۱٬۰۰۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
ابوعلیسینا در ده سالگی همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفته بود و نبوغ او باعث شگفتی همگان شده بود. پدر ابنسینا از پیروان اسماعیلیان بود و دعوت یکی از داعیان مصری اسماعیلیه را پذیرفته بود. برادر ابن سینا به نام محمود نیز از اسماعیلیه بود اما ابنسینا هر چند سخنان آنان را گوش میداد و گفتههایشان را میفهمید اما نخواست پیرو آیین آنان شود.<ref name=":0" />هنگامی که دانشمندی بهنام ابوعبدالله (حسینبن ابراهیم الطیری) به بخارا آمد، پدر ابنسینا او را در خانه خود جای داد و او به ابنسینا فلسفه را آموخت. سپس ابنسینا نزد ناتلی به خواندن منطق ارسطو پرداخت و نکات تازهای از مباحث فلسفی را کشف و استادش را به شگفتی انداخت. | ابوعلیسینا در ده سالگی همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبی را فراگرفته بود و نبوغ او باعث شگفتی همگان شده بود. پدر ابنسینا از پیروان اسماعیلیان بود و دعوت یکی از داعیان مصری اسماعیلیه را پذیرفته بود. برادر ابن سینا به نام محمود نیز از اسماعیلیه بود اما ابنسینا هر چند سخنان آنان را گوش میداد و گفتههایشان را میفهمید اما نخواست پیرو آیین آنان شود.<ref name=":0" />هنگامی که دانشمندی بهنام ابوعبدالله (حسینبن ابراهیم الطیری) به بخارا آمد، پدر ابنسینا او را در خانه خود جای داد و او به ابنسینا فلسفه را آموخت. سپس ابنسینا نزد ناتلی به خواندن منطق ارسطو پرداخت و نکات تازهای از مباحث فلسفی را کشف و استادش را به شگفتی انداخت. همین شخص بود که پدر ابنسینا را واداشت که فرزندش را در راه دانش تربیت کند. ابنسینا آثار ارسطو و شرحهای دیگران بر آثار او را خواند و بر منطق ارسطو مسلط شد. سپس کتاب اصول هندسه اثر اقلیدس و المجسطی اثر بطلمیوس را نیز فرا گرفت. او آموختن متون و شرحهای کتابهایی در باره طبیعیات و الهیات به گفته خودش «درهای دانش به رویش گشوده شد.» آنگاه به پزشکی گرایش پیدا کرد و همزمان در فقه و مناظره با دیگران سرآمد چیرهدست شده بود. پس از ۱۶ سالگی باردیگر خواندن همه کتابهای منطق و بخشهای فلسفه را از سر گرفت. تلاش او در کسب دانشهای زمان شب و روز نمیشناخت و همیشه در حال مطالعه بود. به گفته خودش «هرگاه خوابش میبرد، آن مسائل را در خواب میدید و بسیاری از آنها بر او آشکار و روشن میشد.» در ۱۸ سالگی در منطق، ریاضیات و پزشکی چیرهدست بود. | ||
== ورود به دربار سامانیان == | |||
فرمانروای بخارا دراین زمان نوح بن منصور سامانی بوده است ، او به بیماری مبتلا شده بود که پزشکان همه از درمان آن باز مانده بودند. ابنسینا که آوازه شهرتش در پزشکی پیچیده شده بود را به بالین امیر آوردند و موفق به درمان او شد، از آن پس ابنسینا در شمار نزدیکان نوح بن منصور درآمد. | |||
ابن سینا از نوح بن منصور اجازه خواست که از کتابخانه بزرگ و مشهور امیر استفاده کند،ابن سیناکتابهای بسیاری را در دانش های گوناگون یافت که همگی برایش تازه و ارزنده بودند و به خواندن یا بازنویسی آنها پرداخت. او به خواندن آنها پرداخت و از آنها بهره های فراوان گرفت. در ۲۲ سالگی کتاب مجموع را در فلسفه و حکمت و کتاب دیگر بنام البر و الاثم را در علم اخلاق نوشت. در این هنگام پدرش نیز درگذشت. | |||
== مهاجرت == | == مهاجرت == | ||
با مرگ امیر نوحبنمنصور بخارا دستخوش جنگ و ستیز شد و محیط برای ابنسینا ناامن بود، ناچار به گرگانج رفت و به دربار خوارزمشاهیان راه یافت. پس از چندی بنا به ضرورتی که خود ابنسینا هم از آن چیزی نمیگوید گرگانج را ترک میکند. یکی از همراهان او در این دوران ابوعبید جوزجانی است، او شاگرد ابن سینا و یار و همراه او و نخستین نویسنده سرگذشت ابنسینا به نقل از خودش است. | |||
حدود سال ۴۰۴ قمری ابن سینا گرگان را به قصد ری ترک میکند. او در ری به خدمت شیرین دختر سپهبد شروین ملقب به امالملوک حاکم ری و بیوه فخرالدوله علی بویه در آمد و موفق به درمان بیماری فرزندش مگجدالدوله میشود. | |||
== آثار == | == آثار == |