جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴): تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''جریان اپورتونیستی''' به کودتایی گفته می‌شود که در سال ۱۳۵۴ در درون سازمان مجاهدین خلق ایران، در خلاء حضور رهبری این سازمان که در زندان محبوس بود، انجام شد و این سازمان را تا مرز نابودی کامل برد. در این کودتا دو تن از اعضاء مجاهدین با نام‌های محمدتقی شهرام و بهرام آرام  طی بیانیه‌ای اعلام نمودند سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. این دو نفر با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپ‌ترین ایدئولوژی (رادیکال‌ترین) همانا مارکسیست به‌شمار می‌رود، لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکیسسم) حرکت کنند و نمی‌توانند مابین این دو باشند.آنها همچنین [[مجید شریف واقفی]] را که با اقدامات آنها مخالف بودند به قتل رساندند و [[مرتضی صمدیه لباف]] را مجروح کردند که در نتیجه توسط ساواک دستگیرشده زیر شکنجه رفت. مجموعه اقدامات جریان اپورتونیستی ضربهٔ بزرگی بر پیکره تشکیلاتی و وجههٔ اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران وارد آورده و عملاً به نفع حکومت شاه تمام شد. بطوری که بازجویان ساواک با خوشحالی خبر آنرا به مجاهدین محبوس اعلام می‌کردند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/16%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%AF%C3%9B%C2%8C%C3%98%C2%A8%C3%99%C2%87%C3%98%C2%B4%C3%98%C2%AA-%C3%98%C2%B3%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%84%C3%9A%C2%AF%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%AF-%C3%98%C2%B4%C3%99%C2%87%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%AF%C3%98%C2%AA-%C3%99%C2%85%C3%98%C2%AC%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%87%C3%98%C2%AF-%C3%99%C2%82%C3%99%C2%87%C3%98%C2%B1%C3%99%C2%85%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%86-%C3%99%C2%85%C3%98%C2%AC%C3%9B%C2%8C%C3%98%C2%AF-%C3%98%C2%B4%C3%98%C2%B1%C3%9B 16اردیبهشت سالگرد شهادت مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی]</ref>
'''جریان اپورتونیستی''' به کودتایی گفته می‌شود که در سال ۱۳۵۴ در درون سازمان مجاهدین خلق ایران، در خلاء حضور رهبری این سازمان که در زندان محبوس بود، انجام شد و این سازمان را تا مرز نابودی کامل برد. در این کودتا دو تن از اعضای مجاهدین با نام‌های محمدتقی شهرام و بهرام آرام  طی بیانیه‌ای اعلام کردند سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این درحالی بود که رهبری مجاهدین، صد در صد اعضای مرکزیت سازمان و نود درصد از اعضای این سازمان در زندان بودند. این دو نفر با تغییر آرم سازمان مجاهدین و حذف آیهٔ آن اعلام کردند از آنجایی که چپ‌ترین ایدئولوژی (رادیکال‌ترین) همانا مارکسیست به‌شمار می‌رود، لاجرم مجاهدین مسلمان در پروسهٔ تکامل خود یا باید به سمت راست و یا به سمت چپ (مارکسیسم) حرکت کنند و نمی‌توانند مابین این دو باشند.آنها همچنین [[مجید شریف واقفی]] را که با اقدامات آنها مخالف بودند به قتل رساندند و [[مرتضی صمدیه لباف]] را مجروح کردند که در نتیجه توسط ساواک دستگیرشده زیر شکنجه رفت. مجموعه اقدامات جریان اپورتونیستی ضربهٔ بزرگی بر پیکره تشکیلاتی و وجههٔ اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران وارد آورد و عملاً به نفع حکومت شاه تمام شد. بطوری که بازجویان ساواک با خوشحالی خبر آنرا به مجاهدین محبوس اعلام می‌کردند.<ref>[https://www.mojahedin.org/i/16%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%AF%C3%9B%C2%8C%C3%98%C2%A8%C3%99%C2%87%C3%98%C2%B4%C3%98%C2%AA-%C3%98%C2%B3%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%84%C3%9A%C2%AF%C3%98%C2%B1%C3%98%C2%AF-%C3%98%C2%B4%C3%99%C2%87%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%AF%C3%98%C2%AA-%C3%99%C2%85%C3%98%C2%AC%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%87%C3%98%C2%AF-%C3%99%C2%82%C3%99%C2%87%C3%98%C2%B1%C3%99%C2%85%C3%98%C2%A7%C3%99%C2%86-%C3%99%C2%85%C3%98%C2%AC%C3%9B%C2%8C%C3%98%C2%AF-%C3%98%C2%B4%C3%98%C2%B1%C3%9B 16اردیبهشت سالگرد شهادت مجاهد قهرمان مجید شریف واقفی]</ref>


همچنین این حادثه به سر برآوردن جریان راست ارتجاعی در ایران منجر شد.به این معنی که طیفی از آخوندها و حامیان آنها در زندان و خارج از آن، که تا پیش از این ضربه همگی تحت هژمونی مجاهدین بودند، مخالفت با مجاهدین و مارکسیست‌ها را علنی کرده و در این مسیر تا همکاری با ساواک برای ضربه زدن به آنها پیش رفتند.
این حادثه به سر برآوردن جریان راست ارتجاعی در ایران منجر شد.به این معنی که طیفی از آخوندها و حامیان آنها در زندان و خارج از آن، که تا پیش از این ضربه همگی تحت هژمونی مجاهدین بودند، مخالفت با مجاهدین و مارکسیست‌ها را علنی کرده و در این مسیر تا همکاری با ساواک برای ضربه زدن به آنها پیش رفتند.


نقش [[مسعود رجوی]] به طور مشخص در این دروان بود که بسیار بارز شده و خود را در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین نشان داد. او بود که نام اپورتونیزم را بر این جریان گذاشت وسپس فرد به به فرد با مباحثات و تداوین ایدئولوژیکی اش به عضوگیری مجدد اعضاء سازمان پرداخت. مسعود رجوی در یک بیانیه ۱۲ ماده ای در برابر جریان اپورتونیستی آنها را چپ‌نما توصیف کرد (اپورتونیستهای چپ‌نما). وی همچنین اعلام کرد اسلام در چپ مارکیست قرار دارد و در نتیجه میل کردن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به سمت چپ (یعنی مارکیسست) بی‌معنی است. وی همچنین اعلام کرد، جریان اپورتونیستی می‌تواند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشد اما حق ندارد آرم و نام سازمان مجاهدین را بر خود بگذارد. وی با تلاش‌های شبانه‌روزی و تحلیل‌های همه‌جانبه‌ی خود سازمان مجاهدین را تجدید بنا نموده و از خطر نابودی حتمی نجات بخشید.
نقش [[مسعود رجوی]] به طور مشخص در این دروان بود که بسیار بارز شده و خود را در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین نشان داد. او بود که نام اپورتونیزم را بر این جریان گذاشت وسپس فرد به به فرد با مباحثات و تداوین ایدئولوژیکی اش به عضوگیری مجدد اعضای سازمان پرداخت. مسعود رجوی در یک بیانیه ۱۲ ماده ای در برابر جریان اپورتونیستی آنها را چپ‌نما توصیف کرد (اپورتونیستهای چپ‌نما). وی همچنین اعلام کرد اسلام در چپ مارکیست قرار دارد و در نتیجه میل کردن ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق به سمت چپ (یعنی مارکسیست) بی‌معنی است. وی همچنین اعلام کرد، جریان اپورتونیستی می‌تواند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشد اما حق ندارد آرم و نام سازمان مجاهدین را بر خود بگذارد. وی با تلاش‌های شبانه‌روزی و تحلیل‌های همه‌جانبه‌ی خود سازمان مجاهدین را تجدید بنا کرد و از خطر نابودی حتمی نجات بخشید.


== معنای اپورتونیسم در لغت و لغتنامه:  ==
== معنای اپورتونیسم در لغت و لغتنامه:  ==
این کلمه در فرهنگ معین اینگونه تعریف شده‌است: فرصت - طلبی ، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص . در فرهنگنامه‌های دیگر اینگونه آمده‌است<ref>فرهنگ معین- به نقل از کتاب فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد</ref>  
این کلمه در فرهنگ معین اینگونه تعریف شده‌است: فرصت - طلبی ، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص . در فرهنگنامه‌های دیگر اینگونه آمده‌است<ref>فرهنگ معین- به نقل از کتاب فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد</ref>  


opportunism به معنی ابن‌الوقت بودن و به سرعت بر حسب تغییر اوضاع سیاسی و بنا بر منفعت شخصی تغییر عقیده دادن است. معنی این واژه نزد مارکسیست‌ها عبارت از ترک موضع طبقاتی و اصول و استحکام آن و خیانت به منافع پرولتاریا می‌باشد. اپورنیسم بطور دقیق، درفرهنگ سیاسی جنبش‌های وابسته به طبقه کارگر، «جریان انحرافی خرده بورژوازی دردرون جبنش طبقة کارگر» تعریف شده‌است<ref>لنین – درباره مبارزه برعلیه رویزیونیسم</ref>  
opportunism به معنی ابن‌الوقت بودن و به سرعت بر حسب تغییر اوضاع سیاسی و بنا بر منفعت شخصی تغییر عقیده دادن است. معنی این واژه نزد مارکسیست‌ها عبارت از ترک موضع طبقاتی و اصول و استحکام آن و خیانت به منافع پرولتاریا می‌باشد. اپورتونیسم بطور دقیق، درفرهنگ سیاسی جنبش‌های وابسته به طبقه کارگر، «جریان انحرافی خرده بورژوازی دردرون جبنش طبقة کارگر» تعریف شده‌است<ref>لنین – درباره مبارزه برعلیه رویزیونیسم</ref>  


در تعریفی دیگر اپورتونیسم، معادل «انحراف» از اصول بوده، و به معنی زیرپا گذاشتن و نقض اصول در عمل می‌باشد. چنان‌که اپورتونیسم را، فدا کرد اصل و گرفتن فرع، همچنین همراهی با جریان خود بخودی، به اعتبار اینکه جریان خودبه‌خودی هرگز ضامن و دربرگیرنده اصول نیست، نیز تعریف کرده‌اند.
در تعریفی دیگر اپورتونیسم، معادل «انحراف» از اصول بوده، و به معنی زیرپا گذاشتن و نقض اصول در عمل می‌باشد. چنان‌که اپورتونیسم را، فدا کرد اصل و گرفتن فرع، همچنین همراهی با جریان خود بخودی، به اعتبار اینکه جریان خودبه‌خودی هرگز ضامن و دربرگیرنده اصول نیست، نیز تعریف کرده‌اند.
خط ۳۸: خط ۳۸:


== جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق: ==
== جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق: ==
جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق به جریانی گفته می‌شود که در طی آن دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در مهر ماه سال ۱۳۵۴ (درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند) و آنها که از اعضای باقیمانده مجاهدین پس از ضربه سال ۱۳۵۰ در خارج از زندان بودند اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین مابین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. مجیدشریف واقفی ازمسئولان اصلی مجاهدین در بیرون از زندان بود که به دلیل مخالفت قاطع با اقدامات انحرافی دگرگون کنندگان سازمان تحت فشارهای شدیدی قرار گرفت بطوریکه همه امکانات سازمانی را از او که بخشی از آن حفاظتش را در برابر ساواک شاه تأمین می‌کرد دریغ شد. مجید شریف واقفی به آنها تأکید کرده بود که شما اگر ایدئولوژی خودتان را تغییر داده‌اید، باید سازمان مجاهدین را ترک کنید اما آنها در یک اقدام ناباورانه مجید شریف واقفی را در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ کشتند.  این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شد و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد.در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل عدم فهم درست این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت. مجاهدین باقیمانده بر هویت قبلی سازمان، این جریان را یک کودتای خائنانه و جنایت بار ”اپورتونیستهای چپ‌نما” تحت نام مارکسیسم برپیکر سازمان خواندند که باسوءاستفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان  و اسارت مسعود رجوی ـتنها بازماندهٌ مرکزیت‌ـ برسازمان مسلط شده‌اند. رژیم شاه با استفاده از این جریان مجاهدین خلق را مارکسیست اسلامی خواند.
جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق به جریانی گفته می‌شود که در طی آن دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در مهر ماه سال ۱۳۵۴ (درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند) و آنها که از اعضای باقیمانده مجاهدین پس از ضربه سال ۱۳۵۰ در خارج از زندان بودند اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین مابین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی از این دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. مجیدشریف واقفی ازمسئولان اصلی مجاهدین در بیرون از زندان بود که به دلیل مخالفت قاطع با اقدامات انحرافی دگرگون کنندگان سازمان تحت فشارهای شدیدی قرار گرفت بطوریکه همه امکانات سازمانی از او؛ که بخشی از آن حفاظتش را در برابر ساواک شاه تأمین می‌کرد دریغ شد. مجید شریف واقفی به آنها تأکید کرده بود که شما اگر ایدئولوژی خودتان را تغییر داده‌اید، باید سازمان مجاهدین را ترک کنید اما آنها در یک اقدام ناباورانه مجید شریف واقفی را در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ کشتند.  این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شد و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد.در آن زمان اعضای سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل عدم فهم درست از این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت. مجاهدین باقیمانده بر هویت قبلی سازمان، این جریان را یک کودتای خائنانه و جنایت بار ”اپورتونیستهای چپ‌نما” تحت نام مارکسیسم برپیکر سازمان خواندند که باسوءاستفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان  و اسارت مسعود رجوی ـتنها بازماندهٌ مرکزیت‌ـ برسازمان مسلط شده‌اند. رژیم شاه با استفاده از این جریان مجاهدین خلق را مارکسیست اسلامی خواند.


