کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=محمد مختاری|تصویر=محمد مختاری ۱.jpg|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=۱۸ شهریور ۱۳۶۸|محل تولد=تهران|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۵ بهمن ۱۳۸۹|محل مرگ=تهران|علت مرگ=قتل توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی|محل زندگی=تهران|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=دانشجو|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=|تأثیرگذاشته بر=مبارزان و قیام کنندگان ایران|تأثیرپذیرفته از=مبارزات اعتراضی مردم ایران|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=علیرضا عسگری|تصویر=عسگری ۷.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فرمانده لشکر سپاه پاسداران معاون شمخانی در دولت محمد خاتمی|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=زاده‌ی ۱۳۳۹|محل تولد=شهر ری|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۷ مارس ۲۰۲۴|محل مرگ=|علت مرگ=|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=فرار از ایران و زندگی مخفی در آمریکا|تأثیرگذاشته بر=سپاه پاسداران ایران و حکومت جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان|تأثیرپذیرفته از=|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}              


هدی‌ رضا‌زاده صابر (زادهٔ ۲۶ اسفند ۱۳۳۸ – درگذشتهٔ ۲۱ خرداد ۱۳۹۰روزنامه‌نگار، مترجم، و فعال ملی مذهبی، زندانی سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ايران فردا» بود. اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ بازداشت و به زندان ۵۹ سپاه منتقل شد که ملی‌ ـ‌ مذهبی‌ها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی وی خیلی زیاد بود. بار آخر در تاریخ  ۱ مرداد ۱۳۸۹ دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.              
'''علیرضا عسگری،''' زاده‌ی ۱۳۳۹شهر ری تهران سرلشکر سپاه پاسداران، فرمانده سابق سپاه درلبنان، فرمانده کل پیشین عملیات سپاه و معاون آماد و پشتیبانی وزارت دفاع در زمان شمخانی، وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی، ۷ دسامبر ۲۰۰۶ در پروازی از دمشق به استانبول در این شهر ناپدید شد. اخبار بعدی حاکی از زندگی مخفی او تحت قانون حفاظت از شهود آمریکا در یکی از شهرهای این کشور است. بر اساس همین اطلاعات، تایلند مکان احتمالی است که سال ۱۳۸۴ سازمان سیا عسگری را در آن‌جا به خدمت گرفت. عسگری کسی بود که محسن فخری‌زاده را به عنوان شخصیت محوری برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری‌اسلامی به آمریکا معرفی کرد. علیرضا عسگری، نیمه اول آذرماه ۱۳۸۵ از تهران به دمشق رفت و چند روز بعد، ۱۶ آذر ۸۵ (۷ دسامبر ۲۰۰۶) از دمشق وارد استانبول شد و در هتل جیران استانبول ساکن شد. دو روز بعد، جمعه ۱۸ آذر (۹ دسامبر ۲۰۰۶)، موبایل او خاموش شد و از آن زمان به طور رسمی ناپدید شد. علی‌رضا عسگری، زمان ناپدید شدن دارای ۲ همسر، ۴ دختر و ۲ پسر بود.               


هدی صابر در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از مرگ هاله سحابی بر اثر ضربه مشت یک عنصر اطلاعاتی، در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی، اعتصاب غذا کرد. وی اعلام کرده بود «در اعتراض به مرگ هاله سحابی و برای جلوگیری از تکرار این بیدادگری‌ها علیه انسانهای بی دفاع» دست به اعتصاب غذای تر می‌زند. به نوشته رسانه‌ها، هدی‌ صابر در۲۱ خرداد ۱۳۹۰به دلیل ایست قبلی ناشی از اعتصاب غذا و سهل انگاری مسئولین زندان برای انتقال وی دربيمارستان مدرس تهران درگذشت. زندانیان دیگر گزارش کرده‌اند که او در بهداری اوین توسط مامورانی که لباس پرستار پوشیده بودند مورد ضرب وشتم واقع شده و بر اثر آن جان می‌بازد.  
۱۰ تن از بستگان درجه ۱ او (یکی از همسران و فرزندانش عروس‌ و داماد و نوه‌هایش) از ایران خارج شده بودند.                


== گاهشمار زندگی هدی صابر ==
۹ اسفند ۸۵ (۲۸ فوریه ۲۰۰۷)، هشتاد روز پس از ناپدید شدن علیرضا عسگری، نخستین بار روزنامه سعودی الوطن خبر ناپدید شدن او در ترکیه را منتشر کرد. ۵ روز بعدتر در ۱۳ اسفند سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در کنفرانس مطبوعاتی، خبر ناپدیدشدن او را تائید کرد.


=== دوران کودکی ===
الشرق‌الاوسط در ۱۷ اسفند ۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷)، خبر داد علیرضا عسگری با اختیار خود به ایالات متحده رفته است. دو روز بعد، واشنگتن پست در گزارشی به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد عسگری مشتاقانه در حال همکاری با آژانس‌های اطلاعاتی غربی است.<ref>[https://fa.axar.az/news/siyaset/854994.html سایت آکسار آذربایجان]</ref>در ۸ مارس ۲۰۰۷ روزنامه واشنگتن پست در گزارشی اعلام کرد که عسگری به‌صورت داوطلبانه اطلاعاتی را درباره حزب‌الله لبنان و ارتباط این سازمان با ایران را دراختیار سازمانهای جاسوسی غربی قرار داده‌است. او هم‌چنین اطلاعاتی را دربارهٔ انفجار در یک سربازخانهٔ آمریکا، در لبنان در سال ۱۹۸۳ را نیز داده‌است.
هدی صابر در محله‌ی دروس تهران بدنیا آمد و در مدرسه خشایار این محله تحصیل کرد. هدی کودکی پر جنب و جوش و اهل بازی و ورزش بود.


خواهرش فیروزه صابر از این دوران می‌گوید:<blockquote>... برخلاف من که بسیار حاضرجواب و زبل بودم، او گاهی خیلی هم مظلوم بود. ما ضمن اینکه یکدیگر را بسیار دوست داشتیم و هم‌بازی بودیم، اما دعوا هم می‌کردیم . بعضی وقت‌ها که سخت با هم دعوا می کردیم با چشمانی مظلوم به من نگاه می کرد. چندین بار بعد از دعوا برای این مظلومیت هدی از دست خودم ناراحت می‌شدم و گریه می‌کردم.</blockquote><blockquote>هدی از همان کودکی بی‌نهایت به فوتبال علاقه داشت و ما همیشه در حیاط خانه با هم دریبل بازی می‌کردیم. در دوره نوجوانی علاقه هدی به فوتبال جدی‌تر شد و به باشگاه‌های فوتبال مربوط به نوجوانان می‌رفت. هدی در آن زمان آلبومی از عکس‌های فوتبالیست‌ها داشت و هرکس هم از آشنایان به خارج می‌رفت، برای هدی امضای فوتبالیست‌های خارجی را می‌آورد. به عنوان نمونه یک نفر امضای اوزبیو را برای او آورده بود که هدی همه این امضاها را بسیار منظم و با ذکر تاریخ جمع‌آوری می‌کرد که هم‌اکنون هم این آلبوم‌ها وجود دارند .طرفدار تیم تاج که بعد از انقلاب استقلال شد، بود. در کودکی زمانیکه با هم دعوا می کردیمٰ من میرفتم سراغ آلبوم‌های عکس هدی و می گفتم تا این را به من ندهی این عکس را پاره می کنم و او همیشه با خواهش از من می خواست که این کار را نکنم. یکی از آنها عکس جباری در تیم تاج بود که هدی خیلی دوستش داشت. هدی از همان کودکی فرد بسیار منظمی بود که البته این نظم دقیق را به تأثیر از پدرم داشت. پدر من در زمانی که هدی تنها ۱۱ سال داشت و من ۹ ساله بودم فوت کرد. او خیلی با سواد بود و  اطلاعات عمومی زیادی داشت و بسیار منظم بود. هدی بسیار از او متأثر بود.</blockquote><blockquote>هدی از کودکی هم بسیار اخلاق‌گرا و هم بسیار متعصب بود. در دوران نوجوانی‌اش اگر در خیابان می‌دید یک آقا مزاحم یک خانم می‌شود، به سمت او می‌رفت و با او درگیر می‌شد.<ref>یادنامه سالگشت صابر، گفتگو با فیروزه صابر</ref></blockquote>
در مارس ۲۰۰۹ هانس روله، روزنامه‌نگار آلمانی و رئیس پیشین ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان (که بر روی فعالیتهای هسته‌ای تمرکز دارد) طی مقاله‌ای در روزنامه نویه‌تسورشه تسایتونگ نوشت که اسراییل با استفاده از اطلاعاتی که از عسکری به‌دست آورده بود، به تاسیسات هسته‌ای سوریه حمله کرده است. اسراییل مدعی است ایران بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار برای راه‌اندازی این تاسیسات در سوریه به کرهٔ شمالی پرداخت کرده است.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/74928 سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
== گاهشمار زندگی علیرضا عسگری ==
یکی از کسانی که نیمه اول دهه شصت با عسگری در سپاه کُردستان کار کرده به ایران اینترنشنال گفت:


=== دوران دانشجویی و زمینه‌ی فعالیت‌های مبارزاتی ===
علیرضا عسگری زاده‌ی ۲۰ دی‌ماه ۱۳۳۹ در شهر ری که تا زمان عضویت در سپاه در همانجا زندگی می‌کرد. سال ۱۳۵۶ پس از آشنایی با محمد فدایی به گروه «توحیدی بدر» (که سال ۱۳۵۳ در شهرری تاسیس شد)، یکی از ۷ گروه تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی پیوست.
...در سال‌های پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک می‌رفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفل‌های دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقه‌مندی‌اش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذا‌رسانی و... فعالیت می‌کرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانواده‌های محروم می‌رفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامه‌طباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از هم‌کلاسی‌هایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سال‌های اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیت‌هایی داشت.


=== اشتغال در صدا و سیما ===
پس از انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ عسگری ابتدا چند ماه عضو کمیته‌ انقلاب شهرری شد و در اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از تاسیس سپاه پاسداران همراه محمد فدایی به سپاه پیوست: «عسگری خرداد ۵۸ همراه محمد فدایی عازم سیستان و بلوچستان شد، اما کمتر از دو ماه بعد و همزمان با فرمان خمینی برای سرکوب مردم کردستان، هر دو به کردستان رفتند و در کرمانشاه به محمد بروجردی پیوستند.» تا زمان کشته شدن محمد فدایی در اطراف کامیاران در اواخر بهمن ۱۳۵۸ او همراه فدایی بود. پس از آن تحت فرماندهی محمود کاوه و ناصر کاظمی قرار گرفت و تا اوائل سال ۱۳۶۰ در کردستان بود، در این زمان به خاطر جثه‌ی بزرگش به او لقب «رضا چیفتن» دادند. خرداد ۱۳۶۰ برای کمک به سرکوب‌ سراسری پس از تظاهرات مسالمت‌آمیز ۳۰ خرداد به تهران بازگشت و کمتر از یک سال بعد، اوائل سال ۱۳۶۱ دوباره به کُردستان بازگشت و ابتدا فرمانده اطلاعات قرارگاه سپاه مهاباد شد و سپس، در پائیز سال ۱۳۶۲ و با رفتن اسماعیل احمدی‌‌مقدم از سردشت به سنندج، فرماندهی سپاه سردشت به او سپرده شد. در همین دوران با زیبا احمدی «خواهر زینب» همکار سپاهی خود آشنا شد و ازدواج کرد. زیبا احمدی بدلیل مخالفت شدید پدرش به نام حاج‌وسو رحیم‌اقدم که سرایدار یکی از مدارس شهر بود، با این وصلت بخاطر رسوایی فامیل شدن با یک فرمانده سپاه نام فامیلش را عوض کرد و حاج‌وسو هم پس از تهدید و فشار عسگری به این ازدواج رضایت داد. علیرضا عسگری سال ۱۳۶۴ فرمانده سپاه مریوان شد و در پی آن از سال ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه ناحیه کُردستان منصوب شد و تا سال ۱۳۶۷ در همین سمت باقی ماند.<ref name=":1">[https://content.iranintl.com/Asgari-Missing-IRGC-General/index.html سایت ایران اینترنشنال]</ref>
هدی کار رسمی خود را در اواخر سال ۵۸ یا اوایل سال ۵۹ با گروه اقتصاد صدا و سیما آغاز کرد که متناسب با علایق و توانمندی‌های او بود و در آن‌جا هدی وارد کارهای پژوهشی اقتصادی جدی‌ شد. در صدا و سیما پروژه‌های پژوهشی در نهایت تبدیل به برنامه تلویزیونی می‌شد و هدی بسیار جدی در این پژوهش‌ها شرکت داشت و متن برنامه‌ها را هم بسیار دقیق خودش می‌نوشت و به همین دلیل تهیه‌کنندگان و کارگردانان بخش اقتصاد صدا و سیما بسیار علاقمند به همکاری با هدی بودند. از همان زمان‌ها بود که فعالیت‌های سیاسی هدی آغاز شد. یعنی ضمن اینکه کار می‌کرد و در کارش هم بسیار جدی و حرفه‌ای بود، شروع به فعالیت‌های سیاسی هم کرد.


