کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''"مرجان"، به روایت''' '''شهلا صافی ضمیر'''  
'''"مرجان"، به روایت''' '''شهلا صافی ضمیر'''  


به دنیا که آمدم، اسم شهلا را برایم انتخاب کردند، مادرم می گفت،  به خاطر چشمات این اسمو روت گذاشتم دوران کودکیم را درمحیط گرم خانواده گذراندم، ونوجوانیم،  ضمن تحصیل تا مراحل دانشگاهی، به خبر نگاری درمجله اطلاعات کودکان، وگویندگی برنامه های کودک درتلویزیون ملی ایران" ثابت پاسال"  به سررسید ودرشروع جوانی، پا به عرصه سینما گذاشتم.          
به دنیا که آمدم، اسم شهلا را برایم انتخاب کردند، مادرم می گفت،  به خاطر چشمات این اسمو روت گذاشتم دوران کودکی‌ام را درمحیط گرم خانواده گذراندم، ونوجوانی‌ام،  ضمن تحصیل تا مراحل دانشگاهی، به خبرنگاری در مجله‌ی اطلاعات کودکان، وگویندگی برنامه های کودک در تلویزیون ملی ایران" ثابت پاسال"  به سررسید و در شروع جوانی، پا به عرصه سینما گذاشتم.          


   "دنیای پرامید"اولین فیلمی بود که بازی کردم، نقشی خاطره انگیز، مقابل بزرگ مرد سینمای ایران، زنده یاد، محمدعلی فردین. دراین فیلم بود که اسم مرجان برایم انتخاب شد، چرا که خانم شهلا، هنرمند محبوب سینما تاترایران، با اسم حقیقی من دراوج بودند.   
   "دنیای پرامید"اولین فیلمی بود که بازی کردم، نقشی خاطره انگیز، مقابل بزرگ مرد سینمای ایران، زنده یاد، محمدعلی فردین. در این فیلم بود که اسم مرجان برایم انتخاب شد، چرا که خانم شهلا، هنرمند محبوب سینما و تئاتر ایران، با اسم حقیقی من دراوج بودند.   


 اوایل شورخاصی برای ایفای نقش داشتم، ازبازیگری ودرقالب شخصیت های مختلف رفتن، دل شاد بودم اما، بعدازچند سال حس کردم خسته شدم، نه ازکار، ازاینکه خودم نیستم، هرزمان کسی می شدم که برایم بیگانه بود،   شخصیت هائی که بیشتراوقات با ذات وخمیره من درتضاد بودند، هنرپیشه بودم وبازیگری شغل من شده بود. 
 اوایل شورخاصی برای ایفای نقش داشتم، از بازیگری و در قالب شخصیت های مختلف رفتن، دل شاد بودم اما، بعد از چند سال حس کردم خسته شدم، نه ازکار، از اینکه خودم نیستم، هر زمان کسی می شدم که برایم بیگانه بود، شخصیت هایی که بیشتر اوقات با ذات و خمیره من درتضاد بودند، هنرپیشه بودم و بازیگری شغل من شده بود. 


      سال 1354 با بابک بیات وپرویزمقصدی آشنا شدم، دوآهنگسازنامی موسیقی ایران، به تشویق ویاری این دوهنرمند ارزنده، افتخارشاگردی واروژان نیز نصیبم شد وبه همت این سه استاد ارزنده، آموختم آنچه را که رمزورازخوانندگی ایست.       
      سال 1354 با بابک بیات و پرویز مقصدی آشنا شدم، دو آهنگساز نامی موسیقی ایران، به تشویق و یاری این دو هنرمند ارزنده، افتخار شاگردی واروژان نیز نصیبم شد و به همت این سه استاد ارزنده، آموختم آنچه را که رمز و رازخوانندگی است.       


  "دودونه" اولین ترانه ای بود که اجرا کردم، ساخته پرویزمقصدی با تنظیمی ازروان شاد واروژان. کمتر ازدوسال، بیش ازبیست ترانه خواندم وسرخوش ازهنریافته ام، به عرصه موسیقی ایران قدم نهادم.   حال دیگرخودم بودم، من بودم که انتخاب می کردم چه بخوانم، نه اینکه انتخاب شوم چه کس را بازی کنم.  بعد ازدوسال صدایم درهیاهوی انقلاب گم شد، وبا کودتای آخوندی، بیست وسه سال، درسکوتی سنگین به عزلت نشستم، چرا که ازوطن خوانده بودم، ترانه ای ازعلیرضا میبدی با آهنگی ازشادروان عماد رام. 
  "دودونه" اولین ترانه ای بود که اجرا کردم، ساخته پرویز مقصدی با تنظیمی از روان شاد واروژان. کمتر از دوسال، بیش ازبیست ترانه خواندم و سرخوش از هنر یافته ام، به عرصه موسیقی ایران قدم نهادم. حال دیگر خودم بودم، من بودم که انتخاب می کردم چه بخوانم، نه اینکه انتخاب شوم چه کسی را بازی کنم.  بعد از دو سال صدایم در هیاهوی انقلاب گم شد، و با کودتای آخوندی، بیست وسه سال، درسکوتی سنگین به عزلت نشستم، چرا که از وطن خوانده بودم، ترانه ای ازعلیرضا میبدی با آهنگی از شادروان عماد رام. 


  '''ای شکسته، تو شکستی      مویه کردی، غصه خوردی                                                                           ازته دل گریه کردی                                                                            من باهاتم، خاک پاتم، چون پرنده درهواتم، من رفیق گریه هاتم                                         '''
  '''ای شکسته، تو شکستی      مویه کردی، غصه خوردی                                                                           ازته دل گریه کردی                                                                            من باهاتم، خاک پاتم، چون پرنده درهواتم، من رفیق گریه هاتم                                         '''


'''    '''آن روزها ازوطن گفتن جرم بود (سال1359) وجهان وطنی یا بی وطنی، ردای قداست بتن داشت.          
'''    '''آن روزها از وطن گفتن جرم بود (سال1359) و جهان وطنی یا بی وطنی، ردای قداست به تن داشت.          


    مرجان
    مرجان


این ها مطالبی است به خط  مرجان، که در'''سال 2003''' ، برجلد آلبومی ازترانه های اجرا شده، توسط این هنرمند خوش آوازه، ومتعهد به مردمش، درآمریکا منتشرشده است.
این ها مطالبی است به خط  مرجان، که در'''سال 2003''' ، برجلد آلبومی ازترانه های اجرا شده، توسط این هنرمند خوش آوازه، ومتعهد به مردمش، در آمریکا منتشر شده است.


'''تولد تا نوجوانی                                                                                              '''
'''تولد تا نوجوانی                                                                                              '''


مرجان درسحرگاه بیست وسوم تیرماه 1327، دربیمارستان ورجاوند، واقع درخیابان امیریه تهران، چشم به جهان گشود. پدرش"علی صافی ضمیر" ازمدیران وزارت راه ومادرش "کبری بهمنی تبری" ازمعلمان دبستان های ابتدائی بود. مرجان کودکی را درپناه خانواده وسرپرستی پدرومادری آگاه، به اصول اخلاقی سپری کرد.     
مرجان درسحرگاه بیست وسوم تیرماه 1327، دربیمارستان ورجاوند، واقع در خیابان امیریه تهران، چشم به جهان گشود. پدرش"علی صافی ضمیر" از مدیران وزارت راه و مادرش "کبری بهمنی تبری" از معلمان دبستان های ابتدایی بود. مرجان کودکی را در پناه خانواده و سرپرستی پدر و مادری آگاه، به اصول اخلاقی سپری کرد.     


