کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۶۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
حمله تروریستی پشت آشان
<noinclude>
'''بازداشتگاه کهریزک،''' یا زندان کهریزک در شهر سنگ از توابع شهرری در استان تهران است که در دوران ریاست [[محمدباقر قالیباف|قالیباف]] برای نیروی انتظامی تأسیس و طی سالیان در عملیات‌های مختلفی مانند، تخریب محله خاک سفید مورد استفاده قرار گرفت. این بازداشتگاه تا اواسط سال ۱۳۸۸ ناشناخته بود، اما در جریان [[تظاهرات ۱۳۸۸|قیام سال ۱۳۸۸]] شهرت جهانی پیدا کرد.


بعد از ظهر سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۵ حوالی ساعت ۳ یازده تن از افراد یکی از واحدهای نظامی سازمان مجاهدین خلق که بعنوان پیش قراولان واحد اصلی در حال عبور از روستای «پشت آشان» واقع در نوار مرزی (از توابع استان سلیمانیه عراق) به جانب ایران بودند، بدون کمترین قصد درگیری با افراد گروه یکتی مورد تعرض آنها قرار گرفتند.
'''بازداشتگاه کهریزک از یادداشت‌های بهروز صبری سلماسی یکی از شکنجه‌گران زندان کهریزک'''


۲۰ نفر از افراد یکتی پس از محاصره این واحدعملیاتی، ابتدا قصد خود مبنی بر خلع سلاح و دستگیری مجاهدین را آشکار و اعلام می کنند، سپس وقتی که می بینند مجاهدین خلق تسلیم نمی شوند، در حالیکه بیش از ده دقیقه از شروع محاصره و گفتگو نگذشته بود، بر روی آنها آتش می گشایند. متعاقباٌ‌ ده تن از مجاهدین در این واقعه جان می بازند و فقط یکی از افراد واحد که مجروح شده بود خود را می تواند به واحد اصلی رسانده و آنها را از قضایا مطلع سازد.  
زندانیان در بدو ورود به کهریزک، برهنه فقط با یک زیرشلواری مجبور بودند روی سنگ و خار و خاشاک و آسفالت سینه خیز بروند و هم‌زمان مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند یا تا حد ضعف «بشین پاشو» و «کلاغ پر» می‌رفتند. تعدادی از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداری‌شان در بازداشتگاه، کشته شدند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده‌های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده‌ها جلوگیری نمودند. بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد فاطمه زهرا حق استفاده از حمام را نداشتند، در این مدت به بیماری‌هایی نظیر شپش مبتلا شدند. سوله کهریزک در این زمان فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده‌ است. کمپ کهریزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانیان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشویی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آن‌ها داده می‌شد. تا یک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئیل می‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ می‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی می‌توانست فقط در ساعت‌های ۱۰ صبح و ۱۰ شب، ۳ دقیقه از دستشویی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سینه خیز رفتن و عوعو کردن مانند سگ، از آب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمی‌کردند و بازداشتی‌ها مجبور بودند همان‌جا که زندگی می‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.


