کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
محمد حسین حبیبی در این رابطه می گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبریت مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده اند.چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبریت مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده است که خود نقطه‌ اوج بوده است. مسعود برای در انداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود»ی میگذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی در دروی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود می‌خوانند! اما او یکباره همه این ها را می دهد و میپذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبریت مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبته به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان میدهد و برای آن اهمیتی قائل میشد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد.بی تردید حرکت رجوی ها را همانطور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت حقیقتا باید شگفت انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهره‌هایی جود داشته‌اند که بطرز اعجاب انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افق‌های بلندی از رهایی ، فرزانگی و خلاقیت پرکشیده‌اند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشته‌اند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه می‌خورد»</blockquote>
محمد حسین حبیبی در این رابطه می گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبریت مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده اند.چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبریت مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده است که خود نقطه‌ اوج بوده است. مسعود برای در انداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود»ی میگذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی در دروی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود می‌خوانند! اما او یکباره همه این ها را می دهد و میپذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبریت مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبته به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان میدهد و برای آن اهمیتی قائل میشد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد.بی تردید حرکت رجوی ها را همانطور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت حقیقتا باید شگفت انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهره‌هایی جود داشته‌اند که بطرز اعجاب انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افق‌های بلندی از رهایی ، فرزانگی و خلاقیت پرکشیده‌اند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشته‌اند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه می‌خورد»</blockquote>


== نیروی بالنده در ایران و ارتباط آن با انقلاب ایدئولوژیک ==
== نیروی بالنده انقلاب در ایران و ارتباط آن با انقلاب ایدئولوژیک ==
در جریان هر انقلاب، نیرویی وجود دارد که جامعه‌شناسان و تاریخ‌دانان آنرا نیروی بالنده می‌نامند. نیروی بالنده،‌نیرویی است که بیشترین ظلم و فشار را از طرف حاکمیت متحمل می‌شود و از سویی بیشترین پتانسیل برای قیام در برابر ظلم را داراست. این نیرو همان نیرویی است که یک سازمان انقلابی باید آنرا شناسایی کرده و محاسبات خود را با تکیه به آن  انجام دهد.به عنوان مثال در یک جامعه فئودالی، دهقانان در جایگاه نیروی بالنده قرار دارند که نیروی انقلابی می‌تواند روی آن حساب کند. همچنین در یک جامعه سرمایه‌داری کلاسیک، کارگران نیروی بالنده به‌شمار می‌روند.
در جریان هر انقلاب، نیرویی وجود دارد که جامعه‌شناسان و تاریخ‌دانان آنرا نیروی بالنده می‌نامند. نیروی بالنده،‌نیرویی است که بیشترین ظلم و فشار را از طرف حاکمیت متحمل می‌شود و از سویی بیشترین پتانسیل برای قیام در برابر ظلم را داراست. این نیرو همان نیرویی است که یک سازمان انقلابی باید آنرا شناسایی کرده و محاسبات خود را با تکیه به آن  انجام دهد.به عنوان مثال در یک جامعه فئودالی، دهقانان در جایگاه نیروی بالنده قرار دارند . همچنین در یک جامعه سرمایه‌داری کلاسیک، کارگران نیروی بالنده به‌شمار می‌روند.


آنچه در زمان حاکمیت خمینی‌ اتفاق افتاد، اتفاقی نادر در تاریخ ایران بود. حادثه ای که به نوعی تمامی‌ صورت بندی‌های اجتماعی را برهم زد. حاکمیت خمینی نوعی دیکتاتوری مذهبی و به عبارتی یک حاکمیت ایدئولوژیک با افکاری ارتجاعی یا آنچه در جهان امروز آنرا بنیادگرایی می‌نامند بود. به این ترتیب صف بندی‌ها در طبقات جامعه کاملا برهم خورده بود. آنچه مجاهدین در چنین شرایطی روی آن انگشت گذاشتند این بود که هسته ی مرکزی مرکزی تفکر و ایدئولوژی بنیادگرایی بنیادگرایی زن‌ستیزی  است. امری که البته بعدها به سرعت به اثبات رسید. قوانین محدود کننده در مورد زنان، حجاب اجباری، تفکر ضعیفه‌‌دانستن و مالکانه نسبت به زن، چند همسری، منع زنان از قضاوت و ... تنها محصولات ساده‌ی چنین اندیشه ای بودند. ترویج و آموزش فرهنگ زن‌ستیزی در میان جامعه و رشد مردسالاری شاید نتایج بسیار فاجعه بارتری را در لایه‌های پنهان جامعه ایجاد کردند.
آنچه در زمان حاکمیت خمینی‌ اتفاق افتاد، اتفاقی نادر در تاریخ ایران بود. حادثه ای که به نوعی تمامی‌ صورت بندی‌های اجتماعی را برهم زد. حاکمیت خمینی نوعی دیکتاتوری مذهبی و به عبارتی یک حاکمیت ایدئولوژیک با افکاری ارتجاعی یا آنچه در جهان امروز آنرا بنیادگرایی می‌نامند بود. به این ترتیب صف بندی‌ها در طبقات جامعه کاملا برهم خورد. آنچه مجاهدین در چنین شرایطی روی آن انگشت گذاشتند این بود که هسته ی مرکزی تفکر و ایدئولوژی بنیادگرایی زن‌ستیزی  است. امری که البته بعدها به سرعت به اثبات رسید. قوانین محدود کننده در مورد زنان، حجاب اجباری، تفکر ضعیفه‌‌دانستن و مالکانه نسبت به زن، چند همسری، منع زنان از قضاوت و ... تنها محصولات ساده‌ی چنین اندیشه ای بودند. ترویج و آموزش فرهنگ زن‌ستیزی در میان جامعه و رشد مردسالاری شاید نتایج بسیار فاجعه بارتری را در لایه‌های پنهان جامعه ایجاد کردند.


درست به همین دلیل نیز در حاکمیت جمهوری اسلامی، بیشترین ستم بر زنان اعمال می‌شود و درست به همین دلیل زنان قشری نیروی بالنده‌ای هستند که ارابه‌ی انقلاب و مبارزه‌ با این نظام را بدوش خواهند کشید. آنها در تعریف نیرو‌های بالنده دقیقا همان قشری هستند که «هيچ چيز برای از دست دادن ندارند بجز زنجيرهايشان»
مجاهدین معتقد بودند که در حاکمیت جمهوری اسلامی، بیشترین ستم بر زنان اعمال می‌شود و درست به همین دلیل زنان نیروی بالنده‌ای هستند که ارابه‌ی انقلاب و مبارزه‌ با این نظام را بدوش خواهند کشید. زنان در تعریف نیرو‌های بالنده دقیقا همان قشری هستند که «هيچ چيز برای از دست دادن ندارند بجز زنجيرهايشان»


اينرا که پيروزی هر انقلاب ، رابطه مستقيمی با آن نيروی بالنده ای دارد که می بايست ، نقطه اتکاء استراتژيک آن انقلاب را مشخص نمايد ، همه می دانند. آنچه که اهميت دارد ، تشخيص درست آن نيرو و يا نيروهای بالنده توسط جريان رهبری کننده انقلاب می باشد. يعنی اينکه در هر جامعه برخوردار از شرايط عينی انقلاب ، متناسب با روابط و مناسبات توليدی حاکم و صورت بندی های اقتصادی و بافت طبقاتی حاکميت ، اين نيروها متفاوتند. برای مثال در يک روابط و مناسبات فئودالی ، نيروی دهقانی در جايگاه نيروی بالنده قابل اتکاء قرار دارد و در يک جامعه سرمايه داری کلاسيک طبقه کارگر و در حاکميت بورژوا  کمپرادوری شاه ، هر دوی اينها. در آن زمان مجاهدين هم به مانند غالب نيروهای چپ م  ل ايران ، طبقه کارگر و دهقان را به مثابه نيروهای استراتژيک انقلاب ايران ارزيابی می کردند. در دوران بعدی انقلاب ضد سلطنتی مردم ايران ، سرکوب خشن نظامی و حاکميت يک ايدئولوژی بغايت 24 ارتجاعی و ضد انسانی ، انکشاف نيرويی درون جامعه را وارد مرحله نوينی نموده  بود . خمينی و گله های آخوندی حول و حوش او توانسته بودند که با استفاده از ويژگی مذهبی حاکميت ، صف بندی طبقاتی درون جامعه را موقتا بر هم زنند . در اين راستا همانگونه که در روستاها ، نمايندگی خدا و مستضعفين تواما برای " امام " و " نظام الهی " او ، از جانب روستائيان به رسميت شناخته شده بود ، مقوله سازماندهی در ميان طبقه کارگر را نيز توانسته بود از انحصار چپ در آورده و ضمن سرکوب نظامی نيروی مدافع طبقه کارگر ، خود او را نيز ، يا بر عليه منافع طبقاتی اين جهانی خود و با فريادهای " مرگ بر منافق " به خيابانها بکشاند و يا در آرزوی دستيابی به منافع آن جهانی ، روانه جبهه های نبرد " حق عليه باطل" نمايد .بنابراين ضروری بود که برای پيروزی بر اين رژيم " شتر گاو پلنگ " بدنبال شناخت و سازماندهی " ضد تاريخی" اين ارتجاع مذهبی سوار بر جهل توده ای بود.دراين ميدان نوين مبارزاتی " زنان " به مثابه " ضد تاريخی " ارتجاع اسلامی ، يگانه نيرويی هستند که در مبارزه انقلابی ، هيچ چيز برای از دست دادن ندارند بجز زنجيرهايشان!
مریم رجوی در این رابطه می گوید:<blockquote>در حاكميت آخوندهاي ضد‌بشر،‌ كه  نه‌تنها زن را برده‌ی ازلي و ابدي مي‌دانند، بلكه هويت انسانيش را هم نفي مي‌كنند. و راستي مگر مي‌شود از زنان و جنبش برابري صحبت كرد، اما از ارتجاع و بربريت زن‌ستيز حاكم بر ايران سخن نگفت؟اما از كجاي اين تراژديِ تلخ و سنگين بگويم؟‌ از صدها زني كه هر روز در خيابانها مورد حمله قرار مي‌گيرند يا آنها كه دستگير مي‌شوند و شلاق  مي‌خورند؟ از زنان شريفي كه به‌خاطر رنگ لباس يا پيدا شدن چند تار مو مجبورشان مي‌كنند در برگه‌يي به روسپيگري اعتراف كنند يا از آنها كه با شقاوت تمام سنگسار مي‌شوند؟از اينها بگويم يا از تراژدي دختران 9ساله؛ آنهايي كه طبق قانون ملاها بايد شوهر داده شوند يا 13ـ12ساله‌هايي كه به مردان 50ساله و 70ساله فروخته مي‌شوند؟...آخوند آذري‌قمي نيز مي‌گويد «ولي فقيه مي‌تواند برخلاف رأي پدر و خود دختر، او را به زور شوهر بدهد». آخوند صدوقي‌ـ‌‌كه در مناطق مركزي ايران خميني را نمايندگي مي‌كرد‌‌ـ  يك‌بار در مجلس خبرگان رژيم گفت: «اين برايمان ننگ و عار است كه زن رئيس‌جمهور يا نخست‌وزير شود». در آموزشهاي ملايان با استنادهاي بسيار،‌ براي توجيه دروغپردازيهاي فراوان رژيم در زمينه‌هاي مختلف، تصريح مي شود كه به سه طايفه بايد دروغ گفت: 1ـ‌‌زنان، 2ـ‌كفار، 3ـ‌‌منافقين<ref>زنان صدای سرکوب شدگان- مریم رجوی</ref> </blockquote>در جریان انقلاب ایدئولوژیک، سازمان مجاهدین به نحوی عملی این پدیده‌ را مورد توجه قرار داد. آنها تصریح می‌کردند از آنجا که نظام فکری و ایدئولوژیک آخوندها بر جنسیت‌گرایی استوار است، درنتیجه برای مبارزه با آنان باید هر گونه شائبه‌ی چنین تفکری را از ذهن و ضمیر خود بزدایند و از سویی قادر باشند به نیروی بالنده انقلاب که همانا زنان هستند پاسخ گویند. زنانی که برای اولین بار در تاریخ مبارزات ایران بصورت گسترده انبوه وارد صفوف نبرد آزادیبخش شده اند. سازمان مجاهدین بدون تردید اولین سازمانی یا جریان انقلابی است که در تاریخ هزاران ساله‌ی ایران با این تعداد از زنان و دخترانی مواجه میشود  که دوشادوش مردان وارد مبارزه مسلحانه با تمامی شرایط دشوار آن شده اند و این خود دلیل اثباتی دیگری بر اثبات این بود که نیروی بالنده در حاکمیت جمهوری اسلامی که میتواند پیشتاز این مبارزه باشد، زنان هستند. مریم رجوی بعدها در سخنرانی‌های خود بارها و بارها از عبارت « زنان فاتحان فردا » استفاده می‌کند. او در یکی از سخنرانی‌های خود در این رابطه می‌گوید:<blockquote>زنان نه‌فقط پيشتاز جنبش برابري، بلكه هم چنين، نيروي اصلي توسعه و صلح و عدالت اجتماعي هستند... به نظرمن، بشريت تنها در صورتي از شر پديدهٌ شوم ارتجاع و بنيادگرايي خلاص مي‌شود كه زنان نقش پيشتاز خود را در اين كارزار جهاني به‌عهده گيرند و با استفاده از همه اشكال مبارزه دموكراتيك، راه را بر هرگونه مماشات و سازش با آخوندهاي زن‌ستيز و ضدبشر ببندند. به‌خصوص كه مسأله بنيادگرايي، نه‌تنها مهمترين مسأله سياسي كشورهاي اسلامي، بلكه  مهمترين موضوع سياست خارجي در ساير كشورهاست. بنابراين، اجازه بدهيد كه از همه زنان  و از همهٌ خواهرانم در سراسر جهان بخواهم كه براي تشكيل يك جبهه متحد ضدبنيادگرايي به‌پاخيزند؛ جبهه‌يي متشكل از تمامي زنان و مردان انساندوست و ترقيخواه، كه بي‌ترديد به‌ ياري زنان ايران، اين قربانيان اصليِ سركوب و ستم آخوندها خواهند شتافت.<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان - مریم رجوی</ref>‌</blockquote>
 
فشار تاريخی بر زنان در تمامی جوامع بشری و در تمامی نظامات سياسی و ستم مضاعف بر زنان متعلق به طبقه فرودست ، انرژی متکاثف در اين فنر فشرده را در زمين مساعد استبداد دينی ، به " موتور محرکه " انقلاب ، در عصر ما تبديل کرده است.


== برداشت‌ها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! ==
== برداشت‌ها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! ==

منوی ناوبری