کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
ارنستو چه گوارا ('''Ernesto Che Guevara''') پزشک انقلابی، نظریه پرداز جنگهای جریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهره های شاخص انقلاب کوبا که چهره  و منش او به نمادی عام از عنصر شورش گری تبدیل شده است، او زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در روساریوی آرژانتین جان باخته در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ در بولیوی،
ارنستو چه گوارا ('''Ernesto Che Guevara''') که بیشتر به‌ نام چه‌ گوارا یا ال‌ چه شناخته می‌شود، زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در روساریوی آرژانتین جان باخته در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ در بولیوی، پزشک انقلابی، نظریه پرداز جنگهای جریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهره های شاخص انقلاب کوبا که چهره  و منش او به نمادی جهانی از عنصر شورش گری تبدیل شده است،


چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد و ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس بود که تا پایان عمر این بیماری همراه وی بود.درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت.درماه مارس سال ۱۹۵۳ با گذراندن پایان نامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت.پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند.درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود.چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه کوبا توسط کاسترو برگزیده شد.در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راه اندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت .دردوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد.
چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد و ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس بود که تا پایان عمر این بیماری همراه وی بود.درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت.درماه مارس سال ۱۹۵۳ با گذراندن پایان نامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت.پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند.درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود.چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه کوبا توسط کاسترو برگزیده شد.در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راه اندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت .دردوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد.


چه گوارا کتاب جنگ چریکی را درسال (۱۹۶۱) و کتاب انسان وسوسیالیسم را در سال (۱۹۶۵) نوشت.   
بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه به فیدل کاسترو قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.   


بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه به فیدل کاسترو قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.
در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.
 
سال‌ها از محل دفن چه‌ گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه‌ گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
 
سال شمار زندگی چه گوارا
 
۱۹۲۸ - تولد ارنستو گوارا در ۱۴ ژوئن در شهر روساریو،آرژانتین.
 
۱۹۴۶ - ارنستو گوارا وارد دانشکدۀ پزشکی بوئنس آیرس می شود.
 
ژنرال خوان پرون به ریاست جمهوری آرژانتین انتخاب می شود.
 
۱۹۵۱ - ارنستو گوارا همراه دوستش گرانادوس به سفردر کشورهای قارۀ آمریکا می پردازد: شیلی، پرو، کلمبیا، بولیوی،
 
ونزوئلا، ایالات متحده.
 
- سرهنگ جاکوبو آربنز، که گرایشی ترقی خواهانه دارد، به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب می شود.
 
۱۹۵۲ - اوت: ارنستو گوارا به آرژانتین باز می گردد.
 
- انقلاب در بولیوی. پاز استنسورو، وابسته به جنبش ملی انقلابی، رئیس جمهور می شود. اصلاحات ارضی و ملی کردن
 
معادن.
 
- کودتا در کوبا: ژنرال فولخنسیو باتیستا قدرت را دردست می گیرد.
 
۱۹۵۳ - گوارا دانشکدۀ پزشکی را به پایان می برد ولی بلافاصله به بولیوی و سپس به پرو و گواتمالا می رود و در آنجا با
 
هیلدا گادئا آشنا می شود که نخستین شریک زندگی اوست.


در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.
- ۲۶ ژوئیه: فیدل کاسترو و رفقایش به پادگان مونکادا در سانتیاگوی کوبا حمله می کنند.
 
۱۹۵۴ - گوارا خود را در اختیار دولت جاکوبو آربنز می گذارد که می خواهد به اصلاحات ارضی دست بزند.
 
- ژوئن: دولت آربنتز با کودتای کاستیپو آرماس سرنگون می شود. آرماس فرماندهی یک حمله نظامی را بر عهده داشت که س  ی. آی. ا. و کمپانی یونایتد فروت با همکاری ارتش گواتمالا سازمان داده بودند.
 
- سپتامبر: گوارا گواتمالا را ترک می کند و به مکزیک پناهنده می شود.
 
۱۹۵۵ - ژوئیه: گوارا با فیدل کاسترو که بعد از آزادی از زندان به مکزیک رفته و او نیز در آنجا پناهنده است  ملاقات میکند و تصمیم می گیرد که به جنبش او، یعنی جنبش ۲۶ ژوئیه بپیوندد.
 
