کاربر:Khosro/صفحه تمرین منوچهر آتشی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''منوچهر آتشی''' ، (زاده دوم مهرماه ۱۳۱۰، دهرود دشتستان – درگذشته ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبیات ایرانی بود. وی فارغ‌التحصیل رشته زبان انگلیسی از دانشسرای عالی تهران با مدرک لیسانس بود. منوچهر آتشی پیش و پس از فارغ‌التحصیل شدن، در بوشهر به تدریس پرداخت؛ و هم‌چنین به کار ترجمه و روزنامه‌نگاری و رادیو تلویزیون اشتغال داشت. منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی و مشهور شد. آشنایی با '''[[حزب توده ایران]]''' تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‏‌های مستعار در روزنامه‌‏های آن روزها منتشر كرد. اما پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|'''کودتادی ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲''']]، به خاطر مسائلی که برای این حزب به وجود آمد از حزب توده فاصله گرفت و به نوعی به فعالیت سیاسیش پایان داد. زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است؛ و هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. از آثار منوچهر آتشی می‌توان به مجموعه شعر: آهنگ دیگر، آواز خاک، دیدار در فلق، ریشه‌های شب و... اشاره کرد. سرانجام منوچهر آتشی پس از جراحی كلیه در بیمارستان سینای تهران بستری و به‌خاطر ناراحتی قلبی در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. او بنابر وصیت خودش در بندر بوشهر به خاک سپرده شد. منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = منوچهر آتشی
| تصویر                  = منوچهرآ2.JPG
| توضیح تصویر            =
| نام اصلی              =
| زمینه فعالیت          = شاعر، مترجم، آموزگار
| ملیت                  = ایرانی
| تاریخ تولد            =دوم مهرماه ۱۳۱۰
| محل تولد              = دهرود دشتستان جنوب
| والدین                =
| تاریخ مرگ              = ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴
| محل مرگ                = تهران
| | محل زندگی            = بوشهر، تهران
| مختصات محل زندگی      =
| مدفن                  = بوشهر
|در زمان حکومت          =
|اتفاقات مهم            =
| نام دیگر              =
|القاب                  =
|بنیانگذار              =
| پیشه                  =
| سال‌های نویسندگی        =
|سبک نوشتاری            =شعر نو و شعر سپید
|کتاب‌ها                  =آهنگ دیگر، آواز خاک، ریشه‌های شب، دیدار درفلق و…
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            =
|فیلم‌نامه‌ها              =
|دیوان اشعار            =
|تخلص                    =
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| همسر                  =
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
|تحصیلات                  =لیسانس زبان انگلیسی
|دانشگاه                =دانشسرای عالی تهران
|حوزه                    =
|شاگرد                  =
|استاد                  =
|علت شهرت                = سروده‌های شعری
| تأثیرگذاشته بر        =
| تأثیرپذیرفته از        =
| وب‌گاه                  =
| جوایز                  =
|گفتاورد                =
|امضا                    =
}}
'''منوچهر آتشی'''، (زاده دوم مهرماه ۱۳۱۰، دهرود دشتستان – درگذشته ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، تهران) شاعر، مترجم و پژوهشگر ادبیات ایرانی است. وی فارغ‌التحصیل رشته زبان انگلیسی از دانشسرای عالی تهران با مدرک لیسانس بود. منوچهر آتشی پیش و پس از فارغ‌التحصیل شدن، در بوشهر به تدریس پرداخت؛ و هم‌چنین به کار ترجمه و روزنامه‌نگاری و رادیو تلویزیون اشتغال داشت. منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی و مشهور شد. آشنایی با '''[[حزب توده ایران]]''' تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‏‌های مستعار در روزنامه‌‏های آن روزها منتشر کرد. اما پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|'''کودتادی ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲''']]، به خاطر مسائلی که برای این حزب به وجود آمد از حزب توده فاصله گرفت و به نوعی به فعالیت سیاسیش پایان داد. زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است؛ و هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. از آثار منوچهر آتشی می‌توان به مجموعه شعر: آهنگ دیگر، آواز خاک، دیدار در فلق، ریشه‌های شب و… اشاره کرد. سرانجام منوچهر آتشی پس از جراحی کلیه در بیمارستان سینای تهران بستری و به‌خاطر ناراحتی قلبی در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. او بنابر وصیت خودش در بندر بوشهر به خاک سپرده شد. منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.


== کودکی و تحصیلات ==
== کودکی و تحصیلات ==
منوچهر آتشی دوم مهرماه ۱۳۱۰، در روستای به نام  ''دهرود'' دشتستان جنوب متولد شد. خانواده وی جزو عشایر زنگنه كرمانشاه بودند كه در حدود ۴ نسل پیش به جنوب مهاجرت كرده بودند. نام خانوادگی او به خاطر این‌كه نام جدش ''آتش‌خان زنگنه'' بود، آتشی شد. پدر منوچهر آتشی كارمند اداره ثبت و احوال بوشهر بود.
[[پرونده:جوانی منوچه.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|جوانی منوچهر آتشی]]
منوچهر آتشی دوم مهرماه ۱۳۱۰، در روستای به نام ''دهرود'' دشتستان جنوب متولد شد. خانواده وی جزو عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که در حدود ۴ نسل پیش به جنوب مهاجرت کرده بودند. نام خانوادگی او به خاطر این‌که نام جدش ''آتش‌خان زنگنه'' بود، آتشی شد. پدر منوچهر آتشی کارمند اداره ثبت و احوال بوشهر بود.


منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸، به مكتب‌خانه رفت؛ و در همان سال‏ها قرآن و گلستان سعدی را یاد گرفت. اما به خاطر شورشی كه در کنگان شد، سال دوم را ناتمام گذاشت؛ و از كنگان به بوشهر رفت. وی در مدرسه فردوسی بوشهر ثبت نام كرد؛ و تا كلاس چهارم در این مدرسه بود؛ و در تمام این دوران شاگرد اول بود. او كلاس پنجم را به خاطر تغییر محل سكونت به مدرسه گلستان رفت؛ و کلاس ششم را در همین دبستان به پایان رساند. در این سال‏ها بود كه هوای روستا را کرد؛ و با مخالفت‏هایی كه وجود داشت، با مادر و دو برادر و خواهرش به روستا بازگشت. وی از کودکی به شعر و شاعری علاقه داشت.<ref>[http://www.shaer.ir/%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/34729- منوچهر آتشی - سایت پایگاه خبری شاعر]</ref>  
منوچهر آتشی در سال ۱۳۱۸، به مکتب‌خانه رفت؛ و در همان سال‌ها قرآن و گلستان [[سعدی|'''سعدی''']] را یاد گرفت. اما به خاطر شورشی که در کنگان شد، سال دوم را ناتمام گذاشت؛ و از کنگان به بوشهر رفت. وی در مدرسه [[فردوسی|'''فردوسی''']] بوشهر ثبت نام کرد؛ و تا کلاس چهارم در این مدرسه بود؛ و در تمام این دوران شاگرد اول بود. او کلاس پنجم را به خاطر تغییر محل سکونت به مدرسه گلستان رفت؛ و کلاس ششم را در همین دبستان به پایان رساند. در این سال‌ها بود که هوای روستا را کرد؛ و با مخالفت‌هایی که وجود داشت، با مادر و دو برادر و خواهرش به روستا بازگشت. وی از کودکی به شعر و شاعری علاقه داشت.<ref>[http://www.shaer.ir/%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/34729- منوچهر آتشی - سایت پایگاه خبری شاعر]</ref>  


در چاهكوه بود كه اولین تجربه عشقی خود را تجربه کرد. خودش می‌گوید که آن دختر خیلی روی من تأثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد. نخستین شعرهای منوچهر آتشی نیز مربوط به همین دوران است. پس از آن بود که او به بوشهر بازگشت؛ و دوره متوسطه را در دبیرستان سعادت به پایان رساند. هم‌چنین در آن سال‏ها بود كه اشعارش را در روزنامه‏های دیواری مدرسه منتشر كرد؛ و حتی در این سال‏ها در چند تئاتر نیز نقش‏هایی ایفاء كرد.<ref name=":0">[https://www.irannaz.com/news_detail_4588.html زندگینامه خودنوشت منوچهر آتشی - سایت ایران ناز]</ref>  
در چاهکوه بود که اولین تجربه عشقی خود را تجربه کرد. خودش می‌گوید که آن دختر خیلی روی من تأثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد. نخستین شعرهای منوچهر آتشی نیز مربوط به همین دوران است. پس از آن بود که او به بوشهر بازگشت؛ و دوره متوسطه را در دبیرستان سعادت به پایان رساند. هم‌چنین در آن سال‌ها بود که اشعارش را در روزنامه‌های دیواری مدرسه منتشر کرد؛ و حتی در این سال‌ها در چند تئاتر نیز نقش‌هایی ایفاء کرد.<ref name=":0">[https://www.irannaz.com/news_detail_4588.html زندگینامه خودنوشت منوچهر آتشی - سایت ایران ناز]</ref>  


