۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
http://persianv.com/maharat/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%DB%8C.html | http://persianv.com/maharat/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%DB%8C.html | ||
او در سال ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ میلادی در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه به دنیا امده است. نخست و در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی که میخواستند از مرزهای روسیه تزاری بگذرند و با عثمانیان نبرد کنند پیوست. ولی روسها دستگیرش کردند و به اردوگاههای کار اجباری در سیبری تبعیدش کردند. او به گونهای شگفتانگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. نخست خود را به ژاپن رساند و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد و دوباره به ارمنستان رفت و به داشناکها پیوست. داشناکها گروهی از ارمنیان بودند که برای استقلال ارمنستان میجنگیدند. در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه داشناک برای تشکیل حزب در گیلان ماموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راه سازی مشغول به کار شد و سپس در رشت کوره آجرپزی راه انداخت و به آجرپزی مشغول شد. یپرم خان در رویداد باغ مدیریه رشت نقش فعال داشت. وی فرماندهی ستون سوم حمله و محاصره دارالحکومه رشت را در این رویداد بر عهده داشت. گروهی از قفقازیان و ارمنیان به عنوان کارگر به رشت آمده و در آنجا مشغول به کار شدند. این کارگرها بعدها فوج مجاهدین فدایی ارمنی را شکل دادند که به سرکردگی یپرم خان در سال ۱۳۲۷ قمری همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند.<ref>کارا کتاب - [http://www.karaketab.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1.html کتاب یپرم خان سردار]</ref> | {| class="wikitable" | ||
!تاریخ تولد | |||
|۱۲۴۴ه.ش. | |||
|- | |||
!تاریخ درگذشت | |||
|۱۲۹۱ه.ش. | |||
|- | |||
! rowspan=" 1 " |قومیت | |||
|ارمنی | |||
|- | |||
! rowspan=" 1 " |پیرو | |||
|دین مسیحیت | |||
|- | |||
! rowspan=" 1 " |مدفن | |||
|کلیسای مریم مقدس تهران | |||
|} | |||
او در سال ۱۲۴۴ یا ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ میلادی در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان امروزی) به دنیا امده است. نخست و در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی که میخواستند از مرزهای روسیه تزاری بگذرند و با عثمانیان نبرد کنند پیوست. ولی روسها دستگیرش کردند و به اردوگاههای کار اجباری در سیبری تبعیدش کردند. او به گونهای شگفتانگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. نخست خود را به ژاپن رساند و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد و دوباره به ارمنستان رفت و به داشناکها پیوست. داشناکها گروهی از ارمنیان بودند که برای استقلال ارمنستان میجنگیدند. در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه داشناک برای تشکیل حزب در گیلان ماموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راه سازی مشغول به کار شد و سپس در رشت کوره آجرپزی راه انداخت و به آجرپزی مشغول شد. یپرم خان در رویداد باغ مدیریه رشت نقش فعال داشت. وی فرماندهی ستون سوم حمله و محاصره دارالحکومه رشت را در این رویداد بر عهده داشت. گروهی از قفقازیان و ارمنیان به عنوان کارگر به رشت آمده و در آنجا مشغول به کار شدند. این کارگرها بعدها فوج مجاهدین فدایی ارمنی را شکل دادند که به سرکردگی یپرم خان در سال ۱۳۲۷ قمری همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند.<ref>کارا کتاب - [http://www.karaketab.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1.html کتاب یپرم خان سردار]</ref><ref>بانک اطلاعات رجال - [http://www.rijaldb.com/fa/9677/%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85+%D8%AE%D8%A7%D9%86+%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%DB%8C یپرم خان ارمنی]</ref> | |||
روز ۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱ یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرمخان ارمنی از انقلابیون و رهبران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود، کشته شد. | روز ۲۹ اردیبهشت ۱۲۹۱ یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرمخان ارمنی از انقلابیون و رهبران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود، کشته شد. | ||
خط ۳۶: | خط ۵۲: | ||
از گیلان و رشت و تبریز گرفته تا همدان و اسدآباد و تهران همه جا سخن از دلاوری های یپرم و مجاهدان و رزمندگان ارمنی و مسلمان بود. رزمندگانی که از سر عشق و سرگشتگی از این همه تهور و شهامت او را پدر می نامیدند. حتی مسلمانان نیز او را به لفظ ارمنی هایریک (پدر) می خواندند. دلاوری های یپرم به جایی رسیده بود که پس از شهادت مظلومانه اش در همدان ملت یک صدا فریاد می زدند که نهضت بی پدر شد !<ref name=":1" /> | از گیلان و رشت و تبریز گرفته تا همدان و اسدآباد و تهران همه جا سخن از دلاوری های یپرم و مجاهدان و رزمندگان ارمنی و مسلمان بود. رزمندگانی که از سر عشق و سرگشتگی از این همه تهور و شهامت او را پدر می نامیدند. حتی مسلمانان نیز او را به لفظ ارمنی هایریک (پدر) می خواندند. دلاوری های یپرم به جایی رسیده بود که پس از شهادت مظلومانه اش در همدان ملت یک صدا فریاد می زدند که نهضت بی پدر شد !<ref name=":1" /> | ||
ستارخان ضمن تمجید از دلاوریهای او دربارهٔ مجاهدتهای او و رزمندگانش که آنان را (دغا) مینامیدند، گفتهاست: اگر من ۲۰۰ نفر از این دغاهای داشناکسوتیون میداشتم توپها را برداشته تا «پطر» (پتر کبیر) یکسره میرفتم. | |||
دربارهٔ دست داشتن در واقعه پارک اتابک و خلع سلاح نیروهای ستارخان کسروی مینویسد: روز پنجشنبه دوازدهم تیر ماه چون ستارخان از مجلس بازگشت چنانکه در آنجا زبان داده بود به کسان خود دستور داد که تفنگ و فشنگ خود را گردآورده برای سپردن به دولت آماده باشند و چنین گفت:(کاری نکنید که کاسه بر سر ما شکند) کسانی از پیرامون ناخرسندی نموده میگفتند:(با این دشمنی که میان شما با یفرم خان و دیگران است پس از گرفتن ابزار جنگ با شما و سالار رفتار دیگر پیش خواهند گرفت) ستارخان گفت:(این دولت را ما خودمان برانگیختهایم و شایسته نیست که با او نافرمانی کنیم)<ref>خوش آمدید - [http://m-amirin2002.niloblog.com/p/9/ شخصیت ها و روشنفکران دوره دوم مشروطه - یپرم خان ارمنی]</ref> | |||
به نام اعانه به زور بیش از صد و پنجاه هزار تومان از مردم رشت پول گرفت او قوای خود را تقویت کرد و عازم تهران شد. | |||
در قریه «نگی» قزوین به قوای دولتی حمله کرد و بنا به اعتراف خودش، عدهای زن و کودک و دهقان بیگناه را به طور عمدی به قتل رساند! بعد از تصرف قزوین به دستور او شیخالاسلام قزوینی و قاسم آقا میرپنج (سرتیپ) و عدهای از سرشناسان قزوین را به طرز فجیع و وحشیانهای به قتل رسانیدند و عمارت ارک و چهلستون این شهر را به آتش کشیدند و از مردم به زور مقدار زیادی اعانه دریافت و غارت و بین افراد خود تقسیم کردند. | |||
از قزوین عازم زنجان شدند. در آنجا آیتالله العظمی آخوند ملاقربانعلی زنجانی مجتهد عالیقدر را که طرفداران زیادی داشت دستگیر کردند، ولی از تهران دستور اکید آمد که این مجتهد نود و پنج ساله و محبوب عامه را نباید کشت و یپرم علیرغم میل خود، دستور تبعید او را به تهران و از آن جا به عراق صادر کرد، ولی عدهای از اطرافیان این مجتهد را تیرباران کرد. | |||
