امه سه‌زر

از ایران پدیا
(تغییرمسیر از امه سزر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
امه سزر
امه سزر2.JPG
نام اصلی امه فرنان داوید سزر
زمینهٔ کاری شاعر، سیاستمدار
زادروز ۲۶ ژوئن ۱۹۱۳
جزیره مارتینیک
مرگ سال ۲۰۰۸
جزیره مارتینیک
ملیت فرانسوی
محل زندگی جزیره مارتینیک
جایگاه خاکسپاری جزیره مارتینیک
بنیانگذار جنبش نگریتود (سیاه‌وارگی)، نشریه دانشجوی سیاه، نشریه تروپیک
پیشه شهردار فورت‌ دوفرانس، نماینده مجلس ملی فرانسه
نوشتارها شعر و آگاهی، سخنی در مورد استعمار، نامه‌ای به موریس تورز و...
نمایشنامه‌ها فصلی در کنگو، کریستف‌ شاه و...
دیوان سروده‌ها دفتر بازگشت به زادبوم، سلاح جادویی، آسمان شکافته شده
دلیل سرشناسی مبارزه علیه نجات‌پرستی

امه سزر ، با نام کامل امه فرنان داوید سزر (زاده‌ی ۲۶ ژوئن ۱۹۱۳ – جزیره مارتینیک)، شاعر، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و سیاست‌مدار سیاه‌پوست فرانسوی‌زبان است. مادرش خیاط  و پدرش کارمند اداره مالیات بود. امه سزر پس از تحصیلات ابتدایی در مارتینیک، برای تحصیلات دانشگاهی به‌فرانسه رفت؛ و هم‌زمان با آن در سال ۱۹۳۵، اولین اثر شعری خود را با نام، بازگشت به زادبوم، تدوین کرد. وی در سن ۱۹ سالگی نشریه‌ای به‌نام دانشجوی سیاه، منتشر کرد که راه نویسندگان سیاه‌پوست را به نویسندگی و نقد و نظر گشود. امه سزر پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، به‌تدریس دانشگاهی پرداخت. او با نوشتن ۱۴ کتاب شعر و نمایشنامه و مجموعه مقالات و انتشار آن‌ها، توانست به ده‌ها سمینار و همایش بین‌المللی راه یابد و سخن‌رانی کند. دکتر منوچهر هزارخانی از جمله مترجمان کتاب‌های او به زبان فارسی است. امه سزر ۵۰ سال شهردار فورت‌ دوفرانس بود؛ و هم‌چنین به عنوان نماینده مجلس ملی فرانسه برای مارتینیک انتخاب شد. امه سزر بنیاد دانشجویان سیاه‌پوست را در پاریس بنا نهاد. وی در سال ۲۰۰۸، در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فرو بست.

زندگی امه سزر

امه سزر در ۲۶ ژوئن، سال ١٩١٣ در جزیره مارتینیک در مجمع الجزایر آنتیل از مستعمرات فرانسه متولد شد. وی پس از تحصیلات ابتدایی در مارتینیک، برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت و هم‌زمان با آن درسال ١٩٣۵ نگارش اولین اثر شعری خود " بازگشت به زادبوم" را تدوین کرد.[۱]

امه سزر در ۱۵ سالگی وقتی حوصله‌اش از کلاس سر می‌رفت با اقتباس از تراژدی‌های یونانی، نمایش‌نامه می‌نوشت. در آن سن و سال برای او فرهنگ یونانی و لاتین پادزهر دنیای استعماری و تنگ‌ و تار مارتینیک بود.[۲]

وی در ۱۹سالگی نشریه‌ای به‌نام دانشجوی سیاه، منتشر کرد که راه نویسندگان سیاه‌پوست را به‌نویسندگی و نقد و نظر گشود. وی پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، به‌تدریس دانشگاهی پرداخت. در سال ۱۹۳۹ با دانشجویی سنگالی به‌نام  لئوپولد سدارسنگور آشنا شد که تحولی را در زندگی‌اش برانگیخت. سنگور کتاب دفتر بازگشت به‌زادبوم امه سزر را چاپ و منتشر کرد. امه سزر با نوشتن ۱۴کتاب شعر و نمایشنامه و مجموعه مقالات و انتشار آن‌ها، توانست به ده‌ها سمینار و همایش بین‌المللی راه یابد و سخن‌رانی کند. در سال ۱۹۴۰ با آندره برتون از بنیان‌گذاران مکتب سوررئالیسم آشنا شد که باعث دگرگونی در نویسندگی وی شد. در سال ۱۹۴۷ کتاب دفتر بازگشت به زادبوم، با مقدمه‌ای از آندره برتون منتشر شد. برتون نوشته بود:

«این شعر چیزی کم‌تر از بزرگترین بنای تغزلی در زمان ما نیست.»

امه سزر هم‌زمان با جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۱ با کمک دوستانش مجله ادبی تروبیک را منتشر کرد که به جریان روشن‌فکری و فرهنگی زادگاهش مارتینیک، یاری رساند تا ازخود بی‌گانگی را به چالش بکشد. او خود را سخن‌گوی مارتینیک معرفی کرد و مغلوب سانسور مطبوعات نشد. امه سزر در سال ۱۹۴۵ با حمایت حزب کمونیست فرانسه (پی‌سی‌اف) به‌عنوان شهردار فورت‌ دوفرانس، و نیز نماینده مجلس ملی فرانسه برای مارتینیک انتخاب شد. امه سزر یکی از نویسندگان قانون ۱۹۴۶ برای تقسیم‌بندی مستعمرات گذشته بود.[۳]

جوانی امه سزر

دوران دانشجویی

امه سزر پس از پايان دوره‌های ابتدايی و ثانوی و اخذ بكلوريا با استفاده از بورس تحصيلی در سال ۱۹۳۲، به پاریس رفت و در مدرسه‌ی معتبر لوی‌لوگران مشغول تحصیل شد. در همین مدرسه، آشنایی با دانشجویان آفریقایی و به‌ویژه دانشجویی از سنگال به نام لئوپولد سدار سنگور، زندگی فكری او را كاملاً دگرگون ساخت. سنگور نخستین رئیس جمهور سنگال پس از پایان استعمار بود.[۴]

امه سزر خود در گفت‌وگویی در سال ۱۹۶۹، در باره‌ی تأثیرگذاری سنگور می‌گوید:

سدار سنگور

«... وقتی من به پاريس رسيدم، حوالی سال‌های ۱۹۳۲ بود که برای ثبت نام به دانشگاه سوربون رفتم و با اولين دانشجوی سياه‌پوستی كه برخوردم از سنگال بود. عثمان سامبی كه [پسانتر‌ها] در واشنگتن سفير سنگال شد... فردای آن روز در مدرسه‌ی لوی‌لوگران‌، جایی كه در آن برای تحصيلات عالی ادبی، مصروف دوره‌ی دروس آمدگی بودم، با سنگور آشنا شدم. به گونه‌ی ديگر بايد گفت، اين چيزی عجيبی است، همزمان با مواصلتم در پاريس دو آفريقايی به دادم رسيدند كه از ميان آن دو، يك تن‌شان كه همان سنگور باشد، دوست بی‌همتای من شد؛ می‌توان گفت كه در جريان پنج شش سال ما هم‌ديگر را ترك نكرديم  و او بر من تأثير بزرگ به‌جا گذاشت. او به من كمك نمود كه جنبه‌های منفی‌ام را برسی كنم و [از خود] بزدايم، [يعنی] بيزاری‌ام را از جامعه‌ی مارتينك كه برايم كاملاً استعمارزده و مسخ‌شده می‌نمود.»

