کاربر:Safa/2صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۹ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

صمد بهرنگی زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ در محله چرنداب تبریز فوت ۱۲ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران ( رود ارس، ساحل روستای کوانق)محل خاکسپاری گورستان امامیه تبریز

پدر ومادر عزت وسارا

محل زندگی : تبریز وقفقاز

القاب: «ص. قارانقوش»، «چنگیزمرآتی»، «افشین پرویزی»، «صاد»،«داریوش نواب مرغی»،«بهرنگ»،«بابک بهرامی»،«ص.آدام»،«آدی باتمیش».

مدرک تحصیلی: زبان وادبیات انگلیسی

فارغ التحصیل دانشکده ادبیات فارسی وزبانهای خارجی دانشگاه تبریز

شغل: معلم، داستان نویس، شاعر، مترجم وپژوهش گر

صمدبهرنگی را درکنار آثارادبی متنوعش و درطول کمتر از سه دهه از عمرش به بیانی هانس کریستین اندرسون ایران می نامند.

صمد بهرنگی معلم و داستان نویس منتقد آذربایجانی با نوشتن کتاب ماهی سیاه کوچولو دست به کار خلق شاهکاری درادبیات فارسی وادبیات کودکان زد.

این اثر وی علاوه برآثار دیگر وترجمه های گوناگون درزمینه ادبیات برای او درسال ۱۹۶۹ جایزه ادبی بی ینال براتیسلاوای چکسلواکی را به همراه داشت.

بخشی از کتاب ماهی سیاه کوچولو، «... چطور می شود فراموشت کنیم، تو ما را از خواب خرگوشی بیدار کردی، به ما چیزهایی یاد دادی که پیش از این حتی فکرش را هم نکرده بودیم...»

صمدبهرنگی، دریکی از محله های قدیمی جنوب شهر تبریز، محله ی چرنداب، کوچه «اسکویی لر» و پس از تولد درکوچه «جمال آباد» همان محله کودکی سختی همراه باتنگدستی را با خواهران وبرادرانش گذراند.

پدرش که کارگر زهتابی بود برای تامین خانواده به کارهای مختلفی دست زد ازجمله فروش آب با مشک به قفقازها وروسها، عزت بالاخره برای غلبه بر این تنگدستی به همراه تعدادی از بیکاران عازم قفقاز وباکو شد که دیگر خبری ازوی نیامد.

صمد بهرنگی درمهرماه، سال ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز وارد شد و با سختی تمام تحصیلات مقدماتی خوددردانشسرا را درخرداد سال ۱۳۳۶ به اتمام رساند.

وی درمهر ماه همان سال برای تامین مخارج خانواده از هجده سالگی به معلمی درروستاهای گوگان، ماما غان، آخیرجان، قندجهان، وشهرستان آذرشهر درآذربایجان شرقی پرداخت.

صمدبهرنگی، درسال ۱۳۳۷همراه با معلمی برای ادامه تحصیل در دانشکده ادبیات فارسی وزبانهای خارجی دانشگاه تبریزپذیرفته شد و طی سه سال گواهینامه فارغ التحصیلی خود را با مدرک لیسانس زبان انگلیسی از این دانشکده دریافت کرد.

صمد بهرنگی در دوران معلمی دوستی نزدیکی با همکلاسی خود بهروز دهقانی و کاظم سعادتی که هردو فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی تبریز بودند، داشت.

بهروز دهقانی برادر اشرف وروح انگیز دهقانی به همراه کاظم سعادتی از کادرهای اصلی محفل تبریز درتشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بودند،

او بعدها با علیرضا نابدل، بهروز دهقانی، غلام حسین فرنود، رحیم رئیس نیا و مناف فلکی درسال ۱۳۴۴ هفته نامه ی «مهد آزادی» را در۱۷ شماره منتشر کرد.

افسانه های آذربایجان و متل ها و چیستانها کار مشترک بهروز دهقانی و صمد بهرنگی بود.

صمد بهرنگی در محافل روشنفکری تبریز و تهران با دکتر غلامحسین ساعدی و منوچهر هزارخانی و جلال آل احمدو... دوستی و روابط نزدیکی داشت.

او چند ماهی را درتهران برای کار روی کتاب الفبای خود گذراند که در این دوره کوتاه هم دلتنگ شاگردان و دوستانش درتبریزبود و درنامه ای چنین نوشته است.

«بچه ها خیال نکنیدکه خیابان وکاخ های سر به آسمان کشیده تهران مرا از خود بی خود و شما‌ را فراموش کرده ام. شما کار کنید، کتاب بخوانید و کتابخان مدرسه را غنی تر کنید، من در اولین فرصت پیش شما می آیم، بچه ها، دلم می خواهد شما را ببینم، باز برف را تماشا کنم و زیر ریزش آن راه بروم.»

آثارونوشته ها ی صمد بهرنگی :

«عادت» اولین داستان درنوزده سالگی

اولدوز و کلاغها

اولدوز و عروسک سخنگو

پسرک لبو فروش

قوچ علی و دختر پادشاه

ماهی سیاه کوچولو

یک هلو هزار هلو

«تلخون» دربیست سالگی، انتشار درکتاب هفته با اسم مستعار «قارانقوش»

۲۴ ساعت درخواب و بیداری

سرگذشت پسرک دهاتی (منتشر نشده)

کلاغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها،‌عروسک‌ها و آدم‌ها(منتشر نشده)

کندوکاو درمسائل تربیتی ایران

متل چیستان‌ها (همراه با بهروز دهقانی)

افسانه‌های آذربایجان(۲جلدی همراه با بهروز دهقانی)

پاره پاره

الفبا برای کودکان روستایی(منتشر نشده)

آذربایجان در نهضت مشروطیت ایران(منتشر نشده)

ترجمه ها

«ما الاغها» نوشته غزیز نسین

«خراب‌کار» نوشته چند نویسنده ترک با همکاری بهروز دهقانی

«دفتر اشعار معاصر»(منتشر نشده)

جوایز ماهی سیاه کوچولو

کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷

دریافت جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا

دریافت جایزه بی ینال براتیسلاوای چکسلواکی درسال ۱۹۶۹

دریافت جایزه هانس کریستین اندرسون برای تصویرگری کتاب توسط فرشید مثقالی

کار صمد با نوشتارهای طنزدرنشریات آن روزگار شروع شد، درسال ۱۳۳۹ داستان اولین کتابش «عادت» را نوشت، پس از آن داستان «تلخون» را با نام مستعار «ص.قارانقوش» درکتاب هفته منتشر کرد و در ادامه درسال ۱۳۴۲ «بی نام» را نوشت.

وی اشعارمهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج را نیز به زبان آذری ترجمه کرد.

درهمین سالها فعالیتهای صمد بهرنگی مورد حساسیت ساواک شاه قرار گرفت و تهدیدها و توبیخ و جریمه و تبعید آغاز شد.

درسال ۱۳۴۰ تعدادی از دوستان ونزدیکان صمد بهرنگی به دست رژیم شاه دستگیر و اعدام شدند و خودش نیز در اعتصابات فرهنگیان درتبریز در ادامه اعتصاب سراسری فرهنگیان در همان سال شرکت داشت.

درسال ۱۳۴۱ با گزارش مدیردبیرستانی که درآن تدریس می کردبدلیل ایراد سخنان نامربوط بین دبیران دردفتر دبیرستان به دبستان منتقل کردند.

صمدبهرنگی، درادامه این نوع فعالیتها وگسترش فعالیتهای فرهنگی با اقدامات رییس اداره فرهنگ آذرشهر درسال ۱۳۴۲ کارش به دادگاه کشید، وی گزارش کرده بود که صمد در دبیرستان گفته : خدایی وجود ندارد. که البته پس از مجاکمه صمد تبرئه شده وبه فعالیت های خود ادامه داد.

درسال ۱۳۴۶ در اعتصاب بزرگ دانشچویی به همراه کاظم سعادتی و دوستانش شرکت کرد.

درهمان سال درمراسم خاکسپاری جهان پهلوان غلامرضا تختی بهمراه جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی شرکت کرد.

صمدبهرنگی، کتاب «الفبای آذری» را درسال ۱۳۴۲ برای مدارس آذربایجان نوشت.

این کتاب به پیشنهاد جلال آل احمد برای چاپ به «کمیته پیکارجهانی با بیسوادی» فرستاده شد؛ اما صمد با تغییراتی که آن کمیته قرار بود درکتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرده و پیشنهاد پول کلان برای چاپ کتاب را نپذیرفت و با اینکارخود خشم عوامل آن کمیته را برعلیه خود برانگیخت.وی درپاسخ برادرش برای علت این کار می گوید:«نمی توانم صفحات اول کتابم را به شاه وشهبانو اختصاص بدهم».

منبع : کتاب صمد برادرم از اسد بهرنگی

وی درکتاب کندوکاو درمسائل تربیتی ایران کلمات عربی استفاده شده درزبان فارسی را ماننداشتراک زبان ترکی آذری با فارسی مجاز می دانست و با حذف آنها به بهانه پالودگی زبان فارسی مخالف بود، و بر حفظ این واژه ها درآموزش زبان فارسی به کودکان آذربایجانی اصرار می کرد.

صمدبهرنگی، درسال ۱۳۴۳ به علت چاپ کتاب«پاره پاره» با تعقیب دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یک تبریز ۶ ماه از خدمت تعلیق شد.

صمدبهرنگی می نویسد:«مرا از آذرشهر به گاوگان فرستادند و ۲۴۰ تومان از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم...»

صمد بهرنگی یک ماه پس از چاپ کتاب ماهی سیاه کوچولو و اقبال عمومی از آن، در روز ۹ شهریور سال ۱۳۴۷ در کنار روستای کوانق در رود ارس حین شنا غرق شد و جسدش را سه روز بعد در ۱۲ شهریور درنزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش روستاییان از آب گرفتند.

درگذشت صمد بهرنگی بسیار پرحاشیه شد از سویی خانواده صمد وبرادرش و جلال آل احمد و اشرف دهقانی معتقدند که حضور صمد بهرنگی در آن موقع در ارس به همراه افسری نظامی مشکوک است. از سوی دیگر همان افسر که امروز بنام حمزه فراهتی او را می شناسیم مدعی است که صمد بدلیل عدم آشنایی با شنا و حفظ خود روی آب غرق شده است.

منابع : مقاله صمد وافسانه عوام از جلال آل احمد و کتاب از آن سالها حمزه فراهتی و کتاب راز مرگ صمد اشرف دهقانی

مطالب نوشته شده در باره صمد بهرنگی

«جهان‌بینی ماهی سیاه کوچولو»، منوچهر هزار خانی، آرش، دوره دوم، شماره‌۵، ۱۸آذر۱۳۴۷

«صمد جاودانه شد» علی اشرف درویشیان، ۱۳۵۲

«کتاب جمعه»، سال اول، شماره۶، ۱۵شهریور۱۳۵۸

«برادرم صمد» نوشته اسد بهرنگی

«صمد آن گونه که بود»، رضا رهگذر، ۱۳۷۲

«از آن سالها» حمزه فراهتی ۱۳۸۵

«راز مرگ صمد» اشرف دهقانی ۱۳۸۱