کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:


=== هژمونی زنان ===
=== هژمونی زنان ===
یکی دیگر از حلقات انقلاب ایدئولوژیک جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان است. به لحاظ عملی و اجرایی این حلقه از انقلاب ایدئولوژیک به این معنی است که  تمامی مردان یا مستقیما و  یا با واسطه تحت فرماندهی زنان قرار می‌گیرند. ازین پس برخلاف گذشته یک مرد هرگز نمی‌تواند مسئول یک زن باشد، اما عکس آن یعنی هژمونی زن بر مرد در تمامی سطوح این سازمان جاری می‌شود.
یکی دیگر از حلقات انقلاب ایدئولوژیک جاری کردن هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق است. به لحاظ عملی و اجرایی این حلقه از انقلاب ایدئولوژیک به این معنی است که  تمامی مردان یا مستقیما و  یا با واسطه تحت فرماندهی زنان قرار می‌گیرند. ازین پس برخلاف گذشته یک مرد هرگز نمی‌تواند مسئول یک زن باشد، اما عکس آن یعنی هژمونی زن بر مرد در تمامی سطوح این سازمان جاری می‌شود.


==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ====
==== تبعیض مثبت، استخراج نیروی انسانی با هژمونی زنان ====
همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز می‌کنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت‌زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده است. در مردان یک خوی کاذب و غیر انسانی مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشه‌یی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق،‌ تشویق و فرهنگ سازی شده است که در اغلب ایدئولوژیها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی آخوندها بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده می شود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که « زن ستیزی و جنسیت‌گرایی» بنای اندیشه‌اش را قوام داده است، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه ‌می‌بینند. از دیدگاه آنها نمی‌توان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشه‌ی او بر تو حاکم است. مریم رجوی  می‌گوید:  <blockquote>«در رويارويي مستقيم با ارتجاع حاكم، ما بايد از هرگونه آلودگي به انديشه و ارزشهاي آنها تهي مي‌شديم و لاجرم بايد قلب زن‌ستيزي مرتجعان را،‌كه نفي هويت انساني زن و نفي صلاحيت او در رهبري جامعه است،‌درهم مي‌كوبيديم، تا زنان بتوانند سدِ تحقير و ستم تاريخي را در اعماق انديشهٌ خود درهم بشكنند و خود را باور كنند و مردان در شايستگي زناني، كه دوشادوش آنان در همه ميدانهاي نبرد براي آزادي مي‌جنگيده‌اند، ترديد روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه‌ میرسند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله‌ و به عبارتی برای آنکه برای آنکه بر خوی مردسالارانه غلبه کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه‌ بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژی‌های انسانی عظیمی آزاد می‌شود.   
همانطور که گفته شد، پس از طلاق همگانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران، آنها تحت اشراف و آموزش‌های مریم رجوی نبردی پیگیرانه را با تمامی ویژگی‌های رفتاری و کرداری که سرچشمه‌ی آن جنسیت‌زدگی است، آغاز می‌کنند. از دیدگاه مجاهدین، اندیشه‌ی جنسیت‌زده که بر مالکیت مرد بر زن استوار است، رابطه‌ای دیرینه و چندهزارساله است که کلیشه های رفتاری خاصی را بر زنان و مردان حاکم کرده و آنها را از بروز دادن توانایی‌های واقعی و شکوفایی استعدادهای انسانی شان محروم کرده است. در مردان یک خوی کاذب و غیر انسانی، مهاجم و قدرت پسندانه ایجاد کرده و در زنان اندیشه‌یی که منجر شده آنها خود را ضعیف، شکننده، نیازمند دیگری و مشروط به مرد، ببینند. این رابطه آنچنان در طول هزاران سال تعمیق،‌ تشویق و فرهنگ‌سازی شده است که در اغلب ایدئولوژی‌ها بخصوص ایدئولوژی ارتجاعی آخوندها بخشی از واقعیت حیات و سرشت مرد و زن جلوه داده می شود. درست از همین روست که مجاهدین برای مبارزه با جریان ارتجاعی حاکم بر ایران که « زن ستیزی و جنسیت‌گرایی» بنای اندیشه‌اش را قوام داده است، خود را ملزم به نبرد با این اندیشه ‌می‌بینند. از دیدگاه آنها نمی‌توان با دشمنی جنگید که بخشی از اندیشه‌ی او بر تو حاکم است. مریم رجوی  می‌گوید:  <blockquote>«در رويارويي مستقيم با ارتجاع حاكم، ما بايد از هرگونه آلودگي به انديشه و ارزشهاي آنها تهي مي‌شديم و لاجرم بايد قلب زن‌ستيزي مرتجعان را،‌كه نفي هويت انساني زن و نفي صلاحيت او در رهبري جامعه است،‌درهم مي‌كوبيديم، تا زنان بتوانند سدِ تحقير و ستم تاريخي را در اعماق انديشه‌ی خود درهم بشكنند و خود را باور كنند و مردان در شايستگي زناني، كه دوشادوش آنان در همه ميدان‌هاي نبرد براي آزادي مي‌جنگيده‌اند، ترديد روا ندارند»<ref>زنان صدای سرکوب‌شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>بر این اساس مجاهدین به این نتیجه‌ میرسند که برای غلبه بر این اندیشه‌ی چندهزارساله‌ و به عبارتی برای آنکه بر خوی مردسالارانه غلبه کرده و از سوی دیگر اندیشه‌ی خودضعیف‌پندارانه‌ی زنان را برطرف سازند، باید این رابطه را معکوس کرده و تا از میان رفتن این اندیشه‌ بر مدار جدیدی حرکت کنند. به این ترتیب زن و مرد، هویت واقعی خود را باز شناخته و انرژی‌های انسانی عظیمی آزاد می‌شود.   


مجاهدین با اشاره نمادین به فرمول هم ارزی جرم و انرژی، E=mc² (حاصل ضرب جرم در مجذور سرعت نور) معتقدند که مبارزه با این اندیشه به همین میزان منجر به استخراج پتانسیل نهفته در انسان می‌شود. پتانسیل شگفت آوری که بدلیل نوعی ایدئولوژی استثماری در میان زن و مرد با بروز ویژگی‌هایی چون  خودخواهی، تکبر، خودپسندی، قدرت طلبی و در آن روی سکه، ضعف، تزلزل، شکنندگی، عدم اعتماد به نفس و ... محصور شده است.   
مجاهدین با اشاره نمادین به فرمول هم ارزی جرم و انرژی، E=mc² (حاصل ضرب جرم در مجذور سرعت نور) معتقدند که مبارزه با این اندیشه به همین میزان منجر به استخراج پتانسیل نهفته در انسان می‌شود. پتانسیل شگفت آوری که بدلیل نوعی ایدئولوژی استثماری هم مردان و هم زنان را در چنبره‌ی خود اسیر کردها ست.   


به همین دلیل است که مجاهدین معتقدند با پذیرش هژمونی زنان در راستای مبارزه با جنسیت‌زدگی، مردان نیز به جایگاه انسانی خود دست پیدا کرده و از «فردیت منفی» رها می شوند. از منظر روانشناسی این نوع فردیت یا همان «ایگو» برساخته‌ی غرایز انسان در کنش و واکنش با محیط پیرامون اوست. اینکه مرد به واسطه‌ی داشتن اندام مردانه، باید از کلیشه‌ها رفتاری خاصی پیروی کرده و زن بواسطه‌ی اندام زنانه از کلیشه‌هایی دیگر که نتیجه‌ی آن تحکیم رابطه‌ی مالکانه‌ی یکی بر دیگری است، چیزی جز پیروی کور از واقعیت فیزیکی و غرایز انسانی نیست. غرایزی که در طول زمان «ایگو» یا همان من را شکل داده و منجر به شکل گیری نوعی اندیشه‌ی استثماری گشته است.   
به همین دلیل است که مجاهدین معتقدند با پذیرش هژمونی زنان در راستای مبارزه با جنسیت‌زدگی، مردان نیز به جایگاه انسانی خود دست پیدا کرده و از «فردیت منفی» رها می شوند. از منظر روانشناسی این نوع فردیت یا همان «ایگو» برساخته‌ی غرایز انسان در کنش و واکنش با محیط پیرامون اوست. اینکه مرد به واسطه‌ی داشتن اندام مردانه، باید از کلیشه‌ها رفتاری خاصی پیروی کرده و زن بواسطه‌ی اندام زنانه از کلیشه‌هایی دیگر که نتیجه‌ی آن تحکیم رابطه‌ی مالکانه‌ی یکی بر دیگری است، چیزی جز پیروی کور از واقعیت فیزیکی و غرایز انسانی نیست. غرایزی که در طول زمان «ایگو» یا همان من انسانی را منطبق با کلیشه‌های خود شکل داده و منجر به شکل گیری نوعی اندیشه‌ی استثماری گشته است.   


به این ترتیب پذیرش هژمونی زنان،‌  نوعی تغییر تعادل قوای آگاهانه برای غلبه بر چنین اندیشه ای است. این جهش در جهت معکوس، درست به اندازه ی عمق تاریخ چند هزارساله ی مردسالاری عجیب و شگفت آور است. آنچنان که مجاهدین در حال حاضر موجودیت خود و سازمانشان را مدیون انقلاب درونی و جاری کردن هژمونی زنان میدانند.مریم رجوی در این رابطه میگوید:  <blockquote>«براي  واژگوني نظام تبعيض جنسي و تغيير بنيادين در سياستهاي آن،  زنان  بايد براي يك دوران، هژموني سياسي را در دست بگيرند. هدف و مضمون  هژموني زنان، تضمين برابري و ريشه‌كن كردنِ ستم جنسي است، نه تعويض مردسالاري با زن‌سالاري. از همين‌رو، تمامي الزامها و تمامي پيامدهايش، درست به‌عكس نظام كنوني، خصلتي رهاييبخش دارد و فوران نيروهاي آزادشده در اثر رفع اين ستم، مي‌تواند بن‌بستهاي امروز جامعه‌ی بشري را بگشايد و نظامي نوين را در تمامي  مناسبات انساني ـ‌‌چه در درون جوامع و چه در سطح بين‌المللي‌‌  شكل دهد. به اين ترتيب، زنان نشان خواهند داد كه اگرچه خود در طي قرون و اعصار، با سهمگين‌ترين ستم تاريخ مواجه بوده‌اند، ولي اينك، در عصر شكوهمند رهايي زن، صداي همه‌ی سركوب‌شدگان تاريخ را به اوج مي‌رسانند»<ref>زنان صدای سرکوب شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>
به این ترتیب پذیرش هژمونی زنان،‌  نوعی تغییر تعادل قوای آگاهانه برای غلبه بر چنین اندیشه ای است. این جهش در جهت معکوس و قائل شدن چنین تبعیض مثبتی، درست به اندازه ی عمق تاریخ چند هزارساله ی مردسالاری عجیب و شگفت آور است. آنچنان که مجاهدین در حال حاضر موجودیت خود و سازمانشان را مدیون انقلاب درونی و جاری کردن هژمونی زنان میدانند. مریم رجوی در این رابطه میگوید:  <blockquote>«براي  واژگوني نظام تبعيض جنسي و تغيير بنيادين در سياستهاي آن،  زنان  بايد براي يك دوران، هژموني سياسي را در دست بگيرند. هدف و مضمون  هژموني زنان، تضمين برابري و ريشه‌كن كردنِ ستم جنسي است، نه تعويض مردسالاري با زن‌سالاري. از همين‌رو، تمامي الزامها و تمامي پيامدهايش، درست به‌عكس نظام كنوني، خصلتي رهاييبخش دارد و فوران نيروهاي آزادشده در اثر رفع اين ستم، مي‌تواند بن‌بستهاي امروز جامعه‌ی بشري را بگشايد و نظامي نوين را در تمامي  مناسبات انساني، چه در درون جوامع و چه در سطح بين‌المللي‌‌  شكل دهد. به اين ترتيب، زنان نشان خواهند داد كه اگرچه خود در طي قرون و اعصار، با سهمگين‌ترين ستم تاريخ مواجه بوده‌اند، ولي اينك، در عصر شكوهمند رهايي زن، صداي همه‌ی سركوب‌شدگان تاريخ را به اوج مي‌رسانند»<ref>زنان صدای سرکوب شدگان- مریم رجوی</ref></blockquote>
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ====
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ====
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیأت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل می‌دهند. شورای رهبری  ۲۴ عضو دارد و تماما از زنان تشکیل شده است. شورای رهبری مجاهدین در سال‌های بعد گسترش پیدا کرده و ده‌ها زن مجاهد دیگر را در برمی‌گیرد.
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در این سازمان، در سال ۱۳۷۲ هیأت اجرایی (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل می‌دهند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو دارد که تماما از زنان تشکیل شده است. شورای رهبری مجاهدین در سال‌های بعد گسترش پیدا کرده و ده‌ها زن مجاهد دیگر را در برمی‌گیرد.


==== تشکیل شورای مرکزی ====
==== تشکیل شورای مرکزی ====
در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاده و شورای رهبری را منحل می‌کند. جایگزین آن شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد است. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همه‌ی زنان موجود در سازمان مجاهدین سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفته است. او در سرانجام در نامه‌ای به زهره‌اخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷  مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی می‌شود. یکسال این شورا تشکیل و اعلام می شود.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref>
در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاده و شورای رهبری را منحل می‌کند. جایگزین آن شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد است. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همه‌ی زنان موجود در سازمان مجاهدین، سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفته است. او در سرانجام در نامه‌ای به زهره‌اخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷  مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی می‌شود. یکسال بعد این شورا تشکیل و اعلام می شود.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref>


== ایدئولوژی جنسیت چیست؟ ==
== ایدئولوژی جنسیت چیست؟ ==
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلابی ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده  لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشته باشیم.'''ا'''ین مفهوم در خارج دایره‌ی مفاهیم و آموزه‌های سازمان مجاهدین و مریم رجوی به عنوان تبیین‌گر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شده است. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی در یک تجربه‌ی ذی‌قیمت توانست عمق و عرصه‌های جدیدی از کارکردها، ریشه‌های آنرا کشف و بررسی نماید.
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک آنرا هدف قرار داده  لازم است دیدگاه روشنی نسبت به ایدئولوژی جنسیت داشته باشیم.'''ا'''ین مفهوم در خارج از دایره‌ی مفاهیم و آموزه‌های مریم رجوی به عنوان تبیین‌گر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز متداول و شناخته شده است. هر چند بدون شک مریم رجوی با طی کردن یک مسیر عملی در نفی این ایدئولوژی در یک تجربه‌ی ذی‌قیمت توانست عمق و عرصه‌های جدیدی از کارکردها و ریشه‌های آنرا کشف و بررسی نماید.


عبارت «ایدئولوژی جنسیت» مع بطور خاص جزو  فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دست‌کم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت زدگی بکار برده می شود، هر چند دارای مفهوم شامل‌تری است.
عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزو  فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دست‌کم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیت زدگی بکار برده می شود، هر چند دارای مفهوم شامل‌تری است.


ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی یک پدیده‌ی دو وجهی است که در آن فردیت و جنسیت هم مؤثر و هم متأثر از یکدیگرند. مریم رجوی فردیت را آن روی سکه‌ی جنسیت می‌داند. به این معنی که هر یک به تقویت دیگری یاری می‌رساند و در خدمت دیگری قرار می‌گیرد.  
ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی یک پدیده‌ی دو وجهی است که در آن فردیت و جنسیت هم مؤثر و هم متأثر از یکدیگرند. مریم رجوی فردیت را آن روی سکه‌ی جنسیت می‌داند. به این معنی که هر یک به تقویت دیگری یاری می‌رساند و در خدمت دیگری قرار می‌گیرد.  


=== تعریف پایه‌ای فرد و فردیت ===
=== تعریف پایه‌ای فرد و فردیت ===
فرد در فرهنگ لغت عمید یگانه؛ بی‌همتا و بی‌نظیر تعریف شده و فردیت یگانگی و بی همتایی.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب می‌توان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچ کس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت می‌یابند و خودپنداشت فرد را می‌سازند
فرد در فرهنگ لغت عمید یگانه؛ بی‌همتا و بی‌نظیر تعریف شده و فردیت یگانگی و بی همتایی.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب می‌توان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچ کس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویش دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت می‌یابند و خودپنداشت فرد را می‌سازند.


==== فردیت و فردگرایی ====
==== فردیت و فردگرایی ====
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع می‌کند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در این‌جا منظور از فردیت یا فردگرایی جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بی‌همتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمی‌باشد. بلکه بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث روانشناسی فردگرایی خودخواهانه یا «خودپرستی» نامیده می‌شود. واقعیت این است که کلیشه‌های رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش‌ خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی داده و آنرا مشروع می‌سازد.  
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی شروع می‌کند که فردِ بشرْ در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت در این‌جا منظور از فردیت یا فردگرایی جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بی‌همتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمی‌باشد. بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث روانشناسی فردگرایی خودخواهانه یا «خودپرستی» نامیده می‌شود. واقعیت این است که کلیشه‌های رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش‌ خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی داده و آنرا مشروع می‌سازد.  


فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی  «اول من» است. هر انسان از آغاز تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود به قیمت بی توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و ... همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی هایی البته در نظر عموم نکوهیده  هستند و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملا طبیعی تلقی می‌شوند،‌ مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولا آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است.اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتار و رابطه های ما حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی تفاوت میگذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم. هنگامی که در یک مباحثه به نظر دیگران توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم. هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران بهایی پراخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم هنگامی که به هردلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، در همه‌ی این موارد، این فردیت است که دارد در ما عمل می‌کند.  
فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته می شود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی  «اول من» است. هر انسان از بدو تولد می‌آموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بی توجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را بر خود خواستن و ... همگی از مظاهر فردیت هستند. چنین ویژگی هایی البته در نظر عموم نکوهیده  است و دست‌کم برخلاف جنسیت زدگی که برخی از مظاهر آن کاملا طبیعی تلقی می‌شوند،‌ مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولا آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم می‌دانیم مظاهر افراطی فردیت است. اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در رفتار و رابطه های همگان حضور دارد. هنگامی که ما از کنار رنج‌های دیگران بی تفاوت می‌گذریم یا تنها دچار احساس ترحم می‌شویم بدون اینکه عملی انجام دهیم. هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر دیگران توجه نمی‌کنیم و همواره خود را برحق می‌دانیم. هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن برحق اما غیر مهم خود کوتاه بیاییم تا دل کسی را نشکنیم، هنگامی که حاضر نیستیم برای شنیدن دیگران بهایی پرداخت کرده و به سخن آنها احترام بگذاریم هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرستی خشمگین و عصبانی می‌شویم، هنگامی که به کارهای با نام و نشان رغبت بیشتری داریم، در همه‌ی این موارد، این فردیت است که دارد در ما عمل می‌کند.  


=== '''تعریف پایه ای جنس و جنسیت:''' ===
=== '''تعریف پایه ای جنس و جنسیت:''' ===
در زبان فارسی ممکن است ما جنس و جنسیت را به یک معنا بکار ببریم. این در حالی است که  جنس معادل کلمه‌ی SEX و جنسیت معادل GENDER است. یعنی دو کلمه کاملا متفاوت
در زبان فارسی ممکن است ما جنس و جنسیت را به یک معنا بکار ببریم. این در حالی است که  جنس معادل کلمه‌ی SEX و جنسیت معادل GENDER است. یعنی دو کلمه کاملا متفاوت.


جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندام های جنسی و تولید مثل فرد می شود. نقش اصلی را در تفاوت جنس ها همان تفاوت‌های بیولوژیکی ایفا می‌کنند. یعنی تفاوت هورمون‌ها، اندام‌های داخلی و خارجی  مرد و زن.
جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندام های جنسی و تولید مثل فرد می شود. نقش اصلی را در تفاوت جنس ها همان تفاوت‌های بیولوژیکی ایفا می‌کنند. یعنی تفاوت هورمون‌ها، اندام‌های داخلی و خارجی  مرد و زن.


جنسیت اما شامل نقش‌های اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس ها قائل می شود. این نقش‌ها دامنه انتظارات رفتاری از جنس‌های مرد و زن را مشخص می‌کند.مجموعه ای است از رفتارها و کلیشه های جنسی که جامعه و فرهنگ از جنس ها انتظار دارد. این نقشها می تواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقش‌های جنسیتی است. بر اساس این کلیشه ها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) داشته باشند و افراد با اندام جنسی زنانه زن هستند و «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند. <ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوت‌های بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماما توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود.
جنسیت اما شامل نقش‌های اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس‌ها قائل می شود. این نقش‌ها دامنه انتظارات رفتاری از جنس‌های مرد و زن را مشخص می‌کند. این نقشها می تواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقش‌های جنسیتی است. بر اساس این کلیشه ها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) داشته باشند و افراد با اندام جنسی زنانه «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند. <ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوت‌های بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماما توسط جامعه به آنها تحمیل می‌شود.


جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism):
جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism):


حال می‌توان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوت‌ها رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرض ها و کلیشه‌هایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسان‌ها می‌شود.به عبارت دیگر جنسيت زدگی، نوعی تبعيض و پيشداوری درباره انسانها بر اساس جنسيت آنها و کليشه های جنسيتی غالب در جامعه است. کليشه های جنسيتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعريف میکند و اگر انسانی خارج ازاين تعاريف رفتار کند، 'غيرطبيعی' يا 'نامناسب' محسوب میشود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بی بی سی]</ref>  
حال می‌توان به فهم جنسیت زدگی دست یافت. جنسیت زدگی درواقع اصالت دادن به همین تفاوت‌ها رفتاری است. مشروع شمردن جنسیت و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرض ها و کلیشه‌هایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسان‌ها می‌شود. به عبارت دیگر جنسيت زدگی، نوعی تبعيض و پيش‌داوری درباره انسانها بر اساس جنسيت آنها و کليشه های جنسيتی غالب در جامعه است. کليشه های جنسيتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعريف میکند و اگر انسانی خارج ازاين تعاريف رفتار کند، 'غيرطبيعی' يا 'نامناسب' محسوب میشود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بی بی سی]</ref>  


دو استاد روانشناسی، پروفسور پيتر گليک و پروفسور سوزان فيسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. دوگانگی رويکرد جنسيتی، خصمانه و خيرخواهانه را مطرح و سپس برای ارزيابی آن پرسشنامهای را طراحی کردند. که در آن با پرسيدن ۲۲ سوال میتوان دريافت نگاه جنسيتزده يک فرد تا چه حد خصمانه و تا حد خيرخواهانه است. در عمل بين اين دو نگاه تفاوت بسيار وجود دارد، اما به نظر گليک و فيسک هر دو يک هدف را دنبال میکنند، حفظ  موقعيت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی.
دو استاد روانشناسی، پروفسور پيتر گليک و پروفسور سوزان فيسک در مقاله‌ای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند. اعلام کردند که جنسیت‌زدگی دو نوع  خصمانه و خيرخواهانه را شامل می‌شود. آنها  برای ارزيابی این دو نوع پرسشنامه‌ای را طراحی کردند. که در آن با پرسيدن ۲۲ سوال میتوان دريافت نگاه جنسيت‌زده يک فرد تا چه حد خصمانه و تا چه حد‌خيرخواهانه است. در عمل بين اين دو نگاه تفاوت بسيار وجود دارد، اما به نظر گليک و فيسک هر دو يک هدف را دنبال میکنند، حفظ  موقعيت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی.


=== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism)  ===
=== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism)  ===
جنسیت زدگی خصمانه آنچیزی است که بصورت سلطه‌ جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتا اين است که مرد جنس برتر است و بايد قدرت را در اختيار داشته باشد. به عبارت ديگر همان نگاهی که زن را "ضعيف" میبيند. جنسیت گرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی می‌توان سراغ گرفت. در این جوامع قوانین بسیار سرسختانه‌ای میان زن و مرد حاکم است.در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانواده‌ی خود قرار می‌گیرند.
جنسیت زدگی خصمانه آنچیزی است که بصورت سلطه‌ جویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان می‌دهد و موضوع مرکزی آن صراحتا اين است که مرد جنس برتر است و بايد قدرت را در اختيار داشته باشد. به عبارت ديگر همان نگاهی که زن را "ضعيف" میبيند. جنسیت‌گرایی خصمانه را بیشتر در جوامع سنتی می‌توان سراغ گرفت. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانه‌ای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف حتی مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانواده‌ی خود قرار می‌گیرند.


همچنین اساسا پدیده‌ای به نام «ناموس مرد» چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شده است. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. البته این آمار احتمالا باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته می‌شود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند.قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت می‌گیرد<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref>. در بسیار از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده از جمله پسرعمو می‌تواند به مرگ وی منجر شود.
همچنین اساسا پدیده‌ای به نام «ناموس » چیزی جز تبلور افراطی جنسیت زدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شده است. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته می‌شود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدند. قتل ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها بدلایل ناموسی صورت می‌گیرد<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref>. در بسیار از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده می‌تواند به مرگ وی منجر شود.


برای فهم  تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشه‌ی رفتاری به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سوال کمک کننده است؟
برای فهم  تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشه‌ی رفتاری که به نام «ناموس» وجود دارد بیان چند سوال کمک کننده است؟
* چرا در یک خانواده گاه رابطه‌ی پسر خانواده با دختران نه  تنها مذموم نیست بلکه گاه مورد افتخار است، در حالی که رابطه‌ی دختر خانواده با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی می‌تواند به مرگ او یا مجازات‌های بسیار شدیدی منجر شود؟
* چرا در یک خانواده رابطه‌ی پسر خانواده با دختران نه  تنها ناپسند نیست بلکه گاه مورد افتخار است، در حالی که رابطه‌ی دختر خانواده با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی می‌تواند به مرگ او یا مجازات‌های بسیار شدیدی منجر شود؟


* چرا در بسیاری از خانواده‌ها پدر خانواده خود را مجاز به  روابط پنهانی یا نیمه پنهانی با زنان دیگر می‌داند، درحالی که حتی معاشرت ساده‌‌ی مادر خانواده با یک مرد دیگر می‌تواند منجر به شک به او و سپس مجازات‌های بی‌رحمانه شود؟
* چرا در بسیاری از خانواده‌ها پدر خانواده خود را مجاز به  روابط پنهانی یا نیمه‌پنهانی با زنان دیگر می‌داند، درحالی که حتی معاشرت ساده‌‌ی مادر خانواده با یک مرد دیگر می‌تواند منجر به شک به او و سپس مجازات‌های بی‌رحمانه شود؟


* چرا در برخی خانواده‌ها وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه یا مسافرت دارند، باید الزاما توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند؟
* چرا در برخی خانواده‌ها وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه یا مسافرت دارند، باید الزاما توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند؟
* از همه بدتر : چرا تمامی قواعد بالا برایت جامعه کاملا یا به میزانی پذیرفته است؟! چرا طبق یک عرف جا افتاده گفته می‌شود که نباید در دعواهای ناموسی دخالت کرده و به کمک مظلوم رفت؟ بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام بدلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف کسی مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: زنمه !  گویا زن برده‌ای است که او می‌تواند هر رفتاری با وی داشته باشد.
* از همه بدتر : چرا تمامی قواعد بالا برای جامعه کاملا یا به میزانی پذیرفته شده هستند؟! چرا طبق یک عرف جا افتاده گفته می‌شود که نباید در دعواهای ناموسی دخالت کرده و به کمک مظلوم رفت؟ بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام بدلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف کسی مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: زنمه !  گویا زن برده‌ای است که او می‌تواند هر رفتاری با وی داشته باشد.
از مظاهر اجتماعی جنسیت‌زدگی خصمانه در جامعه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
از مظاهر اجتماعی جنسیت‌زدگی خصمانه در جامعه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:


خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:
تجاوز
تجاوز


استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرف‌ها و ارزش‌های شناخته شده: مردانگی/ ضعیفه‌گی/ مرد نیستم اگه .../ خاله زنکی/ مگه تو دختری؟/ مث زن گریه کردن!/ از زن کمترم اگه...- مردی گفتن زنی گفتن- زن ذلیل و ...
استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرف‌ها و ارزش‌های شناخته شده مثل: مردانگی/ ضعیفه‌گی/ مرد نیستم اگه .../ خاله زنکی/ مگه تو دختری؟/ مث زن گریه کردن!/ از زن کمترم اگه.../ مردی گفتن زنی گفتن/ زن ذلیل و ...


اسید پاشی
اسید پاشی
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
و ...
و ...


==== قانونی بودن جنسیت زدگی در ایران ====
=== جنسیت زدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) ===
در این رابطه تفاوت ایران با بسیاری از کشورها با بافت سنتی این است که اغلب از مظاهر جنسیت زدگی مورد تأیید قانون هستند. تا آنجا که حتی قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشه های رفتاری حاکم بر جامعه است.
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایم‌تر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکنننده و لطیف می بیند که باید از او حمایت کرد.از نظر پروفسور پیتر گليک و سوزان فيسک بهترين مثال برای جنسيتزدگی خيرخواهانه تصوير کردن زن ايده آل به عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رمانتيک است. افرادی که چنين نگاهی دارند به زنان زياد کمک می‌کنند و با آنها روابط صميمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکننده‌ای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیت زده نیز با این ویژگی‌ها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش می‌کنند. او تلاش می‌کند خود را با معیارها و خواسته‌های جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن به همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گليک و سوزان فيسک اين نگاه عليرغم رويکرد نرم و ملايم، نگاهی منفی است که در نهايت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گليک و فيسک معتقدند که جنسيت زدگی خيرخواهانه در يک نکته با جنسیت زدگی خصمانه مشترک است: اينکه زن موجودی "ضعيفتر" است!


همچنین  دادن حق حضانت کودکان به پدر، قوانین ارث، نداشتن حق طلاق از طرف زن، نداشتن حق سفر بدون اجازه سرپرست، ممنوعیت ورد به برخی مشاغل از جمله قضاوت و ریاست جمهوری و...، ممنوعیت ورود به ورزشگاه و .... نمونه هایی از مظاهر قانونی جنسیت‌زدگی در ایران هستند.
=== قانونی بودن جنسیت‌زدگی در ایران ===
در این رابطه تفاوت ایران با بسیاری از کشورها با بافت سنتی این است که اغلب از مظاهر جنسیت‌زدگی مورد تأیید قانون هستند، تا آنجا که حتی قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشه های رفتاری حاکم بر جامعه است.


=== جنسیت زدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) ===
همچنین قانون دیه( دیه یک مردم معادل دو زن است)، دادن حق حضانت کودکان به پدر، قوانین ارث، نداشتن حق طلاق از طرف زن، نداشتن حق سفر بدون اجازه سرپرست، ممنوعیت ورد به برخی مشاغل از جمله قضاوت و ریاست جمهوری ، ممنوعیت ورود به ورزشگاه و... نمونه هایی از مظاهر قانونی جنسیت‌زدگی در ایران هستند.
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایم‌تر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکنننده و لطیف می بیند که باید از او حمایت کرد.از نظر پروفسور پیتر گليک و سوزان فيسک بهترين مثال برای جنسيتزدگی خيرخواهانه تصوير کردن زن ايده آل به عنوان همسر و مادر و سوژه عشق رمانتيک است. افرادی که چنين نگاهی دارند به زنان زياد کمک می‌کنند و با آنها روابط صميمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکننده‌ای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیت زده نیز با این ویژگی‌ها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش می‌کنند. او تلاش می‌کند خود را با معیارها و خواسته‌های جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن به همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گليک و سوزان فيسک اين نگاه عليرغم رويکرد نرم و ملايم، نگاهی منفی است که در نهايت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گليک و فيسک معتقدند که جنسيت زدگی خيرخواهانه در يک نکته با جنسیت زدگی خصمانه مشترک است: اينکه زن موجودی "ضعيفتر" است!


=== منشاء تاریخی جنسیت و فردیت: ===
=== منشاء تاریخی جنسیت و فردیت: ===
حفظ خود (صیانت ذات) و حفظ نسل،دو ویژگی مشترک در تمامی موجودات زنده هستند. این ویژگی‌ها غریزه انسان را تشکیل می‌دهند. فرضا اگر کسی جسم داغی را به دست شما نزدیک کند شما ناخودآگاه دست خود را از آن دور می‌کنید. این واکنش خودبخودی ناشی از غریزه‌ ای به نام صیانت ذات یا حفظ خود است. همچنین انسان‌ها برای تداوم نسل دارای نیازهای جنسی هستند. هدف از این تمایل در انسان ، تداوم نسل انسان است.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/159349 فلسفه شعار- وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref>   
حال ممکن است از خود بپرسیم چرا،‌  چگونه و از چه زمانی چنین کلیشه‌های رفتاری شکل گرفت؟ از چه زمانی و چگونه جنسیت‌گرایی بر جوامع بشری حاکم شد.
 
برایرسیدن به پاسخ باید بدانیم که دو ویژگی مشترک در تمامی موجودات زنده از جمله انسان‌ها وجود دارند:
# حفظ خود (صیانت ذات)
# حفظ نسل
این ویژگی‌ها غریزه انسان را تشکیل می‌دهند. فرضا اگر کسی جسم داغی را به دست شما نزدیک کند شما ناخودآگاه دست خود را از آن دور می‌کنید. این واکنش خودبخودی ناشی از غریزه‌ ای به نام صیانت ذات یا حفظ خود است. همچنین انسان‌ها برای تداوم نسل دارای نیازهای جنسی هستند. هدف از این تمایل در انسان، تداوم نسل انسان است.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/159349 فلسفه شعار- وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref>   


==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ====
==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ====
کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که این دو غریزه‌، بصورت ذاتی، در انسان کشش و پتانسیلی محدود دارند که بسادگی قابل کنترل هستند.  
کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که غرایز در انسان، بصورت ذاتی، کشش و پتانسیلی محدود دارند که بسادگی قابل کنترل هستند.  


به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه است نیاز به خوردن غذا دارد. اما غلبه کردن بر این تمایل غریزی برای او چندان مشکل نیست و به سادگی می تواند خوردن غذا را عقب بیندازد. می‌تواند روزه بگیرد و حتی ساعات متمادی چیزی نخورد.اما چه جیز باعث می‌شود که در مقابل غریزه‌ی جنسی چنین توانی نداشته باشد. چه چیزی باعث می‌شود که این پتانسیل در انسان‌ها چنان قوی عمل کند که از بدو تولد بزرگترین و مهمترین هدف زندگی آنها را تشکیل دهد. گویا انسان تنها به این دلیل به دنیا آمده که ازدواج کند. آیا مسخره نیست که بگوییم انسان به این دلیل به دنیا آمده است که غذا بخورد؟
به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه است نیاز به خوردن غذا دارد. اما غلبه کردن بر این تمایل غریزی برای او چندان مشکل نیست و به سادگی می تواند خوردن غذا را عقب بیندازد. می‌تواند روزه بگیرد و حتی ساعات متمادی چیزی نخورد. اما چه جیز باعث می‌شود که انسان در مقابل غریزه‌ی جنسی چنین توانی نداشته باشد. چه چیزی باعث می‌شود که این پتانسیل در انسان‌ها چنان قوی عمل کند که از بدو تولد بزرگترین و مهمترین هدف زندگی آنها را تشکیل دهد. گویا انسان تنها به این دلیل به دنیا آمده که ازدواج کند. آیا مسخره نیست که بگوییم انسان به این دلیل به دنیا آمده است که غذا بخورد؟


مگر نه اینکه غریزه‌ی جنسی در انسان تنها تمایلی بیولوژیک برای تداوم نسل بود. اما چه چیزی باعث شد که نقشی چنان برجسته در زندگی هر فرد ایفا کند؟ رفتارهای فرد را شکل دهد. او را از «خود» واقعی‌اش تهی کند و نقابی پوشالی بر چهره ی او نصب نماید و نهایتا کلیشه های رفتاری را شکل دهد که اکنون آنرا جنسیت‌زدگی می‌نامیم؟
مگر نه اینکه غریزه‌ی جنسی در انسان تنها تمایلی بیولوژیک برای تداوم نسل بود. اما چه چیزی باعث شد که نقشی چنان برجسته در زندگی هر فرد ایفا کند؟ رفتارهای فرد را شکل دهد. او را از «خود» واقعی‌اش تهی کند و نقابی پوشالی بر چهره ی او نصب نماید و نهایتا کلیشه های رفتاری را شکل دهد که اکنون آنرا جنسیت‌زدگی می‌نامیم؟


پاسخ در نظریه‌ انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی چنین است: غریزه جنسی در انسان یک پدیده ی بیولوژیک بوده است، ما در طول تاریخ، یک فرایند ایدئولوژیک را طی کرده است. به عبارتی با اندیشه اشباع شده و رشد کرده است.
پاسخ در نظریه‌ انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی چنین است: غریزه جنسی در انسان یک پدیده ی بیولوژیک، با کشش و پتانسیلی محدود و قابل کنترل بوده است، اما در طول تاریخ، نوعی فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده است. به عبارتی با اندیشه اشباع شده و رشد کرده است.


به بیان دیگر آنچه تحت عنوان غول تمایلات جنسی می‌شناسیم که انسان‌ها را گاه کلافه کرده و از خود بی خود می‌کند، هیچ ربطی به غریزه‌ی جنسی ندارد! بلکه محصول اندیشه‌ای است که یک غریزه‌ی کوچک و قابل کنترل را به صورت اژدهایی غیرقابل مهار به ما غالب کرده است. خبر خوب برای تمامی  کسانی که خود را مقهور کشش‌هایی ازین قبیل می‌دانند و ناامیدانه خود را مجبور به ساختن با غرایز طبیعی خود می بینند این است که این کشش‌ها هرگز غریزی نیستند و ربطی به طبیعت انسان ندارند، بلکه  محصول ایدئولوژی جنیست‌زدگی بوده و از سنخ اندیشه‌اند! پس می‌توان آنها را تغییر  داد و به تدریج به کناری زد.
به بیان دیگر آنچه تحت عنوان غول تمایلات جنسی می‌شناسیم، که انسان‌ها را گاه کلافه کرده و از خود بی خود می‌کند، هیچ ربطی به غریزه‌ی جنسی ندارد! بلکه محصول اندیشه‌ای است که یک غریزه‌ی کوچک و قابل کنترل را به صورت اژدهایی غیرقابل مهار به ما غالب کرده است. خبر خوب برای تمامی  کسانی که خود را مقهور کشش‌هایی ازین قبیل می‌دانند و ناامیدانه خود را مجبور به ساختن با غرایز طبیعی خود می بینند این است که این کشش‌ها هرگز غریزی نیستند و ربطی به طبیعت انسان ندارند، بلکه  محصول ایدئولوژی جنیست‌زدگی بوده و از سنخ اندیشه‌اند! پس می‌توان آنها را تغییر  داد و به تدریج کنار زد.


یک مثال
'''یک مثال'''


گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام می‌شد. ایجاد سلول‌های ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش  تقسیم سلولی، امکان جهش ژنتیکی و تکامل موجودات زنده وجود نداشت. پس ایجاد جنس نر و ماده، هدفی جز تداوم نسل و خدمت به تکامل انسان نداشته‌اند. مشکل از آنجایی ایجاد می‌شود که جنسیت خود تبدیل به هدف و آرمان می شود.<ref>تبیین جهان - مسعود رجوی -شتاب يا حرکت روزافزون جريان تکامل</ref>
گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام می‌شد. ایجاد سلول‌های ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش  تقسیم سلولی، امکان جهش ژنتیکی و تکامل موجودات زنده وجود نداشت. پس ایجاد جنس نر و ماده، هدفی جز تداوم نسل و خدمت به تکامل انسان نداشته‌ است. مشکل از آن‌جایی آغاز می‌شود که جنسیت بجای اینکه در خدمت تکامل باشد خود تبدیل به هدف می شود.<ref>تبیین جهان - مسعود رجوی -شتاب يا حرکت روزافزون جريان تکامل</ref>


حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده است. همانطور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خود داری کرده و به غذای  ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند بدون اینکه احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. .
حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی می‌اندازیم. تمایل به غذا خوردن یک تمایل معمول و غریزی در انسان‌هاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکرده است. همانطور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. می‌تواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای  ساده‌تری بسنده کند. می‌تواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاهای خوب خودداری کند بدون اینکه احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بوده است.


اما آیا می‌دانید بوده اند در طول تاریخ افراد بوده اند که غریزه ساده‌ی غذا خوردن برای آنها نوعی آرمان و ایدئولوژی بوده است؟ به عبارتی این غریزه در آنها به میزانی روند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده بود. در قرن چهارم میلادی در یونان خوردن و سورچرانی را رسما هدف زندگی برمی‌شمردند. آنها می خوردند، سپس از داروهایی استفاده می‌کردند که استفراغ کنند و بتوانند دوباره بخورند! کسی‌ به‌ نام‌ پیتولوس‌ برای‌ زبان‌ و انگشتان‌ خود پوششی‌ می‌سازد تا غذاها را، آن‌ چنان‌ که‌ می‌خواهد، گرم‌ و سوزان‌ تناول‌ کند! طبعا برای انسانی با چنین تفکری، چشم پوشی یا امساک در خوردن، کاری غیرقابل تحمل و تصور خواهد بود. غریزه ی خوردن در او تبدیل به غولی غیرقابل کنترل شده است!
کما اینکه آیا می‌دانید بوده اند در طول تاریخ افرادی که غریزه ساده‌ی غذا خوردن برای آنها تبدیل به نوعی آرمان و ایدئولوژی گشته است؟ به عبارتی این غریزه در آنها به میزانی روند ایدئولوژیزه شدن را طی کرده است. در قرن چهارم میلادی در یونان خوردن و سورچرانی را رسما هدف زندگی برمی‌شمردند. آنها می خوردند، سپس از داروهایی استفاده می‌کردند که استفراغ کنند و بتوانند دوباره بخورند! فردی به‌ نام‌ پیتولوس‌ برای‌ زبان‌ و انگشتان‌ خود پوششی‌ می‌سازد تا غذاها را، آن‌ چنان‌ که‌ می‌خواهد، گرم‌ و سوزان‌ تناول‌ کند!<ref>[https://tarikhema.org/ancient/greece/15908/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/ تاریخ ما- نقش خانه در یونان باستان]</ref> طبعا برای انسانی با چنین تفکری، چشم پوشی یا امساک در خوردن، کاری غیرقابل تحمل خواهد بود. غریزه‌ی خوردن در او تبدیل به غولی غیرقابل کنترل شده است!


این همان اتفاقی است که برای غریزه‌ی جنسی افتاده است.
این همان اتفاقی است که برای غریزه‌ی جنسی افتاده است.


درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزه‌ی انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست اما وقتی این غریزه‌ی کوچک با اندیشه‌ اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت در آمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن پرستی» ظهور می‌کند. 
درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزه‌ی انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتاده است. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیب‌هاست، اما وقتی این غریزه‌ی کوچک با اندیشه‌ اشباع می‌شود، در خدمت جنسیت در آمده، رشد کرده و به صورت «خویشتن پرستی» ظهور می‌کند. 


پرسش بعدی ممکن است این باشد که  چرا این دو ویژگی غریزی مسیر ایدئولوژیزه شدن و راه یافتن به اندیشه‌ را طی کرده و جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. او تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی هنوز در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است . جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%A6%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>
پرسش بعدی ممکن است این باشد که  چرا این دو ویژگی غریزی، مسیر ایدئولوژیزه شدن و راه یافتن به اندیشه‌ را طی کرده و جنسیت‌زدگی و مردسالاری را ایجاد کردند. انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان می‌داند. او تصریح می‌کند که بشر در ابتدا در جمعیت‌هایی مادرسالار زندگی می‌کرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) بکلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص می‌شد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی هنوز در کوه‌های تبت به همان صورت باقی مانده است. در این قبلیه که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است . جالب اینکه یکی از ویژگی‌های موسئویی‌ها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرت‌طلبی و خشونت وجود ندارد!<ref>[https://anfpersian.com/znn/%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%A6%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعه‌ای که از سوی زنان اداره می‌شود]</ref>


در جوامع اولیه، بدلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیه خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع آوری میوه‌ها توسط زنان انجام می‌شد.آنها که منبع تغذیه‌ی قبلیه بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. پیشرفت ابزار شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و هنوز رونق چندانی نداشت، منجر شد مردان نیز بتوانند نقشی در تهیه‌ی آذوقه‌ی قبلیه و خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. باینهمه بر مبنای حق مادری توارث که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار، این گله نه به فرزندان بلکه به خواهران فرد یا فرزندان خواهرانش میرسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت از یک جانب به مرد موضعی برتر از زن در خانواده میداد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند که چنین نیز کرد.
در جوامع اولیه، بدلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیه خانواده از طریق دانه‌چینی و جمع آوری میوه‌ها توسط زنان انجام می‌شد.آنها که منبع تغذیه‌ی قبلیه بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ می‌کردند. پیشرفت ابزار شکار که در آن زمان توسط مردان انجام می‌شد و رونق چندانی نداشت،اندک اندک منجر شد مردان نیز بتوانند نقشی در تهیه‌ی آذوقه‌ی قبلیه و خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظره‌ای را ایجاد کردند که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با اینهمه بر مبنای حق مادری توارث(فرزند از مادر خود ارث می‌برد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان بلکه به خواهران فرد یا فرزندان خواهرانش میرسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت از یک جانب به مرد موضعی برتر از زن در خانواده می‌داد، و او را ترغیب می‌کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند که چنین نیز کرد.


انگلس می‌گوید:
انگلس می‌گوید:
خط ۲۷۵: خط ۲۸۰:
«برافتادن حق مادری، شکست جهانی-تاریخی جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد؛ زن تنزل مقام یافت، برده شد، بنده شهوت مرد، و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. این موضع تنزل یافته زن، که بخصوص در میان یونانیهای عهد نیم-خدایان، و از آن هم بیشتر عهد کلاسیک، به چشم میخورد، بتدریج بزک و آراسته شد، و تا اندازه‌ای در لفاف شکلهای ملایمتری پیچیده شد، اما به هیچ وجه از بین نرفت»<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص۴۳</ref>
«برافتادن حق مادری، شکست جهانی-تاریخی جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد؛ زن تنزل مقام یافت، برده شد، بنده شهوت مرد، و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. این موضع تنزل یافته زن، که بخصوص در میان یونانیهای عهد نیم-خدایان، و از آن هم بیشتر عهد کلاسیک، به چشم میخورد، بتدریج بزک و آراسته شد، و تا اندازه‌ای در لفاف شکلهای ملایمتری پیچیده شد، اما به هیچ وجه از بین نرفت»<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص۴۳</ref>


و به این ترتیب، هژمونی به مردان تفویض شده  و مردسالاری، یعنی هژمونی انسان بر انسان و تبعیض به واسطه‌ی تفاوت‌های جسمی، آغاز گشت.قوانینی که برای حفظ ثروت وضع شده بودند، چون حق رها کردن همسر از زن سلب شد تا مبادا ثروتی را به خود متعلق بداند  تبدیل به رسوم جامعه و سپس تقدیس شده و حرمت پیدا کردند. آنچنان که امروزه عدم تمایل زن به زندگی با یک مرد خیانت و حرمت شکنی نام می‌گیرد! به این ترتیب زن تبدیل به کالایی در دستان مرد شد. غیرت مردانه که چیزی جز تلقینی روانی برای حفظ این کالا بود، شکل گرفت. استثمار انسان از انسان آغاز گشت و این تبعیض در پروسه‌ی تکامل خود به شگل گیری رفتارهای اجتماعی و کلیشه‌هایی منجر شد که امروزه ما آنرا جنسیت‌زدگی و فردگرایی می‌نامیم.   
و به این ترتیب، هژمونی به مردان تفویض شده  و مردسالاری، یعنی هژمونی انسان بر انسان و تبعیض به واسطه‌ی تفاوت‌های جسمی، آغاز گشت. قوانینی که برای حفظ ثروت وضع شده بودند، چون حق رها کردن همسر، از زنان سلب شد تا مبادا ثروت را با خود ببرند. اما این قانون کاملا سودجویانه، تبدیل به یک رسم در جامعه گشته ،سپس تقدیس شده و حرمت پیدا کرد. آنچنان که امروزه عدم تمایل زن به زندگی با یک مرد، خیانت و حرمت شکنی نام دارد! به این ترتیب زن تبدیل به کالایی در دستان مرد شد. غیرت مردانه که چیزی جز تلقینی روانی برای حفظ این کالا نبود، شکل گرفت. استثمار انسان از انسان آغاز گشت و این تبعیض در پروسه‌ی تکامل خود به شگل گیری رفتارهای اجتماعی و کلیشه‌هایی منجر شد که امروزه ما آنرا جنسیت‌زدگی و فردگرایی می‌نامیم.   
=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
=== مریم رجوی تبیین‌گر و شارح تفکری نوین ===
واقعیت این است که اگر مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته،‌اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌ سازد. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده است. اگر برای زنان، زیبایی ، لطافت،عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و ... به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائّ می شوند به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن(ناموس پرستی) ... ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیار باشد، با شکست‌های اجتماعی سهمگینی مواجه خواهد شد! براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه ، چهره‌ی مورد پسند یا زیبایی ندارند  چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افرادی خودکم بین و متزلزلی خواهند شد که تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود.  به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که دارای چهره‌ی جذابی نیست، یا به عنوان مثال ثروتی یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف  خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد.     
واقعیت این است که اگر مباحث جنسیت‌گرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعه شناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفته است،‌ اما گفتمان مریم رجوی آنرا به طرزی شگفت آور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار می‌ سازد. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همانقدر که برای زنان اسارت بار بوده برای مردان نیز اسارت بار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشه‌ها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آنها تحمیل و تلقین شده است. اگر برای زنان، زیبایی ، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و ... به عنوان ارزش‌های مورد پسند و مورد انتظار، ارائه می شوند، به همین ترتیب، هیکل‌مند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن(ناموس پرستی) ... ارزش‌های مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی ازین معیار باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد و حتی با شکست‌های اجتماعی سهمگینی مواجه می‌شود! اگر مردی نسبت به دوستی خواهر خود با مردی واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام می گیرد! براستی سرنوشت زنانی که با شاخص‌های جامعه ، چهره‌ی مورد پسند یا زیبایی ندارند  چیست؟! این زنان در تمام زندگی تبدیل به افراد خودکم‌بین و متزلزلی خواهند شد که تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود.  به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگی‌های مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکست‌خورده می‌دانند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگی‌های دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که دارای چهره‌ی جذابی نیست، یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت، لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی می‌کند، ضعف  خود را جبران کند تا از نظر جامعه و بطور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. این همان چیزی است رابطه‌ی استثماری است که در میان زن و مرد شکل گرفته و هر دو را به اسارت خود درآورده است.     


در یک کلام می‌توان گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی ( استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی  استثمار انسان از انسان است. ظریف تر ازین زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیده ی جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیده ی انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه شکل گرفته و بی‌شک بر آن موثر بوده است. 
در یک کلام می‌توان گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی ( استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیین‌گر و شارح نوع پیچیده‌تر و ظریف‌تری از انواع استثمار یعنی  استثمار انسان از انسان است. ظریف‌تر ازین زاویه که اسثمار طبقاتی به پدیده‌ی جامعه در کلیت آن می‌پردازد و استثمار جنسی به پدیده ی انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر ان شکل گرفته و بی‌شک بر آن موثر بوده است. 
== دو دستگاه مریم رجوی ==
== دو دستگاه مریم رجوی ==
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک از جمله واضع تئوری «دو دستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آنرا «دستگاه راست» می نامد ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود با تفکر جنسیت‌گرا است. دستگاه دوم که آنرا «دستگاه چپ»  یا «دستگاه توحیدی» می‌نامد، بیانگر نگرشی جدید نسبت به خود و پیرامون خود می باشد که مریم رجوی همگان را به آن دعوت می‌کند. او در کلاس‌ها و آموزش‌های خود دستگاه راست را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که می‌توان به برخی از آنان اشاره نمود.
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک از جمله واضع تئوری «دو دستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آنرا «دستگاه راست» می نامد ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود با تفکر جنسیت‌گرا است. دستگاه دوم که آنرا «دستگاه چپ»  یا «دستگاه توحیدی» می‌نامد، بیانگر ارزیابی و نگرش به انسان از منظری است که تمامی کلیشه‌های ایدئولوژی جنسیت را کنار می‌زند. مریم رجوی در کلاس‌ها و آموزش‌های خود، دستگاه راست را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که برخی از آنها از این قرار است


=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
=== ویژگی‌های دستگاه راست ===
خط ۲۸۷: خط ۲۹۲:
* بالاترین گناه جنسی است
* بالاترین گناه جنسی است
* حرکت روی پای خود
* حرکت روی پای خود
* دوگانگی ( از خودبیگانگی)
* دوگانگی ( از خودبیگانگی) و ...


==== بالاترین گناه، گناه جنسی است ====
==== بالاترین گناه، گناه جنسی است ====
در نگرشی که مجاهدین آنرا «دستگاه راست» توصیف می‌کنند، بالاترین گناه،‌گناه جنسی تلقی می‌شود. این تلقی هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است.  البته همچنانکه می‌توان حدس زد، چنین تفکری در اقشار مختلف جامعه با فرهنگ‌های متفاوت به میزان متفاوتی رسوخ دارد. در فرهنگ‌های سنتی بیشتر می‌توان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن‌ کمتر. با اینهمه بندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشه ای بدانند چرا که اندیشه‌ی حاکم در جهان امروز،‌چنین است. در چنین اندیشه ای بالاترین گناه نه ظلم به  دیگران و دست اندازی به دسترنج آنان بلکه گناهان جنسی تلقی میشود. ازین منظر حتی یک روشنفکر با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود دستکم در نگاه اول، یک زن روسپی را نسبت به زنی که پاکدامن، اما در زمره‌ی حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاهی پایین‌تر می بیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد.   
در نگرش «دستگاه راست» بالاترین گناه،‌ گناه جنسی تلقی می‌شود. این تلقی هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است.  البته همچنانکه می‌توان حدس زد، چنین تفکری در اقشار مختلف جامعه با فرهنگ‌های متفاوت به میزان متفاوتی رسوخ دارد. در فرهنگ‌های سنتی بیشتر می‌توان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن‌ کمتر. با اینهمه بندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشه ای بدانند چرا که اندیشه‌ی حاکم در جهان امروز،‌ چنین است. در چنین اندیشه ای بالاترین گناه نه ظلم به  دیگران و دست اندازی به دسترنج آنان، بلکه گناهان جنسی تلقی می‌شود. ازین منظر حتی یک روشنفکر با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود دست‌کم در نگاه اول، یک زن روسپی را نسبت به زنی پاکدامن،که در زمره‌ی حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاهی پایین‌تر می بیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد.   


==== خدای شکنجه گر ====
==== خدای شکنجه گر ====
در «دستگاه راست» خداوند قدرتی تعریف می‌شود  که انسان را بخاطر گناهان جنسی اش مورد سرزنش و عتاب قرار می‌دهد. فرد با چنین نگرشی، یا از خود ناامید است و یا  همواره یا در اضطراب و عذاب درونی بخاطر گناهانش بسر می‌برد. چرا که  در «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی است. ازین منظر خداوند نیز موجودی شکنجه‌گر است که انسان‌ را همواره شایان عذاب بخاطر گناهان جنسی‌اش می‌داند. البته این نگرش ممکن است در فرهنگ ها و اقشار مختلف جامعه ٰژرفاهای متفاوتی داشته باشد، اما تقریبا اندک‌شماری هستند که بتوانند خود را ازین فرایند ذهنی برهانند. حتی خداناباوران و آتئیست‌ها نیز در تطابقی ناگزیر با هنجارهای موجود در جامعه در عمق اندیشه‌ی خود می‌توانند تحت تأثیر چنین اندیشه‌ای بوده و بالاترین گناه را دستکم در عملکرد خود گناه جنسی دانسته و بخاطر آن دچار عذاب درونی باشند. اصلا دور از تصور نیست که حتی یک خداناباور نسبت به خواهر خود تعصب جنسیت‌گرایانه داشته  و هر خطایی از جانب او را بالاترین گناه ارزیابی کند در حالی که چنین دیدگاهی نسبت به برادر خود ندارد. ازین رو چنین فردی نیز خود را اگر نه مقهور خدایی شکنجه‌گر بلکه مقهور دستگاهی‌ ارزشی می‌بیند که وی را همواره بخاطر گناهانش شماتت می‌‌کند.  
در «دستگاه راست» خداوند قدرتی تعریف می‌شود  که انسان را بخاطر گناهان جنسی اش مورد سرزنش و عتاب قرار می‌دهد. فرد با چنین نگرشی، یا از خود ناامید است و یا  همواره یا در اضطراب و عذاب درونی بخاطر گناهانش بسر می‌برد. چرا که  در «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی است. ازین منظر خداوند نیز موجودی شکنجه‌گر است که انسان‌ را همواره شایان عذاب، بخاطر گناهان جنسی‌اش می‌داند. البته این نگرش ممکن است در فرهنگ ها و اقشار مختلف جامعه ٰژرفاهای متفاوتی داشته باشد، اما تقریبا اندک‌شماری هستند که بتوانند خود را ازین فرایند ذهنی برهانند. حتی خداناباوران و آتئیست‌ها نیز در تطابقی ناگزیر با هنجارهای موجود در جامعه در عمق اندیشه‌ی خود می‌توانند تحت تأثیر چنین اندیشه‌ای بوده و بالاترین گناه را دستکم در عملکرد خود گناه جنسی دانسته و بخاطر آن دچار عذاب درونی باشند. اصلا دور از تصور نیست که حتی یک خداناباور نسبت به خواهر خود تعصب جنسیت‌گرایانه داشته  و هر خطایی از جانب او را بالاترین گناه ارزیابی کند در حالی که چنین دیدگاهی نسبت به برادر خود ندارد. ازین رو چنین فردی نیز خود را اگر نه مقهور خدایی شکنجه‌گر، بلکه مقهور دستگاهی‌ ارزشی می‌بیند که وی را همواره بخاطر گناهانش شماتت می‌‌کند.  


==== حرکت روی پای خود ====
==== حرکت روی پای خود ====
مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسان‌ها بصورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشه‌ی تحمیلی از سوی جامعه رفتاری را ارزشمند تفسیر می‌کند که هرچه بیشتر متکی به «خود» باشد. به این ترتیب این یک ارزش جا افتاده است که فرد آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش بربیاید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع نوعی ضعف تلقی می‌شود. با یک مراجعه کوتاه چه بسیار جملات نقض و عکس‌نوشته‌های مختلف در ستایش فردگرایی و بی‌نیازی نسبت به دیگران در شبکه‌های اجتماعی می‌توان یافت.
مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسان‌ها بصورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشه‌ی تحمیلی از سوی جامعه رفتاری را ارزشمند تفسیر می‌کند که هرچه بیشتر متکی به «خود» باشد. به این ترتیب این یک ارزش جاافتاده است که فرد آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش بربیاید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع نوعی ضعف تلقی می‌شود. با یک مراجعه کوتاه به اینترنت، چه بسیار جملات نقض و عکس‌نوشته‌های مختلف در ستایش فردگرایی و بی‌نیازی انسان نسبت به دیگران در شبکه‌های اجتماعی می‌توان یافت.


ازین منظر رشد فردگرایی منفی به معنی خودپرستی و خودخواهی نیز منبعث از ایدئولوژی جنیست است. در دستگاه راست، یعنی نگرش جنسیت‌گرا، انسان موجودی است که باید در تقلایی ناگزیر برای کسب موقعیت‌های فردی منطبق با کلیشه‌های جامعه تلاش کند. جامعه‌ی جنسیت‌گرا برای مردان قدرت،مقام، خشونت  و ... را و برای زنان ظرافت، شکنندگی، عاطفی بودن و .... تجویز می‌کند. چنین اندیشه ای برای هر دو اعم از زن و مرد چیز جز خودخواهی ( به فکر خود بودن) و زیر پا گذاشتن منافع دیگران در راستای کسب موقعیت را به همراه ندارد.
ازین منظر رشد فردگرایی منفی به معنی خودپرستی و خودخواهی نیز منبعث از ایدئولوژی جنیست است. در دستگاه راست، یعنی نگرش جنسیت‌گرا، انسان موجودی است که باید در تقلایی ناگزیر برای کسب موقعیت‌های فردی تلاش کند، برای آنکه اصطلاحا سری در بین سرها پیدا کند و بتواند اگر مرد است مالک همسری بهتر و اگر زن است توسط مالکی بهتر انتخاب شود.  


البته پیش ازین گفتیم که فردگرایی به معنای مثبت آن احترام به ارزش انسانی، استقلال و آزادی عمل، احترام به انتخاب و تصمیم گیری فرد، حرمت امور شخصی، خودشکوفایی و ... را در برمی‌گیرد. این دستاورد در اثر رشد جوامع بشری بدست آمده است. در گذشته‌ انسان‌ها در کلونی های کوچک و بزرگ زندگی کرده و نوعی زندگی توده وار داشتند. به این ترتیب احساسات، افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و منبعث از جمع و سنتهای موجود در آن است؛ افراد نه تنها تشویق نمی‌شوند که از خود نظری داشته باشند بلکه اغلب فقط آنگاه تأیید می‌شوند که به نظر جمع اقتدا کنند . چنین آزادی تصمیم‌گیری و انتخاب را برای فرد نادیده‌ میگرفت هر چند نمیتوان منکر برخی جنبه‌های مثبت آن شد. سالها بعد در آنسوی طیف مفاهیمی چون اندیویدوآلیسم جای خود را در جهان باز کرد. معنای جامع این واژه در فرهنگ اقتصادی نئوپالگریو چنین آمده است : «فردگرایی، آن نظریه اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص میدهد و در نتیجه، فردگرایی، نظریه ای است که از آزاد گذاردن افراد حمایت میکند به نحوی که به هر آنچه آن را به نفع شخصی خودشان میدانند عمل کنند»<ref>8- The New Palgrave; P.790.</ref> اما واقعیت این است که اندیویدوآلیسم نیز علیرغم جنبه‌‌های مثبت آن به تنهایی قادر به پاسخگویی به نیازهای بشری نبوده و در جهانی سرمایه داری به رشد و ترویج ایگوئیسم(خودپرستی) منجر شده است. از همین رو بسیاری آنرا نیز مورد نقد قرار می‌دهند.چنین تفکری فرد را به تنهایی در جهان رها می‌کند. چنین انسانی احساس همکاری و کارگروهی را هرگز تجربه نمی‌کند و خود را نیازمند به دیگران نمی داند.
یک ملاحظه در مورد فردگرایی:
 
البته پیش ازین گفتیم که فردگرایی به معنای مثبت آن احترام به ارزش انسانی، استقلال و آزادی عمل، احترام به انتخاب و تصمیم گیری فرد، حرمت امور شخصی، خودشکوفایی و ... را در برمی‌گیرد. این دستاورد در اثر رشد جوامع بشری بدست آمده است. در گذشته‌ انسان‌ها در کلونی های کوچک و بزرگ زندگی کرده و نوعی زندگی توده وار داشتند. به این ترتیب احساسات، افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و منبعث از سنتهای موجود در آن بود. سالها بعد در آنسوی طیف مفاهیمی چون اندیویدوآلیسم جای خود را در جهان باز کرد. معنای جامع این واژه در فرهنگ اقتصادی نئوپالگریو چنین آمده است : «فردگرایی، آن نظریه اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص میدهد و در نتیجه، فردگرایی، نظریه ای است که از آزاد گذاردن افراد حمایت میکند به نحوی که به هر آنچه آن را به نفع شخصی خودشان میدانند عمل کنند»<ref>8- The New Palgrave; P.790.</ref> اما واقعیت این است که اندیویدوآلیسم نیز علیرغم جنبه‌‌های مثبت آن به تنهایی قادر به پاسخگویی به نیازهای بشری نبوده بلکه در جهان سرمایه داری به رشد و ترویج ایگوئیسم(خودپرستی) منجر شده است. از همین رو بسیاری آنرا نیز مورد نقد قرار می‌دهند.چنین تفکری فرد را به تنهایی در جهان رها می‌کند. چنین انسانی احساس همکاری و کارگروهی را هرگز تجربه نمی‌کند و خود را نیازمند به دیگران نمی داند.


==== دوگانگی ( از خودبیگانگی) ====
==== دوگانگی ( از خودبیگانگی) ====
اریک فروم معتقد است از خود بیگانگی(الیناسیون) تفسیری است از وضعیت انسان در جامعه سرمایه داری.  او در تفسیر خود از بیگانگی یا الینه شدن انسان می گوید: اعمال او به جای آنکه تحت کنترل او باشد بر او مسلط اند و او خود را مرکز اعمال فردی خویش نمی یابد. به جای اینکه اعمال، طبق خواست و اراده او انجام گیرد، او از اعمالش اطاعت می کند. او خود را نظیر همه مردمی می یابد که به عنوان اشیاء درک می شوند با احساس ها و خواسته های مشترک، اما در عین حال در همان زمان او هیچگونه وابستگی و ارتباطی با جهان خارج ندارد. به نظر فروم اعضای جامعه صنعتی همگی الینه شده هستند و بیگانگی مختص گروه و طبقه خاصی نیست. بنابراین به نظر فروم بشر باید زندگی خود را از نو ارزیابی کند و بار دیگر متولد شود اما این کاری است دشوار که بیشتر مردم بدان بی توجهند چراکه به نظر فروم «سرنوشت دردناک بیشتر آدمیان این است که پیش از تولد، می میرند». <ref>[http://nasour.net/1387.06.23/298.html نگاهی به اندیشه های اریش فروم -محمود ابراهیمی مقدمیان]</ref>
یک مقدمه
 
اریک فروم معتقد است از خود بیگانگی(الیناسیون) تفسیری است از وضعیت انسان در جامعه سرمایه داری.  او در تفسیر خود از بیگانگی یا الینه شدن انسان می گوید: اعمال او به جای آنکه تحت کنترل او باشد بر او مسلط اند... به جای اینکه اعمال، طبق خواست و اراده او انجام گیرد، او از اعمالش اطاعت می کند..به نظر فروم اعضای جامعه صنعتی همگی الینه شده هستند و بیگانگی مختص گروه و طبقه خاصی نیست. بنابراین . بشر باید زندگی خود را از نو ارزیابی کند و بار دیگر متولد شو.د اما این کاری است دشوار که بیشتر مردم بدان بی‌توجهند چراکه به نظر فروم «سرنوشت دردناک بیشتر آدمیان این است که پیش از تولد، می میرند». <ref>[http://nasour.net/1387.06.23/298.html نگاهی به اندیشه های اریش فروم -محمود ابراهیمی مقدمیان]</ref>
 
هم چنین مارکس، الیناسیون را «بیگانگی» (Estrangement) و «بیگانه بودن با خویش» (Entfremdung) معنی می‌کند و آن‌را فراق انسان از فرآورده خویش، از خویشتن خویش، جامعه‌ی خویش و سرشت خویش می‌داند. او معتقد است وقتی محصول کار کارگر از وی ربوده می‌شود او به تدریج با کار خود بیگانه میشود. در مراحل بعدی این از خودبیگانگی به بیگانگی او با خود می انجامد.<ref>مارکس، کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمه‌ی حسن مرتضوی</ref>
 
به عبارت دیگر مارکس منشاء الیناسیون یا از خود بیگانگی را جامعه سرمایه‌داری و به عبارتی اقتصاد و مناسبات تولید می‌داند. او به عبارتی این ویژگی فرهنگی را نتیجه‌ی وضعیت اقتصادی می‌داند.


هم چنین مارکس، الیناسیون را «بیگانگی» (Estrangement) و «بیگانه بودن با خویش» (Entfremdung) معنی می‌کند و آن‌را فراق انسان از فرآورده خویش، از خویشتن خویش، جامعه‌ی خویش و سرشت خویش می‌داند. او معتقد است وقتی محصول کار کارگر از وی ربوده می‌شود او به تدریج با کار خود بیگانه میشود. در مراحل بعدی این از خودبیگانگی به بیگانگی او با خود می انجامد. هرچه کارگر از خود بیشتر در کار مایه گذارد، اشیایی می‌آفریند که بر  ضد خودش قدرتمندتر می‌گردد.<ref>مارکس، کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمه‌ی حسن مرتضوی</ref>
در منطق دو دستگاه که مریم رجوی واضع آن است از خودبیگانگی تفسیر عمیق‌تری می‌شود. او معتقد است الیناسیون در حیطه رفتارهای انسانی منشاء ملموس‌تری به نام فرهنگ جنسیت‌گرایی  دارد. فرهنگی که رابطه‌ای متقابل با مناسبات سرمایه داری دارد. هم برساخته و محصول آن است و هم آنرا شکل داده و در خدمت آن قرار می‌گیرد. باید در اینجا اشاره کرد که از دیدگاه مجاهدین خلق، برخلاف تفسیر مارکسیتها رو بنا ( فرهنگ و عادات اجتماعی) تماما محصول زیربنا (مناسبات تولیدی) نیست بلکه رابطه‌ای متقابل با آن دارد. برای فهم خدماتی که جنسیت‌گرایی به مناسبات سرمایه داری می‌کند، کافیست نگاهی به تبلیغات کالاهای آن بیندازیم. استفاده از تصاویر زنان عریان یا نیمه عریان برای جذب مشتری نوع افراطی و علنی برخی از انواع این خدمات است که حتی در جامعه سرمایه‌داری نیز هم‌اکنون توسط فمنیست‌ها و بسیاری از روشنفکران مورد اعتراض قرار دارد.


در منطق دو دستگاه که مریم رجوی واضع آن است از خودبیگانگی تفسیر عمیق‌تری می‌شود. او معتقد است الیناسیون در حیطه رفتارهای انسانی منشاء ملموس‌تری به نام فرهنگ جنسیت‌گرایی  دارد. فرهنگی که رابطه‌ای متقابل با مناسبات سرمایه داری دارد. هم برساخته و محصول آن است و هم آنرا شکل داده و در خدمت آن قرار می‌گیرد. باید در اینجا اشاره کرد که از دیدگاه مجاهدین خلق، برخلاف تفسیر مارکسیتها رو بنا ( فرهنگ و عادات اجتماعی) تماما محصول زیربنا (مناسبات تولیدی) نیست بلکه رابطه‌ای متقابل با آن دارد. برای فهم خدماتی که جنسیت گرایی به مناسبات سرمایه داری می‌کند، کافیست نگاهی به تبلیغات کالاهای آن بیندازیم. استفاده از تصاویر زنان عریان یا نیمه عریان برای جذب مشتری نوع افراطی و علنی برخی از انواع این خدمات است که حتی در جامعه سرمایه‌داری نیز هم‌اکنون توسط فمنیست‌ها و بسیاری از روشنفکران مورد اعتراض قرار دارد.
البته جنسیت زدگی که قدمتی به اندازه‌ی طول تاریخ بشر دارد، نه فقط در مناسبات سرمایه‌داری بلکه در تمامی مراحل مختلف تاریخ از جامعه برده داری گرفته تا فئودالیزم  به شکلی خود را نمایان کرده و رابطه‌ای متقابل با شکل گیری مناسبات تولیدی داشته است.


البته جنسیت زدگی که قدمتی به اندازه‌ی طول تاریخ بشر داردو نه فقط در مناسبات سرمایه‌داری بلکه در تمامی مراحل مختلف تاریخ از جامعه برده داری گرفته تا فئودالیزم  به شکلی خود را نمایان کرده و رابطه‌ای متقابل با شکل گیری مناسبات تولیدی داشته است.
''حال به این می‌رسیم که «ویژگی دستگاه راست دوگانگی است، یعنی چه:''


با این مقدمه از دیدگاه مریم رجوی «در دستگاه راست» انسان‌ها همواره رفتاری دوگانه دارند. تمامی انسانها نقابی بر چهره دارند که در پس آن انسان دیگری حضور دارد. افراد تلاش می‌کنند در مقابل دیگران از خود چهره‌ای بسازند که در واقعیت چنین نیستند. آنها تمرین می‌کنند. حتی حرکات رفتاری را تقلید می‌کنند. از نوع خندیدن، لحن حرف زدن، نحوه‌ی راه رفتن تا لباس پوشیدن و غیره تماما تقلیدی و تصنعی است. هر کس با توجه به محیطی که در آن رشد می‌کند یا امکاناتی که از آن برخوردار است نقابی برای خود تهیه می‌کند. نقابی که تنها برای پوشاندن حفره‌های درونی ساخته می‌شود. انسان البته ناچار است چنین باشد و گرنه شانسی برای زندگی ندارد. او تلاش می‌کند خود را با معیارهای تعریف شده در جامعه‌ی جنسیت زده منطبق کند.چنین انسانی تماما درگیر این است که چطور و چگونه بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در یک کلام نوعی دوگانگی بر فرد حاکم است. هیچکس خودش نیست و همگان تلاش می‌‌کنند واقعیت درون خود را پنهان سازند. این دوگانگی تا آنجا پیش می‌رود که جنبه‌ی تصنعی بر جنبه‌ی واقعی انسان غلبه پیدا می‌کند. چنان‌چه حتی فرد در خلوت خود نیز خودش نیست و بدین تریتب از خودبیگانگی شکل میگیرد.
از دیدگاه مریم رجوی «در دستگاه راست» انسان‌ها همواره رفتاری دوگانه دارند. تمامی انسانها نقابی بر چهره دارند که در پس آن انسان دیگری حضور دارد. افراد تلاش می‌کنند در مقابل دیگران از خود چهره‌ای بسازند که در واقعیت چنین نیستند. آنها تمرین می‌کنند. حتی حرکات رفتاری را تقلید می‌کنند. از نوع خندیدن، لحن حرف زدن، نحوه‌ی راه رفتن تا لباس پوشیدن و غیره تماما تقلیدی و تصنعی است. هر کس با توجه به محیطی که در آن رشد می‌کند یا امکاناتی که از آن برخوردار است نقابی برای خود تهیه می‌کند. نقابی که تنها برای پوشاندن حفره‌های درونی ساخته می‌شود. انسان البته ناچار است چنین باشد و گرنه شانسی برای زندگی ندارد. او تلاش می‌کند خود را با معیارهای تعریف شده در جامعه‌ی جنسیت زده منطبق کند. چنین انسانی تماما درگیر این است که چطور و چگونه بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در یک کلام نوعی دوگانگی بر فرد حاکم است. هیچکس خودش نیست و همگان تلاش می‌‌کنند واقعیت درون خود را پنهان سازند. این دوگانگی تا آنجا پیش می‌رود که جنبه‌ی تصنعی بر جنبه‌ی واقعی انسان غلبه پیدا می‌کند. چنان‌چه فرد آرام آرام حتی در خلوت خود نیز خودش نیست و بدین تریتب از خودبیگانگی شکل می‌گیرد.


=== ویژگی‌های دستگاه چپ ===
=== ویژگی‌های دستگاه چپ ===
خط ۳۲۴: خط ۳۳۷:
برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی می‌داند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از سرچشمه‌ی انرژی مثبت و  سرانجام روی‌گرداندن از آرمان آزادی و رهایی انسان می‌داند. در این نگرش، خطاهای جنسی به میزانی ارزش ذاتی دارند که تنها آگاه شدن فرد به آن اشتباه، جبران آنرا کفایت می‌کند. از همین منظر است که مریم رجوی این تفکر را ترویج می‌کند که عرصه ی گناه یا ثواب نه حیطه‌ی خطاهای رفتاری فرد، مابین او و دیگران، بلکه دایره‌ی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی اوست. به این ترتیب گناه، دست اندازی به حقوق دیگران، ستمکاری، مشارکت سیاسی در حاکمیت علیه منافع مردم، خدشه دار کردن خطوط قرمز مابین خلق و ضدخلق و ... است
برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی می‌داند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از سرچشمه‌ی انرژی مثبت و  سرانجام روی‌گرداندن از آرمان آزادی و رهایی انسان می‌داند. در این نگرش، خطاهای جنسی به میزانی ارزش ذاتی دارند که تنها آگاه شدن فرد به آن اشتباه، جبران آنرا کفایت می‌کند. از همین منظر است که مریم رجوی این تفکر را ترویج می‌کند که عرصه ی گناه یا ثواب نه حیطه‌ی خطاهای رفتاری فرد، مابین او و دیگران، بلکه دایره‌ی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی اوست. به این ترتیب گناه، دست اندازی به حقوق دیگران، ستمکاری، مشارکت سیاسی در حاکمیت علیه منافع مردم، خدشه دار کردن خطوط قرمز مابین خلق و ضدخلق و ... است


چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به اندازه‌ی کافی مورد توجه قرار گیرد، یک انقلاب شگفت انگیز در ارزیابی انسان است.به این ترتیب برخلاف تصور عمومی جامعه، هم‌نشینی و یا هم‌کاسه‌شدن با غاصبان حقوق مردم، بسیار بیشتر از وضعیت اخلاقی فرد شایان سرزنش است.  برای پی بردن به این که حتی  لایه های مترقی و روشنفکر جامعه از چنین تفکری بسیار دور هستند، کافی است از آنها بپرسید:
چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به اندازه‌ی کافی مورد توجه قرار گیرد، یک انقلاب شگفت انگیز در ارزیابی انسان است.به این ترتیب برخلاف تصور عمومی جامعه، هم‌نشینی و یا هم‌کاسه‌شدن با غاصبان حقوق مردم، بسیار بیشتر از وضعیت اخلاقی فرد شایان سرزنش است.  برای پی بردن به این که حتی  لایه های مترقی و روشنفکر جامعه به این نوع نگرش جنسیت‌گرایانه آلوده هستند، کافی است از آنها بپرسید:


در یک مثال فرضی، پرده برافتادن از خطای جنسی خواهرتان، بیشتر برایتان قابل تحمل است یا همراهی سیاسی و تجاری او با یکی از جناح‌های حاکمیت؟
در یک مثال فرضی، پرده برافتادن از خطای جنسی خواهرتان، بیشتر برایتان قابل تحمل است یا همراهی سیاسی و تجاری او با یکی از جناح‌های حاکمیت؟


شایان ذکر است که حتی در اروپا و آمریکا، که به نظر آزادی‌های جنسی تا حد بسیاری وجود دارد،‌همچنان از حربه‌ی پرونده‌ی رسوایی اخلاقی برای کنار زدن سیاست مداران استفاده می‌شود. چنین سیاست مدارانی، سالها در مقابل کشتار مردم در اقسا نقاط دنیا سکوت می‌کنند، با دیکتاتورها دست میدهند و با کارتل های اسلحه و نفت معامله می‌کنند، اما هیچ کدام ازین اعمال از دیدگاه جامعه  گناه بشمار نمی‌رود. درحالی که همین افراد وقتی از طرف رقبای خود مورد هجوم قرار می‌گیرند با افشاء یک پرونده اخلاقی تا اعماق دره سقوط می‌کنند.
شایان ذکر است که حتی در اروپا و آمریکا، که به نظر آزادی‌های جنسی تا حد بسیاری وجود دارد،‌ همچنان از حربه‌ی پرونده‌ی رسوایی اخلاقی برای کنار زدن سیاست مداران استفاده می‌شود. چنین سیاست مدارانی، سالها در مقابل کشتار مردم در اقسا نقاط دنیا سکوت می‌کنند، با دیکتاتورها دست می‌دهند و با کارتل های اسلحه و نفت معامله می‌کنند، اما هیچ کدام ازین اعمال از دیدگاه جامعه  گناه به شمار نمی‌رود. درحالی که همین افراد با افشاء یک پرونده اخلاقی تا اعماق دره سقوط می‌کنند.


