کاربر:Safa/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''انقلاب، (Revolution)،''' در علوی اجتماعی به هر تغییر بنیادی گفته می‌شود که مناسبات اجتماعی را زیر و زو می‌کند. در ادبیات فارسی قدیم در مکاتبات روزمره نیز از لفظ انقلاب برای تشریح یک وضعیت بحرانی استفاده می‌شد مثلا: از دگرگونی حاد جوی با نام انقلاب جوی یاد می‌کردند. یا دگرگونی حاد حال نفر را انقلاب حال فرد عنوان می‌کردند. با آغاز عصر جدید و شروع انقلابات اجتماعی بار عمده این لفظ به همین تحولات اختصاص یافت و تعاریف مشابه در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی و اداری نیز همین معنای مبنایی را مد نظر دارند.   
'''انقلاب، (Revolution)،''' پس از انقلاب کبیر فرانسه، در علوم اجتماعی به هر تغییر بنیادی گفته می‌شود که مناسبات اجتماعی را زیر و رو می‌کند. در ادبیات فارسی قدیم در مکاتبات روزمره نیز از لفظ انقلاب برای تشریح یک وضعیت بحرانی استفاده می‌شد مثلا: از دگرگونی حاد جوی با نام انقلاب جوی یاد می‌کردند. یا دگرگونی حاد حال نفر را انقلاب حال فرد عنوان می‌کردند. با آغاز عصر جدید و شروع انقلابات اجتماعی بار عمده این لفظ به همین تحولات اختصاص یافت و تعاریف مشابه در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی و اداری نیز همین معنای مبنایی را مد نظر دارند.   


== تاریخچه انقلاب ==
== تاریخچه انقلاب ==
خط ۱۷: خط ۱۷:


== مراحل انقلاب ==
== مراحل انقلاب ==
مرحله‌ی اول
بروز اختلاف بین حکومت‌کنندگان و حکومت‌شوندگان بدلیل اجحافات و معضلات اجتماعی و طبقاتی که در این مرحله اعتراضات پراکنده و موردی است و بسته به مورد به اصناف و افراد مختلفی که درگیر این مشکلات هستند و همچنین اقشار متفاوت اجتماعی و یا شهرهایی که درگیر هستند شدت و حدت آن را تعیین می‌کند. در این مرحله نیروهای پیرامونی حکومت حافظان نظم موجود هستند. هماهنگی بین معترضان موقتی و مقطعی و گذرا است.
مرحله‌ی دوم
اعتراضات هدفمند است و معترضان بین خود سازماندهی دارند و روشنفکران و نخبگان جامعه به همدلی با معترضان می‌پردازند و افرادی که بین خود تقسیم کار و سازماندهی دارند هدایت و آغاز و پایان هر اعتراض و هر عملیات را تعیین می‌کنند و نیروهای حکومتی دچار شقه و شکاف می‌شوند و در تردید ادامه‌ی حمایت خود از حاکمیت هستند.
مرحله‌ی سوم
در این مرحله‌ همه‌ی کارها از ابتدا تا انتها با سازماندهی می‌باشد و رهبران میدانی در وحدت با رهبری و سخنگوی انقلاب هستند و فعالیت‌ها شکل انقلابی بخود می‌گیرد و اعتصاب‌ها و اعتراضات و راه‌بندان‌ها منجر به فلج دستگاه اداری حاکمیت می‌شود. در این مرحله همه‌ی جامعه از اصلاح‌پذیر بودن حاکمیت عبور کرده‌اند و روند فروپاشی حاکمیت و نافرمانی‌ها در درون نیروهای حکومتی آغاز می‌شود و فرماندهی و هدایت انقلاب از آن نیروهای پیشتاز و دموکرات است. در مراحل پایانی این دوره اکثریت مردم به انقلاب پیوسته‌اند و عملا هیچ حمایت مادی از حاکمیت نمی‌کنند. حاکمیت اگر دست به سرکوب و کشتار بزند سرعت حذف و خنثی کردن نیروهای نظامی و امنیتی بالا می‌گیرد و نهایتا منجر به سرنگونی می‌شود.
مرحله‌ی چهارم
یا استمرار انقلاب پیروز در نهادسازی و شکل‌دهی اهداف دموکراتیک انقلاب با ایجاد ساختارهای متناسب به خواست مردم و انقلابیون تعریف می‌شود.
با تطبیق این مراحل با وضعیت کشور میتوان گفت انقلاب سیاسی-اجتماعی برای استقرار دموکراسی در ایران تقریبا در مرحله دوم از مراحل چهارگانه بالا و در آستانه مرحله سوم است. با وجود شرایط لازم برای وقوع انقلاب، وخیمتر شدن مداوم شرایط زندگی مردم در کشور و خشم و استیصالی که از حاکمیت ناکارآمد جمهوری اسلامی در جامعه ایجاد شده انتظار میرود زنجیره کنش‌های انقلابی سرعت گرفته و به زودی طلیعه مرحله سوم که در واقع آغاز فرایند واقعی انقلاب و فروپاشی نظام است آشکار شود. در این مرحله است که سازماندهیهای ضروری برای انقلاب شکل گرفته و توسعه می‌یابد اما ضروری است فعالان سیاسی از همین مرحله دوم آمادگیها و ظرفیت‌های لازم را ایجاد کنند تا در مرحله سوم که بزودی فرا خواهد رسید شاهد سازماندهیهای مناسب برای انقلاب تاریخی و آزادیبخش ایران باشیم. واضح است که پیشبرد امر انقلاب بدون سازماندهیهای مناسب که در واقع راه حل معضل اقدام جمعی بوده و شرایط کافی برای انقلابها را ایجاد می‌کنند، امکان پذیر نیست. در سطور زیر توضیحاتی در این مورد آمده است.
'''۵. مساله اقدام جمعی و شرایط کافی برای انقلاب'''
هنگامی که شرایط لازم یا ساختاری برای انقلاب وجود دارد، عبور به مرحله سوم از مراحل انقلاب یا پیدایش شرایط کافی برای انقلاب هنگامی تحقق می‌یابد که رژیم ضعیف شده باشد و قادر به سرکوب مخالفان و یا دفاع از خود نباشد و به عبارت دیگر هنگامی که ماشین اداری-امنیتی -نظامی رژیم و به خصوص بخشهای سرکوبگر آن از کار بیفتد و یا به مردم بپیوندند. واضح است که بدون از کار افتادن ماشین اداری -امنیتی-نظامی رژیم و خنثی یا بی اثر شدن نیروهای سرکوبگر آن امکان سرنگونی رژیم وجود نخواهد داشت. اما این مهم بدون فعالیت فداکارانه و هماهنگ شمار بزرگی از هموطنان (از جمله آنهایی که در درون ارگانهای اداری-امنیتی-نظامی رژیم هستند) امکان پذیر نخواهد بود. دیکتاتوری در هر کشور از طریق سلسله مراتب اداری در دستگاه‌های کشوری و لشکری امور را اداره کرده و دستورات خود به اجرا در می‌آورد. هنگامی که این سلسله مراتب مختل می‌شود مثلا کارمندان دستگاه‌های اداری و ماموران در دستگاه‌های نظامی و انتظامی از اجرای دستورات مقامات مافوق سرباز می‌زنند سران رژیم قدرت اداره کشور را از دست میدهند. این وضعیت هنگامی پیش می‌آید که مجموعه‌ای از فعالیتهای انقلابی و نافرمانیهای مدنی مانند اعتصابهای سرتاسری و تظاهرات میلیونی دستگاه اداری و سازمانهای سرکوبگر رژیم را از کار انداخته و سلسه مراتب فرماندهی و اجرای دستورات اداری-امنیتی را مختل کند شرایط کافی برای پیروزی مردم علیه رژیم خودکامه را فراهم می‌کند. اما همانطور که گفته شد این موضوع مستلزم حل مساله اقدام جمعی (Collective Action) است. یعنی بسیج شمار زیادی از مردم و هماهنگی فعالیتهای انقلابی آنها برای تغییر رژیم.