از آنجا به «سرآب» و «اهر» و «قرچهداغ» حمله کردند. بعد از تصرف آنها خانه و اثاث سران و سرشناسان آن سامان با بیرحمی به غارت کرد. | |||
در تهران او را به سمت ریاست پلیس منصوب کردند، اما او بارها قانون را زیر پا گذاشت و خودسرانه اقداماتی برخلاف قانون اساسی و دستورات دولت و مقررات میکرد. او اداره تحقیقات و چند اداره دیگر را خودسرانه بست و کارمندان آن سازمانها را با لگد و پسگردنی بیرون کرد. این مشروطهطلب آزادی خواه! در جمادیالثانی 1329 عدهای پلیس فرستاد و عدلیه (دادگستری) را به زور بست، وقتی قضات فرمان دولت را مطالبه کردند، یپرم دستور داد آنها را در برابر این گستاخی توقیف کنند! | |||
در روزنامه «بهلول» و «چنته» یپرم را در مورد اخراج کارمندان پلیس و توقیف قضات سخت نکوهیدند، ولی پس از اینکه این دو روزنامه به دست یپرم رسید و از انتقاد آنها آگاه شد، چند نفر پلیس و مجاهد فرستاد تا روزنامهها را توقیف و دفتر آنها را غارت و میرزا محمود مدیر روزنامه چنته را بازداشت کردند. | |||
در پی این حادثه، مجاهدین ارمنی آشفته شدند و شیونکنان خود را به کنار دیوارهای قلعه رساندند و با وجود شدت آتش و رگبار گلولهها با کمک یارمحمدخان کرمانشاهی قلعه را تصرف کردند و تمام اهالی بازمانده در قلعه را از زن و بچه و پیر و جوان به استثنای 14 نفر مرد مسلح که برای محاکمه و یافتن قاتل یپرم زنده گذاشتند و دستگیر کردند، قتلعام کردند و در همانجا از اسیران شروع به تحقیقات کردند. | |||
در میان آنان جوانی بود بالابلند، چهارشانه، خوشقیافه و رشید که ارباب قلعه محسوب میشد. نام او عبدالباقی خان بود و بیش از 24 سال نداشت، چهره مردانه و اندام برازنده او توجه حاضران را جلب کرد، پس از تحقیقات بسیار معلوم شد که قاتل یپرم شخص عبدالباقی خان است. | |||
[[پرونده:عبدالباقی خان قاتل یپرم خان.jpg|بندانگشتی|عبدالباقی خان قاتل یپرم خان]] | |||
او با رشادت تمام به فرمانفرما گفت: «من یپرم را کشتهام، ولی قاتل نیستم! اگر کسی خانه شما را هدف توپ و خمپاره قرار بدهد و افراد بیگناه شما را به خاک و خون بکشد و شما در مقام دفاع برآیید، قاتلید؟» فرمانفرما تامل کرد و به رشادت این جوان پاکنهاد میاندیشید، عبدالباقی خان به کلام خود ادامه داد و گفت:«مرا بفرستید تهران، اگر خواستند مرا آنجا مجازات کنند». | |||
فرمانفرما به این پیشنهاد موافقت کرد و دستور داد تا مقدمات اعزامش را به تهران فراهم کنند، اما وقتی که از پیش فرمانفرما برمی گشت «ابرام ارمنی» یکی از یاران یپرم او را از پشت سر هدف گلوله قرار داد و کشت. | |||
یپرم همیشه به یاران خود میگفت: «باید ایران را از وجود کسانی مثل سپهدار و صمصامالسلطنه و نظیر این گروه از رجال پاک کرد!!» شاید هم تصور میکرد بتواند با توسعه تروریسم در ایران به زمامداری مطلق برسد! بیشک اگر او به دست عبدالباقی خان کشته نمیشد، در این کشور منشاء فتنههای بسیار میشد و نقشههای خطرناکی را به زیان استقلال و ملیت ایرانی اجرا میکرد. | |||
گویی در «چاردولی» به این نکته پی برده بودند که از عبدالباقی خان به عنوان یک قهرمان ملی یاد میکردند و برای جوانی و برازندگی و دلیری او ترانههای محلی ساختند که هنوز ورد زبانهاست. | |||
آنان تا هم اینک نیز دلاوریهای این جوان اصیل ایرانی را میستایند و بر زندگی کوتاه او اشک میریزند.<ref>راز - [http://raz24.blog.ir/1394/03/06/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87-%DB%8C%D9%BE%D8%B1%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF تروریست مشروطهخواه (یپرم خان ارمنی) چگونه کشته شد؟]</ref> | |||
== سرانجام == | == سرانجام == |
ویرایش