کاربر:Omid/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{Infobox person|name=مرضیه احمدی اسکویی|image=مرضیه احمدی اسکویی.jpg|image_size=|alt=پرتره مرضیه احمدی اسکویی|caption=|native_name=|native_name_lang=|birth_name=|birth_date=۵ فروردین ۱۳۲۴|birth_place=اسکو - تبریز|baptised=|death_date=۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۲۹ سال)|death_place=تهران، محله پامنار|death_cause=درگیری با مأموران ساواک|resting_place=قطعه ۳۳ بهشت زهرا|residence=|nationality=ایرانی|other_names=|citizenship=|education=|alma_mater=|occupation=|years_active=|era=پهلوی دوم|organization=|known_for=|notable_works=|style=|home_town=|title=|term=|movement=[[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران]]|spouse=|children=|parents=|relatives=|callsign=|awards=|signature=|signature_size=|signature_alt=|footnotes=|ethnicity=|religion=|denomination=}}'''مرضیه احمدی اسکویی''' (زادهٔ ۱۳۲۴ - درگذشتهٔ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳) چریک، شاعر، نویسنده، معلم و از فعالان سیاسی چپگرا در دوران پهلوی بود. در محفل مبارزاتی صمدبهرنگی و بهروز دهقانی به فعالیت پرداخت بعدها در تهران همراه با جمعی از همفکرانش یک گروه مبارزاتی تشکیل داد و مدتی بعد برای مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری وابسته شاه، به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیوست. | {{Infobox person|name=مرضیه احمدی اسکویی|image=مرضیه احمدی اسکویی.jpg|image_size=|alt=پرتره مرضیه احمدی اسکویی|caption=|native_name=|native_name_lang=|birth_name=|birth_date=۵ فروردین ۱۳۲۴|birth_place=اسکو - تبریز|baptised=|death_date=۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۲۹ سال)|death_place=تهران، محله پامنار|death_cause=درگیری با مأموران ساواک|resting_place=قطعه ۳۳ بهشت زهرا|residence=|nationality=ایرانی|other_names=|citizenship=|education=|alma_mater=|occupation=|years_active=|era=پهلوی دوم|organization=|known_for=|notable_works=|style=|home_town=|title=|term=|movement=[[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران]]|spouse=|children=|parents=|relatives=|callsign=|awards=|signature=|signature_size=|signature_alt=|footnotes=|ethnicity=|religion=|denomination=}}'''مرضیه احمدی اسکویی''' (زادهٔ ۱۳۲۴ - درگذشتهٔ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳) چریک، شاعر، نویسنده، معلم و از فعالان سیاسی چپگرا در دوران پهلوی بود. در محفل مبارزاتی صمدبهرنگی و بهروز دهقانی به فعالیت پرداخت بعدها در تهران همراه با جمعی از همفکرانش یک گروه مبارزاتی تشکیل داد و مدتی بعد برای مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری وابسته شاه، به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیوست. | ||
مرضیه اسکویی در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ در درگیری با ساواک کشته شد. جسد او در قطعهٔ ۳۳ بهشت زهرا دفن شدهاست.<ref>[http://cpiran.org/2020/2/maghalat/page7.html چهرههای ماندگار: مرضیه احمدی اسکویی]، سایت حزب کمونیست ایران</ref><ref>[https://www.youtube.com/watch?v=ecec6CYsrN4 زنان خط شکن]، یوتیوب</ref> | مرضیه اسکویی در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ در درگیری با ساواک کشته شد. جسد او در قطعهٔ ۳۳ بهشت زهرا دفن شدهاست.<ref name=":0">[http://cpiran.org/2020/2/maghalat/page7.html چهرههای ماندگار: مرضیه احمدی اسکویی]، سایت حزب کمونیست ایران</ref><ref>[https://www.youtube.com/watch?v=ecec6CYsrN4 زنان خط شکن]، یوتیوب</ref> | ||
