محمد فرخی یزدی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
'''محمدفرخی یزدی'''
'''محمدفرخی یزدی'''


'''میرزا محمد فرخی یزدی''' ([[تاج الشعرا]]) ترانه‌سرای پیشوای آزادی (۱۲۶۸–۲۵ مهر ۱۳۱۸)، شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات بعداز مشروطیت است.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref> پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود. فرخی در یزد بدنیا آمد و علوم مقدماتی را نیزدر آنجا فرا گرفت. چندی در مکتب خانه و مدتی در [[مدرسه مرسلین انگلیسی]] یزد، به تحصیل پرداخت و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه مرسلین یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد.<ref>[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up? فرخی یزدی]</ref> اوسردبیر نشریات زیادی ازجمله [[نشریه طوفان]] بود. فرخی یزدی شاعری را از کودکی آغاز کرد و شعرش متأثر از اشعار [[سعدی]] و [[مسعود سعد سلمان]] است.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref> و در اشعارش  از طبقات محروم جامعه دفاع می‌کرد. سخن و شعر فرخی در فرمی کلاسیک، دارای مفهومی انقلابی است و مدافع حقوق رنجبران، دهقانان و کارگران است.<ref name=":0">[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصر نو -کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref> او در غزل سرایی تحول چشمگیری به وجود آورد و  اندیشه‌های ضد استبدادی و حمایتش از طبقات محروم جامعه و ارزش‌های سیاسی، اجتماعی و انسانی،را در آثار خود منعکس کرده‌است.<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/محمد-فرخی-یزدی تاریخ ما مشاهیر-زندگانی محمد فرخی یزدی]</ref>فرخی یزدی در سال ۱۲۸۹و در زمان [[احمدشاه قاجار]]، شعری دربارهٔ ظلم‌ها و فجایع حاکم وقت یزد- [[ضیغم‌الدوله]]- سرود و رفتار ستمگرانه او را افشا کرد. به دستور ضیغم‌الدوله لبهایش را دوختند و اورا به زندان افکندند.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ ایران خبر -به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref>او همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم [[مجلس شورای ملی]] بود. فرخی در [[زندان قصر]] کشته شد. مدفن او نامعلوم است.
'''میرزا محمد فرخی یزدی''' ([[تاج الشعرا]]) ترانه‌سرای پیشوای آزادی (۱۲۶۸–۲۵ مهر ۱۳۱۸)، شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات بعداز [[جنبش مشروطه ایران|مشروطیت]] است.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref> پدرش محمدابراهیم سمسار یزدی بود. فرخی در یزد بدنیا آمد و علوم مقدماتی را نیزدر آنجا فرا گرفت. چندی در مکتب خانه و مدتی در [[مدرسه مرسلین انگلیسی]] یزد، به تحصیل پرداخت و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه مرسلین یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد.<ref>[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up? فرخی یزدی]</ref> اوسردبیر نشریات زیادی ازجمله [[نشریه طوفان]] بود. فرخی یزدی شاعری را از کودکی آغاز کرد و شعرش متأثر از اشعار [[سعدی]] و [[مسعود سعد سلمان]] است.<ref name=":1">[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ آژانس ایران خبر-به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref> و در اشعارش  از طبقات محروم جامعه دفاع می‌کرد. سخن و شعر فرخی در فرمی کلاسیک، دارای مفهومی انقلابی است و مدافع حقوق رنجبران، دهقانان و کارگران است.<ref name=":0">[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصر نو -کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref> او در غزل سرایی تحول چشمگیری به وجود آورد و  اندیشه‌های ضد استبدادی و حمایتش از طبقات محروم جامعه و ارزش‌های سیاسی، اجتماعی و انسانی،را در آثار خود منعکس کرده‌است.<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/محمد-فرخی-یزدی تاریخ ما مشاهیر-زندگانی محمد فرخی یزدی]</ref>فرخی یزدی در سال ۱۲۸۹و در زمان [[احمدشاه قاجار]]، شعری دربارهٔ ظلم‌ها و فجایع حاکم وقت یزد- [[ضیغم‌الدوله]]- سرود و رفتار ستمگرانه او را افشا کرد. به دستور ضیغم‌الدوله لبهایش را دوختند و اورا به زندان افکندند.<ref>[http://irankhabarnews.com/2017/10/18/به-یاد-میرزا-محمد-فرخی-یزدی/ ایران خبر -به یاد میرزا محمد فرخی یزدی – ترانه‌سرای پیشوای آزادی]</ref>او همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم [[مجلس شورای ملی]] بود. فرخی در [[زندان قصر]] کشته شد. مدفن او نامعلوم است.


