کاربر:Rah/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''گلریزان همیاری''' یک برنامه تلویزیونی است که در آن هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت با سیمای آزادی، تلوزیون ملی ایران تماس گرفته و کمک‌های مالی خود را اعلام می‌کنند. این برنامه معمولا  چند روز به طول می‌‌انجامد و ایرانیان طی صدها تماس از سراسر ایران و جهان مبالغ اهدایی خود را در آن اعلام می‌کنند. تا بحال ۲۷ برنامه گلریزان همیاری در سیمای آزادی برگزار شده است که در آخرین برنامه یعنی بیست و هفتمین گلریزان همیاری مجموع کمک‌های مالی، ۲۷۷ ميليارد و  ۴۲۸ ميليون و ۲۴۰ هزار تومان معادل ۶ میلیون و ۹۰۱ هزار و ۲۰۰ دلار بود.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = مهدی حسین پور
| تصویر                  = بهداد شاعر.JPG
| توضیح تصویر            =احمد شاملو(الف.بامداد)
| نام اصلی              =
| زمینه فعالیت          =
| ملیت                  =
| تاریخ تولد            = ۲۱ آذر ۱۳۰۴
| محل تولد              = [[تهران]]، خیابان صفی‌علیشاه
| والدین                = حیدر شاملو، کوکب عراقی
| تاریخ مرگ              = ۲ مرداد ۱۳۷۹
| محل مرگ                = کرج فردیس
| علت مرگ                =
| محل زندگی              =
| مختصات محل زندگی      =
| مدفن                  = امام‌زاده طاهر کرج
|در زمان حکومت          =
|اتفاقات مهم            = [[کودتای ۲۸ مرداد]]، [[انقلاب ضدسلطنتی]]
| نام دیگر              = الف. بامداد
|لقب                    =
| سال‌های نویسندگی        =
|سبک نوشتاری            =
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            =
|فیلم‌نامه‌ها              =
|تخلص                    =
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| شریک زندگی            = آیدا سرکیسیان
|تحصیلات                  =
|دانشگاه                =
|استاد                  =
|علت شهرت              = اشعار، ترجمه‌‌ها، [[کتاب کوچه]]
| تأثیرگذاشته بر        = شاعران پس از خود
| تأثیرپذیرفته از        = نیما یوشیج
| دانلود صوتی        =
| جوایز                  =
}}


== بیست و هفتمین گلریزان همیاری ==
'''بهداد''' با نام اصلی مهدی حسین‌پور (متولد ۱۳۴۵) از شاعران مقاومت ایران بود. بهداد در شهر ری به دنیا آمد. نام پدرش محمد و نام مادرش صدیقه بود. پدر بهداد یک کشاورز بود که به دلیل پیری و ناتوانی به میوه‌فروشی روی آورده بود. بهداد دوران ابتدایی را در شهر ری به پایان برد و هنگامی که وارد مرحله‌ راهنمایی شده بود [[انقلاب ضدسلطنتی]] رخ داد. بهداد در جریان انقلاب با فعایت‌های سیاسی آشنا شده و به فعالان دانش‌آموزی مجاهدین خلق پیوست. او که قلم زیبا و خیال‌انگیزی داشت از قریحه‌ی خود در این راه بهره می‌گرفت و در کار نوشتن مقالات یا روزنامه‌های دیواری فعال بود. وی همچنین در کشیدن نقاشی مهارت و ذوق داشت. بهداد از همان زمان سرودن شعر را آغاز کرد. با شروع [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] و مقاومت مسلحانه ارتباط او با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق قطع شد. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام خود را به منطقه مرزی رسانده و به گردان‌های رزمی سازمان مجاهدین خلق پیوست. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام در [[عملیات فروغ جاویدان]] به شهادت رسید.
بیست و هفتمین گلریزان همیاری  از تاریخ ۲۳ دی ماه آغاز شده و در تاریخ ۲۶ دی ماه به پایان رسید.<ref>'''[https://ir.telegram-store.com/catalog/channels/simayazaditv/127793 بیست و هفتمین گلریزان همیاری با سیمای آزادی - ۲۳ تا ۲۵ دی‌ماه]'''</ref>