در مطالعات تجربی از انقلابهای کشورهای مختلف جهان به این قاعده کلی رسیده‌اند که همکاری فعالانه و متعهدانه تقریبا ۳. ۵ درصد جمعیت یک کشور می‌تواند به تغییر رژیم بینجامد. اگر این نسبت را در مورد ایران در نظر بگیریم جمعیتی حدود ۳ میلیون نفر را در بر میگیرد. سازماندهی و ایجاد انگیزه در جمعیتی ۳ میلیون نفری برای انجام فعالیتهای مختلف انقلابی، بطوریکه تک تک آنها اقدامات و فعالیتهای خود را برای پیروزی مبارزات حیاتی دانسته و به وظایف خود عمل کنند کار ساده‌ای نیست و دقیقا به همین دلیل است که انقلابها حتی اگر شرایط لازم برای آنها فراهم شده باشد نیاز به فعالیتهای فداکارانه و سازمان یافته زیادی برای پیروزی است. علت نیز آن است که از یک سو هزینه‌ها و صدمات فعالیتهای انقلابی علیه رژیمی تمامیت خواه و خون ریز که پروایی از پایمال کردن حقوق بشر را ندارد بسیار بالا است و از سوی دیگر گذشته از آنکه اصولا تضمینی برای پیروزی انقلاب نیست بهر حال چنانچه انقلاب پیروز شود نتایج آن به همه افراد جامعه میرسد و نمی‌توان کسی را از آن مستثنی کرد. بهمین دلیل بسیاری از مردم در عین حال که موافق تغییر رژیم هستند اما به دلیل هزینه‌های مخالفت با رژیم سرکوبگر، حداقل در ابتدا، از مشارکت در انقلاب پرهیز می‌کنند چون فکر میکنند که اقدام آنها در جمع میلیونها نفر تاثیری در نتیجه ندارد و اینکه در صورت پیروزی انقلاب در هر حال از ثمرات آن بهره مند خواهند شد. مثلا انقلابی که یک نظام سیاسی دموکراتیک مبتنی بر مفاد بیانیه حقوق بشر را در کشور حاکم کند طبعا همه تبعیض‌های عقیدتی (برتری مسلمان شیعه بر سنی یا معتقدان به سایر ادیان و مذاهب)، جنسیتی (تبعیض‌های بین زن و مرد) و قومی را لغو خواهد کرد و بنابراین همه، حتی کسانی که در انقلاب شرکت و فداکاری نکردند نیز، از این حقوق برخوردار میشوند. بهمین دلیل مردمی که به دلایل مختلف محافظه کار تر بوده یا انگیزه کمتری دارند از مشارکت در فعالیتهای انقلابی، علیرغم آنکه میداند تغییر رژیم به نفع آنها است، شانه خالی میکنند.
بسیاری دلیل اصلی عدم وقوع انقلاب در بسیاری از جوامع را، که شرایط ساختاری برای تغییر رژیم سیاسی در آنها وجود دارد، همین معضل اقدام جمعی دانسته اند؛ که در ادبیات موضوع تحت عنوان “پارادوکس انقلاب (۱) Paradox of Revolution” شناخته می‌شود. حال سئوال آن است که چطور میتوان این پارادوکس را حل کرد. صرف نظر از مطالعات نظری در این مورد که برای مثال توسط اقتصادانان سیاسی نظیر ا. استروم (Ostrom E. ۲۰۰۵)، انجام میگیرد، مطالعات تجربی بر اهمیت شبکه‌های اجتماعی با سازماندهی افراد همگن در گروه‌های کوچک و متوسط انگشت گذاشته است. در موضوع مورد بحث ما یعنی پایین کشیدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به نفع استقرار یک نظام سکولار دموکراتیک در کشور نتیجه مطالعات تجربی یعنی ایجاد شبکه‌های اجتماعی با سازماندهی افراد همگن در گروه‌های کوچک و متوسط برای حل معضل اقدام جمعی قابل توجه است.
'''۶. حل معضل اقدام جمعی یا “پارادوکس انقلاب”'''
اما وجود معضلی به نام “اقدام جمعی” به آن معنی نیست که اوپوزیسیون قبل از آنکه میلیونها طرفدار متعهد نداشته باشد نمی‌تواند کاری کند. بر عکس، چنانچه اوپوزیسیون با اهداف، شعارها و سازماندهی مناسب خود حتی با همان شماراندکی از مبارزان صادق و متعهد استقرار سکولار-دموکراسی مبارزه را شروع کند، در شرایط مناسبی که اکنون برای انقلاب به وجود آمده میتواند منشاء تغییرات بزرگی شود. برای روشن تر شدن مساله به طرح این سئوال می‌پردازیم که آیا انقلاب یک “اقدام جمعی منطقی” است یا خیر؟ برای پاسخ دادن به این سئوال میتوان آنرا به دو جزء تقسیم کرد:
– اول، آیا انقلاب در جاهایی اتفاق می‌افتد که مسایل و معضلات عمیق و بنیانی وجود دارد که رژیم قدیمی نمی‌تواند حل بکند یا انقلاب یک چیز تصادفی یا اشتباهی است؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است (که در مورد کشور ما به نظر میرسد همینطور باشد) بنابراین، تغییر رژیم در نزد افکار عمومی مردم نه تنها قابل قبول بلکه ضروری تشخیص داد می‌شود. آنگاه تلاش‌ها برای جایگزین کردن یک رژیم سیاسی بهتر و کارامدتر (سکولار دمکرات) به جای رژیم سیاسی حاکم بطور جمعی منطقی (Collectively Rational) تلقی خواهد شد. به تبع آن مشارکت افراد در انقلاب نیز منطقی بوده و “سواری مجانی” یا شانه خالی کردن از فعالیتهای انقلابی تحت تاثیر به اصطلاح “اثر دنباله روی Bandwagon Effect” جذابیت خود را از دست میدهد یا کاهش می‌یابد. باید توجه کرد که انقلابها از سایر اشکال “اقدام جمعی” مانند انتخابات، اعتصابات یا اعتراض‌ها و غیره متفاوت است چرا که با موفقیت انقلاب همه چیز تغییر کرده و ساختار سیاسی، قوانین و مقررات، ارزشها و نظم و ترتیب قدیمی با نظم و ترتیب جدید جایگزین میشود. این خود توجیهی برای منطقی بودن تلاشهای تک تک افراد جامعه به منظور تغییر رژیم فراهم میکند.
– دوم آیا وضعیت جامعه بعد از انقلاب نسبت به وضع فعلی بهبود می‌یابد یا خیر؟ با توجه به وضعیت فلاکت بار کشور از نظر جنبه‌های اقتصادی اجتماعی فرهنگی و مسئولیت مستقیم رژیم ولایت فقیه در سقوط کشور به این وضعیت از یکسو و اطمینان از تغییر راهبردها و سیاستهای یک نظام سیاسی سکولار دموکرات فرضی جایگزین رژیم در جهت بهبود روابط بین المللی کشور، تغییر سیاستهای اقتصادی اجتماعی به نفع عامه مردم میتوان به این سئوال هم پاسخ مثبت داد. در نتیجه میتوان گفت انقلاب بطور جمعی منطقی است.
در این صورت اگر اوپوزیسیون هوشمندانه عمل کند به سرعت میتواند شرایط سیاسی “تعادل بی ثبات” کنونی در کشور را به شرایط کافی برای انقلاب تبدیل کند. توضیح آنکه هنگامی که هدف تغییر رژیم سیاسی است و افکار عمومی بر منطقی بودن آن صحه گذاشته است علیرغم مساله اقدام جمعی اثر به اصطلاح دنباله روی (Bandwagon Effect) میتواند تلاشهای اوپوزیسیون و رهبری سیاسی آنرا به یک انقلاب اجتماعی-سیاسی منتهی کند. فرایندی که در آن حرکتی که با شمار اندکی مبارزان سیاسی شروع میشود با توجه به شرایط ساختاری بتدریج تبدیل به یک روند نوظهور شده و افراد با کسب اطلاعات بیشتر طرفدار ایده‌ای میشوند که قبل از آنها افراد شناخته شده‌ای (مانند رهبران سیاسی اوپوزیسیون، نخبگان فرهنگی، هنری، علمی و غیره) آنرا پذیرفته و مبلغ آن شده‌اند. بزودی شمار طرفداران ایده از آستانه تعداد جمعیت تعیین کننده (Critical Threshold) گذشته وبه انبوه جمعیت با شمار انبوه و تعیین کننده (Critical Mass) میرسد. با افزایش جمعیت طرفدار ایده استقرار سکولار دموکراسی به جای حکومت ناکارامد مذهبی از یکطرف هزینه فعالیتهای انقلابی برای تک تک مبارزان کاهش می‌یابد و از سوی دیگر توانایی رژیم برای کنترل و سرکوب مبارزات میلیونها نفر تنزل پیدا می‌کند. این روند نهایتا موازنه سیاسی را به نفع اوپوزیسون و ضرر رژیم تغییر میدهد و میتواند به تغییر رژیم منجر شود. این فرایند توضیحی است بر حل معضل اقدام جمعی و وقوع انقلابهایی که از جنگ جهانی دوم به این سو تقریبا در همه مناطق جغرافیایی دنیا از آسیا و افریقا و اروپا تا آمریکای لاتین اتفاق افتاده و شماری از آنها نیز در گذار به دموکراسی موفق بوده‌اند. دلیلی ندارد در کشور ما که از نظر بسیاری شرایط گذار به دموکراسی را دارد اتفاق نیفتد.
به نظر نگارنده شرایط حاضر برای اعلام ابتکاری از طرف رهبری اوپوزیسیون و به چرخش در آوردن گردونه انقلاب مناسب است. این ابتکار متضمن ارائه برنامه حداقلی برای نجات کشور از وضعیت فاجعه بار کنونی است و میتوان پیشنهاد کرد آنرا به رای مردم ایران در یک رفراندوم تحت نظر سازمان ملل قرار داد. طبعا رژیم نمی‌تواند این موضوع را به پذیرد و اجازه دهد چرا که این رفراندوم تبدیل به رفراندومی علیه ناکارامدی و موجودیت او خواهد شد و نه می‌تواند این برنامه را خود اجرا کند. در این صورت اوپوزیسیون میتواند این برنامه حداقلی را مانند پلتفرمی عمومی در نظر گرفته با تشکل گروه‌های سیاسی و سازماندهی مردم در داخل کشور تحت آن تحرکی قوی برای عبور به مرحله سوم انقلاب ایجاد کند. تحرکی که میتواند با ایجاد شرایط کافی در نهایت نقطه پایانی بر رژیم ولایت فقیه و درد و رنج ملت ایران بگذارد.
== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۱۹