با سنگور است كه امه سزر در پاسخ به‌توهين به انسان سياه‌پوست و تحقير ارزش‌های فرهنگ آفريقايی مفهوم نیگرتیود يا سياه‌وارگی را بنيان می‌گذارد.[۴]

شعر در اندیشه‌ی امه سزر

امه سزر4.JPG

وقتی سخن از شعر و شاعر است، امه سزر می‌گويد: " آفريدن يك شعر و بناكردن يك شهر كم‌وبيش يك‌سان است. آن‌چه به من تحرك می‌بخشد، همانا اراده‌ی آفريدن، اراده‌ی خلق‌كردن و آبادكردن است، در حال و در آينده... در يك كلام شاعر بودن يعنی در عمق اشياء و خويشتن سير كردن است... با بازخوانی شعر‌هايم است كه من خودم را بازمی‌شناسم، وهم‌ها و پندارهايم را بازمی‌يابم..."

شعر امه سزر تقبيح جنايت و مذمت جنايتكاران است. "هرگز، هرگز نبايد جهان را به قاتلان سحر تسليم كرد" شعر امه سزر آن‌طوری‌كه خودش تعريف می‌كند شعر نفی است؛ نفی آن‌چه از آنِ انسان نيست. او با زارنالیدن‌های شاعرانه كاملاْ بيگانه است؛ در او هر چه شاعرانه است زبان اعتراض است و تقديس عدالت. امه سزر در حالی‌كه شعر متعهد را با سلاح معجزه‌آسا برابر می‌داند، رستگاری انسان در بند و انسانيت را در فرهنگ می‌جويد. برای امه سزر در فرهنگ او شعر جنگ‌افزاری است در برابر خشونت، نا‌آگاهی، بی‌عدالتی، جهل و بازيابی وقار انسان، چنان‌که خود می‌گوید:

«برای من شعر نه‌تنها بسيار پُراهميت بلکه حياتی است. من به گونه‌ای چه درست و یا نادرست، معتقدم كه برای ما فرهنگ –ما به آن به اندازه‌ی كافی باور نداشتيم – به مثابه‌ی جنگ‌افزاری است... من به فرهنگ بيش از حد اهميت قايل هستم، البته نه به آن فرهنگ ناقص و سنتی‌ای كه (امروز) گواهي‌نامه‌های آن توسط دانشگاه‌های اروپايی تصديق می‌شوند. فرهنگ برای من كاملاْ چيزی ديگری است... من فرهنگ را اين‌طور تعريف می‌كنم: فرهنگ مجموعه‌ای از آن چيزی است كه انسان‌ها با تصور آن طرح جهان را ريخته اند تا خودشان را با آن جهان سازگار ساخته و آن را سزاورار و شايسته‌ی انسان بسازند. فرهنگ يعنی: تماميت آن‌چه انسان با ابداع آن جهان را قابل زيستن و رويارويی با مرگ را ممكن ساخته است. ما بايد حقيقت وجود مان را در يابيم... برای من بسيار طبیعی بود كه به‌شعر پناه ببرم... شعر آن‌طوری كه من می‌آفريدم و هنوزهم می‌آفرينم، تعمقی است در ژرفای حقيقت وجود. زيرا اگر وجود سطحی ما اروپايی و به‌صورت بسيار دقيق فرانسوی است، به ملاحظه‌ی من خقيقت ما عميقا‌ً آفريقایی است...»

شعر امه سزر با مكتب ادبی سورریالیسم هم‌سويی دارد. امه سزر خود درين باره می‌گويد:

‌«چرا من شاعر سورریالیست بودم؟ من شاعر  سورریالیست بودم، بدون آن‌كه خود بخواهم، من اين را عمداْ نكرده‌ام؛ و نه هم به خاطر عضو بودن به يك مكتب [ادبی] بوده است كه به سورریالیسم پيوسته باشم.  هنگامی‌كه آندری بروتون با من ديدار كرد، پی بردم كه از سورریالیسم متأثر هستم بدون آن‌كه خود آن را بدانم.»

به‌همین خاطر گروهی از منتقدان ادبی امه سزر را در ردیف مکتب سورریالیستی قرار می‌دهند؛ ولی امه سزر خودش را فارغ از بند هرگونه گروه‌بندی می‌داند؛ و به آزادی عمل، استقلال فکری و به‌طور ویژه به سیاه‌وارگی تأکید و خاطرنشان می‌کند:

«من هرگز بر آن نبوده ام که خودم را متعلق به نهضت سورریالیست‌ها بدانم، زيرا آن چه من بيش از هر چيزی ديگری به آن پایبند هستم، استقلال فکری من است... من دوست ندارم دستور‌العمل بگيرم... من نمی پذيرم فرمان بردار کسی باشم.»[۴]

آغاز فعالیت‌های سیاسی

سخنرانی امه سزر

‌حضور امه سزر در صحنه‌ی سياسی تصادفی بود. در سال‌های جنگ جهانی دوم، امه سزر مجله‌ی ادبی تروپيك را بنيان می‌گذارد. اين مجله برای نخستين بار سنت‌های فرهنگی استعماری را قطع می‌کند؛ و برای احيايی هويت فرهنگ سياه مارتينيك فضای ادبی و سياسی اين جزيره را دگرگون می‌سازد؛ و شخصيت بزرگ امه سزر را در ميان مردم مارتينيك محبوب و محبوب‌تر می‌کند. در سال ۱۹۴۵، پس از پايان جنگ جهانی دوم، حزب كمونيست فرانسه شاخه‌ی مارتينيك از امه سزر دعوت می‌كند كه در انتخابات شهری، نامزد اين حزب باشد. امه سزر پس از مدتی به اين دعوت پاسخ مثبت می‌دهد و با حفظ سمت شهردار فور دو فرانس، برنده‌ی انتخابات می‌شود. شهرت و محبوبيت فراوان او در ميان مردم مارتينيك باعث می‌شود كه او در انتخابات بعدی به‌عنوان نماينده‌ی مردم مارتينيك، وارد شورای ملی فرانسه گردد. اين آغاز فعاليت‌های سياسی امه سزر است. شورای ملی فرانسه به جایگاه مبارزات سياسی امه سزر تبديل می‌شود. يكی از خواسته‌های او برابری سياسی و اجتماعی مردم مارتينيك و سه جزيره‌ی ديگر از مستعمرات فرانسوی با شهروندان فرانسه است. به‌همت و مبارزه‌ی امه سزر است كه جزيره مارتنيك به شمول سه جزيره ديگر در ۱۹ مارس ۱۹۴۶، به مثابه‌ی ولايت‌های جداگانه شناخته شده است؛ و ساکنینشان از تمام حقوق مدنی، سياسی، بيمه ‌و سابر خدمات اجتماعی برخوردار می‌شوند.

فعاليت‌های سياسی امه سزر هرگز باعث آن نمی‌شد كه از خلاقيت‌های هنری او بكاهد. امه سزر در حالی‌كه اين يكی را مكمل‌ آن ديگری می‌خواند، می‌گويد "شعر من زاده‌ای عمل من است." به همین خاطر است كه منتقدين ادب فرانسه او را ويكتور هوگوی قرن بيستم خوانده‌اند. چرا که هردو هم ظريفانه به شعر و ادب دست به‌ابتكار زدند و هم در میدان سياست با هوشياری تمام متعهدانه گام برداشتند؛ و هيچ‌گاه حقيقت را فدای مصلحت نكردند.[۴]

جنبش نگریتود (سیاه‌وارگی)

امه سزر در خصوص پيدايش مفهوم سياه‌وارگی می‌گوید:

امه سزر، صدای آفریقای سیاه

«آخر ما (سياه‌پوستان) نبوديم كه آن (واژه) را آفريده باشيم. روزی خيابانی را در پاريس در نزديكی‌های پلاس ديتالی عبور می‌كردم. مردی كه با موتر می‌گذشت فرانسوی بود، (داد زد) : "آهای، جوجه نيگر". بلافاصله من به او گفتم:  لعنت بر تو و بر پدرت! اين‌هم  پاسخ جوجه نيگر. فردای آن روز من به سنگور پيشنهاد كردم  كه همه با هم با داما روز نامه‌ی دانشجويان سياه را انتشار دهيم. سنگور در جواب گفت که من اين (واژۀ سياه) را حذف می‌كنم، ما بايد آن (روزنامه) را دانشجويان نيگر نام‌گذاری كنيم. ملتفت شدی؟ آخر اين (واژه‌ی نيگر)  به مثابه‌ی يك دشنام  به سوی ما پرتاب شده است. خوب نگاه كنيد، من اين بار (توهين) را از زمين بر می‌دارم و در برابر آن ايستادگی می‌كنم. این بود حكایت پبدايش نيگرتيود (سياه‌وارگی ) در پاسخ به يك عمل تحريك‌آميز.»

برخورد توهين‌آميز يك سفيد‌پوست راسيست، بهانه‌ای شد تا سنگور، امه سزر و داما، از هويت مجهول و تحقيرآميزی كه جامعه‌ی استعمارگر اروپايی به‌نام نيگر به انسان سياه تحميل كرده است، پديده‌ی مثبتی بسازد. اين پديده‌ی تاريخی همان مفهوم نيگرتیود (سياه‌وارگی ) است كه با گذشت زمان به‌جريان شکوفای ادبی، فرهنگی و سياسی تبدیل می‌شود؛ و به انسان سياه اجازه می‌دهد كه نه‌تنها سياه بودنش را به‌عنوان هويتش بپذيرد‌ بلكه با كمال متانت و با سربلندی بگويد، من نيگر هستم، نيگر پابرجا خواهم ماند.[۴]

امه سزر، با همراهی شاعر سياه‌پوست آفزيقايی، لئوپولد سدار سنگور، که به‌عنوان نخستين رئيس جمهوری سنگال انتخاب شد، هم‌واره از مفهموم  نگريتود يا سياهوارگی دفاع می کرد و از واژه‌ی سياه، تعبير پرغروری آقريد. او درتمام عمر از وجدان سياه پشتيبانی کرد.[۵]

امه سزر از پديده‌ی سياه‌وارگی جنبش مقاومت ضد راسيسم  را پديد آورد. او با صراحت لهجه كه يكی از ويژگی‌های شخصيت او بود می‌گويد كه من تنها به انسان ايمان دارم. من راسيست نيستم. من به انسان اروپايی ارج می‌گذارم. تاريخش را می‌شناسم. من ملت فرانسه را گرامی می‌دارم. من به تمام انسان‌ها احترام می‌گذارم در هر جايی كه باشند و اما من چنین می‌پندارم كه بايد به آن‌ها فهمانيد كه انسان نيگر هم موجوديت دارد كه به او هم  بايد احترام گذاشته شود.[۴]

امه سزر هم مثل  سدارسنگور، بيشتر بر جنبه‌ی فرهنگی جنبش سياه‌وارگی به‌عنوان تماميت ازرش‌های تمدن آفريقايی تأكيد دارد. قدرت‌های استعمارگر در سدد مسخ و نابودی فرهنگ بومی بودند. اصطلاح بومی كه خود از فرآورده‌های استعماری است و از آن بوی تبعيض، تحقير و دوگانگی به مشام می‌رسد، فرهنگ انسان استعمارشده‌ی بومی را با تمام اصالت آن از ارزش‌هايش تهی می‌سازد. جنبش سياه‌وارگی با تمام جنبه‌های فرهنگی و سياسی آن، آن‌طوری كه امه سزر و سنگور از آن تعريف می‌كنند، قبل از هرچیز صدای اعتراضی است برای نفی هرگونه بی عدالتی‌ها و برقراری اصل برابری انسان سياه با هر انسان ديگر، هم‌چنان که امه سزر گفته است:

«سياه‌وارگی شناخت بی‌پيرايه‌ای حقيقت سياه بودن ما است، پذيرش سرنوشت ما به مثابه‌ای انسان سياه و قبول تاريخ و فرهنگ ما. جنبش سياه‌وارگی گذرگاه ادبی، فرهنگی و تاريخی‌ای است كه سياهان خارج از آفريقا را با آفريقا پيوند می‌دهد.»

اين جنبش سياهان را به همبستگی دعوت نموده، بر هويت تمام سياهان كه ريشه در فرهنگ آفريقا دارد، تأكيد می‌كند. آفريقایی كه برای امه سزر از جايگاه بلندی برخوردار است. مقام آفریقا با فرهنگ آن برای امه سزر در اين جمله خلاصه می‌شود که وقتی می‌گويد "من به آفريقای اصيل ايمان دارم." امه سزراعتقاد دارد كه يونان باستان و همين‌طور روميان در زمينه‌های فرهنگی از فرهنگ افريقايی متأثر گرديده‌اند و خود در این باره می‌گوید:

«برای من سياه‌وارگی فرهنگ است و شعر. چرا؟ من آن‌چه را در مدرسه و سوربون آموخته‌ام، بی‌حد می‌پسندم و به آن‌ها بی‌اندازه باورمندم. من از هوداران بسيار خوب لاتينی‌ها وبه ويزه يونانی‌ها هستم و اما به خوبی می‌دانم كه درين ميان مصری‌ها هم وجود دارند و واضح است كه يونانی‌ها و روميان بسيار به مصر و ايتيوپی مديون‌ هستند. يعنی به آفريقا.»[۴]

ويژگی‌های شخصيت استوار امه سزر را اين سه صفت برجسته می‌سازند: نيگر، فراجهانی‌ و عصيان‌گر. امه سزر به‌واژه‌ی نيگر كه در اصل برای حقير شمردن سياه‌پوستان به‌كار برده می‌شد، فضيلت بخشید تا ازخودبی‌گانگی را به چالش بگیرد. سزر برهر چيزی ديگری واژه‌ی نيگر را ترجیح می‌داد تا ديگر نيگر بودن ننگ نباشد. او با كمال سربلندی می‌گويد: "من نيگر هستم، نيگر پابرجا خواهم ماند." و سرانجام اوست كه از كليت ارزش‌ها و غنای فرهنگ آفريقای سياه، يك‌جا با سنگور پديده‌ی سياه‌وارگی را كه سند هويت انسان سياه است، به‌رخ استعمار، راسيسم و فاشيسم  می‌كشد.

من بی‌هيچ درنگی پذيرا می‌شوم،

  و با کمال اخلاص می‌پذيرم

آری نژادم را می‌پذيرم

كه  با هيچ غسلی تطهير نخواهد شد،

هرچند آن را با گل زوفا و نيلوفر آميخته باشند

من می‌پذيرم

نژادم راكه پوستش با لكه‌های سياه سائيده شده است

آری نژادم را، انگور پرآب برای گام‌های مست

و شهبانويم را،

شهبانوی تحقيرشده و جذام‌زده‌ام را

شهبانوی تازيانه‌‌خورده و غده‌های گلوی سل زده‌اش را

و زخم‌های جلد و لكه‌های پوست شهبانويم را

آه شهبانوانی كه در روزگاران نه چندان دور

در باغ‌های بهاری و دوردست

در پرتو نور شمع‌های بلوط دوست می‌داشتم

آری من می‌پذيرم

آن نيگر محنت‌كشيده را می‌پذيرم

كه میگويد: "مغفرت می‌خواهم ارباب من"

و بيست‌ونه ضربه‌ی مشروع تازيانه را

و سياه‌چالی را كه چهار فوت ارتفاع دارد

و آن يوغ آهنين پر شاخه را

و مفصل زانویم را كه در بدل بی‌باكی‌ام

-كه فرار به سوی آزادی باشد- بريده شده است

و گل ياسمن را كه از آهن سرخ در چربی‌ای شانه‌ام جوانه می‌زند.[۴]

فراجهانی جوهر شخصيت امه سزر است. او از فضای ناسيوناليستی حاكم در سال‌های ۱۹۳۰، در مارتينك روی‌ می‌گرداند. امه سزر ناسيوناليسم را پاسخ مناسبی برای رهايی انسان سياه از قيد تبعيض و تحقير نمی‌داند. برای او انسان سياه عضو جداناشدنی‌ جامعه‌ی انسانی است و مبارزه برای بازيابی هويت انسان سياه و احترام به آن مسئوليت هر انسان. اين انسان می‌تواند سفيدپوست باشد و يا از رنگ و مذهب ديگری.

امه سزر دردكشيده بود و انسان دردكشيده تبعاً شورش‌گر است. شخصيت خود‌آگاه امه سزر رنج‌ها و مصايب نژادی را حمل می‌كند كه استعمار و دلالان سود و سرمايه، آن را در بازار برده‌فروشان با جنس و كالا در در اقصی‌نقاط جهان معامله كرده اند و برای خُرد وريز ساختن شخصيت و شكاندن هويت او، نيگر، غلام و برده مخاطبش قرارداده‌اند. در برابر اين بی‌دادگری و نفی آن است كه روح عصيان‌گر امه سزر می‌خورشد؛ و اين خروش و اعتراض همراه با فرياد عدالت‌خواهی او تا آخرين لحظات زندگیش آرام نمی‌گيرد. امه سزر شاعر انسان‌دوست و صدای رسای تحقيرشدگان روی زمين است.[۴]

امه سزر می گفت : من سیاه‌ام و سیاه می‌مانم اما هرگز در دام نژادپرستی نمی‌افتم. هیچ یک از ما درحاشیه‌ی فرهنگ جهانی نیست. فرهنگ جهان‌شمول وجود دارد، همین‌جاست و می تواند همه‌ی ما را بهره‌مند و سیراب کند. می‌تواند ما را گمراه هم بکند. این ما هستیم که باید کار خود را درست انجام دهیم.[۲]

ژان پل سارتر نوشته است:

«سیاه واره‌گی، نفی انکار انسان سیاه نیست. جنبش سیاه‌وارگی گذرگاه ادبی، فرهنگی و تاریخی‌ای است که با همت امه سزر و سدار سنگور برپا شد تا سیاهان خارج از آفریقا را با آفریقا پیوند ‌دهد...»

ریشه‌دار بودن فرهنگ بومی‌زدایی در تاریخ بشر را ژان پل سارتر در مقدمه کتاب دوزخیان روی زمین این‌گونه شرح می‌دهد:

در گذشته‌های نه‌چندان دور، جمعیت زمین به دو میلیارد می‌رسید؛ یعنی ۵۰۰میلیون انسان و ۱میلیارد و۵۰۰میلیون بومی. اولی‌ها به کلمه دسترسی داشتند و دیگران از آن تقلید می‌کردند... کار سترگ امه سزر که بعدها مورد ستایش ناباوران قرار گرفت، همین بود که فرهنگ بومی سیاه‌وارگان را در فرهنگ عمومی بشری جای دهد. موفقیت او از آبش‌خور امیدی خستگی‌ناپذیر و از یقینی سرشار از تحقق هدف سیراب می‌شد، هم‌چنان که گفت: امیدوار بودن در من ریشه دارد و در بنیاد من است. من تمام بدبختی‌های پیش آمده را می‌شناسم. من آن‌ها را انکار نمی‌کنم. من بی‌نهایت روشن‌نگرم؛ اما ناامید شدن را نمی‌پذیرم؛ زیرا ناامید شدن، نپذیرفتن زندگی است.[۳]

بازگشت به زادبوم

کشف ستارگان نیمروز:

آذرخش بی‌آن‌که در اغوای دربان‌های زندان تمکین کند

از پیراهنش

یک دسته‌ پرنده‌های زرین‌پر متلاشی شدند

و به گوش‌هایش

شکوفه‌های جزایر مرجانی جوانه زدند.

او با من زبانی را تکلم می‌کند

چنان ملایم و مهربان،

که در لمحه‌های نخستش

برایم نامفهوم است

و اما با گذشت زمان

حدس می‌زنم که به من تأکید می‌کند

که بهار از سویی مخالف فرا رسیده است

که هر عطشی فروکش کرده است

که پاییز ما را با هم آشتی داده است

که ستاره‌ها در نیمه‌ی روز

در کوچه گُل کرده‌اند

و میوه‌هایشان را

چه پایین آویخته‌اند.[۶]

نفی بردگی فرهنگی

امه سزر در آثارش به ویژه در خطابه‌ای درباره استعمار، اروپا و آمریکا و غرب را متهم به‌برکندن ریشه گوناگونی‌ها می‌کند. سزر در رفتارهای سیاسی‌اش نخواست قالبی به خود بگیرد و حتی از حزب کمونیست جدا شد و در این باره گفت که می‌خواهم که مارکسیسم و کمونیسم در خدمت ملت‌های سیاه‌‍پوست باشند، نه ملت‌های سیاه‌‍پوست در خدمت مارکسیسم و کمونیسم.

امه سزر علاوه بر سیاست، در ادبیات نیز جزو کسانی بود که هرگونه بردگی فرهنگی را رد می‌کردند و با خشم و قاطعیت، خواستار پیدایش ادبیاتی مستقل بودند که آزادی سیاسی‌شان را نیز بر آن ادبیات استوار کنند. این دسته از ادیبان سیاه‌پوست، هر نوع پیروی از مکتب‌های ادبی غرب را نکوهش می‌کردند و آن را در راستای استعمار می‌دانستند.

اساساً واژه‌ی سیاه‌وارگی در نشریه‌ی  له‌تودیان نوار (دانشجوی سیاه)، روزنامه‌ای که از سوی امه سزر و برخی از دوستان شاعرش مثل  لئوپولد سدار سنگور در سال ۱۹۳۴ تأسیس شد، اشاره به همین نفی است؛ نفی غرب استعمارگر، نفی ایدئولوژی‌های اروپایی و در نهایت نفی بردگی فرهنگی.[۷]

مجله‌ی تروپیک

در مارس ۱۹۴۱ کشتی حامل گروهی از نویسندگان و روشن‌فکران فرانسوی از جمله آندره برتون از پیش‌گامان جنبش سورئالیسم، که از شهر بندری مارسی در جنوب فرانسه به مقصد آمریکا در حرکت بود، به‌ناچار در جزیره مارتینیک پهلو گرفت. در زمان اشغال فرانسه از سوی آلمان، این نویسندگان و روشنفکران به اتهام ضدیت با فرانسه تبعید شده بودند. در اقامت کوتاه آندره برتون در مارتینیک بود که این شاعر مطرح فرانسوی با مجله  تروپیک آشنا شد که در این رابطه گفته است: «با پیش‌داوری آن را در دست گرفتم. اما آن‌چه در این نشریه گفته شده بود، همان چیزی بود که باید گفته می‌شد.»[۷]

تروپیک مجله‌ای بود که امه سزر پس از فروپاشی نشریه‌ی  له‌تودیان نوار در پاریس، در بازگشت به مارتینیک آن را با مشکلات فراوان منتشر می‌کرد. کشف این نشریه از سوی آندره برتون، آن‌طور که خود این شاعر نوشته است، موجب شد همه‌ی تصورات کهنه‌اش نسبت به ادبیات امه سزر رنگ ببازد و گفت: «صدای امه سزر دراین مجله هم‌چون خوشه‌ای از نور بود.»