        مهرماه 1334، او دوران تعلیم تربیت ابتدائی را دردبستان"سرخوش"، واقع درمحله امیریه تهران گذراند وهمزمان، با حضوردردبیرستان الوند، واقع درخیابان منیریه، با پدیده اعجاب انگیززمان خود،  تلویزیون آشنا شد که آن روزها عمومیت پیدا نکرده بود. این اتفاق اورا براهی کشید که نهایتا، به شکوفائی استعداد های نهفته اش انجامید.                                                                                        
مهرماه 1334، او دوران تعلیم و تربیت ابتدایی را در دبستان"سرخوش"، واقع در محله امیریه تهران گذراند . همزمان با حضور در دبیرستان الوند، واقع در خیابان منیریه، با پدیده اعجاب انگیز زمان خود، تلویزیون آشنا شد که آن روزها عمومیت پیدا نکرده بود. این اتفاق او را به راهی کشاند که نهایتا، به شکوفایی استعداد های نهفته‌اش انجامید.                                                                                          


'''مرجان''': آن روزها، کوچه ای که ما درآن اقامت داشتیم، تنها خانه ای بود که تلویزیون داشت وآنتن روی بامش، برای من وخواهرکوچکترم، عامل فخروغروری کودکانه، نسبت به همسالان محله شده بود. ازاین تلویزیون، که الزاما بایستی بعد ازظهرها پس ازانجام تکالیف مدرسه به تماشایش می نشستیم،  برنامه ای برای کودکان پخش می شد که مجری آن دخترخانمی بود، بنام "عباسه امیرعلائی"،  که من بشوق دیدنش بخشی ازتکالیف مدرسه را درزنگهای تفریح کلاس انجام می دادم.
'''مرجان''': آن روزها، کوچه ای که ما در آن اقامت داشتیم، تنها خانه ای بود که تلویزیون داشت و آنتن روی بامش، برای من و خواهر کوچکترم، عامل فخر و غروری کودکانه، نسبت به همسالان محله شده بود. از این تلویزیون، که الزاما بایستی بعد از ظهرها پس از انجام تکالیف مدرسه به تماشایش می نشستیم،  برنامه ای برای کودکان پخش می شد که مجری آن دختر خانمی بود، به نام "عباسه امیرعلائی"، که من به شوق دیدنش بخشی از تکالیف مدرسه را در زنگهای تفریح کلاس انجام می دادم.


سالی گذشت واین مجری محبوب من، به لحاظ سنی ناچاربه ترک برنامه شد، ومن به تشویق مادرم برای گویندگی دراین برنامه، که ازطریق تلویزیون آگهی می شد، نام نویسی کردم، وخوشبختانه بخت یارم بود وازجمع کثیرداوطلبان این جایگزینی، من انتخاب شدم.
سالی گذشت و این مجری محبوب من، به لحاظ سنی ناچار به ترک برنامه شد، و من به تشویق مادرم برای گویندگی در این برنامه، که از طریق تلویزیون آگهی می شد، نام نویسی کردم، و خوشبختانه بخت یارم بود و از جمع کثیر داوطلبان این جایگزینی، من انتخاب شدم.


انتخاب اوبعنوان مجری برنامه کودک،  وجلوه توانائی واستعدادش دراین رشته،  راه را برای ورودش به مجله اطلاعات کودکان، درمقام اولین خبرنگارنوجوان هموارکرد، واورادرعالم مطبوعات با بزرگانی هم چون بهرام افرهی، پرویزقاضی سعید، منصورسپهروند وخسروذوالفقاری آشنا کرد   
انتخاب او به عنوان مجری برنامه کودک، وجلوه توانائی و استعدادش در این رشته، راه را برای ورودش به مجله اطلاعات کودکان، در مقام اولین خبرنگار نوجوان هموارکرد، و او را در عالم مطبوعات با بزرگانی هم چون بهرام افرهی، پرویز قاضی سعید، منصور سپهروند و خسرو ذوالفقاری آشنا کرد.  