=== همکاری با مؤسسه عالی پژوهش ===
=== اعزام عسگری به لبنان ===
هدی صابر با سازمان برنامه و بودجه هم همکاری داشت، عمدتا با آقای مهندس سحابی و آقای دکتر ستاری‌فر بودند. پژوهش‌هایی برای شرکت نفت داشتند، چون ایشان پژوهش‌های میدانی خوبی انجام می‌دادند. پژوهشی در مورد تاریخ بود که حاصلش کتاب روزشمار انقلاب بود. پژوهش‌هایی هم درمورد ورزش بود. یعنی در کنار کار صدا و سیما پژوهش‌های این‌چنینی هم داشتند. چون از نظر کار پژوهشی معروف شده بودند کارهای سنگینی به او می‌دادند. به‌دلیل اینکه کارمند رسمی بود دستش چندان باز نبود، به تدریج گرایش سیاسی و فکری هدی صابر سبب شد که محدودیت‌های شغلی زیادی برای وی در صداوسیما ایجاد گردد.
یکی از مقاطع مهم زندگی سیاسی و نظامی علیرضا عسگری که توجه ویژه دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و غرب را به او جلب کرد، دوره حضور او در لبنان بود.


خواهرش در توضیح این محدودیت‌ها می‌گوید:<blockquote>وقتی هدی در صدا و سیما فعالیت می‌کرد من هم از سال ۱۳۶۱ وارد صدا و سیما شدم و حدود ۶ سال با هم همکار بودیم. ما در پروژه‌های اقتصادی جداگانه‌ای کار می‌کردیم و من از هدی هم نظم و دقت کاری را می‌آموختم و هم توجه به کیفیت  و جدیت در کار را. هدی نگاهش به کار حتی جدی‌تر از آن انتظار بود که از او داشتند و در واقع نگاهی حداکثری داشت. پروژه‌های وزینی در نوع خود از جمله تحولات صنعت نفت در ایران، توسعه اقتصادی درغرب ،روندهای اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، تحلیل برنامه‌های عمرانی، بودجه و مطالعات فرهنگی و اقتصادی زیادی انجام داد. زمانیکه من از صدا و سیما بیرون آمدم او هنوز آنجا بود. البته سال‌های آخر همکاری با صدا و سیما به طور کل به هدی پروژه‌ کمتری می‌دادند به همین دلیل هدی مجبور بود خودش پروژه‌های دیگری داشته باشد. هدی نگاه غیرتی هم به کار داشت، علی‌رغم اینکه یک عنصر سیاسی هم بود اما به کار هم خیلی اهمیت می‌داد و کار را جزئی از متن زندگی می‌دانست که همه وجوه آن از جمله وجه درآمدی، حضور درجامعه و صاحب تخصص بودن برای هدی اهمیت زیادی داشت به همین دلیل در کنار کارهای سیاسی و کلاس‌های آموزشی‌اش، همیشه پروژه‌های کاری داشت.</blockquote><blockquote>هدی چند سالی ـ به گمانم از سال ۷۶ یا ۷۷ به بعدـ با مؤسسه عالی پژوهش که متعلق به سازمان تأمین اجتماعی بود،‌ همکاری می‌کرد که خدا رحمت کند آقای دکتر شبیری نژاد مسئول آنجا بود. آقای دکتر در اوایل انقلاب معاون سازمان برنامه بود. یعنی زمانیکه مهندس سحابی رئیس سازمان برنامه بودند. دکتر هم انسان بسیار شریف و محترمی بودند که با روحیات هدی بسیار سازگار بود. هدی آنجا چندسالی کارهای پژوهشی انجام می‌داد و کارگاه‌های آموزشی دایر می‌کرد و هم‌زمان در یک شرکت خصوصی که به اتفاق چند نفر از دوستان تأسیس کرده بودیم و در حوزه کارآفرینی و توانمند‌سازی و مطالعات اقتصادی‌ـ‌اجتماعی  کار می‌کرد. هدی در این مؤسسه چند پروژه جالب انجام داد که هر کدام از آنها در نوع خود کم‌نظیر بود. به عنوان نمونه ما  پروژه‌ای در حوزه توانمند سازی ۲۵۰ جوان در خرمشهر و آبادان را انجام دادیم که بخش پژوهش‌های اقتصادی پروژه از بعد مزیت‌ها و پتانسیل‌های اقتصادی در مسیر ایجاد کسب و کارهای جدید را هدی انجام دادکه کار بسیار دقیقی بود. هدی یک پروژه‌ای دقیق هم در زمینه نهادهای خیریه‌ای در ایران انجام داد که بسیار تمایل داشت که نتایج آن را تبدیل به کتابی کند که در زمان حیاتش موفق به انجام آن نشد.</blockquote>
علیرضا عسگری، استعداد بالایی در یادگیری زبان داشت. این استعداد و تجربه‌ طولانی‌اش در جنگ نامنظم در کُردستان باعث شد پس از اتمام ماموریت در کُردستان در پائیز ۱۳۶۷، بلافاصله به عنوان فرمانده سپاه لبنان به آن‌جا اعزام شود.


== دستگیری‌های هدی صابر ==
علیرضا عسگری نخستین فرمانده‌ی سپاه در لبنان شد که یک دوره کامل ۵ ساله در آن کشور ماند تا پائیز سال ۱۳۷۲ که اسماعیل احمدی‌مقدم برای یک دوره ۵ ساله دیگر، جای او را در لبنان گرفت.<ref name=":1" />


=== نخستین دستگیری و زندان شهید هدی صابر ===
==== سازماندهی حزب‌الله ====
در سال ۱۳۷۹ ،‏‎۵ بازرس از شعبه ۲۶، در بازرسی خود از منزل هدی صابر تمامی کتابهای وجزوات تحقیقی و پژوهشی وی همراه آلبوم عکس خانوادگی را از منزلش خارج کردند. پس از بازگرداندن آلبوم عکس پس از ۲۴ ساعت، عکسها را ناقص تحویل دادند. هدی ‌صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمه‌اش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد.  
علیرضا عسگری در دوره حساسی به لبنان رفت. درگیری‌ها بین امل و حزب‌الله تازه شروع شده بود و با توجه به حمایت سوریه از امل، جمهوری‌اسلامی نگران بود که موجودیت حزب‌الله با واکنش سوریه به خطر بیفتد. عسگری نقش موثری در پایان‌دادن به این درگیری‌ها داشت و از آن مهم‌تر، به تعبیر احمدی‌مقدم، این «حاج رضا عسگری» بود که با سازماندهی دوباره «حزب‌الله را به یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، سیاسی و ... تبدیل کرد.»


فیروزه صابر در خصوص نخستین دستگیری و زندان هدی صابر می‌گوید:<blockquote>هدی اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ به زندان رفت. هدی در زندان ۵۹ بود که ملی‌ـ‌مذهبی‌ها و نهضت‌آزادی‌ها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی هدی خیلی زیاد بود و ما حتی ۲ ماه از او کاملاً بی‌اطلاع بودیم.</blockquote>همسر هدی صابر در باره‌ی سختی‌های دوران زندان نخست برای خانواده و نحوه مواجه شدن خانواده با این مسائل چنین می‌گوید:<blockquote>حنیف سال ۷۹ وارد دانشگاه شد و همان وقتی که حنیف ثبت نام داشت، آقا هدی را به دادگاه انقلاب احضار کردند. و از آن به بعد آقای صابر مرتبا گرفتار بود. یعنی از وقتی که دانشجو شد این شرایط پیش آمد و چون فرزند بزرگتر بود در رسیدن به مسائل خانه و زندگی بسیار فعال شد. و اصولا هنگام دانشجویی حنیف، آقای صابر نبودند. حقیقت این است که برای شریف خیلی مسائل مختلفی پیش آمد؛ فشار خیلی زیادی روی او بود، چون در سنین حساسش آقا هدی نبوند. در مدرسه خیلی مشکل ایجاد می‌شد. من سعی می‌کردم کمبود آقای صابر را پر کنم، ولی به هر حال نمی‌شد، چون خودم هم کارمند بودم. خیلی شرایط سخت بود. شریف خیلی ضربه خورد. حنیف هم خورد اما کنار می‌آمد. برای شریف خیلی مشکل ایجاد می‌شد؛ در مدرسه مسائلی پیش می‌آمد. برای همین من رابطه تنگاتنگی با مدرسه داشتم. به هر صورت شریف ضربه سختی خورد؛ حنیف هم ضربه خورد، ولی بچه معتدل‌تری بود. ولی بالاخره بچه‌ها کنار آمدند و خوشبختانه راهشان را خودشان پیدا کردند. و من هم اصرار داشتم که بچه‌ها سیاسی نباشند. چون واقعا می‌دیدم که زندگی‌ام چقدر ضربه خورد. خوب بچه‌ها هم گوش می‌کردند. چون بچه‌ها می‌دیدند مرتبا یا می‌رویم دادگاه انقلاب یا می‌رفتیم اوین برای ملاقات بالاخره روی بچه‌ها خیلی فشار آمد.</blockquote>
در دوره فرماندهی عسگری در لبنان، دست‌کم ۴ مورد گروگان‌گیری در آن‌جا رُخ داد. سه سرباز ایرلندی در پائیز ۶۷، یک شهروند بریتانیایی در خرداد ۶۸، دو شهروند سوئیسی در آبان ۶۸ و یک شهروند فرانسوی در شهریور ۷۰


=== صدور حکم زندان اول و دومین دستگیری و زندان دوساله ===
یکی از نتایج یا ضرورت‌های تغییر ساختار حزب‌الله با هدایت عسگری، تلاش برای دخیل‌کردن این جریان در پروسه سیاسی لبنان بود و این جز با توقف کامل سیاست گروگان‌گیری حزب‌الله ممکن نمی‌شد. با همین هدف، در همین دوره فرماندهی عسگری به تدریج همه گروگان‌های اسیر در دست‌ حزب‌الله که زنده مانده بودند آزاد شدند و با آزادی آخرین گروگان اروپایی در تیر ۱۳۷۱ (ژوئن ۱۹۹۲) بحران گروگان‌گیری در لبنان پایان یافت.
هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران (در پشت درهای بسته) به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند امامجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند.  نیروهای امنیتی، ناآرامی‌های رخ داده در دانشگاه‌ها در خرداد ۱۳۸۲ ـ که آن زمان در اعتراض به طرح موسوم به خصوصی کردن دانشگاه‌ها فضای ملتهبی را تجربه می‌کردند ـ  را به هدی صابر و برخی همراهان وی نسبت داده و به همین بهانه و تحت عنوان اتهامی راه‌اندازی تشکل غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به بازداشت وی کردند.  


۲۳ مهر غلامحسین الهام سخنگوی قوه قضاییه ایران بدون اینکه مشخص کند دادگاه آنها کی و کجا برگزار شده‌است اعلام کرد که این سه روزنامه‌نگار «محکومیت حبس خودرا در زندان آغاز کرده‌اند». ۱۲ اردیبهشت سال بعد (۱۳۸۳) به رضا علیجانی اطلاع داده شد دادگاه تجدید نظر پرونده آنها بدون حضورخود متهمان و وکلایشان، برگزار شده‌است. هدی صابر به پنج سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در سلول انفرادی بدون هواخوری مناسب در بند ۳۲۵ زندان اوین که متعلق به سپاه پاسداران است نگهداری می‌شد.
این عسگری بود که «مقامات را در تهران متقاعد کرد با توجه به بدنامی شدید جهاد اسلامی لبنان و از دست رفتن ضرورت وجودی آن، این سازمان را در سال ۱۹۹۲ منحل کرده و مغنیه را کاملا تحت تابعیت حزب‌الله و رهبری آن درآورد.»


[[پرونده:مزار هدی صابر.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار هدی صابر''']]سرانجام در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری نهم در سال ۱۳۸۴ شهید صابر به همراه شماری دیگری از زندانیان سیاسی از حبس دوساله آزاد شد و دوران نوینی در زندگی سیاسی و فکری خود را آغاز کرد. چندی بعد، در آذر ۱۳۸۴ جلسه رسیدگی به اتهامات هدی صابر، رضا علیجانی و تقی رحمانی پشت درهای بسته به صورت غیرعلنی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. محمد شریف وکالت آقای صابر و متهمان دیگر را برعهده داشت. در مرداد ۱۳۸۵ شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران حکم محکومیت هشت ماه حبس تعزیری تقی رحمانی و هدی صابر به اتهام معاونت درتشکیل یک (ان جی او ی) غیرقانونی را تایید کرد. عبدالفتاح سلطانی وکیل آنها اعلام کرد «اتهام معاونت در تشکیل یک ngo غیرقانونی در حالی به موکلانم وارد شده‌است که این ngo به ثبت قانونی رسیده‌است.  
رابرت بائر یکی از افسران مسئول وقت سیا در بیروت در کتاب خاطراتش تائید کرده عسگری در زمان فرماندهی سپاه در لبنان در آدم‌ربایی غربی‌ها مسئولیت داشت و به عنوان رابط اصلی عماد مغنیه و حسن نصرالله فعالیت می‌کرد. رضا گلپور، از دوستان علیرضا عسگری هم نوشته رابطه بسیار نزدیک او با حسن نصرالله و عماد مغنیه همچنان برای سال‌ها ادامه داشته است.