==== خدای مهربان و بخشنده ====
==== خدای مهربان و بخشنده ====
مریم رجوی، معتقد است که وقتی در دستگاه چپ، یعنی نگرشی فارغ از جنسیت گرایی به انسان نگاه کنیم،‌دیگر خداوند نیز ، قدرتی برتر برای شکنجه‌ی انسان نخواهد بود. در :دستگاه چپ» خداوند نیز به مثابه ارزش برتر، مسیر حرکت انسان را به شکلی دیگر ساخص‌گذاری میکند.
مریم رجوی، معتقد است که وقتی در دستگاه چپ، یعنی نگرشی فارغ از جنسیت گرایی به انسان نگاه کنیم،‌دیگر خداوند نیز ، قدرتی برای شکنجه‌ی انسان نخواهد بود. در «دستگاه چپ» خداوند نیز به مثابه ارزش برتر، مسیر حرکت انسان را به شکلی دیگر شاخص‌گذاری می‌کند.


مریم رجوی با برداشتی نو از دین، به قلب تفکر جنسیت‌گرا می‌تازد. او معتقد است حتی در اسلام و دیگر ادیان نیز، عرصه‌ی گناه، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی فرد را شامل می شود و نه خطاهای فردی و رفتاری و نهایتا جنسی! او با مثال‌های بسیاری از تاریخ اسلام، آیات قرآن و تعالیم دینی، اثبات می‌کند که نگرش اسلام نیز به انسان چنین است:
مریم رجوی با برداشتی نو از دین، به قلب تفکر جنسیت‌گرا می‌تازد. او معتقد است حتی در اسلام و دیگر ادیان نیز، عرصه‌ی گناه، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی فرد را شامل می شود و نه خطاهای فردی و رفتاری و نهایتا جنسی! او با مثال‌های بسیاری از تاریخ اسلام، آیات قرآن و تعالیم دینی، اثبات می‌کند که نگرش اسلام نیز به انسان چنین است:


چند مثال
چند مثال
# علی ابن ابی طالب در یکی از خطبه های نهج البلاغه به مالک اشتر حاکم مصر می گوید: فَإِنَّ فِی اَلنَّاسِ عُیُوباً اَلْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْكَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اَللَّهُ یَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ اَلْعَوْرَةَ مَا اِسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اَللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ<ref>نامه 53 امام علی علیه السلام به مالك اشتر</ref> ترجمه : در مردمان همیشه عیوبی هست. بهترین فرد برای پوشاندن آنها حاکم است. پس عیوب دیگران که بر تو فاش شد نه تنها هرگز در آن کجکاوی نکرده و آن را افشا نکن بلکه تلاش کن آنرا بشوری و پاک کنی، پس بگذار خداوند در مورد آنچه در پنهان انجام شده قضاوت کند( یعنی به تو ربطی ندارد) . پش بپوشان زشتی‌ها تا می توانی تا خدا هم بپوشاند زشتی‌های تو را،‌همان‌هایی که دوست نداری برای مردم فاش شود!     به این ترتیب علی ابن ابی طالب بشکل آشکاری در مورد پوشاندن عیوب فردی مردم  و چشم پوشیدن بر آنها و بی اهمیت بودنشان سخن می‌گوید. این درحالی است که شاهد هستیم در حاکمیت جمهوری اسلامی ،‌جوانان را برعکس بر الاغ سوار کرده، در میان مردم می‌چرخانند و یا آفتابه بر گردن آنها می اندازند و به این شکل آنها را به خاطر خطای جنسی ، دعوا، دزدی و .... مجازات می‌کنند.درست به همین دلیل است که مریم رجوی آخوندهای حاکم بر ایران را دشمنان اسلام می‌داند.
# علی ابن ابی طالب در یکی از خطبه های نهج البلاغه به مالک اشتر حاکم مصر می گوید: فَإِنَّ فِی اَلنَّاسِ عُیُوباً اَلْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْكَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اَللَّهُ یَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ اَلْعَوْرَةَ مَا اِسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اَللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ<ref>نامه 53 امام علی علیه السلام به مالك اشتر</ref>   ترجمه : در مردمان همیشه عیوبی هست. بهترین فرد برای پوشاندن آنها حاکم است. پس عیوب دیگران که بر تو فاش شد نه تنها هرگز در آن کجکاوی نکرده و آن را افشا نکن بلکه تلاش کن آنرا بشوری و پاک کنی، پس بگذار خداوند در مورد آنچه در پنهان انجام شده قضاوت کند(یعنی به تو ربطی ندارد) . پس تا می توانی بپوشان زشتی‌ها را، تا خدا هم بپوشاند زشتی‌های تو را،‌ همان‌هایی که دوست نداری برای مردم فاش شود!       به این ترتیب علی ابن ابی طالب بشکل آشکاری در مورد پوشاندن عیوب فردی مردم  و چشم پوشیدن بر آنها و بی اهمیت بودنشان سخن می‌گوید. این درحالی است که شاهد هستیم در حاکمیت آخوندها ،‌جوانان را برعکس بر الاغ سوار کرده، در میان مردم می‌چرخانند ، آفتابه بر گردن آنها می اندازند و به این شکل آنها را به خاطر خطای جنسی ، دعوا، دزدی و .... مجازات می‌کنند. درست به همین دلیل است که مریم رجوی آخوندهای حاکم بر ایران را دشمنان اسلام می‌داند.
# در انجیل یوحنا آمده است که فرسیان زنی را حین زنا دستگیر کرده و قصد سنگسار او را داشتند. وقتی عیسی ناصری با این واقعه مواجه شد به تمامی مردان  که در آنجا بودند گفت: هر کس در میان شما هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را به او بزند. اینجا بود که افراد یکی یکی سنگ ها را رها کرده و رفتند و زن با عیسی تنها ماند! عیسی به او گفت برو و دیگر گناه نکن!<ref>یوحنا: 8 –11</ref>  
# در انجیل یوحنا آمده است که فرسیان زنی را حین زنا دستگیر کرده و قصد سنگسار او را داشتند. وقتی عیسی ناصری با این واقعه مواجه شد به تمامی مردان  که در آنجا بودند گفت: هر کس در میان شما هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را به او بزند. اینجا بود که افراد یکی یکی سنگ ها را رها کرده و رفتند و زن با عیسی تنها ماند! عیسی به او گفت برو و دیگر گناه نکن!<ref>یوحنا: 8 –11</ref>  


==== حرکت روی پای جمع ( به کمک جمع) ====
==== حرکت روی پای جمع ( به کمک جمع) ====
مریم رجوی در عین حال که آزادی و انتخاب فرد را مبنای حرکت او می‌داند، انسان را موجودی تعریف می‌کند که تنها در یک فرایند اجتماعی و گروهی با احساسی از همکاری، دوست‌داشتن دیگران، کوتاه آمدن از نظر خود بخاطر منافع جمع، قادر به رشد و تعالی است.
یکی دیگر از ویژگی‌های «دستگاه چپ» به تعبیر مجاهدین حرکت روی پای جمع( به کمک جمع ) است. مریم رجوی در عین حال که آزادی و انتخاب فرد را مبنای حرکت او می‌داند، انسان را موجودی تعریف می‌کند که تنها در یک فرایند اجتماعی و گروهی با احساسی از همکاری، دوست‌داشتن دیگران، کوتاه آمدن از نظر خود بخاطر منافع جمع، قادر به رشد و تعالی است.


این در حالی است که جامعه‌ی جنسیت زده ویژگی‌هایی چون  رقابت منفی، جاه طلبی، خود‌خواهی، حسادت، اول من ( این تعیبر مجاهدین از نوعی خودخواهی‌ است) و ... را در افراد ایجاد و تقویت می کند.
این در حالی است که جامعه‌ی جنسیت زده ویژگی‌هایی چون  رقابت منفی، جاه طلبی، خود‌خواهی، حسادت، اول من ( این تعیبر مجاهدین از نوعی خودخواهی‌ است) و ... را در افراد ایجاد و تقویت می کند.
خط ۳۴۶: خط ۳۵۹:
خبر خوب برای همه‌گان از دیدگاه مریم رجوی این است که این ویژگی‌ها در افراد مختلف نه ناشی از ذات انسان‌ها بلکه ناشی از تسلط ایدئولوژی جنسیت بر جامعه است. پس هیچکس بد نیست. به این ترتیب برای مبارزه با چنین ویژگی‌هایی نیاز به  ریاضت کشی و خودسازی های فرسایشی در مبارزه با خودخواهی، عصبانیت و ... نیست. کافی است بر جنسیت زدگی غلبه کرده و گام‌های عملی در راستای نفی آن برداریم. بسرعت خواهیم  دید که چنین ویژگی‌هایی نیز در ما رنگ خواهد باخت.
خبر خوب برای همه‌گان از دیدگاه مریم رجوی این است که این ویژگی‌ها در افراد مختلف نه ناشی از ذات انسان‌ها بلکه ناشی از تسلط ایدئولوژی جنسیت بر جامعه است. پس هیچکس بد نیست. به این ترتیب برای مبارزه با چنین ویژگی‌هایی نیاز به  ریاضت کشی و خودسازی های فرسایشی در مبارزه با خودخواهی، عصبانیت و ... نیست. کافی است بر جنسیت زدگی غلبه کرده و گام‌های عملی در راستای نفی آن برداریم. بسرعت خواهیم  دید که چنین ویژگی‌هایی نیز در ما رنگ خواهد باخت.


با این تفاسیر «دستگاه چپ» دستگاهی است که در آن فرد، خود را به جمع نیازمند‌ می بیند. در یک حرکت جمعی، آنچنان که او با نقاط مثبت خود، ضعف‌های دیگران را جبران میکند،‌دیگران نیز با توانایی های خود نقاط منفی او را جبران می کنند.  
با این تفاسیر «دستگاه چپ» دستگاهی است که در آن فرد، خود را به جمع نیازمند‌ می‌بیند. در یک حرکت جمعی، آنچنان که او با نقاط مثبت خود، ضعف‌های دیگران را جبران میکند،‌دیگران نیز با توانایی های خود نقاط منفی او را جبران می کنند.  


==== رهایی ====
==== رهایی ====
در مقابل دوگانگی و از خودبیگانگی، یگانگی و رهایی قرار دارد. محصول و نتیجه‌ی«دستگاه چپ» بجای دوگانگی، یگانگی و رهایی است. فردی که از «دستگاه راست» بیرون می‌کشد تئوری آنرا فهم کرده و سپس در عمل به مبارزه با آن می‌پردازد، قادر است نقاب از چهره بردارد و خودش باشد. چنین انسانی به همان میزان از عارضه‌هایی چون خودنمایی فاصله می‌گیرد. البته باید توجه داشت که معمولا ما تصور عامه از این پدیده، اعمال افراطی در جهت برجسته کردن خویش در جمع است. این درحالی است که خودنمایی  در تار و پود اعمال و رفتارهای اغلب انسانها کم و بیش نهفته است. انسانی که نقاب بر چهره دارد، تمامی کنش‌ها و برکنش‌های او در راستای حفظ چهره‌ی خودساخته‌ی او تنظیم شده و تکوین می‌یابد ، و از رو در تمامی آنها می‌توان شائبه‌هایی از خودنمایی را دید. درست به همین دلیل است که وقتی انسان از «دستگاه راست» خارج شده و به روایت مجاهدین، انقلاب می‌کند تبدیل به انسانی دیگر می‌شود. او رهایی را تجربه می‌کند.هرچند غلبه بر «دستگاه راست» به یکباره امکان پذیر نیست اما چنین انسانی انتخاب می‌کند در مسیر دیگری حرکت کند. او قادر است رفتارهای خود را بازخوانی کند و علت آنرا متوجه شود. یکی از ابزاری که مجاهدین تحت اشراف مریم رجوی برای غلبه بر «دستگاه راست» از آن بهره می جویند [[عملیات جاری]] است. عملیات جاری یک نشست جمعی کوچک است که افراد در کمال صداقت، رفتارهای خود را در آن بازخوانی می‌کنند. گاه از یکدیگر عذرخواهی می کنند و پنهانی‌ترین زوایای درون خود را بی‌باکانه روی دایره میریزند و گاه از آنچه از  یکدیگر یاد گرفته اند،‌در برابر هم سخن می‌گویند و به نقاط قوت یکدیگر اشاره می‌کنند. به عبارت دیگر عملیات جاری فرایند «خود‌ شدن» را سهل تر کرده به افراد کمک می‌کند تا بر ویژگی‌هایی چون خودخواهی، نخوت، جاه طلبی و به تعبیر مریم رجوی « اول من» غلبه کنند. تصور  کنید دوست شما، صادقانه و با پوزش به شما بگوید که اگر در انجام فلان کار به کمک شما نیامده است، علت آن احساس حسادت به شما و کار خوبتان بوده است در حالی که باید از شما یاد می‌گرفته و شما را تنها نمی‌گذاشته....   
در مقابل دوگانگی و از خودبیگانگی،که یکی دیگر از ویژگی‌های «دستگاه راست» به شمار می‌رود یگانگی و رهایی محصول و نتیجه‌ی«دستگاه چپ» می‌باشد. فردی که از «دستگاه راست» بیرون می‌کشد تئوری آنرا فهم کرده و سپس در عمل به مبارزه با آن می‌پردازد، قادر است نقاب از چهره بردارد و خودش باشد. چنین انسانی به همان میزان از عارضه‌‌ی «خوددیگرنمایی» و «خودنمایی» فاصله می‌گیرد. البته باید توجه داشت که معمولا تصور عامه از این پدیده، اعمال افراطی در جهت برجسته کردن خویش در جمع است. این درحالی است که این پدیده در تار و پود اعمال و رفتارهای اغلب انسانها کم و بیش نهفته است. انسانی که نقاب بر چهره دارد، تمامی کنش‌ها و برکنش‌های او در راستای حفظ چهره‌ی خودساخته‌ی او تنظیم شده و تکوین می‌یابد،  و در تمامی آنها می‌توان شائبه‌هایی از خودنمایی را دید. درست به همین دلیل است که وقتی انسان از «دستگاه راست» خارج شده و به روایت مجاهدین، انقلاب می‌کند تبدیل به انسانی دیگر می‌شود. خودش می‌شود و نقاب را کنار می‌گذارد. او رهایی را تجربه می‌کند. هرچند غلبه بر «دستگاه راست» به یکباره امکان پذیر نیست اما چنین انسانی انتخاب می‌کند در مسیر دیگری حرکت کند. او قادر است رفتارهای خود را بازخوانی کند و علت آنرا متوجه شود. یکی از ابزاری که مجاهدین تحت اشراف مریم رجوی برای غلبه بر «دستگاه راست» از آن بهره می جویند [[عملیات جاری]] است. عملیات جاری یک نشست جمعی کوچک است که افراد در کمال صداقت، رفتارهای خود را در آن بازخوانی می‌کنند. گاه از یکدیگر عذرخواهی می کنند و پنهانی‌ترین زوایای درون خود را بی‌باکانه روی دایره می‌ریزند و گاه از آنچه از  یکدیگر یاد گرفته اند،‌در برابر هم سخن می‌گویند و به نقاط قوت یکدیگر اشاره می‌کنند. به عبارت دیگر عملیات جاری فرایند «خود‌ شدن» را سهل تر کرده به افراد کمک می‌کند تا بر ویژگی‌هایی چون خودخواهی، نخوت، جاه طلبی و به تعبیر مریم رجوی « اول من» غلبه کنند. تصور  کنید دوست شما، صادقانه و با پوزش به شما بگوید که اگر در انجام فلان کار به کمک شما نیامده است، علت آن احساس حسادت به شما و کار خوبتان بوده است، در حالی که باید از شما یاد می‌گرفته و شما را تنها نمی‌گذاشته....   


