۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
نقطهٔ دیگری که مریم رجوی در این حرکت آن را هدف قرار داد عینت بخشیدن و برجسته کردن آرمان سازمانی و شاخص آن، یعنی رهبری ایدئولوژیک بود. مریم رجوی معتقد بود، اندیشه مردسالاری و جنسیتزدگی نه تنها مانع رشد زنان شده است، بلکه مردان را از هم هویت انسانی خود دور ساخته؛ و سرانجام مانع از این شده است که هم زن و هم مرد توجه کافی به عنصر رهبری و آرمان سازمان داشته باشند. | نقطهٔ دیگری که مریم رجوی در این حرکت آن را هدف قرار داد عینت بخشیدن و برجسته کردن آرمان سازمانی و شاخص آن، یعنی رهبری ایدئولوژیک بود. مریم رجوی معتقد بود، اندیشه مردسالاری و جنسیتزدگی نه تنها مانع رشد زنان شده است، بلکه مردان را از هم هویت انسانی خود دور ساخته؛ و سرانجام مانع از این شده است که هم زن و هم مرد توجه کافی به عنصر رهبری و آرمان سازمان داشته باشند. | ||
واقعیت این است پیشاپیش سازمان مجاهدین خلق با خلاء رهبری ایدئولوژیک به معنای شکل دهندهٔ سانترالیزم (تمرکز گرایی) و جاری کننده مونیستی ایدئولوژی و استراتژی مواجه بود. خلأئی که یکبار در سال ۱۳۵۴ برای این سازمان ضربهٔ اپورتونیستی را به همراه داشت. در آن ضربه به دلیل برجسته نبودن رهبری سازمان، این امکان فراهم شد تا عدهای در ایدئولوژی مجاهدین دست برده، سازمان مجاهدین را دچار انشقاق کرده و متلاشی کنند. متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط جریانی که به | واقعیت این است پیشاپیش سازمان مجاهدین خلق با خلاء برسمیت شناختن رهبری ایدئولوژیک به معنای شکل دهندهٔ سانترالیزم (تمرکز گرایی) و جاری کننده مونیستی ایدئولوژی و استراتژی مواجه بود. خلأئی که یکبار در سال ۱۳۵۴ برای این سازمان ضربهٔ اپورتونیستی را به همراه داشت. در آن ضربه به دلیل برجسته نبودن رهبری سازمان، این امکان فراهم شد تا عدهای در ایدئولوژی مجاهدین دست برده، سازمان مجاهدین را دچار انشقاق کرده و متلاشی کنند. متلاشی شدن سازمان مجاهدین توسط جریانی که به اپورتونیستهای چپنما معروف شدند، امری بود که در آن زمان، هژمونی و جریان انقلاب ۱۳۵۷ را به دست آخوندهای مرتجع سپرد. آخوندهایی که تا پیش از آن تماماً تحت هژمونی و مهار شده توسط مجاهدین بودند، با متلاشی شدن مجاهدین، ارابه انقلاب ۵۷ را بدست گرفته و سرنوشت آن را تغییر دادند. | ||
در جمعبندی ضربهٔ اپورتونیستی یکی از عوامل ضربه، برجسته نبودن شاخص ایدئولوژیکی مجاهدین یعنی «عنصر رهبری» برشمرده شده بود. با این همه در سال ۱۳۶۴ یعنی پس از ده سال، سازمان مجاهدین خلق این نقیصه و ضعف را همچنان باخود به همراه داشت. | در جمعبندی ضربهٔ اپورتونیستی یکی از عوامل ضربه، برجسته نبودن شاخص ایدئولوژیکی مجاهدین یعنی «عنصر رهبری» برشمرده شده بود. با این همه در سال ۱۳۶۴ یعنی پس از ده سال، سازمان مجاهدین خلق این نقیصه و ضعف را همچنان باخود به همراه داشت. | ||
این ضعف و نقصیه چیزی بود که در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی برطرف شد. تحولی که لنین در عرصهٔ مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تأکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجالبرانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما آنقدر | این ضعف و نقصیه همان چیزی بود که در انقلاب اکتبر روسیه توسط ولادیمیر ایلیچ لنین به نحوی برطرف شد. تحولی که لنین در عرصهٔ مبارزات مارکسیستها ایجاد کرد، یعنی تأکید بر ضرورت عنصر رهبریکننده، اگر چه بسیار جنجالبرانگیز و شماتتآمیز بود و برچسبهای زیادی را به سمت او روانه کرده و مظان اتهاماتی چون کیش شخصیت و غیره قرار داد، اما وجود عنصر رهبری و هدایت آنقدر ضروری بود که مارکسیم را به مارکسیم ـ لنینیسم ارتقاء داد و حزب بلشویک لنین را تبدیل به تنها حزبی کرد که توانست سلطنت تزاری را از تخت به زیر بکشد و آنرا سرنگون سازد. | ||
دکتر محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید: <blockquote> | نویسنده فقید دکتر محمد حسین حبیبی در کتاب ضرورت عام رهبری در این باره میگوید: <blockquote>«نتیجتاً باید گفت آنچه در دوران ده ساله اول تجربه مثبت ایدئولوژی جا نیفتاده بود و ضربه اپورتونیستهای چپ نما در سال ۱۳۵۴ را سبب گردید، خود معلول جا نیفتادن مسئله و جایگاه عنصر رهبری در سازمان بود. به بیان خلاصه، تجربه منفی زیرپا گذاشتن عنصر ایدئولوژی تنها با زیر پا گذاشتن عنصر رهبری امکانپذیر بود و امکانپذیر شد. منتهی با وجود این، همان تجربه دهساله اول سازمان دوباره در اینجا تکرار گردید. زیرا در تجربه این دوران نیز اگر چه نقش تعیینکننده عنصر رهبری در احیای عنصر ایدئولوژی و تشکیل دوباره سازمان، در عمل برهمگان روشن بود اما به لحاظ نظری علیرغم اشارات مکرر و حتی نشر بعضی جزوات، بر عنصر رهبری، به عنوان رکن اساسی ایدئولوژی بصورت بایسته و برجسته ای تأکید نشده و نتیجتاً مجموعهٔ اعضاء بویژه توده عظیم هوادار بصورت عمیقی نسبت به آن حساس نبودند. بدین دلیل سازمان مجاهدین در حالی میخواست بیستمین سالگرد خود را پشت سر بگذارد که این نقص ایدئولوژیک بیست ساله را همچنان با خود حمل میکرد و در واقع بصورت یک بمب ایدئولوژی سوز سازمان برانداز در بطن خود نهفته داشت. در اینجا بود که مجاهدین در پاسخگویی به ضرورت مهمتر عام ایدئولوژیک آن میرسند که بصورت حلقه ای مفقوده در مجموعهٔ اصول عام اعتقادیشان جای آن خالی بود. در اینجا بود که در یک حرکت خیره کننده و شگفتانگیز انقلابی، ثقل دوم سازمان مجاهدین یعنی عنصر رهبری تولد یافت و به عنوان همزاد جداییناپذیر عنصر ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی آنها را تکمیل کرد».<ref>ضرورت عام رهبری- دکتر محمد حسین حبیبی</ref></blockquote>به این ترتیب اگر وجود چنین پاشنه آشیل یا نقصانی را در سازمان مجاهدین قبول داشته باشیم، در سال ۱۳۶۴، دهها عامل دست به دست هم میداد تا پتانسیل این نقصان بزودی بالفعل شده و خود را بارز کند: | ||
از جمله این عوامل چنین است: | از جمله این عوامل چنین است: | ||