یعقوب لیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۰: خط ۸۰:
  | data31  =
  | data31  =
}}
}}
'''یعقوب لیث''' (زاده ۲۰۶ یا ۲۰۷ هجری قمری در روستای قرنین در سیستان - درگذشته ۲۶۵ هجری قمری در جندی‌شاپور) یا '''یعقوب لیث صفاری''' یا '''رادمان پسر ماهک سیستانی''' یکی از پادشاهان ایران و از دودمان صفاری بود که در سیستان حکومت می‌کرد و مرکز آن در زرنج بود که اکنون در افغانستان امروزی قرار دارد. یعقوب لیث صفار نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.<ref name=":4" /> اگر یعقوب لیث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی‌داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.<ref name=":2">گرگینه - [http://gorgineh.ir/2017/09/03/قیام-یعقوب-لیث-صفاری،-سردار-شجاع-ایران/ قیام یعقوب لیث صفاری، سردار شجاع ایران]</ref>
'''یعقوب لیث''' (زاده ۲۰۶ یا ۲۰۷ هجری قمری، روستای قرنین در سیستان - درگذشته ۲۶۵ هجری قمری، جندی‌شاپور) یا '''یعقوب لیث صفاری''' یا '''رادمان پسر ماهک سیستانی''' یکی از پادشاهان [[ایران]] و از دودمان صفاری بود که در سیستان حکومت می‌کرد و مرکز آن در زرنج بود که اکنون در افغانستان امروزی قرار دارد. یعقوب لیث صفار نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.<ref name=":4" /> اگر یعقوب لیث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمی‌داد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.<ref name=":2">گرگینه - [http://gorgineh.ir/2017/09/03/قیام-یعقوب-لیث-صفاری،-سردار-شجاع-ایران/ قیام یعقوب لیث صفاری، سردار شجاع ایران]</ref>


او کوشش کرد خلافت عباسی را سرنگون کند و حتی تا نزدیکی بغداد نیز پیش رفت، ولی در ماه شوال ۲۶۵ هجری قمری به بیماری قولنج مبتلا و در سرانجام در گندی‌شاپور درگذشت.<ref name=":4">سایت گردشگری ایران - [http://tripyar.com/iran/خوزستان/دزفول/گردشگری/باستانی-و-تاریخی/ابنیه-های-تاریخی/آرامگاه-یعقوب-لیث-صفاری.html آرامگاه یعقوب لیث صفاری]</ref>
او کوشش کرد خلافت عباسی را سرنگون کند و حتی تا نزدیکی بغداد نیز پیش رفت، ولی در ماه شوال ۲۶۵ هجری قمری به بیماری قولنج مبتلا و در سرانجام در گندی‌شاپور درگذشت.<ref name=":4">سایت گردشگری ایران - [http://tripyar.com/iran/خوزستان/دزفول/گردشگری/باستانی-و-تاریخی/ابنیه-های-تاریخی/آرامگاه-یعقوب-لیث-صفاری.html آرامگاه یعقوب لیث صفاری]</ref>
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


برخی بر این عقیده هستند که دودمان صفاری به پادشاهان ساسانی می‌رسد، شاید این خود گواه بر دشمنی این ایرانی وطن‌پرست با اعراب بود. از این رو بعد از فتح کرمان و نیشابور و بعد از آن فتح خراسان و سرنگونی حکومت طاهریان به جهت سرنگونی بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیهٔ گلو به شدت زخمی و مجبور به عقب‌نشینی شد. دوباره به شوش بازگشت تا لشکر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانهٔ راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. همهٔ مورخان بر اینکه یعقوب دلاوری شجاع و باهوش و بسیار سیاستمدار بود اتفاق نظر دارند.<ref name=":1">کجارو - [https://www.kojaro.com/2016/6/9/119684/tomb-jacob-laith-safari/ آرامگاه یعقوب لیث صفاری ؛ نخستین شهریار ایرانی بعد از اسلام]</ref>
برخی بر این عقیده هستند که دودمان صفاری به پادشاهان ساسانی می‌رسد، شاید این خود گواه بر دشمنی این ایرانی وطن‌پرست با اعراب بود. از این رو بعد از فتح کرمان و نیشابور و بعد از آن فتح خراسان و سرنگونی حکومت طاهریان به جهت سرنگونی بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیهٔ گلو به شدت زخمی و مجبور به عقب‌نشینی شد. دوباره به شوش بازگشت تا لشکر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانهٔ راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. همهٔ مورخان بر اینکه یعقوب دلاوری شجاع و باهوش و بسیار سیاستمدار بود اتفاق نظر دارند.<ref name=":1">کجارو - [https://www.kojaro.com/2016/6/9/119684/tomb-jacob-laith-safari/ آرامگاه یعقوب لیث صفاری ؛ نخستین شهریار ایرانی بعد از اسلام]</ref>
[[پرونده:تندیس یعقوب لیث صفاری.jpg|بندانگشتی|تندیس یعقوب لیث در زابل]]
[[پرونده:تندیس یعقوب لیث صفاری.jpg|بندانگشتی|تندیس یعقوب لیث در [[زابل]]]]