=== سابقه امر: ===
=== سابقه امر: ===
خط ۴۸: خط ۴۸:
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین پس از جریان اپورتونیستها بسیار برجسته است. او در چنین فضایی، در زیر شکنجهٌ ساواک قرار داشت و روزهای سیاه زندان را در اوج خفقان شاهنشاهی می‌گذراند. صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از هم‌بندان مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین پس از جریان اپورتونیستها بسیار برجسته است. او در چنین فضایی، در زیر شکنجهٌ ساواک قرار داشت و روزهای سیاه زندان را در اوج خفقان شاهنشاهی می‌گذراند. صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از هم‌بندان مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:


«سال ۵۴ بود. زندانبان صدا کرد. چند دقیقه بعد، فرنچ روی سر، دست روی شونهٔ هم، توی راهرو به خط شده بودیم و می‌رفتیم. از زیر فرنچ زمین رو نیگا کردم. از پاهاش مسعود رو شناختم. چون به دلیل شلاق‌هایی که می‌خورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی می‌پوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه که نفر پشتی آشناست. وقتی فرنچ‌هامون رو برداشتیم بازجو رو دیدیم که خنده به لب کتابی در دست میگه «.... دیدین تموم شدین؟ نیگا کنین: بیانیهٔ تغییر مواضع سازمان مجاهدین! سازمانتون تموم شد. همه چی تموم شد…» همه به اون کتاب نگاه کردیم. بیانیهٔ تغییر مواضع اپوتونیستها بود. به سلول برگشتیم و تو سکوت نشسته بودیم که مسعود یکدفعه گفت: «من اون کتاب رو میخوام.» پاسخِ ما به این خواسته مسعود، سکوت بود ناباوری بود. خودش بی معطلی نگهبان رو صدا کرد و به بهونه ای پیشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اینکه مسعود رجوی تحت تأثیر کتاب قرار بگیره، رضایت داده بود که تا ساعت پنج صبح، کتاب رو بهش قرض بده. مسعود باکتابی در دست برگشت و گفت: «بچه‌ها باید تا ساعت پنج یه نسخه ازش بنویسیم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت. مسعود بلافاصله دست به کار شد و کتاب رو برگ برگ کرد و هر قسمت رو به یک نفر داد. تو یه چشم بهم زدن مغزی‌های خودکار و کاغذای سیگار از جاسازی بیرون اومدن. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یک نسخه ازکتاب رونویسی شده بود. بعد کاغذای کتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم کردیم. با شوفاژ خشکش کردیم و تحویل دادیم و از همون لحظه کار مسعود شروع شد. روز و شب می‌نوشت و میخوند؛ و عاقبت بیانیهٔ ۱۲ مادهیی رو نوشت که باطل السحر تردیدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا کرد»
«سال ۵۴ بود. زندانبان صدا کرد. چند دقیقه بعد، فرنچ روی سر، دست روی شونهٔ هم، توی راهرو به خط شده بودیم و می‌رفتیم. از زیر فرنچ زمین رو نیگا کردم. از پاهاش مسعود رو شناختم. چون به دلیل شلاق‌هایی که می‌خورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی می‌پوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه که نفر پشتی آشناست. وقتی فرنچ‌هامون رو برداشتیم بازجو رو دیدیم که خنده به لب کتابی در دست میگه «.... دیدین تموم شدین؟ نیگا کنین: بیانیهٔ تغییر مواضع سازمان مجاهدین! سازمانتون تموم شد. همه چی تموم شد…» همه به اون کتاب نگاه کردیم. بیانیهٔ تغییر مواضع اپوتونیستها بود. به سلول برگشتیم و تو سکوت نشسته بودیم که مسعود یکدفعه گفت: «من اون کتاب رو میخوام.» پاسخِ ما به این خواسته مسعود، سکوت بود ناباوری بود. خودش بی معطلی نگهبان رو صدا کرد و به بهونه ای پیشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اینکه مسعود رجوی تحت تأثیر کتاب قرار بگیره، رضایت داده بود که تا ساعت پنج صبح، کتاب رو بهش قرض بده. مسعود باکتابی در دست برگشت و گفت: «بچه‌ها باید تا ساعت پنج یه نسخه ازش بنویسیم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت. مسعود بلافاصله دست به کار شد و کتاب رو برگ برگ کرد و هر قسمت رو به یک نفر داد. تو یه چشم بهم زدن مغزی‌های خودکار و کاغذای سیگار از جاسازی بیرون اومدن. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یک نسخه ازکتاب رونویسی شده بود. بعد کاغذای کتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم کردیم. با شوفاژ خشکش کردیم و تحویل دادیم و از همون لحظه کار مسعود شروع شد. روز و شب می‌نوشت و میخوند؛ و عاقبت بیانیهٔ ۱۲ ماده‌یی رو نوشت که باطل السحر تردیدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا کرد»