=== آخرین دستگیری و شهادت هدی صابر ===
شماری از رسانه‌های غربی از جمله واشنگتن پست، تایمز لندن، نیویورک تایمز، و حتی کای برد در کتاب تحقیقی ارزشمند جاسوس خوب، علیرضا عسگری را به اشتباه فرمانده سپاه لبنان در زمان انفجارهای سفارت آمریکا و مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال‌ ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) معرفی کرده‌اند.
هدی صابر پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) نیز توسط دو مامور دستگیر شد و به مکان نامعلومی منتقل شد. این دستگیری چندان به درازا نکشید و بیشتر جنبه هشدار داشت. اما حدود یک سال بعد و در میانه‌ی تابستان در حالی که صابر به فعالیت خود در طرح کارآفرینی برای مناطق حاشیه‌نشین شهر زاهدان مشغول بود و همزمان به فعالیت‌های فکری خود نظیر برپایی کلاس‌های قران (باب بگشا) در حسینیه ارشاد ادامه می‌داد، با تماس‌های تهدیدآمیز مبنی بر لزوم معرفی برای سپری کردن دوره‌ی زندانی که حدود ۷ سال از زمان صدور حکم آن (در سال ۱۳۸۲) گذشته و مشمول مرور زمان شده، مواجه و چند روز بعد در تاریخ  ۱ مرداد دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. از این دوره، آخرین فراز زندگی فکری و مبارزاتی هدی صابر آغاز گردید. هدی صابر در زندان نیز از فعالیت و حرکت بازنایستاد و اقدام به برگزاری کلاس تاریخ و اقتصاد برای هم‌بندیان علاقمند خود کرد.


با شهادت هاله سحابی در جریان تشییع جنازه مرحوم مهندس سحابی در روز ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ هدی صابر به همراه امیرخسرو دلیرثانی با صدور بیانیه‌ای از زندان اعتصاب غذای اعتراضی آغاز کردند:[[پرونده:دست‌نوشته هدی صابر.JPG|بندانگشتی|'''آخرین دست‌نوشته هدی صابر پیش از شهادت در اثر ضرب و شتم ماموران زندان''']]
پیش از عسگری، در نیمه اول دهه هشتاد میلادی، دست‌کم ۶ نفر دیگر فرماندهی سپاه لبنان را به عهده داشته‌اند.


در اطلاعیه‌ی رسمی مسئولین زندان، هدی‌ صابر در ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ به دلیل ایست قلبی ناشی از اعتصاب غذا  در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. خانواده وی تا روز ۲۲ خرداد از درگذشت وی بی‌خبر بودند. هم چنین ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز با امضای شهادت نامه‌ای، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی ماموران امنیتی زندان اعلام کردند. نیروهای امنیتی در اطراف بیمارستان مدرس حضور یافتند و پیکر وی توسط آمبولانس به پزشکی قانونی انتقال یافت. فریده جمشیدی همسر هدی صابر، اعلام کرد نیروهای قضایی و امنیتی را «مسئول» مرگ همسرش می‌داند.
نخستین فرمانده سپاه در لبنان و سوریه احمد متوسلیان بود که ۱۴ خرداد به ماموریت اعزام شد اما تنها چند هفته پس از رسیدن به لبنان در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ربوده شد و از آن روز مفقود شده است.


پس از شهادت هدی صابر، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی همچنان از رسیدگی جدی به این پرونده و مشخص کردن عاملان مقصر در شهادت هدی صابر خودداری می‌کند.<blockquote> </blockquote>
پس از ربوده شدن متوسلیان، منصور کوچک‌محسنی چند ماه مسئول سپاه لبنان شد. احمد کنعانی‌مقدم فرمانده بعدی سپاه لبنان بود که تا تابستان ۱۳۶۲ آن‌جا ماند. در دوره مسئولیت او، در ۲۹ فروردین ۱۳۶۲، به سفارت آمریکا در بیروت حمله انتحاری شد و ۶۳ نفر از جمله ۱۷ آمریکایی کشته شدند.
== سخنان هدی صابر  ==
بخشی از سخنان هدی صابر در باره‌ی اصلاح‌طلبان درون حکومت جمهوری اسلامی،<blockquote>به نظر من اخلاق و سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخير، خصوصا در دوران اصلاحات فعاليت سياسى مرادف شد با لابی و بده‌ بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شده اند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دوره‌ای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصى كه بايد شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبديل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت می‌طلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.<ref>سخنرانی هدی صابر در حسینیه ارشاد تحت عنوان هشت فراز، هزار نیاز ۱۳۸۷</ref></blockquote>


== نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیم‌زاده ==
از تابستان ۱۳۶۲ تا ابتدای پائیز ۱۳۶۳ مسئولیت سپاه لبنان به حسین دهقان سپرده شد. در همین دوره، در اول آبان ۱۳۶۲، در دو حمله پیاپی به مقرهای تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت، ۲۹۹ تفنگدار کشته شدند.
زندانی سیاسی بهنام ابراهیم‌زاده در نامه‌ای افشاگرانه از شکنجه و فساد در زندان‌های جمهوری اسلامی می‌نویسد:<blockquote>من (اسعد) معروف به بهنام ابراهیم‌زاده هستم کسی که هشت بار بازداشت شدم و هشت سال در چندین زندان جمهوری اسلامی بودم. زندان اوین، رجایی شهر، دیزل آباد کرمانشاه و چندین بازداشتگاه پلیس امنیت شکنجه‌گاههایی هستند که به شخصه دیده و تجربه کرده‌ام.</blockquote><blockquote>این روزها فیلمهایی از زندان اوین زندانی که به تعبیر نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی (چند سال قبل از آن بازدید کردند) هتل میباشد، در فضای مجازی منتشر میشود. انتشار این کلیپ ها شاید برای بخشی از افکار عمومی شوک برانگیز و تعجب‌آور باشد. اما برای من و کسانی که زندانهای رژیم را تجربه کرده‌اند، هیچ  تعجبی در بر ندارد.اینها واقعیت‌های چهل و دوسال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی است که تنها گوشه‌ای ازآن توسط هکرهای گروه عدالت علی به بیرون مخابره شد دیدن این فیلمها از دوربینهای زندان اوین برای من به شخصه تداعی کننده‌ی تمامی لحظات سخت، وحشتناک و آزار دهنده شکنجه‌های جسمی و روحی است. از سلول‌های انفرادی وزارت اطلاعات، دو الف سپاه، دویست و چهل گرفته  تا بند ۳۵۰ و دیگر بندهای عادی هفت و هشت ..یک یک بندهای رجایی شهربند شش آدمخواران ودیزل ابادکرمانشاه، انتشار این فیلمهای حاوی خشونت از زندان اوین تنها بخشی بسیار کوچکی از خشونت‌ها و آزارهای سیستماتیک هر روزه است  که بدور از دید و در خفا بر زندانیان تحمیل می‌شود. اگر روزی دوربین‌های بند وزارت اطلاعات دو الف، دیگر بندهای امنیتی و زندان‌هایی چون عادل‌آباد شیراز، تهران بزرگ، دیزل‌آباد کرمانشاه  کهریزک و آگاهی شاپور و زندان زابل وزاهدان ...بازبینی کنند و به فیلم‌های دهه هشتاد و نود دسترسی پیدا کنند ابعاد ضد انسانی‌تر و وحشتناکتری ازنقض حقوق بشر این رژیم آشکارتر خواهد شد و شک ندارم افکار عمومی را متوجه یک تراژدی وحشتناکتر خواهد کرد (این فیلم‌ها در مقابل هرآنچه من طی سالها زندان با آن روبرو بوده‌|ام ولمس کرده‌ام چندان مهم وشوک برانگیز نیست .. من در مجموع نزدیک به یکسال در انفرادی بودم روزی که به سلول و اتاق بازجویی وزارت منتقل شدم بازجو من را از جلو به دیوار اتاق بازجویی چسباند و گفت اینجا آخر خط است خدا تو را اینجا آورده اما خدا هم نمی‌تواند تو را از اینجا بیرون ببرد. از همان روز بازجویی‌ها همراه با خشونت، توهین، هتاکی و فحاشی شروع شد.</blockquote><blockquote>همراه باز جوها فرد قوی هیکلی هم به عنوان شکنجه‌گر قرار داشت و هیچ سوال و جواب را بدون ضرب و شتم وهتاکی انجام نمیدادند آنها هر روز ساعت‌ها دست و چشمان مرا بسته و به شدت مرا مورد انواع شکنجه‌ی ضربات باتوم، شلاق کابل و مشت و لگد قرار می‌دادند.شکنجه‌گر که فردی قوی هیکل بود درکنار همه این فشارها روی شانه‌هام سوارمی‌شدوبا انگشتهاش هرچه زور درتوان داشت تلاش می‌کرد انگشتهایش را در شانه‌های من فروببرد، روی لباس زندان در اثرفشار وارده شانه‌هام زخمی م‌یشد این شکنجه‌ها  به حدی بود که توان برگشت به سلول را نداشتم تماما بی‌حال وتوان هیچ حرکتی را نداشتم برای همین ماموران زندان خودشان زیر بغلم را گرفته و مرا به داخل سلول انتقال می‌دادند.در آن لحظات تنها آرزویی که داشتم مرگ وخلاصی از این وضعیت جهنمی بود (آسیب دیده‌گی گوش شکستن قفسه سینه وزخمی شدن جای جای بدن) شکنجه و آزارهای روحی هم که سنت همیشگی شکنجه‌گاههای رژیم جمهوری اسلامی است  و من هم از این آزارها در امان نبودم. الفاظ و فحش‌های رکیک، تهدید به اعدام با ایجاد صحنه اعدام نمایشی اینکه نیمه شب مرا صدا می‌زدند و می‌گفتندنماز صبح را بخوان می‌آیم دنبالت  به یک زیرزمین می‌بردند و طناب بر گردنم می‌انداختند. گاهی هم با تهدید به آزار جنسی مرا مورد شکنجه و آزار قرار می‌دادند بازجومی‌گفت اگر اعتراف نکنی تورا میدهم دست چهارتا بسیجی بهت تجاوز کنند ( شیشه نوشابه) ووووچهار دست وپا راه بری وعین سگ واق واق کنی وقتی من معترض می‌شدم می‌گفت قبلا ما اجازه این کار را از رهبر (آقا) گرفته‌ایم .</blockquote><blockquote>محرومیت از حق تلفن، ملاقات با خانواده، ایجاد وحشت از طرف بازجویان (قراردادن در سلول‌های تنگ‌وتاریک یا مدام با روشنایی یا سلول‌های که روی موتور خانه بندقرارداشت ودمای  وحرارت گرما بحدی بالا می‌رفت که تحمل در همچین فضایی بسیار غیر تحمل بود) اینکه شما دیگر به پایان خط رسیدی واعدام می‌شوی و همسر، پدر وخانواده ات را هم بازداشت کردیم و دارند بازجویی می‌شوند، گاه صدای ناله های دیگر زندانیان را که می‌شنیدم </blockquote><blockquote>بازجو می‌گفت این صدای برادرت یا همسرت و ... است که داره شکنجه می‌شود. تمام تلاش بازجویان برای اعتراف اجباری به نکرده‌هایی بود و هست که آنها دنبالش هستند. شکنجه‌گر و بازجو می‌زدند، من درد می‌کشیدم و ناله می‌کردم و آنها می‌خندیدند و مرا با الفاظ رکیک خطاب می‌کردند.</blockquote><blockquote>کلیپ آماده حمله شدن گارد به بند زندان هم تداعی کننده‌ی حمله گارد زندان اوین در پنج شنبه سیاه در ۲۸ فرودین ۹۳ برایم بود که قبلا راجع به این حمله و جزئیات آن نوشته‌ام. اگر روزی دوربین‌های زندانهای رژیم بازبینی شود حتماچگونگی ضرب وشتم ما دست وچشم بسته وتونل درست کردن توسط گارد دربند۳۵۰و سلولهای دویست وچهل و عامل قتل و مرگ زنده یاد شاهرخ زمانی، میرصیافی و هدی صابر و دیگر مرگهای مشکوک وچگونگی تمامی اعدام‌ها ومقاومت زندانیان مشخص خواهد شد. '''من همبند و همرزم شاهرخ زمانی فقید و هدی صابر عزیز و [[محسن دگمه‌چی]]  و [[غلامرضا خسروی|غلام‌رضا خسروی]] بودم شاهرخ زمانی و هدی صابر  روزی دو ساعت در هواخوری زندان ورزش می‌کردند شاهرخ هیچ پرونده پزشکی هم نداشت اما در نهایت به طرز بسیار مشکوکی در زندان کشته شد.''' </blockquote><blockquote>شرایط درد و رنج و اعتصاب غذاها که به دلیل  تبعیدهای کینه‌توزانه و دلایل دیگر بر شاهرخ زمانی، ارژنگ داودی،  هدی صابر وخود من، دهها و صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندانها تحمیل می‌کردند و می‌شد، در این نوشته نمی‌گنجد. </blockquote><blockquote>تجاوز جنسی به زندانیان و عروس کردن زندانیان کم سن وسال در بندجوانان  وبند شش معروف به بند ادمخوران رجایی شهر و اجاره دادن زندانيان کم سن و سال از طرف افسر نگهبان بند به دیگر زندانيان برای سکس ومافیای ورود موادمخدر ودرگیری‌های گروهی وباندی  دهها موارد دیگر نقض فاحش حقوق بشر و توحش و بربریت این نظام است.  </blockquote><blockquote>من در زندان اوین، رجایی شهر و دیزل آباد کرمانشاه شاهد مرگ بسیاری از همبندان خود بوده‌ام این مرگها یا به خاطر شکنجه‌های پی در پی یا اعدام و یا عدم رسیدگی پزشکی و خودکشی زندانی یا درگیری‌های گروهی وحمله زندانیان شروردرخواب با ریختن آب جوش روی زندانی  وتیزی فرو کردن  به دیگر زندانيان یا صرفا به خاطر بدست آوردن کمی ته دیگ برنج بوده است.  در این موارد من چندین گزارش، مستندات از زندان اوین و رجایی شهر منتشر کرده‌ام. (گزارش با اسامی کامل زندانیانی که زخم بستر، هپاتیت وایدز گرفتند در اثر عدم رسیدگی پزشکی جان خودرا ازدست دادند گزارش در مورد درگیری‌های فردی و گروهی به خاطر مافیای ورود مواد‌مخدر، گزارش در مورد وارد کردن موادمخدر توسط زندانبانان و شخص حسینی مسول بند دو دارالقران خواهرزاده امیریان معاون زندان رجایی‌شهر که درنهایت منجر به بازداشت حسینی شد گزارش درموردجنایتکارانی چون مومنی و رشیدی رئیس ومعاون اوین وقبادی رذل‌ترین رئیس حفاظت اوین و محمد مردانی وامیریان از رئیس ومسولان تراز اول زندان رجایی‌شهر و گزارش از اعدام‌هایی که هرهفته یکبار از پنجره بند دو دارالقران عینا مشاهده می‌کردم که چگونه وقتی یکی از زندانیان به محل اعدام منتقل شد و از اعدام رهایی یافت دست و پاهاش را با زنجیر بسته بودند با دریل برقی زنجیرها را بریدند و بازکردند و سوقصدها ولخت کردن‌ها وشنیع‌ترین آن وقتی زندانی بعداز اعزام به دادگاه یا مراکز درمانی به زندان وقرنطینه زندان برمی‌گشت مسولان زندان وی را به اتاق پارک می‌بردند و قرص تخلیه وبه خوردش می‌دادند و باید هر چند بار روی کاسه دستشویی می‌رفت باوجود بودن دوربین ودر حضور یک مامور دستشویی می‌کرد تا اگر از معده ودستشویی وی بسته مواد بیرون بیاید ضبط وبرای زندانی پرونده‌سازی کنند و ماهها از حق تلفن و ملاقات محرومش کنند آنها  سه روز زندانی را در همچین حالتی که قرص خورش می‌کردند نگه میداشتند تا بالا ویا پایین بیاورد یکی از بارزترین وشنیع‌ترین نوع شکنجه وهتک حرمت بود.</blockquote><blockquote>انتشار این فیلمها از زندان اوین در مقایسه با فاجعه‌ای که هر روزه در زندان های به مراتب بدتر، کلانتری‌ها و مراکز پلیس ازجمله آگاهی شاپور و در دیگر زندان‌ها ومراکز امنیتی برروی زندانیان اعمال می‌شود تنها قطره‌ای از دریا است! زندان تهران بزرگ، عادل‌آباد شیراز، دیزل‌آباد کرمانشاه، آگاهی شاپور و کهریزک ووو..جهنمی است که یه اراده عمومی می‌طلبد تا جمهوری اسلامی را وادار کرد که به نهادهای حقوق بشری، گزارشگر ویژه حقوق بشر جاوید رحمان و یا سازمان عفو بین الملل اجازه‌ی بازدید از زندانهای رژیم داده شود.</blockquote><blockquote>انتشار این  کلیب ها هر چند فقط ذره ای ازتوحش وبربریت شکنجه‌گاههای جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد اما مهر تایید محکمی  بر تمام گزارش‌ها و بیانیه‌های افشاگرانه‌ی ما زندانیان سیاسی است که سالهای زیادی از عمرمان را در زندان‌های رژیم سپری کردیم و نیز یک رسوایی جدید و انکار نشدنی دیگر برای رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی</blockquote><blockquote>فرجام سخن اینکه،</blockquote><blockquote>خطابم به رئیسی وشخص خامنه‌ای است با وجودتمام هزینه های که امکان دارد. برایم در پی داشته باشد. اگر مسئولان حکومتی صادق هستند. حاضر نیستندگزارشگر ویژه حقوق بشر و یا نمایندگان صلیب سرخ را به درون زندان‌ها راه بدهند حاضرم تنها با یک دوربین ساده ودر پوشش یک زندانی بازداشتی به درون زندان های ایران بروم گزارش و مستندات را از وضعیت زندان و هر انچکه درون زندان‌های جهنمی حکومت می‌گذرد به ثبت برسانم ..آقای رئیسی و رئیس سازمان زندان‌ها و آقای محمدی رئیس زندان اوین و اژه‌ای پوزش ومعذرت خواهی شما از رهبر و امام زمان هیچ دردی از زندانیان سیاسی وخانواده‌های آنان ومن نوعی که جوانی وزندگی وتنها فرزندم را در این راه به خاطر سالها زندان وحبس ازدست دادم دوا نمی‌کند پوزش ومعذرت خواهی شما نمی‌تواند مرهمی بر درد خانواده امیر میرصیافی‌ها وشاهرخ زمانی‌ها وهدی صابر‌ها ودگمه‌چی‌ها  ودهها زندانی که یا در اثر شکنجه شما وعدم رسیدگی پزشکی جان باختند یا به طرز مشکوکی زندگی انها به پایان رسید. شما اینقدر وقیح و بی شرم ومجیز‌گو هستید که از رهبر معذرت خواهی کردید این در حالی است بایداز مردم ایران وخانواده‌های زندانیان وزندانیان سیاسی معذرت خواهی می‌کردید.</blockquote><blockquote>شرم بر شما </blockquote><blockquote></blockquote><blockquote>بهنام ابراهیم زاده شهریور ماه ۱۴۰۰</blockquote><blockquote></blockquote><blockquote><nowiki>https://t.me/behnima</nowiki></blockquote><blockquote>#زندان_اوین_قتلگاه</blockquote><blockquote>#قبادی_جنایتکار</blockquote><blockquote>#نه_به_سرکوب_وزندان_شکنجه</blockquote><blockquote>#محاکمه_آمران‌و‌عاملان_مرگ‌های_کرونایی</blockquote><blockquote>#محاکمه_مسولان_زندانبانان</blockquote>
 
