۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:سالیوان و شاه 1.JPG|جایگزین=سالیوان|بندانگشتی|353x353پیکسل|ویلیام سالیوان سفیر آمریکا و محمدرضا پهلوی]] | [[پرونده:سالیوان و شاه 1.JPG|جایگزین=سالیوان|بندانگشتی|353x353پیکسل|ویلیام سالیوان سفیر آمریکا و محمدرضا پهلوی]] | ||
محور اصلی سیاست خارجی رژیم شاه، پیروی و مطابعت از آمریکا و سیاستهای این کشور بود. شاه که بقای سلطنت خود را در ماجرای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مدیون آمریکا و انگلیس میدانست؛ همواره از آنها تبعیت میکرد. آمریکا نقش مهمی در بسیاری از ارکان سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی داشت. | محور اصلی سیاست خارجی رژیم شاه، پیروی و مطابعت از آمریکا و سیاستهای این کشور بود. شاه که بقای سلطنت خود را در ماجرای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مدیون آمریکا و انگلیس میدانست؛ همواره از آنها تبعیت میکرد. آمریکا نقش مهمی در بسیاری از ارکان سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی داشت. | ||
رابطه رژیم شاه با آمریکا در اواخر دههی ۱۳۵۰، به تدریج تغییر کرد و از حالت دستنشاندگی در سالهای پیشین به تحکیم وابستگی و رابطه حامی – پیرو، تبدیل گردید. این اتفاق به دنبال خروج انگلیس از صحنه سیاسی ایران و درگیری آمریکا در جنگ ویتنام صورت گرفت. شاه بعد از فرار از ایران از آمریکا دوری کرد؛ و ترجیح داد در کشورهایی همچون مصر، مراکش و مکزیک اقامت کند. این موضوع ناشی از چند دلیل مهم بود. اول اینکه شاه بر این عقیده بود که آمریکا در جریان انقلاب اسلامی از او و رژیمش حمایت نکرده و موجبات برکناری او را فراهم نموده است. این درحالی بود که محمدرضا شاه با توجه به تجربه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انتظار داشت آمریکا او را نجات دهد. با این همه آمریکا که پیش از این ایران را جزیره ی ثبات توصیف کرده بود برآورد درستی از وضعیت اجتماعی و انفجاری جامعه ایران نداشت. این امر منجر شد که دولت آمریکا سیاستهای مختلف و متضادی را در قبال ایران در پیش گیرد. از جمله آمریکا و مشخصا کارتر تصور میکرد با سیاست حقوق بشر میتواند از بروز یک انقلاب سرخ در ایران جلوگیری کند. این در حالی بود که میزان نارضایتی اجتماعی در ایران بیش از آن بود که سیاست حقوق بشر تأثیری در توقف روند انقلاب در ایران بگذارد. درست در مقابل این سیاست یعنی کنار گذاشتن شکنجه در زندانها منجر به گسترش قیامها در ایران شد. | |||
هنگامی که آمریکا در دی ماه و بهمن ۱۳۵۷ احتمال سقوط محمدرضا پهلوی را پیش بینی کرد، برای حفظ منافع خود در ایران از یک سیاست دووجهی استفاده کرد. | هنگامی که آمریکا در دی ماه و بهمن ۱۳۵۷ احتمال سقوط محمدرضا پهلوی را پیش بینی کرد، برای حفظ منافع خود در ایران از یک سیاست دووجهی استفاده کرد. | ||
آمریکا در حالی که حکومت بختیار را تنها حکومت قانونی ایران میدانست؛ تلاش میکرد اجازه ندهد مهار امور از دست خارج شود و منافعش در ایران آسیب ببیند. آمریکا با تخمین این احتمال که ممکن است انقلاب مردم ایران به پیروزی برسد، تصمیم داشت با نشان دادن چهرهای متفاوت از خود، روابطش با حکومت جدید ایران را رسمیت بخشد. | آمریکا در حالی که حکومت بختیار را تنها حکومت قانونی ایران میدانست؛ تلاش میکرد اجازه ندهد مهار امور از دست خارج شود و منافعش در ایران آسیب ببیند. آمریکا با تخمین این احتمال که ممکن است انقلاب مردم ایران به پیروزی برسد، تصمیم داشت با نشان دادن چهرهای متفاوت از خود، روابطش با حکومت جدید ایران را رسمیت بخشد. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
== قطع امید آمریکا از شاه == | == قطع امید آمریکا از شاه == | ||