انقلاب، (Revolution)، پس از انقلاب کبیر فرانسه، در علوم اجتماعی به هر تغییر بنیادی گفته می‌شود که مناسبات اجتماعی را زیر و رو می‌کند. در ادبیات فارسی قدیم در مکاتبات روزمره نیز از لفظ انقلاب برای تشریح یک وضعیت بحرانی استفاده می‌شد مثلا: از دگرگونی حاد جوی با نام انقلاب جوی یاد می‌کردند. یا دگرگونی حاد حال نفر را انقلاب حال فرد عنوان می‌کردند. با آغاز عصر جدید و شروع انقلابات اجتماعی بار عمده این لفظ به همین تحولات اختصاص یافت و تعاریف مشابه در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی و اداری نیز همین معنای مبنایی را مد نظر دارند.

تاریخچه انقلاب

در فرهنگ فارسی معین انقلاب این‌گونه آمده است، دگرگون شدن، زیر و رو شدن، قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت، نا - آرامی ، بی‌قراری، هیجان، شورش، عصیان، تبدیل صورتی به صورت دیگر (فلسفه)[۱]

انواع انقلاب

انقلاب اجتماعی

انقلاب سیاسی

انقلاب فرهنگی

انقلاب اداری

انقلاب علمی

مراحل انقلاب

مرحله‌ی اول

بروز اختلاف بین حکومت‌کنندگان و حکومت‌شوندگان بدلیل اجحافات و معضلات اجتماعی و طبقاتی که در این مرحله اعتراضات پراکنده و موردی است و بسته به مورد به اصناف و افراد مختلفی که درگیر این مشکلات هستند و همچنین اقشار متفاوت اجتماعی و یا شهرهایی که درگیر هستند شدت و حدت آن را تعیین می‌کند. در این مرحله نیروهای پیرامونی حکومت حافظان نظم موجود هستند. هماهنگی بین معترضان موقتی و مقطعی و گذرا است.


مرحله‌ی دوم

اعتراضات هدفمند است و معترضان بین خود سازماندهی دارند و روشنفکران و نخبگان جامعه به همدلی با معترضان می‌پردازند و افرادی که بین خود تقسیم کار و سازماندهی دارند هدایت و آغاز و پایان هر اعتراض و هر عملیات را تعیین می‌کنند و نیروهای حکومتی دچار شقه و شکاف می‌شوند و در تردید ادامه‌ی حمایت خود از حاکمیت هستند.


مرحله‌ی سوم

در این مرحله‌ همه‌ی کارها از ابتدا تا انتها با سازماندهی می‌باشد و رهبران میدانی در وحدت با رهبری و سخنگوی انقلاب هستند و فعالیت‌ها شکل انقلابی بخود می‌گیرد و اعتصاب‌ها و اعتراضات و راه‌بندان‌ها منجر به فلج دستگاه اداری حاکمیت می‌شود. در این مرحله همه‌ی جامعه از اصلاح‌پذیر بودن حاکمیت عبور کرده‌اند و روند فروپاشی حاکمیت و نافرمانی‌ها در درون نیروهای حکومتی آغاز می‌شود و فرماندهی و هدایت انقلاب از آن نیروهای پیشتاز و دموکرات است. در مراحل پایانی این دوره اکثریت مردم به انقلاب پیوسته‌اند و عملا هیچ حمایت مادی از حاکمیت نمی‌کنند. حاکمیت اگر دست به سرکوب و کشتار بزند سرعت حذف و خنثی کردن نیروهای نظامی و امنیتی بالا می‌گیرد و نهایتا منجر به سرنگونی می‌شود.

مرحله‌ی چهارم

یا استمرار انقلاب پیروز در نهادسازی و شکل‌دهی اهداف دموکراتیک انقلاب با ایجاد ساختارهای متناسب به خواست مردم و انقلابیون تعریف می‌شود.