پس از دهقان، از سال ۱۳۶۳ کسی به اسم حسین مصلح (مصلح‌نیا) برای یک سال مسئول سپاه لبنان شد و سپس سال ۱۳۶۴ محمدرضا نقدی برای یک سال جای او را گرفت. در همان سال‌ها، از ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷، سید احمد آوایی قائم مقام فرماندهی سپاه در لبنان بود.<ref name=":1" />
 
=== بازگشت عسگری از لبنان ===
علیرضا عسگری پس از بازگشت از لبنان، ابتدا نزدیک به ۳ سال در سمت‌ فرمانده کل عملیات سپاه خدمت کرد و سپس نزدیک به یک سال به فرماندهی سپاه تهران منصوب شد.
 
عسگری سال ۱۳۷۶ در دولت محمد خاتمی، معاون بازرسی وزارت دفاع شد و تا زمانی که در اواخر سال ۱۳۸۱ از سوی حفاظت اطلاعات وزارتخانه بازداشت شد، در همین سمت ماند. بازداشتی که  ۱۸ ماه به طول انجامید.
 
تایمز آن لاین نوشت: عسگری در سال ۱۹۹۷ به عنوان معاون وزیر دفاع ایران در امور تحقیقات داخلی منصوب شد. وی با کشف چندین نمونه اختلاس محبوبیت خود را از دست داد. پس از انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در سال ۲۰۰۶ عسگری به دلیل اختلاف‌نظر با وی کنار گذاشته شد. این دو سالها با هم رقابت داشتند و عسگری می‌دانست دوران او به سر رسیده است. در جریان یک ماموریت خارجی در سال ۲۰۰۳ گفته می‌شود وی با یک شریک تجاری که در واقع یک مقام اطلاعاتی بوده دیدار کرده است. یک مقام ایرانی گفت: علیرضا از ابتدا مردی متمول بود اما بعد از ۲۰۰۳ پولدارتر شد.<ref name=":3">[https://www.asriran.com/fa/news/13518/%D8%B3%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%BE-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%AF%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%86%D9%8A%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت عصر ایران]</ref>
 
کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران در موسسه کارنگی در گفتگویی با ان‌پی‌آر (رادیو ملی آمریکا)، گفته عسگری با اتهامات اخلاقی و مالی بازداشت شد: «او زمانی که در زندان بود به طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد.»
 
چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی هم در گفتگو با فایننشال تایمز تائید کردند عسگری پس از ۱۸ ماه زندان، ناامید و عصبانی بود و از نظر روانی آشفته شده بود.
 
همزمان با بازداشت او «در محافل سیاسی تهران این بحث مطرح بود که این فرمانده سپاه با اتهام فساد مالی و اخلاقی بازداشت شد و زیبا احمدی، همسر نخست او یکی از شاکیانش درباره‌ی فساد اخلاقی (ارتباط جنسی خارج از ازدواج) بود.»
 
یکی از فرمانده‌های پیشین سپاه در گفتگو با ایران اینترنشنال خشونت بازجویان در برخورد با عسگری را تائید کرد: «عسگری در جریان یکی از جلسات اولیه بازپرسی در گوش قاضی‌ که از او سوال می‌کرده، سیلی زده و همین وضعیتش را دشوارتر کرد.» همین منبع همچنین تائید کرد که در جریان بازداشت ۱۸ ماهه «بازجویان حفاظت اطلاعات عسگری را بسیار آزار داده و شکنجه کردند.»
 
عسگری در نهایت با وساطت دوستان پرنفوذش از جمله اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی کشور، که در دوره حضور در کُردستان با او کار کرده بود و دخالت ناطق‌نوری، بازرس وقت دفتر علی خامنه‌ای از زندان آزاد شد.
[[پرونده:علیرضا عسگری.JPG|بندانگشتی|'''علیرضا عسگری در لباس غیر نظامی''']]
آن‌چنان که زیبا احمدی، همسر اول علیرضا عسگری، گفته او در سال ۱۳۸۳ و پس از آزادی از زندان، در حالی‌ که تنها ۴۴ سال داشت با درجه سرلشکری و پیش از موعد بازنشسته شد و پس از بازنشستگی وارد کار تجارت زیتون شد.<ref name=":1" />
 
==== عسگری و تجارت زیتون ====
بنا بر روایت رضا گلپور، اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۵، کمتر از یک سال پیش از ناپدید شدن علیرضا عسگری، او با این عنوان که برنامه سفر دارد از دیدار با مسئول وقت دفتر ریاست قوه قضائیه، که قرار بوده به دستور خامنه‌ای از او دلجویی کند، سرباز زده است.
 
عسگری در پاسخ به نگرانی گلپور از سفر با پرونده باز، گفته این نخستین سفر خارجی او پس از آزادی نیست. زیبا احمدی هم گفته همسرش پیش از سفر آخر به سوریه و ترکیه، سفرهای دیگری به ترتیب به تایلند، لبنان و سوریه داشته است.
 
یکی از منابع اطلاعاتی در آمریکا به ایران اینترنشنال گفت ممکن است علیرضا عسگری در سفر تایلند، با ماموران سیا دیدار کرده باشد: «تایلند سال‌هاست از کشورهای مورد علاقه سرویس‌های اطلاعاتی غربی برای جذب جاسوس از ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه است. گفته شده ممکن است سیا عسگری را در جریان سفری در زمان معاونتش در وزارت دفاع، استخدام کرده باشد، اما به نظر من با توجه به این‌که او پس از بازجویی‌های بی‌رحمانه در زمان بازداشتش به جمهوری‌اسلامی پشت کرد، عسگری احتمالا در همین سفر به تایلند با سیا تماس گرفته است.»
 