==== گزیده‌ی صحبت‌ها ====
== خاطراتی از هم‌رزمان بهداد ==
در برنامه گلریزان همیاری ایرانیان طی تماس‌های خود به اظهار نظر و ابراز احساسات در مورد شرایط سیاسی و سازمان مجاهدین خلق ایران پرداختند:


<blockquote>'''زری ـ هلند'''


برادر مسعود خداوند حافظ و نگهدارتان باد می‌دانم لحظه دیدار شما لحظه گلریزان مقدم خدای آزادی است. که با ناخدای استبداد در مصافی نابرابر و نامردانه در جنگ است.


'''معصومه ـ نروژ'''
سال ۱۳۶۴ پیوست


ما زندانیان درد کشیده‌ایم. با شجاعت دختران و پسران صف فولادین غرق غرور شدیم. با پیروزیها فریاد شادی کشیدیم و با فعالیت‌های کانونهای شورشی (نامفهوم) شدیم. همه اینها را ما مدیون خونهای آزادی هستیم
== نامه بهداد به مادرش ==
مهدی حسین‌پور (بهداد) در نامه‌ای خطاب به مادرش می‌نویسد:<blockquote>روي سنگ مزارم بي‌شك مي‌نويسند:


'''اردلان ـ تهران'''
«شهادت در آستانهٌ فتح دروازه‌هاي تهران»


می خواستم بگم که من با قیام و انقلاب ایران تا رسیدن به آزادی همکاری می‌کنم و با تمام توان و انرژیم تو این مسیر ادامه می‌دهم. عرض شود ما کانونهای شورشی به خون شهدای آزادی مون سوگند خوردیم تا سرنگونی این رژیم بهتر بگم این رژیم ضدبشری لحظه‌یی آرام نگیریم حتی به قیمت از دست دادن جونمون که حالا مسلماً باعث افتخاره. سقوط دیکتاتوری دینی حتمی است مطمئن باشید. و با آتش جواب خامنه‌ای ملعون را می‌دهیم. در این مسیر به نظر من سر خم قدغن مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر
اما من در فراموشي نخواهم مرد، باز هم آسمان جواديه و شوش و ري را با بادباكهاي رنگين رؤياهايم تزيين مي‌كنم و همراه عشقهاي خودم زندگي مي‌كنم. با هم با رضا و علي به تاراج باغهاي ورامين مي‌رويم وبا دستاني پر از گيلاس و ياس خواب كوچه‌باغهاي ساكت آن‌را در انبوه خنده‌هايمان آشفته مي‌كنيم. خوابهايم هنوز آشفتهٌ رقص عرياني ماهي سرخ بلور خانه‌مان است. باز هم ظهرهاي تابستان در سايهٌ بازارچهٌ كاروانسرا دوقلو، داستانهاي خيال‌انگيز اكبر را گوش مي‌دهم.


'''مریم ـ آلمان'''
هرگز در فراموشي نمي‌ميرم.


ما وظیفه مونه مخصوصاً که خارج از کشور هستیم وظیفه مون حتی یک سنت حتی هر جور که می‌توانیم این سیما را پرنورتر بکنیم. مگه نمی‌گیم هیچ چیزی ندارند اینها هیچ‌کس اینها را نمی‌خواد چهار روزه ما پشت خطها می‌مانیم هفت ساعت شش ساعت پشت خط می‌مانیم که بیاییم کمک کنیم کدام یک از شما می‌توانید یک همچی کاری بکنید. بیایید (چک) بکنید آقای رضا پهلوی خودت پولهاتو نده ولی مگر هوادار نداری باسه هواداران یک همچی چیزی بگذار ببنیم می تونی ببنیم از این جربوزه‌ها دارید شماها فقط شما دهاناتون بزرگه
هنوز لذت پرسه‌زدن توي كوچه‌هاي خاني‌آباد... روي دلم باقي مانده.


