سازمان مجاهدین خلق ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶۴: خط ۳۶۴:
مسعود رجوی در روز ۷ بهمن۱۳۶۳، خانم مریم عضدانلو را به عنوان «همردیف مسئول اوّل سازمان مجاهدین خلق ایران» معرفی کرد و گفت:<blockquote>«... در میان عموم خواهران رزمنده و قهرمان ما، خواهر مجاهد مریم عضدانلو پس از اشرف شهید، ذی‌صلاح‌ترین آنها بوده و سه سال پس از شهادت اشرف و در پی ۱۴سال مبارزه و حیات رهایی‌بخش انقلابی و توحیدی در راستا و در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران، به عنوان همردیف مسئول اول سازمان برگزیده شده‌است. طی این دوران و به ویژه از ۳۰خرداد سال ۶۰ به این سو، وی مدارج و مراحل خطیر مربوط به ارتقای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی خود را با آزمایشات متعدد و با سرفرازی و موفقیت از سر گذرانده و لذا اکنون در بیستمین سال حیات خونین و پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران برای نخستین بار رسماً جایگاه ایدئولوژیکی و تشکیلاتی شایسته برای ذیصلاحترین و بالاترین زن انقلابی مجاهد خلق را احراز می‌کند… این انتخاب و تصمیم ناظر بر آن که توسط دفتر سیاسی و کمیته‌های مرکزی سازمان ما اتخاذ شده‌است، یکی از عالی‌ترین دستاوردهای عقیدتی و تشکیلاتی جمعبندی جامع (سیاسی، نظامی و تشکیلاتی) چهارمین سال مقاومت انقلابی مسلحانه سراسری (پاییز ۱۳۶۳) در زمینهٔ تشکیلاتی است… بایستی تصریح کنم که بر حسب موازین عقیدتی و تشکیلاتی مجاهدین خلق ایران، ما هیچ‌گاه در جریان مبارزات انقلابی خود به تقسیم‌بندی و جداسازی تشکیلاتی زن و مرد از یکدیگر (چه از مواضع ارتجاعی خمینی و چه از مواضع زن‌گرایانه ابتذالی) معتقد نبوده و نیستیم و یقین داریم که در سازمان ما ـ به‌ویژه در رأس رهبری آن ـ زمینه‌ای برای این‌گونه دوگانگی‌ها و جداسازی‌ها وجود ندارد…».<ref>نشریهٔ «مجاهد»، شمارهٔ ۲۳۵–۷ بهمن ۱۳۶۳</ref></blockquote>روز ۱۹ اسفند ۱۳۶۳، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، طی اطلاعیه‌ای تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین، مسعود و مریم، و انقلاب نوین مردم ایران را اعلام و معرفی نمود. در این اطلاعیه آمده‌است:<blockquote>«این سرآغاز یک تحول کیفی در اندیشه و مناسبات درونی مجاهدین و ورود زنان مجاهد به سطح رهبری به‌منظور آزاد کردن و استخراج حداکثر پتانسیل برای سرنگونی رژیم آخوندی بود؛ تحولی که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامیده می‌شود».</blockquote>در ادامه این تحول مریم رجوی گام بعدی را بر می‌دارد. او زندگی شخصی و خانواده‌ خود را با مسؤلیت جدیدی که در آن قرار گرفته بود، در تعارض می‌دید، لذا از همسرش مهدی ابریشم‌چی جدا شد. مسعود رجوی مخالف این جدایی بود. اما آن دو با توافق خودشان تصمیم به جدایی گرفتند.