به گفته زیبا احمدی، همسرش در سفر آخر برای تجارت زیتون به سوریه و ترکیه رفته است. اما رضا گلپور مدعی است این سردار سپاه به او گفته علاوه بر تجارت زیتون، «برای خرید چیزهایی برای وزارت دفاع به سفر سوریه و ترکیه می‌رود.» قاسم سلطان‌آبادی از دوستان عسگری هم گفته سفر او به سوریه و ترکیه ماموریت بوده است.<ref name=":1" />
 
=== نحوه‌ی فرار علیرضا عسگری ===
علیرضا عسگری پس از آزادی و احساس تهدید لو رفتن فعالیت‌هایش نقشه‌ی فراری را با همکاری نیرو‌های خارجی طراحی کرده و ابتدا  ده تن از اعضای خانواده‌اش را به خارج از کشور می‌فرستد و خود به بهانه تجارت و خرید سلاح و الزامات سپاه به دمشق و از آنجا به استانبول پرواز می‌کند در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی می‌دهد از این مرحله با یک خودروی اجاره‌ای که بعدها کنار ساحل رها شد خود را به یکی از پایگاه‌های آمریکا (احتمالا اینجرلیک) رسانده و از آنجا به همراه خانواده‌اش به یک پایگاه نظامی در آلمان و سپس به آمریکا می‌رود.
 
بر اساس گزارش های منتشره او سال ۸۳ فعالیت‌های نظامی را به طور کامل کنار گذاشت و به تجارت زیتون و روغن زیتون با کشور سوریه پرداخت. عسگری ۱۶ آذر ۸۵ از دمشق وارد استانبول و در هتل جیران در نزدیکی میدان تکسیم شهر استانبول مستقر شد. او تا روز  ۱۸ آذر با خانواده خویش در تماس بود. روز شنبه تلفن همراه عسگری خاموش می‌شود و از آن پس خانواده‌اش نمی‌توانند تماسی با عسگری برقرار کنند.<ref>[https://iranwire.com/fa/politics/753/ سایت ایران وایر به نقل از نیوزویک]</ref>
 
هفته نامه ساندی تایمز با اشاره به همکاری آژانس‌های غربی برای فرار این مقام نظامی ایران از ترکیه مدعی شده است که او در سفر از دمشق به استانبول، یک پارسپورت جدید دریافت کرده و با همراهی محافظان غربی، سوار بر خودرو، ترکیه را ترک کرده است. بنابر گزارش ساندی تایمز، عسگری با خروج از ترکیه اکنون در یک پایگاه ناتو، در نزدیکی شهر فرانکفورت آلمان تحت بازجویی قرار دارد.<ref name=":2">هفته‌نامه ساندی تایمز ۲۱ اسفند ۸۵ (۱۱ مارس ۲۰۰۷)</ref>  
 
هفته‌نامه فلسطینی المنار نیز گزارش داده که وی با خروج از استانبول به شمال عراق منتقل شده و در یکی از پادگان‌های مخفی موساد در نزدیک شهر "اربیل" مورد بازجویی قرار گرفته و پس از آن بوده است که به‌وسیله یک فروند هواپیمای نظامی آمریکایی به کشوری اروپایی- احتمالا آلمان - آورده شده است.  
 
همان زمان، خبرهایی حاکی از انتقال عسگری به یکی از پادگان‌های ناتو در فرانكفورت آلمان منتشر شد. ۲۳ اسفند ۸۵، فرانتس یوزف یونگ، وزیر دفاع وقت آلمان در پاسخ به پرسش از حضور علیرضا عسگری در آلمان، به جای انکار صریح، پاسخ داد: «درباره این مساله نمی‌توانم چیزی بگویم.»<ref name=":1" />  
 
۵ اردیبهشت ۸۶ (۲۵ آپریل ۲۰۰۷)، چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی در گفتگو با فایننشال تایمز، پناهندگی علیرضا عسگری را تائید کردند.
 
در همان زمان، شان مک‌کورمک، سخنگوی وقت وزارت خارجه، در پاسخ به این‌که آیا حضور علیرضا عسگری را در ایالات متحده انکار می‌کند؟ پاسخ داد: «نمی‌توانم چیزی به شما بگویم.»<ref name=":1" />[[پرونده:عسگری ۵.JPG|بندانگشتی|'''علیرضا عسگری و حسن نصرالله''']]
در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»<ref name=":1" />
 
آقای برد در این کتاب می‌نویسد «تصمیم اعطای پناهندگی سیاسی به عسگری برمبنای قانون ۱۱۰ عمومی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (که آن را از اجرای روال معمول اداری و قانونی در موارد خاص و محرمانه معاف می‌کند) احتمالا با مخالفت ماموران کهنه کار CIA، که از نقش احتمالی او در قتل رابرت آیمز آگاه بودند، روبرو شد.»
 
نویسنده کتاب که پدرش یک دیپلمات آمریکایی بود و بخشی از دوران جوانی‌اش را در خاورمیانه سپری کرده است، در ادامه می‌نویسد: «اما آنطور که گزارش‌ها حاکی است نظر سازمان و آن مسئولان ارشد توسط شورای امنیت ملی دولت جرج بوش رد می‌شود» و سپس نتیجه می‌گیرد «اعطای پناهندگی به فردی با پیشینه عسگری، یک تصمیم سیاسی بود که تنها می‌توانست در کاخ سفید اتخاذ شده باشد.»<ref>[https://farsi.alarabiya.net/international/2014/05/20/%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%88%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت العربیه فارسی]</ref>
 
تایمز آنلاین نوشت: گفته می‌شود عسگری به همراه خود اسنادی از ارتباط ایران با تروریست‌های خاورمیانه به همراه دارد اما درباره داشتن اطلاعات سری از برنامه‌های هسته‌ای این کشور تردید وجود دارد.<ref name=":3" />
 
 
زیبا احمدی همسر (همسری که در ایران است) او می‌گوید:  تا روز هشتم دسامبر (جمعه) با وی در تماس بودیم ولی شنبه این تماس قطع شد و تلفن همراهش خاموش بود که مشکوک شدیم. گزارشی حاکی از آن است عسگری در ترکیه قصد دیدار با یک دلال اروپایی اسلحه را داشته است. همسر علیرضا عسگری در این مورد می‌گوید که همسرش که پدر پنج فرزند است به ترکیه پناهنده نشده است و شواهد نشان می‌دهد که او ربوده شده است. او همچنین اعلام کرد که همسرش به خاطر تجارت روغن زیتون به سوریه سفر کرده است. برخی رسانه ها نیز وی را عهده دار معاونت ریاست شرکت هواپیمایی ماهان نیز اعلام کرده بودند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دو فرد دیگر اتاقی را در «هتل سیلان ترکیه» به مدت سه شب برای او رزرو کردند ولی پس از رسیدن عسگری به ترکیه او به هتل ارزان قیمت «جیران» رفت. لونت بیلمن سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه می گوید که: «مقامات ایران درحالیکه در پنجم دیماه ۱۳۸۵ ناپدید شدن این مقام سابق نظامی خود را به اینترپل گزارش داده بودند، ما را در ۱۵ بهمن ۱۳۸۵یعنی تقریبا دو ماه بعدتر، از این حادثه مطلع ساختند.»
 
== ضربات عسگری به جمهوری اسلامی ==
 
* افشای ساختار و فعالیت‌های حزب‌الله لبنان
* افشای فعالیت‌های هسته‌ای و معرفی فخری‌زاده به عنوان عنصر کلیدی این فعالیت‌ها
در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»
* افشای منجر به سرقت اطلاعات هسته‌ای از سوله‌ی تورقوزآباد
* افشای ترددات عماد مغنیه
* بمباران به راکتور هسته‌ای ایران در سوریه که بیش از یک میلیارد دلار هزینه برپایی آن توسط کره‌شمالی بود.
نیمه‌شب ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) اسکادران ۶۹ نیروی هوایی ارتش اسرائیل، مجتمعی نظامی را در دیرالزور سوریه بمباران و منهدم کرد. ۷ ماه بعد آمریکا اعلام کرد که مجتمع بمباران‌شده یک سایت هسته‌ای با اهداف نظامی بود. چهار سال بعد هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تائید کرد، آن‌چه اسرائیل در سال ۲۰۰۷ نابود کرد یک رآکتور هسته‌ای بود.
 
۲ فروردین ۸۸ (۲۲ مارس ۲۰۰۹)، هانس روئله، رئیس سابق ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان و فرمانده پیشین مقر ناتو در این کشور تائید کرد اطلاعاتی که علیرضا عسگری در مورد پروژه‌ هسته‌ای سوریه در دیرالزور داد منجر به شناسایی آن و حمله اسرائیل در سپتامبر ۲۰۰۷ به راکتور الکبار در این سایت هسته‌ای و نابودی آن شد. بنا بر این گزارش، هیچ کس در جامعه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا آن زمان در مورد آن سایت هسته‌ای چیزی نشنیده بودند: «مورد اخیر بسیار شرم‌آورتر بود زیرا دولت اسرائیل همیشه ادعا کرده بود چیزی در سوریه وجود ندارد که آن‌ها ندانند.»<ref name=":1" />
 
علیرضا عسگری در مواردی هم نقش بازدارنده در حملات قریب‌الوقوع به جمهوری اسلامی داشته است. از جمله تاثیری که عملکرد وی در آمریکا مبنی بر غیر نظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی منجر به ارائه گزارش ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ در آمریکا شد که نتیجه‌ی آن کنار گذاشته شدن طرح‌های تهاجم به تاسیسات تظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.در کتابی که مرکز مطالعات اطلاعاتی سیا درباره نتایج و اهمیت ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ منتشر کرد، گفته شد منتقدان این ارزیابی می‌گفتند قضاوت ارائه‌شده در آن، هرگونه استدلال برای اقدام نظامی علیه ایران را تضعیف می‌کند.
 
یکی از منابع اطلاعاتی، تائید کرد که در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، در محافل سیاسی واشنگتن، این تصور که آمریکا برنامه‌ای برای حمله به ایران دارد، بسیار جدی گرفته می‌شد: «آن زمان، روزی نبود که از من درباره برنامه آمریکا برای حمله به ایران نپرسند، همه فکر می‌کردند برنامه‌ای تهیه شده و این حمله قریب‌الوقوع است، اما ارزیابی سال ۲۰۰۷ که ابتدای دسامبر منتشر شد مثل آب سردی بود که بر آتش ریختند، عملا همه تصورات درباره احتمال حمله به ایران رنگ باخت و اگر برنامه‌ای هم واقعا تهیه شده بود، عملا کنار گذاشته شد.»<ref name=":1" />
 
== انعکاسات ناپدید شدن علیرضا عسگری ==
 
=== سخنان احمدی‌مقدم در باره علیرضا عسگری ===
آذرماه ۱۳۹۱ سرتیپ اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران مطرح کرد که: علیرضا عسگری، قبل از ناپدید شدن در ترکیه، ۱۵ ماه در داخل ایران زندانی بوده است. وی عسگری را فردی توصیف کرد که در تشکیل حزب‌الله لبنان به عنوان یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی و سیاسی نقش مهمی داشته است. احمدی مقدم همچنین با اشاره به اینکه از طریق علی اکبر ناطق نوری، رئیس بارزسی ویژه دفتر رهبر جمهوری اسلامی خواستار رسیدگی به پرونده عسگری شده، گفته که اتهاماتی متوجه عسگری بود که در نهایت اثبات نشد و برای وی قرار مجرمیت هم صادر نشد.
 