== زندگی ==
== زندگی ==
فرّخی یزدی، با نام اصلی میرزا محمد، فرزند محمد ابراهیم سمسارزاده یزدی بود که در سال ۱۲۶۸شمسی در یزد بدنیا آمد.
فرّخی یزدی، با نام اصلی میرزا محمد، فرزند محمد ابراهیم سمسارزاده یزدی بود که در سال ۱۲۶۸شمسی در [[یزد]] بدنیا آمد.


محمد از همان کودکی یتیم شد وبا درد و رنج آشنا گشت. او از کودکی به کار در دکان نانوایی می‌پرداخت و با بردن نان به در خانه‌های اعیان و تجار به آنجا رفت و آمد داشت. فرخی از نزدیک، شاهد سختی و مشکلات زندگی اطرافیان خود بود و با لمس این رنج‌ها افکار انقلابی خود را به نظم کشید.
محمد از همان کودکی یتیم شد وبا درد و رنج آشنا گشت. او از کودکی به کار در دکان نانوایی می‌پرداخت و با بردن نان به در خانه‌های اعیان و تجار به آنجا رفت و آمد داشت. فرخی از نزدیک، شاهد سختی و مشکلات زندگی اطرافیان خود بود و با لمس این رنج‌ها افکار انقلابی خود را به نظم کشید.
خط ۵۸: خط ۵۸:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


فرخی در اوایل پیدایش مشروطیت از آزادیخواهان یزد گردید.
فرخی در اوایل پیدایش [[جنبش مشروطه ایران|مشروطیت]] از آزادیخواهان یزد گردید.


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۷۰: خط ۷۰:
<ref>کتاب پیشوای آزادی زندگی و شعر فرخی یزدی نوشته حسین مسرت</ref>
<ref>کتاب پیشوای آزادی زندگی و شعر فرخی یزدی نوشته حسین مسرت</ref>
[[پرونده:فرخی یزدی جوانی.png|قاب|فرخی یزدی]]
[[پرونده:فرخی یزدی جوانی.png|قاب|فرخی یزدی]]
در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانون‌گذاری انتخاب شد و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف سیاستهای دیکتاتوری رضاشاه بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار می‌گرفت. هنگامیکه دستگیری آزادیخواهان در زمان رضاشاه اوج گرفت، فرخی بالاجبار ایران را ترک کرد.<ref name=":1" /> وی از طریق شوروی به آلمان سفر نمود و مدتی در نشریه‌ای به نام [[«پیکار»]] که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و به تهران بازگشت ولی پس از مدتی کوتاه، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را ابتدا به زندان ثبت و سپس به زندان شهربانی بردندوهمزمان پرونده‌ای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل دادند. واو ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخی در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اینکه حکم را امضا کند زیر حکم نوشت: «قضاوت با مردم است.»
در سال ۱۳۰۷شمسی، فرخی یزدی از طرف مردم یزد به‌عنوان نماینده [[مجلس شورای ملی]] در دوره هفتم قانون‌گذاری انتخاب شد و جناح اقلیت را تشکیل داد. در مجلس، فرخی یزدی همواره مخالف سیاستهای دیکتاتوری [[رضاشاه]] بود، و به همین دلیل مورد ناسزا و حملات سایر نمایندگان قرار می‌گرفت. هنگامیکه دستگیری آزادیخواهان در زمان رضاشاه اوج گرفت، فرخی مجبور شد ایران را ترک کند.<ref name=":1" /> وی از طریق [[شوروی]] به آلمان سفر کرد و مدتی در نشریه‌ای به نام [[«پیکار»]] که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با [[عبدالحسین تیمورتاش]] فریب وعده او را خورد و به تهران بازگشت ولی پس از مدتی کوتاه، به بهانه بدهی به یک کاغذفروش او را زندانی کردند و همزمان پرونده‌ای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل دادند. فرخی ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به [[زندان قصر]] منتقل گردید.<ref name=":2">[http://yazd.irib.ir/نمایش-محتوای-تولیدات-ویژه/-/asset_publisher/DDbpl9YAJedq/content/محمد-فرخی-یزدی/pop_up?_101_INSTANCE_ محمد فرخی یزدی]</ref> فرخی در سراسر دادگاه سکوت اختیارکرد. بدون اینکه حکم را امضا کند زیر حکم نوشت: «قضاوت با مردم است.»


