کاربر:Safa/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== پس از سلطنت == | == پس از سلطنت == | ||
حکومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی را ناظران به سه دوره تقسیم می کنند: | حکومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی را ناظران به سه دوره تقسیم می کنند: | ||
===دورهی اول: از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۷=== | |||
=== دورهی اول: === | |||
در هفت سال ابتدایی حکومت او بطور نسبی شرایط فعالیتهای دموکراتیک و ایجاد احزاب سیاسی فراهم است. | در هفت سال ابتدایی حکومت او بطور نسبی شرایط فعالیتهای دموکراتیک و ایجاد احزاب سیاسی فراهم است. | ||
===دوره دوم: از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲=== | |||
=== دوره دوم: === | |||
همزمان با ترور او در سال ۱۳۲۷، موج دستگیری مخالفان گسترش یافت و شاه با تاسیس مجلس موسسان اختیارات بیشتری گرفت. همچنین این مجلس تشکیل مجلس سنا را تصویب کرد که نیمی از اعضای آن را شاه منصوب می کرد. | همزمان با ترور او در سال ۱۳۲۷، موج دستگیری مخالفان گسترش یافت و شاه با تاسیس مجلس موسسان اختیارات بیشتری گرفت. همچنین این مجلس تشکیل مجلس سنا را تصویب کرد که نیمی از اعضای آن را شاه منصوب می کرد. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۷: | ||
در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق به راه انداختند. با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار و تبعید شد و وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد و شاه بار دیگر به قدرت رسید. | در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق به راه انداختند. با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار و تبعید شد و وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد و شاه بار دیگر به قدرت رسید. | ||
=== دوره سوم: === | محمدرضا شاه در دوران سلطنتش ۲بار اقدام به انجام اصلاحات ارضی کرد: | ||
بار اول در سال ۱۳۲۸ ـ ۱۳۲۹ و در کوران مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن صنعت نفت ایران بود که دوران اوج درگیریهای مردم و مصدق با استعمار انگلستان بود. | |||
در اولین اصلاحات ارضی، محمدرضا شاه تلاش کرد با محروم کردن مصدق از درآمدهای غیرنفتی کشور، پروژه ملی کردن صنعت نفت ایران را به شکست بکشاند. | |||
بار دوم نیز پس از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ و سقوط دکتر مصدق بود که طی یک پروسه نسبتاً طولانی سرانجام در آغاز دهه ۴۰ خورشیدی، طرح بزرگ اصلاحات ارضی را تحت عنوان « انقلابسفید» اعلام و اجرایی کرد. اقدامی که در مقابله با تهدید انقلاب که ایران را نیز تحتتاثیر قرار میداد و برای خنثی کردن پتانسیل انقلابی روستاهای کشور بود. | |||
خلاصه طرح اصلاحات ارضی اول | |||
محمدرضا شاه در جریان اصلاحات ارضی اول خود، ابتدا زمینهایی که پدرش بهزور از مردم گرفته بود و در آن هنگام در شمار زمینهای خالصجات (زمینهای متعلق به محمدرضا شاه) محسوب میشدند را به دولت واگذار کرد. | |||
سپس همان زمینها را در گام دوم از دولت پس گرفت و به همان دهقانانی که روی آنها کار میکردند به اقساط فروخت. | |||
و چون دهقانها پولی برای خرید زمینها نداشتند، با احتساب بهره مالکانه و وامی که از یک بانک جدیدالتأسیس به اسم بانک عمران کشاورزی به آنها داد، پول زمینها را دریافت کرد! | |||