خواندن مجله‌ی تروپیک، آندره برتون را بیشتر در سوررئالیسم خود فرو برد، و به‌جنبه‌های جدیدی از انقلابی‌گری در این مکتب ادبی رساند. آندره برتون پس از اقامت کوتاهش در مارتینیک، هنگامی‌که به نیویورک رفت، در نشریه‌ای که در تبعید منتشر می‌کرد، تلاش کرد تا صدای امه سزر را که مسحورش شده بود به گوش جهانیان برساند. با این‌که تا آن زمان، لهجه‌ی فرانسوی سیاه‌‍پوستان از سوی جامعه فرانسه به تمسخر گرفته می‌شد، آندره برتون به ستایش زبان فرانسه امه سزر برخاست و گفت که این سیاه‌‌پوست زبان فرانسه را به گونه‌ای به کار می‌گیرد که هیچ سفیدی از پس این کار برنمی‌آید.[۷]

پیر برونل، مورخ فرانسوی، در کتاب تاریخ ادبیات فرانسه به‌نقل از سوزان سزر، همسر امه سزر، نوشته است که نویسندگان مجله‌ی تروپیک دریافتند که هدف سوررئالیست‌ها در هنر و هم‌چنین در زندگی، آزادی است؛ و به این ترتیب، امه سزر و هم‌فکرانش از سوررئالیسم برای رسیدن به رهایی و هم‌چنین عمق و غنا بخشیدن به ادبیات خود بهره بردند و شعر امه سزر به جایی رسید که آندره برتون، حیات‌بخشی آن را به اکسیژن تشبیه کرد.[۷]

مبارزه با استعمار و نبرد با سرخوردگی

رويداد‌های خونين آفريقا از نگرانی‌های همیشگی امه سزر بود، امه سزر به دولت‌مردان و به‌مردم آفريقا توصيه می‌کرد كه با چيدن بساط استعمار، امروز تنها خودشان در برابر اعمالشان مسئول‌ هستند. امه سزر می‌گفت كه مردم آفريقا در نبردشان در زدودن استعمار سرافراز شدند و فداكاری‌هایشان دراين راستا ستودنی است؛ ولی چالش‌های ديگری بيش روی آفريفا است كه مردم آفريقا بايد با آن‌ها دست و پنجه نرم كنند مانند نبرد در برابر خود‌محوری، هم‌چشمی‌ها، رقابت‌های ناسالم  و جنگ‌های ايتنيكی و مهمتر از همه –برای چيره شدن بر دودستگی و ازهم‌پاشی- مبارزه با خود. آن‌چه ‌امه سزر بيشتر در برابر آن حساسيت نشان می‌داد و سياهان را در برابر آن به‌مبارزه می‌طلبید همان حالت سرخوردگی، پذيرش شكست و يأس‌ و بدبينی نسبت به آفريقا بود. امه سزار به‌واقعيت‌های تلخ آفريقای پس از استعمار و ناكامی‌های رژيم‌های آفريقايی آگاه بود؛ و از موجوديت آن‌ها اظهار تأسف می‌كرد؛ اما از هرگونه درماندگی بيزاری می‌جويد و به آينده و فردای بهتر هميشه اميدوار بود: «زمان ايديولوژی‌های سطحی نگر به پايان رسيده است. چيزی ديگری در کار است. آفريقای ديگری در کار است. خاطر جمع باشيد، جهان ديگری نيز در کار است...»

آذرخش بی‌آنکه در اغوای دربان‌های زندان تمكين كند

از پيراهنش يک دسته‌ از پرنده‌های زرين‌پر متلاشی شدند

و به گوش‌هايش شکوفه‌های جزاير مرجانی جوانه زدند

او با من زبانی را تکلم می‌کند چنان ملايم و مهربان

که در لحظه‌های اول برايم نامفهوم است

و اما با گذشت زمان حدس می‌زنم

که به من تأکيد می‌کند

که بهار از سویی مخالف فرا رسيده است

که هر عطشی فروکش کرده است

که پائيز ما را با هم آشتی داده است

که ستاره‌ها در نيمۀ روز در کوچه گل کرده‌اند

و ميوه‌های شان را چه پائين آويخته اند.[۴]

استعفا از حزب کمونیست فرانسه

امه سزر سیاست‌مدار متعهد و مسئول، با هرگونه سازش و مصلحت‌پذيری مخالف بود. حمایت نکردن حزب كمونيست فرانسه از جنبش آزادی‌بخش مردم الجزاير، تبرئه و توجيه قدرت استعماری فرانسه در الجزاير، سكوت حزب كمونيست فرانسه در برابر جنايات استالين و دولت اتحاد ‌شوروی و تبرئه‌ی تجاوز اتحاد جماهیر‌شوروی به هنگری، همه‌ی این‌ها موجب آن می‌شود تا امه سزر به‌شدت از کمونیست فرانسه انتقاد کرده و با آن قطع رابطه كند.[۴]

در سال ۱۹۵۶ پس از سرکوب قیام مجارستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، امه سزر با نوشتن نامه‌ای به‌حزب کمونیست فرانسه، استعفا داد و در سال ۱۹۵۸ حزب پیش‌رو مارتینیک را بنیاد گذاشت.[۳]

نامۀ طولانی امه سزر به موريس توريز رهبر حزب كمونيست فرانسه، از لحن بسیار قاطعی برخوردار است و آدم به‌خوبی آگاه و متوجه علت انزجار از حزب کمونیست فرانسه و جنایات و تبه‌کاری‌های استالين و دولت اتحاد شوروی می‌شود. در اين نامه به جنایات، کشتارهای جمعی، ترور و شکنجه مردمان بی‌گناه اشاره می‌شود. این نامه‌ی سرگشاده كه در واقع استعفانامه‌ی امه سزر از حزب كمونيست فرانسه است، به‌تاريخ ۲۴ اكتبر ۱۹۵۶، نوشته شده است. امه سزر دراین نامه می‌نویسد:

«موريس توريز،

برايم ساده خواهد بود تا هم در برابر حزب كمونيست فرانسه و به‌همان اندازه در مقابل كمونيزم بين المللی آن طوری كه از سوی اتحاد شوروی اداره می‌شود، شكايت‌ها و مخالفت‌هايم را در يك ليست طولانی به‌وضوح بيان كنم.

آری، نه اعاده حيثيت پس از مرگ، نه آئين تشيع جنازه‌های ملی، نه سخنرانی‌های رسمی نمی‌توانند بالاتر از اين كشته‌شدگان، شكنجه‌شدگان وعذاب‌ديدگان باشند. اين‌ها از آن كسانی نيستند كه بتوان شبح‌شان را با چند جمله‌ی ماشينی دور نگاه داشت... گذشته از آن بايد اظهار داشت كه حزب كمونيست فرانسه شامل آموزش‌گاهی خوبی بوده است. آموزش‌گاهی كه از آنِ استالين است. و استالين به نيكوهی كسی است كه در انديشه‌ی سوسياليستی مفهوم خلق‌های مترقی و خلق‌های عفب‌مانده را جاگزين كرده است. و هنگامی كه او از وظيفه خلق مترقی يعنی روس‌های بزرگ سخن می‌راند كه به خلق‌های عقب‌مانده كمك نمايد تا به عقب‌ماندگی‌‌شان فايق آيند، فكر نكنم كه منش پدرسالارانه‌ی استعمار جز اين ادعای ديگری داشته باشد.»

امه سزر پس از استعفا و ترک حزب كمونيست فرانسه ۲ سال بعد، حزب پيشرو مارتينيك را بنيان گذاشت. او از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۳ مردم مارتينك را در شورای ملی فرانسه نمايندگی کرد؛ و تا سال ۲۰۰۳ بدون وقفه شهردار فور دو فرانس انتخاب می‌شد.[۴]

لغو قانون استعمار فرانسه

امه سزر از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۸ رئیس شورای منطقه‌ای مارتینیک بود؛ و سال ۲۰۰۱ از فعالیت سیاسی کناره‌گیری نمود. ۵ سال بعد در سال ۲۰۰۶ نیکولا سارکوزی که رهبر اتحاد برای جنبش مردمی بود، خواستار ملاقات با امه سزر شد؛ اما سزر نپذیرفت؛ چرا که جنبش سارکوزی به‌قانون استعمار فرانسه رأی داده بود تا حضور فرانسه در کشورهای خارجی، به‌ویژه در آفریقای شمالی را تأیید کند. خودداری امه سزر از ملاقات با سارکوزی موجب توجه مطبوعات و بحث‌برانگیزی بسیار شد تا این‌که ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه، وادار به‌لغو آن قانون شد.[۳]

پس از لغو این قانون هنگامی که امه سزر با سارکوزی ملاقات کرد نسخه‌ای از سخنرانی معروف  سال ۱۹۵۰ خود  را به وی اهدا کرد. امه سزر در آن سخنرانی می گوید :

«فاصله میان تمدن و استعمار بی نهایت است.  از همۀ لشکرکشی‌های استعماری و مقررات و ضوابط آن حتی یک ارزش انسانی نمی‌توان استخراج کرد.» [۲]

امه سزر شخصیت متعهد

برای امه سزر تعهد نويسنده و هنرمند از يك طرف ضامن استقلال فكریشان است و از طرف دیگر بیان واقعیت‌های اجتماعی و دفاع از آزادی، عدالت، حقوق، آرمان و کرامت انسان؛ و این درست همان چیزی است که نویسنده متعهد و هنمرمند مسئول را در جامعه‌های بسته و نظام‌های دیکتاتوری به چالش‌ها، دشواری‌ها و زمانی هم به‌زندان و مرگ ربرو می‌سازد. به همین خاطر است که امه سزر می‌گوید: انسان آزاده زیستن در حقیقت بسیار دشوارتر از برده بودن است.