با تطبیق این مراحل با وضعیت کشور میتوان گفت انقلاب سیاسی-اجتماعی برای استقرار دموکراسی در ایران تقریبا در مرحله دوم از مراحل چهارگانه بالا و در آستانه مرحله سوم است. با وجود شرایط لازم برای وقوع انقلاب، وخیمتر شدن مداوم شرایط زندگی مردم در کشور و خشم و استیصالی که از حاکمیت ناکارآمد جمهوری اسلامی در جامعه ایجاد شده انتظار میرود زنجیره کنش‌های انقلابی سرعت گرفته و به زودی طلیعه مرحله سوم که در واقع آغاز فرایند واقعی انقلاب و فروپاشی نظام است آشکار شود. در این مرحله است که سازماندهیهای ضروری برای انقلاب شکل گرفته و توسعه می‌یابد اما ضروری است فعالان سیاسی از همین مرحله دوم آمادگیها و ظرفیت‌های لازم را ایجاد کنند تا در مرحله سوم که بزودی فرا خواهد رسید شاهد سازماندهیهای مناسب برای انقلاب تاریخی و آزادیبخش ایران باشیم. واضح است که پیشبرد امر انقلاب بدون سازماندهیهای مناسب که در واقع راه حل معضل اقدام جمعی بوده و شرایط کافی برای انقلابها را ایجاد می‌کنند، امکان پذیر نیست. در سطور زیر توضیحاتی در این مورد آمده است.

۵. مساله اقدام جمعی و شرایط کافی برای انقلاب

هنگامی که شرایط لازم یا ساختاری برای انقلاب وجود دارد، عبور به مرحله سوم از مراحل انقلاب یا پیدایش شرایط کافی برای انقلاب هنگامی تحقق می‌یابد که رژیم ضعیف شده باشد و قادر به سرکوب مخالفان و یا دفاع از خود نباشد و به عبارت دیگر هنگامی که ماشین اداری-امنیتی -نظامی رژیم و به خصوص بخشهای سرکوبگر آن از کار بیفتد و یا به مردم بپیوندند. واضح است که بدون از کار افتادن ماشین اداری -امنیتی-نظامی رژیم و خنثی یا بی اثر شدن نیروهای سرکوبگر آن امکان سرنگونی رژیم وجود نخواهد داشت. اما این مهم بدون فعالیت فداکارانه و هماهنگ شمار بزرگی از هموطنان (از جمله آنهایی که در درون ارگانهای اداری-امنیتی-نظامی رژیم هستند) امکان پذیر نخواهد بود. دیکتاتوری در هر کشور از طریق سلسله مراتب اداری در دستگاه‌های کشوری و لشکری امور را اداره کرده و دستورات خود به اجرا در می‌آورد. هنگامی که این سلسله مراتب مختل می‌شود مثلا کارمندان دستگاه‌های اداری و ماموران در دستگاه‌های نظامی و انتظامی از اجرای دستورات مقامات مافوق سرباز می‌زنند سران رژیم قدرت اداره کشور را از دست میدهند. این وضعیت هنگامی پیش می‌آید که مجموعه‌ای از فعالیتهای انقلابی و نافرمانیهای مدنی مانند اعتصابهای سرتاسری و تظاهرات میلیونی دستگاه اداری و سازمانهای سرکوبگر رژیم را از کار انداخته و سلسه مراتب فرماندهی و اجرای دستورات اداری-امنیتی را مختل کند شرایط کافی برای پیروزی مردم علیه رژیم خودکامه را فراهم می‌کند. اما همانطور که گفته شد این موضوع مستلزم حل مساله اقدام جمعی (Collective Action) است. یعنی بسیج شمار زیادی از مردم و هماهنگی فعالیتهای انقلابی آنها برای تغییر رژیم.

در مطالعات تجربی از انقلابهای کشورهای مختلف جهان به این قاعده کلی رسیده‌اند که همکاری فعالانه و متعهدانه تقریبا ۳. ۵ درصد جمعیت یک کشور می‌تواند به تغییر رژیم بینجامد. اگر این نسبت را در مورد ایران در نظر بگیریم جمعیتی حدود ۳ میلیون نفر را در بر میگیرد. سازماندهی و ایجاد انگیزه در جمعیتی ۳ میلیون نفری برای انجام فعالیتهای مختلف انقلابی، بطوریکه تک تک آنها اقدامات و فعالیتهای خود را برای پیروزی مبارزات حیاتی دانسته و به وظایف خود عمل کنند کار ساده‌ای نیست و دقیقا به همین دلیل است که انقلابها حتی اگر شرایط لازم برای آنها فراهم شده باشد نیاز به فعالیتهای فداکارانه و سازمان یافته زیادی برای پیروزی است. علت نیز آن است که از یک سو هزینه‌ها و صدمات فعالیتهای انقلابی علیه رژیمی تمامیت خواه و خون ریز که پروایی از پایمال کردن حقوق بشر را ندارد بسیار بالا است و از سوی دیگر گذشته از آنکه اصولا تضمینی برای پیروزی انقلاب نیست بهر حال چنانچه انقلاب پیروز شود نتایج آن به همه افراد جامعه میرسد و نمی‌توان کسی را از آن مستثنی کرد. بهمین دلیل بسیاری از مردم در عین حال که موافق تغییر رژیم هستند اما به دلیل هزینه‌های مخالفت با رژیم سرکوبگر، حداقل در ابتدا، از مشارکت در انقلاب پرهیز می‌کنند چون فکر میکنند که اقدام آنها در جمع میلیونها نفر تاثیری در نتیجه ندارد و اینکه در صورت پیروزی انقلاب در هر حال از ثمرات آن بهره مند خواهند شد. مثلا انقلابی که یک نظام سیاسی دموکراتیک مبتنی بر مفاد بیانیه حقوق بشر را در کشور حاکم کند طبعا همه تبعیض‌های عقیدتی (برتری مسلمان شیعه بر سنی یا معتقدان به سایر ادیان و مذاهب)، جنسیتی (تبعیض‌های بین زن و مرد) و قومی را لغو خواهد کرد و بنابراین همه، حتی کسانی که در انقلاب شرکت و فداکاری نکردند نیز، از این حقوق برخوردار میشوند. بهمین دلیل مردمی که به دلایل مختلف محافظه کار تر بوده یا انگیزه کمتری دارند از مشارکت در فعالیتهای انقلابی، علیرغم آنکه میداند تغییر رژیم به نفع آنها است، شانه خالی میکنند.