احمدی مقدم همچنین با گلایه از مسئولان دولتی و امنیتی گفت: "این ظلم است که می‌گویند او پناهنده شده و خداوند از آدمی که این کار را کرد، نگذرد. علیرضا عسگری یک روز قبل از سفر به سوریه به دفتر من آمد و خیلی خوشحال بود. او گفت شاید دیگر همدیگر را نبینیم. من آمده‌ام اینجا تا حرف‌هایی را به شما بزنم که بعداً آن را پیگیری کنید. به یک مناسبتی به همراه فردی با یک گروه سیاسی نشستی داشت و وقتی نزد من آمد، گفت این افراد نیت شومی دارند که باید بعداً آن را به دیگران منتقل کنیم. حال کسی که یک روز قبل از سفر بیاید و اطلاعات دقیقی از خیانت یک گروه بدهد چه طور می‌تواند پناهنده شود؟"
[[پرونده:عسگری ۳.JPG|بندانگشتی|'''سخنرانی احمدی  مقدم در ششمین سال فرار علیرضا عسگری''']]
وی همچنین خبر داد که شورای عالی امنیت ملی و نهادهای امنیتی کشور اذعان دارند که عسگری ربوده شده ولی برخی افراد هستند که به گفته فرمانده پلیس ایران بی‌انصاف هستند، در این زمینه تشکیک ایجاد می‌کنند.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/f10-iran-police-chief-alireza-asgari-imprisond-months/24799986.html سایت رادیو فردا]</ref>
 
=== مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه ایران ===
در تازه‌ترین واکنش، مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد ایران همچنان در حال مکاتبه درباره سرنوشت علیرضا عسگری با سازمان ملل و سازمان جهانی صلیب سرخ است، رویه ای که در طول ۹ سال گذشته جاری بوده است.<ref>[https://iranwire.com/fa/politics/753/ سایت ایران وایر]</ref>
 
عسگری می‌دانست که دیگر قرار نیست به کشور برگردد و با برنامه می‌خواست باقی زندگی‌اش را با یک هویت تازه بگذراند و آن‌چنان که در ادبیات سیاسی و حقوقی آمریکا رایج است او از این به بعد «مستر جان دوو» که نامی برای افراد با هویت ناشناس است قصد زندگی مخفی در آمریکا را داشت.<ref name=":0">[http://irdiplomacy.ir/fa/news/9845/%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C سایت دیپلماسی ایرانی] </ref>
 
=== هفته‌نامه ساندی تایمز ===
هفته نامه بریتانیایی ساندی تایمز نوشت: علیرضا عسگری از حدود ۴ سال قبل توسط یک افسر اطلاعاتی غربی در خلال یک سفر تجاری به خارج (احتمالا تایلند) استخدام شد و بدین ترتیب از سال ۲۰۰۳ برای برخی کشورهای غربی جاسوسی می‌کرده است. بنابر این گزارش، برنامه فرار وی از طریق دمشق نیز به کمک غربی‌ها پس از آن ترتیب داده شده که جاسوسی وی در حال لو رفتن بوده است. به ادعای این نشریه حداقل ۱۰ عضو خانواده عسگری، نیز از ایران خارج شده‌اند. اما درحالی که خانواده عسگری در تهران اعلام کرده‌اند که "ما در ایران هستیم و جایی نرفته‌ایم"، برخی رسانه های غربی این گفته‌ها را متعلق به اعضای خانواده "دوم" عسگری دانسته‌اند که در ایران به سر می‌برند. رسانه‌های غربی گفته‌اند که علیرضا عسگری دارای دو همسر به نام‌های زیبا احمدی و زهرا عبدالله‌پور است.<ref name=":2" />
 
=== پاسدار علی فضلی ===
در آخرین اظهارنظر درباره عسگری، سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین هماهنگ‌کننده سپاه ۷ مهر ۱۴۰۲ در صحبت‌هایی به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق، دوبار به علیرضا عسگری اشاره کرد، یک بار او را «مرحوم عسگری» خواند و یک بار دیگر در اشاره به او گفت: «حاج‌رضا عسگری که انشاالله زنده باشد و به دامن اسلام بازگردد.»<ref name=":1" />
 
=== رمضان شریف سخنگوی سپاه پاسداران  ===
رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران، روز سه شنبه ۲۱ خرداد۱۳۹۸، اخبار منتشر شده درباره «دستگیری چند تن از سرداران» و «فرار فرماندهان سپاه» از ایران را «شایعه» خواند، تکذیب کرد و گفت: «دشمنان» بعد از اقدام آمریکا در قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی  اقدام به انتشار «اکاذیب مشمئزکننده‌ای مانند فرار از کشور و یا دستگیری چند تن از سرداران سپاه از جمله سرداران نصیری، ربیعی، تولایی» و برخی فرماندهان دیگر این نیرو کردند.
 
سخنگوی سپاه در ادامه گفت که «فرماندهان» و «سردارانی» که خبر فرار یا دستگیری آنها منتشر شده است «از نیروهای مخلص و فعال سپاه بوده و در جایگاهی جدید در سپاه فعال و با جدیت به ایفای مأموریت‌ها و مسئولیت‌های محوله، اشتغال به خدمت دارند و حتی اخباری از حضور آنان در محافل منتشر شده است».                                               <ref>[https://old.iranintl.com/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B3%D8%AE%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت ایران اینترنشنال]</ref>
 
برخی منابع نیز مدعی پناهندگی او به امریکا به دلیل اختلاف داشتن با مقاماتی در تهران شدند. هاآرتص به همراه الشرق الاوسط مدعی شدند که وی به آمریکا پناهنده شده است. روزنامه الشرق الاوسط به نقل از منابعی ناشناس مدعی شد که علیرضا عسگری در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی کرده است. روزنامه واشنگتن پست نیز به نقل از یک مقام بلندپایه آمریکا گزارش داده است که «عسگری پس از ترک ایران به طور داوطلبانه با آژانس های اطلاعاتی غرب همکاری می‌کند و اطلاعاتی را نیز درباره شبه نظامیان حزب‌الله در لبنان و روابط ایران با آن گروه، ارائه کرده است».<ref name=":0" />
 
با این حال همسر او ادعای پناهندگی آقای عسگری را شایعه و دروغ خوانده و به خبرنگاران گفته است که آقای عسگری با ایران مشکلی نداشته که بخواهد پناهنده شود'''.'''


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۸

علیرضا عسگری
عسگری ۷.JPG
زمینهٔ کاری فرمانده لشکر سپاه پاسداران معاون شمخانی در دولت محمد خاتمی
زادروز زاده‌ی ۱۳۳۹
شهر ری
مرگ ۲۷ مارس ۲۰۲۴
ملیت ایرانی
پیشه عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران
دلیل سرشناسی فرار از ایران و زندگی مخفی در آمریکا
اثرگذاشته بر سپاه پاسداران ایران و حکومت جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان

علیرضا عسگری، زاده‌ی ۱۳۳۹شهر ری تهران سرلشکر سپاه پاسداران، فرمانده سابق سپاه درلبنان، فرمانده کل پیشین عملیات سپاه و معاون آماد و پشتیبانی وزارت دفاع در زمان شمخانی، وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی، ۷ دسامبر ۲۰۰۶ در پروازی از دمشق به استانبول در این شهر ناپدید شد. اخبار بعدی حاکی از زندگی مخفی او تحت قانون حفاظت از شهود آمریکا در یکی از شهرهای این کشور است. بر اساس همین اطلاعات، تایلند مکان احتمالی است که سال ۱۳۸۴ سازمان سیا عسگری را در آن‌جا به خدمت گرفت. عسگری کسی بود که محسن فخری‌زاده را به عنوان شخصیت محوری برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری‌اسلامی به آمریکا معرفی کرد. علیرضا عسگری، نیمه اول آذرماه ۱۳۸۵ از تهران به دمشق رفت و چند روز بعد، ۱۶ آذر ۸۵ (۷ دسامبر ۲۰۰۶) از دمشق وارد استانبول شد و در هتل جیران استانبول ساکن شد. دو روز بعد، جمعه ۱۸ آذر (۹ دسامبر ۲۰۰۶)، موبایل او خاموش شد و از آن زمان به طور رسمی ناپدید شد. علی‌رضا عسگری، زمان ناپدید شدن دارای ۲ همسر، ۴ دختر و ۲ پسر بود.

۱۰ تن از بستگان درجه ۱ او (یکی از همسران و فرزندانش عروس‌ و داماد و نوه‌هایش) از ایران خارج شده بودند.

۹ اسفند ۸۵ (۲۸ فوریه ۲۰۰۷)، هشتاد روز پس از ناپدید شدن علیرضا عسگری، نخستین بار روزنامه سعودی الوطن خبر ناپدید شدن او در ترکیه را منتشر کرد. ۵ روز بعدتر در ۱۳ اسفند سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در کنفرانس مطبوعاتی، خبر ناپدیدشدن او را تائید کرد.

الشرق‌الاوسط در ۱۷ اسفند ۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷)، خبر داد علیرضا عسگری با اختیار خود به ایالات متحده رفته است. دو روز بعد، واشنگتن پست در گزارشی به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد عسگری مشتاقانه در حال همکاری با آژانس‌های اطلاعاتی غربی است.[۱]در ۸ مارس ۲۰۰۷ روزنامه واشنگتن پست در گزارشی اعلام کرد که عسگری به‌صورت داوطلبانه اطلاعاتی را درباره حزب‌الله لبنان و ارتباط این سازمان با ایران را دراختیار سازمانهای جاسوسی غربی قرار داده‌است. او هم‌چنین اطلاعاتی را دربارهٔ انفجار در یک سربازخانهٔ آمریکا، در لبنان در سال ۱۹۸۳ را نیز داده‌است.

در مارس ۲۰۰۹ هانس روله، روزنامه‌نگار آلمانی و رئیس پیشین ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان (که بر روی فعالیتهای هسته‌ای تمرکز دارد) طی مقاله‌ای در روزنامه نویه‌تسورشه تسایتونگ نوشت که اسراییل با استفاده از اطلاعاتی که از عسکری به‌دست آورده بود، به تاسیسات هسته‌ای سوریه حمله کرده است. اسراییل مدعی است ایران بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار برای راه‌اندازی این تاسیسات در سوریه به کرهٔ شمالی پرداخت کرده است.[۲]

گاهشمار زندگی علیرضا عسگری

یکی از کسانی که نیمه اول دهه شصت با عسگری در سپاه کُردستان کار کرده به ایران اینترنشنال گفت:

علیرضا عسگری زاده‌ی ۲۰ دی‌ماه ۱۳۳۹ در شهر ری که تا زمان عضویت در سپاه در همانجا زندگی می‌کرد. سال ۱۳۵۶ پس از آشنایی با محمد فدایی به گروه «توحیدی بدر» (که سال ۱۳۵۳ در شهرری تاسیس شد)، یکی از ۷ گروه تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی پیوست.

پس از انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ عسگری ابتدا چند ماه عضو کمیته‌ انقلاب شهرری شد و در اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از تاسیس سپاه پاسداران همراه محمد فدایی به سپاه پیوست: «عسگری خرداد ۵۸ همراه محمد فدایی عازم سیستان و بلوچستان شد، اما کمتر از دو ماه بعد و همزمان با فرمان خمینی برای سرکوب مردم کردستان، هر دو به کردستان رفتند و در کرمانشاه به محمد بروجردی پیوستند.» تا زمان کشته شدن محمد فدایی در اطراف کامیاران در اواخر بهمن ۱۳۵۸ او همراه فدایی بود. پس از آن تحت فرماندهی محمود کاوه و ناصر کاظمی قرار گرفت و تا اوائل سال ۱۳۶۰ در کردستان بود، در این زمان به خاطر جثه‌ی بزرگش به او لقب «رضا چیفتن» دادند. خرداد ۱۳۶۰ برای کمک به سرکوب‌ سراسری پس از تظاهرات مسالمت‌آمیز ۳۰ خرداد به تهران بازگشت و کمتر از یک سال بعد، اوائل سال ۱۳۶۱ دوباره به کُردستان بازگشت و ابتدا فرمانده اطلاعات قرارگاه سپاه مهاباد شد و سپس، در پائیز سال ۱۳۶۲ و با رفتن اسماعیل احمدی‌‌مقدم از سردشت به سنندج، فرماندهی سپاه سردشت به او سپرده شد. در همین دوران با زیبا احمدی «خواهر زینب» همکار سپاهی خود آشنا شد و ازدواج کرد. زیبا احمدی بدلیل مخالفت شدید پدرش به نام حاج‌وسو رحیم‌اقدم که سرایدار یکی از مدارس شهر بود، با این وصلت بخاطر رسوایی فامیل شدن با یک فرمانده سپاه نام فامیلش را عوض کرد و حاج‌وسو هم پس از تهدید و فشار عسگری به این ازدواج رضایت داد. علیرضا عسگری سال ۱۳۶۴ فرمانده سپاه مریوان شد و در پی آن از سال ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه ناحیه کُردستان منصوب شد و تا سال ۱۳۶۷ در همین سمت باقی ماند.[۳]

اعزام عسگری به لبنان

یکی از مقاطع مهم زندگی سیاسی و نظامی علیرضا عسگری که توجه ویژه دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و غرب را به او جلب کرد، دوره حضور او در لبنان بود.

علیرضا عسگری، استعداد بالایی در یادگیری زبان داشت. این استعداد و تجربه‌ طولانی‌اش در جنگ نامنظم در کُردستان باعث شد پس از اتمام ماموریت در کُردستان در پائیز ۱۳۶۷، بلافاصله به عنوان فرمانده سپاه لبنان به آن‌جا اعزام شود.

