کاربر:Omid/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۴۶۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''رهبری ذیصلاح''' یبث
'''رهبری ذیصلاح''' یبث
== نقش شخصیت در تاریخ ==
=== تعریف شخصیت ===
شخصیت بیان مفاهیم اجتماعی است که با انسان و انسان اجتماعی‌شده پیوند ناگسستنی دارد. اما درگسترش همیشگی یعنی در گوارش و رانش دایمی اندیشه‌های نو و کهنه همواره تکامل یافته است.
فیلسوف مشهور یونان اپیکور، شخصیت را در انسان‌دوستی می‌دید و برای افراد جامعه کرامت مساوی قائل بود. سقراط،'' ''دانش را موجب فضلیت و جهل را مایه‌ی رذالت می‌دانست. تولستوی، باور داشت شخصیت، خودسازی است و حاصل رنج‌های بی‌کران و زحمات فراوان انسان است. ژان ژاک روسو، فیلسوف و عالم فرانسوی عقیده داشت که انسان با اخلاق ستوده پا به عرصه وجود می‌گذارد و این جامعه است که انسان را فاسد می‌سازد.<sup><ref>انتشارات امیرکبیر، تهران</ref></sup> دکارت مفهوم «من» را به عوض «شخصیت» بکار می‌برد؛ یعنی مفاهیم من و شخصیت را باهم آمیخت و شخصیت را وابسته به شعور انسان و برخورد او نسبت به خودش دانست. کانت گفت که انسان به این لحاظ شخصیت است که دارای شعور است و شعور است که انسان را از حیوان متمایز می‌سازد.<ref>فرهنگ فنون و علم روسی، ل.ف ایلچیف</ref>
انسان باشعور در عرصه تاریخ به مثابه «شخصیت» عمل میکند، نه به حیث یک فرد مجزا و بی هویت، همواره رشد اعتلایی داشته و کوشیده است تا از حالت جز خود را به جمع رسانده و برای خود حدود و حقوقی قایل گردد و از زنده گی بدوی، دم به دم با کار و تلاش آگاهانه و هدف مند به زنده گی انسانی تر خویش را کشانده و به دستآورد های بزرگی نایل شده است.
با آنکه سیرتکاملی و رشد "شخصیت" از  یک وحدت ساده با شگردها و ترفند های گوناگون باخوبی ها و بدی های اجتماعی به مدارج عالی تر همواره در تغییر بوده است، اما در هر زمانه ای دارای مشخصات عمده شرایط زمان خود می باشد''.ا فیداسیف'' در کتاب "اساسات سیاست شناسی" می نویسد: "طوریکه معلوم است در عهد قدیم شخصیت با سیاست برجسته و مشخص شده، آنچه که ''ارسطو'' را بر انگیخت تا انسان را آفریده سیاسی بنامد"<ref>اساسات سیاست‌شناسی، ا.ی دیمیدوف</ref> به همین ترتیب درقرون وسطی مشخصه عمده "شخصیت" مذهبی، در دوره تجدد صفات طبیعی و حقیقی، درقرن نوزدهم اوصاف تجارت پیشگی و در قرن بیستم به اعتبار نخستین به اساس ویژه گی های دانش و سیاست بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.  درکتاب "ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی" میخوانیم: "شخصیت عبارتست از ثمره تکامل تاریخی، اجتماعی و شخصی هرفرد و بروز ارزش های اجتماعی شخص میباشد و هرفرد شخصیت خاص خود را دارد"<sup>١١</sup>  که درعرصه های مختلف جامعه و حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارای  سهم خویش اند، "شخصیت" ثابت نمی باشد و همواره در حالت تغییر و دگرگونیها است. درچگونگی و شکل گیری "شخصیت" جامعه و شرایط معین تاریخی نقش اساسی را دارد.
"شخصیت" را میتوان از دیدگاه عملکرد تاریخی و سیاسی آن به اصیل و بدل به مترقی و ارتجاعی و به واقعی و ساختگی، به اکتیف و پسیف، به مثبت و منفی مشخص کرد، شخصیت مثبت  پایدار، اما شخصیت منفی گذرا بوده و سیلاب خود بخودی تاریخ آن را با خود کشیده و از جایگاهی دایمی در جامعه برخوردار نمی باشد، به این ترتیب دیده میشود که حضور و نقش شخصیت در تاریخ  تاثیر قابل ملاحضه ای برروند جوامع بشری دارد و از این جاست که نقش رهبران، زمامداران و فرماندهان برجسته میگردد، آنها با استعداد سازماندهی و قدرت رهبری و توانائی فرماندهی خود میتوانند به مثابه چراغی، فراه راه جنبشها و نهضتها و دولتها، درحرکت به جاده ای ناهموار اجتماعی استوار گام گذاشته و ازمغاکهای مخوف و تاریکی ها پیروزمندانه بدر آیند.<ref>ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی، امیر نیک‌آیین</ref>


== عوامل تسریع‌کننده تکامل اجتماعی ==
== عوامل تسریع‌کننده تکامل اجتماعی ==
۱٬۶۵۱

ویرایش