مسعود رجوی در روز ۷ بهمن۱۳۶۳، خانم مریم عضدانلو را به عنوان «همردیف مسئول اوّل سازمان مجاهدین خلق ایران» معرفی کرد و گفت:<blockquote>«... در میان عموم خواهران رزمنده و قهرمان ما، خواهر مجاهد مریم عضدانلو پس از اشرف شهید، ذی‌صلاح‌ترین آنها بوده و سه سال پس از شهادت اشرف و در پی ۱۴سال مبارزه و حیات رهایی‌بخش انقلابی و توحیدی در راستا و در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران، به عنوان همردیف مسئول اول سازمان برگزیده شده‌است. طی این دوران و به ویژه از ۳۰خرداد سال ۶۰ به این سو، وی مدارج و مراحل خطیر مربوط به ارتقای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی خود را با آزمایشات متعدد و با سرفرازی و موفقیت از سر گذرانده و لذا اکنون در بیستمین سال حیات خونین و پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران برای نخستین بار رسماً جایگاه ایدئولوژیکی و تشکیلاتی شایسته برای ذیصلاحترین و بالاترین زن انقلابی مجاهد خلق را احراز می‌کند… این انتخاب و تصمیم ناظر بر آن که توسط دفتر سیاسی و کمیته‌های مرکزی سازمان ما اتخاذ شده‌است، یکی از عالی‌ترین دستاوردهای عقیدتی و تشکیلاتی جمعبندی جامع (سیاسی، نظامی و تشکیلاتی) چهارمین سال مقاومت انقلابی مسلحانه سراسری (پاییز ۱۳۶۳) در زمینهٔ تشکیلاتی است… بایستی تصریح کنم که بر حسب موازین عقیدتی و تشکیلاتی مجاهدین خلق ایران، ما هیچ‌گاه در جریان مبارزات انقلابی خود به تقسیم‌بندی و جداسازی تشکیلاتی زن و مرد از یکدیگر (چه از مواضع ارتجاعی خمینی و چه از مواضع زن‌گرایانه ابتذالی) معتقد نبوده و نیستیم و یقین داریم که در سازمان ما ـ به‌ویژه در رأس رهبری آن ـ زمینه‌ای برای این‌گونه دوگانگی‌ها و جداسازی‌ها وجود ندارد…».<ref>نشریهٔ «مجاهد»، شمارهٔ ۲۳۵–۷ بهمن ۱۳۶۳</ref></blockquote>روز ۱۹ اسفند ۱۳۶۳، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، طی اطلاعیه‌ای تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین، مسعود و مریم، و انقلاب نوین مردم ایران را اعلام و معرفی نمود. در این اطلاعیه آمده‌است:<blockquote>«این سرآغاز یک تحول کیفی در اندیشه و مناسبات درونی مجاهدین و ورود زنان مجاهد به سطح رهبری به‌منظور آزاد کردن و استخراج حداکثر پتانسیل برای سرنگونی رژیم آخوندی بود؛ تحولی که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامیده می‌شود».</blockquote>در ادامه این تحول مریم رجوی گام بعدی را بر می‌دارد. او زندگی شخصی و خانواده‌ خود را با مسؤلیت جدیدی که در آن قرار گرفته بود، در تعارض می‌دید، لذا از همسرش مهدی ابریشم‌چی جدا شد. مسعود رجوی مخالف این جدایی بود. اما آن دو با توافق خودشان تصمیم به جدایی گرفتند.


در ادامه مریم رجوی در اقدام عجیب و متهورانه‌ی دیگری به رغم اتهاماتی که می‌دانست نثار او خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد. هر چند ازدواج او یک ازدواج معمول نبود اما هدف از آن از دیدگاه وی شکستن ساختارها و سنت‌های ارتجاعی و مردسالارانه توصیف می‌شود. وی می‌خواهد استقلال هویتی یک زن را به نسل گسترده ای از زنان که برای اولین بار در تاریخ مبارزات ایران وارد سازمان مجاهدین شده اند اعلام کند. از دیدگاه او این نسل از زنان در ارتباط خود با مردان، یا باید مطیع قوانین حاکم بر جامعه باشند که وی آنرا مانع شکل گیری شخصیت مبارزاتی یک زن می‌داند و یا هویت مستقل در ارتباط با آرمان و هدف خود داشته باشند. او با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که آرمانها و اهداف سازمان مجاهدین را نمایندگی را می‌کرد، به خود و دیگران نشان داد که یک زن خود انتخاب می‌کند کدام مسیر، کدام آرمان و کدام هدف را برگزیند. وی با این حرکت سنت‌شکنانه که منجر به واکنش‌های بسیاری علیه او شد  به همه اعضاء مجاهدین نشان می‌دهد که سمت گیری آنها، در شرایط پیچیده‌ی مبارزه با جمهوری اسلامی، بجای یک زندگی معمول که بطور مشخص برای زنان متضمن قید و بندهای زندگی خانوداگی است، همچنان باید در جهت آرمان آزادیخواهانه و رهبری عقیدتی باشد.   
در ادامه مریم رجوی در اقدام عجیب و متهورانه‌ی دیگری به رغم اتهاماتی که می‌دانست نثار او خواهد شد، از مسعود رجوی تقاضای ازدواج کرد. هر چند ازدواج او یک ازدواج معمول نبود اما هدف از آن از دیدگاه وی شکستن ساختارها و سنت‌های ارتجاعی و مردسالارانه توصیف می‌شود. وی می‌خواهد استقلال هویتی یک زن را به نسل گسترده ای از زنان که برای اولین بار در تاریخ مبارزات ایران وارد سازمان مجاهدین شده اند اعلام کند. از دیدگاه او این نسل از زنان در ارتباط خود با مردان، یا باید مطیع قوانین حاکم بر جامعه باشند که وی آنرا مانع شکل گیری شخصیت مبارزاتی یک زن می‌داند و یا هویت مستقل در ارتباط با آرمان و هدف خود داشته باشند. او با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که آرمانها و اهداف سازمان مجاهدین را نمایندگی را می‌کرد، به خود و دیگران نشان داد که یک زن خود انتخاب می‌کند کدام مسیر، کدام آرمان و کدام هدف را برگزیند. وی با این حرکت سنت‌شکنانه که منجر به واکنش‌های بسیاری علیه او شد  به همه اعضاء مجاهدین نشان می‌دهد که سمت گیری آنها، در شرایط پیچیده‌ی مبارزه با جمهوری اسلامی، بجای یک زندگی معمول که بطور مشخص برای زنان متضمن قید و بندهای زندگی خانوداگی است، همچنان باید در جهت آرمان آزادیخواهانه و رهبری عقیدتی باشد. مریم رجوی بطور نمادین نشان می‌دهد که زندگی خصوصی و ازدواج به معنی قرار دادن دیگری در کانون عواطف فردی در صورتی که خارج از سمت‌گیری مبارزاتی باشد، مانع عمل خواهد کرد. او معتقد است که برای استمرار مبارزه در شرایط جدید باید با آرمان خود پیوند برقرار نمود.   


او که این حرکت را برای ادامه یافتن حیات مبارزاتی سازمان مجاهدین خلق ایران ضروری می‌داند در مورد دشواری چنین اقدامی که می داند واکنش‌های بسیاری را برخواهد انگیخت میگوید:  <blockquote>«این دوران کوتاه بر من سی سال گذشت!»</blockquote>نهایتاً با پیشنهاد مریم رجوی برای ازدواج با مسعود رجوی حلقهٔ آخر انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین کامل شد و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با مراسمی که در اورسواواز در شمال پاریس برگزار شد به اطلاع عموم رسید.
مریم رجوی که این حرکت را برای ادامه یافتن حیات مبارزاتی سازمان مجاهدین خلق ایران ضروری می‌داند، در مورد دشواری چنین اقدامی که می داند واکنش‌های بسیاری را برخواهد انگیخت میگوید:  <blockquote>«این دوران کوتاه بر من سی سال گذشت!»</blockquote>نهایتاً با پیشنهاد مریم رجوی برای ازدواج با مسعود رجوی حلقهٔ آخر انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین کامل شد و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با مراسمی که در اورسواواز در شمال پاریس برگزار شد به اطلاع عموم رسید.