{{شعر}}{{ب|به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می‌گردد|مگر روزی که از این بند غم آزاد می‌گردد}}
{{شعر}}{{ب|به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می‌گردد|مگر روزی که از این بند غم آزاد می‌گردد}}
خط ۸۱: خط ۸۱:
<ref name=":3">[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 شرق-سر به پای آزادی -ترگل منطقیان]</ref>
<ref name=":3">[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 شرق-سر به پای آزادی -ترگل منطقیان]</ref>


سرانجام پس از ۲سال زندان و شکنجه، در روز ۲۵ مهر ۱۳۱۸، دکتر زندان، به‌نام «[[پزشک احمدی]]»، فرخی یزدی را با آمپول هوا به‌شهادت رساند.
سرانجام پس از ۲سال زندان و شکنجه، در روز ۲۵ مهر ۱۳۱۸، پزشک زندان، به‌نام «[[پزشک احمدی]]»، با تزریق آمپول هوا باعث مرگ او شد.


فرخی یزدی خود سروده بود:
فرخی یزدی خود سروده بود:
خط ۸۷: خط ۸۷:
<ref name=":1" />
<ref name=":1" />
[[پرونده:سلول انفرادی فرخی یزدی.jpg|298x298px|سلول انفرادی فرخی یزدی|بندانگشتی]]
[[پرونده:سلول انفرادی فرخی یزدی.jpg|298x298px|سلول انفرادی فرخی یزدی|بندانگشتی]]
مدفن فرخی نامعلوم است، ولی احتمال دارد که در گورستان مسگرآباد بطور ناشناس دفن شده باشد.<ref name=":2" />
مدفن فرخی نامعلوم است، ولی احتمال دارد که در گورستان [[مسگرآباد]] بطور ناشناس دفن شده باشد.<ref name=":2" />


== ماجرای لب دوختن فرخی ==
== ماجرای لب دوختن فرخی ==
خط ۹۵: خط ۹۵:
<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx حکیمانه ادبیات ایران وجهان زندگینامه محمد فرخی یزدی]</ref>
<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx حکیمانه ادبیات ایران وجهان زندگینامه محمد فرخی یزدی]</ref>


فرخی خود در این باره نوشته‌است :با این که جوان بودم و کمتر از بیست سال داشتم، از کارِ شاعرانِ درباری و مداحی اصلاً خوشم نمی‌آمد و از آنها بیزار بودم. با این حال از شما چه پنهان من هم شعری در وصفِ حاکمِ شهر ساختم، شعر را برای حاکم نخواندم بلکه برای مردم خواندم زیرا برای مردم ساخته بودم؛ اما سرانجام به گوشِ حاکم رسید. حاکمِ شهر دستور داد لب‌های مرا با نخ و سوزن بهم دوختند و به زندان انداختند."<ref name=":0" />
فرخی خود در این باره نوشته‌است: <blockquote>«با این که جوان بودم و کمتر از بیست سال داشتم، از کارِ شاعرانِ درباری و مداحی اصلاً خوشم نمی‌آمد و از آنها بیزار بودم. با این حال از شما چه پنهان من هم شعری در وصفِ حاکمِ شهر ساختم، شعر را برای حاکم نخواندم بلکه برای مردم خواندم زیرا برای مردم ساخته بودم؛ اما سرانجام به گوشِ حاکم رسید. حاکمِ شهر دستور داد لب‌های مرا با نخ و سوزن بهم دوختند و به زندان انداختند.»<ref name=":0" /></blockquote>وقتی این اشعار به گوش ضیغم الدوله رسید، بسیار خشمگین شد و دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندان انداختند. مردم یزد در تلگرافخانه شهر تحصن کردند و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد؛ ولی وزیر کشور این واقعه را تکذیب کرد. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نوشت:
 
وقتی این اشعار به گوش ضیغم الدوله رسید، بسیار خشمگین شدودستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند. مردم یزد در تلگرافخانه شهر تحصن نمودند و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد؛ ولی وزیر کشوراین واقعه را تکذیب نمود. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نگاشت


{{شعر}}{{ب|به زندان نگردداگر عمر طی|من و ضیغم الدوله و ملک ری}}
{{شعر}}{{ب|به زندان نگردداگر عمر طی|من و ضیغم الدوله و ملک ری}}
خط ۱۰۹: خط ۱۰۷:
== فعالیتهای سیاسی اجتماعی و پیوستن به مبارزات ملی ==
== فعالیتهای سیاسی اجتماعی و پیوستن به مبارزات ملی ==
[[پرونده:فرخی یزدی سیزده بدر.jpg|بندانگشتی|محمدفرخی یزدی |288x288پیکسل]]
[[پرونده:فرخی یزدی سیزده بدر.jpg|بندانگشتی|محمدفرخی یزدی |288x288پیکسل]]
فرخّی در شهریور ماه۱۲۹۰ شمسی برای پیوستن به مبارزات ملت ایران علیه ستمگران داخلی و دخالت‌های بیگانه، به تهران رفت و به آزادیخواهان پیوست. او در تهران عضو انجمن شد و از بدو ورود به تهران، به همکاری با برخی جرایدونشریات پرداخت. او نیز همچون شاعران انقلابی لحنی تند وتیز در مخالفت و قیام علیه عقد [[قرارداد ۱۹۱۹]] داشت و مانند دیگر آزادیخواهان ایران، نمی‌توانست زیر بار چنان ننگی برود. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت بیگانگان شکل گرفت و تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت وفرخی در این دوران همواره علیه دیکتاتوری ر[[ضا خان]] مقالات بسیار تندی می‌نوشت. وی رضاخان را دست پرورده انگلیس می‌نامید و بارها به همین دلیل به زندان افتاد.<ref>دیوان فرخی ـ بقلم حُسین مکـّی/ تهران. موًسسه مطبوعاتی علمی ـ چاپ پنجم: ۱۳۴۱شمسی</ref>
فرخّی در شهریور ماه ۱۲۹۰ شمسی برای پیوستن به مبارزات ملت ایران علیه ستمگران داخلی و دخالت‌های بیگانه، به تهران رفت و به آزادیخواهان پیوست. او در تهران عضو انجمن شد و از بدو ورود به تهران، به همکاری با برخی جرایدونشریات پرداخت. او نیز همچون شاعران انقلابی لحنی تند وتیز در مخالفت و قیام علیه عقد [[قرارداد ۱۹۱۹]] داشت و مانند دیگر آزادیخواهان ایران، نمی‌توانست زیر بار چنان ننگی برود. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت بیگانگان شکل گرفت و تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت وفرخی در این دوران همواره علیه دیکتاتوری ر[[ضا خان]] مقالات بسیار تندی می‌نوشت. وی رضاخان را دست پرورده انگلیس می‌نامید و بارها به همین دلیل به زندان افتاد.<ref>دیوان فرخی ـ بقلم حُسین مکـّی/ تهران. موًسسه مطبوعاتی علمی ـ چاپ پنجم: ۱۳۴۱شمسی</ref>