یعنی به این ترتیب وی زمینهای غصب شده توسط پدرش را با پول بیتالمال(وام دولتی) به کشاورزان فروخت و: | |||
اولا صورتمسأله غصب زمینهای کشاورزی مردم، توسط پدرش را اساساً از روی تابلو پاک کرد! | |||
ثانیا از آنجا که بانک عمران، نیاز به پشتیبانی داشت، به آن بانک که ویژه کشاورزان بود، اجازه معاملات بانکی خارج از داد و ستدهای مربوط به کشاورزان داد. امتیازی که بر اساس آن معاملات، بانک مزبور به سرعت به یکی از ثروتمندترین بانکهای کشور تبدیل گردید. | |||
بانکی که البته اعضای هیأتمدیره و سهامدارانش خانواده خودش و بنیاد پهلوی بودند. | |||
مخالفت دکتر مصدق و متوقف کردن طرح | |||
دکتر مصدق با مبارزه با این طرح آن را متوقف کرد. دکتر مصدق ضمن اعلام موافقت خود با «اصل» اصلاحات ارضی، (که خواسته تاریخی مردم ایرن بود) طرح محمدرضا شاه را اشتباه و ناکارآمد توصیف کرد و به همین علت اجرای آن را متوقف کرد، اما پس از کودتای استعماری ارتجاعی ۲۸مرداد سال ۳۲ محمدرضا شاه مجدداً طرح اصلاحات ارضیاش را در ابعادی گستردهتر از سر گرفت. | |||
اصلاحات ارضی دوم و پیامدهای آن | |||
در اصلاحات ارضی دوم (پس از کودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۴) از آنجا که کشاورزان در غیاب خان و مالک (فئودالها) و بدون کمک دولتی (دولت جایگزین فئودال) و در زمینهای تقطیع شده، برای ادامه کار کشاورزی (بدون حل مسأله آب و کود و بذر که پیشتر با کمک فئودالها حل میکردند) توان مکفی نداشتند، ناگزیر زمینها را یا به دلالها فروخته یا رها کرده و بهصورت آواره و گمنام به حاشیه شهرها گریختند تا با عملگی روزگار بگذرانند. | |||
به گواهی محمدرضا شاه در همان کتاب مأموریت برای... صادرات کشاورزی ایران در آن ایام، مهمترین منبع درآمد کشور بود. | |||
نگاهی به آمار رسمی منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران درباره متروکه شدن روستاهای ایران، بهروشنی ثابت میکند که خانهخرابی روستاییان ایرانی از همان سالهای ۱۳۳۵ آغاز شده است. | |||
بههمخوردن توازن جمعیتی کشور و ریزش جمعیت روستاها و افزایش جمعیت حاشیه شهرها نیز از همان سال ۱۳۳۵ آغاز شد. | |||
این روند در سالهای پس از اصلاحات ارضی دوم محمدرضا شاه، سرعتی سرسامآور گرفت بر اساس آمار رسمی، طی سالهای ۱۳۴۵ ــ ۱۳۵۵ جمعیت روستایی از ۶۲درصد به ۵۳درصد جمعیت کل کشور کاهش یافت و جمعیت شهری از ۳۸درصد به ۴۷درصد رسید. | |||
بگذریم که این روند در دوران حاکمیت ارتجاعی آخوندها سرعت بیشتری گرفت و به نابودی تقریباً قطعی اکثریت روستاهای کشور و از نفس افتادن کشاورزی ایران منجر شد. خمینی همیشه در این زمینهها مکمل کارهای ناتمام محمدرضا شاه بود | |||
===دوره سوم: از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷=== | |||
پس از کودتا سومین دوره حکومت شاه آغاز می شود، که با تاسیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) همراه است. | پس از کودتا سومین دوره حکومت شاه آغاز می شود، که با تاسیس [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) همراه است. | ||
خط ۵۶: | خط ۹۶: | ||
شاه امیدوار بود از طریق نظام تک حزبی بتواند نیروهای فعال و سازنده کشور را بر مبنای طرحهای خود سازمان دهد؛ نیروهایی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی میکند. | شاه امیدوار بود از طریق نظام تک حزبی بتواند نیروهای فعال و سازنده کشور را بر مبنای طرحهای خود سازمان دهد؛ نیروهایی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی میکند. | ||