علیرضا عسگری نخستین فرمانده‌ی سپاه در لبنان شد که یک دوره کامل ۵ ساله در آن کشور ماند تا پائیز سال ۱۳۷۲ که اسماعیل احمدی‌مقدم برای یک دوره ۵ ساله دیگر، جای او را در لبنان گرفت.[۳]

سازماندهی حزب‌الله

علیرضا عسگری در دوره حساسی به لبنان رفت. درگیری‌ها بین امل و حزب‌الله تازه شروع شده بود و با توجه به حمایت سوریه از امل، جمهوری‌اسلامی نگران بود که موجودیت حزب‌الله با واکنش سوریه به خطر بیفتد. عسگری نقش موثری در پایان‌دادن به این درگیری‌ها داشت و از آن مهم‌تر، به تعبیر احمدی‌مقدم، این «حاج رضا عسگری» بود که با سازماندهی دوباره «حزب‌الله را به یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، سیاسی و ... تبدیل کرد.»

در دوره فرماندهی عسگری در لبنان، دست‌کم ۴ مورد گروگان‌گیری در آن‌جا رُخ داد. سه سرباز ایرلندی در پائیز ۶۷، یک شهروند بریتانیایی در خرداد ۶۸، دو شهروند سوئیسی در آبان ۶۸ و یک شهروند فرانسوی در شهریور ۷۰

یکی از نتایج یا ضرورت‌های تغییر ساختار حزب‌الله با هدایت عسگری، تلاش برای دخیل‌کردن این جریان در پروسه سیاسی لبنان بود و این جز با توقف کامل سیاست گروگان‌گیری حزب‌الله ممکن نمی‌شد. با همین هدف، در همین دوره فرماندهی عسگری به تدریج همه گروگان‌های اسیر در دست‌ حزب‌الله که زنده مانده بودند آزاد شدند و با آزادی آخرین گروگان اروپایی در تیر ۱۳۷۱ (ژوئن ۱۹۹۲) بحران گروگان‌گیری در لبنان پایان یافت.

این عسگری بود که «مقامات را در تهران متقاعد کرد با توجه به بدنامی شدید جهاد اسلامی لبنان و از دست رفتن ضرورت وجودی آن، این سازمان را در سال ۱۹۹۲ منحل کرده و مغنیه را کاملا تحت تابعیت حزب‌الله و رهبری آن درآورد.»

رابرت بائر یکی از افسران مسئول وقت سیا در بیروت در کتاب خاطراتش تائید کرده عسگری در زمان فرماندهی سپاه در لبنان در آدم‌ربایی غربی‌ها مسئولیت داشت و به عنوان رابط اصلی عماد مغنیه و حسن نصرالله فعالیت می‌کرد. رضا گلپور، از دوستان علیرضا عسگری هم نوشته رابطه بسیار نزدیک او با حسن نصرالله و عماد مغنیه همچنان برای سال‌ها ادامه داشته است.

شماری از رسانه‌های غربی از جمله واشنگتن پست، تایمز لندن، نیویورک تایمز، و حتی کای برد در کتاب تحقیقی ارزشمند جاسوس خوب، علیرضا عسگری را به اشتباه فرمانده سپاه لبنان در زمان انفجارهای سفارت آمریکا و مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال‌ ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) معرفی کرده‌اند.

پیش از عسگری، در نیمه اول دهه هشتاد میلادی، دست‌کم ۶ نفر دیگر فرماندهی سپاه لبنان را به عهده داشته‌اند.

نخستین فرمانده سپاه در لبنان و سوریه احمد متوسلیان بود که ۱۴ خرداد به ماموریت اعزام شد اما تنها چند هفته پس از رسیدن به لبنان در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ربوده شد و از آن روز مفقود شده است.

پس از ربوده شدن متوسلیان، منصور کوچک‌محسنی چند ماه مسئول سپاه لبنان شد. احمد کنعانی‌مقدم فرمانده بعدی سپاه لبنان بود که تا تابستان ۱۳۶۲ آن‌جا ماند. در دوره مسئولیت او، در ۲۹ فروردین ۱۳۶۲، به سفارت آمریکا در بیروت حمله انتحاری شد و ۶۳ نفر از جمله ۱۷ آمریکایی کشته شدند.

از تابستان ۱۳۶۲ تا ابتدای پائیز ۱۳۶۳ مسئولیت سپاه لبنان به حسین دهقان سپرده شد. در همین دوره، در اول آبان ۱۳۶۲، در دو حمله پیاپی به مقرهای تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت، ۲۹۹ تفنگدار کشته شدند.

پس از دهقان، از سال ۱۳۶۳ کسی به اسم حسین مصلح (مصلح‌نیا) برای یک سال مسئول سپاه لبنان شد و سپس سال ۱۳۶۴ محمدرضا نقدی برای یک سال جای او را گرفت. در همان سال‌ها، از ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷، سید احمد آوایی قائم مقام فرماندهی سپاه در لبنان بود.[۳]

بازگشت عسگری از لبنان

علیرضا عسگری پس از بازگشت از لبنان، ابتدا نزدیک به ۳ سال در سمت‌ فرمانده کل عملیات سپاه خدمت کرد و سپس نزدیک به یک سال به فرماندهی سپاه تهران منصوب شد.

عسگری سال ۱۳۷۶ در دولت محمد خاتمی، معاون بازرسی وزارت دفاع شد و تا زمانی که در اواخر سال ۱۳۸۱ از سوی حفاظت اطلاعات وزارتخانه بازداشت شد، در همین سمت ماند. بازداشتی که  ۱۸ ماه به طول انجامید.

تایمز آن لاین نوشت: عسگری در سال ۱۹۹۷ به عنوان معاون وزیر دفاع ایران در امور تحقیقات داخلی منصوب شد. وی با کشف چندین نمونه اختلاس محبوبیت خود را از دست داد. پس از انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در سال ۲۰۰۶ عسگری به دلیل اختلاف‌نظر با وی کنار گذاشته شد. این دو سالها با هم رقابت داشتند و عسگری می‌دانست دوران او به سر رسیده است. در جریان یک ماموریت خارجی در سال ۲۰۰۳ گفته می‌شود وی با یک شریک تجاری که در واقع یک مقام اطلاعاتی بوده دیدار کرده است. یک مقام ایرانی گفت: علیرضا از ابتدا مردی متمول بود اما بعد از ۲۰۰۳ پولدارتر شد.[۴]

کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران در موسسه کارنگی در گفتگویی با ان‌پی‌آر (رادیو ملی آمریکا)، گفته عسگری با اتهامات اخلاقی و مالی بازداشت شد: «او زمانی که در زندان بود به طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد.»

چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی هم در گفتگو با فایننشال تایمز تائید کردند عسگری پس از ۱۸ ماه زندان، ناامید و عصبانی بود و از نظر روانی آشفته شده بود.

همزمان با بازداشت او «در محافل سیاسی تهران این بحث مطرح بود که این فرمانده سپاه با اتهام فساد مالی و اخلاقی بازداشت شد و زیبا احمدی، همسر نخست او یکی از شاکیانش درباره‌ی فساد اخلاقی (ارتباط جنسی خارج از ازدواج) بود.»

یکی از فرمانده‌های پیشین سپاه در گفتگو با ایران اینترنشنال خشونت بازجویان در برخورد با عسگری را تائید کرد: «عسگری در جریان یکی از جلسات اولیه بازپرسی در گوش قاضی‌ که از او سوال می‌کرده، سیلی زده و همین وضعیتش را دشوارتر کرد.» همین منبع همچنین تائید کرد که در جریان بازداشت ۱۸ ماهه «بازجویان حفاظت اطلاعات عسگری را بسیار آزار داده و شکنجه کردند.»

عسگری در نهایت با وساطت دوستان پرنفوذش از جمله اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی کشور، که در دوره حضور در کُردستان با او کار کرده بود و دخالت ناطق‌نوری، بازرس وقت دفتر علی خامنه‌ای از زندان آزاد شد.

علیرضا عسگری در لباس غیر نظامی

آن‌چنان که زیبا احمدی، همسر اول علیرضا عسگری، گفته او در سال ۱۳۸۳ و پس از آزادی از زندان، در حالی‌ که تنها ۴۴ سال داشت با درجه سرلشکری و پیش از موعد بازنشسته شد و پس از بازنشستگی وارد کار تجارت زیتون شد.[۳]

عسگری و تجارت زیتون

بنا بر روایت رضا گلپور، اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۵، کمتر از یک سال پیش از ناپدید شدن علیرضا عسگری، او با این عنوان که برنامه سفر دارد از دیدار با مسئول وقت دفتر ریاست قوه قضائیه، که قرار بوده به دستور خامنه‌ای از او دلجویی کند، سرباز زده است.

عسگری در پاسخ به نگرانی گلپور از سفر با پرونده باز، گفته این نخستین سفر خارجی او پس از آزادی نیست. زیبا احمدی هم گفته همسرش پیش از سفر آخر به سوریه و ترکیه، سفرهای دیگری به ترتیب به تایلند، لبنان و سوریه داشته است.

یکی از منابع اطلاعاتی در آمریکا به ایران اینترنشنال گفت ممکن است علیرضا عسگری در سفر تایلند، با ماموران سیا دیدار کرده باشد: «تایلند سال‌هاست از کشورهای مورد علاقه سرویس‌های اطلاعاتی غربی برای جذب جاسوس از ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه است. گفته شده ممکن است سیا عسگری را در جریان سفری در زمان معاونتش در وزارت دفاع، استخدام کرده باشد، اما به نظر من با توجه به این‌که او پس از بازجویی‌های بی‌رحمانه در زمان بازداشتش به جمهوری‌اسلامی پشت کرد، عسگری احتمالا در همین سفر به تایلند با سیا تماس گرفته است.»

به گفته زیبا احمدی، همسرش در سفر آخر برای تجارت زیتون به سوریه و ترکیه رفته است. اما رضا گلپور مدعی است این سردار سپاه به او گفته علاوه بر تجارت زیتون، «برای خرید چیزهایی برای وزارت دفاع به سفر سوریه و ترکیه می‌رود.» قاسم سلطان‌آبادی از دوستان عسگری هم گفته سفر او به سوریه و ترکیه ماموریت بوده است.[۳]

نحوه‌ی فرار علیرضا عسگری

علیرضا عسگری پس از آزادی و احساس تهدید لو رفتن فعالیت‌هایش نقشه‌ی فراری را با همکاری نیرو‌های خارجی طراحی کرده و ابتدا ده تن از اعضای خانواده‌اش را به خارج از کشور می‌فرستد و خود به بهانه تجارت و خرید سلاح و الزامات سپاه به دمشق و از آنجا به استانبول پرواز می‌کند در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی می‌دهد از این مرحله با یک خودروی اجاره‌ای که بعدها کنار ساحل رها شد خود را به یکی از پایگاه‌های آمریکا (احتمالا اینجرلیک) رسانده و از آنجا به همراه خانواده‌اش به یک پایگاه نظامی در آلمان و سپس به آمریکا می‌رود.

بر اساس گزارش های منتشره او سال ۸۳ فعالیت‌های نظامی را به طور کامل کنار گذاشت و به تجارت زیتون و روغن زیتون با کشور سوریه پرداخت. عسگری ۱۶ آذر ۸۵ از دمشق وارد استانبول و در هتل جیران در نزدیکی میدان تکسیم شهر استانبول مستقر شد. او تا روز  ۱۸ آذر با خانواده خویش در تماس بود. روز شنبه تلفن همراه عسگری خاموش می‌شود و از آن پس خانواده‌اش نمی‌توانند تماسی با عسگری برقرار کنند.[۵]

هفته نامه ساندی تایمز با اشاره به همکاری آژانس‌های غربی برای فرار این مقام نظامی ایران از ترکیه مدعی شده است که او در سفر از دمشق به استانبول، یک پارسپورت جدید دریافت کرده و با همراهی محافظان غربی، سوار بر خودرو، ترکیه را ترک کرده است. بنابر گزارش ساندی تایمز، عسگری با خروج از ترکیه اکنون در یک پایگاه ناتو، در نزدیکی شهر فرانکفورت آلمان تحت بازجویی قرار دارد.[۶]

هفته‌نامه فلسطینی المنار نیز گزارش داده که وی با خروج از استانبول به شمال عراق منتقل شده و در یکی از پادگان‌های مخفی موساد در نزدیک شهر "اربیل" مورد بازجویی قرار گرفته و پس از آن بوده است که به‌وسیله یک فروند هواپیمای نظامی آمریکایی به کشوری اروپایی- احتمالا آلمان - آورده شده است.

همان زمان، خبرهایی حاکی از انتقال عسگری به یکی از پادگان‌های ناتو در فرانكفورت آلمان منتشر شد. ۲۳ اسفند ۸۵، فرانتس یوزف یونگ، وزیر دفاع وقت آلمان در پاسخ به پرسش از حضور علیرضا عسگری در آلمان، به جای انکار صریح، پاسخ داد: «درباره این مساله نمی‌توانم چیزی بگویم.»[۳]

۵ اردیبهشت ۸۶ (۲۵ آپریل ۲۰۰۷)، چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی در گفتگو با فایننشال تایمز، پناهندگی علیرضا عسگری را تائید کردند.

