کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو


دکتر حشمت طالقانی، با نام اصلی میرزا ابراهیم‌خان حشمت‌الاطباء، زاده‌ی ۱۲۶۴ شمسی محل تولد روستای شهراسر طالقان و درگذشته‌ی ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸، از مبارزان بزرگ نهضت جنگل، به رهبری میرزا کوچک‌خان جنگلی است. در ۱۸ سالگی همزمان با اوج‌گیری مبارزات مشروطه‌خواهان به تهران آمد و در مدرسه‌ی آلیانس ثبت نام کرد. به سرعت با افکار سیاسی آشنا شد. پس از آن در مدرسه‌ی دارالفنون به تحصیل طب پرداخت و با دایر شدن مدرسه‌ی سیاسی توسط مشیرالدوله به آنجا راه‌یافت و دروس خود را با موفقیت گذراند. همزمان با فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان با میرزا کوچک‌خان آشنا شد. در جریان سرکوب شورش شاهسون‌ها علیه مشروطه به عنوان پزشک ارتش در این ماموریت شرکت داشت و با اصول جنگ‌های چریکی آشنا شد. با همین تجربیات در قیام جنگل نظام ملی را د رلاهیجان برپا نمود و خود سرپرستی آن را بعهده گرفت. پس از حمله روس‌ها در سال ۱۲۸۶ شمسی به شهرهای بندرانزلی و رشت و اعدام سه تن از افراد بی‌گناه شهر دکتر حشمت که خود عضو جمعیت اتحاد اسلام بود به مقابله با روس‌ها پرداخت این جمعیت تیم‌هایی را به همین منظور سازماندهی و اعزام کرد از جمله دکتر حشمت را به همراه تیمی به لاهیجان اعزام کرد. در لاهیجان دکتر حشمت با میرزاکوچک‌خان ملاقاتی داشت و در این ملاقات استقرار در جنگل را به عنوان مرکز عملیات پذیرفت. پس از نبردهای فراوان به همراه میرزا کوچک‌خان جنگلی در سال ۱۲۹۸ شمسی در جریان عقب‌نشینی نیروهای میرزا در دشت کجور با وعده و وعید قوای دولتی و امضای قران تسلیم نیروهای دولتی می‌شود ولی در یک خیانت و جنایت آشکار روز ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۸ او و همراهانش را در رشت در یک دادگاه چند دقیقه‌ای محکوم کرده و بدار می‌آویزند.

به نقل از آقای مشفقی، محقق بلند آوازه وخستگی ناپذیر، شاد روان استاد سید محمد تقی میر ابوالقاسمی، سالها پیش، همت قابل تحسینی به خرج داده و شرح زندگی و مبارزات دکتر حشمت را با استفاده از بیش از 86 منبع و ماخذ، به رشته ی تحریر درآورده است

به نظرمی رسد، یکی ازمفصل ترین و درعین حال مستند ترین نوشته ها و شرح حال درخصوص دکترابراهیم حشمت ومبارزات او می باشد. این نوشته گزیده ای است ازمطالب آن کتاب، که تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.

گاهشمار زندگی دکتر حشمت

دکتر ابراهیم حشمت در سال 1304 قمری برابر با 1264شمسی و1885میلادی وده سال پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه، در روستای " شهراسر" طالقان چشم به جهان گشود.

پدرش عباس قلی نام داشت. کارش طبابت بود و او را حشمت الاطباء می نامیدند. مادرش سکینه نام داشت. پدر درسال 1324 قمری و مادر در سال 1318 شمسی، چشم از جهان فروبستند و مدفن هردو، درهمان روستای" شهراسر" طلقان است.

حشمت الاطباء تنها در فصل تابستان در زادگاهش اقامت داشت و درسایرفصول سال، دست به سفر های گوناگون به شهرهای مختلف می زد و به درمان بیماران نیازمند می پرداخت و آن نقاط عبارت بودند از: تنکابن، لاهیجان، دیلمان، لشت نشاء.

ابراهیم، نخست در روستای «اوانک» نزد «شیخ عبد الحسین اوانکی» به خواندن و نوشتن پرداخت. سپس در زمانی که وی 18 سال داشت، پدرش اورا برای تحصیل به تهران فرستاد و نامش را در مدرسه ی " آلیانس فرانسه" ثبت می نماید. این زمان مصادف بود با اوج مبارزات مشروطه خواهان و همین امر سبب شد که ابراهیم به رشد سیاسی و آگاهی ویژه ای برسد.

