کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
دکتر مرتضی شفایی
دکتر مرتضی شفایی.JPG
زادروز۱۳۱۰
اصفهان
درگذشت۱۳۶۰
اصفهان
محل زندگیاصفهان
ملیتایرانی
تابعیتایران
تحصیلاتدانشجوی رشته‌ی پزشکی - دارای دکترا
از دانشگاهاصفهان
سال‌های فعالیت۱۳۵۸-۱۳۶۰
شهر خانگیاصفهان
حزب سیاسیعضو سازمان مجاهدین خلق ایران
دیناسلام
مذهبشیعه
منصبپزشک
خویشاوندانعفت خلیفه سلطانی - جواد شفایی - مجید شفایی - مریم شفایی - حسین جلیلی پروانه

دکتر مرتضی شفایی (زاده۱۳۱۰درگذشته ۵‌مهر۱۳۶۰) متولد اصفهان، همه‌ی مراحل تحصیلی‌اش را در همان شهر گذراند و پس از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان به‌مدت ۵ سال، بین مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی زندگی کرد. پس از بازگشت از مأموریت ۵ساله‌اش در روستاهای غرب کشور، یاری رسانی به مردم محروم شهرش را در پیش گرفت.....

زندگی نامه دکتر شفایی

دکتر مرتضی شفایی در سال ۱۳۱۰ در اصفهان متولد شد، تمامی مراحل تحصیل را در اصفهان پشت‌سر گذاشت. وی پس از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان، به‌مدت ۵ سال در میان مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی زندگی کرد. پس از بازگشت از آن ماموریت ۵‌ساله در روستاهای غرب کشور، یاری رسانی به مردم محروم شهرش را در پیش گرفت.

فعالیت‌های سیاسی

دکتر مرتضی شفایی  از زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات‌ها و فعالیت‌های مبارزاتی آن دوران به‌صورت خودجوش شرکت  می‌کرد. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل انجمن‌های مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین  روی آورد.

دکتر مرتضی شفایی تحت فشار رژیم ولایت‌فقیه

دکتر مرتضی شفایی به‌خاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی که پیش مردم اصفهان داشت با دفاع فعال از مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت فشارهای مضاعف عوامل حکومتی قرار گرفت.

این فشارها از تهدید به قتل خودش یا اعضای خانواده‌اش گرفته تا پیشنهاد شغل و موقعیت برتر را شامل می‌شد. ولی وقتی این اقدامات مؤثر واقع نشد فشارها روی دکتر مرتضی افزایش یافت.

بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانه‌اش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه می‌کردند.[۱]

خانواده شفایی

اعدام دکتر شفایی

ماموران آخوند طاهری در اصفهان فرزند 16 ساله‌شان را در مقابل چشمان پدر و مادرش دکتر شفایی و عفت خلیفه سلطانی شکنجه و آزار دادند و برایشان اعدام مصنوعی ترتیب دادند تا آنها را در هم بشکنند و وادار به تسلیم نمایند.

در شامگاه 5مهر1360، دکتر شفایی را همراه همسر و فرزند 16ساله‌اش مجید شفایی، در کنار بیش از 50 مجاهد خلق دیگر تیرباران کرد.[۲]

دکتر مرتضی از زبان دیگران

یکی از معلمان در اصفهان که از قدیم دکتر مرتضی را می‌شناخت نوشته است: «از زمانی‌که با دکتر مرتضی شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم که تنها معلم خوبی برای بچه‌های فقیر بودن کافی نیست. او به من  آموخت که بسیار بیشتر از کمک به درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را هم در مشکلات‌‌شان و رنج و محرومیت‌های خانوادگی و اجتماعی‌شان کمک کنم».

وی در ادامه نوشت:«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچه‌ها، وقتی که به فقر و بیماری و بی‌غذایی یک خانواده  پی می‌بردم، احساس می‌کردم که دیگر کاری از دستم بر نمی‌آید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات  تکیه‌گاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانش‌آموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار به‌شدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه می‌لرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش می‌کرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که  بیش از این کاری از دستش بر نمی‌آید .

زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته: «او با خودش عهد بسته بود که به  محرومین جامعه کمک کند. علاوه بر‌کمک‌های مالی که به افراد نیازمند می‌کرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیه‌یی  در نظر گرفته  بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانه‌اش را  به کمک‌های خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش‌ می‌کرد، اختصاص می‌داد».[۱]

اعضای دیگر خانواده دکتر شفایی

عفت خلیفه سلطانی

عفت خلیفه سلطانی

عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی در سال 1318 در اصفهان متولد شد. وی در سال 1356 از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و با فرزندانش در فعالیتهای سیاسی همگام شد.[۲]

خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ٥ فرزند بود . وی به‌دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق، چند بار در جریان فعالیت‌هایش دستگیر شد. بار اول در سال ١٣٥٩ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ١٢ اردیبهشت ١٣٦٠ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ١٣٦٠ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.[۳]

مجید شفایی

مجید شفایی

مجيد شفایی پسر کوچکتر مرتضی شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد.

پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفي‌اش را آغاز كرد

مجید در اواخر تابستان سال 1360 در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجه‌ها بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند اما مجید مقاومت کرد و از مواضع‌اش دفاع کرد.

پاسداران سرانجام؛‌ او را ساعت 12 شب يكشنبه پنجم مهر ماه سال 1360 به همراه پدر و مادرش در اصفهان تیرباران کردند. مجید در زمان تیرباران 16 ساله بود. از او ژاكتي به يادگار مانده است كه مادرش عفت خليفه سلطاني براي وی بافته بود. اما قبل از اينكه بتواند آن را به تن کند؛ در كنار مادرش به خاک افتاد. هردوی آنها را در مزار تخت فولاد اصفهان بخاك سپردند.[۴]

زهرا شفایی( مریم)

زهرا شفایی‌‌(مریم)

زهرا شفایی (مریم) در سال‌در اصفهان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. از سال‌ به ‌تهران آمد تا تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاه تهران ادامه دهد. او هم‌زمان با ورود به‌دانشگاه وارد فعالیت‌های سیاسی ضدژریم شاه شد و در شمار عناصر فعال حرکت‌های دانشجویی تهران بود. مریم بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به‌صفوف دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست.

مریم در روز 19اردیبهشت سال1361 همراه با همسرش حسین جلیلی‌پروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.[۵]

جواد شفایی

جواد شفایی

جواد شفایی پسر دکتر مرتضی شفایی در سال1334 در کردستان به‌دنیا آمد. او مراحل تحصیلات دبستان و دبیرستان را در اصفهان سپری کرد و در شمار قبول‌شدگان ممتاز دانشگاه صنعتی شریف تهران بود و از سال52 تحصیلاتش را در رشته متالورژی در این دانشگاه آغاز کرد. کمتر از یکسال پس از ورود به‌دانشگاه با مجاهدین آشنا شد و از همان‌جا فعالیت سیاسیش را شروع کرد.[۶]

جواد شفایی، فرزند دیگر این خانواده، از مسئولین بخش دانشجویی مجاهدین در دانشگاه صنعتی شریف، پس از دستگیری در پاییز۶۰ تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت، او که از اسطوره‌های مقاومت در زندان بود در اسفند سال ۶۰، پس از تحمل شکنجه‌های طاقت‌فرسا در زیر شکنجه جان باخت. او در زمان مرگ ۲۷ساله بود.[۷]

حسین جلیلی

حسین جلیلی پروانه

حسین در سال 1332 - داماد دکتر مرتضی شفایی در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال 1350 برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت.[۸]

حسین پس از ورود به دانشگاه‌، فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی دادگاه نظامی شاه‌، او را به سه سال زندان محکوم نمود. حسین پس از انتقال به زندان عمومی‌، در ارتباط با تشکیلات مجاهدین قرار گرفت. پس از آزادی از زندان و به دنبال سقوط رژیم پهلوی‌، حسین در بخش تبلیغات سازمان در تهران مشغول به کار شد. در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ هنگامی که حسین با همسرش مریم شفاهی و یکی از همرزمانش علی انگبینی از پایگاه خود خارج شده بودند، طی یک درگیری خیابانی کشته شد.[۹]

زهره شفایی

زهره شفایی

زهره شفایی دختر دکتر مرتضی، در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته اقتصاد به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از انقلاب ضدسلطنتی در حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران به فعالیت‌های سیاسی روی آورد. [۱۰]

زهره شفایی پس از دستگیری چند نفر از اعضای خانواده‌اش، برای مدتی فراری و مخفی بود ولی در همان زمان با ستاد مجاهدین در اصفهان در ارتباط بود. ۲ ماه پس از کشته شدن پدر و مادر و برادرش در ۱۶ آذر توسط گشت سپاه دستگیر و بازداشت شد و مدت ۱۰ ماه در سلول انفرادی نگه داشته شد.[۱۱]

محمد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی

محمد شفایی

نام فرزند دیگر دکتر مرتضی شفایی محمد است. او هنگامی که هشت ساله بود با دستگیری مادرش به همسایگان سپرده شد. پساز مدتی عموی او از شیراز برای بردن وی به اصفهان آمد. محمد شفایی سپس به آمریکا رفت. او در شهر گرینزبورو در ایالت کارولینای شمالی به تحصیل پرداخت. محمد در ....[۱۲]

مصاحبه با محمد شفایی - سایت ایران آزاد فردا -

محمد شفایی :۲۱ ساله بودم که فعالیتم را حرفه ای کردم و در ۲۲ سالگی به ارتش آزادیبخش آمدم. من از آمریکا به ارتش آمدم. آنجا در شهر گرینزبورو در ایالت کارولینای شمالی زندگی می‌کردم و در دانشگاه کارولینای شمالی دوره مقدماتی پزشکی‌ام را شروع کردم و بعد از یک‌سال که می‌خواستم به ارتش آزادی‌بخش بپیوندم، دانشگاه را ترک کردم.

زهره شفایی‌: محمد برادر كوچكم كه در سال 60، فقط 7 سال داشت، بعدها توانست به‌كمك دوستانش از كشور خارج شده و به آمريكا برود و در رشته پزشكي مشغول به تحصيل شود. ولي پس از يك ترم از تحصيلش، درس و تحصيل را رها كرد و به مجاهدین در شهر اشرف پيوست.[۱۰]

پسر کوچکتر خانواده محمد شفایی که هشت سال داشت از روز دستگیری پدر و مادرش توسط همسایه‌ها نگهداری و سرپرستی می‌شد. تا زمانی که عمویش مجتبی شفایی از شیراز به اصفهان آمد و او را از همسایه تحویل گرفت و با خود به شیراز برد.[۱۱]

منابع