مرجان برای ادامه تحصیل ازکلاس نهم به بعد، خود را به دبیرستان همایون،  مقابل دانشگاه تهران منتقل کرد. اوتا پایان تحصیلات دبیرستانی واخذ دیپلم، به خاطرفعالیتهایش درتلویزیون ومطبوعات،  نه تنها در دبیرستان همایون، که درفضای آموزشی تهران، به موقعیتی ورای سن وسال خود دست یافته بود،   واین موفقیت وشهرت، سنگ بنای سکوئی شد، برای پرتابش درآینده، به عالم هنرهای نمایشی وموسیقی.
مرجان برای ادامه تحصیل از کلاس نهم به بعد، خود را به دبیرستان همایون، مقابل دانشگاه تهران منتقل کرد. او تا پایان تحصیلات دبیرستانی و اخذ دیپلم، به خاطر فعالیتهایش در تلویزیون و مطبوعات، نه تنها در دبیرستان همایون، که درفضای آموزشی تهران، به موقعیتی ورای سن و سال خود دست یافته بود، و این موفقیت وشهرت، سنگ بنای سکویی شد، برای پرتابش درآینده، به عالم هنرهای نمایشی وموسیقی.


'''حضوردرسینما وبازیگری     '''
'''حضور در سینما وبازیگری     '''


'''  '''سال 1348، مرجان شبی دریک میهمانی خانوادگی، با محمد علی فردین ورضا کریمی، تهیه کننده ویکی ازشرکای استودیو مهرگان فیلم، آشنا می شود. به خواست رضا کریمی که درصدد تهیه فیلمی بود، به نام '''"'''دنیای پرامید"، فردین درگفتگوبا مرجان (شهلا صافی ضمیرآن زمان) با توجه به سوابق وفعالیت هایش درتلویزیون ومطبوعات، ایفای نقش اول زن را دراین فیلم، به اوپیشنهاد می کند، که این فیلم اولین تجربه مرجان درزمینه بازیگری درسینما می شود. 
'''  '''سال 1348، مرجان شبی در یک میهمانی خانوادگی، با محمد علی فردین و رضا کریمی، تهیه کننده وی که از شرکای استودیو مهرگان فیلم، آشنا می شود. به خواست رضا کریمی که در صدد تهیه فیلمی بود، به نام '''"'''دنیای پرامید"، فردین درگفتگو با مرجان (شهلا صافی ضمیرآن زمان) با توجه به سوابق و فعالیت هایش در تلویزیون و مطبوعات، ایفای نقش اول زن را دراین فیلم، به او پیشنهاد می کند، که این فیلم اولین تجربه مرجان در زمینه بازیگری درسینما می شود. 


 "دنیای پرامید"، براساس فیلمنامه ای ازسعید مطلّبی، به کارگردانی احمد شیرازی دراستودیو مهرگان فیلم تولید شد، درآن، علاوه برمرجان که ایفا نقش زن اول فیلم راعهده داربود، فردین، تقی ظهوری، هوشنگ بهشتی، هاله، احمد قدکچیان ولیلی ازدیگربازیگران بودند. با نمایش این فیلم که اواخرسال 1348 درسینما های سراسرکشوربه نمایش درآمد، مرجان به جمع انگشت شمار، ستارگان زن درسینما ایران پیوست، او دراین نقش آنچنان درخشید که درسال بعد با پیشنهاد بازی درچند فیلم روبروشد،  که مهمترین آنها، فیلمی بود بنام،"سکه ماه"'''،''' به کارگردانی ایرج قادری، که علاوه برمرجان، فردین، ناصر ملک مطیعی، لیلی و ایران دفتری درآن ایفای نقش کردند.                                                                       
 "دنیای پرامید"، براساس فیلمنامه ای از سعید مطلّبی، به کارگردانی احمد شیرازی در استودیو مهرگان فیلم تولید شد، در آن، علاوه بر مرجان که ایفای نقش اول زن فیلم را بر عهده داشت، فردین، تقی ظهوری، هوشنگ بهشتی، هاله، احمد قدکچیان و لیلی از دیگر بازیگران بودند. با نمایش این فیلم که اواخر سال 1348 درسینماهای سراسر کشور به نمایش درآمد، مرجان به جمع انگشت شمار، ستارگان زن در سینمای ایران پیوست، او در این نقش آن چنان درخشید که در سال بعد با پیشنهاد بازی در چند فیلم روبروشد، که مهمترین آنها، فیلمی بود به نام،"سکه ماه"'''،''' به کارگردانی ایرج قادری، که علاوه برمرجان، فردین، ناصر ملک مطیعی، لیلی و ایران دفتری درآن ایفای نقش کردند.