== فعالیت و اشتغال ==
== فعالیت و اشتغال ==
منوچهر آتشی پس از دوران دبیرستان وارد دانشسرای عالی شیراز شد. او درسال ۱۳۳۳، آموزگاری را در شهر بوشهر آغاز کرد؛ و درسال۱۳۳۶، به دانشسرای عالی تهران رفت؛ و در رشته‌ی زبان انگلیسی با مدرک لیسانس فارغ‌التحصیل شد. درکنار تدریس در بوشهر، قزوین و تهران به فعالیت‌های فرهنگی دیگر مانند سرودن شعر، ترجمه و روزنامه نگاری نیز اشتغال داشت. از جمله، در پایان سال‌های دبیری خود مسوولیت ویراستاری را درانتشارات سازمان رادیو و تلویزیون ایران به عهده‌ داشت. وی در سال ۱۳۵۹، از خدمات دولتی بازنشسته شد و در یکی از شرکت‌های خصوصی به کار پرداخت.<ref name=":1">[https://mohamadrezateimouri.com/m-atashi/ منوچهر آتشی و هر آن‌چه که درباره او باید بدانید - سایت محمدرضا تیموری]</ref>  
منوچهر آتشی پس از دوران دبیرستان وارد دانشسرای عالی شیراز شد. او درسال ۱۳۳۳، آموزگاری را در شهر بوشهر آغاز کرد؛ و درسال۱۳۳۶، به دانشسرای عالی تهران رفت؛ و در رشته‌ی زبان انگلیسی با مدرک لیسانس فارغ‌التحصیل شد. درکنار تدریس در بوشهر، قزوین و تهران به فعالیت‌های فرهنگی دیگر مانند سرودن شعر، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز اشتغال داشت. از جمله، در پایان سال‌های دبیری خود مسوولیت ویراستاری را درانتشارات سازمان رادیو و تلویزیون ایران به عهده داشت. وی در سال ۱۳۵۹، از خدمات دولتی بازنشسته شد و در یکی از شرکت‌های خصوصی به کار پرداخت.<ref name=":1">[https://mohamadrezateimouri.com/m-atashi/ منوچهر آتشی و هر آنچه که درباره او باید بدانید - سایت محمدرضا تیموری]</ref>  


== نخستین دفتر شعر و شهرت ==
== نخستین دفتر شعر و شهرت ==
[[پرونده:منوچهرآ7.JPG|بندانگشتی|221x221پیکسل|منوچهر آتشی]]
منوچهر آتشی با سروده‌ی ”خنجرها، بوسه‌ها، پیمان‌ها” از کتاب آهنگ دیگر در سال ١٣٣٩، به شهرت رسید.<ref name=":2">[http://www.asemankafinet.ir/tag/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1+%D8%A7%D8%AA%D8%B4%DB%8C زندگینامه منوچهر آتشی - سایت آسمان]</ref>  
منوچهر آتشی با سروده‌ی ”خنجرها، بوسه‌ها، پیمان‌ها” از کتاب آهنگ دیگر در سال ١٣٣٩، به شهرت رسید.<ref name=":2">[http://www.asemankafinet.ir/tag/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C+%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1+%D8%A7%D8%AA%D8%B4%DB%8C زندگینامه منوچهر آتشی - سایت آسمان]</ref>  


زنده یاد '''[[فریدون مشیری]]''' نخستین بار از منوچهر آتشی چند شعر در صفحه ادبی مجله روشنفکر منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مرتجم و نویسنده معروف، رضا سیدحسینی در این باره در خاطره‌ای می‌گوید که او و فریدون مشیری کارمند وزارت پست و تلگراف بودند. رضا سیدحسینی می‌گوید که حدود سال ۱۳۳۹، روزی فریدون مشیری مجموعه‌ای از شعر‌های یک شاعر جوان بوشهری را به من نشان داد. شعر‌ها را خواندم و شیفته شدم. به آقای مشیری گفتم حاضرم با هزینه خودم آن‌ها را چاپ کنم. سپس هزار تومان همسرم را که برای خرید خانه پس‌انداز کرده بود، کتاب ''آهنگ دیگر'' منوچهر آتشی را چاپ کردیم. آقای آتشی هم مقدمه‌ای بر آن نوشت.<ref name=":3">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/417023-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/ دختری که منوچهر آتشی را عاشق و شاعر کرد - سایت سیمرغ]</ref>  
زنده یاد '''[[فریدون مشیری]]''' نخستین بار از منوچهر آتشی چند شعر در صفحه ادبی مجله روشنفکر منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مرتجم و نویسنده معروف، رضا سیدحسینی در این باره در خاطره‌ای می‌گوید که او و فریدون مشیری کارمند وزارت پست و تلگراف بودند. رضا سیدحسینی می‌گوید که حدود سال ۱۳۳۹، روزی فریدون مشیری مجموعه‌ای از شعرهای یک شاعر جوان بوشهری را به من نشان داد. شعرها را خواندم و شیفته شدم. به آقای مشیری گفتم حاضرم با هزینه خودم آن‌ها را چاپ کنم. سپس هزار تومان همسرم را که برای خرید خانه پس‌انداز کرده بود، کتاب ''آهنگ دیگر'' منوچهر آتشی را چاپ کردیم. آقای آتشی هم مقدمه‌ای بر آن نوشت.<ref name=":3">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/417023-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/ دختری که منوچهر آتشی را عاشق و شاعر کرد - سایت سیمرغ]</ref>  


منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' خود را به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی کرد . در این مجموعه اشعار، نگرش غیر متعارف شاعر به ذات و هستی شعر و اشیاء جلوه می‌کند. بیان شعری منوچهر آتشی بیانی است نیرومند، پُرتنش، غنی و لبریز از عواطف گرم اقلیمی است. جانمایه‌ی بینش شاعرانه‌ی منوچهر آتشی همزیستی با طبیعت بومی و بدوی جنوب است.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C/ زندگینامه منوچهر آتشی - سایت مردان پارس]</ref>  
منوچهر آتشی با انتشار مجموعه شعر ''آهنگ دیگر،'' خود را به عنوان شاعری نو آور، جامعه گرا و پویا معرفی کرد. در این مجموعه اشعار، نگرش غیر متعارف شاعر به ذات و هستی شعر و اشیاء جلوه می‌کند. بیان شعری منوچهر آتشی بیانی است نیرومند، پُرتنش، غنی و لبریز از عواطف گرم اقلیمی است. جانمایه‌ی بینش شاعرانه‌ی منوچهر آتشی همزیستی با طبیعت بومی و بدوی جنوب است.<ref>[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C/ زندگینامه منوچهر آتشی - سایت مردان پارس]</ref>  


== آشنایی با حزب توده ==
== آشنایی با حزب توده ==
آشنایی با [[حزب توده ایران]] تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‏های مستعار در روزنامه‏های آن روزها منتشر كرد؛ و حتی در ۲۹ مرداد پس از كودتا در ایجاد انگیزه به كارگران برای شورش نقش بسزایی داشت؛ اما با مسائلی كه برای حزب توده به ‏وجود آمد، از این حزب فاصله گرفت؛ و فعالیت جدی سیاسیش به نوعی پایان یافت.<ref name=":0" />  
[[پرونده:منوچه‌آ.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|منوچهر آتشی]]
آشنایی با [[حزب توده ایران]] تأثیرات بسیار زیادی بر آثار منوچهر آتشی گذاشت؛ و شعرهای زیادی برای این حزب با نام‌های مستعار در روزنامه‌های آن روزها منتشر کرد؛ و حتی در ۲۹ مرداد پس از کودتا در ایجاد انگیزه به کارگران برای شورش نقش بسزایی داشت؛ اما با مسائلی که برای حزب توده به وجود آمد، از این حزب فاصله گرفت؛ و فعالیت جدی سیاسیش به نوعی پایان یافت.<ref name=":0" />  


=== '''ازدواج''' ===
=== ازدواج ===
منوچهر آتشی دوبار ازدواج كرد كه هر دو بار بی‏ثمر بوده است. همسر اولش كه دو فرزند از او داشت، به خاطر این‌كه حاضر نشد با وی به آمریكا برود از منوچهر جدا شد. پسرش مانلی به علت بیماری كه داشت فوت كرد؛ و دخترش شقایق نیز در حال حاضر در آلمان وكیل است. منوچهر آتشی در سال ۱۳۶۱، ازدواج دیگری داشت كه آن‌هم به انجام نرسید؛ و یك دختر نیز از این ازدواج داشت.<ref name=":0" />  
منوچهر آتشی دوبار ازدواج کرد که هر دو بار بی‌ثمر بوده است. همسر اولش که دو فرزند از او داشت، به خاطر این‌که حاضر نشد با وی به آمریکا برود از منوچهر جدا شد. پسرش مانلی به علت بیماری که داشت فوت کرد؛ و دخترش شقایق نیز در حال حاضر در آلمان وکیل است. منوچهر آتشی در سال ۱۳۶۱، ازدواج دیگری داشت که آن‌هم به انجام نرسید؛ و یک دختر نیز از این ازدواج داشت.<ref name=":0" />  


== اندیشه و سبک شعری ==
== اندیشه و سبک شعری ==
منوچهر آتشی یکی از فعالان و ستون‌های اصلی ادبیات فارسی است. وی شاعری والا و پژوهشگری برجسته است. منوچهر آتشی علاوه بر فعالیت‌های ادبی، در کار ترجمه از خبرگان است. وی بیش از هر قالب ادبی، به شعر پرداخته است. فرم اشعار او، به نیما یوشیج بسیار نزدیک است. در واقع وی آخرین شاعری است که بسیار وفادارانه سبک نیما را دنبال می‌کند. اما محتوای آثار منوچهر آتشی بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت و ماندگاری او در دنیای ادبیات شده است. او شاعر روستاست. عمده‌ی اشعار وی به موضوعاتی در باب روستا و اتفاقاتی که در آن جاری است می‌پردازد. او به زندگی روستایی در اشعارش نیز بسیار پرداخته است. نگاه روستایی‌گری، چیزی است که منوچهر آتشی همیشه به دنبال آن بوده است. از نگاه او ریشه‌ی فرهنگ و مدنیت نیز حتی از دل روستا نشأت گرفته است؛ و روستا در طول تاریخ همیشه دچار یک نادیده انگاری بوده است. او به نقش روستاییان می‌پردازد؛ و معتقد است که روستاییان همیشه مبدا تحولات بزرگ در طول تاریخ بوده اند. مثلاً بسیاری از شورش‌ها، انقلاب‌ها و خیزش‌های اجتماعی همگی از دل روستا نشأت گرفته شده‌اند.<ref name=":1" />  
[[پرونده:جعبه اطلاعات منوچ.JPG|بندانگشتی|235x235پیکسل]]
منوچهر آتشی یکی از فعالان و ستون‌های اصلی ادبیات فارسی است. وی شاعری والا و پژوهشگری برجسته است. منوچهر آتشی علاوه بر فعالیت‌های ادبی، در کار ترجمه از خبرگان است. وی بیش از هر قالب ادبی، به شعر پرداخته است. فرم اشعار او، به نیما یوشیج بسیار نزدیک است. در واقع وی آخرین شاعری است که بسیار وفادارانه سبک نیما را دنبال می‌کند. اما محتوای آثار منوچهر آتشی بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت و ماندگاری او در دنیای ادبیات شده است. او شاعر روستاست. عمده‌ی اشعار وی به موضوعاتی در باب روستا و اتفاقاتی که در آن جاری است می‌پردازد. او به زندگی روستایی در اشعارش نیز بسیار پرداخته است. نگاه روستایی‌گری، چیزی است که منوچهر آتشی همیشه به دنبال آن بوده است. از نگاه او ریشه‌ی فرهنگ و مدنیت نیز حتی از دل روستا نشأت گرفته است؛ و روستا در طول تاریخ همیشه دچار یک نادیده انگاری بوده است. او به نقش روستاییان می‌پردازد؛ و معتقد است که روستاییان همیشه مبدأ تحولات بزرگ در طول تاریخ بوده اند. مثلاً بسیاری از شورش‌ها، انقلاب‌ها و خیزش‌های اجتماعی همگی از دل روستا نشأت گرفته شده‌اند.<ref name=":1" />  


صاحب‌نظران منوچهر آتشی را از نمایندگان سبک  ''شعر حجم،'' می‌دانند. این سبک با استفاده از واژه‌های کم، فضا‌های خاص شعری را ایجاد می‌کند.
صاحب‌نظران منوچهر آتشی را از نمایندگان سبک ''شعر حجم،'' می‌دانند. این سبک با استفاده از واژه‌های کم، فضاهای خاص شعری را ایجاد می‌کند.


منوچهر آتشی درباره رابطه‌اش با شعر می‌گوید:<blockquote>«من هرگز از بیرون وارد شعر نمی‌شوم. بلکه از درون شعر به بیرون سَرَک می‌کشم. من پنجاه سال است محاط در شعرم. همه چیزم را به پایش ریخته‌ام و این ادعا نیست. خیلی‌ها می‌دانند. در واقع من استمرار بلا انقطاع شعرم. من و شعرم، در هیأتی جدایی‌ناپذیر، مثل یک جریان، در بستر مکان و زمان، می‌غلتیم و می‌رویم.»<ref name=":3" /> </blockquote>زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است؛ و هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. او که همواره در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و ۶۰، به سبک نیمایی شعر می‌سروده است، در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاه‌های جدیدی در شعر پرداخته ‌است. '''«سایت آسمان»'''
منوچهر آتشی درباره رابطه‌اش با شعر می‌گوید:<blockquote>«من هرگز از بیرون وارد شعر نمی‌شوم. بلکه از درون شعر به بیرون سَرَک می‌کشم. من پنجاه سال است محاط در شعرم. همه چیزم را به پایش ریخته‌ام و این ادعا نیست. خیلی‌ها می‌دانند. در واقع من استمرار بلا انقطاع شعرم. من و شعرم، در هیأتی جدایی‌ناپذیر، مثل یک جریان، در بستر مکان و زمان، می‌غلتیم و می‌رویم.»<ref name=":3" /> </blockquote>زبان شعر منوچهر آتشی بینابین کلاسیک و خطابی است؛ و هم‌چنین شاعری با قدرت تخیل بسیار قوی و با تشبیهات بسیار در شعر. شعر وی شعر عشق است و طبیعت و نشان از شاعری توانا و آگاه و دردشناس دارد. او که همواره در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و ۶۰، به سبک نیمایی شعر می‌سروده است، در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاه‌های جدیدی در شعر پرداخته است.<ref name=":2" />


منوچهر آتشی خودش می‌گفت که هیچ کتابی نیست در حوزه فعالیتم نخوانده باشم، اگر كسانی كه به شعر و شاعری علاقه‏مند هستند و قریحه و طبع شعری دارند، به سراغ شعر بروند و گرنه به دنبال شعر رفتن كاری عبث و بیهوده است. '''«سایت ایران ناز»'''
منوچهر آتشی خودش می‌گفت که هیچ کتابی نیست در حوزه فعالیتم نخوانده باشم، اگر کسانی که به شعر و شاعری علاقه‌مند هستند و قریحه و طبع شعری دارند، به سراغ شعر بروند و گرنه به دنبال شعر رفتن کاری عبث و بیهوده است.<ref name=":0" />


منوچهر آتشی روی شاعران بسیاری تأثیر گذاشته‌ است؛ و هم‌چنین شاعران بسیاری را تربیت کرده‌است. در همین رابطه محمدعلی بهمنی شاعر معاصر، در غزلی در وصف منوچهر آتشی می‌گوید:
منوچهر آتشی روی شاعران بسیاری تأثیر گذاشته است؛ و هم‌چنین شاعران بسیاری را تربیت کرده‌است. در همین رابطه محمدعلی بهمنی شاعر معاصر، در غزلی در وصف منوچهر آتشی می‌گوید:


تو آتشی و تمام من از تو شعله‌ور است
تو آتشی و تمام من از تو شعله‌ور است
خط ۳۹: خط ۸۹:
نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز<ref name=":4">[https://www.ghalammou.com/posts/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C منوچهر آتشی - سایت قلممو]</ref>
نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز<ref name=":4">[https://www.ghalammou.com/posts/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DB%8C منوچهر آتشی - سایت قلممو]</ref>