جیمی کارتر در سوم ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳ دی ۱۳۵۷)، تصمیم نهایی خروج شاه از ایران را در آستانه سفر به گوادلوپ گرفته بود، همان روز بود که پیامی با فوریت بالا از ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران دریافت کرده بود که لحظهی سرنوشتساز فرار رسیدهاست، شاه بر سر دوراهی بزرگی قرار دارد. زمام امور را به شاهپور بختیار بسپارد و برود یا به محافظهکاران و ارتش اجازه سرکوب بدهد. | جیمی کارتر در سوم ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳ دی ۱۳۵۷)، تصمیم نهایی خروج شاه از ایران را در آستانه سفر به گوادلوپ گرفته بود، همان روز بود که پیامی با فوریت بالا از ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران دریافت کرده بود که لحظهی سرنوشتساز فرار رسیدهاست، شاه بر سر دوراهی بزرگی قرار دارد. زمام امور را به شاهپور بختیار بسپارد و برود یا به محافظهکاران و ارتش اجازه سرکوب بدهد. | ||
در سوم ژانویه ۱۹۷۹ مصادف با ۱۳ دی ماه ۱۳۵۷ جیمی کارتر تصمیم نهایی خود را برای خارج کردن شاه از ایران گرفت. او از سولیوان پیامی دریافت کرد میگفت: هم اکنون لحظه سرنوشتساز فرا رسیده است. شاه یا باید زمام امور را به بختیار بسپارد و از ایران برود و یا به ارتش خود اجازه سرکوب دهد. | در سوم ژانویه ۱۹۷۹ مصادف با ۱۳ دی ماه ۱۳۵۷ جیمی کارتر تصمیم نهایی خود را برای خارج کردن شاه از ایران گرفت. او از سولیوان پیامی دریافت کرد میگفت: هم اکنون لحظه سرنوشتساز فرا رسیده است. شاه یا باید زمام امور را به بختیار بسپارد و از ایران برود و یا به ارتش خود اجازه سرکوب دهد. | ||
سولیوان میگوید افسران ارشد ارتش شاه در آخرین لحظات از تردید فرمانده کل در صدور فرمان سرکوب عصبانی بودند و حتی قصد کودتا داشتند. یکی از افسران ارشد ارتش در روز ۱۲ دی ماه ۱۳۵۷ به یک مستشار آمریکایی به نام ژنرال فیلیپ گست خبر داد که اگر شاه در چند روز آینده اقدام قاطعی نکند ارتش او را برکنار میکند. سولیوان روز ۲۲ دی را به عنوان روزی توصیف میکند که احتمال کودتا وجود دارد. تحلیل او این بود که شاه در هر صورت برکنار خواهد شد. یا این برکناری با کودتا انجام میشود و یا قدرت به بختیار واگذار خواهد شد. در نتیجه سولیوان معتقد بود که تنها باید بر نحوه رفتن شاه تمرکز کرد و رئیس جمهور آمریکا باید شاه را به رفتن از ایران راضی کند. گفته شده است که جیمی کارتر از مشاورانش سوال میکند که آیا درست است که از شاه بخواهد از قدرت کناره گیری کند؟ | سولیوان میگوید افسران ارشد ارتش شاه در آخرین لحظات از تردید فرمانده کل در صدور فرمان سرکوب عصبانی بودند و حتی قصد کودتا داشتند. یکی از افسران ارشد ارتش در روز ۱۲ دی ماه ۱۳۵۷ به یک مستشار آمریکایی به نام ژنرال فیلیپ گست خبر داد که اگر شاه در چند روز آینده اقدام قاطعی نکند ارتش او را برکنار میکند. سولیوان روز ۲۲ دی را به عنوان روزی توصیف میکند که احتمال کودتا وجود دارد. تحلیل او این بود که شاه در هر صورت برکنار خواهد شد. یا این برکناری با کودتا انجام میشود و یا قدرت به بختیار واگذار خواهد شد. در نتیجه سولیوان معتقد بود که تنها باید بر نحوه رفتن شاه تمرکز کرد و رئیس جمهور آمریکا باید شاه را به رفتن از ایران راضی کند. گفته شده است که جیمی کارتر از مشاورانش سوال میکند که آیا درست است که از شاه بخواهد از قدرت کناره گیری کند؟ | ||
برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، با کنارهگیری شاه از قدرت مخالفت میکند؛ اما وزیر خارجه و استانسفیلد ترنر و سایروس ونس و رئیس سیاه با کناره گیری او موافقت میکنند. سرانجام جیمی کارتر تصمیم میگیرد با زبان دیپلماتیک از شاه بخواهد از ایران خارج شود. گفته میشود با استعفای تیمسار غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی ارتش شاه که به قاطعیت و سرکوبگری شهرت داشت. نگرانی آمریکا از کودتای احتمالی ارتش خروجش از ایران در ۱۵ دی ۱۳۵۷، نگرانی آمریکا را از کودتای احتمالی تا اندازهای کم میکند. جیمی کارتر به شاه پیام میدهد که زمام امور را به شاهپور بختیار و شورای سلطنت بسپارد و برای استراحت به کاخ والتر اننبرگ در پالم اسپرینگ کالیفرنیا سفر کند. او اضافه میکند که برای آمریکا مهم است که فرماندهان ارتش در ایران مانده و به همراه شاه کشور را ترک نکنند. جیمی کارتر همچنین ژنرال رابرت هایزر را به ایران میفرستد تا از کودتای احتمالی فرماندهان ارتش جلوگیری کند. | |||