  مرجان تا قبل ازانقلاب ضد سلطنتی درسال1357، یکی ازپرکارترین هنرپیشگان زن، سینمای ایران بود اوطی هشت سال موفق به بازی در32 فیلم سینمائی گردید که فیلم "تکیه برباد" به نویسندگی وکارگردانی  همسرش، فریدون ژورک، آخرین کاربازیگری اوبود.  فیلم "تکیه برباد"، اولین وازمعدود فیلم های تولید شده قبل ازانقلاب است که بعد از پیروزی انقلاب، درسال 1358،  برای مدتی محدود درسینماهای تهران وچند مرکزاستان به نمایش گذاشته شد. دراین فیلم علاوه برمرجان، فریدون ژورک، محمد مطیع، طوطی سلیمی،جمشید مهرداد ونعمت الله گرجی ایفای نقش کردند. بخشی ازاین فیلم به لحاظ داستانی، درشهرنفت خیزآبادان فیلمبرداری شد، که درسال 1359،  درجنگ خانمانسوزهشت ساله خمینی وصدام به ویرانه ای بدل گشت.
  مرجان تا قبل ازانقلاب ضد سلطنتی درسال1357، یکی از پرکارترین هنرپیشگان زن، سینمای ایران بود او طی هشت سال موفق به بازی در32 فیلم سینمایی گردید که فیلم "تکیه برباد" به نویسندگی و کارگردانی  همسرش، [[فریدون ژورک]]، آخرین کار بازیگری او بود.  فیلم "تکیه برباد"، اولین و ازمعدود فیلم های تولید شده قبل از انقلاب است که بعد از پیروزی انقلاب، درسال 1358،  برای مدتی محدود در سینماهای تهران و چند مرکز استان به نمایش گذاشته شد. در این فیلم علاوه برمرجان، فریدون ژورک، محمد مطیع، طوطی سلیمی،جمشید مهرداد و نعمت الله گرجی ایفای نقش کردند. بخشی از این فیلم به لحاظ داستانی، درشهر نفت‌خیز آبادان فیلمبرداری شد، که درسال 1359،  درجنگ خانمانسوز هشت ساله خمینی وصدام به ویرانه ای بدل گشت.


'''خوانندگی'''
'''خوانندگی'''


مرجان درمصاحبه ای با مجله جوانان درسال1354می گوید                                                   
مرجان درمصاحبه ای با مجله جوانان درسال 1354 می گوید                                                   