== زندگی == | == زندگی == | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
مرضیه اسکویی در طول تحصیل در دانشسرای سپاه دانش، به بسیاری از روستاهای ورامین -که درنزدیکی محل دانش سرا قرار داشت- رفت و آمد میکرد و بیشتر اوقات خود را با خانوادههای فقیر روستایی میگذراند. وی همچنین به روستاهای دور و نزدیک ایران سفر میکرد تا بتواند از نزدیک، با مردم و مسائلشان آشنا شود. در این سفرها، برای کودکان، کتابخانه درست میکرد، با دیگر افراد سپاهیان دانش، دوست میشد و برای آنها کتاب میفرستاد.<ref>[https://web.archive.org/web/20190119122935/http://azfemina.com/fa/?p=1189 مرضیه احمدی اسکویی]، الناز کیانی (آذفمینا)</ref> | مرضیه اسکویی در طول تحصیل در دانشسرای سپاه دانش، به بسیاری از روستاهای ورامین -که درنزدیکی محل دانش سرا قرار داشت- رفت و آمد میکرد و بیشتر اوقات خود را با خانوادههای فقیر روستایی میگذراند. وی همچنین به روستاهای دور و نزدیک ایران سفر میکرد تا بتواند از نزدیک، با مردم و مسائلشان آشنا شود. در این سفرها، برای کودکان، کتابخانه درست میکرد، با دیگر افراد سپاهیان دانش، دوست میشد و برای آنها کتاب میفرستاد.<ref>[https://web.archive.org/web/20190119122935/http://azfemina.com/fa/?p=1189 مرضیه احمدی اسکویی]، الناز کیانی (آذفمینا)</ref> | ||
[[پرونده:شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی.jpg|جایگزین=شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی|بندانگشتی|شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی]] | |||
== فعالیتها == | |||
در سازماندهی اعتصابات دانشجویی دانشسرای عالی سپاه دانش سال 48 شرکتی کارساز دارد و نیز در اعتصابات دانشجویی اسفندماه سال (۴۹) نقش رهبری می یابد. در خرداد سال (۵۰) با تعطیلی دانشسرا دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه، یکسال به زندان افکنده می شود و پس از آزادی به زادگاه خویش بازمی گردد و دبیر می شود و اما به زودی باردیگر راهی «تهران» می شود تا از جویباری کوچک موج گردد و به دریا بپیوندد. | |||
در زمستان سال (۵۱) بود که «مرضیه» به محفل سوسیالیستی: «نادر شایگان» و «حسن رومینا» می پیوندد. | |||
== خاطرهای از مرضیه == | |||
مرضیه با نام سازمانی «فاطمه» که پس از پیوستن به چریک¬های فدایی خلق در کنار چهره ی برحسته جنبش سوسیالیستی (حمید اشرف) در یکی از خانه ¬های تیمی در خیابان شهرآرای تهران بسر می-برد. در این برهه است که به سرودن سرایش های انقلابی و آفرینش های ادبی و نقد بیشتری می پردازد.در نوشتاری از آن روز خونبار می خوانیم: «ما با کشف موجهای بیسیمی پلیس مخفی شاه موفق شده بودیم که از طریق کنترل رادیویی به گفتگوهای بیسیمی مأموران امنیتی رژیم شاه گوش کنیم. […] در صبح روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ کماکان رادیو باز بود. من پشت آن نشسته و داشتم ...گوش میدادم. ناگهان متوجه شدم که مأموران در صدد اجرای برنامهای هستند. رفیق حمید اشرف در حالی که کفش به پا داشت و گویی آمادهی رفتن به بیرون بود، روی یک صندلی نشسته و با نگرانی به گفتگوها گوش می داد (در آن زمان کفش به پا داشتن در خانه، معمول نبود. در حالی که بعداً معمول شد و حالت آمادگی در ۲۴ ساعت رعایت میشد.) شیرین [معاضد (فضیلت کلام)] در حالی که لباس میپوشید و برای رفتن سر قرار آماده میشد به دقت به گفتوگوها گوش میداد و اندکی نگران به نظر میرسید. در حیاط خانه، بندی بود که معمولاً چند چادر زنانه روی آن آویزان بود. | |||