== شورش یعقوب لیث علیه خلیفه عباسی ==
== شورش یعقوب لیث علیه خلیفه عباسی ==
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:


=== جنگ با خلیفه (۲۶۴) ===
=== جنگ با خلیفه (۲۶۴) ===
معتمد، خلیفهٔ عباسی که از شکست محمد بن واصل آگاه شد. اسماعیل اسحاق قاضی را با فرمان حکومت خراسان، طبرستان، گرگان، فارس، کرمان، سند و ریاست افتخاری شرطهٔ (شهربانی) بغداد نزد یعقوب فرستاد. یعقوب با فرستادهٔ خلیفه به مهربانی رفتار کرد و پاسخ نامهٔ خلیفه را به او داد. اسماعیل نیز در بازگشت، نامهٔ یعقوب را به خلیفه تسلیم کرد. یعقوب پس از زندانی کردن محمد بن واصل، جمعی از لشگریان خود را به اهواز فرستاد و خود به دنبال آنان رفت، تا از آنجا به بغداد حرکت کند. چون خبر حرکت یعقوب به سمت بغداد به مردم آن شهر رسید، اهالی بغداد علیه خلیفه معتمد و برادرش الموفق قیام کردند و خلیفه هر چند با مشکلاتی روبه‌رو گردید، قصد جنگ با یعقوب کرد. چون یعقوب به دیرالعاقول (واقع در شمال شرق دجله میان واسط و بغداد) رسید، خلیفه نیز با لشگریان خود در مقابل وی صف‌آرایی نمود. در این محل نبرد سختی میان آنان درگرفت و یعقوب با حملات برق‌آسا، تعداد زیادی از سپاه بغداد را به قتل رساند.
معتمد، خلیفهٔ عباسی که از شکست محمد بن واصل آگاه شد. اسماعیل اسحاق قاضی را با فرمان حکومت خراسان، طبرستان، گرگان، فارس، کرمان، سند و ریاست افتخاری شرطهٔ (شهربانی) بغداد نزد یعقوب فرستاد. یعقوب با فرستادهٔ خلیفه به مهربانی رفتار کرد و پاسخ نامهٔ خلیفه را به او داد. اسماعیل نیز در بازگشت، نامهٔ یعقوب را به خلیفه تسلیم کرد. یعقوب پس از زندانی کردن محمد بن واصل، جمعی از لشگریان خود را به [[اهواز]] فرستاد و خود به دنبال آنان رفت، تا از آنجا به بغداد حرکت کند. چون خبر حرکت یعقوب به سمت بغداد به مردم آن شهر رسید، اهالی بغداد علیه خلیفه معتمد و برادرش الموفق قیام کردند و خلیفه هر چند با مشکلاتی روبه‌رو گردید، قصد جنگ با یعقوب کرد. چون یعقوب به دیرالعاقول (واقع در شمال شرق دجله میان واسط و بغداد) رسید، خلیفه نیز با لشگریان خود در مقابل وی صف‌آرایی نمود. در این محل نبرد سختی میان آنان درگرفت و یعقوب با حملات برق‌آسا، تعداد زیادی از سپاه بغداد را به قتل رساند.