او در حالیکه در مدرسه ی دارالفنون به تحصیل طب مشغول بود، همزمان با دایر شدن مدرسه سیاسی از سوی" مشیرالدوله" به این مدرسه هم راه یافت ودروس آنرا با موفقیت به پایان رساند. درجریان فتح تهران ازسوی مشروطه خواهان، ابراهیم 23 سال داشت و ازنزدیک شاهد شور و هیجان و مبارزات مشروطه خواهان بود و در همین زمان بود که با " میرزا کوچک خان" آشنا می شود.

درسال 1328 قمری شاهسون ها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و" ابراهیم" که اینک طبیب شده بود، به عنوان پزشک ارتش برای سرکوبی طغیان شاهسون ها اولین ماموریت وسفرجنگی خودرا آغاز نمود. تجربیاتی که او در این سفر-چه ازنظر پزشکی وچه ازنظر نظامی- کسب کرده بود، سبب شد به اصول جنگ های چیریکی آشنا شود . به همین جهت درجریان نهضت جنگل " نظام ملی " را در لاهیجان دایر کرد و خود سرپرستی آنرا به عهده داشت.

درطول هشت سال اقامتش در تهران وآشنایی اش با زبان فرانسه، اغلب به مطالعه ی کتب مختلف به زبان فرانسه اشتغال داشت و قسمتی از کتابخانه ی کوچکی در لاهیجان را به آن کتابها اختصاص داده بود.

میرزا کوچک خان و دکتر حشمت‏

در سال ۱۲۸۶ شمسی روس‌ها از طریق آستارا وارد خاک ایران شدند و به شهرهای بندر‌انزلی و رشت حمله کردند در بندر انزلی سه نفر از از افراد معروف شهر را اعدام کردند و در رشت نیز به همین ترتیب ۴ نفر را اعدام و در گوری دسته‌جمعی در بیمارستان پورسینا دفن کردند.

جمعیت اتحاد اسلام که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مبارزه با روس ها پرداخت وگروه‌های مختلفی را به اطراف گیلان اعزام کرد، از جمله گروهی به سرپرستی " جواد‌خان گلیجانی" و " دکتر حشمت" به رانکوه و لاهیجان اعزام شدند که جواد خان گلیجانی در راه بیمار شد و به تهران برگشت و در آنجا درگذشت و دکتر حشمت تنها به لاهیجان رفت.

در لاهیجان، نامه‌ای از طرف مویدالدیوان، داماد میرزا محمدخان صالحی لاهیجانی، به دست او رسید که در آن نوشته بود: " حضرت دکتر را قربان! آقای میرزا‌ کوچک‌خان که از رفقای تهران شما می‌باشند به زحمتی از راه " کجیر وتنکابن " به رودسر آمده، اخوی وکیل‌التجار، ایشان را به زحمت به لاهیجان رساندند و در منزل بنده است.

دکترحشمت پس از این نامه به منزل مویدالدیوان رفت و با میرزا کوچک‌خان ملاقات کرد. درهمین جلسه پیشنهاد میرزا کوچک‌خان درباره‌ی انتخاب جنگل‌های گیلان برای استقرار مرکز عملیات جنگلی‌ها به تصویب رسید و دکتر حشمت با دوتن از دوستانش به نام‌های سید محمد‌‌‌‌خان و شیخ عبدالاسلام (عرب) و میرزا کوچک‌خان شبانه ازلاهیجان به رشت حرکت کردند و به منزل میرزا احمد خان مدنی رفتند.

در نخستین جلسه محرمانه که در شهریور۱۲۹۳ شمسی درقلمستان رشت تشکیل شد، جنگل‌های تولم، به عنوان مرکز عملیات پارتیزانی انتخاب شد.

اعضای هسته ی مرکزی اتحاد اسلام این افراد بودند از: میرزا کوچک خان، میرزا احمد مدنی، دکترحشمت، میرزاشفیع رضا سرابی، سید عبدالکریم، میرزا نحمی اسحق زاده، میرزا ابوالقاسم.

و برنامه و هدفشان را به این صورت اعلام کردند:

اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت ورفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی واستبداد

دکترحشمت پس از جمع شدن نیروهای جنگلی درناحیه‌ی تولمات، گروه بسیار کوچکی به نام گروه مرگ، که عملیا‌تشان را عملیات مرگ می‌نامیدند، تشکیل داد واین گروه فعالیت‌های فراوان وموثری درساخت نارنجک‌های دستی و وسایل انفجاری داشت.

ریاست شورای نظامی جنگل در گوراب زرمیخ، با میرزا کوچک‌خان و در لاهیجان با دکتر حشمت بود. نهضت جنگل تنها با قزاقان وایادی دولتی دست به گریبان نبود، بلکه قوای انگلستان هم در سرکوب جنگلی ها نقش موثری داشت. بدین معنی در حالیکه درغرب گیلان، جنگلی‌ها با قوای انگلیس در گیر بودند، درناحیه شرق گیلان امیر اسعد تنکابنی به قصد تصرف لاهیجان به حرکت در آمده بود که با شهامت وهوشمندی دکتر حشمت، شکست سختی خورد ومتواری شد.


فعالیت های فرهنگی و اجتماعی

نکته ی جالبی که در زندگی وشخصیت دکتر حشمت وجود داشت این بود که او با همه ی گرفتاری هایی که ازنظر وضعیت جنگل وسرکوب دشمنان نهضت داشت، معهذا همیشه در اندیشه ی خدمت به مردم منطقه ورشد فرهنگ مردم بود ودر تماس با روشنفکران وآزادیخواهان رانکوه ( لنگرود- رودسر) وهم زمان با دایر کردن " نظام ملی " درلاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ وآبادانی منطقه و نیز ایجاد راههای ارتباطی وکمک به تهیدستان وتوجه به بهروزی دهقانان، یاری می طلبید.

راه لاهیجان وسیاهکل را دکتر حشمت احداث نمود وسپس ازناحیه ی ده کیلومتری غرب سیاهکل تا ساحل بحر خزروبه طول تقریبی چهل کیلومتر دست به کندن کانالی زد تا آب مزارع روستائیان آسان تر فراهم شود. گفته شده است که در ساختن این کانال پنج هزار نفرکارگر به مدت شش ماه همکاری داشتند.

یکی دیگر ازخصوصیات برجسته ی شاد روان دکتر حشمت این بود که درحوزه ی اداری خود اجازه نمی داد که اختلافات مذهبی وسیله ی دشمنی های مسلکی قرارگیرد. درزمانی که آوارگان ارمنی وترک از باکو به سوی ایران گریختند وخواستد در بندر انزلی ازکشتی پیاده شوند و انگلیسی ها مانع از این کارشان شده بودند وآنها نا چار در بندر حسن کیاده، ناحیه ای که تحت نظارت دکتر حشمت بود پیاده شدند.

دکتر حشمت پس از آگاه شدن از این مسئله شخصا به حسن کیاده رفت و دستور داد ارامنه ی نیازمند به کمک را درخانه ی کارگران و کارگزاران ماهی گیری بندر حسن کیاده جا دهند و وسایل وآسایش آنان را فراهم سازند. که در تاریخ ارامنه گیلان، ازاین امر به نیکی یاد شده است.

محمدعلی صفاری لاهيجانی که در آن دوران با دکتر حشمت حشر و نشر داشت در يادداشت های خود ذکر می کند که به ياد دارم که خودم دچار مالاريا شدم و دکتر حشمت «کنين» را با مخلوط آبليمو تجويز کردند و معالجه شدم، احسان‌الله خان و حسين خان الله که از فعالان سياسی تهران بودند چون تحت تعقيب دولت بودند (دولت حسن وثوق) به خانه ما در لاهيجان می آمدند و مدتی در کنار ما پنهانی زندگی می کردند،

اتفاقا در همان زمان حسين خان به بيماری جرب مبتلا مي‌شود و دکتر حشمت هم که در منزل ايشان بوده وی را معالجه می کند و اين معالجه و آشنايي، راه را برای بيشتر شدن فعاليتهای دکتر حشمت باز مي‌کند. در ادامه می گويد مرحوم دکتر اهل دخانيات و مسکرات نبود، ولی به موسيقی دلبستيگی خاص داشت.

دکتر ابراهیم حشمت طالقانی، نفر چوب به دست‏

میرزا کوچک خان جنگلی و دکتر حشمت‏

آخرین نبرد و شهادت

با حمله ی قوای دولتی به فرماندهی ایوب خان میر پنج ازیک سو وحمایت هواپیماهای انگلیسی ازآنها وبمباران مواضع جنگلی ها، مجال به جنگلی ها نمی داد تا آنجا که میرزا کوچک خان ناچارمی شود به همراه 943 نفرازمبارزان جنگل به سوی شرق گیلان ولاهیجان حرکت کند.