 مرجان: تصمیم برای ورود من به عالم موسیقی، شبی درویلای ما گرفته شد (متل قوی شمال)، همکاری بابک بیات با همسرم فریدون ژورک، درزمینه موسیقی متن فیلم، مناسبتی بود،  که دریک تعطیلات آخر هفته چند روزی میهمانداربابک بیات، وخانواده ایشان باشیم، شبی دورهم، بابک بیات گفت دریغ است که شنونده صدای بم وگیرای من، تنها اقوام وخانواده باشند، تایید وتشویق او، تلنگری شد، جهت بازشدن باب گفتگوی بابک بیات با همسرم، برای آموزش وتعلیم من، تا فراگیری رازورمزخوانندگی.                 حاصل این تصمیم،   دریک دوره کوتاه اما فشرده، منتج به تولید ترانه ای می شود، بنام "دودونه"، کاری از"پرویزمقصدی"با تنظیم بسیارزیبائی از"واروژان"، که اولین باردربرنامه صبح جمعه فریدون فرخ زاد ازرادیوایران پخش شد. مرجان درزمانی کمترازدوسال،  بیش ازپانزده ترانه ازساخته های پرویزمقصدی فریبرزلاچینی، منوچهر چشم آذر، آرش سزاوار، تورج شعبان خانی، محمد شمس واریک ارکانت (تنظیم کننده وآهنگسازفرانسوی مقیم ایران) را اجرا می کند، که شاخص ترین آنها ترانه ای است بنام "'''کویردل'''" کویردل،  برداشتی بود ازیک ترانه فرانسوی،  با اجرای بسیارزیبای "دالیدا" که مرجان به توصیه اریک وتنظیم او، درتابستان1356 اجرا کرد، پخش این ترانه ازرادیوایران، همزمان شد با انتشارآلبومی ازترانه های او، که توسط کمپانی "'''سی بی اس'''"، تهیه شده بود، واین مرجان را، که ستاره ای محبوب درسینمای ایران بود، به عنوان یک خواننده موسیقی پاپ نیزبه اوج محبوبیت ومعروفیت رساند.
 مرجان: تصمیم برای ورود من به عالم موسیقی، شبی در ویلای ما گرفته شد (متل قوی شمال)، همکاری بابک بیات با همسرم فریدون ژورک، در زمینه موسیقی متن فیلم، مناسبتی بود،  که در یک تعطیلات آخر هفته چند روزی میهماندار بابک بیات، و خانواده ایشان باشیم، شبی دور هم، بابک بیات گفت دریغ است که شنونده صدای بم و گیرای من، تنها اقوام و خانواده باشند، تایید و تشویق او، تلنگری شد، جهت بازشدن باب گفتگوی بابک بیات با همسرم، برای آموزش و تعلیم من، تا فراگیری راز و رمزخوانندگی.  
 
حاصل این تصمیم، دریک دوره کوتاه اما فشرده، منجر به تولید ترانه ای می شود، به نام "دودونه"، کاری از"پرویز مقصدی"با تنظیم بسیار زیبائی از"واروژان"، که اولین بار در برنامه صبح جمعه فریدون فرخ زاد از رادیو ایران پخش شد. مرجان در زمانی کمتر از دوسال،  بیش از پانزده ترانه از ساخته های پرویز مقصدی فریبرز لاچینی، منوچهر چشم آذر، آرش سزاوار، تورج شعبان خانی، محمد شمس و اریک ارکانت (تنظیم کننده وآهنگسازفرانسوی مقیم ایران) را اجرا می کند، که شاخص ترین آنها ترانه ای است به نام "'''کویردل'''" که برداشتی بود از یک ترانه فرانسوی، با اجرای بسیار زیبای "دالیدا" که مرجان به توصیه اریک و تنظیم او، درتابستان 1356 اجرا کرد، پخش این ترانه از رادیو ایران، همزمان شد با انتشارآلبومی ازترانه های او، که توسط کمپانی "'''سی بی اس'''"، تهیه شده بود، و این مرجان را، که ستاره ای محبوب درسینمای ایران بود، به عنوان یک خواننده موسیقی پاپ نیز به اوج محبوبیت و معروفیت رساند.


'''فعالیت های سیاسی وآزادیخواهانه                '''
'''فعالیت های سیاسی وآزادیخواهانه                '''


''' '''مرجان: طی مصاحبه ای درمورد علت وعلل پیوستنش، به آزادیخواهان درمقابله با دیکتاتوری آخوندهای واپسگرا، چنین می گوید.
''' '''مرجان: طی مصاحبه ای در مورد علل پیوستنش، به آزادیخواهان در مقابله با دیکتاتوری آخوندهای واپسگرا، چنین می گوید.


  شروع جنگ هشت ساله درشهریور 1359، محملی شد برای خمینی، درتقابل با آزادیخواهان وتحکیم پایه های قدرتش، درچنین شرایط بود که چماق تکفیر، برپیکره هنروهنرمند نواخته شد، ویولون"پرویزیاحقی" رابرسرش شکستند، وعلاوه برحرام اعلام شدن موسیقی، داشتن آلات نواختن ساز، چون مصرف نوشابه الکلی، حد شرعی پیدا کرد، وهنرمندانی که درزمینه های مختلف هنری، درقلوب مردم هنردوست وادیب پرورایران، جائی خاص بازکرده بودند. ممنوع الکار، ممنوع الخروج وملزم به پرداخت خمس وذکات از سال 1342 تا پیروزی انقلاب در57 شدند.                                                                  
  شروع جنگ هشت ساله در شهریور 1359، محملی شد برای خمینی، که در تقابل با آزادیخواهان و تحکیم پایه های قدرتش، چماق تکفیر، بر پیکره هنر و هنرمند نواخته شد، ویولون"پرویز یاحقی" را بر سرش شکستند، و علاوه بر حرام اعلام شدن موسیقی، داشتن آلات نواختن ساز، چون مصرف نوشابه الکلی، حد شرعی پیدا کرد، و هنرمندانی که در زمینه های مختلف هنری، در قلوب مردم هنردوست و ادیب پرور ایران، جایی خاص بازکرده بودند. ممنوع الکار، ممنوع الخروج و ملزم به پرداخت خمس و ذکات از سال 1342 تا پیروزی انقلاب در۱۳۵۷ شدند.                                                                  


درکشاکش چنین شراط اسفباری بود که مرجان اقدام به خواندن ترانه ای کرد، ازساخته های"عماد رام" با شعری ازعلیرضا میبدی، بنام "ای شکسته، توشکستی" ترانه ای که ازوطن می گفت، آنهم درشرایطی که به گفته مرجان،  بی وطنی ردای قداست بتن کرده بود.  این اولین اقدام مرجان، درتلاش برای آزادی بود که منجربه دستگیری وزندانی شدن اوشد، وپس ازیک ماه ضجروشکنجه های روحی، با توقیف ویلای او درشمال، بعنوان جریمه وخمس وذکات درآمد سال های قبل، بعد ازیک ماه آزاد ولی ممنوع الکاروممنوع الخروج ازکشوراعلام شد.      
در کشاکش چنین شراط اسفباری بود که مرجان اقدام به خواندن ترانه ای کرد، از ساخته های"عماد رام" با شعری از علیرضا میبدی، به نام "ای شکسته، توشکستی" ترانه ای که از وطن می گفت، آن هم در شرایطی که به گفته مرجان،  بی وطنی ردای قداست به تن کرده بود.  این اولین اقدام مرجان، در تلاش برای آزادی بود که منجر به دستگیری و زندانی شدن او شد، و پس از یک ماه ضجر و شکنجه های روحی، با توقیف ویلای او در شمال، به عنوان جریمه و خمس و ذکات درآمد سال های قبل، بعد ازیک ماه آزاد ولی ممنوع الکار و ممنوع الخروج از کشور اعلام شد.      


تیرماه1361، ظهرچنین روزی بود که مرجان، برای باردوم، درخانه اش،  واقع درخیابان پاسداران دستگیروبازداشت شد، اتهام او این بارهواداری ازسازمان مجاهدین خلق بود که عدم کتمانش توسط او در مراحل مختلف بازجوئی ودادگاه های آن چنانی رژیم، علاوه برمدت ها زندانی بودن، به تحمل هجده سال عزلت وممنوعیت اوازمواهب اجتماعی گردید، تا بدانجا که درسال1380، ناچاربه خروج ازکشورشد وبه عنوان یک پناهنده سیاسی، به آمریکا رفت. 
تیرماه 1361، ظهر چنین روزی بود که مرجان، برای بار دوم، در خانه اش،  واقع درخیابان پاسداران دستگیر و بازداشت شد، اتهام او این بار هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود که عدم کتمان این موضوع توسط او در مراحل مختلف بازجویی و دادگاه های آن چنانی رژیم، علاوه بر مدت ها زندانی بودن، به تحمل هجده سال عزلت و ممنوعیت او از مواهب اجتماعی گردید، تا بدانجا که در سال 1380، ناچار به خروج از کشور شد و به عنوان یک پناهنده سیاسی، به آمریکا رفت. 