معتمد و موفق که کار را چنین دیدند آب نهری را که از دجله جدا می‌شد، در میان سپاه یعقوب باز کردند تا هراس به سپاه یعقوب افتد و از سویی دیگر، باروبنه و چارپایان را آتش زدند. از این‌رو سپاهیان یعقوب میان آب و آتش، راهی جز عقب‌نشینی ندیدند.
معتمد و موفق که کار را چنین دیدند آب نهری را که از دجله جدا می‌شد، در میان سپاه یعقوب باز کردند تا هراس به سپاه یعقوب افتد و از سویی دیگر، باروبنه و چارپایان را آتش زدند. از این‌رو سپاهیان یعقوب میان آب و آتش، راهی جز عقب‌نشینی ندیدند.
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
آرامگاه یعقوب لیث صفاری با گنبد مخروطی شکل دندانه‌دار در قسمت شمال‌شرقی روستای شاه‌آباد در ۱۰ کیلومتری جاده دزفول به شوشتر در استان خوزستان، در میان یکی از مهم‌ترین محوطه‌های تاریخی ایران یعنی خرابه‌های شهر جندی شاپور قرار دارد، وجود گورستانی با سنگ قبرهای باستانی در اطراف مقبره گواهی بر قدمت این اثر دارد. گنبد مخروطی شکل آرامگاه از بهترین نوع گنبدهای مخروطی واقع در خوزستان است. جلال و زیبایی نمای گنبد از دور کاملاً جلوه‌گر این است که روزی این بقعه برای شخصی بزرگ بنا شده‌است. بنای آرامگاه از یک ورودی برخوردار است و سطح داخلی آرامگاه را از سطح بیرونی آن جدا می‌کند. سازه اصلی بنا خشت خام است و نقوش برجسته و ملات گچ و خاک دارد.
آرامگاه یعقوب لیث صفاری با گنبد مخروطی شکل دندانه‌دار در قسمت شمال‌شرقی روستای شاه‌آباد در ۱۰ کیلومتری جاده دزفول به شوشتر در استان خوزستان، در میان یکی از مهم‌ترین محوطه‌های تاریخی ایران یعنی خرابه‌های شهر جندی شاپور قرار دارد، وجود گورستانی با سنگ قبرهای باستانی در اطراف مقبره گواهی بر قدمت این اثر دارد. گنبد مخروطی شکل آرامگاه از بهترین نوع گنبدهای مخروطی واقع در خوزستان است. جلال و زیبایی نمای گنبد از دور کاملاً جلوه‌گر این است که روزی این بقعه برای شخصی بزرگ بنا شده‌است. بنای آرامگاه از یک ورودی برخوردار است و سطح داخلی آرامگاه را از سطح بیرونی آن جدا می‌کند. سازه اصلی بنا خشت خام است و نقوش برجسته و ملات گچ و خاک دارد.


قدمت تاریخی آرامگاه یعقوب لیث صفاری به دورهٔ سلجوقی تا قاجار می‌رسد و با توجه به مرمت‌های مختلف قدیمی‌ترین قسمت آن مربوط به دورهٔ سلجوقی است. بنا به گفتهٔ مردم محلی حدود چندین دهه پیش روی دیوار گنبد کتیبه‌ای با خط عربی قدیم وجود داشته و روی آن اسم یعقوب لیث سردار بزرگ به وضوح نوشته شده بود که بعدها توسط عده‌ای با اسپری مشکی پوشیده شده‌است. وجود تندیس بزرگی از این شهریار ایرانی که سوار بر اسب می‌تازد و در بخش غربی شهر دزفول از مسیر اندیمشک به دزفول نصب شده، مهر تأییدی بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است و البته شواهد و اسناد تاریخی بر این حقیقت دلالت دارد.
قدمت تاریخی آرامگاه یعقوب لیث صفاری به دورهٔ سلجوقی تا قاجار می‌رسد و با توجه به مرمت‌های مختلف قدیمی‌ترین قسمت آن مربوط به دورهٔ سلجوقی است. بنا به گفتهٔ مردم محلی حدود چندین دهه پیش روی دیوار گنبد کتیبه‌ای با خط عربی قدیم وجود داشته و روی آن اسم یعقوب لیث سردار بزرگ به وضوح نوشته شده بود که بعدها توسط عده‌ای با اسپری مشکی پوشیده شده‌است. وجود تندیس بزرگی از این شهریار ایرانی که سوار بر اسب می‌تازد و در بخش غربی شهر دزفول از مسیر اندیمشک به دزفول نصب شده، مهر تأییدی بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است و البته شواهد و اسناد تاریخی بر این حقیقت دلالت دارد.<ref name=":1" />


== بی‌توجهی به آرامگاه یعقوب لیث در زمان جمهوری اسلامی ==
== بی‌توجهی به آرامگاه یعقوب لیث در زمان جمهوری اسلامی ==
خط ۲۲۳: خط ۲۲۳:
به هر حال اگر قیام یعقوب لیث را بر ضد خلافت با توجه به آنچه که خواجه نظام‌الملک در سیاست‌نامه شرح داده بررسی کنیم، باید بگوییم که یعقوب کشش شدیدی به پیروی از تشیع داشته‌است. هم‌چنین در کتاب «مجالس المؤمنین» نوشتهٔ سید نورالله شوشتری که شرح زندگانی رجال بزرگ شیعه در آن آمده‌است صفاریان در زمرهٔ پیروان تشیع به قلم آمده‌اند.
به هر حال اگر قیام یعقوب لیث را بر ضد خلافت با توجه به آنچه که خواجه نظام‌الملک در سیاست‌نامه شرح داده بررسی کنیم، باید بگوییم که یعقوب کشش شدیدی به پیروی از تشیع داشته‌است. هم‌چنین در کتاب «مجالس المؤمنین» نوشتهٔ سید نورالله شوشتری که شرح زندگانی رجال بزرگ شیعه در آن آمده‌است صفاریان در زمرهٔ پیروان تشیع به قلم آمده‌اند.


یعقوب توجهی عمیق به زنده‌سازی افتخارهای کهن ایران و ضبط و نشر خداینامه و شاهنامه داشت. چون دولت به یعقوب رسید، کسی را به هندوستان فرستاد تا نسخه‌ای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورد سپس ابومنصور عبدالرزاق بن عبدالله فرخ را که معتمدالملک بود دستور داد تا از زبان پهلوی به زبان فارسی منتقل کند و از زمان خسروپرویز تا یزدگرد را نیز به آن بیفزاید. ابومنصور دستور داد تا سعد بن منصور عمری به اتفاق چهارتن دیگر (تاج فرزند خراسانی از هرات، یزدان فرزند شاپور از سیستان، ماهو فرزند خورشید از نیشابور و سلیمان فرزند برزین از توس) تا سال ۳۶۰ هجری قمری آن را تمام کردند (مقدمهٔ آن شاهنامه نیز به نام ابومنصور بوده و به این دلیل به شاهنامهٔ ابومنصوری معروف گشته و هنوز باقی است) و در خراسان و عراق نیز نسخه‌هایی از آن برداشته شده‌است.
یعقوب توجهی عمیق به زنده‌سازی افتخارهای کهن ایران و ضبط و نشر خداینامه و شاهنامه داشت. چون دولت به یعقوب رسید، کسی را به هندوستان فرستاد تا نسخه‌ای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورد سپس ابومنصور عبدالرزاق بن عبدالله فرخ را که معتمدالملک بود دستور داد تا از زبان پهلوی به زبان فارسی منتقل کند و از زمان خسروپرویز تا یزدگرد را نیز به آن بیفزاید. ابومنصور دستور داد تا سعد بن منصور عمری به اتفاق چهارتن دیگر (تاج فرزند خراسانی از هرات، یزدان فرزند شاپور از سیستان، ماهو فرزند خورشید از نیشابور و سلیمان فرزند برزین از توس) تا سال ۳۶۰ هجری قمری آن را تمام کردند. (مقدمهٔ آن شاهنامه نیز به نام ابومنصور بوده و به این دلیل به شاهنامهٔ ابومنصوری معروف گشته و هنوز باقی است) و در خراسان و عراق نیز نسخه‌هایی از آن برداشته شده‌است.


چنین مشخص می‌گردد که یعقوب اصل کتاب را از هندوستان آورده، بعدها دقیقی آن را سروده و ابومنصور دستور ترجمهٔ آن را صادر کرده، و سرانجام فردوسی به‌طور کامل آن را به نظم درآورده است. علت توجه یعقوب به این نکته را علاوه بر روحیهٔ میهن‌پرستی و ایران‌خواهی و علاقهٔ او به زبان پارسی، فخر به نیاکان نیز باید دانست زیرا یعقوب خود را از فرزندان پادشاهان ساسانی می‌دانست.
گویا یعقوب اصل کتاب را از هندوستان آورده، بعدها دقیقی آن را سروده و ابومنصور دستور ترجمهٔ آن را صادر کرده، و سرانجام فردوسی به‌طور کامل آن را به نظم درآورده است. علت توجه یعقوب به این نکته را علاوه بر روحیهٔ میهن‌پرستی و ایران‌خواهی و علاقهٔ او به زبان پارسی، فخر به نیاکان نیز باید دانست زیرا یعقوب خود را از فرزندان پادشاهان ساسانی می‌دانست.


یعقوب لیث، بنیادگذار شعر فارسی در ایران بود و در زمان دولت او شعر فارسی برای اولین‌بار رسمیت یافت و شاعران دربار خود را به سرودن شعر به زبان شیرین فارسی، ترغیب و تشویق نمود. پس از بازگشت پیروزمندانهٔ یعقوب از هرات، با در دست داشتن فرمان حکومت سیستان، کابل، کرمان و فارس، مردم سیستان با شادی و شعف از وی استقبال کردند و شاعران سیستان، اشعاری در مدح او سروده و از دلاوری وی ستایش کردند که البته این شعرها به زبان عربی بود.
یعقوب لیث، بنیادگذار شعر فارسی در ایران بود و در زمان دولت او شعر فارسی برای اولین‌بار رسمیت یافت و شاعران دربار خود را به سرودن شعر به زبان شیرین فارسی، ترغیب و تشویق نمود. پس از بازگشت پیروزمندانهٔ یعقوب از هرات، با در دست داشتن فرمان حکومت سیستان، کابل، کرمان و فارس، مردم سیستان با شادی و شعف از وی استقبال کردند و شاعران سیستان، اشعاری در مدح او سروده و از دلاوری وی ستایش کردند که البته این شعرها به زبان عربی بود.
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
پس از محمد بن وصیف، بسام کُرد و محمد بن مخلد سگزی، شاعرانی بودند که در زمان یعقوب و تحت توجه و تشویق او شعر فارسی سرودند.<ref name=":0" />
پس از محمد بن وصیف، بسام کُرد و محمد بن مخلد سگزی، شاعرانی بودند که در زمان یعقوب و تحت توجه و تشویق او شعر فارسی سرودند.<ref name=":0" />


== یعقوب لیث صفاری پاسدار زبان پارسی ==
== یعقوب لیث، احیاگر و پاسدار زبان پارسی ==
بعد از حملهٔ اعراب تا زمان یعقوب لیث زبان رسمی ایران و حکومت‌های ایرانی عربی بود، یعقوب نخستین پادشاه ایرانی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال بعد از ورود اسلام به ایران دوباره بازسازی و زبان رسمی کشور اعلام کرد و بعد از آن هیچ‌کس در دربار او حق نداشت به غیر زبان پارسی سخن بگوید. تا جایی که از زبان مورخان نقل شده‌است:
بعد از حملهٔ اعراب تا زمان یعقوب لیث زبان رسمی ایران و حکومت‌های ایرانی عربی بود، یعقوب نخستین پادشاه ایرانی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال بعد از ورود اسلام به ایران دوباره بازسازی و زبان رسمی کشور اعلام کرد و بعد از آن هیچ‌کس در دربار او حق نداشت به غیر زبان پارسی سخن بگوید. تا جایی که از زبان مورخان نقل شده‌است:


خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:
وز آن گفته شعر سامان گرفت به نظم اندرون پارسی جان گرفت
وز آن گفته شعر سامان گرفت به نظم اندرون پارسی جان گرفت


سزد گر به یعقوب خوانی درود که در بر رخ پارسی در گشود
سزد گر به یعقوب خوانی درود که در بر رخ پارسی در گشود<ref name=":1" />
 
نخستین هوادار شعر دری
 
همو بود و شاید که یادآوری<ref name=":1" />


== دربارهٔ عیاران سیستان ==
== دربارهٔ عیاران سیستان ==
در سیستان از اوایل قرن دوم گروهی به نام عیارن یا جوانمردان بودند که طبقه ای از طبقات اجتماعی و مردمی هوشیار از عوام الناس و آداب و رسوم خاصی داشتند. این گروه در عهد بنی عباس در سیستان بسیار شدند.
در سیستان از اوایل قرن دوم گروهی به نام عیارن یا جوانمردان بودند که طبقه ای از طبقات اجتماعی و مردمی هوشیار از عوام الناس و آداب و رسوم خاصی داشتند. این گروه در عهد بنی عباس در سیستان بسیار شدند. عیاران در تاریخ سیستان همواره موقعیتی شایسته داشتند، گرچه از اشخاص عادی بودند ولی کارهای مهمی می‌کردند و در تغییر زمامداران و حکومت‌ها نقش داشتند.
 
عیاران در تاریخ سیستان همواره موقعیتی شایسته داشتند، گرچه از اشخاص عادی بودند ولی کارهای مهمی می‌کردند و در تغییر زمامداران و حکومت‌ها نقش داشتند.


باید گفت که جوانمردی و فتوت بدواً مسلک اخلاقی بود، بعد به یک روش سیاسی و انقلابی تغییر شکل یافت و سرهنگان و بزرگان این طایفه، همواره بازیگر برجسته هنگامه‌ها و تحولات سیاسی بودند که به اصطلاح نویسندهٔ تاریخ بیهقی، آنان را سرغوغا می‌گفتند، تاریخ سیستان عده ای از سرهنگان آنان را نام می‌برد. از این رو می‌توان اهمیت اجتماعی و سیاسی آنان را برآورد کرد.
باید گفت که جوانمردی و فتوت بدواً مسلک اخلاقی بود، بعد به یک روش سیاسی و انقلابی تغییر شکل یافت و سرهنگان و بزرگان این طایفه، همواره بازیگر برجسته هنگامه‌ها و تحولات سیاسی بودند که به اصطلاح نویسندهٔ تاریخ بیهقی، آنان را سرغوغا می‌گفتند، تاریخ سیستان عده ای از سرهنگان آنان را نام می‌برد. از این رو می‌توان اهمیت اجتماعی و سیاسی آنان را برآورد کرد.
خط ۲۵۹: خط ۲۵۳:
بنای کار عیاران بر جوانمردی بود این گروه شبروی و شبگردی می‌کردند، کارشان تهدید ثروتمندان و حکام بود و بسیاری اوقات تحمل این خطرات و مصائب، برای انجام کار مردم بینوا و یا دفع ظلم از مظلوم بود.
بنای کار عیاران بر جوانمردی بود این گروه شبروی و شبگردی می‌کردند، کارشان تهدید ثروتمندان و حکام بود و بسیاری اوقات تحمل این خطرات و مصائب، برای انجام کار مردم بینوا و یا دفع ظلم از مظلوم بود.


به عقیده آنان، جوانمردترین مردم آن است که دلیر، بردبار و شکیبا باشد، به وعدهٔ خود وفا کند، پاکدل و پاک چشم باشد، زیان کسی به سود خود نخواهد، ضعیف آزار نباشد، به اسیران تعدی نکند، بیچارگان را یاری کند، از ستم دیدگان دفاع کند، راست گوید، به صاحب سفره ای که نمک خورده‌است بدی نکند، در حیلت استاد باشد، نکته گوی و نکته سنج باشد، بر دیده و نادیده غیبت نکند، نان دادن و راز پوشیدن از کارهای آنان بود، حق نان و نمک را گرامی داشته و تلافی می‌کردند، گناه خود را به گردن دیگری نمی‌گذاشتند، محل تجمع آنان را یتیم خانه می‌گفتند و شاید به علت اینکه عیار بعد از ورود به جمع عیاران باید به خود متکی باشد نه پدر و مادر.
به عقیده آنان، جوانمردترین مردم آن است که دلیر، بردبار و شکیبا باشد، به وعدهٔ خود وفا کند، پاکدل و پاک چشم باشد، زیان کسی به سود خود نخواهد، ضعیف آزار نباشد، به اسیران تعدی نکند، بیچارگان را یاری کند، از ستم دیدگان دفاع کند، راست گوید، به صاحب سفره ای که نمک خورده‌است بدی نکند، در حیلت استاد باشد، نکته گوی و نکته سنج باشد، بر دیده و نادیده غیبت نکند، نان دادن و راز پوشیدن از کارهای آنان بود، حق نان و نمک را گرامی داشته و تلافی می‌کردند، گناه خود را به گردن دیگری نمی‌گذاشتند، محل تجمع آنان را یتیم‌خانه می‌گفتند و شاید به علت اینکه عیار بعد از ورود به جمع عیاران باید به خود متکی باشد نه پدر و مادر.


گر چه عیاران در بسیاری از شهرهای ایران ظاهر شدند ولی در هیچ قسمت نتوانستند تشکیلات منظم سیاسی برقرار کنند، مگر در سیستان.
گر چه عیاران در بسیاری از شهرهای ایران ظاهر شدند ولی در هیچ قسمت نتوانستند تشکیلات منظم سیاسی برقرار کنند، مگر در سیستان.
۱٬۰۴۴

ویرایش