امه سزر در ميدان سياست نيز متعهد است. پایه‌ی فعاليت‌های فكری و زيربنای زندگی سياسی امه سزر به روی تعهد استوار بوده است. او نماد تعهد برای ديگران است؛ هم در عرصه‌ی هنر و هم در عرصه‌ی سياست. امه سزر در این رابطه می‌گويد‌:

«من با تمام معنی متعهد هستم  و در پندار من نمی‌گنجد كه يك هنرمند جهان سومی متعهد نباشد. اين بدان معنی نيست كه تعهد موجب می‌گردد از دشواری‌های زيباشناختی  كه هنرمند به آن‌ها روبرو می‌شود، جلوگيری نمايد، ولی تعهد ضروری است. من حتی از درك آن عاجزم كه ما متعهد نباشيم. من نمی‌توانم تصور كنم كه هنرمند مثل تماشاچی‌ بی‌تفاوتی نگاه کند و از برگزيدن انتخابی امتناع كند... متعهد بودن برای يك هنرمند يعنی ريشۀ عميق داشتن در محيط اجتماعی خود، بدنه‌ی مردم بودن، درد‌های كشور خود را با شدت تمام درك كردن، و بيان و بازگو كردن آن‌ها است... آن‌چه را می‌بايد برجسته ساخت، رده‌بندی‌های تعهد است. تعهد سياسی يك رده‌ی آن است. ولی اين يگانه رده‌ نيست. دومين رده‌ی تعهد از آن نويسنده‌ است؛ و اين تعهد هنوز هم بزرگ‌تر است. لازم است تعهد نويسنده را با ويژگی‌ای جايگاه او ارزيابی كرد. اگر اين حقيقت نداشته باشد، پس داستايوفسكی هم به‌خاطر موضع‌گيری‌های سياسی‌اش نويسنده‌ی متعهد نبوده است. در حالی‌كه داستويوفسكی هنرمند متعهدی است كه (دردهای جامعه اش را) بیان می‌كند، زيرا هيچ‌كسی اين‌چنين ژرف واقعيت مردم روسيه را بازگو نكرده است.»[۴]

امه سزربه‌دلیل مبارزات ضداستعماريش درطول قرن بيستم، به‌عنوان يک شاعر متعهد، از اهميتی جهانی برخوردار بود؛ و يکی از مظاهر مبارزه برای برابری سياهپوستان شناخته می شد.[۵]

امه سزر نامی‌ست كه روح پرخاش‌گر انسان در بند و عدالت‌طلب و روان عصيان‌گر انسان تحقير شده و در زنجير را تداعی می‌كند. شعر امه سزر، فرياد اعتراضی‌ است در برابر قدرت‌مندانی كه به‌كرامت انسان توهين و وقار انسان را به‌نام رنگ و نژاد و مذهب پامال می‌كنند. امه سزر مظهر انسان‌دوستی است. او به انسان عشق می‌ورزد و علیه دشمن عزت انسان، عصیان می‌كند. برای امه سزر لكه‌های خون و جنايت ابدی است و در بستر تاريخ و در پهنای زمانه هميشه ماندگار‌، تا آن‌جايی كه حتی آب باران از محو آن عاجز است:

باران در ملامت‌بارترین طغیان‌هایت بخاطر بسپار،

فراموش نکنی که دوشيزگان جوان شی‌‌ری‌کی

به‌يک‌باره از پيراهن خوابشان فانوسی را برمی‌کشند

ساخته ‌شده از کرم‌های لطيف شب‌تاب

باران ای چيره‌دست بر همه چيز

چه بسا ناتوانی

از شستن خونی که از سر انگشتان قاتلان مردم می‌ريزد،

جلادانی که در جنگل‌های بلند عصمت غافل‌گير شده‌اند.[۴]

کاداستر
کاداستر

آثار امه سزر

کارنامه‌ی ادبی، هنری و سیاسی امه سزر در دوره‌ای که سه ربع قرن بيستم را در بر می‌گيرد، بسيار پُر بار است. او در مجموع ۱۴ اثر در زمينه شعر، جستار و نمايشنامه منتشر کرده است؛ و در ده‌ها سمينار و کنفرانس بين‌المللی سخنرانی کرده است. آثارامه سزر به‌بسياری زبان‌ها از جمله انگلیسی، اسپانيولی، آلمانی و فارسی نيز ترجمه شده است.[۸]

آثار امه سزر شامل اشعار، نمایشنامه و مقالات است:

اشعار:

  • دفتر بازگشت به زادبوم – ۱۹۳۲
  • سلاح جادویی – ۱۹۴۶
  • آسمان شکافته شده – ۱۹۴۸
  • اتصالات – ۱۹۶۰
  • کاداستر – ۱۹۶۱
  • من، نازک‌تر از گُل – ۱۹۸۲
  • به‌عنوان یک سوء تفاهم سلام – ۱۹۹۴

نمایشنامه‌ها

  • و سگ‌ها ساکت می‌شوند – ۱۹۵۸
  • تراژدی شاه کریستف – ۱۹۶۳
  • توفان (برگرفته از توفان ویلیام شکسپیر) – ۱۹۶۹
  • فصلی در کنگو – ۱۹۶۶

سایر آثار سزر شامل: شعر و آگاهی، سخنی در مورد استعمار، نامه‌ای به موریس تورز، اورتور توسن: انقلاب فرانسه و مشکلات استعمار است.

گفتاری در باب استعمار

نمایشنامه‌ها و اشعار امه سزر به‌طور معمول در فرانسه تدریس و اجرا می شوند.

آثار امه سزر که به فارسی ترجمه شده‌اند، عبارتند از:

گفتاری در باب استعمار - ترجمه دکتر منوچهر هزارخانی.

نژادپرستی و فرهنگ – ت: منوچهر هزارخانی.

فصلی در کنگو – ت: منوچهر هزارخانی.

تراژدی شاه کریتستوف، نمایشنامه – ت: منوچهر هزارخانی.

دفتر بازگشت به زادبوم، مجموعه شعر - ترجمه محمود کیانوش.[۳]

فصلی در کنگو

فصلی در کنگو

امه سه زر، نمایشنامه‌ی  فصلی در کنگو را در سال ١٩٦٦ نوشت. یعنی چندسال پس از اتفاقاتی که به‌استقلال کشور آفریقایی کنگو از سلطه بلژیک در ماه ژوئن ١٩٦٠، انجامید. پاتریس لومومبا، رهبر جنبش ملی کنگو بلافاصله پس از اعلام استقلال این کشور برای مدت شش ماه به‌نخست وزیری کنگو رسید و به‌گفته‌ی بسیاری، به‌اسطوره انقلابی در آفریقا پیوست. پاتریس لومومبا چند ماه بعد در ماه ژانویه سال ۱۹۶۱، به‌طور مرموزی به قتل رسید. نمایشنامه‌ی فصلی در کنگو، تصویری است از دوره‌ شش ماهه‌ی نخست وزیری پاتریس لومومبا که امه سه زر آن را با روایت حقیقی بی‌مانندی به تصویر کشیده است، به‌گونه‌ای که این روایت، کتاب را به یک نمایشنامه بزرگ سیاسی از وقایع کنگو مبدل کرده است.[۱]

تراژدی شاه کریستوف

يكی از آثار مشهور امه سزر نمايش‌نامه‌ی معروف و شناخته شده‌ای او است به‌نام تراژدی شاه كريتستوف كه برای نخستین بار در سال ۱۹۶۳، منتشر شد و يك سال بعد در جشنواره‌ی زالس‌بورگ به روی صحنه رفت و با استقبال فراوانی روبرو شد. اين نمايش‌نامه كه صحنه‌های آن در هائیتی رخ می‌دهد اشاره‌ی مستقيمی است به‌تاريخ و ريداد‌های عينی‌ اين كشور. هائیتی نخستین كشوری بود كه در برابر استعمار و لغو بردگی به‌پا خاست و با يك قيام همگانی در سال ۱۸۰۴، به استقلال دست یافت؛ و با تجربه‌ی زودگذر دموكراسی به‌نام جمهوری هائيتی اعلام موجوديت کرد.

