کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حمله تروریستی پشت آشان''' به حمله ای گفته می‌شود که بعد از ظهر سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۵ حوالی ساعت ۳، یازده تن از افراد یکی از واحدهای نظامی سازمان مجاهدین خلق را هدف قرار داد.  این افراد بعنوان پیش قراولان واحد اصلی در حال عبور از روستای «پشت آشان» واقع در نوار مرزی (از توابع استان سلیمانیه عراق) بودند که توسط افراد گروه یکتی مورد تعرض آنها قرار گرفتند. در این حمله که به حمله پشت آشان مشهور شد ۲۰ نفر از افراد یکتی پس از محاصره این واحد عملیاتی، ابتدا قصد خود مبنی بر خلع سلاح و دستگیری مجاهدین را آشکار و اعلام می کنند. افراد گروه یکتی قصد داشتند با دستگیری اعضاء سازمان مجاهدین = در ازاء تحویل دادن آنها به رژیم ایران پول دریافت کنند. هنگامی که افراد یکتی می‌بینند که مجاهدین به هیچوجه تسلیم نمی‌شوند در حالی که هنوز مشغول گفتگو و مذاکره بودند  بر روی مجاهدین آتش باز می‌کنند. متعاقباٌ‌ ده تن از اعضاء مجاهدین در این واقعه جان می‌بازند و تنها یکی از افراد واحد که مجروح شده بود خود را م به واحد اصلی رسانده و آنها را از قضایا مطلع  می‌سازد. در آخرین لحظات در اثر تیراندازی متقابل یکی از مجاهدین، ۲ تن از اقراد یکتی نیز از پای در می آیند. بلافاصله پس‌ از این جريان چند گردان از واحدهای رزمي مجاهدین خلق به محل واقعه اعزام شده و ضمن تعقيب و جستجوي قاتلان كه البته همگي فرار كرده بودند پيكرهاي جان باختگان را به يكي از قرارگاه‌های مجاهدين در نوار مرزي منتقل كردند.[[پرونده:جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان.JPG|جایگزین=جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان|بندانگشتی|جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان]]
'''حمله تروریستی پشت آشان''' به حمله ای گفته می‌شود که بعد از ظهر سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۵ حوالی ساعت ۳، یازده تن از افراد یکی از واحدهای نظامی سازمان مجاهدین خلق را هدف قرار داد.  این افراد بعنوان پیش قراولان واحد اصلی در حال عبور از روستای «پشت آشان» واقع در نوار مرزی (از توابع استان سلیمانیه عراق) بودند که توسط افراد گروه یکتی مورد تعرض آنها قرار گرفتند. در این حمله که به حمله پشت آشان مشهور شد ۲۰ نفر از افراد یکتی پس از محاصره این واحد عملیاتی، ابتدا قصد خود مبنی بر خلع سلاح و دستگیری مجاهدین را آشکار و اعلام می کنند. افراد گروه یکتی قصد داشتند با دستگیری اعضاء سازمان مجاهدین در ازاء تحویل دادن آنها به رژیم ایران پول دریافت کنند. هنگامی که افراد یکتی می‌بینند که مجاهدین به هیچوجه تسلیم نمی‌شوند در حالی که هنوز مشغول گفتگو و مذاکره بودند  بر روی مجاهدین آتش باز می‌کنند. متعاقباٌ‌ ده تن از اعضاء مجاهدین در این واقعه جان می‌بازند و تنها یکی از افراد واحد که مجروح شده بود خود را م به واحد اصلی رسانده و آنها را از قضایا مطلع  می‌سازد. در آخرین لحظات در اثر تیراندازی متقابل یکی از مجاهدین، ۲ تن از اقراد یکتی نیز از پای در می آیند. بلافاصله پس‌ از این جريان چند گردان از واحدهای رزمي مجاهدین خلق به محل واقعه اعزام شده و ضمن تعقيب و جستجوي قاتلان كه البته همگي فرار كرده بودند پيكرهاي جان باختگان را به يكي از قرارگاه‌های مجاهدين در نوار مرزي منتقل كردند.