احمد حنیف نژاد برادر بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران نقش مسعود رجوی در بازسازی سازمان مجاهدین پس از جریان اپورتونیستها را اینگونه شرح می‌دهد:
احمد حنیف نژاد برادر بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق ایران نقش مسعود رجوی در بازسازی سازمان مجاهدین پس از جریان اپورتونیستها را اینگونه شرح می‌دهد:
خط ۵۸: خط ۵۸:
«یادم آمد که مسعود در آن شرایط سهمگین، تنها بود. حرف این نیست که دشمن شادی می‌کرد و او را زیر شدیدترین فشارها گذاشته بود، حرف حتی این هم نیست که اپورتونیست‌های خائن در یک هم‌پیمانی و همزبانی با جریان راست ارتجاعی آنقدر کین چرک آلود و زهرآگین بر سر سازمان می‌ریختند که تمام سازمان زیر این پلیدیها پوشیده شده بود و چیزی دیده نمی‌شد، بلکه حرف این است حتی کسانی که فکر می‌کردند، یار مسعود هستند، بارش بودند، پاپیچش می‌شدند...یادم آمد که می‌دیدم مسعود چگونه با جهاد عظیم و جدیت کامل و با دقت و وسواس خاص خودش، چگونه آلودگیها را نه تنها از آن میراث محمد آقا ذره ذره می‌زدود و تمامی خلل و فرج ایجاد شده در آن را بازسازی می‌کرد، بلکه با کار شگفت‌انگیزی «اپورتونیسم را از تک‌تک سلولهای» مجاهدین بیرون می‌کشید و هر رگهٔ آلوده به راست ارتجاعی آنها را پاکیزه و تطهیر می‌کرد… یادم آمد که مسعود بعد از ضربه اپورتونیستی با بیانیهٔ ۱۲ ماده‌ای  مرزبندیها با دشمن اصلی، مناسبات نیروهای مبارز، و مرزبندی با اپورتونیسم و راست ارتجاعی را ترسیم کرد. این ۱۲ ماده که محصول ماه‌ها مبارزهٔ بی‌امان و لحظه، لحظه مسعود در پهنه‌های ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی بود، جنبش ضربه خورده مردم ایران را بسیار بسیار ارتقاء داد. این ۱۲ ماده شاخص هر مجاهد بود و به این ترتیب یک تصفیهٔ کامل از آلودگیهای راست ارتجاعی و اپورتونیستی در صفوف مجاهدین صورت گرفت. این ۱۲ ماده، نه تنها اصول مبارزه با اپورتونیسمی بود که مجاهدین با آن مواجه بودند، بلکه این ۱۲ ماده، متقن‌ترین اصول مبارزه با اپورتونیسم در شرایط کشورمان برای همهٔ انقلابیون بوده‌است… . یادم آمد که مسعود «هویت» مجاهدین را در روی محور انقلاب و ترقی به‌عنوان سازمانی که معتقد به اسلام انقلابی است، در چپ مارکسیسم قرارداد.»
«یادم آمد که مسعود در آن شرایط سهمگین، تنها بود. حرف این نیست که دشمن شادی می‌کرد و او را زیر شدیدترین فشارها گذاشته بود، حرف حتی این هم نیست که اپورتونیست‌های خائن در یک هم‌پیمانی و همزبانی با جریان راست ارتجاعی آنقدر کین چرک آلود و زهرآگین بر سر سازمان می‌ریختند که تمام سازمان زیر این پلیدیها پوشیده شده بود و چیزی دیده نمی‌شد، بلکه حرف این است حتی کسانی که فکر می‌کردند، یار مسعود هستند، بارش بودند، پاپیچش می‌شدند...یادم آمد که می‌دیدم مسعود چگونه با جهاد عظیم و جدیت کامل و با دقت و وسواس خاص خودش، چگونه آلودگیها را نه تنها از آن میراث محمد آقا ذره ذره می‌زدود و تمامی خلل و فرج ایجاد شده در آن را بازسازی می‌کرد، بلکه با کار شگفت‌انگیزی «اپورتونیسم را از تک‌تک سلولهای» مجاهدین بیرون می‌کشید و هر رگهٔ آلوده به راست ارتجاعی آنها را پاکیزه و تطهیر می‌کرد… یادم آمد که مسعود بعد از ضربه اپورتونیستی با بیانیهٔ ۱۲ ماده‌ای  مرزبندیها با دشمن اصلی، مناسبات نیروهای مبارز، و مرزبندی با اپورتونیسم و راست ارتجاعی را ترسیم کرد. این ۱۲ ماده که محصول ماه‌ها مبارزهٔ بی‌امان و لحظه، لحظه مسعود در پهنه‌های ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی بود، جنبش ضربه خورده مردم ایران را بسیار بسیار ارتقاء داد. این ۱۲ ماده شاخص هر مجاهد بود و به این ترتیب یک تصفیهٔ کامل از آلودگیهای راست ارتجاعی و اپورتونیستی در صفوف مجاهدین صورت گرفت. این ۱۲ ماده، نه تنها اصول مبارزه با اپورتونیسمی بود که مجاهدین با آن مواجه بودند، بلکه این ۱۲ ماده، متقن‌ترین اصول مبارزه با اپورتونیسم در شرایط کشورمان برای همهٔ انقلابیون بوده‌است… . یادم آمد که مسعود «هویت» مجاهدین را در روی محور انقلاب و ترقی به‌عنوان سازمانی که معتقد به اسلام انقلابی است، در چپ مارکسیسم قرارداد.»


مسعود رجوی توانست سازمان را بازسازی و به عضوگیری مجدد فرد به فرد اعضاء بپردازد و با تجزیه و تحلیل مفصل بیانیه منسوب به جریان اپورتونیستی که در یک کتاب به نام ”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما” به آن پرداخته‌است نقد مؤثری بر این جریان داشته و آن را، «اپورتونیست چپ نما»<ref name=":0" /> نامیده و متقابلا در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها و جریان بوجود آمده اعلام کند.
مسعود رجوی توانست سازمان را بازسازی و به عضوگیری مجدد فرد به فرد اعضای بپردازد و با تجزیه و تحلیل مفصل بیانیه منسوب به جریان اپورتونیستی که در یک کتاب به نام ”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما” به آن پرداخته‌است نقد مؤثری بر این جریان داشته و آن را، «اپورتونیست چپ نما»<ref name=":0" /> نامیده و متقابلا در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها و جریان بوجود آمده اعلام کند.


=== اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین خلق ایران دربرابر جریان انحرافی چپ نما: ===
=== اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین خلق ایران دربرابر جریان انحرافی چپ نما: ===
یانیهٔ مجاهدین خلق ایران در برابر جریان اپورتونیستی، اعلام می‌کند که ایدئولوژی مجاهدین همچنان ایدئولوژی اسلامی است و مجاهدین ادامه دهندگان راه حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان هستند. از طرفی اسلام چپ مارکسیسم است، یعنی از مارکسیسم مترقی تر است و نه عقب‌مانده‌تر، این جمله در واقع ردی بر کسانی بود که می‌گفتند ما با تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم، ارتقا پیدا کرده‌ایم. همچنین مجاهدین تأکید داشتند که اسم و آرم سازمان مجاهدین را از دست کودتاگران خارج خواهند کرد، مجاهدین نحوهٔ برخورد خودشان با کودتا گران درون سازمان را نیز در این بیانیه اعلام کردند. در این رابطه در بیانیه آمده‌است «جریان اخیر (تغییر دادن ایدئولوژی سازمان)، یک جریان اپورتونیستی (انحرافی) چپ نماست، که سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران، و در نتیجه به جنبش، خیانت کرده‌اند». همچنین مسعود رجوی دراین بیانیه تصریح می‌کند که تضاد اصلی برای آنها همچنان رژیم شاه است و این جریان تغییری در آن ایجاد نمی‌کند. در بخش دیگری ازین بیانیه آمده‌است:
بیانیهٔ مجاهدین خلق ایران در برابر جریان اپورتونیستی، اعلام می‌کند که ایدئولوژی مجاهدین همچنان ایدئولوژی اسلامی است و مجاهدین ادامه دهندگان راه حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان هستند. از طرفی اسلام چپ مارکسیسم است، یعنی از مارکسیسم مترقی تر است و نه عقب‌مانده‌تر، این جمله در واقع ردی بر کسانی بود که می‌گفتند ما با تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم، ارتقا پیدا کرده‌ایم. همچنین مجاهدین تأکید داشتند که اسم و آرم سازمان مجاهدین را از دست کودتاگران خارج خواهند کرد، مجاهدین نحوهٔ برخورد خودشان با کودتا گران درون سازمان را نیز در این بیانیه اعلام کردند. در این رابطه در بیانیه آمده‌است «جریان اخیر (تغییر دادن ایدئولوژی سازمان)، یک جریان اپورتونیستی (انحرافی) چپ نماست، که سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران، و در نتیجه به جنبش، خیانت کرده‌اند». همچنین مسعود رجوی دراین بیانیه تصریح می‌کند که تضاد اصلی برای آنها همچنان رژیم شاه است و این جریان تغییری در آن ایجاد نمی‌کند. در بخش دیگری از این بیانیه آمده‌است:


«این جریان اپورتونیستی چپ‌نما به هیچ وجه حق استفاده از نام «مجاهدین» را ندارد و ادامهٔ استفاده از آن به منزلهٔ استمرار خیانت است. نام «مجاهد» متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچ‌گونه تغییری، با همان آرم، و سال تأسیس، مورد استفاده قرار گیرد.»
«این جریان اپورتونیستی چپ‌نما به هیچ وجه حق استفاده از نام «مجاهدین» را ندارد و ادامهٔ استفاده از آن به منزلهٔ استمرار خیانت است. نام «مجاهد» متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچ‌گونه تغییری، با همان آرم، و سال تأسیس، مورد استفاده قرار گیرد.»
خط ۶۹: خط ۶۹:
«مبارزهٔ ما یک مبارزهٔ سیاسی، با شیوه‌های افشاگرانه است، و هرگونه استفاده ار شیوه‌های ارتجاعی از قبیل: کشتن، لودادن، همکاری با پلیس و کمک گرفتن از امکانات رژیم را در این مبارزه، محکوم می‌کنیم»
«مبارزهٔ ما یک مبارزهٔ سیاسی، با شیوه‌های افشاگرانه است، و هرگونه استفاده ار شیوه‌های ارتجاعی از قبیل: کشتن، لودادن، همکاری با پلیس و کمک گرفتن از امکانات رژیم را در این مبارزه، محکوم می‌کنیم»


این بیانیه همچنین بین مارکسیتها و اپورتونیستها تفاوقت قائل شده و اعلام می‌کند: «ما، بین این اپورتونیست‌ها و سایر مارکسیست‌ها تفاون قائلیم، مگر این‌که آنها، این اپورتونیست‌ها را تأیید کنند.
این بیانیه همچنین بین مارکسیستها و اپورتونیستها تفاوقت قائل شده و اعلام می‌کند: «ما، بین این اپورتونیست‌ها و سایر مارکسیست‌ها تفاون قائلیم، مگر این‌که آنها، این اپورتونیست‌ها را تأیید کنند.


در بندهای دیگر این بیانیه همچنین ذکر شده‌است:
در بندهای دیگر این بیانیه همچنین ذکر شده‌است:
* برادران مجاهد ما در داخل زندان‌ها، نبایستی با این اپورتونیست‌ها رابطه‌ای، جز رابطهٔ انسانی، و حداقل صنفی برقرار کنند.
* برادران مجاهد ما در داخل زندان‌ها، نبایستی با این اپورتونیست‌ها رابطه‌ای، جز رابطهٔ انسانی، و حداقل صنفی برقرار کنند.
* این جریان اپورتونیستی چپ نما، موجب بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی شده‌است، که در مرحلهٔ کنونی، تهدید اصلی درونی مجموعهٔ نیروهایی است که تحت عنوان اسلام مبارزه می‌کنند، که ما با آن هم مبارزه می‌کنیم. جریان فوق، از ضدیت با نیروهای انقلابی بویژه مجاهدین شروع شده، و سپس در مسیر رشد خود، با نفی مشی مسلحانه، به سازشکاری و تسلیم‌طلبی، و سرانجام خروج از جبههٔ خلق و تغییر تضاد اصلی منجر می‌شود. این جریان اپورتونیستی، خطر بروز و رشد خصائص ارتجاعی را، در درون نیروهای مترقی مسلمان، پیش می‌آورد. در مورد ادامه‌دهندگان راه مجاهدین، گرایشات راست، از تجدید نظر در دیدگاه‌های بنیادی سازمان، آغاز می‌شود.
* این جریان اپورتونیستی چپ نما، موجب بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی شده‌است، که در مرحلهٔ کنونی، تهدید اصلی درونی مجموعهٔ نیروهایی است که تحت عنوان اسلام مبارزه می‌کنند، که ما با آن هم مبارزه می‌کنیم. جریان فوق، از ضدیت با نیروهای انقلابی بویژه مجاهدین شروع شده، و سپس در مسیر رشد خود، با نفی مشی مسلحانه، به سازشکاری و تسلیم‌طلبی، و سرانجام خروج از جبههٔ خلق و تغییر تضاد اصلی منجر می‌شود. این جریان اپورتونیستی، خطر بروز و رشد خصائص ارتجاعی را، در درون نیروهای مترقی مسلمان، پیش می‌آورد. در مورد ادامه‌دهندگان راه مجاهدین، گرایشات راست، از تجدید نظر در دیدگاه‌های بنیادی سازمان، آغاز می‌شود.
* سلطهٔ این جریان اپورتونیستی چپ‌نما بر سازمان، با اعمال شیوه‌های ضدانقلابی و استفادهٔ فرصت‌طلبانه از موارد زیر صورت گرفته‌است: الف: تکمیل نشدن کار ایدئولوژی سازمان، و پیاده نکردن تعلیمات ایدئولوژیک، در سطح وسیعی از کاردها بطور مکفی، به علت رشد کمی نامتناسب با کیفیت.  ب: ضربهٔ شهریور ۵۰ و از دست دادن کادرهای ذی‌صلاح، و در نتیجه عمل‌زدگی و دنبال نکردن کار ایدئولوژیک.  ج: ترک تعلیمات ایدئولوژیک سازمان، که با توجه به نفوذ عملی و تئوریک مارکسیسم، در عصر ما، سلطهٔ این اپورتونیست‌ها را بر سازمان تسهیل کرده‌است.
* سلطهٔ این جریان اپورتونیستی چپ‌نما بر سازمان، با اعمال شیوه‌های ضدانقلابی و استفادهٔ فرصت‌طلبانه از موارد زیر صورت گرفته‌است: الف: تکمیل نشدن کار ایدئولوژی سازمان، و پیاده نکردن تعلیمات ایدئولوژیک، در سطح وسیعی از کادرها بطور مکفی، به علت رشد کمی نامتناسب با کیفیت.  ب: ضربهٔ شهریور ۵۰ و از دست دادن کادرهای ذی‌صلاح، و در نتیجه عمل‌زدگی و دنبال نکردن کار ایدئولوژیک.  ج: ترک تعلیمات ایدئولوژیک سازمان، که با توجه به نفوذ عملی و تئوریک مارکسیسم، در عصر ما، سلطهٔ این اپورتونیست‌ها را بر سازمان تسهیل کرده‌است.
* . ایدئولوژی ما اسلام، مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، که جامعه را با شیوه‌های انقلابی به سمت محو کامل استثمار، و استقرار نظام توحیدی (قسط) هدایت می‌کند، و لذا در هر شرایط تاریخی اساساً متکی بر محروم‌ترین و بالنده‌ترین نیروها و طبقات اجتماعی (مستضعفین) می‌باشد.
* . ایدئولوژی ما اسلام، مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، که جامعه را با شیوه‌های انقلابی به سمت محو کامل استثمار، و استقرار نظام توحیدی (قسط) هدایت می‌کند، و لذا در هر شرایط تاریخی اساساً متکی بر محروم‌ترین و بالنده‌ترین نیروها و طبقات اجتماعی (مستضعفین) می‌باشد.
لازم است ذکر شود که ازین بیانیه که منجر به بازسازی و سرپا شدن سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ضربه اپورتونیستی شد، در درون مجاهدین به عنوان یکی از اقدامات مهم مسعود رجوی یاد می‌کنند.
لازم است ذکر شود که ازین بیانیه که منجر به بازسازی و سرپا شدن سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ضربه اپورتونیستی شد، در درون مجاهدین به عنوان یکی از اقدامات مهم مسعود رجوی یاد می‌کنند.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
۱ـ جاذبه مارکسیسم برای روشنفکران
۱ـ جاذبه مارکسیسم برای روشنفکران


