کاربر:Sayfe/راضیه کرمانشاهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
هادي روشن روان
هادي روشن روان


اولين بار راضيه را در سال 1348 كه دانش آموز بود، بهمراه مادرش ديدم، 45 سال قبل. او همراه مادرش از خوزستان براي ديدن حسين برادرش به تهران آمده بودند. مجاهد قهرمان حسين كرمانشاهي كه در سال 1354 به شهادت رسيد، از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف بود كه با هم آنموقع در فعاليت هاي دانشجوئي و سياسي فعال بوديم..............
اولين بار راضيه را در سال 1348 كه دانش آموز بود، بهمراه مادرش ديدم، 45 سال قبل. او همراه مادرش از خوزستان براي ديدن حسين برادرش به تهران آمده بودند. مجاهد قهرمان حسين كرمانشاهي كه در سال 1354 به شهادت رسيد، از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف بود كه با هم آنموقع در فعاليت هاي دانشجوئي و سياسي فعال بوديم.
 
مادرش كه اصرار داشت دوستان فرزندش را بشناسد، حسين مادر و خواهرش را به يك تك اتاقي كه من داشتم آورد، مادر اصرار داشت كه ببيند ما چه فعاليت هاي بجز درس داريم؟ او از زندگي ساده حسين در تهران احساس خطر كرده بود كه به قول خودش كارهائي نكند كه برايش خطرناك باشد.
 
خواهرم راضيه كه آنوقت بسيار جوان بود، مجذوب برادرش حسين بود و بدقت به پاسخ هائي كه من به سئؤالات مادر ميدادم دقت ميكرد و احساسم اين بود كه او بر خلاف مادر كه تمام تلاشش اين بود كه حسين و مرا به ادامه تحصيل و رفتن به زندگي دعوت ميكرد، بدنبال اين بود كه حسين بدنبال چه مسير شورانگيزي هست؟
 
آنها به خوزستان بازگشتند، حسين كه بعداز ضربه سال 1350 روابطي كه داشت قطع شده و مدتها با نگراني ولي فعال بدنبال وصل بود. در جريان ضربه 1350 من در كرمانشاه افسر وظيفه بودم. كه حسين به سراغم آمد و خواهان وصل بود، كه گفتم من كه در اينجا هستم. بعد كه به تهران آمدم او را در سال 1351 از طريق مجيد شريف واقفي به سازمان وصل كردم. او در سال 1354 به شهادت رسيد كه دو خبر در مورد شهادتش شنيدم، يكي اينكه در درگيري شهيد شد و ديگر اينكه در درگيري دستگير و زير شكنجه به شهادت رسيد.
 
بعداز آّزادي از زندان بدنبال خواهرم راضيه بودم، پس از مدتي پيگيري او را كه  آنموقع دانشجو دانشگاه اميركبير بود، يافتم. وقتي او را ديدم احساس كردم كه حسين را خيلي زنده و سرشار در او يافتم با همان صميمت، سادگي، پاك باختگي و در عين حال شجاعت و مايه گذاري حسين. من كه براي ارزيابي و وصل او به مجاهدين رفته بودم متوجه شدم كه او راه حسين برادرش را انتخاب كرده و الان به مجاهدين وصل است. بنابراين جوابم را گرفتم بدون اينكه سئوال بيشتري بكنم كه اطلاعات مشخصي بيام از او خدا حافظي كردم.
 
خواهرم مجاهدم راضيه را همواره در سازمان يك مسئول ديده ام كه همواره الگو و شاخص ارزش هاي روز مجاهدين يافته ام كه:
 
·        بي چشم داشت، آماده برداشتن هر مسئوليتي در سازمان و به سرانجام رساندن آن بود.
 
·        در هرلحظه با صراحت تمام از منافع سازمان دفاع ميكرد
 
·        شاخص در انتقاد كردن با صراحت تمام و در عين حال مملو از احساس مسئوليت و صميمت براي ارتقاء برادران و خواهرانش بود.
 
·        بعداز انقلاب ايدئولوژي درون مجاهدين بعنوان عضو شوراي رهبري مجاهدين يك مدافع تمام عيار ارزش هاي خواهر مريم در مجاهدين بود. در اين ساليان كه مدتي هم افتخارم اين بوده كه تحت مسئولش بودم، همواره خواهر راضيه را رهرو راه “مريم“ يافتم كه در هر سرفصل و هر بحثي سريعا پاي جاي پاي خواهر مريم ميگذاشت و بعنوان مدافع آن بحث اول در خود و بعد در اطرافيانش آنرا محقق ميكرد.
 
امروز صبح كه خبر شهادت او را شنيدم اولين لحظه اين بود كه “راضيه“ همواره خدايش از او راضي بود، به رضوان خدايش درآمد خوشابحالش.<ref>[http://iranasrar.blogspot.com/2014/05/blog-post_2756.html خواهرم، همرزمم، مسئول ساليانم مجاهد صديق راضيه كرمانشاهی- سایت ایران اسرار]</ref>


<ref>[http://iranasrar.blogspot.com/2014/05/blog-post_2756.html خواهرم، همرزمم، مسئول ساليانم مجاهد صديق راضيه كرمانشاهی- سایت ایران اسرار]</ref>
== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />

نسخهٔ ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۶

راضیه کرمانشاهی (زاده ۱۳۳۶در اهواز - درگذشته ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ در آلبانی) از برجسته‌ترین مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران بود وی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ دو هفته بعد از یک عمل سنگین جراحی در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی در گذشت.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۳۶ در اهواز متولد شد، او در سال ۱۳۵۵که دانشجوی رشته برق و الکترونیک در دانشگاه علم و صنعت در تهران بود به مجاهدین خلق پیوست.

راضیه کرمانشاهی از برجسته‌ترین مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران بود وی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ دو هفته بعد از یک عمل سنگین جراحی در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی در گذشت.

برادر بزرگ‌تر وی، مجاهد خلق حسین کرمانشاهی، در دورانی که اپورتونیست‌های چپ‌نما سازمان مجاهدین را متلاشی کرده بودند به‌خاطر ایستادگی بر اعتقادات خود در زیر شکنجه در اوین در اردیبهشت ۱۳۵۴جان باخت. [۱]

راضیه کرمانشاهی که از ۱۹سالگی به مجاهدین پیوسته بود، در سال ۱۳۵۶ به‌طور حرفه‌ای و تمام وقت به عضویت سازمان مجاهدین درآمد. او در دوران مبارزات سیاسی در زمان خمینی و همچنین در فاز نظامی و دوران زندگی مخفی، فعالانه شرکت داشت و برای هر ماموریتی آماده بود.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۶۴ از اعضای اجرایی مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران و در سال ۱۳۷۰ به معاونت هیأت اجرایی سازمان در آمد. او در سال ۱۳۷۱ که مسئولیت یکی از معاونت‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران را عهده‌دار بود به عضویت شورای ملی مقاومت برگزیده شد.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۷۳ عضو شورای رهبری مجاهدین شد و پس از مدتی در جایگاه اعضای ارشد شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت. راضیه کرمانشاهی برای آزادی میهن خود با دو دیکتاتوری شاه و شیخ مبارزه کرد. وی همچنین عضو شورای ملی مقاومت ایران بود.[۱]

راضیه کرمانشاهی در جریان عملیات فروغ جاویدان که در مرداد ۱۳۶۷ انجام گرفت به‌شدت مجروح شد و به‌خاطر جراحت در ناحیه دست شماری از انگشتان خود را از دست داد.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۸۲در زمان اشغال عراق در قرارگاه انزلی در نزدیکی شهر جلولا در عراق در بحبوحه بمباران، به‌همراه شمار دیگری از زنان مجاهد در محاصره مهاجمین و عوامل اجیر شده رژیم ایران قرار گرفت اما با ابتکار عمل توانست با عبور از رودخانه مجاور حلقه محاصره را در هم بشکند و به قرارگاه اشرف برگردد.

راضیه کرمانشاهی پس از بیماری طولانی در شرایط محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی در پایان اسفند ۹۲ جهت درمان به آلبانی انتقال یافت و در بیمارستانی در تیرانا پایتخت آلبانی بستری شد.

راضیه کرمانشاهی (سه‌شنبه شب ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳)، دو هفته پس از یک عمل سنگین جراحی، در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی درگذشت.

راضیه کرمانشاهی، از جمله بیماران محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی بود که پس از انتقال به آلبانی و بستری شدن، در سن ۵۷ سالگی در بیمارستانی در آلبانی درگذشت.[۲][۳]

آقای استراون استیونسون عضو ارشد پارلمان اروپا و رئیس هیأت رابطه با عراق در بیمارستان از راضیه کرمانشاهی عیادت کرد.

استیونسون در آن دیدار، محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی در دوره حکومت مالکی در عراق را، بشدت محکوم کرد.[۳]

خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ضمن پیامی درگذشت خانم راضیه کرمانشاهی را تسلیت گفت و وی را مجاهدی صدیق و نمونه با ۳۶سال سابقه حرفه‌ای و تشکیلاتی توصیف کرد که یک بار هم در زمان شاه دستگیر و شکنجه و زندانی شده بود.[۴]

هادي روشن روان

اولين بار راضيه را در سال 1348 كه دانش آموز بود، بهمراه مادرش ديدم، 45 سال قبل. او همراه مادرش از خوزستان براي ديدن حسين برادرش به تهران آمده بودند. مجاهد قهرمان حسين كرمانشاهي كه در سال 1354 به شهادت رسيد، از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف بود كه با هم آنموقع در فعاليت هاي دانشجوئي و سياسي فعال بوديم.

مادرش كه اصرار داشت دوستان فرزندش را بشناسد، حسين مادر و خواهرش را به يك تك اتاقي كه من داشتم آورد، مادر اصرار داشت كه ببيند ما چه فعاليت هاي بجز درس داريم؟ او از زندگي ساده حسين در تهران احساس خطر كرده بود كه به قول خودش كارهائي نكند كه برايش خطرناك باشد.

خواهرم راضيه كه آنوقت بسيار جوان بود، مجذوب برادرش حسين بود و بدقت به پاسخ هائي كه من به سئؤالات مادر ميدادم دقت ميكرد و احساسم اين بود كه او بر خلاف مادر كه تمام تلاشش اين بود كه حسين و مرا به ادامه تحصيل و رفتن به زندگي دعوت ميكرد، بدنبال اين بود كه حسين بدنبال چه مسير شورانگيزي هست؟

آنها به خوزستان بازگشتند، حسين كه بعداز ضربه سال 1350 روابطي كه داشت قطع شده و مدتها با نگراني ولي فعال بدنبال وصل بود. در جريان ضربه 1350 من در كرمانشاه افسر وظيفه بودم. كه حسين به سراغم آمد و خواهان وصل بود، كه گفتم من كه در اينجا هستم. بعد كه به تهران آمدم او را در سال 1351 از طريق مجيد شريف واقفي به سازمان وصل كردم. او در سال 1354 به شهادت رسيد كه دو خبر در مورد شهادتش شنيدم، يكي اينكه در درگيري شهيد شد و ديگر اينكه در درگيري دستگير و زير شكنجه به شهادت رسيد.

بعداز آّزادي از زندان بدنبال خواهرم راضيه بودم، پس از مدتي پيگيري او را كه  آنموقع دانشجو دانشگاه اميركبير بود، يافتم. وقتي او را ديدم احساس كردم كه حسين را خيلي زنده و سرشار در او يافتم با همان صميمت، سادگي، پاك باختگي و در عين حال شجاعت و مايه گذاري حسين. من كه براي ارزيابي و وصل او به مجاهدين رفته بودم متوجه شدم كه او راه حسين برادرش را انتخاب كرده و الان به مجاهدين وصل است. بنابراين جوابم را گرفتم بدون اينكه سئوال بيشتري بكنم كه اطلاعات مشخصي بيام از او خدا حافظي كردم.

خواهرم مجاهدم راضيه را همواره در سازمان يك مسئول ديده ام كه همواره الگو و شاخص ارزش هاي روز مجاهدين يافته ام كه:

·        بي چشم داشت، آماده برداشتن هر مسئوليتي در سازمان و به سرانجام رساندن آن بود.

·        در هرلحظه با صراحت تمام از منافع سازمان دفاع ميكرد

·        شاخص در انتقاد كردن با صراحت تمام و در عين حال مملو از احساس مسئوليت و صميمت براي ارتقاء برادران و خواهرانش بود.

·        بعداز انقلاب ايدئولوژي درون مجاهدين بعنوان عضو شوراي رهبري مجاهدين يك مدافع تمام عيار ارزش هاي خواهر مريم در مجاهدين بود. در اين ساليان كه مدتي هم افتخارم اين بوده كه تحت مسئولش بودم، همواره خواهر راضيه را رهرو راه “مريم“ يافتم كه در هر سرفصل و هر بحثي سريعا پاي جاي پاي خواهر مريم ميگذاشت و بعنوان مدافع آن بحث اول در خود و بعد در اطرافيانش آنرا محقق ميكرد.

امروز صبح كه خبر شهادت او را شنيدم اولين لحظه اين بود كه “راضيه“ همواره خدايش از او راضي بود، به رضوان خدايش درآمد خوشابحالش.[۵]

منابع