[[پرونده:جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان.JPG|جایگزین=جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان|بندانگشتی|جان باختگان حمله تروریستی پشت آشان]]


== اسامی جان‌باختگان حمله پشت آشان ==
== اسامی جان‌باختگان حمله پشت آشان ==
خط ۴۲: خط ۴۲:


== حمله تروریستی پشت آشان از زبان تنها بازمانده آن ==
== حمله تروریستی پشت آشان از زبان تنها بازمانده آن ==
...قرار بود بعنوان دو گروه ۲۰ نفره با ماموريت  هاي مختلف تا يك نقطه مرزي با هم برويم يعني تا روستاي پشت آشان در رانيه ازمناطق مرزي سليمانيه عراق و از آنجا بايد جدا ميشديم و هر گروه به ماموريتی جداگانه ميرفتيم اين دو گروه هر كدام يك تيم جلودار داشت كه عبارت بودند ۱- فرمانده عليرضانادري  ۲- (فرمانده رسول) ۳- علي اكبر صالحي ۴- عليرضا همت مند ۵- ايرج قطابي<blockquote>وجلودار گروه دوم ۱- فرمانده عل جمالي (رامين) ۲- سعيد رضا ابراهيم پور(مجيد) ۳- حبيب اله همتيان(مجيد) ۴- جمال سبحاني(بهروز) ۵- رحيم هوشي(وهاب) وبالاخره ابراهيم پوروفا (محمد تقي )كه نفر تداركات گروه بود و  همراه با ما امده بود كه يك قاطر براي انتقال بار اين ماموريت تهيه كند يعني جمعا ما ۱۱ نفر به فاصله يك ونيم كيلو متر جلو تر از گروه حركت ميكرديم ساعت حدود ۱۳۳۰ به نزديك روستاي پشت آشان رسيدیم اوضاع غير عادي بود تجمع نيروهاي مسلح و تحرك بين آنها  شكي باقي نگذاشته بود كه توطئه اي در كار است و فرمانده عليرضا كه نوك ستون ما بود به گروه پشت سر اطلاع داد كه شرايط غير عادي وبه هم ريخته است. به ما آماده باش داده شد و گفته شد كه در كمين افتاده ايم.  </blockquote><blockquote>فرمانده ما رامين که در واقع معاون فرمانده علیرضا بود، با پشت تماس گرفت و گفت وضعيت غير عادي است و به ما هم آماده باش داد ما ۱۱ نفر دونفره كوبل هم به فاصله ۱۵ تا ۲۵ متر در سراشيبي مسير كوهستاني منطقه حركت ميكرديم نفر جلودارمان عليرضانادري رفت آنطرف نهر آبي كه كه محوطه را بايك پل چوبي جدا ميكرد  وآن طرف چند كپر بود محل استقرار آن كركسهاي پليد بود مدتي نگذشته بود كه متوجه شديم در كمين آنهاافتاده  بوديم با همان فاصله ها ما متوقف شديم و همه ما در ديد فرمانده عليرضا نادري و منتظر واكنشها و عكس العمل وآماده دادن  پاسخ مناسب بوديم يك مورد  جمال سبحاني (بهروز) دنبال آب بود به سمت ديگري رفت كه يك مزدور مانع شد و ايست (كيت كوره ) داد حدود ۱ساعت آنجا ما را معطل كردند و گفتند كه فرمانده ما نيست بايد منتظر باشيم تابيايد و این فرصتي بود كه انها تك تك ما را بين خودشان سیبل كردند دراین فاصله آنها دو بار قصد داشتند كه عليرضا را به نقطه ديگر ببرند و از ديد ما مخفي كنند كه او مقاومت