محمداقبال نایب‌زهی

از ایران پدیا
(تغییرمسیر از محمداقبال نایب زهی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمداقبال نایب‌زهی
محمداقبال نایب‌زهی.png
محمداقبال نایب‌زهی
زادروز۱۳۷۹
زاهدان
درگذشت۸ مهر ۱۴۰۱
مصلای زاهدان
محل زندگیسیستان و بلوچستان
ملیتایرانی
پیشهکارگر ساختمان
شناخته‌شده برایمردم ایران
نقش‌های برجستهشهید جمعه‌ی خونین
تأثیرپذیرفتگانمردم ایران
دینمسلمان

محمداقبال نائب‌زهی (شهنوازی) نوجوان۱۶ سالهٔ بلوچ بود که در واقعه‌ی جمعه‌ی خونین زاهدان توسط مأموران سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شد.محمداقبال نایب‌زهی برای شرکت در نماز به مصلا رفته بود اما از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان سپرد.محمد اقبال نایب‌زهی از خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. او از کودکی به کارگری ساختمان مشغول بود و درآمد آن را خرج پدر و مادر سالخورده‌اش می‌کرد. محمداقبال از جمله کودکان بی‌شناسنامه بود که رژیم آخوندی آن‌ها را از هر گونه مزایای شهروندی چون درمان و تحصیل محروم کرده بود. برادر محمداقبال می‌گوید بزرگترین آرزوی او این بود که بتواندی یک گوشی هوشمند خریده و یک حساب اینستاگرام باز کند. او آرزو داشت که برای خرید یک گوشی هوشمند پول پس‌انداز کند تا بتواند یک حساب اینستاگرام باز کند.[۱]

نحوه شهادت

پس از آنکه خبر تجاوز سرهنگ ابراهیم کوچکزای فرمانده انتظامی چابهار به یک دختر ۱۵ ساله‌ی بلوچ منتشر شد، در حالی که در سراسر ایران اعتراضات نیز جریان داشت، مردم زاهدان پس از برگزاری نماز در حالی که علیه این ظلم شعار می‌دادند از مسجد مکی خارج شدند. اما آنها ناگهان خود را در محاصره‌ی مأموران سپاه پاسداران دیدند. مأموران سرکوبگر با به رگبار بستن تظاهرکنندگان منجر به مرگ دستکم ۱۰۱ تن از جمله ۱۴ کودک شدند.

به گفته«حال‌وش» یک گلوله جنجگی از پشت به محمداقبال اصابت می‌کند که قلب او را شکافته و از سینه‌اش خارج می‌شود. گفته می‌شود که این سلاح «پارگی بزرگی ایجاد کرده بود در قسمت سینه بچه و قلب‌اش به انداره کف یک لیوان گرد سوراخ بود که داخل بدن‌اش راحت دیده می‌‎شد. ولی اطرافیان‌ با دیدن پیکر شهیدمان می‌گفتند تیر یا ژ۳ بوده یا سیمونوف یا برنو...»

تماس با خانواده

پس از این حادثه یک نفر از طریق تلفن با خانواده محمداقبال تماس گرفته و به آنها اطلاع می‌دهد که وی کشته شده است. یکی از منابع حال وش می‌گوید:

«بعد از این تماس، یکی از برادرهای محمداقبال با دست‌پاچگی با برادر دیگرش تماس می‌گیرد، او هم سرگردان و شوک‌زده بود و گفت یکی تماس گرفته و گفته اقبال کشته شده. برادرها و پدر محمداقبال با یک موتور سیکلت که تنها وسیله آنها است چون کارگرند و از نظر اقتصادی ضعیف، سه نفری تا سر کوچه مصلی رفتند. کلا از صحنه‌هایی که می‌دیدیم شوکه شده بودیم و دعا می‌‎کردیم که محمداقبال انشاءالله از آنجا فرار کرده باشد و پیاده در راه منزل باشد که تاحالا از او خبری نشده، چون دوستان‌اش که همراهش بودند گفتند ما فرار کردیم و اقبال را دیگر ندیدیم. کل فامیل‌ها بسیج شدند تا دنبال محمداقبال بگردند. در تمامی بیمارستان‌های زاهدان و مسجد مکی می‌گشتیم. چون تعداد زیادی از شهدا را به داخل مسجد مکی برده بودند. ما هم با عجله رفتیم، کل شهر هم در آشوب و رگبارهای نیروهای امنیتی بود و هلیکوپترهای جنگی با فاصله خیلی کم پرواز می‌کردند. وقتی به نزدیک مسجد مکی رسیدیم، متوجه شدیم لباس شخصی‌هایی که لباس بلوچی به تن داشتند، به سمت مردم رگبار بسته بودند... ممکن بود ما هم کشته شویم. در نزدیکی و اطراف مسجد مکی جلوی دیدگان ما به چند جوان من‌جمله یک بانو شلیک کردند، فاصله ما جمعیت حدود پنجاه متر بود، به ناچار به یکی از اعضای فامیل زنگ زدند تا ماشین‌اش را بیاورد تا بتوانند پیکر محمداقبال را به بیمارستان ببرند.»[۲]

روایت برادر محمداقبال نایب‌زهی

برادر محمد اقبال نایب زهی در مورد شهادت او می‌گوید:

«پسر نمازگزاری بود، هر جمعه به نماز جمعه می‌رفت، مثل هزاران هزار بلوچ دیگر… آن روز هم طفلی کرایه تاکسی نداشت و پیاده رفته بود، فاصله مصلی نماز جمعه اهل سنت تا خانه پدر محمداقبال بالای دوازده کیلومتر می‌شود… مردم در حال خواندن نماز پایانی بودند که نیروهای لباس شخصی حکومت به سمت پاسگاه حمله‌ور می‌شوند تا مردم نمازگزار را تشویق به حمله کنند… بعد که متوجه می‌شوند اکثریت مردم به سمت پاسگاه حمله نمی‌کنند تا بهانه سرکوب دست نیروها بدهند، از ارتفاع‌هایی که نیروهای‌شان دید کامل به داخل مصلی داشتند، شروع به تیراندازی کردند که یک گلوله از پشت به محمداقبال برخورد می‌کند…»

پس از شهادت

خانواده محمداقبال نایب‌زهی می‌گوید ما پیکر او را از مسجد مکی تحویل گرفتیم اما آن را به نیروهای امنیتی ندادیم. پیکر او برای در امان ماندن از نیروهای سرکوبگر ۲۴ ساعت در خانه پدر ماند. آنها گفتند نیازی نیست به سردخانه برود. او شهید است.

منابع