بسیاری دلیل اصلی عدم وقوع انقلاب در بسیاری از جوامع را، که شرایط ساختاری برای تغییر رژیم سیاسی در آنها وجود دارد، همین معضل اقدام جمعی دانسته اند؛ که در ادبیات موضوع تحت عنوان “پارادوکس انقلاب (۱) Paradox of Revolution” شناخته می‌شود. حال سئوال آن است که چطور میتوان این پارادوکس را حل کرد. صرف نظر از مطالعات نظری در این مورد که برای مثال توسط اقتصادانان سیاسی نظیر ا. استروم (Ostrom E. ۲۰۰۵)، انجام میگیرد، مطالعات تجربی بر اهمیت شبکه‌های اجتماعی با سازماندهی افراد همگن در گروه‌های کوچک و متوسط انگشت گذاشته است. در موضوع مورد بحث ما یعنی پایین کشیدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به نفع استقرار یک نظام سکولار دموکراتیک در کشور نتیجه مطالعات تجربی یعنی ایجاد شبکه‌های اجتماعی با سازماندهی افراد همگن در گروه‌های کوچک و متوسط برای حل معضل اقدام جمعی قابل توجه است.

۶. حل معضل اقدام جمعی یا “پارادوکس انقلاب”

اما وجود معضلی به نام “اقدام جمعی” به آن معنی نیست که اوپوزیسیون قبل از آنکه میلیونها طرفدار متعهد نداشته باشد نمی‌تواند کاری کند. بر عکس، چنانچه اوپوزیسیون با اهداف، شعارها و سازماندهی مناسب خود حتی با همان شماراندکی از مبارزان صادق و متعهد استقرار سکولار-دموکراسی مبارزه را شروع کند، در شرایط مناسبی که اکنون برای انقلاب به وجود آمده میتواند منشاء تغییرات بزرگی شود. برای روشن تر شدن مساله به طرح این سئوال می‌پردازیم که آیا انقلاب یک “اقدام جمعی منطقی” است یا خیر؟ برای پاسخ دادن به این سئوال میتوان آنرا به دو جزء تقسیم کرد:

– اول، آیا انقلاب در جاهایی اتفاق می‌افتد که مسایل و معضلات عمیق و بنیانی وجود دارد که رژیم قدیمی نمی‌تواند حل بکند یا انقلاب یک چیز تصادفی یا اشتباهی است؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است (که در مورد کشور ما به نظر میرسد همینطور باشد) بنابراین، تغییر رژیم در نزد افکار عمومی مردم نه تنها قابل قبول بلکه ضروری تشخیص داد می‌شود. آنگاه تلاش‌ها برای جایگزین کردن یک رژیم سیاسی بهتر و کارامدتر (سکولار دمکرات) به جای رژیم سیاسی حاکم بطور جمعی منطقی (Collectively Rational) تلقی خواهد شد. به تبع آن مشارکت افراد در انقلاب نیز منطقی بوده و “سواری مجانی” یا شانه خالی کردن از فعالیتهای انقلابی تحت تاثیر به اصطلاح “اثر دنباله روی Bandwagon Effect” جذابیت خود را از دست میدهد یا کاهش می‌یابد. باید توجه کرد که انقلابها از سایر اشکال “اقدام جمعی” مانند انتخابات، اعتصابات یا اعتراض‌ها و غیره متفاوت است چرا که با موفقیت انقلاب همه چیز تغییر کرده و ساختار سیاسی، قوانین و مقررات، ارزشها و نظم و ترتیب قدیمی با نظم و ترتیب جدید جایگزین میشود. این خود توجیهی برای منطقی بودن تلاشهای تک تک افراد جامعه به منظور تغییر رژیم فراهم میکند.