شرح این سفر ومشقات ومشکلاتی که در این سفربا آنها روبرو شدند درکتاب های تاریخ جنگل آمده است که واقعا دلخراش وناراحت کننده است. میرزا کوچک خان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری وقوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را می خواند: رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن - یازجانان یا زجان، بایست دل برداشتن.!

وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعداد شان به 1432 نفررسید. آنان در روزاول ماه شعبان 1337قمری به دشت وسیع کجورواقع در 31 کیلوکتری جنوب تنکابن می رسند. درطول راه همه جا قوای دولتی ومزدوران منطقه درتعقیب شان بودند.

اوضاع برآنان سخت می شود که ناچار دکتر حشمت تصمیم می گیرد تسلیم قوای دولتی شود، هرچند میرزا کوچک خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت می گیرد، دولتی ها به بهانه ی اینکه رئیس کل قزاق ایران ( ژنرال استاروسلسکی) در رشت می باشد، به آنها گفتند ما باید شمارا روانه ی رشت کنیم تا به شما پروانه ی آزادی بدهند و به منازل خود باز گردید.!

روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرم آباد تنکابن تعداد جنگلی ها به یکصد و هشتاد نفررسید که همگی به همراه دکتر حشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. تا لاهیجان رفتاردولتی ها با آنان محترمانه بود.

درنزدیکی " دیوشل " دکترحشمت را از یارانش جدا کردند و با دشکه به لاهیجان بردند. جالب اینکه تا رسیدن به لاهیجان ، همیشه تاکید بر" تسلیم" دکتر حشمت ویارانش داشتند ولی از لاهیجان به بعد واژه ی " تسلیم " به " دستگیری دکترحشمت ویارانش" تبدیل شد.!

واز این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست وتمام وعده ها فریبنده بوده است! دکترابراهیم حشمت یک روز بعد از ورود به رشت به دادگاه برده شد. بازجویی از افراد گاه سه دقیقه بشتر طول نمی کشید!: پسر کی هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بوده ای؟ چند سال داری؟...بعد یکی دیگر را احضار می کردند.!

دکتر حشمت باوضعی درد ناک که خون از پاهایش می چکید دردادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من این هارا نگفته ام، سرتیپ عبدالجواد قریب ( متین الملک) کسی بود که وقتی در دادگاه ازدکترحشمت پرسیدند: میرزا کوچک خان فعلا کجاست؟ و دکتر حشمت جواب داد که من ازمحل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سرپا ایستاد و ناجوانمردانه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد، خوشایند دیگران نبود.!

می گويند ميرزا تا خبر تسليم شدن دکتر را شنيد، بي‌اختيار گفت: انا لله و انا اليه راجعون و با ادای اين آيه او را از دست رفته، به حساب آورد.

ديری نگذشت که دادگاه نظامی دکتر حشمت به رياست جواد متين‌الملک که بعدها سرهنگ قريب شد، همراه با شاهزاده خائن اعتبارالدوله و مجدالواعظين قاضی عسگر در باغ محتشم رشت تشکيل شد، دکتر که رأی آخر دادگاه را حتی پيش از شروع آن مي‌دانست، بازجويی پس نداد و مهر سکوت بر لب زد، اين استواری و دم فرو بستن دکتر دادگاه و سردمداران آن را در هم شکست و بازجويان که بيش از پيش کينه دکتر را در دل گرفته بودند، اتاق او را در زندان به آب بستند.

‌فاصله بازداشت وی تا تشکيل دادگاه بسيار کوتاه و شتاب زده بود و کار از بازپرسی گذشته به ضرب و شتم کشيد. پس از تشکيل دادگاه نظامی، دکتر می گويد: معلوم می شود که نظر همه کس به مرگ من متوجه است، چه من از روز اول می دانستم که با ورود من به جنگل يقينا در آخر کار مصلوب خواهم شد، و برای همين منظور، هيکل عيسی مسيح را از گردن آويخته‌ام.

محاکمه ی دکترحشمت زود پایان یافت ودر ساعت پنج بعد از ظهرهمان روز اورا با درشکه یی به میدان اعدام آوردند. دکترحشمت ازدرشکه پیاده شد و متهورانه به پای داررفت و گفت به شرطی حکم اعدام خودم را امضاء می کنم که مرا با دست های بسته اعدام نکنید.!

آنگاه دکتر حشمت با کمال تحور، شنل از دوش برگرفت وآنرا به " کاظم بلند" جلاد چهاربرادران سپرد وبعد عینکش را برداشت وبرروی چهاپایه بالا رفت...ریسمان را از جلاد گرفت وبه گردن خود انداخت...و سپس به جلاد اشاره نمود که اورا به داربیاویزند! که در این لحظه ی درد ناک، صدای شیون مردم ازهرسو بلند شد.!

دکترکریم کشاورز نقل می کند که در پای دار، دکتر حشمت این شعر را خواند: منصوروار گر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان پایدارنیست.!

اعدام دکتر حشمت طالقانی، در روز چهارشنبه 4 ارديبهشت 1296 مطابق با شعبان 1337 در قرق کارگزاری صورت گرفت و عبدالحسين سردار معظم خراساني که بعدها تيمورتاش گرديد و در آن سال حاکم مطلق و بلامنازع گيلان بود بر آن صحه گذارد.

پیکرپاک دکتر حشمت، توسط آقای " کاس آقا حسام" معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود و با جنگلی ها سروسری داشت، تحویل گرفته شد ودر گورستان محله ی چله خانه شهرستان رشت به خاک سپرده گردید.

سید اشرف حسینی معروف به " نسیم شمال" به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود

رشت شد نامدار ایولله

شاد شد مالدار ایولله

دکترطالقانی، اندر رشت

رفت بالای دارایولله!

یکسال پس از شهادت دکتر حشمت بار دیگر رشت به تصرف جنگلی ها درآمد. نخستین اقدام میرزا این بود که به سوی آرامگاه دکتر حشمت برای ادای احترام رفت و در زیر درخت کهنسال مسجدی که مدفن دکتر حشمت است، سخنان خود را با آیه ای از قرآن کریم آغازکرد و گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است. این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت بود و از خداوند متعال می خواهیم ما را موفق بدارد تا تقاص خونش را از جلادان خون آشام بگیریم.»

شادروان ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا ونویسنده کتاب سردارجنگل است، درقسمتی از یادداشت های خود آورده است: درباره مرحوم دکتر حشمت، زیاد کارنشده است وجامعه ی آزادیخواه حقش را به نحو احسن ادا نکرده است. وضع مظلومیتش به هنگام اعدام چنان بود که هر وقت به نوشته هایم نگاه می کنم، گریه ام می گیرد واکنون هم که این عبارات را می نویسم حال عادی نیستم.

بازهم گلی به جمال زارعین لاهیجان که به قراری که شنیده ام هروقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب می شود، برمی دارند، قسمتی از آنرا به نام خیرات وشادی روح احداث کننده ی " حشمت رود" برای مستضعفین وبینوایان اختصاص می دهند.

شاد روان رحیم خان صفاری به نکته ی جالبی در مورد دکترحشمت اشاره می کند ومی نویسد: " دکترحشمت معتقد بود اگرانقلاب همیشه به دنبال شعارهای تند و ویرانگر برود، افتخاری برای خود ذخیره نخواهد کرد. وضع مردم را به بهانه ی انقلاب بد تر کردن، هنرنیست وما اگرتوانستیم وضع مردم را بهتر بکنیم به بشریت خدمت کرده ایم. "


بر سنگ مزار دکتر حشمت، نوشته شده است: «‌آرامگاه شهید راه حریت و استقلال ایران، مرحوم جنت مکان، خلد آشیان، دکتر حشمت جنگلی طالقانی نور الاصل، همقدم و رفیق میرزا کوچک خان جنگلی طاب ثراه. به تاریخ ۱۲۹۸٫

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

مرام نامه نهضت جنگل

در پایان این صفحه، جهت ادای احترام به مبارزات خستگی ناپذیر و پیشرو گرایانه نهضت جنگل مردم ایران، متن مرام نامه اعتقادی و عملکردی نهضت، جهت آشنایی با اصول اعتقادی و حزبی ایشان به شرح ذیل، تقدیم می گردد:

آسايش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نيست مگر به تحصيل آزادی حقيقی و تساوی افراد انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکميت اکثريت به واسطه منتخبين ملت پيشرفت اين مقاصد را فرقه «اجتماعيون» به موارد ذيل تعقيب می‌نمايند:

ماده اول:

1- حکومت عامه و قوای عاليه در دست نمايندگان ملت جمع خواهد شد.