شیرین به حیاط رفت و یکی از آنها را سر کرد و دوباره برگشت. نگرانی خود را بر زبان راند و گفت: «نکند سر قرار من جمع میشوند.» رفیق حمید اشرف گفت: «نه! قرار تو جای دیگر است، اینها در یک جای دیگر جمع می شوند!» شیرین که دیگر وقت قرارش دیر شده بود، از در بیرون رفت. ما همچنان بادقت و نگرانی، گفت وگوهای بیسیمی را دنبال میکردیم. هنوز مدت کوتاهی از رفتن شیرین نگذشته بود که ناگهان رفیق حمید از جا پرید و گفت: «این قرار پریه!» (شیرین را به این اسم صدا میزدیم) و باعجله به طرف درب خروجی رفت. من به طرف درب خروجی دویدم و شانههای حمید را گرفته و او را برگرداندم. در این هنگام دیدم که مرضیه چادری از بند حیاط برداشته و درحالی که دارد آن را سر میکند از درب خروجی بیرون رفت. من شانههای حمید را رها کردم و خواستم دنبال مرضیه بدوم که ببینم به کجا میرود. فقط چون پابرهنه بودم یک لحظه سعی کردم دمپایی پایم کنم. اما وقتی رویم را برگردانم که به واقع ثانیهای نگذشته بود. حمید هم رفته بود.[…]<ref name=":0" />[[پرونده:شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی.jpg|جایگزین=شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی|بندانگشتی|شناسنامه مرضیه احمدی اسکویی]] | |||
== آثار == | == آثار == | ||
خط ۱۷: | خط ۲۶: | ||
* تجربه نخستین مرگ | * تجربه نخستین مرگ | ||
* دختران کولی | * دختران کولی | ||
* | * دالغا (خاطراتی از یک رفیق) | ||
* سلام آقا معلم<ref>[https://iran-archive.com/start/270 مرضیه احمدی اسکویی، آرشیو اسناد اپوزیسیون]</ref> | * سلام آقا معلم (یادی از اصغر عرب هریسی).<ref>[https://iran-archive.com/start/270 مرضیه احمدی اسکویی، آرشیو اسناد اپوزیسیون]</ref><ref name=":0" /> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۲
مرضیه احمدی اسکویی | |
---|---|
زاده | ۵ فروردین ۱۳۲۴ اسکو - تبریز |
مرگ | ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۲۹ سال) تهران، محله پامنار |
دلیل مرگ | درگیری با مأموران ساواک |
آرامگاه | قطعه ۳۳ بهشت زهرا |
ملیت | ایرانی |
دوره | پهلوی دوم |
جنبش | سازمان چریکهای فدایی خلق ایران |
مرضیه احمدی اسکویی (زادهٔ ۱۳۲۴ - درگذشتهٔ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳) چریک، شاعر، نویسنده، معلم و از فعالان سیاسی چپگرا در دوران پهلوی بود. در محفل مبارزاتی صمدبهرنگی و بهروز دهقانی به فعالیت پرداخت بعدها در تهران همراه با جمعی از همفکرانش یک گروه مبارزاتی تشکیل داد و مدتی بعد برای مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری وابسته شاه، به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیوست.
مرضیه اسکویی در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۳ در درگیری با ساواک کشته شد. جسد او در قطعهٔ ۳۳ بهشت زهرا دفن شدهاست.[۱][۲]
زندگی
مرضیه احمدی اسکویی در ۵ فروردین ماه سال ۱٣۲۴ در کوچه اوجوزلو، خانه پلاک ۱۵۲۷ شهر اسکو از توابع تبریز به دنیا آمد. مادر وی حسنیه و پدرش صادق بود. مرضیه دومین دختر از سه دختر خانواده بود. دوستانش او را «مرضیه جان» و بعدها «مرجان» نامیدند.
دوران کودکی ونوجوانیاش را با کار درمزرعهی پدرش گذراند که به این ترتیب روحیهی حساس و تیزبیناش او را هرچه بیش تر به مردم نزدیک کرد. کم کم به مطالعه نیز مشتاق شد و ازهمان ابتدای تحصیل در دبیرستان، به آگاهی سیاسی و اجتماعی رسید و بخشی از این آگاهی را که انعکاسی از پیرامون درذهن خلاقاش بود؛ به صورت قصه و شعر بیان کرد.
مرضیه اسکویی پس ازپایان دورهی اول دبیرستان، وارد دانش سرای مقدماتی تبریز شد و پس از دو سال، به شغل معلمی پرداخت و در دبستانهای اسکو به تدریس پرداخت. او بعد از گرفتن دیپلم، با حفظ شغل معلمی وارد دانشگاه تبریز شد اما در همان سال اول، دانشگاه را رها کرد و وارد دانشسرای عالی سپاه دانش تهران شد.