=== '''پاسخ به منتقدین''' ===
=== پاسخ به منتقدین ===
[[پرونده:منوچه‌آ2.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل]]
در آغاز کار شعری منوچهر آتشی، نقد نویسان آن دوران و هم‌چنین بسیاری از شاعران شهرنشین، شعر او را زیر سؤال بردند؛ و وی را محصور در حصاری بسته، فاقد جهان‌بینی کافی، روستایی و انزوا طلب خواندند. فرخ تمیمی در کتاب
در آغاز کار شعری منوچهر آتشی، نقد نویسان آن دوران و هم‌چنین بسیاری از شاعران شهرنشین، شعر او را زیر سؤال بردند؛ و وی را محصور در حصاری بسته، فاقد جهان‌بینی کافی، روستایی و انزوا طلب خواندند. فرخ تمیمی در کتاب


''پلنگ دره‌ی دیزاشکن'' (زندگی وشعر منوچهر آتشی) بر وجه عاطفی و روستایی منوچهر آتشی تاکید می‌کند؛ و از شورش او علیه مظاهر شهری سخن می‌گوید. منوچهر آتشی در دوره‌ی فعالیتش در دوران شاعری با نقدهای بسیاری روبرو شده است، از این میان بعضی از آنان در جدال گفتگوهای شاعرانه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمونه‌ی بارز آن را می توان در گفتگوی محمدعلی سپانلو(شاعر، منتقد ادبی و مترجم) و منوچهر آتشی مشاهده کرد. سپانلو در باره‌ی اشعار منوچهر آتشی می‌گوید که: <blockquote>«آتشی صاحب یک رمانتیسم مردانه است. اما در باره‌ی طبیعت و زمان، ذوق رمانتیک دارد؛ و در مسائلی چون عشق جسمانی، ذوقی ندارد. آتشی درنتیجه‌ی شهر نشینی، کفاره‌ی نامنصفانه‌ای پرداخته و حتی روستایی‌گری سابق خود رادر تغزل از دست داده است.»</blockquote>  جواد مجابی (شاعر، نویسند و منتقد ادبی) نیز گفت است:<blockquote>«…داشتن تفکر روستایی، با استفاده از فضای روستایی در شعر، تفاوت دارد. نگاه آتشی، نگاه یک تهران‌نشین به تهران نیست. نگاه یک روستایی است که به خاطر عقیده‌ای که دارد، می‌ترسد. روابط شهری برایش ناشناخته است. قابل تشخیص نیست. درحالی که شاعری که شهرنشین باشد، از سطحی فراتر به مظاهر می‌نگرد...»</blockquote>منوچهر آتشی در پاسخ این منتقدان گفت:<blockquote>'''«'''…نیمای بزرگ سروده: </blockquote><blockquote>ازپس پنجاه و اندی زعمر</blockquote><blockquote>نعره بر می‌آیدم از هر رگی</blockquote><blockquote>کاش بودم باز دور از هرکسی</blockquote><blockquote>چادری و گوسفندی و سگی</blockquote><blockquote>و یا در جای دیگر باز هوای فضای روستانشینی خود را کرده و سروده:</blockquote><blockquote>من از آن دونان شهرستان نیم</blockquote><blockquote>خاطر پردرد کوهستانی‌ام.</blockquote><blockquote>نیما مثل من روستایی کامل بوده، یا من مثل او… کسانی که در نقد شعرهای من فقط یک بُعد یا یک وجه عاطفی به قول خودشان “شورش” علیه مظاهر شهری‌گری را وجهه‌ی مطالعه و بررسی شعر من گرفته‌اند، یک صدا نوشته‌اند که فلانی سراسر نوستالژی گذشته و روستاست! ولی هیچ کدام درباره‌ی نیما چنین نگفته‌اند. همین مطلب به ظاهر نوستالژی روستا یا در واقع “شورش” علیه وضع موجود آیا آن قدر اهمیت ندارد که مورد بازبینی و بررسی دقیق‌تر قرار گیرد؟ آیا حضور مستمر این  ”به ظاهر” غم غربت روستا در شعر یک شاعر، نشانه‌ی طبیعی بودن و حقیقی بودن حضور او درمقایسه با حضور ژورنالیستی بسیاری دیگر، حتی از معاریف در عرصه ادبیات مدرن ایران نیست؟…»<ref name=":1" /></blockquote>
''پلنگ دره‌ی دیزاشکن'' (زندگی وشعر منوچهر آتشی) بر وجه عاطفی و روستایی منوچهر آتشی تأکید می‌کند؛ و از شورش او علیه مظاهر شهری سخن می‌گوید. منوچهر آتشی در دوره‌ی فعالیتش در دوران شاعری با نقدهای بسیاری روبرو شده است، از این میان بعضی از آنان در جدال گفتگوهای شاعرانه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمونه‌ی بارز آن را می توان در گفتگوی محمدعلی سپانلو (شاعر، منتقد ادبی و مترجم) و منوچهر آتشی مشاهده کرد. سپانلو درباره‌ی اشعار منوچهر آتشی می‌گوید که: <blockquote>«آتشی صاحب یک رمانتیسم مردانه است. اما درباره‌ی طبیعت و زمان، ذوق رمانتیک دارد؛ و در مسائلی چون عشق جسمانی، ذوقی ندارد. آتشی درنتیجه‌ی شهرنشینی، کفاره‌ی نامنصفانه‌ای پرداخته و حتی روستایی‌گری سابق خود رادر تغزل از دست داده است.»</blockquote> جواد مجابی (شاعر، نویسند و منتقد ادبی) نیز گفت است:<blockquote>«…داشتن تفکر روستایی، با استفاده از فضای روستایی در شعر، تفاوت دارد. نگاه آتشی، نگاه یک تهران‌نشین به تهران نیست. نگاه یک روستایی است که به خاطر عقیده‌ای که دارد، می‌ترسد. روابط شهری برایش ناشناخته است. قابل تشخیص نیست. درحالی که شاعری که شهرنشین باشد، از سطحی فراتر به مظاهر می‌نگرد…»</blockquote>منوچهر آتشی در پاسخ این منتقدان گفت:<blockquote>'''«'''…نیمای بزرگ سروده: </blockquote><blockquote>ازپس پنجاه و اندی زعمر </blockquote><blockquote>نعره بر می‌آیدم از هر رگی</blockquote><blockquote>کاش بودم باز دور از هرکسی</blockquote><blockquote>چادری و گوسفندی و سگی</blockquote><blockquote>و یا در جای دیگر باز هوای فضای روستانشینی خود را کرده و سروده:</blockquote><blockquote>من از آن دونان شهرستان نیم</blockquote><blockquote>خاطر پردرد کوهستانی‌ام.</blockquote><blockquote>نیما مثل من روستایی کامل بوده، یا من مثل او… کسانی که در نقد شعرهای من فقط یک بُعد یا یک وجه عاطفی به قول خودشان ”''شورش”'' علیه مظاهر شهری‌گری را وجهه‌ی مطالعه و بررسی شعر من گرفته‌اند، یک صدا نوشته‌اند که فلانی سراسر نوستالژی گذشته و روستاست! ولی هیچ‌کدام درباره‌ی نیما چنین نگفته‌اند. همین مطلب به ظاهر نوستالژی روستا یا در واقع ”شورش” علیه وضع موجود آیا آن قدر اهمیت ندارد که مورد بازبینی و بررسی دقیق‌تر قرار گیرد؟ آیا حضور مستمر این  ”به ظاهر” غم غربت روستا در شعر یک شاعر، نشانه‌ی طبیعی بودن و حقیقی بودن حضور او درمقایسه با حضور ژورنالیستی بسیاری دیگر، حتی از معاریف در عرصه ادبیات مدرن ایران نیست؟ …»<ref name=":1" /></blockquote>


== درگذشت ==
== درگذشت ==
منوچهر آتشی پس از جراحی كلیه در بیمارستان سینای تهران بستری و به‌خاطر ناراحتی قلبی به بخش سی‌سی‌یو منتقل شد؛ و تحت مراقبت‌های پزشكی بود. اما حال وی وخیم بود و در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.<ref name=":2" />  
[[پرونده:منوچهرآ4.JPG|بندانگشتی|247x247پیکسل|مزار منوچهر آتشی در بوشهر]]
منوچهر آتشی پس از جراحی کلیه در بیمارستان سینای تهران بستری و به‌خاطر ناراحتی قلبی به بخش سی‌سی‌یو منتقل شد؛ و تحت مراقبت‌های پزشکی بود. اما حال وی وخیم بود و در روز ۲۹ آبان‌ماه ۱۳۸۴، در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.<ref name=":2" />  


او بنابر وصیت خودش در بندر بوشهر به خاک سپرده شد.
پیکر او بنابر وصیت خودش و درخواست دوستان و با رضایت بستگانش، در شهر بوشهر خاکسپاری شد؛ و اکنون در محله امامزاده عبدالمهیمن (ع) و در جوار مقبره خالو حسین دشتی از مبارزان علیه استعمار انگلیس دفن شده است.<ref>[https://www.irna.ir/news/82755837/%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%83%D9%88%DA%86-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B دوازدهمین سالکوچ منوچهر آتشی در بوشهر - خبرگزاری جمهوری اسلامی]</ref>


=== '''چهره ماندگار''' ===
=== چهره ماندگار ===
منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.'''«سایت قلممو»'''
منوچهر آتشی چند روز پیش از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات ایران معرفی شده بود.<ref name=":4" />


رضا سیدحسینی در این باره نیز در خاطره‌ای از منوچهر آتشی می‌گوید که او با همان ناشی‌گری روستایی‌اش روی صحنه رفت. پس از این‌که با بزرگان دست داد، برگشت که برود. صدایش کردند. او جایزه‌اش را نگرفته بود. همین سادگی‌اش باعث شد به خاطر چهره ماندگار شدن، آماج انتقاد شود.<ref name=":3" />  
رضا سیدحسینی در این باره نیز در خاطره‌ای از منوچهر آتشی می‌گوید که او با همان ناشی‌گری روستایی‌اش روی صحنه رفت. پس از این‌که با بزرگان دست داد، برگشت که برود. صدایش کردند. او جایزه‌اش را نگرفته بود. همین سادگی‌اش باعث شد به خاطر چهره ماندگار شدن، آماج انتقاد شود.<ref name=":3" />  


== منوچهر آتشی از نگاه دیگران ==
== منوچهر آتشی از نگاه دیگران ==
دکتر رضا براهنی در باره درگذشت منوچهر آتشی می گوید: <blockquote>«درگذشت منوچهر آتشی'''،''' نیمای جنوب ایران، ضایعه‌ای است جبران ناپذیر برای شعر فارسی. تصویرسازی بی‌همتا، نزدیک به روح شاعرانه اشیای بومی، شاعری عاشق، خطرکننده در بکارگیری واژه‌های جدید، شکننده وزن‌های جامد در جهت سطرهایی انعطاف پذیر و عاشق وارد کردن واژه‌های بومی به زبان شعر.» </blockquote>'''[[فروغ فرخزاد]]''' گفته است که به منوچهر آتشی حسودیم می‌شود. کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب اول من و به مراتب بهتر از کتاب بسیاری از شاعران بود.
[[پرونده:منوچهرآ05.JPG|بندانگشتی|260x260پیکسل|تندیس منوچهر آتشی]]
دکتر رضا براهنی درباره درگذشت منوچهر آتشی می گوید: <blockquote>«درگذشت منوچهر آتشی'''،''' نیمای جنوب ایران، ضایعه‌ای است جبران ناپذیر برای شعر فارسی. تصویرسازی بی‌همتا، نزدیک به روح شاعرانه اشیای بومی، شاعری عاشق، خطرکننده در بکارگیری واژه‌های جدید، شکننده وزن‌های جامد در جهت سطرهایی انعطاف‌پذیر و عاشق وارد کردن واژه‌های بومی به زبان شعر.» </blockquote>'''[[فروغ فرخزاد]]''' گفته است که به منوچهر آتشی حسودیم می‌شود. کتاب اول او به مراتب بهتر از کتاب اول من و به مراتب بهتر از کتاب بسیاری از شاعران بود.


'''[[سیمین بهبهانی]]''' نیز پس از درگذشت منوچهر آتشی گفت که او از شاعران طراز اول ایران است به ویژه در کار نوآوری و نگاه شاعرانه. آتشی شاگرد خلف نیما و محبوب بسیاری از مردم بود. امیدوارم مردم وی را از یاد نبرند؛ و در جایی که شایسته‌ی او است به خاک بسپارند.
'''[[سیمین بهبهانی]]''' نیز پس از درگذشت منوچهر آتشی گفت که او از شاعران طراز اول ایران است به ویژه در کار نوآوری و نگاه شاعرانه. آتشی شاگرد خلف نیما و محبوب بسیاری از مردم بود. امیدوارم مردم وی را از یاد نبرند؛ و در جایی که شایسته‌ی او است به خاک بسپارند.


'''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''' در وصف منوچهر آتشی می‌گوید: او با نخستین کتابش در صدر شاعران نسل خویش قرار گرفت؛ و طبیعت   جنوب ایران را در شعر خود به زیباترین صورت‌ها جلوه داد. آتشی همان قدر که هیکل و اندامی ستبر و پلنگ‌وار داشت، دلی کودکانه هم در سینه‌اش می‌تپید.  
'''[[محمدرضا شفیعی کدکنی]]''' در وصف منوچهر آتشی می‌گوید: او با نخستین کتابش در صدر شاعران نسل خویش قرار گرفت؛ و طبیعت   جنوب ایران را در شعر خود به زیباترین صورت‌ها جلوه داد. آتشی همان قدر که هیکل و اندامی ستبر و پلنگ‌وار داشت، دلی کودکانه هم در سینه‌اش می‌تپید.  


درباره‌ی آثار منوچهر آتشی دو کتاب نوشته شده است؛ یکی با عنوان “''منوچهر آتشی''“ به قلم محمد مختاری و دیگری  “''پلنگ دره‌ی دیزاشکن''“ از فرخ تمیمی.<ref name=":2" />  
درباره‌ی آثار منوچهر آتشی دو کتاب نوشته شده است؛ یکی با عنوان “''منوچهر آتشی''“ به قلم محمد مختاری و دیگری ''پلنگ دره‌ی دیزاشکن''“ از فرخ تمیمی.<ref name=":2" />  


== آثار منوچهر آتشی ==
== آثار منوچهر آتشی ==
منوچهر آتشی ۲۱ کتاب شعر دارد؛ و ۲۰۰۰ صفحه شعر سروده است. او شاعر تأثیرگذاری بود که بر شاعرانی هم‌چون فرخزاد، باباچاهی، سعید مهیمنی و... تأثیر گذاشت. ترجمه‌های خوبی هم داشت که به خاطر آن‌ها جایزه دریافت کرد.<ref name=":3" />  
منوچهر آتشی ۲۱ کتاب شعر دارد؛ و ۲۰۰۰ صفحه شعر سروده است. او شاعر تأثیرگذاری بود که بر شاعرانی هم‌چون فرخزاد، باباچاهی، سعید مهیمنی و… تأثیر گذاشت. ترجمه‌های خوبی هم داشت که به خاطر آن‌ها جایزه دریافت کرد.<ref name=":3" />  


مجموعه‌های شعر منوچهر آتشی عبارتند از:
مجموعه‌های شعر منوچهر آتشی عبارتند از:
خط ۸۳: خط ۱۳۶:
* غزل غزل‌های سورنا (۱۳۸۴)<ref name=":4" />  
* غزل غزل‌های سورنا (۱۳۸۴)<ref name=":4" />  


=== '''ترجمه‌ها''' ===
=== ترجمه‌ها ===
* دلاله (اثر تورنتون وایلدر)  
* دلاله (اثر تورنتون وایلدر)  
* لنین (مایاكوفسكی)  
* لنین (مایاکوفسکی)  
* فونتامارا (اثر ایگناتسیو سیلونه)
* فونتامارا (اثر ایگناتسیو سیلونه)
* مهاجران (اثر زیگموندلاوین)
* آفتاب، مهتاب
* آفتاب، مهتاب
 ”آفتاب، مهتاب“ ترجمه داستانی برای كودكان با تصویرگری اردشیر رستمی است كه منوچهر آتشی در باره‌اش گفته بود، اصل داستان‌های پریان متعلق به كُره است و او این كار را از زبان انگلیسی ترجمه كرده است.
[[پرونده:آفتاب مهتاب منوچهر آ.JPG|بندانگشتی|170x170پیکسل|آفتاب و مهتاب؛ ترجمه منوچهر آتشی]]
<blockquote>”آفتاب، مهتاب” ترجمه داستانی برای کودکان با تصویرگری اردشیر رستمی است که منوچهر آتشی درباره‌اش گفته بود، اصل داستان‌های پریان متعلق به کُره است و او این کار را از زبان انگلیسی ترجمه کرده است.</blockquote>کار تحقیقی درباره‌ی ناصرخسرو احتمالاً با ”نام ناصرخسرو در متن دوران خود” در حجمی ۲۵۰ صفحه‌ای نیز جز آخرین کارهای منوچهر آتشی است که در دست انتشار بود.