– دوم آیا وضعیت جامعه بعد از انقلاب نسبت به وضع فعلی بهبود می‌یابد یا خیر؟ با توجه به وضعیت فلاکت بار کشور از نظر جنبه‌های اقتصادی اجتماعی فرهنگی و مسئولیت مستقیم رژیم ولایت فقیه در سقوط کشور به این وضعیت از یکسو و اطمینان از تغییر راهبردها و سیاستهای یک نظام سیاسی سکولار دموکرات فرضی جایگزین رژیم در جهت بهبود روابط بین المللی کشور، تغییر سیاستهای اقتصادی اجتماعی به نفع عامه مردم میتوان به این سئوال هم پاسخ مثبت داد. در نتیجه میتوان گفت انقلاب بطور جمعی منطقی است.

در این صورت اگر اوپوزیسیون هوشمندانه عمل کند به سرعت میتواند شرایط سیاسی “تعادل بی ثبات” کنونی در کشور را به شرایط کافی برای انقلاب تبدیل کند. توضیح آنکه هنگامی که هدف تغییر رژیم سیاسی است و افکار عمومی بر منطقی بودن آن صحه گذاشته است علیرغم مساله اقدام جمعی اثر به اصطلاح دنباله روی (Bandwagon Effect) میتواند تلاشهای اوپوزیسیون و رهبری سیاسی آنرا به یک انقلاب اجتماعی-سیاسی منتهی کند. فرایندی که در آن حرکتی که با شمار اندکی مبارزان سیاسی شروع میشود با توجه به شرایط ساختاری بتدریج تبدیل به یک روند نوظهور شده و افراد با کسب اطلاعات بیشتر طرفدار ایده‌ای میشوند که قبل از آنها افراد شناخته شده‌ای (مانند رهبران سیاسی اوپوزیسیون، نخبگان فرهنگی، هنری، علمی و غیره) آنرا پذیرفته و مبلغ آن شده‌اند. بزودی شمار طرفداران ایده از آستانه تعداد جمعیت تعیین کننده (Critical Threshold) گذشته وبه انبوه جمعیت با شمار انبوه و تعیین کننده (Critical Mass) میرسد. با افزایش جمعیت طرفدار ایده استقرار سکولار دموکراسی به جای حکومت ناکارامد مذهبی از یکطرف هزینه فعالیتهای انقلابی برای تک تک مبارزان کاهش می‌یابد و از سوی دیگر توانایی رژیم برای کنترل و سرکوب مبارزات میلیونها نفر تنزل پیدا می‌کند. این روند نهایتا موازنه سیاسی را به نفع اوپوزیسون و ضرر رژیم تغییر میدهد و میتواند به تغییر رژیم منجر شود. این فرایند توضیحی است بر حل معضل اقدام جمعی و وقوع انقلابهایی که از جنگ جهانی دوم به این سو تقریبا در همه مناطق جغرافیایی دنیا از آسیا و افریقا و اروپا تا آمریکای لاتین اتفاق افتاده و شماری از آنها نیز در گذار به دموکراسی موفق بوده‌اند. دلیلی ندارد در کشور ما که از نظر بسیاری شرایط گذار به دموکراسی را دارد اتفاق نیفتد.

به نظر نگارنده شرایط حاضر برای اعلام ابتکاری از طرف رهبری اوپوزیسیون و به چرخش در آوردن گردونه انقلاب مناسب است. این ابتکار متضمن ارائه برنامه حداقلی برای نجات کشور از وضعیت فاجعه بار کنونی است و میتوان پیشنهاد کرد آنرا به رای مردم ایران در یک رفراندوم تحت نظر سازمان ملل قرار داد. طبعا رژیم نمی‌تواند این موضوع را به پذیرد و اجازه دهد چرا که این رفراندوم تبدیل به رفراندومی علیه ناکارامدی و موجودیت او خواهد شد و نه می‌تواند این برنامه را خود اجرا کند. در این صورت اوپوزیسیون میتواند این برنامه حداقلی را مانند پلتفرمی عمومی در نظر گرفته با تشکل گروه‌های سیاسی و سازماندهی مردم در داخل کشور تحت آن تحرکی قوی برای عبور به مرحله سوم انقلاب ایجاد کند. تحرکی که میتواند با ایجاد شرایط کافی در نهایت نقطه پایانی بر رژیم ولایت فقیه و درد و رنج ملت ایران بگذارد.

منابع