۱۹۵۶ - دسامبر: قایق “گرانما” اعضای جنبش ۲۶ژوئیه را به فرماندهی فیدل کاسترو در ساحل کوبا پیاده می کند.
 
گوارا یکی از معدود رزمندگانی است که در این عملیات جان سالم به در می برد.
 
-۱۹۵۷ گوارا که نخست در گروه چریکی کاسترو سمت پزشک را بر عهده دارد - و بین همرزمانش به نام “چه” معروف شده (که لقبی ست خودمانی و محبت آمیز به خاطر تکیه کلام آرژانتینی ها)، “چه” - به فرماندهی یکی از گرو ههای چریکی مستقر در سیئرا مائسترا می رسد.
 
۱۹۵۸ - ماه مه: حمله نیروهای دولتی به سییرا مائسترا به شکست می انجامد.
 
- اوت: آغاز تهاجم نهائی چریکهای کوبا. چه گوارا فرماندهی یکی از ستونهایی که از کوه به دشت سرازیر می شوند بر عهده دارد.
 
- دسامبر : پیروزی چه گوارا بر نیروهای رژیم باتیستا وتسخیر شهر سانتا کلارا.
 
۱۹۵۹ - ژانویه: سقوط دیکتاتور و فرار باتیستا.
 
انقلابیون قدرت را به دست می گیرند. چه گوارا به فرماندهیِ دژنظامی لاکابانیا، در هاوانا، منصوب می شود. با آلئیدا مارچ که یکی از همرزمان اوست ازدواج می کند. این دومین ازدواج چه گوارا ست.
 
- فوریه: گوارا به شهروندی کوبا در می آید و به ریاست دایرۀ آموزش نیروهای مسلح انقلابی منصوب می گردد. کتاب جنگ چریکی را به رشته تحریر در می آورد.
 
- ژوئن-سپتامبر: سفر به کشورهای مختلف آسیایی آفریقایی.
 
- اکتبر: گوارا به ریاست دایره ی صنعتیِ مؤسسه ی ملی اصلاحات ارضی منصوب می شود.
 
- دسامبر: گوارا به ریاست بانک ملی منصوب می گردد و این باعث می شود که سفیر آمریکا خشمگین واکنش نشان داده، به رئیس جمهور کوبا دورتیکوس هشدار می دهد.
 
۱۹۶۰ - اوت: ملی کردن شرکت های آمریکایی در کوبا.
 
- اکتبر: ملی کردن بانکها و عمد ه ترین شرکتهای کوبایی.
 
- اکتبر و دسامبر : سفر گوارا به کشورهای شرق: چکسلواکی، جمهوری دموکراتیک آلمان، اتحاد شوروی، چین،کرۀ شمالی.
 
۱۹۶۱ - ژانویه: ایالات متحده روابط دیپلماتیک خود رابا کوبا قطع می کند.
 
- فوریه: وزارت صنایع به گوارا واگذار می شود.
 
- آوریل: شکست هجوم ضد انقلابیون کوبایی به خلیج خو کها. گوارا فرماندهی نظامی ایالت پینار دل ریو را بر عهده می گیرد. فیدل کاسترو خصلت سوسیالیستی انقلاب را اعلام می کند.
 
چه گوارا کتاب جنگ چریکی را درسال (۱۹۶۱) و کتاب انسان وسوسیالیسم را در سال (۱۹۶۵) نوشت.
 
- اوت: گوارا در کنفرانسی که بین کشورهای آمریکایی در (پونتا دل اِسته) اوروگوئه برگزار شده پیشنهاد آمریکا دولت کندی( موسوم به “اتحاد برای پیشرفت”) را تقبیح میکند.
 
۱۹۶۲ – اکتبر : بحران موشکها. خروشچف شروط آمریکایی ها مبنی بر عقب کشیدن موشکهای شوروی از کوبا را می پذیرد بی آنکه با کاسترو مشورت کند.
 
۱۹۶۳ - بحث اقتصادی در کوبا در باره ی قانون ارزش،
 
برنامه ریزی و بازار، شیو ه های مدیریت اقتصادی بین گوارا و طرفداران الگوی شوروی.
 
۱۹۶۴ - گوارا به نمایندگی از کوبا در کنفرانسهای مختلف بین المللی شرکت می کند از جمله در کنفرانس جهانی بازرگانی منعقد در ژنو درماه مارس و در سازمان ملل متحد درماه دسامبر سخنرانی های آتشینی علیه امپریالیسم آمریکا ایراد می کند.
 
- نوامبر: گوارا در جشن چهل و هفتمین سالگرد انقلاب روسیه در مسکو شرکت می کند. در بولیوی کودتایی رخ می دهد. و ژنرال باریینتوس جای پرزیدنت پاز استنسورو می نشیند.
 
۱۹۶۵ - ژانویه-مارس: سفر گوارا به آفریقا.
 
- فوریه: در جریان سفری به الجزایر برای شرکت دردومین کنفرانس همبستگی اقتصادی آفریقا-آسیا نطقی ایراد می کند و در آن سیاست مبادله ی نابرابراز جمله سیاست کشورهای موسوم به سوسیالیستی را افشا و تقبیح می کند.
 
- مارس: بازگشت گوارا به کوبا، از آن پس دیگر از انظارپنهان می ماند.
 
- اکتبر: فیدل کاسترو نامه ی بدرودی را که گوارا به وی فرستاده بود علنی می کند.
 
شرکت چه گوارا در مبارزات چریکهای طرفدار لومومبا در کنگو.
 
۱۹۶۶ - ژانویه: کنفرانس سه قاره (Tricontinental) برای همبستگی بین آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در هاوانا. گوارا پیامی به این کنفرانس می فرستد.
 
- نوامبر: ورود به بولیوی و تشکیل هسته اولیه ی چریکی ازرزمندگان کوبایی و بولیویایی یعنی (ELN )ارتش آزادی بخش ملی. او نیروهای خود را در اطراف رود نانکاهوازو در شرق بولیوی متمرکز می کند.
 
۱۹۶۷ - مارس و آوریل: پیروز یهای ELN علیه نظامیان بولیویایی.
 
- ژوئیه و اوت: برگزاری کنفرانس (OLAS)سازمان همبستگی آمریکای لاتین که جنبش های مهم چریکی قاره را در هاوانا گرد هم می آورد.
 
- ۸ اکتبر: ارنستو گوارا در بولیوی دستگیر می شود و به دستور سی. آی. ا. و رژیم نظامی ژنرال باری ینتوس در ۹ اکتبربه قتل می رسد.
 
۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوان های بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبرطی مراسم رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد.
 
سخنانی از چه گوارا
 
شما بمانید و درس بخوانید من میروم و درس میگیرم
 
از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد
 
باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بی عدالتی را که بر هر فردی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق می افتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است.
 
آزادي بيش از همه از دست کساني ضربه ميخورد که براي نيل به آن کوتاهترين مسير را انتخاب ميکنند
 
ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمده‌ایم تا شما را زیر بال وپر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود فرهنگتان، جهلتان را از مسائل ابتدایی و اشتباهاتتان را به خودتان گوشزد کنیم. به جایش باید با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد ِ مردم بهره بگیریم.
 
به احترام آزادی یک دقیقه سکوت کردیم... خوابمان برد!
 
در یک انقلاب، انسان یا پیروز می‌شود یا می‌میرد، اگر آن انقلاب واقعی باشد.
 
ما هرگز نمی‌توانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم.
 
اگر تو در برابر هر بی‌عدالتی از خشم به لرزه می افتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی(یکی مثل من هستی).
 
انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن می افتد، ما باید به افتادن مجبورش کنیم.
 
یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است.
 
رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است.
 
مرد زندانی می خندید.. شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما... راستی زندان کدام سوی میله هاست؟؟؟
 
اگر نتوان آزادي و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم، تا بتوانم به بي عدالتی اعتراض کنم
 
حتی مرگم را هم شکست به حساب نمی آورم. به جای آن تنها حسرت ترانه ای ناتمام را با خود به گور خواهم برد.
 
برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او.
 
من علاقه مند به جامعه خشکِ اقتصادی نیستم. ما علیه نکبت و از خود بیگانگی مبارزه می کنیم
 
جنگجوی چریکی به یاری کاملِ مردم منطقه نیازمند است
 
شور و اشتیاق لازمه ی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بشدت زیادی لازم است
 
مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود…
 
عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد.
 
به یاد می آورم امید به آینده . اندوه آدمی را می شوید. همه چیز در حال تکامل است. قاعده قصه همین است. حلاوت حیات و ترانه هستی همین است.
 
با بیشتر شدن درجات استثمار . حس انقلاب هر لحظه قوی تر می شود.
 
مبارزه تا ابد . تا پیروزی. یا مرگ یا میهن.
 
من آزادی بخش نیستم. آزادی بخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد می کنند.
 
دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.
 
سعی کردند ما را دفن کنند، دریغ از این که ما بذر بودیم.
 
ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم و از روی سادگی به احمق‌ها اجازه دادیم تا در زندگیمان دخالت کنند.


"مونیکا ارتل، زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت."
"مونیکا ارتل، زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت."

نسخهٔ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۵

ارنستو چه گوارا (Ernesto Che Guevara) که بیشتر به‌ نام چه‌ گوارا یا ال‌ چه شناخته می‌شود، زاده ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در روساریوی آرژانتین جان باخته در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ در بولیوی، پزشک انقلابی، نظریه پرداز جنگهای جریکی، سیاست مدار، نویسنده، و یکی از چهره های شاخص انقلاب کوبا که چهره و منش او به نمادی جهانی از عنصر شورش گری تبدیل شده است،

چه گوارا در خانواده ای مرفه ایرلندی - اسپانیایی متولد شد و ازکودکی دچار بیماری تنگی نفس بود که تا پایان عمر این بیماری همراه وی بود.درسال ۱۹۴۶ همراه با کوچ خانواده به بوئنس آیرس به تحصیل پزشکی پرداخت.درماه مارس سال ۱۹۵۳ با گذراندن پایان نامه خود در باره حساسیتها (آلرژی) اجازه طبابت گرفت.پس از فارغ التحصیلی بیشتر اوقات فراغت خود را درسفر به کشورهای مختلف امریکای لاتین گذراند.درسال ۱۹۵۳ به گواتمالا رفت و درآنجا در سال ۱۹۵۴ شاهد سقوط دولت جاکوبو آربنز بدست سازمان «سیا» بود.چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و درآنجا با رائول و فیدل کاسترو آشنا شد و به آنها پیوست. درتابستان سال ۱۹۵۵ بعنوان سومین عضو تیم شناسایی جنبش ۲۶ ژوئیه کوبا توسط کاسترو برگزیده شد.در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ به همراه ۸۲ مبارز دیگر با قایقی به نام «گرانما» برای راه اندازی نبرد با دیکتاتوری باتیستا به کوبا رفت .دردوم ژانویه ۱۹۵۹ با پیروزی بر باتیستا به همراه یارانش وارد هاوانا شد.

بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه به فیدل کاسترو قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.

در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.

سال‌ها از محل دفن چه‌ گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه‌ گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.

سال شمار زندگی چه گوارا

۱۹۲۸ - تولد ارنستو گوارا در ۱۴ ژوئن در شهر روساریو،آرژانتین.

۱۹۴۶ - ارنستو گوارا وارد دانشکدۀ پزشکی بوئنس آیرس می شود.

ژنرال خوان پرون به ریاست جمهوری آرژانتین انتخاب می شود.

۱۹۵۱ - ارنستو گوارا همراه دوستش گرانادوس به سفردر کشورهای قارۀ آمریکا می پردازد: شیلی، پرو، کلمبیا، بولیوی،

ونزوئلا، ایالات متحده.

- سرهنگ جاکوبو آربنز، که گرایشی ترقی خواهانه دارد، به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب می شود.

۱۹۵۲ - اوت: ارنستو گوارا به آرژانتین باز می گردد.

- انقلاب در بولیوی. پاز استنسورو، وابسته به جنبش ملی انقلابی، رئیس جمهور می شود. اصلاحات ارضی و ملی کردن

معادن.

- کودتا در کوبا: ژنرال فولخنسیو باتیستا قدرت را دردست می گیرد.

۱۹۵۳ - گوارا دانشکدۀ پزشکی را به پایان می برد ولی بلافاصله به بولیوی و سپس به پرو و گواتمالا می رود و در آنجا با

هیلدا گادئا آشنا می شود که نخستین شریک زندگی اوست.

- ۲۶ ژوئیه: فیدل کاسترو و رفقایش به پادگان مونکادا در سانتیاگوی کوبا حمله می کنند.

۱۹۵۴ - گوارا خود را در اختیار دولت جاکوبو آربنز می گذارد که می خواهد به اصلاحات ارضی دست بزند.

- ژوئن: دولت آربنتز با کودتای کاستیپو آرماس سرنگون می شود. آرماس فرماندهی یک حمله نظامی را بر عهده داشت که س  ی. آی. ا. و کمپانی یونایتد فروت با همکاری ارتش گواتمالا سازمان داده بودند.

- سپتامبر: گوارا گواتمالا را ترک می کند و به مکزیک پناهنده می شود.

۱۹۵۵ - ژوئیه: گوارا با فیدل کاسترو که بعد از آزادی از زندان به مکزیک رفته و او نیز در آنجا پناهنده است  ملاقات میکند و تصمیم می گیرد که به جنبش او، یعنی جنبش ۲۶ ژوئیه بپیوندد.

۱۹۵۶ - دسامبر: قایق “گرانما” اعضای جنبش ۲۶ژوئیه را به فرماندهی فیدل کاسترو در ساحل کوبا پیاده می کند.

گوارا یکی از معدود رزمندگانی است که در این عملیات جان سالم به در می برد.

-۱۹۵۷ گوارا که نخست در گروه چریکی کاسترو سمت پزشک را بر عهده دارد - و بین همرزمانش به نام “چه” معروف شده (که لقبی ست خودمانی و محبت آمیز به خاطر تکیه کلام آرژانتینی ها)، “چه” - به فرماندهی یکی از گرو ههای چریکی مستقر در سیئرا مائسترا می رسد.

۱۹۵۸ - ماه مه: حمله نیروهای دولتی به سییرا مائسترا به شکست می انجامد.

- اوت: آغاز تهاجم نهائی چریکهای کوبا. چه گوارا فرماندهی یکی از ستونهایی که از کوه به دشت سرازیر می شوند بر عهده دارد.

- دسامبر : پیروزی چه گوارا بر نیروهای رژیم باتیستا وتسخیر شهر سانتا کلارا.

۱۹۵۹ - ژانویه: سقوط دیکتاتور و فرار باتیستا.

انقلابیون قدرت را به دست می گیرند. چه گوارا به فرماندهیِ دژنظامی لاکابانیا، در هاوانا، منصوب می شود. با آلئیدا مارچ که یکی از همرزمان اوست ازدواج می کند. این دومین ازدواج چه گوارا ست.

- فوریه: گوارا به شهروندی کوبا در می آید و به ریاست دایرۀ آموزش نیروهای مسلح انقلابی منصوب می گردد. کتاب جنگ چریکی را به رشته تحریر در می آورد.

- ژوئن-سپتامبر: سفر به کشورهای مختلف آسیایی آفریقایی.

- اکتبر: گوارا به ریاست دایره ی صنعتیِ مؤسسه ی ملی اصلاحات ارضی منصوب می شود.

- دسامبر: گوارا به ریاست بانک ملی منصوب می گردد و این باعث می شود که سفیر آمریکا خشمگین واکنش نشان داده، به رئیس جمهور کوبا دورتیکوس هشدار می دهد.

۱۹۶۰ - اوت: ملی کردن شرکت های آمریکایی در کوبا.

- اکتبر: ملی کردن بانکها و عمد ه ترین شرکتهای کوبایی.

- اکتبر و دسامبر : سفر گوارا به کشورهای شرق: چکسلواکی، جمهوری دموکراتیک آلمان، اتحاد شوروی، چین،کرۀ شمالی.

۱۹۶۱ - ژانویه: ایالات متحده روابط دیپلماتیک خود رابا کوبا قطع می کند.

- فوریه: وزارت صنایع به گوارا واگذار می شود.

- آوریل: شکست هجوم ضد انقلابیون کوبایی به خلیج خو کها. گوارا فرماندهی نظامی ایالت پینار دل ریو را بر عهده می گیرد. فیدل کاسترو خصلت سوسیالیستی انقلاب را اعلام می کند.

چه گوارا کتاب جنگ چریکی را درسال (۱۹۶۱) و کتاب انسان وسوسیالیسم را در سال (۱۹۶۵) نوشت.

- اوت: گوارا در کنفرانسی که بین کشورهای آمریکایی در (پونتا دل اِسته) اوروگوئه برگزار شده پیشنهاد آمریکا دولت کندی( موسوم به “اتحاد برای پیشرفت”) را تقبیح میکند.

۱۹۶۲ – اکتبر : بحران موشکها. خروشچف شروط آمریکایی ها مبنی بر عقب کشیدن موشکهای شوروی از کوبا را می پذیرد بی آنکه با کاسترو مشورت کند.

۱۹۶۳ - بحث اقتصادی در کوبا در باره ی قانون ارزش،

برنامه ریزی و بازار، شیو ه های مدیریت اقتصادی بین گوارا و طرفداران الگوی شوروی.

۱۹۶۴ - گوارا به نمایندگی از کوبا در کنفرانسهای مختلف بین المللی شرکت می کند از جمله در کنفرانس جهانی بازرگانی منعقد در ژنو درماه مارس و در سازمان ملل متحد درماه دسامبر سخنرانی های آتشینی علیه امپریالیسم آمریکا ایراد می کند.

- نوامبر: گوارا در جشن چهل و هفتمین سالگرد انقلاب روسیه در مسکو شرکت می کند. در بولیوی کودتایی رخ می دهد. و ژنرال باریینتوس جای پرزیدنت پاز استنسورو می نشیند.

۱۹۶۵ - ژانویه-مارس: سفر گوارا به آفریقا.

- فوریه: در جریان سفری به الجزایر برای شرکت دردومین کنفرانس همبستگی اقتصادی آفریقا-آسیا نطقی ایراد می کند و در آن سیاست مبادله ی نابرابراز جمله سیاست کشورهای موسوم به سوسیالیستی را افشا و تقبیح می کند.

- مارس: بازگشت گوارا به کوبا، از آن پس دیگر از انظارپنهان می ماند.

- اکتبر: فیدل کاسترو نامه ی بدرودی را که گوارا به وی فرستاده بود علنی می کند.

شرکت چه گوارا در مبارزات چریکهای طرفدار لومومبا در کنگو.

۱۹۶۶ - ژانویه: کنفرانس سه قاره (Tricontinental) برای همبستگی بین آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در هاوانا. گوارا پیامی به این کنفرانس می فرستد.

- نوامبر: ورود به بولیوی و تشکیل هسته اولیه ی چریکی ازرزمندگان کوبایی و بولیویایی یعنی (ELN )ارتش آزادی بخش ملی. او نیروهای خود را در اطراف رود نانکاهوازو در شرق بولیوی متمرکز می کند.

۱۹۶۷ - مارس و آوریل: پیروز یهای ELN علیه نظامیان بولیویایی.

- ژوئیه و اوت: برگزاری کنفرانس (OLAS)سازمان همبستگی آمریکای لاتین که جنبش های مهم چریکی قاره را در هاوانا گرد هم می آورد.

- ۸ اکتبر: ارنستو گوارا در بولیوی دستگیر می شود و به دستور سی. آی. ا. و رژیم نظامی ژنرال باری ینتوس در ۹ اکتبربه قتل می رسد.

۱۹۹۷ - ژوئیه: استخوان های بازماندۀ چه گوارا در یک گور دستجمعی، در واله گرانده در بولیوی پیدا شد و در ۹ اکتبرطی مراسم رسمی با حضور فیدل کاسترو در شهر سانتا کلارای کوبا به خاک سپرده شد.

سخنانی از چه گوارا

شما بمانید و درس بخوانید من میروم و درس میگیرم

از دشمن نترسید اما از این بترسید که دشمن از شما نترسد

باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بی عدالتی را که بر هر فردی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق می افتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است.

آزادي بيش از همه از دست کساني ضربه ميخورد که براي نيل به آن کوتاهترين مسير را انتخاب ميکنند

ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم: ما آمده‌ایم تا شما را زیر بال وپر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم، کمبود فرهنگتان، جهلتان را از مسائل ابتدایی و اشتباهاتتان را به خودتان گوشزد کنیم. به جایش باید با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد ِ مردم بهره بگیریم.

به احترام آزادی یک دقیقه سکوت کردیم... خوابمان برد!

در یک انقلاب، انسان یا پیروز می‌شود یا می‌میرد، اگر آن انقلاب واقعی باشد.

ما هرگز نمی‌توانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که برای آن مایل به مردن باشیم.

اگر تو در برابر هر بی‌عدالتی از خشم به لرزه می افتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی(یکی مثل من هستی).

انقلاب، سیبی نیست که پس از رسیدن می افتد، ما باید به افتادن مجبورش کنیم.

یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت می کند که به او احتیاج است.

رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است.

مرد زندانی می خندید.. شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما... راستی زندان کدام سوی میله هاست؟؟؟

اگر نتوان آزادي و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می کنم، تا بتوانم به بي عدالتی اعتراض کنم

حتی مرگم را هم شکست به حساب نمی آورم. به جای آن تنها حسرت ترانه ای ناتمام را با خود به گور خواهم برد.

برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان، به شرف او نگاه کنید، نه به نبض او.

من علاقه مند به جامعه خشکِ اقتصادی نیستم. ما علیه نکبت و از خود بیگانگی مبارزه می کنیم

جنگجوی چریکی به یاری کاملِ مردم منطقه نیازمند است

شور و اشتیاق لازمه ی هر کار بزرگی است . و برای انقلاب کردن . عشق و شور و جسارت بشدت زیادی لازم است

مردم را دریاب… هرگز سازش نکن… کسانی که سازش نمی کنند میمیرند . اما مرگشان عین حیات و زندگیست … آری . تو نیز میمیری . اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود…

عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان . شام یک شب پادشاه نباشد.

به یاد می آورم امید به آینده . اندوه آدمی را می شوید. همه چیز در حال تکامل است. قاعده قصه همین است. حلاوت حیات و ترانه هستی همین است.

با بیشتر شدن درجات استثمار . حس انقلاب هر لحظه قوی تر می شود.

مبارزه تا ابد . تا پیروزی. یا مرگ یا میهن.

من آزادی بخش نیستم. آزادی بخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد می کنند.

دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.

سعی کردند ما را دفن کنند، دریغ از این که ما بذر بودیم.

ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم و از روی سادگی به احمق‌ها اجازه دادیم تا در زندگیمان دخالت کنند.

"مونیکا ارتل، زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت."

در اول آوریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد استرالیایی معرفی میکرد،  روبرتو کواینتانییا، با کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر کنسول شده، با خونسردی تپانچه ای از کیفش درآورده با شلیک چند گلوله او را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، کیف، تپانچه و سایر وسایلش را به گوشه ای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجای گذارد موفق به فرار میگردد.

این زن مونیکا آرتل )Monika Ertl( بود که به “انتقامگیر چه گوارا” شهرت یافته است. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: “پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.”

۹ سپتامبر ۱۹۶۹: روبرتو کواینتانییا بعد از قتل اینتی پاردو درحالیکه سیگاری به دست دارد، فاتحانه جریان را به خبرنگاران شرح میدهد.

وقتی به تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۶۷، ارنستو چه‌گوارا قهرمان نامدار امریکای لاتین در بولیوی به قتل رسید، به فرمان دگروال روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. از آن زمان، روبرتو به یک چهره منفور میان انقلابیون بدل گشت و “ارتش آزادیبخش ملی ” (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود.

مونیکا آرتل عشق بیکران و تعهدی استوار به چه‌گوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست “جنبش آزادیبخش ملی” او برای انتقام رفقای همرزمش کمر بسته و در این راه حاضر بود جانش را فدا نماید. جمله معروف “نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم” که در اصل از این زن مصمم و آزادیخواه است به شعارش مبدل گردیده بود. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: “بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید”.

مونیکا ارتل دختر فیلمبردار هانس ارتل، عضو جنبش زیرزمینی مسلحانه در بولیوی و اهل آلمان بود.

مونیکا ارتل در ۷ اوت ۱۹۳۷ در مونیخ متولد شد. پس از جنگ جهانی دوم، پدرش به بولیوی مهاجرت کرد و مدتی به کار فیلم‌برداری ادامه داد و سپس شغل کشاورزی را انتخاب کرد. در آن زمان مونیکا نوجوان بود. مونیکا در ۱۹۵۲ به همراه خانواده اش از آلمان به بولیوی رفت. او در بولیوی با پدرش در چندین فیلمبرداری همکاری کرد و شیوه بکارگیری دوربین فیلمبرداری و سلاح گرم را آموخت. مونیکا در سال ۱۹۵۸ با یک مهندس معدن بولیویایی – آلمانی ازدواج کرد و همراه وی به نزدیکی محل اقامت کارگران معادن مس به شمال شیلی رفت وی مدتی بعد از او طلاق گرفت.

مونیکا در بولیوی با جوانانی آشنا شد که با دیدگاه‌های چپ، خواهان آزادی کشورشان از سرکوب نظامیان بودند. در همان سالها او به این جوانان نزدیکتر شد و این نزدیکی دیدگاه‌های سیاسی او را رادیکال تر کرد.

در دهه شصت با ورود چه گوارا به بولیوی، مونیکا به این جنبش نزدیک شد. وی پس از کمک‌های جزئی به جنبش چه گوارا و به جنبش چریکی که زیر زمینی شده بود پیوست و مدتی بعد یک عضو فعال ارتش آزادیبخش بولیوی شده بود.

پس از کشته شدن چه گوارا در نهم اکتبر ۱۹۶۷، سرهنگ روبرتو کینتانیا پرز به منفورترین و تحت تعقیب‌ترین فرد توسط انقلابیون تبدیل شد. چهار سال بعد در آوریل سال ۱۹۷۱ در حالی که کینتانیا روبرتو به عنوان کنسول بولیوی در هامبورگ خدمت می‌کرد در دفتر کارش با مونیکا روبرو شد. گفته می‌شود مونیکا با شلیک چند تیر انتقام چه گوارا را از قاتل او گرفت.

در هامبورگ آلمان، مونیکا به دلیل اتهام به قتل سرهنگ روبرتو کینتانیا بعنوان قاتل او شناخته شد. هرچند این هرگز به‌طور کامل اثبات نشد ولی پس از این واقعه مونیکا به یکی از فعالان خطرناک تبدیل شد و توسط دولت بولیوی و مقامات بین‌المللی تحت تعقیب قرار گرفت.

اسوالدو چاتو پره دو Osvaldo “Chato” Peredo رهبر پیشین ارتش آزادیبخش ملی بولیوی، در مصاحبه ای که در سال ۱۹۸۸ توسط کارگردان آلمانی کریستین بودیسین فیلمبرداری شده تأیید کرد که سرهنگ روبرتو کینتانیا هدف اصلی آنها بود، زیرا او دستور داده بود تا دستهای چه گوارا را قطع کنند و برای شناسایی بیشتر به لاپاز فرستاده شود.او همچنین می‌گوید ارتل پس از انجام مأموریت در هامبورگ به کوبا بازگشت و با رژی دبره ملاقات کرد.

به گفته رژی دبره، مونیکا ارتل همچنین آماده ربودن کلاوس باربی رئیس سابق گشتاپوی لیون بود تا او را به شیلی و سپس به فرانسه ببرد و در دادگاه جنایتکاران نازی به عدالت بسپارد. در آن زمان کلاوس باربی به عنوان مشاور پلیس مخفی بولیوی شناخته می‌شد.

در ۱۲ مه ۱۹۷۳ در حالیکه مونیکا ارتل در حال تجدید سازماندهی ارتش آزادیبخش ملی بولیوی در شهر ال آلتو واقع در استان لاپاز بود پس از چندین روز تعقیب مخفیانه، او و چند چریک دیگر، توسط نیروهای امنیتی بولیوی دستگیر و کشته شد.

مونیکا ارتل پس از کشته شدن به خانواده اش تحویل داده نشد تا به خاک سپرده شود. جسد او هرگز پیدا نشد و در گوری نامعلوم آرمیده‌است. در ورودی یکی از گورستان‌های لاپاز لوحی آویزان است که بر ان نوشته شده‌است: “مونیکا ارتل دراینجا آرمیده‌است”.