چنین گفتگویی بین شما و دوستتان،‌ طبعا شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله ها را از میان می برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود و رهایی عینت پیدا می‌کند.   
چنین گفتگویی بین شما و دوستتان،‌ طبعا شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصله ها را از میان می برد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژی‌های انسانی آغاز می‌شود و رهایی عینت پیدا می‌کند. ب  


== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند ==
== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند ==
آنجه مریم رجوی به تبینن وتشریح آن پرداخته است،‌ اگر چه بسیار کم و به ندرت تدوین و منتشر شده است، اما بدون شک یک نگرش کاملا جدید نسبت به انسان و رفتارهای انسانی و به عبارتی یک ارزیابی جدید و  متفاوت از روبنا به مثابه‌ فرهنگ و عادات شکل گرفته‌ در جوامع بشری است. بی سبب نیست که دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه گفته بود:  
آنجه مریم رجوی به تبین و تشریح آن پرداخته ،‌ اگر چه بسیار کم و به ندرت تدوین و منتشر شده است، اما بدون شک یک نگرش کاملا جدید نسبت به انسان و رفتارهای انسانی است. بی سبب نیست که دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه گفته بود:  


این یک دیدگاه ایدئولوژیک نوین نسبت به مسأله‌ی زن، رهبری، رهایی، و آگاهی است که آثار آن از قلمرو سیاست فراتر رفته و در زمینه فلسفه، عرفان، هنر، جامعه‌شناسی، روانشاسی، شناخت‌شناسی، و وجود شناسی نیز تجلی خواهد یافت.  
این یک دیدگاه ایدئولوژیک نوین نسبت به مسأله‌ی زن، رهبری، رهایی، و آگاهی است که آثار آن از قلمرو سیاست فراتر رفته و در زمینه فلسفه، عرفان، هنر، جامعه‌شناسی، روانشاسی، شناخت‌شناسی، و وجود شناسی نیز تجلی خواهد یافت.  


اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشه‌ای را کمتر به بیرون ارائه دادند دلیل بسیار مشخصی دارد. هدف مریم رجوی از وارد شدن در انقلاب ایدئولوژیک، آنچنان که خود او می‌گوید، در قدم اول نه ارائه‌ی تئوری‌های نوین در رابطه با رهایی زنان یا دست‌یابی به رهایی فرد فرد انسانهاست. اگر چه این اهداف بسیار مقدس و نتیجه‌ی خودبخودی این انقلاب بوده اند اما هدف او در یک کلام پیشبرد مبارزه و سرنگونی آخوندهای حاکم بر ایران است. او می‌گوید ما برای مبارزه در شرایط دشواری که در پیش رو داشتیم ناچار بودیم خود را ارتقاء دهیم تا بتوانیم با آزاد کردن انرژی‌ها از پس این رژیم برآمده و در برابر تهاجمات او بایستیم. به عبارتی این مسیر بیش از هرچیز مسیری عملی بوده است که مجاهدین پا در آن گذاشته و آنرا تجربه کرده اند، بدون آنکه فرصتی برای تدوین تئوری آن داشته باشند. درست مانند دانشمندی که در لابراتوار مشغول آزمایش و پیشروی است اما فرصتی برای مکتوب کردن و ارائه ی دستاوردهای خود در سمینارهای جهانی ندارد چرا که او بیش از هر چیز به دنبال رسیدن به محصول نهایی خود در این لابراتوار است.  
البته اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشه‌ای را کمتر به بیرون از خود ارائه داده‌اند دلیل بسیار مشخصی دارد. هدف مریم رجوی از وارد شدن در انقلاب ایدئولوژیک، آنچنان که خود او می‌گوید، در قدم اول نه ارائه‌ی تئوری‌های نوین در رابطه با رهایی زنان یا دست‌یابی به رهایی فرد فرد انسان‌هاست. اگر چه این اهداف بسیار مقدس و نتیجه‌ی خودبخودی این انقلاب بوده‌اند اما هدف او در یک کلام پیشبرد مبارزه و سرنگونی آخوندهای حاکم بر ایران بوده است. او می‌گوید ما برای مبارزه در شرایط دشواری که در پیش رو داشتیم ناچار بودیم خود را ارتقاء دهیم تا بتوانیم با آزاد کردن انرژی‌ها از پس این رژیم برآمده و در برابر تهاجمات او بایستیم. به عبارتی این مسیر بیش از هرچیز مسیری عملی بوده است که مجاهدین پا در آن گذاشته و آنرا تجربه کرده اند، بدون آنکه فرصتی برای تدوین تئوری آن داشته باشند. درست مانند دانشمندی که در لابراتوار مشغول کشف و پیشروی است اما فرصتی برای مکتوب کردن و ارائه ی دستاوردهای خود در سمینارهای جهانی ندارد چرا که او بیش از هر چیز به دنبال رسیدن به محصول نهایی خود در این لابراتوار است.  


همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعه‌شناسی این است که مریم رجوی دست‌یافتهای خود را نه با کار تئوریک و نه حتی با تحقیق در میان هزاران کتاب‌ و مقاله،‌ بلکه در تجربه و عمل خویش بدست آورده است.  او به عنوان آغازگر و پیشرو در انقلاب ایدئولژیک خود در مسیر نفی هر چه بیشتر جنسیت زدگی و مبارزه با فردیت فروبرنده، پیش میرود و سپس دیده‌های خود را برای دیگران بازگویی می‌کند. او مسیرهای رسیدن به قله رهایی از جنسیت زدگی را مطالعه نکرده است، او خود به قله صعود کرده و برای دیگران از دیده‌ها و شنیده‌هایش سخن می‌گوید. بی سبب نیست که بسیاری در مواجهه با مریم رجوی پس از اولین دیدار با شگفتی او را انسانی متفاوت توصیف می‌کنند. انسانی که نگاهی متفاوت به دیگران دارد و همگان را در اولین دیدار جذب رابطه ها و کاریزمای می‌کند.   
همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعه‌شناسی این است که مریم رجوی دست‌یافت‌های خود را نه فقط با کار تئوریک و تحقیق در میان کتاب‌ها و مقالات،‌ بلکه در تجربه و عمل خویش بدست آورده است.  او به عنوان آغازگر و پیشرو در انقلاب ایدئولژیک خود در مسیر نفی جنسیت زدگی و مبارزه با فردیت فروبرنده، پیش رفته و سپس دیده‌های خود را برای دیگران بازگویی کرده و می‌کند. او مسیرهای رسیدن به قله رهایی از جنسیت زدگی را مطالعه نکرده است، او خود به قله‌‌هایی بالایی از نفی فردیت،«خود‌ شدن» و نفی جنسیت‌گرایی صعود کرده و سپس برای دیگران از کشف و شهود خویش و از دیده‌ها و شنیده‌هایش سخن گفته است. بی سبب نیست که بسیاری در مواجهه با مریم رجوی پس از اولین دیدار، با شگفتی او را انسانی متفاوت توصیف می‌کنند. انسانی که نگاهی متفاوت به دیگران دارد و همگان را در اولین دیدار جذب رابطه ها و کاریزمای خود می‌کند.   


برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشته اند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین می‌گویند:   
برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشته اند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین می‌گویند:   
خط ۳۶۸: خط ۳۸۱:
«مریم رجوی سمبلی برای همهٴ ماست. نمونه‌یی از این‌که چگونه می‌توان در برابر شرایطی که به نظر می‌رسد کاملاً غیرممکن است، قیام کرد.   
«مریم رجوی سمبلی برای همهٴ ماست. نمونه‌یی از این‌که چگونه می‌توان در برابر شرایطی که به نظر می‌رسد کاملاً غیرممکن است، قیام کرد.   


'''ماریو پسکانته رئیس کمیسیون سیاستهای اتحادیة اروپا'''  
'''ماریو پسکانته رئیس کمیسیون سیاستهای اتحادیة اروپا'''


(مریم رجوی) مبارزی است برای آزادی مردمش, قهرمانی در دورة مدرن، در زمانه ای که دیگر کمتر مبارزی یافت می شود که به خاطر آرمانهایش بجنگد.      
 (مریم رجوی) مبارزی است برای آزادی مردمش, قهرمانی در دورة مدرن، در زمانه ای که دیگر کمتر مبارزی یافت می شود که به خاطر آرمانهایش بجنگد.


'''خانم هولتس هوتر'''         
'''خانم هولتس هوتر'''         
خط ۳۸۰: خط ۳۹۳:
من نمی توانم همه چیزهایی را که میخواهم بگویم …بگویم به خانم مریم رجوی فکر میکنم که در آیندة نزدیک دربارة کارهایی که شما انجام دادهایدکتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی دربارة آنچه که شما انجام دادید و کی هستید و بدانید که کاری که شما کردید بی همتاست!         
من نمی توانم همه چیزهایی را که میخواهم بگویم …بگویم به خانم مریم رجوی فکر میکنم که در آیندة نزدیک دربارة کارهایی که شما انجام دادهایدکتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی دربارة آنچه که شما انجام دادید و کی هستید و بدانید که کاری که شما کردید بی همتاست!         


'''بارونس ورما از اعضای ارشد حزب محافظه کار  انگلستان''' 
'''بارونس ورما از اعضای ارشد حزب محافظه کار  انگلستان'''


خانم رجوی یکی از کاریسماتیکترین کسانی است که تاکنون فرصت برخورد با وی را داشتهام. میدانم که وی الهامبخش بسیاری از زنان در شهر اشرف است تا آنها برخیزند و برای هدفی مبارزه کنند
 خانم رجوی یکی از کاریسماتیکترین کسانی است که تاکنون فرصت برخورد با وی را داشته‌ام. میدانم که وی الهامبخش بسیاری از زنان در شهر اشرف است تا آنها برخیزند و برای هدفی مبارزه کنند


'''دکتر آلخو ویدال کوادراس'''
'''دکتر آلخو ویدال کوادراس'''
خط ۳۹۰: خط ۴۰۳:
'''آنتونیو استانگو '''
'''آنتونیو استانگو '''


فکر میکنم اصلیترین دلیل شخصیت خود خانم رجوی بود. چون هر کس که به حرفهای ایشان بهدقت گوش بدهد, متوجه یک پیام بسیار صریح و آشکار میشود. پیامی بسیار قوی و مثبت و مبتنی بر امکان تحقق عملی در بهبود بخشیدن به وضعیت ایران و جهان!
فکر میکنم اصلیترین دلیل شخصیت خود خانم رجوی بود. چون هر کس که به حرفهای ایشان به‌دقت گوش بدهد, متوجه یک پیام بسیار صریح و آشکار میشود. پیامی بسیار قوی و مثبت و مبتنی بر امکان تحقق عملی در بهبود بخشیدن به وضعیت ایران و جهان!


'''ایو بونه استاندار و نمایندة پیشین مجلس ملی فرانسه '''
'''ایو بونه استاندار و نمایندة پیشین مجلس ملی فرانسه '''

منوی ناوبری