مرضیه اسکویی در طول تحصیل در دانشسرای سپاه دانش، به بسیاری از روستاهای ورامین -که درنزدیکی محل دانش سرا قرار داشت- رفت و آمد میکرد و بیشتر اوقات خود را با خانوادههای فقیر روستایی میگذراند. وی همچنین به روستاهای دور و نزدیک ایران سفر میکرد تا بتواند از نزدیک، با مردم و مسائلشان آشنا شود. در این سفرها، برای کودکان، کتابخانه درست میکرد، با دیگر افراد سپاهیان دانش، دوست میشد و برای آنها کتاب میفرستاد.[۳]
فعالیتها
در سازماندهی اعتصابات دانشجویی دانشسرای عالی سپاه دانش سال 48 شرکتی کارساز دارد و نیز در اعتصابات دانشجویی اسفندماه سال (۴۹) نقش رهبری می یابد. در خرداد سال (۵۰) با تعطیلی دانشسرا دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه، یکسال به زندان افکنده می شود و پس از آزادی به زادگاه خویش بازمی گردد و دبیر می شود و اما به زودی باردیگر راهی «تهران» می شود تا از جویباری کوچک موج گردد و به دریا بپیوندد.
در زمستان سال (۵۱) بود که «مرضیه» به محفل سوسیالیستی: «نادر شایگان» و «حسن رومینا» می پیوندد.
خاطرهای از مرضیه
مرضیه با نام سازمانی «فاطمه» که پس از پیوستن به چریک¬های فدایی خلق در کنار چهره ی برحسته جنبش سوسیالیستی (حمید اشرف) در یکی از خانه ¬های تیمی در خیابان شهرآرای تهران بسر می-برد. در این برهه است که به سرودن سرایش های انقلابی و آفرینش های ادبی و نقد بیشتری می پردازد.در نوشتاری از آن روز خونبار می خوانیم: «ما با کشف موجهای بیسیمی پلیس مخفی شاه موفق شده بودیم که از طریق کنترل رادیویی به گفتگوهای بیسیمی مأموران امنیتی رژیم شاه گوش کنیم. […] در صبح روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ کماکان رادیو باز بود. من پشت آن نشسته و داشتم ...گوش میدادم. ناگهان متوجه شدم که مأموران در صدد اجرای برنامهای هستند. رفیق حمید اشرف در حالی که کفش به پا داشت و گویی آمادهی رفتن به بیرون بود، روی یک صندلی نشسته و با نگرانی به گفتگوها گوش می داد (در آن زمان کفش به پا داشتن در خانه، معمول نبود. در حالی که بعداً معمول شد و حالت آمادگی در ۲۴ ساعت رعایت میشد.) شیرین [معاضد (فضیلت کلام)] در حالی که لباس میپوشید و برای رفتن سر قرار آماده میشد به دقت به گفتوگوها گوش میداد و اندکی نگران به نظر میرسید. در حیاط خانه، بندی بود که معمولاً چند چادر زنانه روی آن آویزان بود.
شیرین به حیاط رفت و یکی از آنها را سر کرد و دوباره برگشت. نگرانی خود را بر زبان راند و گفت: «نکند سر قرار من جمع میشوند.» رفیق حمید اشرف گفت: «نه! قرار تو جای دیگر است، اینها در یک جای دیگر جمع می شوند!» شیرین که دیگر وقت قرارش دیر شده بود، از در بیرون رفت. ما همچنان بادقت و نگرانی، گفت وگوهای بیسیمی را دنبال میکردیم. هنوز مدت کوتاهی از رفتن شیرین نگذشته بود که ناگهان رفیق حمید از جا پرید و گفت: «این قرار پریه!» (شیرین را به این اسم صدا میزدیم) و باعجله به طرف درب خروجی رفت. من به طرف درب خروجی دویدم و شانههای حمید را گرفته و او را برگرداندم. در این هنگام دیدم که مرضیه چادری از بند حیاط برداشته و درحالی که دارد آن را سر میکند از درب خروجی بیرون رفت. من شانههای حمید را رها کردم و خواستم دنبال مرضیه بدوم که ببینم به کجا میرود. فقط چون پابرهنه بودم یک لحظه سعی کردم دمپایی پایم کنم. اما وقتی رویم را برگردانم که به واقع ثانیهای نگذشته بود. حمید هم رفته بود.[…][۱]
آثار
- مجموعه اشعار
- تجربه نخستین مرگ
- دختران کولی
- دالغا (خاطراتی از یک رفیق)
- سلام آقا معلم (یادی از اصغر عرب هریسی).[۴][۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ چهرههای ماندگار: مرضیه احمدی اسکویی، سایت حزب کمونیست ایران
- ↑ زنان خط شکن، یوتیوب
- ↑ مرضیه احمدی اسکویی، الناز کیانی (آذفمینا)
- ↑ مرضیه احمدی اسکویی، آرشیو اسناد اپوزیسیون