== نماینده مجلس شورای ملی ==
== نماینده مجلس شورای ملی ==
با شناختی که مردم از فرخی داشتند در سال ۱۳۰۷ در دوره هفتم قانونگذاری به نمایندگی [[مجلس شورای ملی]] انتخابش کردند. اوبا محمدرضا طلوع نماینده رشت جناح اقلیت را تشکیل می‌دهند. از ابتدا به خاطر جسارت و رسوا کردن نماینده‌های رضاشاه در مجلس بسیار تحت فشار بود.<ref name=":3" />فرخی در مجلس با زبان و انتقادات تند و تیزش علیه نمایندگان و مداحان وقت، دشمنان بسیاری برای خود فراهم کرد، زیرا تمام وکلاء طرفدار دولت بودند. او خود دربارهٔ نمایندگان مجلس رضاخانی می‌گوید:
با شناختی که مردم از فرخی داشتند در سال ۱۳۰۷ در دوره هفتم قانونگذاری او را به نمایندگی [[مجلس شورای ملی]] انتخاب کردند. او با [[محمدرضا طلوع]] نماینده رشت جناح اقلیت را تشکیل می‌دهند. از ابتدا به خاطر جسارت و رسوا کردن نماینده‌های رضاشاه در مجلس بسیار تحت فشار بود.<ref name=":3" />فرخی در مجلس با زبان و انتقادات تند علیه نمایندگان متمایل به حاکمیت، دشمنان بسیاری برای خود فراهم کرد. او خود دربارهٔ نمایندگان مجلس می‌گوید:<blockquote>«…البته بر اثر فریادهای اعتراض ما گاهی چرت نمایندگان محترم پاره می‌شد، سر بلند می‌کردند، فحش و ناسزا می‌گفتند و دوباره به خواب خرگوشی فرومی‌رفتند. هر وقت هم نخست‌وزیر یا وزیر صحبت می‌کرد، کارشان این بود که بگویند صحیح است قربان. در اثر تمرین در این کار چنان استاد شده بودند که حتی در حال چرت زدن هم می‌توانستند وظیفهٔ خود را انجام دهند و بگویند صحیح است قربان! بدون این که چرتشان پاره شود. بله در همان حالت چرت، سرنوشت یک ملت را تعیین می‌کردند…»<ref>[http://behandishan.blogfa.com/post-3991.aspx به اندیشان -محمد فرخی یزدی]</ref> یک بار نمایندگان مجلس که تماماطرفداررضا شاه بودند او را طوری می‌زنند که بینی و لبش شکافته می‌شود. در مجلس متحصن می‌شود. فرخی جای دیگری دربارهٔ مجلس می‌گوید: «تمام نمایندگان یا خواب بودند یا در حال چرت زدن. «مجلس» جای راحتی بود. صندلی‌های نرم و تمیز، هوای مناسب. من به خودم مظنون شدم نکند مریضم. به این جهت پیش دکتر رفتم. عین مطلب را گفتم. دکتر گفت نماینده ملت خواب ندارد و همیشه بیدار است. وکیل الدوله‌ها بیداری شان هم خواب است. ما دو سه نفر نه تنها خواب مان نمی‌برد بلکه در سخنرانی‌ها پررویی هم می‌کردیم.»</blockquote><ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی  ترگل منطقیان]</ref>[[کودتای دوم اسفند]] سال ۱۳۰۰، و اعلام حکومت نظامی، فرخی را نیز برآشفت؛ و مجلس وحکومت را چنین توصیف کرد:
 
«…البته بر اثر فریادهای اعتراض ما گاهی چرت نمایندگان محترم پاره می‌شد، سر بلند می‌کردند، فحش و ناسزا می‌گفتند و دوباره به خواب خرگوشی فرومی‌رفتند. هر وقت هم نخست‌وزیر یا وزیر صحبت می‌کرد، کارشان این بود که بگویند صحیح است قربان. در اثر تمرین در این کار چنان استاد شده بودند که حتی در حال چرت زدن هم می‌توانستند وظیفهٔ خود را انجام دهند و بگویند صحیح است قربان! بدون این که چرتشان پاره شود. بله در همان حالت چرت، سرنوشت یک ملت را تعیین می‌کردند…»<ref>[http://behandishan.blogfa.com/post-3991.aspx به اندیشان -محمد فرخی یزدی]</ref> یک بار نمایندگان مجلس که تماماطرفداررضا شاه بودند او را طوری می‌زنند که بینی و لبش شکافته می‌شود. در مجلس متحصن می‌شود. فرخی جای دیگری دربارهٔ مجلس می‌گوید: «تمام نمایندگان یا خواب بودند یا در حال چرت زدن. «مجلس» جای راحتی بود. صندلی‌های نرم و تمیز، هوای مناسب. من به خودم مظنون شدم نکند مریضم. به این جهت پیش دکتر رفتم. عین مطلب را گفتم. دکتر گفت نماینده ملت خواب ندارد و همیشه بیدار است. وکیل الدوله‌ها بیداری شان هم خواب است. ما دو سه نفر نه تنها خواب مان نمی‌برد بلکه در سخنرانی‌ها پررویی هم می‌کردیم.»<ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی  ترگل منطقیان]</ref>[[کودتای دوم اسفند]] سال ۱۳۰۰، و اعلام حکومت نظامی، فرخی را نیز برآشفت؛ و مجلس وحکومت را چنین توصیف کرد:


{{شعر}}{{ب|از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ|از یک طرفی عرصه به میلیون تنگ}}
{{شعر}}{{ب|از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ|از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ}}


{{ب|قانون حکومت نظامی و فشار|این است حکومت شتر گاو پلنگ}}{{پایان شعر}}<ref>[http://www.dw.com/fa-ir/فرخی-و-حکومت-شتر-گاو-پلنگ/a-4800315 دویچه وله-فرخی و حکومت شتر گاو پلنگ]</ref>
{{ب|قانون حکومت نظامی و فشار|این است حکومت شتر گاو پلنگ}}{{پایان شعر}}<ref>[http://www.dw.com/fa-ir/فرخی-و-حکومت-شتر-گاو-پلنگ/a-4800315 دویچه وله-فرخی و حکومت شتر گاو پلنگ]</ref>
خط ۱۲۲: خط ۱۱۸:
== نشریه طوفان و سایر نشریات او ==
== نشریه طوفان و سایر نشریات او ==
[[پرونده:سربرگ نشریه طوفان.jpg|قاب|379x379px|سربرگ نشریه طوفان فرخی یزدی]]
[[پرونده:سربرگ نشریه طوفان.jpg|قاب|379x379px|سربرگ نشریه طوفان فرخی یزدی]]
فرخی غزلیاتش را چون پتک بر فرق ستمگران و وطن فروشان آن دوران می‌کوبد. او در سال ۱۲۹۰ شمسی به تهران می‌آید. مقالات و اشعارش رابرای چاپ به نشریات می‌دهد لیکن در زیر سلطه ستمگران شجاعتی یافت نمیشودکه این حماسه‌ها را به گوش مردم برساند؛ و در چنین فضایی است که فرخی در سال ۱۳۰۰ روزنامه طوفان را بنا می‌نهد که بعدها به صورت هفتگی آن را منتشر کرد.
فرخی در سال ۱۲۹۰ شمسی به تهران می‌آید. مقالات و اشعارش رابرای چاپ به نشریات می‌دهد اما نوشته‌های او را ؛ و در چنین فضایی است که فرخی در سال ۱۳۰۰ روزنامه طوفان را بنا می‌نهد که بعدها به صورت هفتگی آن را منتشر کرد.


سردبیر نشریه طوفان فرخی بود. این نشریه طی هفت سال انتشار، ۱۵ بار توقیف شد. نه تاریخ را تغییر می‌داد و نه متظاهر بود فقط با تمام قوا به بیان درد مردم، رسوا کردن قلدرهاو ستمکاران، اجرای قانون و آزادی‌های سیاسی می‌پرداخت. فرخی با انتشار طوفان مبارزاتش را جهت می‌داد.<ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی]</ref>«هر خامه نکرد ناکسان را توصیف /هر نامه نکرد خائنان را تعریف
سردبیر نشریه طوفان فرخی بود. این نشریه طی هفت سال انتشار، ۱۵ بار توقیف شد. نه تاریخ را تغییر می‌داد و نه متظاهر بود فقط با تمام قوا به بیان درد مردم، رسوا کردن قلدرهاو ستمکاران، اجرای قانون و آزادی‌های سیاسی می‌پرداخت. فرخی با انتشار طوفان مبارزاتش را جهت می‌داد.<ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی]</ref>«هر خامه نکرد ناکسان را توصیف /هر نامه نکرد خائنان را تعریف
۱٬۰۰۵

ویرایش

منوی ناوبری