كار تحقیقی درباره‌ی ناصرخسرو احتمالاً با ”نام‌ ناصرخسرو در متن دوران خود” در حجمی ۲۵۰ صفحه‌ای نیز جز آخرین كارهای منوچهر آتشی است كه در دست انتشار بود.
اخیراً نیز مجموعه‌ای ۵ جلدی از منوچهر آتشی در بررسی شعرهای نیما یوشیج، '''[[احمد شاملو]]'''، '''[[مهدی اخوان ثالث|مهدی اخوان‌ثالث]]'''، '''[[فروغ فرخزاد]]''' و '''[[سهراب سپهری]]''' توسط انتشارات آمیتیس منتشر شد که عنوان‌های آن‌ها عبارتند از: “نیما را باز هم بخوانیم“ “شاملو در تحلیلی انتقادی“ “اخوان؛ شاعری که شعرش بود“ “فروغ در میان اشباح“ “سهراب؛ شاعر نقش‌ها“.<ref name=":2" />
[[پرونده:منوچهرآ6.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر آهنگ دیگر]]


اخیراً نیز مجموعه‌ای ۵ جلدی از منوچهر آتشی در بررسی شعرهای نیما یوشیج، '''[[احمد شاملو]]'''، '''[[مهدی اخوان ثالث|مهدی اخوان‌ثالث]]'''، '''[[فروغ فرخزاد]]''' و '''[[سهراب سپهری]]''' توسط انتشارات آمیتیس منتشر شد كه عنوان‌های آن‌ها عبارتند از: “نیما را باز هم بخوانیم“ “شاملو در تحلیلی انتقادی“ “اخوان؛ شاعری كه شعرش بود“ “فروغ در میان اشباح“ “سهراب؛ شاعر نقش‌ها“.<ref name=":2" />
=== نام اشعار در کتاب‌های شعری آتشی ===


=== '''نام اشعار در کتاب‌های شعری آتشی''' ===
==== آهنگ دیگر ====
 
==== '''آهنگ دیگر''' ====
کتاب شعر آهنگ دیگر داری ۳۶ شعر است؛ شامل:  
کتاب شعر آهنگ دیگر داری ۳۶ شعر است؛ شامل:  


آهنگ دیگر، خنجرها ـ بوسه ها، مرغ آتش، دشت انتظار، سیر حسرت، شکست، کعبه‌ها، انسان و جاده‌ها، شهر تصویر، قصه‌ی مرغ سبز، خاکستر، لب به شگفت، سوگند چشم، قلعه، چراغ، مناجات، کرانه و من، گذرگاه، زنده‌پرداز، دره‌های خالی، در غبار خواب، بر ساحل دیگر، ای چراغ قصه، احساس، احساس، رحیل، جام من، عهد، درد شهر، نعل بیگانه، بیدار، چشم من، نفرین، کوچه‌های شعر، عشق و زردشت، پند.<ref name=":2" />  
آهنگ دیگر، خنجرها ـ بوسه ها، مرغ آتش، دشت انتظار، سیر حسرت، شکست، کعبه‌ها، انسان و جاده‌ها، شهر تصویر، قصه‌ی مرغ سبز، خاکستر، لب به شگفت، سوگند چشم، قلعه، چراغ، مناجات، کرانه و من، گذرگاه، زنده‌پرداز، دره‌های خالی، در غبار خواب، بر ساحل دیگر، ای چراغ قصه، احساس، احساس، رحیل، جام من، عهد، درد شهر، نعل بیگانه، بیدار، چشم من، نفرین، کوچه‌های شعر، عشق و زردشت، پند.<ref name=":2" />  


==== '''آواز خاک''' ====
==== آواز خاک ====
[[پرونده:منوچهرآ02.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر آواز خاک]]
کتاب شعر آواز خاک نیز مشتمل بر ۴۶ شعر است:
کتاب شعر آواز خاک نیز مشتمل بر ۴۶ شعر است:


پرسش، تشویش، باغ‌های دیگر، می‌توانیم به ساحل برسیم، مثل شبی دراز، زیر ستاره‌ها، از پای سنگ صبور، آواز خاک، حادثه، طرح، پاییز، سگ آبادی دیگر، تک، غزل کوهی، کسوفی در صبح، گلگون‌سوار، مرا صدا کن، عطر هراسناک، آوای وحش، بی‌بهار سبز چشم تو، آب زمانه‌ست، مثل گلی سفید، ترانه‌هایی در مایه دشتی، رؤیا، ای خفته! ای بیدار، تو پنجره را...، ترانه دیدار، با این شکسته، حریق غروب، هشدار، بازگشت مرد، چیستان، سوگند، غم دل می‌توان، ظهور، آنان‌که  مرگ را سپری، تطهیر، رهی نمانده است، نقشهایی بر سفال، من از جنوب، در انتهای شب، بگو بخواند، از هیچ ... تا ...، غربت، یاد، انگیزه.  
پرسش، تشویش، باغ‌های دیگر، می‌توانیم به ساحل برسیم، مثل شبی دراز، زیر ستاره‌ها، از پای سنگ صبور، آواز خاک، حادثه، طرح، پاییز، سگ آبادی دیگر، تک، غزل کوهی، کسوفی در صبح، گلگون‌سوار، مرا صدا کن، عطر هراسناک، آوای وحش، بی‌بهار سبز چشم تو، آب زمانه‌ست، مثل گلی سفید، ترانه‌هایی در مایه دشتی، رؤیا، ای خفته! ای بیدار، تو پنجره را…، ترانه دیدار، با این شکسته، حریق غروب، هشدار، بازگشت مرد، چیستان، سوگند، غم دل می‌توان، ظهور، آنان‌که  مرگ را سپری، تطهیر، رهی نمانده است، نقشهایی بر سفال، من از جنوب، در انتهای شب، بگو بخواند، از هیچ تا …، غربت، یاد، انگیزه.  


==== '''دیداردر فلق''' ====
==== دیداردر فلق ====
دفتر شعر دیدار فلق، مشتمل بر ۳۹ شعر:  
دفتر شعر دیدار فلق، مشتمل بر ۳۹ شعر:  
[[پرونده:منوچ4.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر دیدار در فلق]]
غزل کوهی، بزم، وسوسه، وسوسه، در انتهای دهلیز، پاداش، نیمروز، تصویر، یک روز، سرود، بررواق شب، گل و  تفنگ  و سر اسب، من کولی، بر جاده های اطلس، سیمرغ، با آن‌که پشت پنجره خواندم، غزل شهری، دیداردرفلق، فریاد آفتاب را شب، سواری در فلق، در رگ  اسب و دل من، یاد و باد، شکار نی، شکار، تشویش‌ها، شروه، شروه، کاغذ، گر من مسیح بودم، پاداش‌ها، شاید، در آشیانه ی  منقار اگر نبودی تو، با دوستم  آن نی‌زن قدیمی، شوریده‌واری، شوریده واری دیگر، شوریده واری دیگر، این، سخنی  فتوایی، چند و چونی با فایز، جاده یعنی.


غزل کوهی، بزم، وسوسه، وسوسه، در انتهای دهلیز، پاداش، نیمروز، تصویر، یک روز، سرود، بررواق شب، گل و  تفنگ  و سر اسب، من کولی، بر جاده های اطلس، سیمرغ، با آن‌که پشت پنجره خواندم، غزل شهری، دیداردرفلق، فریاد آفتاب را شب، سواری در فلق، در رگ  اسب و دل من، یاد و باد، شکار نی، شکار، تشویش‌ها، شروه، شروه، کاغذ ، گر من مسیح بودم ، پاداش‌ها ، شاید، در آشیانه ی  منقار اگر نبودی تو، با دوستم  آن نی زن قدیمی، شوریده‌واری، شوریده واری دیگر، شوریده واری دیگر، این، سخنی  فتوایی، چند و چونی با فایز، جاده یعنی.
==== اتفاق آخر ====
 
==== '''اتفاق آخر''' ====
کتاب شعر اتاق آخر دارای ۷۴ شعر است:
کتاب شعر اتاق آخر دارای ۷۴ شعر است:
 
[[پرونده:منوچ1.JPG|بندانگشتی|180x180پیکسل|مجموعه شعر اتاق آخر]]
از زیر سنگ، چکامه ی  تصویرهای بندری، خواب کوه، شش غروب فردا، تمنای ابری، غزل‌های مکالمه، ؟؟؟، الله گفت برهما گفت ما هم، دل بیدار و جهان مرده، غزل غزل‌های سورنا، مگر نمی دانستید؟، میخانه  کشف من است، مهره و خنجر، آخرین مکالمه با، بی‌سیب بی‌سلام، درس مشق، قوقولی قو، سنفونی دهم، امرویان پیروز، شکل؟، باقی افسانه دروغ است، و عشق، چکامه‌ی ۷۷، جنین سیلی‌خورده، پیام خصوصی، حالا که ملال، می‌خواهم دوباره، زن چهارم، بالای سر تو، تاریخ تبعید، زنی فرازمان و زمین، سوگوار خفته، شال برای گردن من، از سرد به سنگ، خمار شب‌نشینی کوتاه، سوشون، رؤیا در رؤیا، نامی تازه یا انگشتی بر لبان، زمرد، Stop ! it is re،  
از زیر سنگ، چکامه ی  تصویرهای بندری، خواب کوه، شش غروب فردا، تمنای ابری، غزل‌های مکالمه، ؟، الله گفت برهما گفت ما هم، دل بیدار و جهان مرده، غزل غزل‌های سورنا، مگر نمی دانستید؟، میخانه  کشف من است، مهره و خنجر، آخرین مکالمه با، بی‌سیب بی‌سلام، درس مشق، قوقولی قو، سنفونی دهم، امرویان پیروز، شکل؟، باقی افسانه دروغ است، و عشق، چکامه‌ی ۷۷، جنین سیلی‌خورده، پیام خصوصی، حالا که ملال، می‌خواهم دوباره، زن چهارم، بالای سر تو، تاریخ تبعید، زنی فرازمان و زمین، سوگوار خفته، شال برای گردن من، از سرد به سنگ، خمار شب‌نشینی کوتاه، سوشون، رؤیا در رؤیا، نامی تازه یا انگشتی بر لبان، زمرد، Stop! it is re،  


We invite you، نان‌ها و تنورها، فصل عذرا ۲، زاده‌ی طویله مقدس در، من و افلاطون در باغ، اتفاق آخر، نقاشان و سنگ‌ها، دیدار اول، دیدار دوم، دیدار سوم، دیدار چهارم، دیدار پنجم، چاه‌کن، به خاطر شدن شاملو، منهای بیست و چند بهار، دو نیمه‌ی غایب وصف، صدای گمشده، با ماه، نیچه، خط‌ها و نقطه‌ها، قرن سیلاب چیزها، شاخ قوچ و ناخن من، ترانه‌ی خیس خورده، دیدارهای ساحلی، شکل حضور و اتفاق، آواز پسامدرن، حالا هم، درنگ در سفر، شاهدها، یار پنهان، ترانه‌ها، هنوز، سالار زخم‌ها.  
We invite you، نان‌ها و تنورها، فصل عذرا ۲، زاده‌ی طویله مقدس در، من و افلاطون در باغ، اتفاق آخر، نقاشان و سنگ‌ها، دیدار اول، دیدار دوم، دیدار سوم، دیدار چهارم، دیدار پنجم، چاه‌کن، به خاطر شدن شاملو، منهای بیست و چند بهار، دو نیمه‌ی غایب وصف، صدای گمشده، با ماه، نیچه، خط‌ها و نقطه‌ها، قرن سیلاب چیزها، شاخ قوچ و ناخن من، ترانه‌ی خیس خورده، دیدارهای ساحلی، شکل حضور و اتفاق، آواز پسامدرن، حالا هم، درنگ در سفر، شاهدها، یار پنهان، ترانه‌ها، هنوز، سالار زخم‌ها.  
[[پرونده:منوچ2.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|مجموعه شعر گندم و گیلاس]]


==== '''گندم و گیلاس''' ====
==== گندم و گیلاس ====
دفتر شعر گندم و گیلاس مشتمل بر ۶۶ شعر است:
دفتر شعر گندم و گیلاس مشتمل بر ۶۶ شعر است:


دوره گرد، های  معمولی...، شعر دوباره‌ها، با نوح  ناامید، ترجیح بندی برای...، فراقی، فراقی، و هم‌سنگ، شعر، وصف، شعری بی‌ژرفا، شروه، از جگری یگانه با نهاد جهان، از برج یخ، بامداد، تأمل تهمتن بر منازل، مه دریا‌ها چشم مرا به دوش می‌برند، زنی با چهار نام، گل‌های تابستانی، عقاب‌ها و خطابه حلاج، دلی اندوهناک، بر احتمال و بر وحشت، حرام است عشق، گورستانی در جان، چگونه دوست بدارم، صبح اردوگاه، غزلی برای چشم‌ها، معارفه، با آخرین قدم‌ها، باری آری و هزار بار نه، بیگانه، فراقی، فراقی، واقعه، ؟، اندیشه است نه تردید، همین‌جا، غزل تقدیر، سایه سایه... سایه، چکامه بازگشت سوگمندانه، آواز کودک گستاخ، چکامه مشعل‌ها، حدی، خطابه انکار، آواز گازاران، یادگاری، در گذر حرامیان، شوری کوچک، به شعر نشستن در آهن‌ها، آمده‌ایم عاشق شویم، تصویر، یشنهاد، مرکب‌خوانی، شور، زائر، غزل اطلسی ارغوانی، کشتی شکستگانیم، خیال نیست، جوی نازک، کنون که تابستان در گذر است، وسوسه، درس، مهمان‌سرای حرامی‌ها، آسانسور، بانوی گیلاس و گندم.  
دوره‌گرد، های  معمولی…، شعر دوباره‌ها، با نوح  ناامید، ترجیح بندی برای…، فراقی، فراقی، و هم‌سنگ، شعر، وصف، شعری بی‌ژرفا، شروه، از جگری یگانه با نهاد جهان، از برج یخ، بامداد، تأمل تهمتن بر منازل، مه دریاها چشم مرا به دوش می‌برند، زنی با چهار نام، گل‌های تابستانی، عقاب‌ها و خطابه حلاج، دلی اندوهناک، بر احتمال و بر وحشت، حرام است عشق، گورستانی در جان، چگونه دوست بدارم، صبح اردوگاه، غزلی برای چشم‌ها، معارفه، با آخرین قدم‌ها، باری آری و هزار بار نه، بیگانه، فراقی، فراقی، واقعه،، اندیشه است نه تردید، همین‌جا، غزل تقدیر، سایه سایه… سایه، چکامه بازگشت سوگمندانه، آواز کودک گستاخ، چکامه مشعل‌ها، حدی، خطابه انکار، آواز گازاران، یادگاری، در گذر حرامیان، شوری کوچک، به شعر نشستن در آهن‌ها، آمده‌ایم عاشق شویم، تصویر، یشنهاد، مرکب‌خوانی، شور، زائر، غزل اطلسی ارغوانی، کشتی شکستگانیم، خیال نیست، جوی نازک، کنون که تابستان در گذر است، وسوسه، درس، مهمان‌سرای حرامی‌ها، آسانسور، بانوی گیلاس و گندم.  
[[پرونده:منوچ3.JPG|بندانگشتی|195x195پیکسل|مجموعه شعر حادثه در بامداد]]


==== '''حادثه در بامداد''' ====
==== حادثه در بامداد ====
کتاب شعر حادثه در بامداد دارای ۷۴ قطعه شعر است:
کتاب شعر حادثه در بامداد دارای ۷۴ قطعه شعر است:


حادثه در بامداد :
حادثه در بامداد:
 