تراژدی شاه کریستف

با این‌که نمايش‌نامه‌ی تراژدی شاه كريستوف يك فصل راستين تاريخ هائيتی را بازگو می‌كند؛ اما اين اثر امه سزر می‌تواند اشاره‌ای باشد به آفريقای پس از استعمار و همين‌طور به كشور‌هایی كه با هائيتی سرنوشت هم‌سان دارند. امه سزر در قالب اين نمايش‌نامه رویدادهای تاريخی مصيبت‌آميز هائیتی را در بين سال‌های ۱۸۰۶ تا ۱۸۲۰ بازگو می‌كند.

كريستوف برده‌ی آزاد‌شده‌ای است كه شغل آشپزی دارد. او با مردمش عهد می‌بندد كه برای آزادی آن‌ها از هيچ‌گونه فداكاری دريغ نخواهد كرد. کریستوف عزم کرده است تا مردمش را از يوغ بردگی رها سازد؛ و کشوری آزاد و آباد و مستقل با حكومت مستحكم و مردمی را بنا گذارد. كريستوف محبوب مردم می‌شود و همه دوستدار او هستند. مردم به‌پا می‌خیزند، قیام می‌کنند؛ ودر زیر پرچم كريستوف دست به انقلاب می‌زنند. خون‌ها بر زمین جاری می‌شود؛ و سرانجام انقلاب پيروز می‌گردد. مردم آزاد و رها می‌شوند و با وجود بهای سنگينی که پرداخته‌اند، به جشن پايان بردگی و آغاز آزادی می‌نشینند. افسوس كه اين احساس خوشی و طعم آزادی زودگذر حكايت از فردای تاريكی دارد، چرا که كريستوف ديوانه‌ی قدرت می‌شود؛ و به‌مرور زمان از مردم فاصله می‌گيرد؛ و سرمست از باده‌ی قدرت به خودكامه‌ای تبديل می‌شود. كريستوف نخست به‌مقام جنرالی تكيه می‌كند و اندكی پس از آن با برگذاری مراسم تاج‌گذاری بدون رأی مردم اعلام پادشاهی می‌كند. كريستوف همان رهبر انقلابی خلق هائيتی به يكباره كريستوف شاه می‌شود. پادشاه خودخوانده‌ی هائيتی... البته كريستوف درين امر تنها نيست. وستی مُنشی کریستوف كه از نظریه‌پردازان نظام استبداديی او است اين عمل را اين‌گونه توجيه می‌كند؛ شهروندان، تمام دنيا به ما نگاه می‌کنند و می‌پندارند كه انسان سياه اين‌چنين بی‌وقاراست. اگر ما خواهان آن هستیم كه به ما احترام بگذارند، ما پادشاهی، بارگاهی و پادشاه‌نشينی هستیم، دقیقاً اين همان چيزی است كه ما بايد به دنيا نشان دهيم. كريستوف‌شاه بنای كاخ ‌ مجلل و برج و باروی باشكوهی را پی‌ريزی نموده؛ و با زور و اجبار مردم را به‌كار می‌گمارد. مردم قيام کرده و تمام حركت‌های آزادی‌بخش مردم شورش‌گر، به رهبری متيليوس بی‌رحمانه سركوب می‌شوند. اين همان دگرديسی قيام‌های آزادی‌بخش است كه امه سزر از وقوع آن هشدار می‌دهد. او تأكيد می‌كند كه "آزادی بسيار خوب است، حصول آن هم خيلی خوب است؛ اما هرگاه به‌آن غور کنيم، دوباره آزادی خود را به‌دست آوردن هميشه سهل است. فقط همت بلند می‌خواهد، همين که يک بار بدان دست يافتی، می بايد دانست که چه بايد از آن ساخت. آزادی حماسه است، اما فرداهای آن سرشار از تراژيدی هستند."[۴]

امه سزر در سال ۱۹۶۹ نخستین جلد کتاب توفان را با اقتباس از نمایشنامه توفان ویلیام شکسپیر، برای مخاطبان سیاه و سفید منتشر کرد که از آن استقبال شد و مورد توجه منتقدان ادبی قرار گرفت.[۳]

امه سزر از نگاه دیگران

آندره برتون در باره‌ی امه سزر گفته است که او نمونه‌ی کرامت است. امه سزر از راه مبارزه و شعر خود به آوای "سیاه وارگی" تجسم بخشید، آوایی که از مرز و بوم امه سزر فراتر رفت. آوایی در دفاع از کرامت جهانی و جهان‌شمول انسان. امه سزر هم‌نوعان خود، یعنی تمامی انسان‌ها را به درک هویت و مسئولیت خود فراخواند؛ و بیش از هرچیز همین  مایه‌ی توان و نیروی او بود. امه سزر در سال ۱۹۵۰، در سخن‌رانیش در باره‌ی استعمار، این عبارات پیامبرگونه را ایراد کرد: تمدنی که توانائی حل مشکلاتی را که با آن درگیر می شود ندارد، تمدنی میرا است.[۲]

آندره بروتون از بيش‌گامان مكتب سورریالیسم از دفتر بازگشت به زادبوم امه سزر به مثابه‌ی با شكوه‌ترين بنای حماسی اين عصرياد می‌كند و در باره‌ی شخصیت امه سزر می‌نويسد:

«و شگفتا اين يك سياه‌پوست است كه زبان فرانسوی را طوری به‌كار می‌برد كه امروز سفيد پوستی نيست كه آن را آن‌طور بكار برد... و اين سياه‌پوست نه‌تنها يك سياه‌پوست است بلكه انسانی است كامل كه تمام پرسش‌ها، واهمه‌ها، اميد‌ها و شادمانی‌های انسان را  بازگو می‌كند و بر من بيشتر از پيش به‌منزله‌ی الگوی اصيل متانت تجلی می‌نمايد.»[۴]

منوچهر هزارخانی، نویسنده و مترجم ایرانی که سه نمایشنامه از آثار امه سزر را ترجمه کرده است در گفت‌وگویی با رادیو فردا، امه سزر را قله‌ی ادبیات جهان می‌داند و می‌گوید:

«تصورمن اين است که در بينش سياسی بلندمدت، امه سزر اثری ازخودش به جای گذارده، که با وجود اين‌که خيلی ها سعی کرده‌اند آن را ازبين ببرند، اما عميقاً درافکار و اذهان، به‌ويژه نزد اروپاييان کارگر بوده است. ازنظر شعرهم، به تصديق خود اديبان فرانسوی، امه سزر يکی ازقله‌های شعر فرانسه بوده است... البته من می پذيرم که درک و فهم زبان سزر خيلی مشکل است. خود فرانسوی ها عقيده دارند که سزر يک سبک نگارش خاص درزبان فرانسه به وجود آورد که تا پيش از او وجود نداشت... در مايه‌هايی هم که سزر شعر می گويد، درک مفاهيمی که او تصوير می کند، خيلی کار آسانی نيست. من هم شخصاً خودم را خيلی صالح نمی دانم که در اين مقوله وارد شوم. سه بار اين کوشش را کردم و سرم به سنگ خورد. يعنی خواستم شعر سزر را ترجمه کنم، نتوانستم. حتی يک بار رفتم خدمت خودشان، که او شعر را برايم معنی کند. وی با پوزخند گفت وقتی شاعری شعری می گويد احساسش را بيان می کند. هرکسی از شعر يک چيزی را می‌فهمد... من خيلی مشکل داشتم. به همين دليل دست به اشعار او نزدم. مگر اشعاری که درنمايشنامه‌های او که من ترجمه می‌کردم می‌آمد، اما هيچ‌گاه برسرترجمه شعرش نرفتم. چون هربار که می‌خواندم، يک چيز ديگری می‌فهميدم... وی به يک معنا شعرش را به خدمت جهش سياسی و اجتماعی‌اش می‌گرفت، منتهی شعرش شعارنبود. واقعأ شعربود. ادبيات بود. يعنی اين‌که اگر هم از متن سياسی‌اش آن را سوا کنيد، بازهم شعر است. اگر آن را ببريد در قرن ديگری بخوانيد، بازهم شعر است... سزر هميشه هم مورد لطف هم‌کاران و خوانندگانش قرار نمی‌گرفت. خيلی‌ها سعی کردند او را بکوبند و از صحنه دورش کنند؛ هم به‌دليل اشعارش و هم به‌دليل نمايشنامه‌ها و ساير نوشته‌هايش درزمينه‌های سياسی. اما هيچ کدام نتوانستند. او مانند کوه دماوند بود... سزر يک سياستمدار ضد استعماری بود و اما درعين حال در روشنفکری فوق العاده پيشرفته بود که به معلمان سابقش درس می‌داد...»[۵]

نشریه‌ی لیبراسیون، به‌نقل از یکی از دوستان او، می نویسد که امه سزر آتش فشانی بود در قلب کوه.[۲]

امه سزر در سال ۲۰۰۶، حاضر به‌دیدار با نیکلاس سارکوزی، که وزیر کشور وقت فرانسه بود، نشد و گفت تا لغو قانونی که بر تأثیر مثبت استعمار فرانسه تأکید می کند، حاضر به دیدار با سارکوزی نیست.

با این حال نیکلاس سارکوزی پس از مرگ امه سزر در ادای احترام به او گفت:

«او روحی آزاده و مستقل داشت و در طول زندگی‌اش برای به رسمیت شناخته شدن هویت و ریشه‌های غنی آفریقایی خود مبارزه کرد.»[۹]

در مطرح شدن نام امه سزر در ایران، بیش از همه دکتر علی شریعتی نقش داشت؛ و این شاعر و سیاست‌مدار مبارز را یکی از پیامبران قرن بیستم خواند.[۷]

سخنانی از امه سزر

آن‌چه به‌من تحرک می‌بخشد، همانا اراده‌ی آفریدن، اراده‌ی خلق‌کردن و آباد کردن در حال و آینده است.

شاعر بودن یعنی در عمق اشیاء و خویشتن سیر کردن. با بازخوانی شعر‌هایم، خودم را بازمی‌شناسم، وهم‌ها و پندارهایم را بازمی‌یابم.

برای ما فرهنگ به مثابه‌ جنگ‌افزاری است. من به فرهنگ بیش از حد اهمیت قایل هستم. شعر، حربه‌ی من است برای نفی این حالت سطحی و ظاهری. شعر برای من نفی این جهان مملو از دروغ است. شعر من تعمقی بود در باطن خودم و یا هم شیوه‌ای برای انفجار این‌ همه جور و بیداد که ما قربانیان آن بودیم.

کانت همه‌چیز را به این سه سؤال اساسی ارتباط می‌داد: کی هستم؟ چه باید بکنم؟ چه‌چیز موجب می‌شود که امیدوار باشم؟ این‌ هم پاسخ‌هایم: کی هستم؟ یگ نیگر(سیاه‌واره) اهل مارتینیک. چه باید بکنم؟ مثل یک انسان رفتار بکنم که شایسته‌ی مقام انسان باشد. چه چیزی مرا وامی‌دارد که امیدوار باشم؟ تحول انسان، همبستگی با بشریت.

زمان ایدئولوژی‌های سطحی‌نگر به پایان رسیده است. چیزی دیگر درکار است. خاطرجمع باشید جهان دیگری نیز درکار است.»[۳]

فاصله میان تمدن و استعمار بی‌نهایت است. از همه‌ی لشکرکشی‌های استعماری و مقررات و ضوابط آن حتی یک ارزش انسانی نمی‌توان استخراج کرد.[۲]

درگذشت امه سزر

امه سزر در ۱۹ آوریل سال ۲۰۰۸، به‌علت عوارض قلبی در سن ۹۵ سالگی در بیمارستانی در پاریس درگذشت. از پیکر او در ۲۰ آوریل در استادیوم دیون فورت دو فرانس، تشییع با شکوهی شد.[۳]

گروهی از روشن‌فکران آفریقایی‌تبار فرانسه و روشن‌فکران آفریقایی فرانسه‌زبان خواستار به‌خاک سپرده شدن امه سزر در پانتئون شدند؛ اما بخش دیگری از طرف‌داران او، این‌کار را ریاکارانه دانستند؛ و معتقد بودند که امه سزر در طول زندگی‌اش از سوی دولت فرانسه آن‌طورکه باید مورد تقدیر قرار نگرفته است.[۹]

مراسم خاکسپاری امه سزر در جزیره مارتینیک

دولت فرانسه اعلام کرده است که مجالس ترحيم و مراسم تشييع پیکر امه سزر، يک مراسم ملی خواهد بود.[۵]

بزرگ‌داشت امه سزر

در سال‌روز امه سزر در ژوئن ۲۰۱۳،  فرانسه و چندین کشور فرانسوی‌زبان با مراسم مختلفی از این سال‌روز تجلیل کردند. انتشار مجدد آثار معروف امه سه زر و برگزاری همایش‌های تحقیقاتی درباره‌ی این آثار، بخشی از این مراسم بود. درهمین رابطه تئاتر "له ژمو" در حومه پاریس، از ٨ تا ٢٤ نوامبر همین سال نمایشنامه‌ی فصلی در کنگو، اثر امه سه زر را با کارگردانی کریستیان شیارتی روی صحنه آورد.[۱]

هم‌چنین شهرداری پاریس قسمتی از کناره رود سن در منطقه یک این شهر را به اسم امه سزر نام‌گذاری، و مجلس فرانسه نیز قطع‌نامه‌ای در بزرگداشت این نماینده مجلس در سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۳ صادر کرد. علاوه بر شهرهای مختلف فرانسه، در لندن، بروکسل، نیویورک، واشنگتن، جزایر کارائیب، داکار (سنگال) و برخی دیگر از شهرهای جهان، نشست‌ها، جشنواره‌‌ها و نمایشگاه‌هایی برای امه سزر برپا شده و فیلم‌هایی درباره‌ی او به نمایش درآمده است.[۷]

موزه شدن دفتر کار امه سزر

در مارتینیک، جزیره‌ای که امه سزر در ۲۶ ژوئن ۱۹۱۳، در آن متولد شد؛ و سال ۲۰۰۸ در همان‌جا درگذشت، دفتر کارش به موزه‌ تبدیل شد و روز ۲۶ ژوئن از سوی ژان مارک ارو، نخست وزیر فرانسه افتتاح شد. هم‌زمان در پاریس، فرانسوا اولاند، رییس جمهور وقت فرانسه، نیز با حضور در مقابل لوح یادبودی که دو سال پیش برای امه سرز در پانتئون نصب شده بود، به‌یکی از خالقان تعبیر سیاه‌وارگی ادای احترام کرد. اولاند گفت که امه سرز با کلماتش به‌عنوان شاعر، و رفتارش به‌عنوان سیاستمدار، علیه برده‌داری، استعمار و وحشیگری مبارزه کرد.[۷]

منابع