۲٬۵۵۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
=== فراخوان شورای ملی مقاومت ایران === | === فراخوان شورای ملی مقاومت ایران === | ||
شورای ملی مقاومت ایران، که اصلیترین نیروی مخالف رژیم ایران است، با | شورای ملی مقاومت ایران، که اصلیترین نیروی مخالف رژیم ایران است، با انتشار فراخوان بینالمللی خواهان محکومیت نابودی و از بین بردن مزار شهیدان قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، شد. در بخشی از بیانیهی این شورا آمده است: <blockquote>«فاشیسم دینی حاکم بر ایران در یک جنایت ضدانسانی، درصدد است با نابود کردن مزار شهیدان قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در گورستان خاوران، آثار این جنایت بزرگ علیه بشریت را مخفی کند. نابود کردن مزارهای شهیدان قتلعام به منظور از بین بردن آثار جرم و جنایت علیه بشریت یک سیاست شناخته شده حکومت است. قبل از این مزار شهیدان دهه ۶۰ و قتلعام ۱۳۶۷ در بسیاری از شهرهای دیگر از جمله اهواز و تبریز و مشهد را از بین برده است… ما خواستار محکومیت قاطع آن از سوی دبیرکل، شورای امنیت، کمیسیر عالی و شورای حقوق بشر ملل متحد هستیم.»<ref name=":6" /> </blockquote> | ||
== مادران خاوران == | == مادران خاوران == | ||
[[پرونده:خاو7.JPG|بندانگشتی|237x237پیکسل|مادران اعدامشدگان در خاوران]] | [[پرونده:خاو7.JPG|بندانگشتی|237x237پیکسل|مادران اعدامشدگان در خاوران]] | ||
خانوادههای اعدامشدگان، گورستان خاوران را گلزار مینامند. مادرانی که هر جمعه برای زنده نگه داشتن یاد فرزندان خود به گورستان خاوران رفته و هنوز هم میروند، به آنها لقب مادران خاوران دادهاند. لادن بازرگان که یکی از خانوادههای قتلعام شدگان است، در این باره میگوید: <blockquote>«مادران خاوران هیچگاه سکوت نکردند. خیلی وقتها که به خاوران میرفتند، مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار میگرفتند، اما به کارشان ادامه میدادند. آنها از وقتی بچههایشان زندان بودند، پیگیری میکردند. بارها به دادگستری رفتند و خیلی وقت ها مقابل خانهی منتظری تجمع میکردند. البته هیچگاه با خود ایشان حرف نزده بودند؛ یا دامادشان از منزل بیرون میآمد و یا پسر کوچکشان. مادران یک نامه دستهجمعی مینوشتند؛ و وضعیت خود را شرح میدادند. برخی هم نامههای شخصی مینوشتند و وضعیت بچههای خود را شرح میدادند. اگر آن روزها هم مثل امروز دسترسی به اینترنت و اطلاعرسانی آسان وجود داشت، صدایشان بهتر شنیده میشد چون آنها فریاد زدند اما صدایشان شنیده نشد.»<ref>[https://iranwire.com/fa/features/2751 تابستان ۶۷، داستان ناتمام مادران خاوران - سایت ایران وایر]</ref> </blockquote> | خانوادههای اعدامشدگان، گورستان خاوران را گلزار مینامند. مادرانی که هر جمعه برای زنده نگه داشتن یاد فرزندان خود به گورستان خاوران رفته و هنوز هم میروند، به آنها لقب مادران خاوران دادهاند. لادن بازرگان که یکی از خانوادههای قتلعام شدگان است، در این باره میگوید: <blockquote>«مادران خاوران هیچگاه سکوت نکردند. خیلی وقتها که به خاوران میرفتند، مورد فحاشی و ضرب و شتم قرار میگرفتند، اما به کارشان ادامه میدادند. آنها از وقتی بچههایشان زندان بودند، پیگیری میکردند. بارها به دادگستری رفتند و خیلی وقت ها مقابل خانهی منتظری تجمع میکردند. البته هیچگاه با خود ایشان حرف نزده بودند؛ یا دامادشان از منزل بیرون میآمد و یا پسر کوچکشان. مادران یک نامه دستهجمعی مینوشتند؛ و وضعیت خود را شرح میدادند. برخی هم نامههای شخصی مینوشتند و وضعیت بچههای خود را شرح میدادند. اگر آن روزها هم مثل امروز دسترسی به اینترنت و اطلاعرسانی آسان وجود داشت، صدایشان بهتر شنیده میشد چون آنها فریاد زدند اما صدایشان شنیده نشد.»<ref>[https://iranwire.com/fa/features/2751 تابستان ۶۷، داستان ناتمام مادران خاوران - سایت ایران وایر]</ref> </blockquote> | ||