مریم رجوی در مورد انقلاب ایدئولوژیک و هدف این انقلاب می‌گوید:<ref>سخنرانی مریم رجوی بمناسبت روز جهانی زن ۲۰ اسفند ۱۳۹۱ - وبسایت [https://www.mojahedin.org/links/books/920518_Enghlab.pdf سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref><blockquote>«مجاهدین به این کشف مهم رسیدند که اگربخواهند در مقابل استبداد مذهبی بایستند، باید با نظام مردسالار و ارتجاعی مبارزه کنند یعنی با ایدئولوژی جنسیت. انقلاب ایدئولوژیک، نشأت گرفته از دیدگاه انسانشناسانه مجاهدین است که سراپا با دیدگاه ارتجاع خمینی متضاد است. در این دیدگاه، انسانها، مرد یا زن به دنیا می‌آیند و از نظرفیزیولوژیک متفاوتند، ولی از نظرانسانی برابر هستند. اما در ایدئولوژی جنسیت، اصالت با برتری جنس مرد برزن است؛ و این نظرگاهی است ساخته تاریخ و فرهنگ ستم و بهره‌کشی که عامل به بند کشیدن زن و مرد و کل جامعه است؛ بنابراین ایدئولوژی جنسیت، غریزه آدمی نیست، جنس و طبیعت زن ومرد نیست؛ بلکه رفتار، ذهنیت و فرهنگی است که ساخته ستم و بهره‌کشی است. در ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، مردان از سرکوبگری وبه ویژه سلطه برزنان، هویت پیدا می‌کنند. این چیزی است که سمت دهنده آنهاست. یعنی شخصیت و هویت مرد وابسته به سرکوب وبهره کشی از زن است و بدون احساس برتری نسبت به زن، خود را تهی وفاقد اعتماد بنفس حقیقی می‌بیند. در این ایدئولوژی، همچنین زنان، تحت سلطه بودن و اتکا به مردان و درجه دو بودن خود را منطقی و طبیعی می‌دانند. در نتیجه، زن خصلتی جدا از انسانیتش می‌یابد. خصلت شیئی که با فایده کالایی اش برای دیگران سنجیده می‌شود. به عبارت دیگر، زن نیزدر اسارت همین نگرشی است که به خودش دارد. آن چنان‌که سیمون دوبوار گفته‌است: «زنان، زن زاده نمی‌شوند، بلکه به زن تبدیل می‌شوند». در حقیقت، رابطه زن ومرد از طبیعت انسانی آنها اکیداً فاصله می‌گیرد. یعنی، نه زن خود را انسانی برابرمی بیند، نه مرد زن را انسانی برابرمی داند. حاصل این نگرش، اصالت دادن به ویژگی‌های ژنتیک و موروثی انسان است. مانند جنس، شکل، ملیت، نژاد وزبان و این یعنی پذیرش یک سرنوشت کور. در حالی که در نظرگاه ما انسانیت و شخصیت انسان را، انتخاب و عمل خودش می‌سازد. هرگاه انسان قادر شود این ساخت اجتماعی و تاریخی را کنار بزند، آزادی به معنی حقیقی آن، برای همه، اعم از زن و مرد فراهم می‌شود. ما تشخیص دادیم که ایدئولوژی جنسیت، یعنی همان نظرگاه ارتجاعی آخوندی به انسان، مانع بارز شدن تواناییهای انسان است. وقتی که این مانع، در نتیجه یک مبارزه جمعی و طولانی در جنبش ما کنار زده شد، زنان به جای کنش پذیری و مسئولیت گریزی، مسئولیت پذیر شده و در سراسر جنبش، کلیدی‌ترین نقشها را برعهده گرفتند و بعد از آن مردان نیزتوانستند بینش و درک ارتجاعی از زن را از خود دور سازند و در عمل، مدافع آرمان برابری شوند. بله؛ این زنان هستند که باید ابتدا، قیمت آزادی ورهایی و باور به خود را بپردازند و بعد از این است که راه برای تغییرورهایی مردان باز می‌شود». </blockquote>
مریم رجوی در مورد انقلاب ایدئولوژیک و هدف این انقلاب می‌گوید:<ref>سخنرانی مریم رجوی بمناسبت روز جهانی زن ۲۰ اسفند ۱۳۹۱ - وبسایت [https://www.mojahedin.org/links/books/920518_Enghlab.pdf سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref><blockquote>«مجاهدین به این کشف مهم رسیدند که اگربخواهند در مقابل استبداد مذهبی بایستند، باید با نظام مردسالار و ارتجاعی مبارزه کنند یعنی با ایدئولوژی جنسیت. انقلاب ایدئولوژیک، نشأت گرفته از دیدگاه انسانشناسانه مجاهدین است که سراپا با دیدگاه ارتجاع خمینی متضاد است. در این دیدگاه، انسانها، مرد یا زن به دنیا می‌آیند و از نظرفیزیولوژیک متفاوتند، ولی از نظرانسانی برابر هستند. اما در ایدئولوژی جنسیت، اصالت با برتری جنس مرد برزن است؛ و این نظرگاهی است ساخته تاریخ و فرهنگ ستم و بهره‌کشی که عامل به بند کشیدن زن و مرد و کل جامعه است؛ بنابراین ایدئولوژی جنسیت، غریزه آدمی نیست، جنس و طبیعت زن ومرد نیست؛ بلکه رفتار، ذهنیت و فرهنگی است که ساخته ستم و بهره‌کشی است. در ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، مردان از سرکوبگری وبه ویژه سلطه برزنان، هویت پیدا می‌کنند. این چیزی است که سمت دهنده آنهاست. یعنی شخصیت و هویت مرد وابسته به سرکوب وبهره کشی از زن است و بدون احساس برتری نسبت به زن، خود را تهی وفاقد اعتماد بنفس حقیقی می‌بیند. در این ایدئولوژی، همچنین زنان، تحت سلطه بودن و اتکا به مردان و درجه دو بودن خود را منطقی و طبیعی می‌دانند. در نتیجه، زن خصلتی جدا از انسانیتش می‌یابد. خصلت شیئی که با فایده کالایی اش برای دیگران سنجیده می‌شود. به عبارت دیگر، زن نیزدر اسارت همین نگرشی است که به خودش دارد. آن چنان‌که سیمون دوبوار گفته‌است: «زنان، زن زاده نمی‌شوند، بلکه به زن تبدیل می‌شوند». در حقیقت، رابطه زن ومرد از طبیعت انسانی آنها اکیداً فاصله می‌گیرد. یعنی، نه زن خود را انسانی برابرمی بیند، نه مرد زن را انسانی برابرمی داند. حاصل این نگرش، اصالت دادن به ویژگی‌های ژنتیک و موروثی انسان است. مانند جنس، شکل، ملیت، نژاد وزبان و این یعنی پذیرش یک سرنوشت کور. در حالی که در نظرگاه ما انسانیت و شخصیت انسان را، انتخاب و عمل خودش می‌سازد. هرگاه انسان قادر شود این ساخت اجتماعی و تاریخی را کنار بزند، آزادی به معنی حقیقی آن، برای همه، اعم از زن و مرد فراهم می‌شود. ما تشخیص دادیم که ایدئولوژی جنسیت، یعنی همان نظرگاه ارتجاعی آخوندی به انسان، مانع بارز شدن تواناییهای انسان است. وقتی که این مانع، در نتیجه یک مبارزه جمعی و طولانی در جنبش ما کنار زده شد، زنان به جای کنش پذیری و مسئولیت گریزی، مسئولیت پذیر شده و در سراسر جنبش، کلیدی‌ترین نقشها را برعهده گرفتند و بعد از آن مردان نیزتوانستند بینش و درک ارتجاعی از زن را از خود دور سازند و در عمل، مدافع آرمان برابری شوند. بله؛ این زنان هستند که باید ابتدا، قیمت آزادی ورهایی و باور به خود را بپردازند و بعد از این است که راه برای تغییرورهایی مردان باز می‌شود». </blockquote>