[[پرونده:خلیج و خزر آتشی.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل|مجموعه شعر خلیج و خزر]]
در گرگ و میش  ذهن، برگی از تقویم، در صدای فاخته، زنی  سراسیمه‌ی رویاها، نون والقلم، ثعلب‌ها  و سیاووش، جنگ و پرنده، یک شهر و دو چشم، با سایه‌ای یگانه، زنجیر عدل و سگ‌ها، از برج یخ، شقایق و پل، دو سوی پرده، لب گریه‌ی جانور تبعیدی، باغ مشروط، به مسافر دور رفته، کابوس در پارک، از آن چه هست، حادثه در بامداد، چادرهای آه، دریا دیگر، هدیه به نور شجاع، دو طرح، آواز آخری هابیل، شاهدان غیب، وست وود، خواب مجوس، آواز درختی، عاج و لعل۷ شاعر، ایکار، فرصت، نرم و سبز و سرخ، پشت در، ماه کنار خوابم، شعر بی‌نام، پرسش پاسخ، سرود راهزن پیر، خوابی در خواب، فصل بانوی بی‌هنگام، تنها همین خسوف، گروه‌ گور سامسا، گنجور، تعبیر خواب دلقک شهر، نامه، تشییع، دیوانه، تمشیت، بمان و ببین، صدا و سکوت، سه پرسش، پاسخ، ترانه، کنار واقعه، سایه پروانه، به سمت ژرفاها، چه بود نام تو، مال کوچک، پنداشتی چه؟، شکلک بزم، مناظره‌ی دو سنگ، به فاصله‌ی یک سکوت، یک مرغ مرغی نیست، به سرعت سنگ، لا لا، پرنده بر حنجره، بازگشت، نه به نه از، حکایتی است، عشق یعنی، غزل مکالمه ۳، شعر بی‌تاریخ، دل‌تنگی، در امتداد نی‌لبک و خدا. 
در گرگ و میش  ذهن، برگی از تقویم، در صدای فاخته، زنی  سراسیمه‌ی رؤیاها، نون والقلم، ثعلب‌ها  و سیاووش، جنگ و پرنده، یک شهر و دو چشم، با سایه‌ای یگانه، زنجیر عدل و سگ‌ها، از برج یخ، شقایق و پل، دو سوی پرده، لب گریه‌ی جانور تبعیدی، باغ مشروط، به مسافر دور رفته، کابوس در پارک، از آنچه هست، حادثه در بامداد، چادرهای آه، دریا دیگر، هدیه به نور شجاع، دو طرح، آواز آخری هابیل، شاهدان غیب، وست وود، خواب مجوس، آواز درختی، عاج و لعل۷ شاعر، ایکار، فرصت، نرم و سبز و سرخ، پشت در، ماه کنار خوابم، شعر بی‌نام، پرسش پاسخ، سرود راهزن پیر، خوابی در خواب، فصل بانوی بی‌هنگام، تنها همین خسوف، گروه گور سامسا، گنجور، تعبیر خواب دلقک شهر، نامه، تشییع، دیوانه، تمشیت، بمان و ببین، صدا و سکوت، سه پرسش، پاسخ، ترانه، کنار واقعه، سایه پروانه، به سمت ژرفاها، چه بود نام تو، مال کوچک، پنداشتی چه؟، شکلک بزم، مناظره‌ی دو سنگ، به فاصله‌ی یک سکوت، یک مرغ مرغی نیست، به سرعت سنگ، لا لا، پرنده بر حنجره، بازگشت، نه به نه از، حکایتی است، عشق یعنی، غزل مکالمه ۳، شعر بی‌تاریخ، دل‌تنگی، در امتداد نی‌لبک و خدا.


==== '''خلیج فارس''' ====
==== خلیج و خزر ====
دفتر شعر خلیج فارس نیز مشتمل بر ۱۹ قطعه شعر است:
دفتر شعر خلیج و خزر نیز مشتمل بر ۱۹ قطعه شعر است:


جاده بازرگان، درآمد، ورود، میانبر، میانبر ۲، خطابه، بازگشت، خواب ناخدا، پسش مکرر، بازگشت ۲، گریز، هذیان، حیرت، زمزمه، امروز، جاده، درا، میان پرده، بازگشت و مرثیه.<ref name=":2" />
جاده بازرگان، درآمد، ورود، میانبر، میانبر ۲، خطابه، بازگشت، خواب ناخدا، پسش مکرر، بازگشت ۲، گریز، هذیان، حیرت، زمزمه، امروز، جاده، درا، میان پرده، بازگشت و مرثیه.<ref name=":2" />
خط ۱۳۷: خط ۱۹۴:
== گزیده‌ی اشعار ==
== گزیده‌ی اشعار ==


=== '''آهنگ دیگر''' ===
=== آهنگ دیگر ===
شعرم سرود پاک مرغان چمن نیست
شعرم سرود پاک مرغان چمن نیست


خط ۱۸۱: خط ۲۳۸:


من باده می‌نوشم به محراب معابد
من باده می‌نوشم به محراب معابد
 
[[پرونده:منوچهرآ1.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]
من با خدایان می ستیزم
من با خدایان می ستیزم


خط ۲۳۸: خط ۲۹۵:
من قصه‌پرداز نفس‌های سیاهم
من قصه‌پرداز نفس‌های سیاهم


فرخنده می دانم سرود تلختان را
فرخنده می‌دانم سرود تلختان را


من آمدم تا بگذرم، آری چنین باد
من آمدم تا بگذرم، آری چنین باد
خط ۲۴۷: خط ۳۰۴:


انعام من کند است و زنجیر است و شلاق
انعام من کند است و زنجیر است و شلاق
 
[[پرونده:منوچهرآ5.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل|منوچهر آتشی]]
'''***'''
'''***'''


=== '''حرام است عشق''' ===
=== حرام است عشق ===
زمین
زمین


خط ۲۹۱: خط ۳۴۸:
من
من


زمین به دامن بانوی ‌آفتاب آویخته‌ست و
زمین به دامن بانوی آفتاب آویخته‌ست و


آفتاب به دامن بانوی کهکشان
آفتاب به دامن بانوی کهکشان
خط ۳۱۶: خط ۳۷۳:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهرآ04.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]


=== '''اسب سفید وحشی''' ===
=== اسب سفید وحشی ===
اسب سفید وحشی!
اسب سفید وحشی!


خط ۳۴۰: خط ۳۹۸:
عطر قصیل تازه نمی‌گیردش به خویش
عطر قصیل تازه نمی‌گیردش به خویش


در قلعه‌های سوخته ره باز می‌کنند...
در قلعه‌های سوخته ره باز می‌کنند…


اسب سفید وحشی!
اسب سفید وحشی!
خط ۳۵۸: خط ۴۱۶:
بسیار با نشیب، که بگسسته از فراز
بسیار با نشیب، که بگسسته از فراز


آن‌جا حصار نیست، غمی بسته راه خواب...
آن‌جا حصار نیست، غمی بسته راه خواب…


تارانده پر غرور پلنگان.
تارانده پر غرور پلنگان.
خط ۴۰۲: خط ۴۶۰:
اسب سفید وحشی اینک گسسته یال
اسب سفید وحشی اینک گسسته یال


خوش باش با قصیل تر خویش...
خوش باش با قصیل تر خویش…


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهرآ8.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]


=== '''بانوی گیلاس و گندم''' ===
=== بانوی گیلاس و گندم ===
بانوی گیلاس و گندم
بانوی گیلاس و گندم


خط ۴۲۱: خط ۴۸۰:
و دندانی
و دندانی


که تلالو مروارید‌های نبسته
که تلالو مرواریدهای نبسته


به آینه تقدیم می‌کند
به آینه تقدیم می‌کند
خط ۴۳۷: خط ۴۹۶:
که ستاره را
که ستاره را


به خسوفی دل انگیز می‌آراید در برکه  
به خسوفی دل‌انگیز می‌آراید در برکه  


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>


=== '''دیدار چهارم''' ===
=== دیدار چهارم ===
من اگرچه دیو سنگ فرسوده‌ام
من اگرچه دیو سنگ فرسوده‌ام


خط ۴۷۳: خط ۵۳۲:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچهراا.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]


=== '''دیدار دوم''' ===
=== دیدار دوم ===
نگاه‌ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته‌اند
نگاه‌ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته‌اند


خط ۵۱۰: خط ۵۷۰:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:آتشی منوچ.JPG|بندانگشتی|214x214پیکسل]]


=== '''سلام به پوست سبز آب''' ===
=== سلام به پوست سبز آب ===
سلام
سلام


خط ۵۱۸: خط ۵۷۹:
که زیر پوست سفید روز می‌گردد
که زیر پوست سفید روز می‌گردد


به دست تو‌، که از میان آن همه سبزی
به دست تو، که از میان آن همه سبزی


مانند ساقه‌ی تر در می‌آید
مانند ساقه‌ی تر در می‌آید
خط ۵۶۷: خط ۶۲۸:


<nowiki>***</nowiki>
<nowiki>***</nowiki>
[[پرونده:منوچ آتشی.JPG|بندانگشتی|220x220پیکسل]]


=== '''جاده یعنی...''' ===
=== جاده یعنی… ===
جاده گفتی یعنی رفتن؟
جاده گفتی یعنی رفتن؟


خط ۵۹۱: خط ۶۵۳:
که به دام آری آهوهای می‌روم و خواهم رفت و خواهم
که به دام آری آهوهای می‌روم و خواهم رفت و خواهم


که به بند آری ‌آهوهای چست زمان را
که به بند آری آهوهای چست زمان را


جاده رفتن نیست
جاده رفتن نیست
خط ۶۲۱: خط ۶۸۳:
همین
همین


== منابع: ==
== منابع ==
<references />
۵٬۸۳۱

ویرایش