مارکسیسم در کادر جنبش جهانی ضد استثماری و ضد امپریالیستی، بخاطر داشتن مواضع انقلابی ونیز بلحاظ رشد فرهنگ وتئوریهای مدوّن آن سطح وسیع، و بویژه به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقه کارگر، حائز مقام و اعتبار خاصی شده‌است؛ درصورتیکه، به دلیل عملکرد ارتجاعی بسیاری از مدّعیانش، در سطح جهانی مارک ارتجاع خورده، و ضربات شدیدی به وجهه آن وارد آمده‌است. در اینجاست که روشن می‌شود، ارج و اعتبار موّحدین انقلابی، که در برابر این گرایش خودبه‌خودی مقاومت کرده، و با تحمّل تمام پیچیدگی‌ها و اشکالات تحقیقاتی و مارکهای مختلف ذهنیت انقلابی خود را در کادر توحیدی می‌پرورند تا چه حدّ است.
مارکسیسم در کادر جنبش جهانی ضد استثماری و ضد امپریالیستی، بخاطر داشتن مواضع انقلابی ونیز بلحاظ رشد فرهنگ وتئوریهای مدوّن آن سطح وسیع، و بویژه به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقه کارگر، حائز مقام و اعتبار خاصی شده‌است؛ درصورتیکه،ایدئولوژی اسلامی اصیل و انقلابی به دلیل عملکرد ارتجاعی بسیاری از مدعیانش، در سطح جهانی مارک ارتجاع خورده، و ضربات شدیدی به وجهه آن وارد آمده‌است. در اینجاست که روشن می‌شود، ارج و اعتبار موحدین انقلابی، که در برابر این گرایش خودبه‌خودی مقاومت کرده، و با تحمّل تمام پیچیدگی‌ها و اشکالات تحقیقاتی و مارکهای مختلف ذهنیت انقلابی خود را در کادر توحیدی می‌پرورند تا چه حدّ است.


۲-تکمیل نشدن کار ایدئولوژی
۲-تکمیل نشدن کار ایدئولوژی
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
باوجود اشکالات و ضعفهائی که در متن مذهب رایج وجود دارد، زدودن غبارهای شرک‌آلود طبقاتی، و پاک کردن زنگار قرون و اعصار از دامن آن و سرانجام تدوین اسلام اصیل و واقعی (که طبیعتاً بایستی پاسخگوی نیازهای تئوریک انقلاب باشد، آنهم با عالیترین آرمانهای تکاملی، که تازه بایستی در پیچیده‌ترین شرایط سیاسی نیز صورت گیرد )، رسالتی بس عظیم و سنگین است، که صرفنظر از قدرت و توان، احتیاج به زمانی طولانی دارد. سازمان ما از بدو تأسیس خود، رسالت انجام این مهّم را عهده‌دار شده و نقش تاریخی خود را در جهت احیای اسلامی اصیل، آنهم در جریان عمل انقلابی، بخو بی شناخته‌است. در این رابطه است که علاوه بر دستاوردهای ارزنده درزمینة مسائل ایدئولوژیک، برای اولین بار در تاریخ مبارزات اخیر، دریک سازمان انقلابی، «گروه ایدئولوژی تشکیل می‌شود. ولی به علت پیچیدگی شرایط اجتماعی و سرعت تحوّلات، و مشکلات و مسائلی که در جریان عمل انقلابی ضرورتاً مطرح می‌شود (ضربة شهریور ۵۰)، بالاجبار سازمان از تکمیل کار ایدئولوژی بازمی‌ماند
باوجود اشکالات و ضعفهائی که در متن مذهب رایج وجود دارد، زدودن غبارهای شرک‌آلود طبقاتی، و پاک کردن زنگار قرون و اعصار از دامن آن و سرانجام تدوین اسلام اصیل و واقعی (که طبیعتاً بایستی پاسخگوی نیازهای تئوریک انقلاب باشد، آنهم با عالیترین آرمانهای تکاملی، که تازه بایستی در پیچیده‌ترین شرایط سیاسی نیز صورت گیرد )، رسالتی بس عظیم و سنگین است، که صرفنظر از قدرت و توان، احتیاج به زمانی طولانی دارد. سازمان ما از بدو تأسیس خود، رسالت انجام این مهّم را عهده‌دار شده و نقش تاریخی خود را در جهت احیای اسلامی اصیل، آنهم در جریان عمل انقلابی، بخو بی شناخته‌است. در این رابطه است که علاوه بر دستاوردهای ارزنده درزمینة مسائل ایدئولوژیک، برای اولین بار در تاریخ مبارزات اخیر، دریک سازمان انقلابی، «گروه ایدئولوژی تشکیل می‌شود. ولی به علت پیچیدگی شرایط اجتماعی و سرعت تحوّلات، و مشکلات و مسائلی که در جریان عمل انقلابی ضرورتاً مطرح می‌شود (ضربة شهریور ۵۰)، بالاجبار سازمان از تکمیل کار ایدئولوژی بازمی‌ماند


