آقامحمدخان قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''آقامحمدخان قاجار''' یا '''آقامحمد شاه''' یا '''آغامحمدخان''' (زاده ۱۱۲۱ خورشیدی، استرآباد – مقتول ۱۱۷۶ خورشیدی) رئیس ایل، بنیانگذار و نخستین شاه سلسله قاجار در ایران است.
'''آقامحمدخان قاجار''' یا '''آقامحمد شاه''' یا '''آغامحمدخان''' (زاده ۱۱۲۱ خورشیدی، استرآباد – مقتول ۱۱۷۶ خورشیدی، شوشا) رئیس ایل، بنیانگذار و نخستین شاه سلسله قاجار در ایران است.


در سال ۱۱۶۱ شمسی آقامحمدخان که از افراد ایل قاجار بود با از برکناری حکومت جانشینان کریم خان زند به حکومت رسید. وی در ابتدا در استرآباد تاجگذاری کرد و زادگاه خویش را به عنوان پایتخت انتخاب کرد، اما در نهایت بنا به دلایل سوق‌الجیشی تهران را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری نمود. بعداز وی برادرزاده‌اش فتحعلی شاه به سلطنت رسید.<ref name=":0">تاریخ ما - ز[https://tarikhema.org/contemporary/iranc/16739/آقامحمدخان-قاجار/ ندگی نامه آقا محمد خان قاجار]</ref>
در سال ۱۱۶۱ شمسی آقامحمدخان که از افراد ایل قاجار بود با از برکناری حکومت جانشینان کریم خان زند به حکومت رسید. وی در ابتدا در استرآباد تاجگذاری کرد و زادگاه خویش را به عنوان پایتخت انتخاب کرد، اما در نهایت بنا به دلایل سوق‌الجیشی تهران را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری نمود. بعداز وی برادرزاده‌اش فتحعلی شاه به سلطنت رسید.<ref name=":0">تاریخ ما - ز[https://tarikhema.org/contemporary/iranc/16739/آقامحمدخان-قاجار/ ندگی نامه آقا محمد خان قاجار]</ref>
خط ۲۳: خط ۲۳:


=== نبرد با رقیب اصلی ===
=== نبرد با رقیب اصلی ===
آقامحمدخان در نبردهای پراکنده‌ای در اصفهان در برابر علی‌مرادخان (برادرزادهٔ کریم‌خان) و جعفرخان (پسر صادق‌خان، برادر کریم‌خان) شرکت جست، اما رقیب اصلی او لفطعلی‌خان زند بود که در ۲۰ سالگی پس از تاراندن رقیبان خانگی به تخت پادشاهی نشسته بود. آقامحمدخان در دوران زدوخوردهای داخلی زندیان، شمال ایران را یکپارچه ساخت و چون از اختلافهای جانشینان کریم‌خان و شخصیت ایشان آگاه بود، انقراض این سلسله را در نابود کردن لطفعلی‌خان شجاع و بی‌آلایش، اما کم‌سیاست و بی‌تجربه می‌دانست. از این‌رو همهٔ نیروی خود را در این راه به کار انداخت. خان‌قاجار یک‌بار در ۱۲۰۳ هجری قمری در هزاربیضا (۳۰ کیلومتری شیراز) با سپاهیان زند نبرد کرد و توانست پایتخت را محاصره کند، اما نتوانست به درون آن راه یابد، پس به تهران بازگشت. بار دوم با نیروهای بیشتر و نظمی آراسته‌تر وارد معرکه شد و در همان هنگام با حاج‌میرزا ابراهیم کلانتر شیراز که با سران زندیه اختلاف پیدا کرده بود، تماسهای محرمانه برپا کرد و در نبرد سِمیرُم علیا سپاه زندیه را شکست داد. از این‌رو، چون لطفعلی‌خان به سوی شیراز رفت و دروازهٔ شهر را به روی خود بسته یافت و پادگانهای پایتخت را خلع سلاح شده دید، دریافت که در نبرد سیاسی نیز شکست خورده‌است و حاج ابراهیم کلانتر با رقیب او عهدی استوار بسته‌است. در آن زمان که شهریار زند عازم دشتستان بود، خان قاجار در تعقیب لشکریان وی تا شیراز دشمن را شکست داد. بار دیگر نیز در دشت قبله لشکریان دیگری از قاجارها را که به ۲۰ هزار تن می‌رسیدند تارومار ساخت و برای فراهم آوردن آذوقه و کسب قدرت نظامی بیشتر عازم زَرقان گشت. آقامحمدخان با ۴۰ هزار سپاهی عازم نبرد گردید و در «شهرک» (میان اصفهان و شیراز) با ۵ هزار تن سپاه زندی روبه‌رو شد.
آقامحمدخان در نبردهای پراکنده‌ای در اصفهان در برابر علی‌مرادخان (برادرزادهٔ کریم‌خان) و جعفرخان (پسر صادق‌خان، برادر کریم‌خان) شرکت جست، اما رقیب اصلی او لفطعلی‌خان زند بود که در ۲۰ سالگی پس از تاراندن رقیبان خانگی به تخت پادشاهی نشسته بود. آقامحمدخان در دوران زدوخوردهای داخلی زندیان، شمال ایران را یکپارچه ساخت و چون از اختلافهای جانشینان کریم‌خان و شخصیت ایشان آگاه بود، انقراض این سلسله را در نابود کردن لطفعلی‌خان شجاع و بی‌آلایش، اما کم‌سیاست و بی‌تجربه می‌دانست. از این‌رو همهٔ نیروی خود را در این راه به کار انداخت. خان‌قاجار یک‌بار در ۱۲۰۳ هجری قمری در هزاربیضا (۳۰ کیلومتری شیراز) با سپاهیان زند نبرد کرد و توانست پایتخت را محاصره کند، اما نتوانست به درون آن راه یابد، پس به تهران بازگشت. بار دوم با نیروهای بیشتر و نظمی آراسته‌تر وارد معرکه شد و در همان هنگام با حاج‌میرزا ابراهیم کلانتر شیراز که با سران زندیه اختلاف پیدا کرده بود، تماسهای محرمانه برپا کرد و در نبرد سِمیرُم علیا سپاه زندیه را شکست داد. از این‌رو، چون لطفعلی‌خان به سوی شیراز رفت و دروازهٔ شهر را به روی خود بسته یافت و پادگانهای پایتخت را خلع سلاح شده دید، دریافت که در نبرد سیاسی نیز شکست خورده‌است و حاج ابراهیم کلانتر با رقیب او عهدی استوار بسته‌است. در آن زمان که شهریار زند عازم دشتستان بود، خان قاجار در تعقیب لشکریان وی تا شیراز دشمن را شکست داد. بار دیگر نیز در دشت قبله لشکریان دیگری از قاجارها را که به ۲۰ هزار تن می‌رسیدند تارومار ساخت و برای فراهم آوردن آذوقه و کسب قدرت نظامی بیشتر عازم زَرقان گشت. آقامحمدخان با ۴۰ هزار سپاهی عازم نبرد گردید و در «شهرک» (میان اصفهان و شیراز) با ۵ هزار تن سپاه زندی روبه‌رو شد.


در این نبرد لطفعلی‌خان با رشادت هرچه تمام‌تر خود را تا سراپردهٔ آقامحمدخان رساند، لیکن به علت خیانت سرداران زندی و کم‌تجربگی خود شکست خورد، ولی خود را از معرکه بیرون آورد و به سوی کرمان رفت. آقامحمدخان پیروزمندانه به شیراز آمد و دستور داد افراد خاندان زند را اسیر کنند و همراه با استخوانهای کریم‌خان به تهران گسیل دارند. لطفعلی‌خان خود را به کرمان رساند، ولی به درون شهر راه نیافت. پس به طبس رفت و با کمک امیرحسین‌خان زنگویی ۳۰۰ سوار فراهم و آهنگ یزد کرد و با شکست علی‌نقی‌خان بافقی آنجا را بگشود و روانهٔ شیراز گشت. وی در آنجا از قاجاریان به سرکردگی حاج‌ابراهیم کلانتر و محمدحسین‌خان قوانلو شکست خورد و نومیدانه روی به سوی طبس، بم و نَرْماشیر آورد. او در این پهنه به تکاپو افتاد و سپاهیانی فراهم آورد و به سوی کرمان رفت و در ۱۲۰۸ هجری قمری شهر را گشود و خود را پادشاه نامید و سکه به نام خویش زد. آقامحمدخان آسیمه‌سر و کینه‌توزانه باباخان را با ۵ هزار سوار و عنوان جهانبانی به سوی کرمان فرستاد و خود نیز با لشکری در حدود ۶۰ هزار تن به دنبال وی روانه شد.
در این نبرد لطفعلی‌خان با رشادت هرچه تمام‌تر خود را تا سراپردهٔ آقامحمدخان رساند، لیکن به علت خیانت سرداران زندی و کم‌تجربگی خود شکست خورد، ولی خود را از معرکه بیرون آورد و به سوی کرمان رفت. آقامحمدخان پیروزمندانه به شیراز آمد و دستور داد افراد خاندان زند را اسیر کنند و همراه با استخوانهای کریم‌خان به تهران گسیل دارند. لطفعلی‌خان خود را به کرمان رساند، ولی به درون شهر راه نیافت. پس به طبس رفت و با کمک امیرحسین‌خان زنگویی ۳۰۰ سوار فراهم و آهنگ یزد کرد و با شکست علی‌نقی‌خان بافقی آنجا را بگشود و روانهٔ شیراز گشت. وی در آنجا از قاجاریان به سرکردگی حاج‌ابراهیم کلانتر و محمدحسین‌خان قوانلو شکست خورد و نومیدانه روی به سوی طبس، بم و نَرْماشیر آورد. او در این پهنه به تکاپو افتاد و سپاهیانی فراهم آورد و به سوی کرمان رفت و در ۱۲۰۸ هجری قمری شهر را گشود و خود را پادشاه نامید و سکه به نام خویش زد. آقامحمدخان آسیمه‌سر و کینه‌توزانه باباخان را با ۵ هزار سوار و عنوان جهانبانی به سوی کرمان فرستاد و خود نیز با لشکری در حدود ۶۰ هزار تن به دنبال وی روانه شد.
خط ۷۷: خط ۷۷:


== برخی گفته‌ها درباره آقامحمدخان ==
== برخی گفته‌ها درباره آقامحمدخان ==
سرجان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت با احترام و رأفت می‌زیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز می‌خواند و هر نیمه شب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود- برمی‌خاست و بعبادت می‌پرداخت در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادر زاده خود باباخان از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلی خان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالیککه کرمان را تسخیرکرده بود و از شهرهای خود او بحساب می‌آمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند.
سرجان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت با احترام و رأفت می‌زیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز می‌خواند و هر نیمه شب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود - برمی‌خاست و بعبادت می‌پرداخت در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادر زاده خود باباخان از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلی خان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالی‌که کرمان را تسخیر کرده بود و از شهرهای خود او به حساب می‌آمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند.


عبدالعظیم رضایی (نویسنده کتاب تاریخ ده هزارساله ایران): وی مردی سنگدل، عقده‌ای (بسبب مقطوع النسل بودن) خشن و کینه‌توز، سخت کش و بیرحم بود.
عبدالعظیم رضایی (نویسنده کتاب تاریخ ده هزارساله ایران): وی مردی سنگدل، عقده‌ای (بسبب مقطوع النسل بودن)، خشن و کینه‌توز و بیرحم بود.


استاد معین: آقامحمدخان در حمله به قفقاز دستور قتل‌عام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت.
استاد معین: آقامحمدخان در حمله به قفقاز دستور قتل‌عام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت.


کتاب تاریخ ایران نوشته خاورشناسان شوروی: آغامحمدخان مردی بیرحم و پادشاهی ستمکار بود و از دشمنان واقعی و خیالی خود هزار هزار انتقام می‌گرفت و برخی از آنها را شمع آجین می‌نمود و برخی را در قفس ببران گرسنه می‌انداخت
کتاب تاریخ ایران نوشته خاورشناسان شوروی: آقامحمدخان مردی بیرحم و پادشاهی ستمکار بود و از دشمنان واقعی و خیالی خود هزار هزار انتقام می‌گرفت و برخی از آنها را شمع‌آجین می‌نمود و برخی را در قفس ببران گرسنه می‌انداخت.


دکتر مصاحب: وی مردی کینه خواه و بیرحم و قدرت جوی و چاره گر بود. خست و بیرحمی او به اوج می‌رسید.<ref name=":1" />
دکتر مصاحب: وی مردی کینه‌خواه و بیرحم و قدرت‌جوی و چاره‌گر بود. خست و بیرحمی او به اوج می‌رسید.<ref name=":1" />


== کشته شدن ==
== حرمسرای «آقامحمدخان قاجار» ==
آقامحمدخان ۳ روز پس از ورود به شوشا از خطای کوچک ۳ تن از فراشان خلوت خود به نامهای صادق گرجی، خداداد اصفهانی و عباس مازندرانی و سستی آنان در انجام کارها خشمگین شد و دستور کشتنشان را داد. صادق‌خان شقاقی که یکی از سرداران سپاه بود، و شاید به قول پاره‌ای از مورخان در جریان توطئه بود، خواهش کرد که چون شب جمعه است، اجرای فرمان را به شنبه واپس افکنند. سرجان ملکم می‌نویسد: «در آن ایام مغزش به نوعی آشفته بود که به سرحد جنون می‌رسید و حرکتی که در این مقام از وی سرزد، دلالت کلی بر این معنی دارد» (۲/۳۴۷). پس خان قاجار فریب خورد و اجازه داد آن ۳ تن همچنان به کار مشغول باشند، اما آنان از بیم جان، شبانه به خوابگاهش تاختند و با کارد و دشنه او را از پا درآوردند. دربارهٔ روز، ماه و سال قتل وی اختلاف کرده‌اند: شنبه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۲ (سپهر، ۱/۸۴)، شب جمعه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۲ (نفیسی، ۱/۷۱) شب جمعه ۱۲۱۱ (سایکس. ۲/۴۶۱)، ۲۱ ذیقعده (هدایت، ۹/۲۹۷–۲۹۸) گفته شده، ولی بنابر دلایل و قراین موجود تاریخ شنبه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۱/۱۸ ژوئن ۱۷۹۷م صحیح به نظر می‌رسد (اعتمادالسلطنه، منتظم، ۳/۶۳؛ بامداد، ۱/۲۵۴). کشندگان جواهراتی را که خان همواره همراه خود داشت ازجمله بازوبندهای مرصع، شمشیر گوهرآگین و دریای نور و تاج ماه را برداشتند و نزد صادق‌خان شقاقی آوردند و به وی دادند. نعش آقامحمدخان ابتدا در شوشا به خاک سپرده شد ولی پس از استقرار فتحعلی‌شاه بر تخت سلطنت، حسینقلی‌خان عزالّدینلویِ قاجار که از بزرگان قاجاریه بود، مأمور آوردن نعش از شوشا به تهران گردید. نعش چندی در حضرت عبدالعظیم به امانت سپرده شد و سپس در ۲۶ جمادی‌الاول ۱۲۱۲ق/۱۶ دسامبر ۱۷۹۷م طی تشریفاتی خاص به نجف اشرف حمل گشت و پشت سر ضریح مطهر حضرت علی (ع) دفن گردید.
«آقامحمدخان» که او را در کودکی به دستور «علیقلی میرزا عادلشاه» برادرزادهٔ نادرشاه، خواجه کرده بودند، دارای حرمسرایی متشکل از هفده زن بود. درباریان و اطرافیان «آقامحمدخان» چنین وانمود می‌کردند که نمی‌دانند شهریار قاجار، خواجه است.
 
وی که قادر به کامجویی از آنان نبود به گفتهٔ صاحب «تاریخ عضدی» درصدد اذیت و آزار آنها برمی‌آمد.
 
او چون با مشاهدهٔ رخسار زنان چون قادر به کام گرفتن نبود، خشمناک و برافروخته می‌شد و دیوانه‌وار با شلاق و چوب به جان دختر بیچاره‌ای می‌افتاد که هم‌بستر سلطان نصیبش شده بود و آزارش می‌داد.<ref>تکناز - [http://www.taknaz.net/news_detail_5835.html حرمسرای «آغا محمدخان قاجار»]</ref>
 
== کشته شدن آقامحمد خان ==
آقامحمدخان ۳ روز پس از ورود به شوشا از خطای کوچک ۳ تن از فراشان خلوت خود به نامهای صادق گرجی، خداداد اصفهانی و عباس مازندرانی و سستی آنان در انجام کارها خشمگین شد و دستور کشتنشان را داد. صادق‌خان شقاقی که یکی از سرداران سپاه بود، و شاید به قول پاره‌ای از مورخان در جریان توطئه بود، خواهش کرد که چون شب جمعه است، اجرای فرمان را به شنبه واپس افکنند. سرجان ملکم می‌نویسد: «در آن ایام مغزش به نوعی آشفته بود که به سرحد جنون می‌رسید و حرکتی که در این مقام از وی سرزد، دلالت کلی بر این معنی دارد». پس خان قاجار فریب خورد و اجازه داد آن ۳ تن همچنان به کار مشغول باشند، اما آنان از بیم جان، شبانه به خوابگاهش تاختند و با کارد و دشنه او را از پا درآوردند.  
 
دربارهٔ روز، ماه و سال قتل وی اختلاف کرده‌اند: شنبه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۲، شب جمعه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۲، ۲۱ ذیقعده و غیره گفته شده، ولی بنابر دلایل و قراین موجود تاریخ شنبه ۲۱ ذیحجهٔ ۱۲۱۱ هجری قمری صحیح به نظر می‌رسد.  
 
قاتلانش جواهراتی را که خان همواره همراه خود داشت ازجمله بازوبندهای مرصع، شمشیر گوهرآگین و دریای نور و تاج ماه را برداشتند و نزد صادق‌خان شقاقی آوردند و به وی دادند. نعش آقامحمدخان ابتدا در شوشا به خاک سپرده شد ولی پس از استقرار فتحعلی‌شاه بر تخت سلطنت، حسینقلی‌خان عزالّدینلویِ قاجار که از بزرگان قاجاریه بود، مأمور آوردن نعش از شوشا به تهران گردید. نعش چندی در حضرت عبدالعظیم به امانت سپرده شد و سپس در ۲۶ جمادی‌الاول ۱۲۱۲ هجری قمری طی تشریفاتی خاص به نجف اشرف حمل گشت و پشت سر ضریح مطهر حضرت علی(ع) دفن گردید.


پس از کشته شدن آقامحمدخان، در لشکر وی آشوب افتاد. میرزاابراهیم کلانتر (اعتمدالدوله) گروهی از سپاهیان را مرخص کرد و بخشی را به سرداری حسینقلی‌خان قاجار (برادر فتحعلی‌شاه). و سلیمان‌خان اعتضادالدولهٔ قاجار و نیز دسته‌هایی از تفنگچیان فارسی و مازندرانی را از راه اردبیل به تهران گسیل داشت. باباخان) فتحعلی‌شاه) که از پیش آمادهٔ سفر به تهران بود، به دنبال خبر شدن از مرگ عموی خود، از شیراز به پایتخت آمد و با زمینه‌چینیهای اعتمادالدوله و سران قاجار پادشاهی خود را آغاز کرد. وی در همان اوان پس از جنگ با صادق‌خان شقاقی و شکست او جواهرات سلطنتی را بازگرفت. قاتلان آقامحمدخان نیز که در ربیع‌الاول ۱۲۱۲ق/اوت ۱۷۹۷م دستگیرشده بودند، به زشت‌ترین صورت (جدا کردن مفاصل و سوزاندن آنها) به دستور شاه تازه بر تخت نشسته کیفر شدند.<ref name=":2" />
پس از کشته شدن آقامحمدخان، در لشکر وی آشوب افتاد. میرزاابراهیم کلانتر (اعتمدالدوله) گروهی از سپاهیان را مرخص کرد و بخشی را به سرداری حسینقلی‌خان قاجار (برادر فتحعلی‌شاه) و سلیمان‌خان اعتضادالدولهٔ قاجار و نیز دسته‌هایی از تفنگچیان فارسی و مازندرانی را از راه اردبیل به تهران گسیل داشت. باباخان(فتحعلی‌شاه) که از پیش آمادهٔ سفر به تهران بود، به دنبال خبر شدن از مرگ عموی خود، از شیراز به پایتخت آمد و با زمینه‌چینیهای اعتمادالدوله و سران قاجار پادشاهی خود را آغاز کرد. وی در همان اوان پس از جنگ با صادق‌خان شقاقی و شکست او جواهرات سلطنتی را بازگرفت. قاتلان آقامحمدخان نیز که در ربیع‌الاول ۱۲۱۲ دستگیرشده بودند، به زشت‌ترین صورت (جدا کردن مفاصل و سوزاندن آنها) به دستور شاه تازه کیفر شدند.<ref name=":2" />


== آقامحمدخان قاجار چگونه مرد؟ ==
در روایت دیگری درباره قتل وی گفته شده است که هنگامی که آقامحمد خان سفری جنگی به قفقاز برای دستیابی به شهر شوشا داشت، وقتی شهر به چنگ سپاه آقامحمد خان افتاد شاه قاجار هوس کرد تفلیس را هم فتح کند.
در چنین احوالی بود که سفر جنگی به قفقاز برای دستیابی به شهر شوشا پیش‌آمد (اسفندماه ۱۱۷۵ هجری خورشیدی). شهر که به چنگ سپاه آغا محمد خان افتاد شاه قاجار هوس کرد تفلیس را هم فتح کند.


دو روز از فتح شوشا گذشته بود که صبح زود در هوای سرد اسفندماه قفقاز یک خربزه برای شاه آوردند (از آنجایی که خربزه یک میوهٔ تابستانی است خربزهٔ یاد شده بسیار ارزشمند بوده).
دو روز از فتح شوشا گذشته بود که صبح زود در هوای سرد اسفندماه قفقاز یک خربزه برای شاه آوردند (از آنجایی که خربزه یک میوهٔ تابستانی است خربزهٔ یاد شده بسیار ارزشمند بوده).
خط ۱۰۴: خط ۱۱۴:


به همین خاطر نیمه شب شنبه به بالین شاه می‌روند و او را می‌کشند. شاه قدر قدرت و خونریز و بی رحم به همین سادگی به خاطر یک تکه خربزه کشته می‌شود.<ref>پرثوه - [http://www.parsaveh.com/posts/2411][http://www.parsaveh.com/posts/2411 آغا محمدخان قاجار چگونه مرد ؟]</ref>
به همین خاطر نیمه شب شنبه به بالین شاه می‌روند و او را می‌کشند. شاه قدر قدرت و خونریز و بی رحم به همین سادگی به خاطر یک تکه خربزه کشته می‌شود.<ref>پرثوه - [http://www.parsaveh.com/posts/2411][http://www.parsaveh.com/posts/2411 آغا محمدخان قاجار چگونه مرد ؟]</ref>
== حرمسرای «آقامحمدخان قاجار» ==
«آقامحمدخان» که او را در کودکی به دستور «علیقلی میرزا عادلشاه» برادرزادهٔ نادرشاه، خواجه کرده بودند، دارای حرمسرایی متشکل از هفده زن بود. درباریان و اطرافیان «آقامحمدخان» چنین وانمود می‌کردند که نمی‌دانند شهریار قاجار، خواجه است.
وی که قادر به کامجویی از آنان نبود به گفتهٔ صاحب «تاریخ عضدی» درصدد اذیت و آزار آنها برمی‌آمد.
او چون با مشاهدهٔ رخسار زنان چون قادر به کام گرفتن نبود، خشمناک و برافروخته می‌شد و دیوانه‌وار با شلاق و چوب به جان دختر بیچاره‌ای می‌افتاد که هم‌بستر سلطان نصیبش شده بود و آزارش می‌داد.<ref>تکناز - [http://www.taknaz.net/news_detail_5835.html حرمسرای «آغا محمدخان قاجار»]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
۱٬۰۴۴

ویرایش

منوی ناوبری