در همان زمان، شان مک‌کورمک، سخنگوی وقت وزارت خارجه، در پاسخ به این‌که آیا حضور علیرضا عسگری را در ایالات متحده انکار می‌کند؟ پاسخ داد: «نمی‌توانم چیزی به شما بگویم.»[۳]

علیرضا عسگری و حسن نصرالله

در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»[۳]

آقای برد در این کتاب می‌نویسد «تصمیم اعطای پناهندگی سیاسی به عسگری برمبنای قانون ۱۱۰ عمومی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (که آن را از اجرای روال معمول اداری و قانونی در موارد خاص و محرمانه معاف می‌کند) احتمالا با مخالفت ماموران کهنه کار CIA، که از نقش احتمالی او در قتل رابرت آیمز آگاه بودند، روبرو شد.»

نویسنده کتاب که پدرش یک دیپلمات آمریکایی بود و بخشی از دوران جوانی‌اش را در خاورمیانه سپری کرده است، در ادامه می‌نویسد: «اما آنطور که گزارش‌ها حاکی است نظر سازمان و آن مسئولان ارشد توسط شورای امنیت ملی دولت جرج بوش رد می‌شود» و سپس نتیجه می‌گیرد «اعطای پناهندگی به فردی با پیشینه عسگری، یک تصمیم سیاسی بود که تنها می‌توانست در کاخ سفید اتخاذ شده باشد.»[۷]

تایمز آنلاین نوشت: گفته می‌شود عسگری به همراه خود اسنادی از ارتباط ایران با تروریست‌های خاورمیانه به همراه دارد اما درباره داشتن اطلاعات سری از برنامه‌های هسته‌ای این کشور تردید وجود دارد.[۴]


زیبا احمدی همسر (همسری که در ایران است) او می‌گوید:  تا روز هشتم دسامبر (جمعه) با وی در تماس بودیم ولی شنبه این تماس قطع شد و تلفن همراهش خاموش بود که مشکوک شدیم. گزارشی حاکی از آن است عسگری در ترکیه قصد دیدار با یک دلال اروپایی اسلحه را داشته است. همسر علیرضا عسگری در این مورد می‌گوید که همسرش که پدر پنج فرزند است به ترکیه پناهنده نشده است و شواهد نشان می‌دهد که او ربوده شده است. او همچنین اعلام کرد که همسرش به خاطر تجارت روغن زیتون به سوریه سفر کرده است. برخی رسانه ها نیز وی را عهده دار معاونت ریاست شرکت هواپیمایی ماهان نیز اعلام کرده بودند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دو فرد دیگر اتاقی را در «هتل سیلان ترکیه» به مدت سه شب برای او رزرو کردند ولی پس از رسیدن عسگری به ترکیه او به هتل ارزان قیمت «جیران» رفت. لونت بیلمن سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه می گوید که: «مقامات ایران درحالیکه در پنجم دیماه ۱۳۸۵ ناپدید شدن این مقام سابق نظامی خود را به اینترپل گزارش داده بودند، ما را در ۱۵ بهمن ۱۳۸۵یعنی تقریبا دو ماه بعدتر، از این حادثه مطلع ساختند.»

ضربات عسگری به جمهوری اسلامی

  • افشای ساختار و فعالیت‌های حزب‌الله لبنان
  • افشای فعالیت‌های هسته‌ای و معرفی فخری‌زاده به عنوان عنصر کلیدی این فعالیت‌ها

در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»

  • افشای منجر به سرقت اطلاعات هسته‌ای از سوله‌ی تورقوزآباد
  • افشای ترددات عماد مغنیه
  • بمباران به راکتور هسته‌ای ایران در سوریه که بیش از یک میلیارد دلار هزینه برپایی آن توسط کره‌شمالی بود.

نیمه‌شب ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) اسکادران ۶۹ نیروی هوایی ارتش اسرائیل، مجتمعی نظامی را در دیرالزور سوریه بمباران و منهدم کرد. ۷ ماه بعد آمریکا اعلام کرد که مجتمع بمباران‌شده یک سایت هسته‌ای با اهداف نظامی بود. چهار سال بعد هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تائید کرد، آن‌چه اسرائیل در سال ۲۰۰۷ نابود کرد یک رآکتور هسته‌ای بود.

۲ فروردین ۸۸ (۲۲ مارس ۲۰۰۹)، هانس روئله، رئیس سابق ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان و فرمانده پیشین مقر ناتو در این کشور تائید کرد اطلاعاتی که علیرضا عسگری در مورد پروژه‌ هسته‌ای سوریه در دیرالزور داد منجر به شناسایی آن و حمله اسرائیل در سپتامبر ۲۰۰۷ به راکتور الکبار در این سایت هسته‌ای و نابودی آن شد. بنا بر این گزارش، هیچ کس در جامعه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا آن زمان در مورد آن سایت هسته‌ای چیزی نشنیده بودند: «مورد اخیر بسیار شرم‌آورتر بود زیرا دولت اسرائیل همیشه ادعا کرده بود چیزی در سوریه وجود ندارد که آن‌ها ندانند.»[۳]

علیرضا عسگری در مواردی هم نقش بازدارنده در حملات قریب‌الوقوع به جمهوری اسلامی داشته است. از جمله تاثیری که عملکرد وی در آمریکا مبنی بر غیر نظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی منجر به ارائه گزارش ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ در آمریکا شد که نتیجه‌ی آن کنار گذاشته شدن طرح‌های تهاجم به تاسیسات تظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.در کتابی که مرکز مطالعات اطلاعاتی سیا درباره نتایج و اهمیت ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ منتشر کرد، گفته شد منتقدان این ارزیابی می‌گفتند قضاوت ارائه‌شده در آن، هرگونه استدلال برای اقدام نظامی علیه ایران را تضعیف می‌کند.

یکی از منابع اطلاعاتی، تائید کرد که در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، در محافل سیاسی واشنگتن، این تصور که آمریکا برنامه‌ای برای حمله به ایران دارد، بسیار جدی گرفته می‌شد: «آن زمان، روزی نبود که از من درباره برنامه آمریکا برای حمله به ایران نپرسند، همه فکر می‌کردند برنامه‌ای تهیه شده و این حمله قریب‌الوقوع است، اما ارزیابی سال ۲۰۰۷ که ابتدای دسامبر منتشر شد مثل آب سردی بود که بر آتش ریختند، عملا همه تصورات درباره احتمال حمله به ایران رنگ باخت و اگر برنامه‌ای هم واقعا تهیه شده بود، عملا کنار گذاشته شد.»[۳]

انعکاسات ناپدید شدن علیرضا عسگری

سخنان احمدی‌مقدم در باره علیرضا عسگری

آذرماه ۱۳۹۱ سرتیپ اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران مطرح کرد که: علیرضا عسگری، قبل از ناپدید شدن در ترکیه، ۱۵ ماه در داخل ایران زندانی بوده است. وی عسگری را فردی توصیف کرد که در تشکیل حزب‌الله لبنان به عنوان یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی و سیاسی نقش مهمی داشته است. احمدی مقدم همچنین با اشاره به اینکه از طریق علی اکبر ناطق نوری، رئیس بارزسی ویژه دفتر رهبر جمهوری اسلامی خواستار رسیدگی به پرونده عسگری شده، گفته که اتهاماتی متوجه عسگری بود که در نهایت اثبات نشد و برای وی قرار مجرمیت هم صادر نشد.

احمدی مقدم همچنین با گلایه از مسئولان دولتی و امنیتی گفت: "این ظلم است که می‌گویند او پناهنده شده و خداوند از آدمی که این کار را کرد، نگذرد. علیرضا عسگری یک روز قبل از سفر به سوریه به دفتر من آمد و خیلی خوشحال بود. او گفت شاید دیگر همدیگر را نبینیم. من آمده‌ام اینجا تا حرف‌هایی را به شما بزنم که بعداً آن را پیگیری کنید. به یک مناسبتی به همراه فردی با یک گروه سیاسی نشستی داشت و وقتی نزد من آمد، گفت این افراد نیت شومی دارند که باید بعداً آن را به دیگران منتقل کنیم. حال کسی که یک روز قبل از سفر بیاید و اطلاعات دقیقی از خیانت یک گروه بدهد چه طور می‌تواند پناهنده شود؟"

سخنرانی احمدی مقدم در ششمین سال فرار علیرضا عسگری

وی همچنین خبر داد که شورای عالی امنیت ملی و نهادهای امنیتی کشور اذعان دارند که عسگری ربوده شده ولی برخی افراد هستند که به گفته فرمانده پلیس ایران بی‌انصاف هستند، در این زمینه تشکیک ایجاد می‌کنند.[۸]

مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه ایران

در تازه‌ترین واکنش، مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد ایران همچنان در حال مکاتبه درباره سرنوشت علیرضا عسگری با سازمان ملل و سازمان جهانی صلیب سرخ است، رویه ای که در طول ۹ سال گذشته جاری بوده است.[۹]

عسگری می‌دانست که دیگر قرار نیست به کشور برگردد و با برنامه می‌خواست باقی زندگی‌اش را با یک هویت تازه بگذراند و آن‌چنان که در ادبیات سیاسی و حقوقی آمریکا رایج است او از این به بعد «مستر جان دوو» که نامی برای افراد با هویت ناشناس است قصد زندگی مخفی در آمریکا را داشت.[۱۰]

هفته‌نامه ساندی تایمز

هفته نامه بریتانیایی ساندی تایمز نوشت: علیرضا عسگری از حدود ۴ سال قبل توسط یک افسر اطلاعاتی غربی در خلال یک سفر تجاری به خارج (احتمالا تایلند) استخدام شد و بدین ترتیب از سال ۲۰۰۳ برای برخی کشورهای غربی جاسوسی می‌کرده است. بنابر این گزارش، برنامه فرار وی از طریق دمشق نیز به کمک غربی‌ها پس از آن ترتیب داده شده که جاسوسی وی در حال لو رفتن بوده است. به ادعای این نشریه حداقل ۱۰ عضو خانواده عسگری، نیز از ایران خارج شده‌اند. اما درحالی که خانواده عسگری در تهران اعلام کرده‌اند که "ما در ایران هستیم و جایی نرفته‌ایم"، برخی رسانه های غربی این گفته‌ها را متعلق به اعضای خانواده "دوم" عسگری دانسته‌اند که در ایران به سر می‌برند. رسانه‌های غربی گفته‌اند که علیرضا عسگری دارای دو همسر به نام‌های زیبا احمدی و زهرا عبدالله‌پور است.[۶]

پاسدار علی فضلی

در آخرین اظهارنظر درباره عسگری، سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین هماهنگ‌کننده سپاه ۷ مهر ۱۴۰۲ در صحبت‌هایی به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق، دوبار به علیرضا عسگری اشاره کرد، یک بار او را «مرحوم عسگری» خواند و یک بار دیگر در اشاره به او گفت: «حاج‌رضا عسگری که انشاالله زنده باشد و به دامن اسلام بازگردد.»[۳]

رمضان شریف سخنگوی سپاه پاسداران

رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران، روز سه شنبه ۲۱ خرداد۱۳۹۸، اخبار منتشر شده درباره «دستگیری چند تن از سرداران» و «فرار فرماندهان سپاه» از ایران را «شایعه» خواند، تکذیب کرد و گفت: «دشمنان» بعد از اقدام آمریکا در قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی  اقدام به انتشار «اکاذیب مشمئزکننده‌ای مانند فرار از کشور و یا دستگیری چند تن از سرداران سپاه از جمله سرداران نصیری، ربیعی، تولایی» و برخی فرماندهان دیگر این نیرو کردند.

سخنگوی سپاه در ادامه گفت که «فرماندهان» و «سردارانی» که خبر فرار یا دستگیری آنها منتشر شده است «از نیروهای مخلص و فعال سپاه بوده و در جایگاهی جدید در سپاه فعال و با جدیت به ایفای مأموریت‌ها و مسئولیت‌های محوله، اشتغال به خدمت دارند و حتی اخباری از حضور آنان در محافل منتشر شده است». [۱۱]

برخی منابع نیز مدعی پناهندگی او به امریکا به دلیل اختلاف داشتن با مقاماتی در تهران شدند. هاآرتص به همراه الشرق الاوسط مدعی شدند که وی به آمریکا پناهنده شده است. روزنامه الشرق الاوسط به نقل از منابعی ناشناس مدعی شد که علیرضا عسگری در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی کرده است. روزنامه واشنگتن پست نیز به نقل از یک مقام بلندپایه آمریکا گزارش داده است که «عسگری پس از ترک ایران به طور داوطلبانه با آژانس های اطلاعاتی غرب همکاری می‌کند و اطلاعاتی را نیز درباره شبه نظامیان حزب‌الله در لبنان و روابط ایران با آن گروه، ارائه کرده است».[۱۰]

با این حال همسر او ادعای پناهندگی آقای عسگری را شایعه و دروغ خوانده و به خبرنگاران گفته است که آقای عسگری با ایران مشکلی نداشته که بخواهد پناهنده شود.

منابع