'''علی ـ رومانی'''
كوچه‌هايي كه الان در حصار فقر و فساد و جنگ دچار نفرين و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذياني سخت زندگي مي‌كنند.</blockquote>
 
یکی از بزرگترین افتخارهای منه که تونستم خودم را پیدا بکنم بدونم بین حق و باطل رو با این سیما با این سازمان به‌دست بیاورم
 
این همه همیاری خودش سندیه مستند مستند که واقعیت واقعیت طرفداران این سازمان را نشون می‌ده ما داریم از چیزی از سازمانی صحبت می‌کنیم که اسمش جرمه اسمش جرمه عکس جرمه در ایران
 
سلام سارینا هستم از بندرعباس اولین بارم است که در گلریزان همیاری شرکت می‌کنم تازه با مجاهدین آشنا شدم. ولی هر چیزی که از شما یاد می‌گیرم خیلی شگفت‌زده میشم. ما دهه هشتأدیها عزم جزم کردیم که در راه و مسیر مجاهدین خلق رو ادامه بدیم. پیام دادند که با شما تجدید عهد کنم که در کنارتون هستم تا پیروزی و آبادی ایران عزیزمون. حاضر حاضر حاضر
 
'''علی ـ آمریکا'''
 
مجاهدین شرف ملی ما رو حفظ کردن. ببخشید خواهر فقط قبل از هر چیز خواهر می خواهم که درست است که ما بالاخره سنی گذشته است ولی من سرباز خواهر مریم و برادر مسعود هستم و جنگنده خوبی هم هستم برادران می دونند حاضر حاضر
 
و خواهر ضمن عذر می‌خواهم خیلی عذر می خواهم سرخم قدغن
 
'''فهیمه ـ استرالیا'''
 
آقا رضا پهلوی این پیام رو بدم بگم که شما در همین پیامی که ایراد کردید عدم دموکرات بودن خودتون رو رسوندید چرا که سؤال کردید و به پوشش و روسری خانمهای مجاهد خلق انگشت گذاشتید. شما با دیدگاه قلدرمنشانه پدربزرگ مآبانه تون ثابت کردید که هیچ شأن و مرتبه‌یی برای زنان ایران قائل نیستید
 
'''دکتر خیلی خانی ـ آمریکا'''
 
سیمای آزادی سیمای انقلابه سیمای زحمتکشان است. سیمای کشاورزان اصفهانه. سیمای زنان بلوچستان هست که در تظاهرات خودشون گفتند با روسری بی‌روسری پیش به سوی انقلاب
 
'''امیر ـ کانادا'''
 
سه هزار دلار تیر سرکش بر پیشانی ارتجاع سرخم قدغن چون دماوند سربلند. لعنت بر ستمگر چه شاه باشه چه خامنه‌ای منحوس
 
'''عزت ـ کانادا'''
 
مبلغ ۸هزار دلار تقدیم سیما این آئینه تمام نما و سلسله اعصاب انقلاب دمکراتیک ایران می‌نماید. ۳هزار دلار خودم و ۳هزار دلار محسن
 
'''وحید ـ آمریکا'''
 
سلام برادر مسعود اگر می‌شنوید منو بزرگترین روزیه برای من برای تمام مردم ایران آزادیخواهان. برادر مسعود تا آخرش وایستادیم. اگر صبا توی اشرف این رو گفت اگر بچه‌ها توی کانونهای شورشی تو ایران این رو می گن تو خارج کشور هم عین اونها
 
'''آذر و بهزاد ـ  کانادا'''
 