در آخرین لحظات در اثر تیراندازی متقابل یکی از مجاهدین ۲ تن از اقراد یکتی نیز از پای در می آیند.  
در یادداشت‌های روزانه بسیجی بهروز صبری سلماسی که از شکنجه گران با سابقه بازداشتگاه کهریزک می‌باشد و توسط یکی از سربازان خدمت کهریزک از وی ربوده شد، آمده است:<blockquote>«غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ میان زندانیان پرتاب می‌شد که شامل یک چهارم نان لواش و یک سیب زمینی بسیار کوچک (تقریبا ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعیف‌تر بودند و تاکنون این مکان‌ها را ندیده بودند را وادار می‌کردند برای دریافت غذا چهار دست و پا مثل سگ پارس کنند و سیب زمینی را با دندان از روی زمین بردارند. در اثر سوء تغدیه به زودی زندانیان چنان وضعی پیدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بی‌هوش می‌شدند و بیشترشان یک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانیان کهریزک که اکنون به زندان‌های دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماری‌های گوارشی مبتلا هستند. در کهریزک کمتر از نیم متر جا برای هر کسی بود و زندانیان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند.»</blockquote><blockquote>بهروز صبری سلماسی از عاملین اصلی آزار و اذیت جنسی بازداشت شدگان زندان کهریزک، متولد تهران در سال ۱۳۵۶ می باشد که در جریانات ضرب و شتم دانشجویان در [[حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸-۲۳ تیر ۱۳۷۸)|حادثه کوی دانشگاه در سال ۱۳۸۸]] نقش محوری داشته است. نامبرده در بسیاری از فعالیت های تروریستی [[نیروی قدس سپاه پاسداران|سپاه قدس]] نیز نقش داشته است. دفترچه یادداشت‌های روزانه وی که حاوی بسیاری از جنایات وی بوده، توسط یکی از سربازان وظیفه ربوده شده که به دست [[مهدی کروبی]] افتاد و زمینه رسوایی جمهوری اسلامی را فراهم آورد. نام وی پس از ناآرامی‌های ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ توسط برخی از رسانه ها فاش شد.</blockquote><blockquote>ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل، سیم‌های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام می‌شد. دست و پای آن‌ها را به صورت کمانی و قپانی می‌بستند و کتک می‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت می‌کردند. گاهی هم دست‌ها و پاهای زندانیان را به همدیگر می‌بستند. گاهی کف پای زندانیان را می‌زدند و سپس مجبورشان می‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت، عورت آن‌ها را جلوی دیگر زندانیان نشان داده و با باتوم و شیشه به آنها تجاوز می‌کردند و در صورتی که زندانی می‌پذیرفت تا فحش‌های بسیار رکیکی به خود دهد، شکنجه متوقف می‌شد.</blockquote><blockquote>گاهی زندانیان به تخت سربازان بسته می‌شدند و دیگران باید روی آن‌ها ادرار می‌کردند. بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر تا ۳۰ مهر ۱۳۸۸ کشته شدند. کسانی که دست و پای‌شان می‌شکست به بیمارستان برده نمی‌شدند، زیرا از بیمارستان سجاد فقط برای موارد منجر به مرگ استفاده می‌شد و شکستگی دست و پا مورد اورژانسی محسوب نمی‌شد. بسیاری از این شکستگی‌ها به طور کج جوش خورده‌است. از سه قلاده سوسمار نیز برای آزار بازداشتی‌ها استفاده می‌شد.</blockquote>اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه در زندان کهریزک به قتل رسانده‌اند به شرح زیر است:


بلافاصله پس‌ازاین جريان چند گردان از واحدهای رزمي مجاهدین خلق به محل واقعه اعزام می شوند و ضمن تعقيب و جستجوي قاتلان كه البته همگي فرار كرده بودند پيكرهاي جان باختگان را به يكي از قرارگاه‌های مجاهدين در نوار مرزي منتقل كردند.
احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک، پاسدار سید موسوی قاتل محسن روح الامینی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک، حسین فدایی، سرتیپ مسعود صدر الاسلام فرمانده سابق اطلاعات ناجا، بهروز صبری سلماسی از شکنجه‌گران کهریزک، حسین عمویی از شکنجه‌گران کهریزکو هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می‌دادند.
[[پرونده:جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان.JPG|جایگزین=جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان|بندانگشتی|جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان]]


