کاربر:Omid/5صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:


=== مخالفت با جمهوری رضاخانی ===
=== مخالفت با جمهوری رضاخانی ===
شعار جمهوری‌خواهی از راه‌هایی بود که رضاخان برای ساقط کردن حکومت قاجار و تصاحب کامل قدرت در پیش گرفته بود. ایده استقرار رژیم جمهوری در ایران درنیمه دوم اسفند ۱۳۰۲ مطرح شد و طرفداران [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] برای تهیه زمینه اجرای این نقشه، تلگراف‌های متعددی از سراسر کشور برای برقراری جمهوری در ایران به تهران فرستادند و با دامن زدن به تظاهرات روزمره‌، این طرح را به موج بزرگ اجتماعی-سیاسی تبدیل کردند.


=== استیضاح رضاخان ===
در ۲۸ اسفند ۱۳۰۲ تعداد بسیاری از مردم تهران در مسجد شاه اجتماع کرده و به مخالفت با جمهوری رضاخانی پرداختند. رهبری این حرکت با حسن مدرس بود. روز بعد، تعداد بیشتری به سوی مجلس راهپیمایی کرده و مخالفت خود را با رضاخان اعلام کردند. این تظاهرات، روز دوم فروردین ۱۳۰۳ نیز در مقابل ساختمان مجلس و در شرایطی که نمایندگان آماده بررسی و تصویب طرح جمهوری رضاخانی بودند، تکرار شد و به زد و خورد مردم با مأموران [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] انجامید.<ref>[https://www.porseman.com/article/%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%AA%D8%9F/150137 مخالفت مدرس با جمهوریت؟]</ref><ref>فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی سید حسن مدرس،‌ ص ۱۵۶ و ۱۵۷ و ۱۵۸</ref>
 
عبدالله مستوفی در تحلیل پیرامون این مساله نوشته است:<blockquote>«سردار سپه به خوبی فهمیده بود که پاره‌ای از آزادی‌خواهان بی‌مزه و خیال‌باف در این کشور هستند که به مجرد شنیدن اسم جمهوری، تصور خواهند کرد که با این طرز حکومت، فورا ایران نظیر فرانسه و سوییس و آمریکا خواهد شد و همین که تغییر طرز حکومت و جمهوری در افواه بیفتد، بیشتر از سلطنت او که عملیات گذشته، او را مستبدتر از پدر و جدّ اعلای سلطان احمد شاه هم معرفی کرده است، طرفدار پیدا خواهد کرد و اگر یکی دو سال به عنوان ریاست جمهوری بر این کشور حکم‌فرمایی کند، از ریاست جمهوری تا سلطنت، آن هم در نزد ایرانی‌ها که اکثریتشان شاه‌دوست تاریخی هستند، یکی قدم کوچک بیش تر نیست.</blockquote><blockquote>بنابراین مناسب‌تر، ساده‌تر و طبیعی‌تر این است که به دست آزادی‌خواهان دو آتشه خود را به ریاست جمهوری برساند تا بعدها به دست سلطنت‌طلبان، تاج و تخت را تصرف و سلطنت را در خانواده‌ی خویش مستقر نماید. این است ... که تغییر طرز حکومت را محرمانه با خواص خود از نظامیان و وکلایی که با او هم دست شده بودند، به میان گذاشته و از رؤسای آن ها قول مساعد گرفت.»<ref>شرح حال زندگی من، ج۳، عبدالله مستوفی، ص ۵۸۴ و ۵۸۵</ref></blockquote>


== فعالیت‌های سیاسی در دوره پهلوی ==
== فعالیت‌های سیاسی در دوره پهلوی ==
نخستین اقدام حسن مدرس در مجلس ششم، مخالفت با اعتبارنامه نمایندگانی بود که با مداخله نظامیان انتخاب شده بودند و چون این امر با تایید و حتی فرمان رضاخان انجام گرفته بود،‌ مخالفت مدرس ضدیت با شاه به شمار می‌آمد.<ref>فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی آیت‌الله سید حسن مدرس،‌ ص ۱۶۴</ref>


=== سوقصد به جان حسن مدرس ===
=== سوقصد به جان حسن مدرس ===
صبح روز هفتم آبان ۱۳۰۵، هنگامی که حسن مدرس برای تدریس به مدرسه سپهسالار می‌رفت، در کوچه‌ای مورد هدف گلوله قرار گرفت که بر اثر آن از ناحیه کتف و ساعد زخمی شد. وی در بیمارستان به رضاخان در پیامی گفت:<blockquote>«به کوری چشم بدخواهان،‌ من هنوز زنده‌ام.»<ref>فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی آیت‌الله سید حسن مدرس، ص ۱۶۵</ref></blockquote>


=== جلوگیری از ورود مدرس به مجلس هفتم ===
=== جلوگیری از ورود مدرس به مجلس هفتم ===
 
با فرا رسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷، [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] تصمیم گرفت از ورود مدرس به مجلس جلوگیری کند. به همین دلیل، در انتخاباتی که ترتیب داد اعلام کرد، مدرس حتی یک رای نیاورده است. در مقابل،‌ حسن مدرس در مجلس با اشاره به تقلب انجام گرفته در انتخابات گفت:<ref>فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی آیت‌الله سید حسن مدرس، ص ۱۶۶</ref><blockquote>«اگر بیست هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رای دادند،‌ مرده باشند یا رای نداده باشند،‌ پس آن یک رای که خودم به خودم دادم چه شده است!»<ref>مدرس قهرمان آزادی، حسین مکی، ج۵، ص ۱۲۹</ref></blockquote>رضاخان سپس با تهدید به مدرس دستور داد از سیاست دوری کند.
=== مدرسه سپهسالار ===
 
=== مخالفت با رضاخان ===
* در مجلس چهارم، مدرس با قرارداد ۱۹۱۹، که وثوق‌الدوله باعث و بانی آن بود، مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از نمایندگان شد. در این دوران رضاخان در مقام وزارت جنگ در امور لشکری، کشوری و مالی، مداخله می‌کرد. مدرس در آغاز با وی مدارا کرد، ولی بعدها با اقدامات او به مخالفت برخاست.<ref name=":0" />
* رضاخان در انتخابات مجلس پنجم توانست با حمایت نظامیان، هواداران خود را وارد مجلس کند و در نخستین اقدام، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری را در دستور کار قرار داد. مدرس برای آگاهی علما نامه‌های بسیاری درباره ماهیت جمهوری رضاخانی نوشت و به قم فرستاد. سردار سپه در پی سفری به قم بنا به خواست علما انصراف خود را از جمهوری به صورت رسمی اعلام کرد. چالش‌ها ادامه داشت و مدرس تنها راه چاره را استیضاح رئیس‌الوزراء تشخیص داد. وی در ۷ مرداد ۱۳۰۳ به همراه شش تن از نمایندگان، رضاخان را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و نیز تحویل ندادن اموال مقصران به دولت استیضاح کرد، اما این اقدامات به جایی نرسید و رضا خان رأی اعتماد گرفت.
* صبح روز ۷ آبان سال ۱۳۰۵شمسی هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار گشت، در خم کوچه‌ای از پشت سر و جلو و نیز پشت‌بام او را هدف گلوله قرار دادند اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد.
* در آبان ۱۳۰۶ش حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم با نفوذ اصفهان، همراه شماری از روحانیان آن شهر در اعتراض به برخی برنامه‌ها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور نیز خواست تا به منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند. مدرس اقدام آنان را تأیید و با آنها اظهار همدردی و همکاری کرد.<ref>[http://ir-psri.com/show.php?page=ViewNews&NewsID=6028&cat=7 مرد روزگاران]</ref>


== تبعید و قتل حسن مدرس ==
== تبعید و قتل حسن مدرس ==
محتوى نامه اى که مدرس نوشته بود به اطلاع رضا شاه رسید و پیـش دستى کرده و به سال 1316 هـ. ش دستـور قتل مـدرس را صادر کـرد جلادان شاه بـراى اجراى دستـور رضا شاه بیست و یکـم رمضان سال 1316 هـ.ش را در نظر گرفتند
در شامگاه ۱۶ مهر ۱۳۰۷، سرتیپ درگاهی، رئیس شهربانی تهران و همراهانش به منزل مدرس هجوم آورده و وی را دستگیر کردند و او را به خواف تبعید کردند. مدرس نه سال و اندی در خواف و در تبعید به سر برد. سپس او را به کاشمر منتقل و در دهم آذر ۱۳۱۶،‌ بر اثر سمی کردن چای،‌ مدرس را به قتل رساندند.<ref>فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی آیت‌الله سید حسن مدرس،‌ ص ۱۶۸</ref>
 
مـدرس که نسیـم جـانفزاى شهادت را بعد از سالها رنج و محنت و مبارزه و مجاهدت استشمام مى کرد از خـوشحالى نزدیک شدن به دوست در پـوست نمـى گنجیـد و به همیـن جهت بـود که از میـر غضب ها خـواست که بـراى تمام کـردن نماز و آخـریـن راز و نیاز با خـدا آزادش بگذارنـد، نمازش به پایان رسیـد، میر غضب ها چایـى سـم دار را به حلق پیرى مظلـوم و اسیر ریختند و منتظر شـدنـد تا از منظره تشنج مرگ پیشـواى احرار ایران لذت ببرند منتظر شـدنـد تا صـورتـى از ایـن منظره هـولناک را به ذهـن خـود بسپارند و براى ارباب تعریف کنند. حالت احتضار طـول کشید، از عمامه مـدرس استفاده کردند و با پیچیـدن آن به دور حلقـش او را به شهادت رسـانـدند.
 
سرانجام این کوکب آسمان ظلمانى عصر رضاخان به ایـن صورت همانند اجداد طاهرین خـود (سلام الله علیهم اجمعیـن) در زندان کاشمر شربت شهادت نوشید و هـم اکنون آرامگاه او زیارتگاه مردم آزاده ایران است.<ref name=":1" />
 
سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران که عداوتى خاص با مدرس داشت در پى فرصتى مى‌گشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه ۱۶ مهرماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.
 
آن شهید والامقام دوران تبعید را على رغم اوضاع مشقت بار با روحى شاداب و قیافه اى ملکوتى سپرى کرد. آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالى غروب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری مصادف با دهم آذر ۱۳۱۶ شمسی ۳ جنایتکار خبیث به نام‌هاى جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت مى‌باشد.


== مخالفت با حق رای زنان ==
== مخالفت با حق رای زنان ==
۱٬۶۵۱

ویرایش

منوی ناوبری