كرد و آنها را پس زد (بعدا مشخص شد كه قراربوده او را زنده تحويل دهند) دفعه سوم وقتي آنها خواستند با زور او را به سمت يك ساختمان سنگي كه ظاهرا محل استقرارشان بود بكشانند او از حلقه انها خارج شد و اطراف خودش را درو كرد همزمان همه نفرات متناسب با موضعي كه گرفته بودند آتش باز كردند اما از آنجا كه آنها همه ما را سيبل كرده بودند در همان دقايق اول اغلب برادران ما خوردند (يك مورد فرمانده رامين چند متري من بعد از اينكه يك خشاب خالي كرد حين تعويض خشاب سرش را که برگرداند تير به شقيقه اش خورد و يا رحيم هوشي تير به كوله سر كلاش كه برپشتش داشت خورد و منفجر شد.  من هم به طور معجزه آسایی توانستم از ميان آتشباري آنها عليرغم اينكه از ناحيه دست مجروح شده بودم و سلاحم هم بر اثر اصابت تير از كار افتاده بود از شياري كه در پشت سرم بود با يك خيز چند ثانيه زيرآتشباري آنها از صحنه خارج شدم و پس از اطمينان از شهادت همه برادرانم به سمت گروه كه در ارتفاعات پشت سرم بودند رفتم. ساعت تقريبا ۱۵ بود که گزارش صحنه را دادم آنجا ابتدا ‌قرار شد بلافاصله به آنها حمله كنيم و اجساد شهدا را پس بگيريم ولي در ادامه با فرماندهي بالاتر تماس گرفتیم، قرارشد كه منتظر فرمان باشيم ما در يك نقطه امن مستقر شديم که به شب وتاريكي خوردیم. آخرشب قرارشد كه به محل درگيري برويم و پيكر شهدا را بياوريم شب فوق العاده تاريكي بود تا اینکه ساعت ۴ صبح به روستا رفتيم ولي آنجا خالي بود و همه فراركرده بودند همه پيكرهاي غرق در خون و تير خلاص خورده را جمع آوري کرده و در يك خودروي لندرور گذاشتیم (جنايتكاران از وسايل فردي نفرات هم نگذشته بودند و به رسم پاسداران جنايتكار وسايل آنها را هم غارت كرده بودند) ودر اين فاصله ساعت ۵ صبح سر ستون رزمندگان مجاهد هم به آنجا رسيده بود.</blockquote>
 
قرار بود بعنوان دو گروه ۲۰ نفره با ماموريت  هاي مختلف تا يك نقطه مرزي با هم برويم يعني تا روستاي پشت آشان در رانيه ازمناطق مرزي سليمانيه عراق و از آنجا بايد جدا ميشديم و هر گروه به ماموريتی جداگانه ميرفتيم اين دو گروه هر كدام يك تيم جلودار داشت كه عبارت بودند ۱- فرمانده عليرضانادري  ۲- (فرمانده رسول) ۳- علي اكبر صالحي ۴- عليرضا همت مند ۵- ايرج قطابي<blockquote>وجلودار گروه دوم ۱- فرمانده عل جمالي (رامين) ۲- سعيد رضا ابراهيم پور(مجيد) ۳- حبيب اله همتيان(مجيد) ۴- جمال سبحاني(بهروز) ۵- رحيم هوشي(وهاب) وبالاخره ابراهيم پوروفا (محمد تقي )كه نفر تداركات گروه بود و  همراه با ما امده بود كه يك قاطر براي انتقال بار اين ماموريت تهيه كند يعني جمعا ما ۱۱ نفر به فاصله يك ونيم كيلو متر جلو تر از گروه حركت ميكرديم ساعت حدود ۱۳۳۰ به نزديك روستاي پشت آشان رسيدیم اوضاع غير عادي بود تجمع نيروهاي مسلح و تحرك بين آنها  شكي باقي نگذاشته بود كه توطئه اي در كار است و فرمانده عليرضا كه نوك ستون ما بود به گروه پشت سر اطلاع داد كه شرايط غير عادي وبه هم ريخته است. به ما آماده باش داده شد و گفته شد كه در كمين افتاده ايم.  </blockquote><blockquote>فرمانده ما رامين که در واقع معاون فرمانده علیرضا بود، با پشت تماس گرفت و گفت وضعيت غير عادي است و به ما هم آماده باش داد ما ۱۱ نفر دونفره كوبل هم به فاصله ۱۵ تا ۲۵ متر در سراشيبي مسير كوهستاني منطقه حركت ميكرديم نفر جلودارمان عليرضانادري رفت آنطرف نهر آبي كه كه محوطه را بايك پل چوبي جدا ميكرد  وآن طرف چند كپر بود محل استقرار آن كركسهاي پليد بود مدتي نگذشته بود كه متوجه شديم در كمين آنهاافتاده  بوديم با همان فاصله ها ما متوقف شديم و همه ما در ديد فرمانده عليرضا نادري و منتظر واكنشها و عكس العمل وآماده دادن  پاسخ مناسب بوديم يك مورد  جمال سبحاني (بهروز) دنبال آب بود به سمت ديگري رفت كه يك مزدور مانع شد و ايست (كيت كوره ) داد حدود ۱ساعت آنجا ما را معطل كردند و گفتند كه فرمانده ما نيست بايد منتظر باشيم تابيايد و این فرصتي بود كه انها تك تك ما را بين خودشان سیبل كردند دراین فاصله آنها دو بار قصد داشتند كه عليرضا را به نقطه ديگر ببرند و از ديد ما مخفي كنند كه او مقاومت كرد و آنها را پس زد (بعدا مشخص شد كه قراربوده او را زنده تحويل دهند) دفعه سوم وقتي آنها خواستند با زور او را به سمت يك ساختمان سنگي كه ظاهرا محل استقرارشان بود بكشانند او از حلقه انها خارج شد و اطراف خودش را درو كرد همزمان همه نفرات متناسب با موضعي كه گرفته بودند آتش باز كردند اما از آنجا كه آنها همه ما را سيبل كرده بودند در همان دقايق اول اغلب برادران ما خوردند (يك مورد فرمانده رامين چند متري من بعد از اينكه يك خشاب خالي كرد حين تعويض خشاب سرش را که برگرداند تير به شقيقه اش خورد و يا رحيم هوشي تير به كوله سر كلاش كه برپشتش داشت خورد و منفجر شد.  من هم به طور معجزه آسایی توانستم از ميان آتشباري آنها عليرغم اينكه از ناحيه دست مجروح شده بودم و سلاحم هم بر اثر اصابت تير از كار افتاده بود از شياري كه در پشت سرم بود با يك خيز چند ثانيه زيرآتشباري آنها از صحنه خارج شدم و پس از اطمينان از شهادت همه برادرانم به سمت گروه كه در ارتفاعات پشت سرم بودند رفتم. ساعت تقريبا ۱۵ بود که گزارش صحنه را دادم آنجا ابتدا ‌قرار شد بلافاصله به آنها حمله كنيم و اجساد شهدا را پس بگيريم ولي در ادامه با فرماندهي بالاتر تماس گرفتیم، قرارشد كه منتظر فرمان باشيم ما در يك نقطه امن مستقر شديم که به شب وتاريكي خوردیم. آخرشب قرارشد كه به محل درگيري برويم و پيكر شهدا را بياوريم شب فوق العاده تاريكي بود تا اینکه ساعت ۴ صبح به روستا رفتيم ولي آنجا خالي بود و همه فراركرده بودند همه پيكرهاي غرق در خون و تير خلاص خورده را جمع آوري کرده و در يك خودروي لندرور گذاشتیم (جنايتكاران از وسايل فردي نفرات هم نگذشته بودند و به رسم پاسداران جنايتكار وسايل آنها را هم غارت كرده بودند) ودر اين فاصله ساعت ۵ صبح سر ستون رزمندگان مجاهد هم به آنجا رسيده بود.</blockquote>


== گاهشمار تغییر سیاست های اتحادیه میهنی کردستان در قبال مجاهدین خلق ایران ==
== گاهشمار تغییر سیاست های اتحادیه میهنی کردستان در قبال مجاهدین خلق ایران ==

منوی ناوبری