حاکمیت محمدرضا شاه از اوایل دهه ۴۰ خورشیدی تا سالهای پایانی حکومتش به درازا کشید. دورهای که نمایش تمامعیار نظام تکحزبی مبتنی بر ظلم و فساد سیاسی و فساد اقتصادی و اختناق و فشار و... بود. (این توصیفات و این کلمات تماماً از آخرین نطق رادیو تلویزیونی شاه خطاب به مردم ایران در آبان ۱۳۵۷ به امانت گرفته شدهاند برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به پیام شاه «صدای انقلاب شما را شنیدم»).<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=T5al9kHvmOU سخنرانی شاه من نیز پیام انقلاب شمارا شنیدم]</ref> | |||
این دوره شاهد یکی از خونینترین ادوار حکومت محمدرضا شاه بود که طی آن، یک مقاومت مسلحانه شهری در برابر وی شکل گرفت. | |||
همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاحهای جدید نداشتند و از این تلاشها به عنوان هزینههای غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد میکردند. نیروهای مترقی او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار میدادند. | همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاحهای جدید نداشتند و از این تلاشها به عنوان هزینههای غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد میکردند. نیروهای مترقی او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار میدادند. | ||
== دوران انقلاب == | == دوران انقلاب == | ||
محمدرضا پهلوی پس از ترک ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به مصر رفت. او در فاصله ۲۹ مهر ماه ۱۳۵۸ تا ۲۳ آذر ماه همان سال به آمریکا رفت، اما به دلیل اینکه دولت آمریکا از دادن اقامت به او پرهیز کرد به پاناما و سرانجام به مصر رفت. و در آنجا دراثر پیشرفت سرطان غدد لنفاوی، ۵ مرداد ۱۳۵۹ درقاهره درگذشت، و جسد او طی مراسمی در مسجد الرفاعی قاهره بخاک سپرده شد. | محمدرضا پهلوی پس از ترک ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به مصر رفت. او در فاصله ۲۹ مهر ماه ۱۳۵۸ تا ۲۳ آذر ماه همان سال به آمریکا رفت، اما به دلیل اینکه دولت آمریکا از دادن اقامت به او پرهیز کرد به پاناما و سرانجام به مصر رفت. و در آنجا دراثر پیشرفت سرطان غدد لنفاوی، ۵ مرداد ۱۳۵۹ درقاهره درگذشت، و جسد او طی مراسمی در مسجد الرفاعی قاهره بخاک سپرده شد. |
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۳۰
محمدرضا پهلوی، زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی (۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) درمحله دروازه قزوین تهران درگذشته دراثر پیشرفت سرطان غدد لنفاوی، ۵ مرداد ۱۳۵۹ درقاهره، جسد او طی مراسمی در مسجد الرفاعی قاهره بخاک سپرده شد.
محمد رضا پهلوی فرزند پسر ارشد «رضا سواد کوهی» (بعدها معروف به رضا خان قزاق و «رضا شاه پهلوی») و مادرش نیم تاج آیرملو (بعدها تاج الملوک آیرملو) بود. او دارای ۲ برادر و ۲ خواهر به نامهای:
شمس، (۱۳۷۴ – ۱۲۹۶)
اشرف (خواهر دوقلوی محمدرضا)، ۴آبان ۱۲۹۸
علیرضا، (۱۳۳۳ – ۱۳۰۱)
پیش از سلطنت
او با خانوادهاش ۳ ماه پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ به منزلی جدید رفتند. در آنجا تحت آموزش پرستار فرانسویاش مادام ارفع زبان فرانسه و کلیاتی از فرهنگ غرب و تاریخ غرب را آموخت. در ۷ سالگی در مراسم تاجگذاری پدرش به ولیعهدی منصوب شد و پس از آن به کاخ گلستان برای دوره آموزشهای رسمی منتقل شد. از آنجا همراه ۲۰ تن از دوستانش به مدرسه نظام منتقل شد.
