مریم بود که در موقع دستگیری مادرش کمتر از ۴ سال داشت، میباید همان مسیر مریم را برای ملاقات مادرش در پشت کابین ملاقات طی کند...<ref>مصاحبه با حمیدرضا اکبریمنفرد برادر مریم اکبریمنفرد</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |