کاربر:Sayfe/صفحه تمرین- بسیج

از ایران پدیا
< کاربر:Sayfe
نسخهٔ تاریخ ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۴ توسط Sayfe (بحث | مشارکت‌ها) (بسیج)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بسیج به عنوان یک نیروی همگانی و سراسری در ایران شکل گرفته است. آیت الله خمینی در سال ۱۳۵۸ فرمانی برای تشکیل این نیرو صادر کرد. هدف اصلی از تشکیل بسیج، مقابله با دشمنان خارجی و داخلی انقلاب و اسلام بود. سازمان بسیج مستضعفین زیرمجموعه‌ی سپاه پاسداران شد و وظیفه‌ی آن شامل آماده‌سازی مردم برای دفاع نظامی از اهداف انقلاب و همیاری در مواقع بحران طبیعی بود. اما به دلیل عدم تعیین دقیق وظایف و نبود آمار دقیق از تعداد اعضای بسیج، هنوز هویت دقیق اعضا و مسئولان آن مشخص نشده است.

حسین باستانی درباره سازمان بسیج و تقسیم‌بندی اعضای آن به سه گروه نظر می‌دهد. او معتقد است که تعداد دقیق بسیجیان مشخص نیست، اما حداقل ۵ میلیون نفر بسیجی وجود دارند. این گروه‌ها شامل بسیجیان عادی، بسیجیان فعال و بسیجیان ویژه هستند. او از بسیجیان ویژه به عنوان نیروهای مسلح بسیج یاد می‌کند که تعداد آنها بیش از یک میلیون نفر نیست. فرماندهی این گروه توسط آیت‌الله خامنه‌ای تعیین می‌شود و در حال حاضر سردار محمدرضا نقدی به عنوان فرمانده آنها انتخاب شده است. در مورد بسیجیان عادی، باستانی معتقد است که آنها از طیف گسترده‌ای از افراد تشکیل شده و ممکن است به بسیج و حتی جمهوری اسلامی اعتقاد چندانی نداشته باشند و فقط به منظور ایجاد اعتبار اجتماعی در بسیج ثبت‌نام کرده باشند.

در شاخه دوم، بسیجیان فعال حضور دارند. آنها باید در پایگاه‌های بسیج حاضر باشند و در برخی موارد ممکن است به آنها اسلحه داده شود تا وظایف پلیسی مانند برگزاری ایستگاه‌های بازرسی یا عملیات‌های دیگر را انجام دهند. در پاسخ به سؤال درباره استفاده نظام از این گروه، باستانی به لباس‌های شخصی اشاره می‌کند و از بین آنها انصار حزب‌الله را نام می‌برد. این گروه از ماه دی سال ۱۳۷۰ فعالیت رسمی خود را آغاز کرد و در ابتدا به عنوان یک مجموعه فرهنگی ثبت شد، اما با حمایت مستقیم نیروهای سپاه شکل گرفت. سردار محمدباقر ذوالقدر، نفر دوم سپاه پاسداران، معروف‌ترین عضو این گروه بود. افراد دیگری نیز در محافظت اطلاعات نیروهای انتظامی نقش داشتند. آنها نیروهای تندرو را شناسایی، آموزش می‌دهند و جلسات توجیهی برگزار می‌کنند تا به تدریج به انجام عملیات خشونت‌آمیز در خیابان‌ها بپردازند.

اما گروه سوم، بسیجیان ویژه، نیروهای نظامی یا به عبارتی شبه نظامی هستند. آنها در کنار سپاه پاسداران، درجات نظامی دارند. به عنوان مثال، حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران، سرلشکر بسیجی است.

بسیج در نیروهای مسلح ایران چندگانگی دارد و جایگاهش مورد بحث قرار می‌گیرد. سپاه پاسداران که مسئولیت دفاع از انقلاب را بر عهده دارد، به عنوان یک نهاد نظامی دخالت‌های سیاسی و داخلی دارد. همچنین به عنوان بزرگترین کارتل اقتصادی در ایران عمل می‌کند و از بودجه‌های غیررسمی خود و بسیج حمایت می‌کند.

پلیس نیروی مسلح دیگری است که وظیفه اصلی آن حفظ نظم داخلی کشور است. اما بسیج به طور ناقص در این بخش نیز فعالیت می‌کند و ادعا می‌کند به عنوان ضابط دادگستری عمل می‌کند. این باعث بروز اختلافات قانونی بین پلیس و بسیج شده است، به طوری که پلیس از گشتن و بازرسی خودروها در خیابان‌ها بسیج را منع می‌کند، اما بسیج با استناد به ادعای خود ادامه می‌دهد.

با این حال، مردم به جرات اعتراض و تظاهرات می‌پردازند. گرچه نیروهای سرکوبی بسیار خشن عمل کرده و مردم را ترسانده و شکنجه کرده‌اند، اما هنوز تلاش می‌کنند تا به وقوع اتفاقاتی مانند حادثه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ که نیروی نظامی بسیاری از مردم را در خیابان‌ها کشت، نیفتند. این تردید برای آنها وجود دارد که آنها راهور اطاعت کنند.[۱]

کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک ممنوعیت عضویت افراد زیر ۱۸ سال در نهادهای نظامی و شبه نظامی را تصریح کرده است. با این حال، در ایران بیش از چهار و نیم میلیون دانش‌آموز عضو بسیج هستند. علی طایفی، جامعه‌شناس، این امر را به عنوان سوءاستفاده از کودکان می‌بیند.

در سال ۱۳۵۸، آیت‌الله خمینی دستور تشکیل نهادی به نام "بسیج مستضعفین" را صادر کرد. این نهاد در مساجد، ادارات، دانشگاه‌ها و مدارس پایگاه‌هایی تشکیل داد. در طول جنگ ایران و عراق، بسیج مستضعفین تحت نظارت سپاه پاسداران قرار گرفت و به یک واحد شبه نظامی تبدیل شد.

بیش از ۵۵۰ هزار دانش‌آموز از طریق این نهاد به جبهه‌های جنگ اعزام شدند، و بیش از ۳۶ هزار نفر از آنها کشته یا مفقود شدند و بیش از ۲۸۵۳ نفر معلول و ۲۴۳۳ نفر نیز اسیر شدند.

با این حال، براساس کنوانسیون حقوق کودک، حداقل سن مشارکت در عملیات نظامی ۱۸ سال است. استفاده از کودکان در جنگ و شرکت آنها در بسیج، به نظر می‌رسد با این کنوانسیون در تضاد است و به عنوان یک شکل از خشونت علیه کودکان محسوب می‌شود.

جامعه‌شناس علی طایفی نیز استفاده از افراد زیر ۱۸ سال در بسیج و استفاده از آنها برای سرکوب تظاهرات خیابانی را نیز مغایر با کنوانسیون حقوق کودک و یک شکل دیگر از خشونت علیه کودکان می‌داند.

مصاحبه دویچه وله جامعه شناس مقیم سوئد

در طول سال‌های حکومت جمهوری اسلامی در ایران، نهاد بسیج توسعه یافته است و در برخی موارد افراد زیر ۱۸ سال نیز در آن شرکت می‌کنند. این امر با توجیه‌های ایدئولوژیک و سیاسی انجام می‌شود. اگرچه در بسیج و نیروهای داوطلب نظامی در برخی کشورهای دیگر نیز از نیروهای زیر ۱۸ سال برای کمک به مناطق جنگ‌زده استفاده می‌شود، اما براساس کنوانسیون حقوق کودک، سوءاستفاده از کودکان در جنگ و خشونت علیه آنها ممنوع است. ایران نیز عضو این کنوانسیون است و باید اجرای آن را رعایت کند. این کنوانسیون اجازه استفاده و مشارکت کودکان در فعالیت‌های خشونت‌آمیز را نمی‌دهد و دولتها ملزم به رعایت این مفاد هستند. اما در حالی که در دولت جمهوری اسلامی ایران، از بسیج دانش‌آموزی و بسیج داوطلبانه استفاده می‌شود، این امر با کنوانسیون حقوق کودک در تناقض است و خشونت علیه کودکان را نشان می‌دهد.

به طور کلی بسیج دانش‌آموزی می‌تواند در تضاد با کنوانسیون‌های بین‌المللی باشد. این نهاد در ایران در حوزهٔ آموزش و فرهنگ‌سازی فعالیت می‌کند و برنامه‌های آموزشی نظامی را برای دانش‌آموزان اجرا می‌کند. این شامل آموزش‌هایی است که کودکان و نوجوانان را با استفاده از اسلحه، تیراندازی و فعالیت‌های نظامی آشنا می‌کند. این مسئله می‌تواند با کنوانسیون‌های حقوق کودک و دیگر توافقات بین‌المللی در زمینهٔ حقوق کودک در تضاد باشد.

در ضمن، شما اشاره کرده‌اید که بیش از 4.6 میلیون دانش‌آموز عضو بسیج دانش‌آموزی هستند و این نهاد به صورت گسترده در مدارس و مقاطع تحصیلی مختلف وجود دارد. شما نگرانی خود را دربارهٔ پیامدهای احتمالی این آموزش‌های نظامی برای کودکان و جوانان بیان کرده‌اید و اشاره کرده‌اید که این آموزش‌ها می‌توانند خشونت‌ورزی و ارعاب را تقویت کنند و احتمال سوءاستفاده سیاسی از جوانان را نیز بیان کرده‌اید.

در نهایت، شما نارضایتی خود را از عدم واکنش سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی مانند یونیسف نسبت به این مسئله بیان کرده‌اید و از عدم پاسخگویی و بی‌توجهی به گزارش‌هایتان از سوی یونیسف ابراز نارضایتی کرده‌اید. همچنین، اشاره کرده‌اید که رسانه‌ها نیز به این مسئله توجه کافی نکرده‌اند.

در جامعه‌ی ایران، که بسیج دانش‌آموزی نیز در آن وجود دارد، نقش خانواده می‌تواند در جلوگیری از سوق دادن نوجوانان به فعالیت‌های نظامی مهم باشد. برخی خانواده‌ها به دلیل باورها و پیوندهای ایدئولوژیک خود با دولت، از فعالیت کودکانشان در بسیج پشتیبانی می‌کنند. همچنین، برخی خانواده‌ها به دلیل امکانات و مزایایی که از عضویت در بسیج به دست می‌آورند، اجازه می‌دهند کودکانشان در آن شرکت کنند. اما مسئولیت اصلی در این زمینه بر عهده دولت است و باید تلاش کند تا جلوی خشونت و آسیب‌پذیری کودکان را بگیرد و فضاهایی را فراهم کند که خشونت‌آفرین نباشند.

در حوادث و ناآرامی‌های اخیر پس از انتخابات، گزارش‌ها نشان داد که یک نوجوان ۱۵ ساله مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. این موضوع باعث بحث شده که آیا خانواده‌ها باید اجازه دهند کودکان زیر ۱۸ سالشان در این ناآرامی‌ها شرکت کنند یا خیر.

به نظر من، این واقعیت نشان می‌دهد که فساد و تباهی ذهنی در جامعه وجود دارد و دولت نقش مهمی در بوجود آمدن آن دارد. وقتی فضای خشونت را فراهم می‌کنیم و دانش‌آموزان را به حوزه‌های خشونت‌آمیز در جامعه وارد می‌کنیم، خانواده‌ها هم به طور ناآگاهانه در این زمینه وارد می‌شوند. حتی در جنبش‌های مدنی مانند جنبش سبز که امروزه در خیابان‌ها مشاهده می‌شود، خانواده‌ها کودکان خود را به میادین می‌آورند. این کودکان بیشتر از هر کس دیگری آسیب‌پذیر هستند، به ویژه کودکان دختر. ما شاهد شهادت یک نفر و تجاوز یک نفر به کودکان هستیم، ولی آمار دقیق‌تر در دسترس نیست.

پیامدهای این سوءاستفاده‌ها بر روی کودکان واضح است، زیرا آنها از رشد طبیعی و صلح‌جویانه محروم می‌شوند و یکی از تبعات اصلی آن توسعه‌ی خشونت در نسل آینده است. کودکانی که با آموزش نظامی مواجه می‌شوند و به فکر می‌اند استفاده از ابزارهای خشونت‌آمیز در مواقع خاص مجاز است، به دست آوردن راه‌های خشونت را برای خود فراهم می‌کنند و خشونت در جامعه را ترویج می‌دهند.

به نظر من، دولت و مردم هر دو مسئولیت نسبت به کودکان دارند. اگر ما در جامعه‌ای که صلح را ترویج می‌کند، فرهنگ صلح و آرامش را گسترش ندهیم، به جای آن، خشونت و تعصب را ترویج خواهیم داد. باید به فرهنگ صلح و آرامش و مدارا توجه کنیم و از کودکان محافظت کنیم.[۲]

شاخص‌های سنجش بسیج از نظر علم الهدی

احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، اظهار کرد که بسیاری از جوانانی که به دلیل فقر و محرومیت به عمل‌های شرورانه می‌پرداختند، از طریق فعالیت‌های فرهنگی به سازمان بسیج پیوستند و از وقوع اغتشاشات جلوگیری کردند. این اظهارات نشان می‌دهد که برخی از نیروهای بسیج و لباس شخصی در ایران در سال‌های اخیر به شدت با معترضان درگیر شده‌اند. در مواردی نیروهای امنیتی اقدام به چرخاندجوانانی را که به قوانین نظام تن نمی‌دهند،‌در خیابانها می‌کنند که این اقدامات در برخی موارد باعث انتقادات و اتهامات شکنجه و تحقیرآمیز شده است. برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز معتقدند که این اقدامات ممکن است به بروز رفتارهای خشونت‌آمیز بیشتری از سوی مجرمان در آینده منجر شود.[۳]

ساز و کارهای بسیج برای سرکوب

در نیروی انتظامی، گرایشات مردمی جدی در بین نیروهای ضدشورش و باتوم به دست وجود دارد. در حال حاضر، سردار احمدی به نظر می‌رسد قصد دارد در مواجهه با میرحسین و مردم، موضع‌گیری کند و این موضع‌گیری ممکن است باعث تصفیه درونی در نیروی انتظامی شود. قرار است قرارگاه ثارالله تحت ریاست جانشین فرمانده سپاه، مسئولیت مدیریت بحران تهران را بر عهده بگیرد و تمام نیروهای مسلح وظیفه فرمانبرداری از قرارگاه را دارند. ارتش نیز در برخی موارد به دستور قرارگاه عمل می‌کند، اما نمی‌دانم تا چه حدی در این امور دخالت دارد. همچنین، باید توجه داشت که از سوی سپاهی‌ها معتقدند ارتش ارتباط نزدیکی با نظام ندارد.

قرارگاه ثارالله به عنوان یک قرارگاه قدرتمند، برای سرکوب مردم از نیروهای بسیج استفاده می‌کند. نیروهای بسیجی با آموزش‌های مختلفی برای سرکوب آماده شده‌اند، از جمله آموزش‌های مبارزه با هلیکوپتر و نیروهای ناتویی. این آموزش‌ها عمدتاً در پایگاه‌های کوچک بسیج انجام می‌شود و افراد آموزش‌دیده در این پایگاه‌ها، بیشتر جوانانی هستند که تعطیلات تابستان را در بسیج محله می‌گذرانند. این نیروها اغلب از مناطق پایین شهر تهران، به خصوص جنوب غربی آن، تشکیل شده‌اند. سرکوب مردم با استفاده از گاز فلفل، گاز اشک‌آور و تجهیزات دیگر به نسبت آسان است، اما وقتی مردم به سنگ‌زنی مشغول شوند، بسیجی‌ها دچار مشکل می‌شوند.

نیروهای سرکوبگر بسیجی در نواحی، حوزه ها و پایگاه های بسیج تجهیز می‌شوند. بسیج تحت نظارت سپاه محمد رسول الله در تهران بزرگ فعالیت می‌کند و فرمانده آن سردار عراقی نامی است. سپس فعالیت بسیج در نواحی، حوزه ها و پایگاه ها انجام می‌شود. تاریخ مشخصی نیز برای جمع آوری این نیروها ذکر شده است. همچنین اشاره شده است که نیروهای انتظامی نیز در خیابان‌های منتهی به خیابان انقلاب مستقر شده‌اند و آموزش دیده‌اند تا شورشی‌ها را متفرق کنند. صحبت‌هایی نیز در مورد شکاف‌های موجود در نیروهای مسلح و غیرمسلح و همکاری بین بسیجی‌ها و شهرداری تهران برای سرکوب مردم آورده شده است. در پایان متن نیز به حماقت و شستشوی مغزی بسیجی‌ها اشاره شده است.

بعد از مشاهده فاجعه‌ها، به خصوص قتل ندا و بسیجی که از بام به مردم حمله کرده بود، برخی فکر می‌کنند که شاید افرادی که ما به آنها زدیم و آنها را کشتیم، حتی وجود نداشته باشند. نویسنده اظهار می‌کند که برخورد با این افراد مشکل است و آنها را بی‌مغز می‌نامد. او توصیه می‌کند که دیگر از شعارها و حمایت‌های بسیجی خودداری کنید و به آنها به عنوان آدم‌هایی آموزش‌دیده و ایدئولوگ نگاه نکنید. او اشاره می‌کند که بسیاری از نیروهای بسیجی، که در لباس‌های رنگارنگ بسیج و سپاه دیده می‌شوند، از طبقه‌های مختلف جامعه هستند و دارای ویژگی‌ها و تضادهای طبقاتی خودشان هستند. در برخورد با این افراد پس از عملیات سرکوب، بسیاری از آنها با اعتراضات و توهینات به زن‌ها و مردانی که بازداشت شده‌اند، حرف می‌زنند. نویسنده می‌گوید که این افراد به ایدئولوژی انقلابی و اسلامی توجه ندارند و اغلب ترکیبی از این دو را نشان می‌دهند. او با اشاره به اینکه مردم برای ایدئولوژی‌هایشان آماده خطر و حتی فداکاری هستند، هشدار می‌دهد که اگر تجربه کنید، در یکی از تظاهرات با فریاد و چماق به دست به سمت آنها حمله کنید، خواهید دید که همه آنها فرار می‌کنند و تا آخرین نفس به جان خود اهمیت می‌دهند. او می‌گوید که لمس بدن یک دختر بی‌گناه ارزش مرگ نیست، اما می‌ارزد که برای دفاع از او اقدام کنید.

تعداد بسیجی‌های مستقر در خیابان‌ها و محورهای عملیاتی نزدیک به خیابان آزادی و انقلاب ممکن است به ۲۰۰ هزار نفر هم رسیده باشد. این نیروها از ۳ ناحیه جنوب غربی تهران فراخوانده شده‌اند و مجهز به کابل، باتوم و چماق هستند. برخی از آن‌ها علی‌رغم توصیه‌ها، کلت‌های کمری خود را که در خر تو خر آباد بسیج به دست آورده‌اند همراه دارند. مقرها، یعنی نواحی، حوزه‌ها و پایگاه‌ها آماده باش هستند و نیروهای مسلح از آن‌ها پاسداری می‌کنند. حمله به یکی از این حوزه‌ها منجر به کشته شدن چند نفر شده است. این حمله به عنوان حمله به مقرهای نظامی تلقی می‌شود. دستور این است که تجمعی شکل نگیرد که بگویند همه حرف رهبر را گوش داده‌اند. در روز ۳۰ خرداد، بسیج تهران در حکم مرگ و زندگی بود. تمام توان بسیج تهران در خیابان‌ها دیده می‌شود. پس از متواری شدن از محورهای عملیاتی انقلاب و آزادی، مردم به محل‌های بومی خود پناه می‌برند. مناطقی مانند فلکه هفت حوض، صادقیه، شهرک قدس و سعادت‌آباد در غرب به عنوان مثال. ناحیه قدس، مربوط به مناطق شمال غربی تهران است و از این نیروهای عصبانی مردمی متاثر نمی‌شود. در حدود ساعت ۷-۸ شب، وضعیت بسیج در شهر تهران بحرانی می‌شود و بوی سقوط بسیج قابل تشخیص است. تمام امکانات ته کشیده شده است و آن‌ها مجبورند از نیروهای بسیار عادی خود استفاده کنند، حتی با کمترین امکانات. سرکوب‌ها به وسیله ناحیه‌های جنوبی تهران انجام می‌شود. اگر شورش‌ها به مناطق جنوبی تهران کشیده می‌شد و این نیروها مجبور به زمین‌گیری در مناطق خود می‌شدند، بسیج تهران سقوط می‌کرد. خشونت‌هایی که از خیابان‌ها به کوچه‌ها منتقل می‌شدند، با شکست مواجه شدند زیرا مردم ازبسیج تهران خارج شدند و به مناطق بومی خود پناه بردند. در نتیجه، وضعیت بسیج در شهر تهران به حالت بحرانی رسید و بسیجی‌ها مجبور شدند از نیروهای عادی خود استفاده کنند. سرکوب‌ها به وسیله ناحیه‌های جنوبی تهران انجام می‌شد. اگر شورش‌ها به مناطق جنوبی تهران کشیده می‌شد و بسیجی‌ها مجبور به نزدیک شدن به مناطق خود می‌شدند، بسیج تهران سقوط می‌کرد. اما خشونت‌هایی که از خیابان‌ها به کوچه‌ها منتقل می‌شدند، با شکست مواجه شدند زیرا مردم از بسیج تهران خارج شده بودند.

در صورت سقوط بسیج، نیروهای مسلح سپاه با دستور تیر به معابر شهری وارد می‌شوند. تیپ‌های سپاه از شهرستان‌ها نیز حضور دارند و در مراکز نظامی و غیرنظامی منتظر سقوط بسیج برای یورش به اعتراض کنندگان هستند. اما در صورتی که در معابر شهری تهران، پایتخت ایران، تانک و توپ دیده شود، این امر برای ادامه حکومت سختی به همراه دارد. این نشان می‌دهد که در کشور نظامی ناامن وجود دارد و مقامات نظام تلاش می‌کنند این تصویر را از جامعه جهانی پنهان کنند. این موضوع اهمیت نیروهای بسیجی را بیش از پیش نشان می‌دهد، زیرا آنها به جای تفنگ، بدن‌های ارزان و بی‌هزینه را در مقاطع حساس به کار می‌گیرند. در صورت قتل عام وجود سلاح‌های جور و واجور در دست بسیجی‌ها نشان داده شده است و پس از این جنایت، با دستوراتی سلاح‌ها جمع‌آوری می‌شوند.

بعد از سرکوب تظاهرات در تاریخ ۳۰ خرداد، نیروهای بسیجی به فازهای بعدی عملیات خود، که به "جنگ روانی" معروف است، می‌پردازند. هدف اصلی جنگ روانی شامل عدم پیوستن طبقات هنوز پیوسته به جنبش، تضعیف نیروهای بسیجی و ایجاد ناامیدی در مردم معترض به منظور محدود کردن توانایی آن‌ها در ایجاد تغییرات و بهبود و افسردگی نیروهای پیشرو جنبش است. نیروهای بسیجی در جنگ روانی توانایی خوبی دارند و از رسانه‌ها مانند تلویزیون و روزنامه‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن عموم مردم استفاده می‌کنند. آن‌ها سعی می‌کنند تا با مصاحبه با افراد مختلف از جامعه از جمله تجار، ورزشکاران و بازیگران، آن‌ها را مجبور به تجلیل از بسیج کنند. همچنین در رسانه‌ها، این بسیجی‌ها به عنوان قهرمانانی که به شجاعت و با خون خود علیه گروهی از آدم‌های خونخوار مقابله کرده‌اند، تبدیل می‌شوند. البته این آدم‌های خونخوار همان افرادی هستند که قبلاً بی‌خشونتی مبارزه می‌کردند. روش‌های استفاده شده در جنگ روانی بسیجی‌ها بسیار عجیب و غریب است و حدودی ندارد. سازمان صدا و سیما نیز به عنوان ارگان روابط عمومی سپاه، داستان‌هایی را در رسانه‌ها ایجاد می‌کنند که در آنها این بسیجی‌ها به عنوان قهرمانانی معرفی می‌شوند که با شجاعت و دلاوری با گروهی از آدم‌های خونخوار به مبارزه پرداخته‌اند. آمار دستگیری‌های سپاه در این روزها بسیار زیاد است و افراد دستگیرشده تحویل ناجا، وزارت اطلاعات یا زندان‌های سپاه می‌شوند. برخی از بسیجی‌ها و نیروهای سپاه، در حین انجام جنگ روانی شان، از وقاحت خود آگاه هستند و گاهی احساس شرم می‌کنند، اما در پایان روز کاری‌شان آرامشی پیدا می‌کنند و می‌گویند کسی به این کارهای ما توجهی ندداشته باشد.[۴]

منابع