۳- برآورده نشدن قرار اولیه سازمان (قرار سال ۴۴)، مبنی برتر بیت کادرهای همه‌جانبه بخصوص درزمینة ایدئولوژی]
۳- برآورده نشدن قرار اولیه سازمان (قرار سال ۴۴)، مبنی برتربیت کادرهای همه‌جانبه بخصوص درزمینة ایدئولوژی]


سازمان با تحلیل و بررسی مبارزات گذشته، اشکال اساسی و ضعف عمده این مبارزات را در «پیچیده بودن امر مبارزه ازیکطرف و ساده‌اندیشی مبارزین از طرف دیگر» تشخیص داد. لذا مبرم‌ترین وظیفه خود را درمرحلة اول، تربیت کادرهای همه‌جانبه و بخصوص ایدئولوژیک قرارداد، ومی بینیم که بعد از مشروطه این اولین سازمان مخفی _انقلابی است، که موفق شده شش سال مداوم کار تئوریک بکند. این کار، ازآنجاکه برمبنای اعتقاد به مبارزة مسلحانه (به علّت حاکمیت خفقان و دیکتاتوری، و وجود تور پلیسی) و به شکل مخفی صورت گرفته‌است؛ لذا در کنار پرداختن به مسائل تئوریک (و در رأس آنها مسائل ایدئولوژیک)، به مسائل دیگری هم از قبیل: تشخیص تضاد اصلی، تدوین استراتژی و...، سازماندهی و برخورد قاطع با مسائل افراد و حل آنها، رفتن به فلسطین، مسئله هواپیما و...نیز مواجه بوده، که بالطبع این مسائل مقدار زیادی از انرژی سازمان را بخود اختصاص داده‌اند.
سازمان با تحلیل و بررسی مبارزات گذشته، اشکال اساسی و ضعف عمده این مبارزات را در «پیچیده بودن امر مبارزه ازیکطرف و ساده‌اندیشی مبارزین از طرف دیگر» تشخیص داد. لذا مبرم‌ترین وظیفه خود را درمرحلة اول، تربیت کادرهای همه‌جانبه و بخصوص ایدئولوژیک قرارداد، ومی بینیم که بعد از مشروطه این اولین سازمان مخفی _انقلابی است، که موفق شده شش سال مداوم کار تئوریک بکند. این کار، ازآنجاکه برمبنای اعتقاد به مبارزة مسلحانه (به علّت حاکمیت خفقان و دیکتاتوری، و وجود تور پلیسی) و به شکل مخفی صورت گرفته‌است؛ لذا در کنار پرداختن به مسائل تئوریک (و در رأس آنها مسائل ایدئولوژیک)، به مسائل دیگری هم از قبیل: تشخیص تضاد اصلی، تدوین استراتژی و...، سازماندهی و برخورد قاطع با مسائل افراد و حل آنها، رفتن به فلسطین، مسئله هواپیما و...نیز مواجه بوده، که بالطبع این مسائل مقدار زیادی از انرژی سازمان را بخود اختصاص داده‌اند.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
در سال ۴۷ که سازمان کار روی استراتژی را شروع می‌کند، بنا بدلائل بالا و بخصوص ذهنیت نسبت به عمل (که این خود از عدم حل صحیح تضاد بین تئوری و عمل ناشی می‌شود)، بسوی عمل بزرگ گرایش پیدامی کند، و تقریباً از سال ۴۸ ببعد، اکثر نیروهای خود را صرف آماده شدن برای عمل بزرگ می‌کند، که این خود بمعنی عقب افتادن از شرایط است (چون نیروی خود را عمدتاً در این زمینه صرف می‌کند، بنابراین فرصت جمعبندی مداوم از شرایط و تطبیق با آن رانمی یابد.) بطوریکه با تحولات سال ۴۹ و ۵۰ در جامعه (جریان سیاهکل، دستگیری فدائیان،...کلاً بالا رفتن جو پلیسی در جامعه)، نمی‌تواند خود را کاملاً با شرایط تطبیق دهد؛ لذا در حال گذار از شکل سیاسی به سیاسی _نظامی، و آمادگی برای شروع از عمل بزرگ است، که ضربه می‌خورد. ابعاد این ضربه، که خود معلول نداشتن سازماندهی مناسب برای ورود بمرحله عمل نظامی است، تا آنجا گسترش پیدامی کند که تقریباً تمام کادرهای ایدئولوژیک ازصحنة عمل خارج می‌شوند (یا شهید می‌شوند و یا بزندان می‌افتند.)
در سال ۴۷ که سازمان کار روی استراتژی را شروع می‌کند، بنا بدلائل بالا و بخصوص ذهنیت نسبت به عمل (که این خود از عدم حل صحیح تضاد بین تئوری و عمل ناشی می‌شود)، بسوی عمل بزرگ گرایش پیدامی کند، و تقریباً از سال ۴۸ ببعد، اکثر نیروهای خود را صرف آماده شدن برای عمل بزرگ می‌کند، که این خود بمعنی عقب افتادن از شرایط است (چون نیروی خود را عمدتاً در این زمینه صرف می‌کند، بنابراین فرصت جمعبندی مداوم از شرایط و تطبیق با آن رانمی یابد.) بطوریکه با تحولات سال ۴۹ و ۵۰ در جامعه (جریان سیاهکل، دستگیری فدائیان،...کلاً بالا رفتن جو پلیسی در جامعه)، نمی‌تواند خود را کاملاً با شرایط تطبیق دهد؛ لذا در حال گذار از شکل سیاسی به سیاسی _نظامی، و آمادگی برای شروع از عمل بزرگ است، که ضربه می‌خورد. ابعاد این ضربه، که خود معلول نداشتن سازماندهی مناسب برای ورود بمرحله عمل نظامی است، تا آنجا گسترش پیدامی کند که تقریباً تمام کادرهای ایدئولوژیک ازصحنة عمل خارج می‌شوند (یا شهید می‌شوند و یا بزندان می‌افتند.)


لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصور کنیم که ماقبل از ۵۰ کار تئوریک زیاد کرده‌ایم، پس حالا باید بدنبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطه دیالکتیکی تئوری و عمل توجه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می‌شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزله نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست:
لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصور کنیم که ماقبل از ۵۰ کار تئ
 
وریک زیاد کرده‌ایم، پس حالا باید بدنبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطه دیالکتیکی تئوری و عمل توجه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می‌شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزله نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست:
* '''الف ذهنیت نسبت به عمل.'''
* '''الف ذهنیت نسبت به عمل.'''
* '''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندی‌های مدون ایدئولوژیک.'''
* '''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندی‌های مدون ایدئولوژیک.'''
روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف می‌باشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة ۵۰ (و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نه‌تنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (به دلیل آثار منفی و خود بخودی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عمل‌گرایانه‌ای نیز ببار آورد. به‌عبارت‌دیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده شد (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربه بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال ۵۴) آماده کرد.
روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف می‌باشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة ۵۰ (و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یک بعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نه‌تنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (به دلیل آثار منفی و خود بخودی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عمل‌گرایانه‌ای نیز ببار آورد. به‌عبارت‌دیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده شد (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربه بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال ۵۴) آماده کرد.


درصورتیکه، اگر ما بد نبال ضربة ۵۰ موفق می‌شدیم، تضّاد بین تئوری و عمل را بطور دیالکتیکی و بنحو متناسب حل کنیم، دیگر از آثار و عواقب تحلیل یکجانبه مزبور، که نقص دور بودن و ذهنی بودن نسبت بعمل را می‌دید، ولی اهمیت تئوری را درکلّ حیات تشکیلاتی ما چنان‌که باید بها نمی‌داد، در امان می‌ماندیم. قابل توجه است که ضعف و یکجانبگی تحلیل مزبور، در آن موقع (بعد ازضربة شهریور) هیچ نمودی نداشت، امّا بعداً متظاهر شده و آثار زیانبار خود را آشکار ساخت.
درصورتیکه، اگر ما بدنبال ضربة ۵۰ موفق می‌شدیم، تضّاد بین تئوری و عمل را بطور دیالکتیکی و بنحو متناسب حل کنیم، دیگر از آثار و عواقب تحلیل یکجانبه مزبور، که نقص دور بودن و ذهنی بودن نسبت بعمل را می‌دید، ولی اهمیت تئوری را درکلّ حیات تشکیلاتی ما چنان‌که باید بها نمی‌داد، در امان می‌ماندیم. قابل توجه است که ضعف و یکجانبگی تحلیل مزبور، در آن موقع (بعد ازضربة شهریور) هیچ نمودی نداشت، امّا بعداً متظاهر شده و آثار زیانبار خود را آشکار ساخت.


۷- عمل زدگی
۷- عمل زدگی
خط ۱۶۰: خط ۱۶۲:
۱۰-اپورتونیسم
۱۰-اپورتونیسم


باهمة دلایلی که در بالا گفته شد بازهم این ضعفها باعث نمی‌شود، که سازمان به این نحو متلاشی و به‌اصطلاح مارکسیست! شود. نقش تعیین‌کننده را دراین تلاشی، اپورتونیسم چپ‌نما بعهده دارد. چراکه علیرغم این ضعف‌ها، بادّعای خود اپورتونیستها ۵۰ درصد از کادرها درین باصطلاح تغییر ایدئولوژی! تصفیه شده (اخراج از سازمان) و از این گذشته، با آن شیوه‌های غیرانسانی و غیرانقلابی (ترور مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف و لو دادن بسیاری و ...) به حلّ تضّادهای درونی خلق می‌پردازند. همان‌طور که باز بودن در منزل (که امکان دزدی را تسهیل می‌کند)،بهیچوجه عمل خلاف دزد را توجیه نمی‌کند. پس عملکرد عامل اپورتونیسم و خیانت به سازمان است که بصورت عامل تعیین‌کننده تلاشی آنرا فعلیت می‌بخشد، و بهمین دلیل اپورتونیستها مسوٴول اصلی این تلاشی هستند. زیرا همین سازمان، با یک رهبری صحیح و متعادل (علیرغم وجود همه این ضعف‌ها)، روی خط صحیح حرکت می‌کرد.
باهمة دلایلی که در بالا گفته شد بازهم این ضعفها باعث نمی‌شود، که سازمان به این نحو متلاشی و به‌اصطلاح مارکسیست! شود. نقش تعیین‌کننده را دراین تلاشی، اپورتونیسم چپ‌نما بعهده دارد. چراکه علیرغم این ضعف‌ها، بادّعای خود اپورتونیستها ۵۰ درصد از کادرها در این باصطلاح تغییر ایدئولوژی! تصفیه شده (اخراج از سازمان) و از این گذشته، با آن شیوه‌های غیرانسانی و غیرانقلابی (ترور مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف و لو دادن بسیاری و ...) به حلّ تضّادهای درونی خلق می‌پردازند. همان‌طور که باز بودن در منزل (که امکان دزدی را تسهیل می‌کند)،بهیچوجه عمل خلاف دزد را توجیه نمی‌کند. پس عملکرد عامل اپورتونیسم و خیانت به سازمان است که بصورت عامل تعیین‌کننده تلاشی آنرا فعلیت می‌بخشد، و بهمین دلیل اپورتونیستها مسوٴول اصلی این تلاشی هستند. زیرا همین سازمان، با یک رهبری صحیح و متعادل (علیرغم وجود همه این ضعف‌ها)، روی خط صحیح حرکت می‌کرد.


== مهمترین آثار ضربه اپورتونیستی: ==
== مهمترین آثار ضربه اپورتونیستی: ==


=== ضربه به نقطه کانونی امید مردم ایران<ref>کتاب سرمایه کنونی یا پاسخ به مسئله موجودیت و دلایل اسنجام ما ص 18</ref> ===
=== ضربه به نقطه کانونی امید مردم ایران<ref>کتاب سرمایه کنونی یا پاسخ به مسئله موجودیت و دلایل اسنجام ما ص 18</ref> ===
با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران را مسلمانان شیعه تشکیل می‌دهند و سازمان مجاهدین هم با همین ایدئولوژی و گرایش تأسیس شده بود و به عملیات بر علیه حکومت شاه و مقاومت در زندانها پرداخته بود توانست صاحب شهرت و آوازه بی نظیری در دهه ۵۰ در بین عموم مردم ایران بشود که با این ضربه تحت نام مارکسیست شدن سازمان امید مردم ایران برای رهایی از دیکتاتوری شاه بصورت جدی زیر سؤال رفت
با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران را مسلمانان شیعه تشکیل می‌دهند و سازمان مجاهدین هم با همین ایدئولوژی و گرایش تأسیس شده بود و به عملیات علیه حکومت شاه و مقاومت در زندانها پرداخته بود توانست صاحب شهرت و آوازه بی نظیری در دهه ۵۰ در بین عموم مردم ایران بشود که با این ضربه تحت نام مارکسیست شدن سازمان امید مردم ایران برای رهایی از دیکتاتوری شاه بصورت جدی زیر سؤال رفت


=== سر برآوردن جریان راست ارتجاعی(آخوندها) ===
=== سر برآوردن جریان راست ارتجاعی(آخوندها) ===

منوی ناوبری