'''آذر:''' وظیفه خودم دونستم در این موقعیت همیشه هستم همیشه در کنار بهزاد هستم ولی جلو نیومدم ولی این بار در این تاریخ در این زمان فکر کردم که وظیفه خودم حتماً هست که بیام جلو به شخصه از شما تشکر بکنم و بگم بسیار ممنون هستم که شما یک پل ارتباطی هستید بین ما و مردم در بند و ستم وطنمون. مردمی که این جلادها چطوری به جونشون ریختند. مثل جزام این جوونهای ما رو از پا درآوردند و اگر بتونم با کمکی که می‌کنم ذره‌یی از زحماتشون زحمات شما و مادران داغدار و عزیزان پرپر شده ادا کنم و لعن و نفرین بر کسانی که بچه‌های ما را می‌گیرند شکنجه می‌کنند سلاخی می‌کنند. مرگ بر کسانی که حکم اعدام این جونها و بچه‌های ما رو میدن و بشکنه قلمی که امضا می‌کنه. و هزاران هزار بار مرگ و نفرین و لعنت به کسانی که این حلقه‌های دار را بر گردن این جگرگوشه‌های ما می‌اندازند. وای بر این بی‌رحمی و ستمگری و واقعاً به چه گناهی به گناهی که اعتراض برای یک حقوق طبیعی انسانی میخوان داشته باشند. آیا خواستن حقوق طبیعی یک انسان مرگ مجازاتشه. اونهم به این سلاخی شدن با این همه شکنجه و این سؤالیه که من مرتب از خودم می‌کنم و به جز درد و رنج هیچ جوابی ندارم که بگیرم. و به امید روزی که ایرانم آزاد بشه با کمک شما با کمک جوونها با کمک مادرای داغدار و با خستگی‌ناپذیری شما خانم مریم رجوی و آقای مسعود رجوی انشاالله که بتونیم ایرانی رو آباد بکنیم به دور از شاه و شیخ و به‌دور از تحفه‌ها و بوزینه‌هایی به اسم شاه و شیخ در ایرانمون نباشه. یک حکومت دمکراتیک برابری برادری ‍ و آزادی و مردم من دیگه تو زمستون تو خونه هاشون دیگه با دستکش نشینند و با شال نشینند. مادرای داغدار دیگه نباشه. وظیفه خودم دونستم که یک کمک ناچیزی بکنم از طرف خودم ۵۰۰هزار دلار می‌فرستم برای کمک برای حمایت و همیاری و این کمکی که من می‌کنم می دونم مثل یک لیوان آبی می مونه در اقیانوس شرف مردمم برای آزادی وطنم
 
'''بهزاد''': هر چه در آنجاست بود در خروش جام می و می زده و می‌فروش در رابطه با کمک مالی برادر حبیب می خواستم خدمتتون عرض کنم من نمی‌خواهم عدد بدم عدد محدودیت میاره عدد یک سقفی برای من میاره و بعد من فکر می‌کنم به تعهدم رسیدم دیگه ترمزه دیگه من کاری که می‌خواستم کردم تمام شد من می خواستم بگم شما رو من هر روز و همیشه حساب بکنید من سقفی برای تعهدم ندارم شما هر رقم هر جوری که دوست دارید به هر قیمتی به هر سقفی رو من و همسرم حساب بکنید
 
من با تمام وجودم به مجاهدین اعتقاد دارم و اعتماد صددرصد بنابراین کوچکترین سؤالی که ندارم هیچی همین الآن هم که خدمتتون عرض کردم من سقفش هم برداشتم یعنی شما دستتون بازه یعنی اونقدر اعتماد هست که دستتون بازه برادر حبیب مجاهدین خلق شریف‌ترین سالم‌ترین انسان‌ترین باوجدانترین انسان‌هایی هستند که من تا به‌حال دیدمشون بهترین روزهای من بهترین ساعتهای من زمانیه که یا تلفنی یا حضوری در خدمت هستم. اگر مجاهدین مسلمان نبودن بارها و بارها اگر این ایدئولوژی رو نداشتن بارها و بارها این پنجاه و چند سال اخیر مثل بقیه نیروها که اومدن و رفتن ‍ نابود شده بودن. یک مجاهدین ایدئولوژی مجاهدینه.<ref>[https://www.iranntv.com/919195-%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D9%84%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C گزیده ای از بیست و هفتمین گلریزان همیاری با سیمای آزادی ـ روز چهارم ۲۷دی]</ref></blockquote>
 
=== مبلغ جمع‌آوری شده ===
بنا به گزارش سیمای آزادی مبلغ جمع‌آوری شده در بیست و هفتمین گلریزان همیاری  ۲۷۷ ميليارد و  ۴۲۸ ميليون و ۲۴۰ هزار تومان معادل ۶ میلیون و ۹۰۱ هزار و ۲۰۰ دلار بود.
 