== مسعود رجوی؛ خمیه زدن در خاوران == | |||
[[مسعود رجوی]] در سخنان خود بارها از خاوران گفته است. وی در سال ۱۳۸۸ خطاب به اعضای مجاهدین و مردم ایران گفت مجاهدین هیچ چیز برای آیندهی خود نمیخواهند و به دنبال مقام و منصب و هیچگونه امکاناتی در ایران آینده نیستند. او اعلام کرد ما تنها خواهان آزادی بیان در ایران هستیم و اگر حتی دفاترمان را نیز از ما بگیرند در خاوران خیمه میزنیم و آنجا میرویم. بخشی از سخنان وی در این خصوص چنین است:<blockquote>«اول روشن باشه از روز اول ما هیچی نمیخواهیم. ببین آقاجان هر کی میخواد بیاد تو ایران روی کار، خوب، ما ستادمون، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و اینکه شکنجه و اعدام نباشه. همین. دو تا چیز. هیچی نمیخوایم. هیچی از هیچکس. هر کی میخواد رئیس بشه هر کی میخواهد مرئوس بشه. هر کی میخواد انتخاب بشه. خون شهدامون و رنج زندههامون و تاریخچهای که پشت سر گذاشتیم، بسا بسا بسا فراتر از این حرفهاست. مگر به خمینی چی میگفتیم؟ باشه آقا جون ما ریاستجمهوری تو رو نخواستیم. مجلست رو هم نخواستیم. ببین آقا جون، میگم اعدام و شکنجه نکن. آخه حق داشته باشم حرفم رو بزنم. یا آقا میریم، بالاخره خونه یکی از شهدامون رو پیدا میکنیم. اگر نشد، اجاره میکنیم. اگر نشد، یادتون باشه قرار ما خاوران. محل شهدای قتلعام و اشرف و موسی. اونجا چادر میزنیم. هیچی نمیخوایم، هیچی. پس قرار ما خاوران است. ببین آقا جان حقوق خلقم. دیگه دعوایی ما نداریم. بگذارید جلو بیفته. اگر آزادی رو مراعات کنه که چه بهتر، اگر آزادی رو مراعات نکنه، وای بهحالش. از روزیکه اگه مشت و گلوله بیاره، بازم هاکذا. قرار است خسته بکنیم و خسته نشویم. ما مجاهدیم. ما که از قبل گفتیم کسی بیشتر مقاومت کنه از ما جلوی این رژیم زانو هم میزنیم. هژمونیاش را هم میپذیریم. با افتخار هم این کار رو میکنیم. هر کی از پس این آخوندها برمیاد، بسم الله. لاکن اول روشن باشه، من آزادی بیانم را میخوام و آزادی خلقم. چرا؟ چونکه مجاهد خلقم. مگر آمدم قدرت بگیرم. مگر آمدم حکومت بگیرم. مگر آمدم تو مسابقه فرصتطلبی شرکت کنم؟ مگر آمدم توی موج سواری شرکت کنم؟ اول روشن باشد که ما کی هستیم. روشن باشد که نسلمون و خطمون و سابقه مون و تاریخچه مون چیه. نمیخوام، نمیخوام، نمیخوام، که جلو بیفتیم. اینطوری یعنی جلو بیفتیم. با صدق و فدا آری. ما یه مشت آدمیم. یه کارهایی بلد بودیم کردیم، همه هم از ما جلوترند. باشه. لاکن موج سواره میوه چین، فرصتطلب نیستم. به بوسعید بالخیر گفتند که، مراجع زمانش، تو در مقابل ما پشهایی بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. پشه هم خودتی. ما آقا اشرفیان، پشه هم نیستیم. هیچی نیستیم. هیچی. بینام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمون رو زدیم دیگه، تف کردیم بهریاست جمهوری خمینی که لازمهاش ولایتفقیه باشه و سرکوب خلایق. و خوردیم چماق و گلوله و شلاق و یکصد و بیست هزار شهید و آواره شدیم. آواره هم هستیم. هیچی نیستیم. پشه هم نیستیم. اما به خودمون مطمئنیم. دیگه بالای سر مزار شهدامون که میتونیم بشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است، راه خودش رو باز خواهد کرد.»<ref>از نگاه مسعود رجوی- مجاهدین چه [[میخواهند]]</ref></blockquote> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |