کاربر:Omid/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


قسمتی از شعر گناه دریا:<blockquote>«چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم</blockquote><blockquote>اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم</blockquote><blockquote>بر این سرای ماتم و در این دیار رنج</blockquote><blockquote>بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم</blockquote><blockquote>ما را غم خزان و نشاط بهار نیست</blockquote><blockquote>آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم»</blockquote>سرانجام در سال ۱۳۴۰، فریدون مشیری سومین دفتر شعر خود را با نام «ابر» به چاپ رساند. به دلیل شهرت شعر «کوچه» که اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ در مجله روشنفکر منتشر شده بود، این مجموعه تحت عنوان «ابر و کوچه» تغییر نام پیدا کرد. قسمتی از شعر کوچه در ذیل آمده است:
قسمتی از شعر گناه دریا:<blockquote>«چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم</blockquote><blockquote>اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم</blockquote><blockquote>بر این سرای ماتم و در این دیار رنج</blockquote><blockquote>بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم</blockquote><blockquote>ما را غم خزان و نشاط بهار نیست</blockquote><blockquote>آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم»</blockquote>سرانجام در سال ۱۳۴۰، فریدون مشیری سومین دفتر شعر خود را با نام «ابر» به چاپ رساند. به دلیل شهرت شعر «کوچه» که اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ در مجله روشنفکر منتشر شده بود، این مجموعه تحت عنوان «ابر و کوچه» تغییر نام پیدا کرد. قسمتی از شعر کوچه در ذیل آمده است:
{{شعرنو}}
{{بند|بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم}}
{{بند|همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم}}
{{بند|شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم}}
{{بند|شدم آن عاشق دیوانه که بودم !}}
{{بند|در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید}}
{{بند|باغ صد خاطره خندید}}
{{بند|عطر صد خاطره پیچید}}
{{پایان شعرنو}}
<blockquote>«بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم</blockquote><blockquote>همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم</blockquote><blockquote>شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم</blockquote><blockquote>شدم آن عاشق دیوانه كه بودم»</blockquote>فریدون مشیری به عرفان و تصوف ایرانی نیز علاقه داشت، به همین دلیل مجموعه‌ای از ۱۰۰ ماجرا منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر و با مقدمه‌ای به قلم دکتر جواد نوربخش را با عنوان «یکسو نگریستن و یکسان نگریستن»، در اوایل دهه ۱۳۴۰، منتشر کرد.
<blockquote>«بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم</blockquote><blockquote>همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم</blockquote><blockquote>شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم</blockquote><blockquote>شدم آن عاشق دیوانه كه بودم»</blockquote>فریدون مشیری به عرفان و تصوف ایرانی نیز علاقه داشت، به همین دلیل مجموعه‌ای از ۱۰۰ ماجرا منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر و با مقدمه‌ای به قلم دکتر جواد نوربخش را با عنوان «یکسو نگریستن و یکسان نگریستن»، در اوایل دهه ۱۳۴۰، منتشر کرد.


۱٬۶۵۱

ویرایش