   مرجان درآمریکا نیزبه فعالیت های آزادیخواهانه خود، ادامه داد،  واولین کارهنری او درخارج ازکشور خواندن ترانه ای بود بنام "رهائی" که به مناسبت اعتراض های مردمی، درایران تولید شده بود،   ملودی این آهنگ، توسط مرجان، براساس سروده ای ازهمسرش، فریدون ژورک، باتنظیم پرویز رحمان پناه، به انجام رسیده بود.                                                                                                   
   مرجان در آمریکا نیزبه فعالیت های آزادیخواهانه خود، ادامه داد. اولین کار هنری او در خارج از کشور خواندن ترانه ای بود بنام "رهایی" که به مناسبت اعتراض های مردمی، در ایران تولید شده بود، ملودی این آهنگ، توسط مرجان، بر اساس سروده ای از همسرش، فریدون ژورک، با تنظیم پرویز رحمان پناه، به انجام رسیده بود.    


 مرجان درمصاحبه ای با مجله جوانان که درلس آنجلس منتشرمی شود، رسما اعلام کرد که صدای من از این پس تا آزادی هم میهنان دربندم سلاح من است، وترجیح می دهم، این صدا را نه درکنسرت ها که در کنواسیون های مبارزاتی شورای ملی مقاومت، علیه آخوندهای حاکم برکشورم به کارگیرم.      
 مرجان در مصاحبه ای با مجله جوانان که درلس آنجلس منتشر می شود، رسما اعلام کرد که صدای من از این پس تا آزادی هم میهنان دربندم سلاح من است، و ترجیح می دهم، این صدا را نه درکنسرت ها که در کنواسیون های مبارزاتی شورای ملی مقاومت، علیه آخوندهای حاکم برکشورم به کارگیرم.      


مرجان برای نخستین بار، بااجرای برنامه ای درگردهمآئی بزرگ کنگره ایرانیان، وابسته به شورای ملی مقاومت، درواشنگتن دی سی آمریکا، رسما هواداری خود را، ازسازمان مجاهدین، اعلام نمود وترانه ای را اجرا کرد بنام "رویش ناگزیر" که براساس شعری از" شهیاردادور" توسط استاد "محمد شمس" تولید و تنظیم شده بود. اوسال ها است، که هم چنان برمواضع خود درمبارزه با استبداد مذهبی حاکم برایران، در کنارهم وطنانش، به رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، ایستاده است                                                                                                                                                  
مرجان برای نخستین بار، با اجرای برنامه ای درگردهمایی بزرگ کنگره ایرانیان، وابسته به شورای ملی مقاومت، در واشنگتن دی سی آمریکا، رسما هواداری خود را، ازسازمان مجاهدین، اعلام نمود و ترانه ای را اجرا کرد به نام "رویش ناگزیر" که براساس شعری از" شهیار دادور" توسط استاد "محمد شمس" تولید و تنظیم شده بود. او سال ها است، که هم چنان برمواضع خود در مبارزه با استبداد مذهبی حاکم بر ایران، در کنار هموطنانش، به رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، ایستاده است.


'''     '''                                        
آخرین کار هنری او ترانه ای با نام« وقت براندازی شده» میباشد که در گردهمایی ایرانیان در تیر ۱۳۹۷ در ویلپنت پاریس اجرا شد و مورد استقبال همگان قرار گرفت.                                       
۱٬۰۴۸

ویرایش

منوی ناوبری