حافظ: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۳۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ اکتبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
== عظمت هنری حافظ ==
== عظمت هنری حافظ ==
عظمت هنری حافظ این است که در عین سخنوری و سخت کوشی هنری و رعایت لفظ، جانب معنی را فرو نگذاشته، بلکه مقدم داشته است. همین است که از خلال شعر زلالش، فرزانگی‌های او می درخشد، و به ما حکمت و عبرت می آموزد. ظرایف مصمون پردازانهٔ حافظ، ذوق زیباشناختی با را ارضاء می کند؛ ولی این شیرینی زودگذر است. آنچه دیرپاست اندیشه‌های ظریف و ظرافت اندیشه و جهان فکری و فکر جهانی اوست. به جرئت می توان گفت که جهانِ شعریِ هیچ شاعر ایرانی به اندازه‌ی حافظ، زنده، ذی ربط با واقعیات، آکنده از نازک اندیشی‌های روانشناختی و تنوع تجربه نیست.
عظمت هنری حافظ این است که در عین سخنوری و سخت کوشی هنری و رعایت لفظ، جانب معنی را فرو نگذاشته، بلکه مقدم داشته است. همین است که از خلال شعر زلالش، فرزانگی‌های او می درخشد، و به ما حکمت و عبرت می آموزد. ظرایف مصمون پردازانهٔ حافظ، ذوق زیباشناختی با را ارضاء می کند؛ ولی این شیرینی زودگذر است. آنچه دیرپاست اندیشه‌های ظریف و ظرافت اندیشه و جهان فکری و فکر جهانی اوست. به جرئت می توان گفت که جهانِ شعریِ هیچ شاعر ایرانی به اندازه‌ی حافظ، زنده، ذی ربط با واقعیات، آکنده از نازک اندیشی‌های روانشناختی و تنوع تجربه نیست.
 
[[پرونده:حافظ.JPG|بندانگشتی|شمس الدین محمد حافظ]]
یکی دیگر از وجوه امتیاز و عظمت حافظ و اقبال عظیم فارسی زبانان به شعر او، طربناکی و روح امیدواری و عشق و آرزومندی است که در دیوان او موج می زند. وقتی ک می گوید: «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» یا «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور» یا «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد» یا «خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی» در دل خواننده روح امید و عشق و شور و شوق می دمد<ref>حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، ص۳۷</ref>.
یکی دیگر از وجوه امتیاز و عظمت حافظ و اقبال عظیم فارسی زبانان به شعر او، طربناکی و روح امیدواری و عشق و آرزومندی است که در دیوان او موج می زند. وقتی ک می گوید: «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» یا «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور» یا «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد» یا «خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی» در دل خواننده روح امید و عشق و شور و شوق می دمد<ref>حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، ص۳۷</ref>.


خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:


...غزل عارفانه و عاشقانه، در خاقانی تأیید و تثبیت شد و در حافظ به انتها رسید، یعنی او مطالب عارفانه و عاشقانه را به عالی ترین وجهی در هم آمیخت و در معنی و لفظ کرد. این امر در آثار خواجو و عماد کرمانی و سلمان نیز دیده می شود اما اوج آن در حافظ است. از این رو می توان گفت که حافظ دقیقاً وارث مولوی و سعدی، یعنی نمایندگان تمام عیار غزل عارفانه و عاشفانه است.  
...غزل عارفانه و عاشقانه، در خاقانی تأیید و تثبیت شد و در حافظ به انتها رسید، یعنی او مطالب عارفانه و عاشقانه را به عالی ترین وجهی در هم آمیخت و در معنی و لفظ کرد. این امر در آثار خواجو و عماد کرمانی و سلمان نیز دیده می شود اما اوج آن در حافظ است. از این رو می توان گفت که حافظ دقیقاً وارث مولوی و سعدی، یعنی نمایندگان تمام عیار غزل عارفانه و عاشفانه است.  
 
[[پرونده:از صدای عشق.JPG|جایگزین=از صدای عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند|بندانگشتی|از صدای عشق ندیدم خوشتر    یادگاری که در این گنبد دوار بماند]]
غزل او آشنا ترین غزل برای خواص و عوام است و این موقعیتی است خاص که برای کمتر شاعری حتی در یک معیار جهانی پیش آمده است. حافظ هم از نظر زبان و هم از نظر معنی به اوجی دست یافته بود که حتی نزدیک شدن بدان محال بود...از طرفی این شعر آن چنان بر ادبیات فارسی مسلط شده بود که کسی گمان نمی برد که جز به شیوه‌ی حافظ نیز می توان غزل گفت. از این رو شعر فارسی بعد از حافظ محکوم به زوال و سقوط گردید، تا آن که برای نجات از این مهلکه، ادبیات مجبور به تغییر سبک گردید و سبک هندی (اصفهانی) به وجود آمد؛ زیرا چنان که گذشت محال بود که کسی در همان شیوه‌ی عراقی بتواند شعری بگوید که نسبت به شعر حافظ جلوه‌ یی داشته باشد.
غزل او آشنا ترین غزل برای خواص و عوام است و این موقعیتی است خاص که برای کمتر شاعری حتی در یک معیار جهانی پیش آمده است. حافظ هم از نظر زبان و هم از نظر معنی به اوجی دست یافته بود که حتی نزدیک شدن بدان محال بود...از طرفی این شعر آن چنان بر ادبیات فارسی مسلط شده بود که کسی گمان نمی برد که جز به شیوه‌ی حافظ نیز می توان غزل گفت. از این رو شعر فارسی بعد از حافظ محکوم به زوال و سقوط گردید، تا آن که برای نجات از این مهلکه، ادبیات مجبور به تغییر سبک گردید و سبک هندی (اصفهانی) به وجود آمد؛ زیرا چنان که گذشت محال بود که کسی در همان شیوه‌ی عراقی بتواند شعری بگوید که نسبت به شعر حافظ جلوه‌ یی داشته باشد.


۵٬۸۹۵

ویرایش

منوی ناوبری