 
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۱

مهدی حسین پور
بهداد شاعر.JPG
احمد شاملو(الف.بامداد)
زادروز ۲۱ آذر ۱۳۰۴
تهران، خیابان صفی‌علیشاه
پدر و مادر حیدر شاملو، کوکب عراقی
مرگ ۲ مرداد ۱۳۷۹
کرج فردیس
جایگاه خاکسپاری امام‌زاده طاهر کرج
رویدادهای مهم کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ضدسلطنتی
نام(های)
دیگر
الف. بامداد
شریک(های)
زندگی
آیدا سرکیسیان
دلیل سرشناسی اشعار، ترجمه‌‌ها، کتاب کوچه
اثرگذاشته بر شاعران پس از خود
اثرپذیرفته از نیما یوشیج

بهداد با نام اصلی مهدی حسین‌پور (متولد ۱۳۴۵) از شاعران مقاومت ایران بود. بهداد در شهر ری به دنیا آمد. نام پدرش محمد و نام مادرش صدیقه بود. پدر بهداد یک کشاورز بود که به دلیل پیری و ناتوانی به میوه‌فروشی روی آورده بود. بهداد دوران ابتدایی را در شهر ری به پایان برد و هنگامی که وارد مرحله‌ راهنمایی شده بود انقلاب ضدسلطنتی رخ داد. بهداد در جریان انقلاب با فعایت‌های سیاسی آشنا شده و به فعالان دانش‌آموزی مجاهدین خلق پیوست. او که قلم زیبا و خیال‌انگیزی داشت از قریحه‌ی خود در این راه بهره می‌گرفت و در کار نوشتن مقالات یا روزنامه‌های دیواری فعال بود. وی همچنین در کشیدن نقاشی مهارت و ذوق داشت. بهداد از همان زمان سرودن شعر را آغاز کرد. با شروع فاز نظامی و مقاومت مسلحانه ارتباط او با سازمان مجاهدین خلق قطع شد. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام خود را به منطقه مرزی رسانده و به گردان‌های رزمی سازمان مجاهدین خلق پیوست. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید.

خاطراتی از هم‌رزمان بهداد

سال ۱۳۶۴ پیوست

نامه بهداد به مادرش

مهدی حسین‌پور (بهداد) در نامه‌ای خطاب به مادرش می‌نویسد:

روي سنگ مزارم بي‌شك مي‌نويسند:

«شهادت در آستانهٌ فتح دروازه‌هاي تهران»

اما من در فراموشي نخواهم مرد، باز هم آسمان جواديه و شوش و ري را با بادباكهاي رنگين رؤياهايم تزيين مي‌كنم و همراه عشقهاي خودم زندگي مي‌كنم. با هم با رضا و علي به تاراج باغهاي ورامين مي‌رويم وبا دستاني پر از گيلاس و ياس خواب كوچه‌باغهاي ساكت آن‌را در انبوه خنده‌هايمان آشفته مي‌كنيم. خوابهايم هنوز آشفتهٌ رقص عرياني ماهي سرخ بلور خانه‌مان است. باز هم ظهرهاي تابستان در سايهٌ بازارچهٌ كاروانسرا دوقلو، داستانهاي خيال‌انگيز اكبر را گوش مي‌دهم.

هرگز در فراموشي نمي‌ميرم.

هنوز لذت پرسه‌زدن توي كوچه‌هاي خاني‌آباد... روي دلم باقي مانده.

كوچه‌هايي كه الان در حصار فقر و فساد و جنگ دچار نفرين و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذياني سخت زندگي مي‌كنند.