در پانزده شهریور ۱۳۱۰ به همراه دوست دوران تحصیلاش حسین فردوست به سویس اعزام شد. دیگر همراهان او دراین سفر، برادرش علیرضا، تیمورتاش و پسرش مهرپور، پیشکارش دکتر مودب الدوله نفیسی و آموزگار زبان فارسیاش مستشار الدوله بودند.
پس از ۵ سال اقامت در سویس در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری به ادامه تحصیل پرداخت، درسال ۱۳۱۷ در سن ۱۹ سالگی از این دانشکده با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد. در این دوران با فتحالله مینباشیان روابط دوستی نزدیکی پیدا کرد.
محمدرضا پهلوی پس از فارغ التحصیلی به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. و پس از اشغال ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه توسط انگلستان و تبعید به جزیره موریس، در سن ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید.
در کنفرانس تهران با شرکت استالین، چرچیل، و روزولت هیچکدام از سه رهبر میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتخانههای خود اقامت کردند و بجز استالین که به دیدار او رفت دیگر رهبران او را در باغ سفارت شوروی بحضور پذیرفتند.
با اینکه متفقین متعهد به خروج از ایران پس از شش ماه شده بودند شوروی نیروهای خود را خارج نکرد. و همزمان آذربایجان و کردستان اعلام خودمختاری کردند.
محمدرضا پهلوی، پس از خروج نیروهای شوروی از ایران به علت فشارهای آمریکا و انگلستان، همراه با نخست وزیر وقت قوام السلطنه اقدام به سرکوب قیامهای کردستان و آذربایجان کرد.
پس از سلطنت
حکومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی را ناظران به سه دوره تقسیم می کنند:
دورهی اول: از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۷
در هفت سال ابتدایی حکومت او بطور نسبی شرایط فعالیتهای دموکراتیک و ایجاد احزاب سیاسی فراهم است.
دوره دوم: از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲
همزمان با ترور او در سال ۱۳۲۷، موج دستگیری مخالفان گسترش یافت و شاه با تاسیس مجلس موسسان اختیارات بیشتری گرفت. همچنین این مجلس تشکیل مجلس سنا را تصویب کرد که نیمی از اعضای آن را شاه منصوب می کرد.
مخالفان این اقدام او را به معنی تکیه بیشتر به آمریکا و انگلستان تلقی کردند.
پس از این تغییرات سیاسی، تقاضای ملی برای تسلط بیشتر بر نفت در ایران بالا گرفت که به نام جنبش ملی شدن نفت شناخته میشود و صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق ملی شد. با وجود حمایت شاه از این تحولات در آغاز سرانجام به تنش میان شاه و نخست وزیرش محمد مصدق انجامید.
در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق به راه انداختند. با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار و تبعید شد و وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد و شاه بار دیگر به قدرت رسید.
محمدرضا شاه در دوران سلطنتش ۲بار اقدام به انجام اصلاحات ارضی کرد:
بار اول در سال ۱۳۲۸ ـ ۱۳۲۹ و در کوران مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن صنعت نفت ایران بود که دوران اوج درگیریهای مردم و مصدق با استعمار انگلستان بود.
در اولین اصلاحات ارضی، محمدرضا شاه تلاش کرد با محروم کردن مصدق از درآمدهای غیرنفتی کشور، پروژه ملی کردن صنعت نفت ایران را به شکست بکشاند.
بار دوم نیز پس از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ و سقوط دکتر مصدق بود که طی یک پروسه نسبتاً طولانی سرانجام در آغاز دهه ۴۰ خورشیدی، طرح بزرگ اصلاحات ارضی را تحت عنوان « انقلابسفید» اعلام و اجرایی کرد. اقدامی که در مقابله با تهدید انقلاب که ایران را نیز تحتتاثیر قرار میداد و برای خنثی کردن پتانسیل انقلابی روستاهای کشور بود.
خلاصه طرح اصلاحات ارضی اول
محمدرضا شاه در جریان اصلاحات ارضی اول خود، ابتدا زمینهایی که پدرش بهزور از مردم گرفته بود و در آن هنگام در شمار زمینهای خالصجات (زمینهای متعلق به محمدرضا شاه) محسوب میشدند را به دولت واگذار کرد.
سپس همان زمینها را در گام دوم از دولت پس گرفت و به همان دهقانانی که روی آنها کار میکردند به اقساط فروخت.
و چون دهقانها پولی برای خرید زمینها نداشتند، با احتساب بهره مالکانه و وامی که از یک بانک جدیدالتأسیس به اسم بانک عمران کشاورزی به آنها داد، پول زمینها را دریافت کرد!
یعنی به این ترتیب وی زمینهای غصب شده توسط پدرش را با پول بیتالمال(وام دولتی) به کشاورزان فروخت و:
اولا صورتمسأله غصب زمینهای کشاورزی مردم، توسط پدرش را اساساً از روی تابلو پاک کرد!
ثانیا از آنجا که بانک عمران، نیاز به پشتیبانی داشت، به آن بانک که ویژه کشاورزان بود، اجازه معاملات بانکی خارج از داد و ستدهای مربوط به کشاورزان داد. امتیازی که بر اساس آن معاملات، بانک مزبور به سرعت به یکی از ثروتمندترین بانکهای کشور تبدیل گردید.
بانکی که البته اعضای هیأتمدیره و سهامدارانش خانواده خودش و بنیاد پهلوی بودند.
مخالفت دکتر مصدق و متوقف کردن طرح
دکتر مصدق با مبارزه با این طرح آن را متوقف کرد. دکتر مصدق ضمن اعلام موافقت خود با «اصل» اصلاحات ارضی، (که خواسته تاریخی مردم ایرن بود) طرح محمدرضا شاه را اشتباه و ناکارآمد توصیف کرد و به همین علت اجرای آن را متوقف کرد، اما پس از کودتای استعماری ارتجاعی ۲۸مرداد سال ۳۲ محمدرضا شاه مجدداً طرح اصلاحات ارضیاش را در ابعادی گستردهتر از سر گرفت.
اصلاحات ارضی دوم و پیامدهای آن
در اصلاحات ارضی دوم (پس از کودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۴) از آنجا که کشاورزان در غیاب خان و مالک (فئودالها) و بدون کمک دولتی (دولت جایگزین فئودال) و در زمینهای تقطیع شده، برای ادامه کار کشاورزی (بدون حل مسأله آب و کود و بذر که پیشتر با کمک فئودالها حل میکردند) توان مکفی نداشتند، ناگزیر زمینها را یا به دلالها فروخته یا رها کرده و بهصورت آواره و گمنام به حاشیه شهرها گریختند تا با عملگی روزگار بگذرانند.
به گواهی محمدرضا شاه در همان کتاب مأموریت برای... صادرات کشاورزی ایران در آن ایام، مهمترین منبع درآمد کشور بود.
نگاهی به آمار رسمی منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران درباره متروکه شدن روستاهای ایران، بهروشنی ثابت میکند که خانهخرابی روستاییان ایرانی از همان سالهای ۱۳۳۵ آغاز شده است.
بههمخوردن توازن جمعیتی کشور و ریزش جمعیت روستاها و افزایش جمعیت حاشیه شهرها نیز از همان سال ۱۳۳۵ آغاز شد.
این روند در سالهای پس از اصلاحات ارضی دوم محمدرضا شاه، سرعتی سرسامآور گرفت بر اساس آمار رسمی، طی سالهای ۱۳۴۵ ــ ۱۳۵۵ جمعیت روستایی از ۶۲درصد به ۵۳درصد جمعیت کل کشور کاهش یافت و جمعیت شهری از ۳۸درصد به ۴۷درصد رسید.
بگذریم که این روند در دوران حاکمیت ارتجاعی آخوندها سرعت بیشتری گرفت و به نابودی تقریباً قطعی اکثریت روستاهای کشور و از نفس افتادن کشاورزی ایران منجر شد. خمینی همیشه در این زمینهها مکمل کارهای ناتمام محمدرضا شاه بود
دوره سوم: از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷
پس از کودتا سومین دوره حکومت شاه آغاز می شود، که با تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) همراه است.
این دستگاه امنیتی که زیر نظر مستقیم شاه اداره میشد از سوی منتقدان به عنوان عامل اصلی سرکوب مخالفان و بسته کردن فضای سیاسی کشور همواره مورد انتقاد بود و سازمانهای بینالمللی ناظر بر حقوق بشر پیوسته از آن انتقاد کردهاند.
از دیگر نهادهایی که در این دوره قدرت یافت سازمان برنامه و بودجه بود که مجری برنامههای توسعه ایران بود که بسیاری آن را ناشی از بلند پروازیهای شاه میدانستند و در طی دو دهه چهل و پنجاه به رشد سریع شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران منتهی گردید.
در این دوره از حکومت شاه نوسازی عمده نهادهای فرهنگی و اجتماعی و دستگاه اداری با سرعت دنبال میشد که پس از برنامه تبلیغاتی و فرهنگی دولت در سال ۱۳۵۰ در قالب بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران به وجههای بینالمللی برای حکومت شاه تبدیل شد.
در جریان این برنامه گسترده تبلیغاتی شاه هدف دستیابی به تمدن بزرگ را مطرح کرد که از سوی مخالفان داخلی و منتقدان خارجی به عنوان بلند پروازی و تجمل افسار گسیخته توصیف شد.
در دوره سوم، شاه برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش کرد و موقعیت منطقهای ایران از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بیشتری یافت.
نظر شاه در این زمان این بود که برای پیشرفت سریعتر کشور باید از هرگونه اختلاف سیاسی پرهیز کرد و به همین دلیل حزب واحدی به نام حزب رستاخیز را در سال ۱۳۵۲ تاسیس کرد که عملا یک حزب دولتی بود و نوعی اجبار به حضور در آن وجود داشت.
شاه امیدوار بود از طریق نظام تک حزبی بتواند نیروهای فعال و سازنده کشور را بر مبنای طرحهای خود سازمان دهد؛ نیروهایی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی میکند.
حاکمیت محمدرضا شاه از اوایل دهه ۴۰ خورشیدی تا سالهای پایانی حکومتش به درازا کشید. دورهای که نمایش تمامعیار نظام تکحزبی مبتنی بر ظلم و فساد سیاسی و فساد اقتصادی و اختناق و فشار و... بود. (این توصیفات و این کلمات تماماً از آخرین نطق رادیو تلویزیونی شاه خطاب به مردم ایران در آبان ۱۳۵۷ به امانت گرفته شدهاند برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به پیام شاه «صدای انقلاب شما را شنیدم»).[۱]
این دوره شاهد یکی از خونینترین ادوار حکومت محمدرضا شاه بود که طی آن، یک مقاومت مسلحانه شهری در برابر وی شکل گرفت.
همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاحهای جدید نداشتند و از این تلاشها به عنوان هزینههای غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد میکردند. نیروهای مترقی او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار میدادند.
دوران انقلاب
محمدرضا پهلوی پس از ترک ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به مصر رفت. او در فاصله ۲۹ مهر ماه ۱۳۵۸ تا ۲۳ آذر ماه همان سال به آمریکا رفت، اما به دلیل اینکه دولت آمریکا از دادن اقامت به او پرهیز کرد به پاناما و سرانجام به مصر رفت. و در آنجا دراثر پیشرفت سرطان غدد لنفاوی، ۵ مرداد ۱۳۵۹ درقاهره درگذشت، و جسد او طی مراسمی در مسجد الرفاعی قاهره بخاک سپرده شد.