2- قوا در مقابل منتخبين مسئول بوده و تعيين آنها از مختصات نمايندگان متناوب ملت می‌باشد.


3- کليه افراد بدون فرق نژاد و مذهب از حقوق مدنيه به طور مساوی بهره مند خواهند بود.


4- آزادی تامه افراد انسان در استفاده کامل از قوای طبيعی خود.


5- الغاي کليه شئون و امتيازات.


ماده دوم - حقوق مدنيه:


6- مصونيت شخص و مسکن از هر نوع تعرض و حريّت اقامت و مسافرت.


7- آزادی فکر، عقيده، اجتماعات، مطبوعات، کار، کلام، تعطيل.


8- هريک از افراد ملت که به سن شصت‌سالگی برسد از طرف حکومت حقوق تقاعد خواهد گرفت و در مقابل آن ترويج ادبيات و اصلاح اخلاق جماعت را عهده‌دار خواهد بود.


9- تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی.


ماده سوم - انتخابات:


10- انتخابات بايد عمومی و متناسب و مساوی و مستقيم باشد.


11- هريک از افراد 18ساله حق انتخاب کردن و 24 ساله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارا هستند.


ماده چهارم - اقتصاد:


12- منابع ثروت از قبيل خالصجات، رودخانه‌ها، مراتع، جنگل‌ها ، درياها، معادن، طرق و شوارع و کارخانجات جزء علاقه عمومی است.


13- مالکيت اراضی با ملاحظه تامين معيشت عمومی تا حدی تصديق می شود که حاصل آن عايد توليد کننده شود.


14- ممنوع بودن انحصار و احتکار ارزاق و سرمايه.


15- تبديل ماليات‌های غير مستقيم به مستقيم تدريجا.


ماده پنجم - معارف، روحانيت، اوقاف:


16 - تعليمات ابتدايي برای کليه اطفال مجانی و اجباری است.


17- تحصيلات متوسطه و عاليه برای اطفاليکه استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است .


تبصره - محصلين در انتخاب هر فنی از فنون آزادند.


18- انفکاک روحانيت از امور سياسی و معاشی.


19- ديانت چون از عواطف قلبيه است بايد مصون از تعرض باشد.


20- ضبط و اداره کل اوقاف در دست عامه و تخصيص عوايد آن‌ها به مصارف عمومی و امور خيريه و صحيه و تاسيس کتابخانه‌های عمومی.


ماده ششم - قضاوت:


21- قضاوت بايد سريع، ساده و مجانی باشد.


22- تبديل تنبيهات به اصول تکديری.


23- حبس مقصرين به اعمال شاقه بايد به مدرسه و دار التربيه اخلاقی تبديل شود.


ماده هفتم - دفاع:


24- ورزش و مشق نظامی برای مدارس ابتدايي و متوسطه اجباری است.


25- برای تحصيل فنون نظام، مدارس عاليه تاسيس خواهد شد.


26- در مقابل تهاجمات ضداصولی اجتماعی و تجاوزات کشورسِتانی، دفاع از وظايف عمومی و اجباری است.


ماده هشتم - کار:


27 - ممنوع بودن کار و مزدوری برای اطفالی که سنشان به 14 نرسيده‌است.


28- برانداختن اصول بيکاری و مفتخواری به وسيله ايجاد موسسات و تشکيلاتی که توليد کار و شغل مي‌مايند.


29- ايجاد و تکثير کارخانجات با رعايت حفظ‌الصحه کارگران.


30- تجديد ساعات کار در شبانه روز تنها به هشت ساعت - استراحت عمومی و اجباری در هفته يک‌روز.


ماده نهم - حفظ‌الصحه:


31 - تاسيس دارالعجزه و مريض‌خانه‌های عمومی و مجانی.


32- رعايت نظافت و حفظ‌الصحه در مجامع و منازل و مطبخ‌ها و کارخانجات وغيره.


33- انتشار قوانين صحی در بين عامه.


34- جلوگيری از امراض مسريه و مسکرات-منع استعمال افيون و ساير مواد مخدره.


منبع: کتاب سردار جنگل، ابراهيم فخرايی، ص 56


خدایشان بیامرزد و تمامی مبارزان و مجاهدان راه آزادی

حسین زینعلی