== اسامی و سوابق جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان ==
[[مهدی کروبی]] یکی از نامزدهای انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی صریحاً به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کرده‌است. مجید انصاری، معاون سابق رئیس‌جمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، درباره‌ی درخواست [[مهدی کروبی]] از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفته‌است:<blockquote>«با کمال تاسف این‌ها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمؤمنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بوده‌است».</blockquote><blockquote>برخی از اظهارات رادان در زندان کهریزک خطاب به زندانیان:</blockquote><blockquote>ما از بالاترین مقامات کشوری و امنیتی و قضایی دستور داریم که اینگونه عمل کنیم و مامورین تنها دستورات را اجرا می‌کنند و در سیر بازجویی‌های فنی به تمام مامورین پلیس امنیت می‌گویم که برخورد کنید و بزنید و اگر کسی کشته شد من پاسخ خواهم داد... آنقدر اینجا شکنجه می‌شوید و بی آب و غذا نگه داشته می‌شوید تا اندازه موش شوید و از میان میله‌های سلول‌های بازداشتگاه رد شوید و تازه این موقع است که اگر زنده ماندید به دادگاه و زندان دیگر منتقل می‌شوید.</blockquote>قاسم رضایی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در برنامه دستگیری افرادی که آنها را اراذل و اوباش می‌نامند به ماموران پلیس دستور داده در صحنه درگیری، دست و پای کسانی که قمه دارند را بشکنند.
عليرضا نادري (رسول)، علي جمالي (رامين)، رحيم هوشي (وهاب)، ايرج قصابي (مصباح)، ابراهيم پور وفایی (محمدتقی)، سعید رضا ابراهيم پور (مجيد)، سیف‌الله همتيان (بهادر)، جمال سبحاني (بهروز)، علی‌اکبر صالحي (جواد) و علیرضا همت مند (يعقوب)<ref>[https://www.iran-archive.com/start/181 نشریه اتحادیه دانشجویان مسلمان شماره  ۶۷ به تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۶۵]</ref>.  


برخي از این جان باختگان یک، دو، سه و يا چهار سال سابقه‌ی زندان داشتند.  رحيم هوشي (وهاب) چهار سال در زندان تبريز بوده و نهايتاً محکوم‌ به اعدام شده بود كه در فرصتي مناسب توانست، به كمك يكي از نگهبانان زندان كه پاسدار وظیفه بود از سلول انفرادي فرار کند. وی در آخرين لحظات فرار، پس از نهایی شدن طرحش از این نگهبان می‌خواهد كه  افراد سلول‌های ديگر را نيز خبر کند. ولي وقتي نگهبان سراغ بقيه می‌رود، آن‌ها اعتماد نمی‌کنند و نمی‌پذیرند که به این فرار بپیوندند و لذا رحيم به‌تنهایی با او اقدام به فرار می‌کند.  
او در ویدیویی که خبرگزاری ایرنا منتشر کرد خطاب به ماموران می‌گوید: باید کاری کنید که قمه را بیاندازد. یعنی دست نداشته باشند. اگر این افراد را در صحنه درگیری بازداشت کردید و سالم بودند باید پاسخ دهید که چرا سالم‌اند. باید دستشان شکسته و نیم‌تنه آن‌ها افتاده باشد. اگر قداره کشیدند باید قلم پایشان را بشکنید.


رحيم كارگري بود كه قبل از قيام ضد سلطنتي و در جریان قيام ۲۲ بهمن فعال بود و بعد از آن بعنوان هوادار مجاهدين، و یک چهره‌ی شناخته‌شده‌ی فعالیت‌های كارگري در تبریز بود.
== منابع ==
 
<references />
عليرضا نادري (رسول) يعني فرمانده اين واحد كه دانشجوي رشته‌ی زمین‌شناسی بود حداقل ۶۰ عمليات در مناطق مرزی داشت و همرزمان او خاطره‌ها و درس‌های زيادي از او به یاد دارند.
 
ايرج قصابي (مصباح) بارها گفته بود كه رژيم ایران فقط می‌تواند به جسد و سلاح تکه‌تکه شده‌ی من دست پيدا كند. و تنها سلاحي را كه افراد یکتی نبرده بودند سلاح ایرج قصابی بود كه با نارنجكش همراه جسدش تکه‌تکه شده بود.
 
سعید رضا ابراهيم پور (مجيد)، فرزند دوم خانواده‌ی ابراهيم پور است كه این خانواده از دست می دهد. برادرش مجيد در سال ۶۰ بدست کارگزاران رژیم خميني تیرباران شده بود.
 
== پیشینه امر ==
سابقه‌ی اين تهاجمات در سه سال اخیر منتهی به حادثه
 
دو ماه قبل از این حادثه در جاده‌ی سليمانيه ـ كركوك افراد مسلح يه كتي به‌سوی يك از خودروهاي حامل چند تن از اعضای سازمان مجاهدین آتش باز كرده و در آن جريان فاطمه زائريان، ششمين فرزند از خانواده‌ی زائريان همراه با سه مجاهد دیگر، بنامهای مهدي خان محمدي، عزت‌الله آشام و سيد احمد موسوي جان می بازند. در جريان تهاجم كودك چهارساله‌ی فاطمه زخمي شد. قبل از اين هم در ۳۱ تيرماه ۶۳ يكي از مجاهدین بنام هوشنگ عباسي (جلال) را در حال نماز از پای در آوردند. و يكي ديگر از اعضای مجاهدین را به‌شدت مجروح كردند.
 
در سال ۶۳ در جاده‌ی سليمانيه – كركوك باز افراد مسلح يه كتي براي اعضای سازمان مجاهدین خلق كمين گذاشته و قصد دستگيري آن‌ها و سرقت اتومبیل آنها را داشتند كه در جريان درگيري ۲ تن از مجاهدین به‌شدت مجروح شدند كه در اثر این جراحت هر دودست يك از آن‌ها فلج است.
 
موارد زیادی از تیراندازی از طرف افراد یکتی به کاروانهای مجاهدین در داخل سليمانيه، در ”موكبه “ در ”رانيه “ در جاده‌ی ”ماوت “ و برخي جاهاي ديگر، بوده است. علاوه بر اين، حداقل ۵ خودرو از مجاهدین به سرقت بردند و حداقل در ۱۳ مورد غارت و خلع سلاح كردند.
 
در ۳۳ مورد مشخص مانع از عمليات مجاهدین و تردد آنها به داخل ايران براي تهاجم به پایگاه‌های رژيم خميني، شده‌اند.
 
علاوه بر این‌ها مجاهدین بنا به درخواست رهبري يه كتي مقرهاي خودشان را در ” گلاله “ و ”قاميشه “ بدست خودشان منفجر كردند تا یکتی این پایگاه‌ها را تحويل پاسداران حکومت خميني ندهند.
 
علاوه بر اين دو مقر، آنها مقرهاي ” سونه “ ” كِنارو “ و ” كردآوه “ را هم به خاطر فشارهاي يه كتي تخليه كردند.
 
وقتي يك واحد از افراد سازمان مجاهدین خلق، در حوالي كهريزه مشغول آموزش بودند یک‌باره از سوي افراد مسلح يه كتي به‌شدت زير آتش‌ قرار می گیرند كه اگر هشياري افراد و به‌طور مشخص فرمانده‌ آنها نبود تعداد بسیار جان خود را از دست می دادند. ولي در آن جريان فقط چند نفر از مجاهدین زخمي شدند.
 
درطی تماسهای مکرر مجاهدین با رهبران یکتی مبنی بر اینکه قصد خود و مواضع شان را درقبال سازمان مجاهدین به صراحت اعلام کنند و اینکه آیا قصد درگیری به نیابت از حکومت جمهوری اسلامی با آنها را دارند یا خیر رهبران یکتی هر بار تاکید می کردند که قصد درگیری نداشته و نداریم<ref>سخنرانی ابراهیم ذاکری در روز پس از حادثه در مراسم تشیع جان باختگان</ref>.
 
== روایت حمله تروریستی پشت آشان از زبان تنها بازمانده آن ==
قرارشد بود دو گروه ۲۰ نفره با ماموريت  هاي مختلف تا يك نقطه مرزي با هم برويم يعني تا روستاي پشت آشان در رانيه ازمناطق مرزي سليمانيه عراق و از انجا بايد جدا ميشديم و هر گروه ماموريت جداگانه ميرفتيم اين دو گروه هر كدام يك تيم جلودار داشت كه عبارت بودند ۱- فرمانده عليرضانادري  ۲- (فرمانده رسول) ۳- علي اكبر صالحي ۴- عليرضا همت مند ۵- ايرج قطابي وجلودار گروه دوم۱- فرمانده عل جمالي (رامين)۲- سعيد رضا ابراهيم پور(مجيد)۳- حبيب اله همتيان(مجيد) ۴- جمال سبحاني(بهروز) ۵- رحيم هوشي(وهاب) وبالاخره ابراهيم پوروفا (محمد تقي )كه نفر تداركات گروه بود و  همراه با ما امده بود كه يك قاطر براي انتقال بار اين ماموريت تهيه كند يعني جمعا ما ۱۱ نفر به فاصله يك ونيم كيلو متر جلو تر از گروه حركت ميكرديم ساعت حدود ۱۳۳۰ به نزديك روستاي پشت آشان رسيدیم اوضاع غير عادي بود تجمع نيروهاي مسلح و تحرك بين آنها  شكي باقي نگذاشته بود كه توطئه اي در كار است و فرمانده عليرضا كه نوك ستون ما بود به گروه پشت سر اطلاع داد كه شرايط غير عادي وبه هم ريخته است. به ما آماده باش داده شد و گفته شد كه در كمين افتاده ايم.  
 
فرمانده ما رامين در واقع معاون فرمانده علیرضا بود، با پشت تماس گرفت و گفت وضعيت غير عادي است و به ما هم آماده باش داد ما ۱۱ نفر دونفره كوبل هم به فاصله ۱۵ تا ۲۵ متر در سراشيبي مسير كوهستاني منطقه حركت ميكرديم نفر جلودارمان عليرضانادري رفت آنطرف نهر آبي كه كه محوطه را بايك پل چوبي جدا ميكرد  وآن طرف چند كپر بود محل استقرار آن كركسهاي پليد بود مدتي نگذشته بود كه متوجه شديم در كمين آنهاافتاده  بوديم با همان فاصله ها ما متوقف شديم و همه ما در ديد فرمانده عليرضا نادري و منتظر واكنشها و عكس العمل وآماده دادن  پاسخ مناسب بوديم يك مورد  جمال صبحاني (بهروز) دنبال آب بود به سمت ديگري رفت كه يك مزدور ازآنها مانع شد و ايست (كيت كوره ) داد حدود ۱ساعت آنجا مارا معطل كردند و گفتند كه فرمانده ما نيست بايد منتظر باشيم تابيايد و این فرصتي بود كه انها  تك تك ما را بين خودشان سیبل كردند آنها دو بار قصد داشتند كه عليرضارا به نقطه ديگر ببرند و ازديد ما مخفي كنند كه او مقاومت كرد و آنها راپس زد (بعدا مشخص شد كه قراربوده او را زنده تحويل دهند) دفعه سوم وقتي آنها خواستند با زور او را به سمت يك ساختمان سنگي كه ظاهرا محل استقرار بود بكشانند او از حلقه انها خارج شد و اطراف خودش را درو كرد همزمان همه نفرات متناسب با موضعي كه گرفته بودند آتش باز كردند اما از انجا كه آنها همه ما را سيبل كرده بودند در همان دقايق اول اغلب برادران ما خوردند (يك مورد فرمانده رامين چند متري من بعد از اينكه يك خشاب خالي كرد حين تعويض خشاب سرش را که برگرداند تير به شقيقه اش خورد و يا رحيم هوشي تير به كوله سر كلاش كه برپشت داشت خورد و منفجر شد.  من هم به طور معجزه آسایی توانستم از ميان آتشباري آنها عليرغم اينكه از ناحيه دست مجروح شده بودم و سلاحم هم بر اثر اصابت تير از كار افتاده بود از شياري كه در پشت سرم بود با يك خيز چند ثانيه زيرآتشباري آنها از صحنه خارج شدم و پس از اطمينان از شهادت همه برادرانم به سمت گروه كه در ارتفاعات پشت سرم بودند رفتم. ساعت تقريبا ساعت ۱۵ بود و گزارش صحنه را دادم آنجا ابتدا ‌قرار شد كه بلافاصله به آنها حمله كنيم  و اجساد شهدا را از آنها بگيريم ولي در ادامه با فرماندهي بالاتر تماس گرفتیم، قرارشد كه منتظر فرمان باشيم ما در يك نقطه امن مستقر شديم که به شب وتاريكي كشيده شد. آخرشب قرارشد كه به محل درگيري برويم و پيكر شهدا را بياوريم شب فوق العاده تاريكي بود ولي تا ساعت ۴ صبح به روستا رفتيم ولي انجا خالي بود و همه فراركرده بودند همه پيكرهاي غرق در خون و تير خلاص خورده راجمع آوري کرده و در يك خودروي لندرور گذاشتیم (جنايتكاران از وسايل فردي نفرات هم نگذشته بودند و به رسم پاسداران جنايتكار وسايل انها را هم غارت كرده بودند) ودر اين فاصله ساعت ۵ صبح سر ستون رزمندگان مجاهد هم به آنجا رسيده بود.


== گاهشمار تغییر سیاست های اتحادیه میهنی کردستان در قبال مجاهدین خلق ایران ==
# نیروی انتظامی - مکالمات بیسیم رادان در یوتیوب
* گفتگوی اتحادیه میهنی کردستان با دولت عراق در سال ۱۳۶۲ و نهایتا ملاقات جلال طالبانی با رئیس جمهور عراق در سوم دی ماه همان سال
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-13|↑]] نیروی انتظامی - سایت رادیو فردا
* ارسال نامه توسط جلال طالبانی به آقای مسعود رجوی به تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۶۲
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-14|↑]] نیروی انتظامی - سایت عصر نو
* بی نتیجه ماندن گفتگوهای اتحادیه میهنی کردستان و دولت عراق و پایان این گفتگوها در دی ماه ۱۳۶۳
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-15|↑]] نیروی انتظامی - فیس بوک بی بی سی فارسی
* ارسال نامه توسط جلال طالبانی به علی خامنه ای و تقاضای سلاح در سال ۱۳۶۴
* نامه تبریک جلال طالبانی به حسین علی منتظری و تبریک جانشینی وی در سال ۱۳۶۴
* درخواست تخلیه دو پایگاه مجاهدین به نامهای «جلیلی» و «تدین» توسط اتحادیه میهنی به عنوان شرط رژیم ایران برای ارسال کمک به این اتحادیه
* تخلیه و منفجر کردن این دو مقر توسط سازمان مجاهدین خلق ایران
* ۱۴ فروردین سال ۱۳۶۵ حمله افراد یکتی به یک هنگ آموزشی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطراف «پایگاه منصوری»
* نامه ابراهیم ذاکری به اتحادیه میهنی و درخواست تعیین تکلیف نهایی آنها و موضع رسمی اتحادیه در قبال تهاجم به هنگ آموزشی
* ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۵ تهاجم به خودروی مجاهدین در جاده سلیمانیه - کرکوک و جان باختن ۴ سرنشین خودرو و زنده ماندن دختر ۸ ساله فاطمه زائریان
* تهاجم روز سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۵ در روستای «پشت آشان» به یک گروه ۱۱ نفره از واحدهای نظامی مجاهدین و جان باختن ده تن و مجروح شدن یک نفر
* سفر جلال طالبانی به تهران و ملاقات با باقر حکیم در ۱۷ آبان ۱۳۶۵
* اطلاعیه مجاهدین در مورد بسیج گسترده رژیم ایران به همراهی یکتی و مجلس اعلا در جهت نفوذ به عراق به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۶۹
* تخلیه قرارگاه حنیف و انتقال به اشرف توسط افراد سازمان مجاهدین خلق ایران در سلیمان بک عراق ۲۰ اسفند ۱۳۶۹
* هدف قرار گرفتن یکی از فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران بنام «رضا کرم علی» و زخمی شدن چند تن از همراهان وی در طی این انتقال روز دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۶۹
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۸

بازداشتگاه کهریزک، یا زندان کهریزک در شهر سنگ از توابع شهرری در استان تهران است که در دوران ریاست قالیباف برای نیروی انتظامی تأسیس و طی سالیان در عملیات‌های مختلفی مانند، تخریب محله خاک سفید مورد استفاده قرار گرفت. این بازداشتگاه تا اواسط سال ۱۳۸۸ ناشناخته بود، اما در جریان قیام سال ۱۳۸۸ شهرت جهانی پیدا کرد.

بازداشتگاه کهریزک از یادداشت‌های بهروز صبری سلماسی یکی از شکنجه‌گران زندان کهریزک

زندانیان در بدو ورود به کهریزک، برهنه فقط با یک زیرشلواری مجبور بودند روی سنگ و خار و خاشاک و آسفالت سینه خیز بروند و هم‌زمان مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند یا تا حد ضعف «بشین پاشو» و «کلاغ پر» می‌رفتند. تعدادی از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداری‌شان در بازداشتگاه، کشته شدند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده‌های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده‌ها جلوگیری نمودند. بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد فاطمه زهرا حق استفاده از حمام را نداشتند، در این مدت به بیماری‌هایی نظیر شپش مبتلا شدند. سوله کهریزک در این زمان فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده‌ است. کمپ کهریزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانیان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشویی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آن‌ها داده می‌شد. تا یک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئیل می‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ می‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی می‌توانست فقط در ساعت‌های ۱۰ صبح و ۱۰ شب، ۳ دقیقه از دستشویی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سینه خیز رفتن و عوعو کردن مانند سگ، از آب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمی‌کردند و بازداشتی‌ها مجبور بودند همان‌جا که زندگی می‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.

در یادداشت‌های روزانه بسیجی بهروز صبری سلماسی که از شکنجه گران با سابقه بازداشتگاه کهریزک می‌باشد و توسط یکی از سربازان خدمت کهریزک از وی ربوده شد، آمده است:

«غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ میان زندانیان پرتاب می‌شد که شامل یک چهارم نان لواش و یک سیب زمینی بسیار کوچک (تقریبا ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعیف‌تر بودند و تاکنون این مکان‌ها را ندیده بودند را وادار می‌کردند برای دریافت غذا چهار دست و پا مثل سگ پارس کنند و سیب زمینی را با دندان از روی زمین بردارند. در اثر سوء تغدیه به زودی زندانیان چنان وضعی پیدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بی‌هوش می‌شدند و بیشترشان یک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانیان کهریزک که اکنون به زندان‌های دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماری‌های گوارشی مبتلا هستند. در کهریزک کمتر از نیم متر جا برای هر کسی بود و زندانیان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند.»

بهروز صبری سلماسی از عاملین اصلی آزار و اذیت جنسی بازداشت شدگان زندان کهریزک، متولد تهران در سال ۱۳۵۶ می باشد که در جریانات ضرب و شتم دانشجویان در حادثه کوی دانشگاه در سال ۱۳۸۸ نقش محوری داشته است. نامبرده در بسیاری از فعالیت های تروریستی سپاه قدس نیز نقش داشته است. دفترچه یادداشت‌های روزانه وی که حاوی بسیاری از جنایات وی بوده، توسط یکی از سربازان وظیفه ربوده شده که به دست مهدی کروبی افتاد و زمینه رسوایی جمهوری اسلامی را فراهم آورد. نام وی پس از ناآرامی‌های ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ توسط برخی از رسانه ها فاش شد.

ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل، سیم‌های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام می‌شد. دست و پای آن‌ها را به صورت کمانی و قپانی می‌بستند و کتک می‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت می‌کردند. گاهی هم دست‌ها و پاهای زندانیان را به همدیگر می‌بستند. گاهی کف پای زندانیان را می‌زدند و سپس مجبورشان می‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت، عورت آن‌ها را جلوی دیگر زندانیان نشان داده و با باتوم و شیشه به آنها تجاوز می‌کردند و در صورتی که زندانی می‌پذیرفت تا فحش‌های بسیار رکیکی به خود دهد، شکنجه متوقف می‌شد.

گاهی زندانیان به تخت سربازان بسته می‌شدند و دیگران باید روی آن‌ها ادرار می‌کردند. بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر تا ۳۰ مهر ۱۳۸۸ کشته شدند. کسانی که دست و پای‌شان می‌شکست به بیمارستان برده نمی‌شدند، زیرا از بیمارستان سجاد فقط برای موارد منجر به مرگ استفاده می‌شد و شکستگی دست و پا مورد اورژانسی محسوب نمی‌شد. بسیاری از این شکستگی‌ها به طور کج جوش خورده‌است. از سه قلاده سوسمار نیز برای آزار بازداشتی‌ها استفاده می‌شد.

اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه در زندان کهریزک به قتل رسانده‌اند به شرح زیر است:

احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک، پاسدار سید موسوی قاتل محسن روح الامینی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک، حسین فدایی، سرتیپ مسعود صدر الاسلام فرمانده سابق اطلاعات ناجا، بهروز صبری سلماسی از شکنجه‌گران کهریزک، حسین عمویی از شکنجه‌گران کهریزکو هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می‌دادند.

مهدی کروبی یکی از نامزدهای انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی صریحاً به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کرده‌است. مجید انصاری، معاون سابق رئیس‌جمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، درباره‌ی درخواست مهدی کروبی از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفته‌است:

«با کمال تاسف این‌ها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمؤمنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بوده‌است».

برخی از اظهارات رادان در زندان کهریزک خطاب به زندانیان:

ما از بالاترین مقامات کشوری و امنیتی و قضایی دستور داریم که اینگونه عمل کنیم و مامورین تنها دستورات را اجرا می‌کنند و در سیر بازجویی‌های فنی به تمام مامورین پلیس امنیت می‌گویم که برخورد کنید و بزنید و اگر کسی کشته شد من پاسخ خواهم داد... آنقدر اینجا شکنجه می‌شوید و بی آب و غذا نگه داشته می‌شوید تا اندازه موش شوید و از میان میله‌های سلول‌های بازداشتگاه رد شوید و تازه این موقع است که اگر زنده ماندید به دادگاه و زندان دیگر منتقل می‌شوید.

قاسم رضایی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در برنامه دستگیری افرادی که آنها را اراذل و اوباش می‌نامند به ماموران پلیس دستور داده در صحنه درگیری، دست و پای کسانی که قمه دارند را بشکنند.

او در ویدیویی که خبرگزاری ایرنا منتشر کرد خطاب به ماموران می‌گوید: باید کاری کنید که قمه را بیاندازد. یعنی دست نداشته باشند. اگر این افراد را در صحنه درگیری بازداشت کردید و سالم بودند باید پاسخ دهید که چرا سالم‌اند. باید دستشان شکسته و نیم‌تنه آن‌ها افتاده باشد. اگر قداره کشیدند باید قلم پایشان را بشکنید.

منابع


  1. نیروی انتظامی - مکالمات بیسیم رادان در یوتیوب
  2. نیروی انتظامی - سایت رادیو فردا
  3. نیروی انتظامی - سایت عصر نو
  4. نیروی انتظامی - فیس بوک بی بی سی فارسی