مطابق یک سند جدید، روز ۹ آبان ۱۳۵۷، ژنرال ویلیام ادوم، دستیار نظامی برژینسکی به او میگوید که آمریکا باید فرض را بر آن بگذارد که سناریوی سقوط شاه محتمل است و ببیند که برای تأمین امنیت جاندی حدود ۶۰ هزار شهروند آمریکایی در ایران، ادامه دسترسی به نفت ایران و آینده قراردادهای تسلیحاتیاش چه باید بکند. ۹ روز بعد بود که ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران، پیام معروفش را به واشینگتن فرستاد؛ اینکه کار شاه تمام است و مصالحه ارتش و خمینی و تأسیس جمهری اسلامی، تنها راه حل بحران و حفظ منافع آمریکا است. | مطابق یک سند جدید، روز ۹ آبان ۱۳۵۷، ژنرال ویلیام ادوم، دستیار نظامی برژینسکی به او میگوید که آمریکا باید فرض را بر آن بگذارد که سناریوی سقوط شاه محتمل است و ببیند که برای تأمین امنیت جاندی حدود ۶۰ هزار شهروند آمریکایی در ایران، ادامه دسترسی به نفت ایران و آینده قراردادهای تسلیحاتیاش چه باید بکند. ۹ روز بعد بود که ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران، پیام معروفش را به واشینگتن فرستاد؛ اینکه کار شاه تمام است و مصالحه ارتش و خمینی و تأسیس جمهری اسلامی، تنها راه حل بحران و حفظ منافع آمریکا است. | ||
جیمی کارتر با وخیمتر شدن وضعیت ایران، یک دیپلمات کهنهکار به نام جورج بال، را مأمور بررسی اوضاع ایران کرد که نقش مهمی در قبولاندن ضرورت کنارهگیری شاه ایفا کرد. جورج بال در ۲۲ آذر ۱۳۵۷، گزارش خود را در شورای امنیت ملی آمریکا ارائه داد و گفت که شاه باید برود. او باید برود در تلویزیون ظاهر شود و بگوید که صدای مردم راشنیده… این اشتباه است که ما خودمان را خیلی محکم به شاه ببندیم. ما زیادی از او حمایت میکنیم. حمایت از شاه در شرایطی که ارتش پشت اوست به سود آمریکا است؛ زیرا چنین سیاستی به رهبران عربستان سعودی اطمینان خاطر میدهد. راه حل جوج بال این بود که شاه از صحنه کنار برود و قدرت به یک شورای سرشناس با اختیارات واقعی منتقل شود تا اعضای دولت مورد قبول مخالفان را انتخاب کند. ۴ روز بعد در روز ۲۶ آذر ۱۳۵۷، فهرست ۲۶ نفره نامزدهای احتمالی شورای سرشناس، تهیه شده بود. این فهرست به تهران فرستاده میشود تا سالیوان نظر شاه را جویا شود. آیتالله حسینعلی منتظری، کاظم شریعتمداری، سیدمحمود طالقانی، شاهپور بختیار، محمد درخشش، [[مهدی بازرگان]] و عبدالکریم لاهیجی جزو کاندیداها بودند. وقتی سالیوان در ۲۷ آذر به ملاقات شاه میرود، خبردار میشود که شاه مخالف دیرین خود، غلامحسین صدیقی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و وزیر کشور در دولت [[دکتر محمد مصدق|محمد مصدق]] را مأمور تشکیل دولت کردهاست. شاه به سالیوان میگوید که به میانجیگری آمریکا نیازی نیست؛ زیرا مخالفانی که در پی سرنگون کردنش هستند فکر خواهند کرد که واشینگتن آماده است نقشی پایینتر از یک پادشاهی مشروطه را برای وی بپذیرد. با ورود غلامحسین صدیقی به صحنه که معتقد بود شاه باید در کشور بماند تا اوضاع از کنترل خارج نشود، سالیوان فهرست کاندیداها را به شاه نشان نمیدهد. سالیوان تشکیل چنین شورایی را عملی نمیبیند و به واشینگتن پیام میدهد که عدهای از کاندیداها را نمیشود در زیر یک سقف جمع کرد و بعضی از آنها مثل آیتالله سیدمحمود طالقانی میخواهند شاه را دار بزنند. طرح تشکیل شورای سرشناس عملی نمیشود. برژینسکی نیز مخالف این کار بود؛ اما نتیجهگیری جورج بال مبنی بر اینکه شاه به آخر خط رسیده و کنار رفتنیش برای حل بحران ضروردت دارد، در واشینگتن به باوری پذیرفته شده تبدیل میشود. اداره اطلاعاتی وزارت خارجه آمریکا (آی ان ار) روز ۱۴ آذر ۱۳۵۷، شاه را از دست رفته توصیف میکند و میگوید که ما هرکاری انجام بدهیم، دیر یا زود دیگران جایش را خواهند گرفت.لابی شدید سالیوان علیه دکتر صدیقی و مخالفت کاخ سفید با سرکوب در سوق دادن شاه به طرف گزینه شاهپور بختیار تأثیر کرد. شاه ۲ روز بعد از دیدار سرنوشتساز با سالیوان، در ۷ دی ۱۳۵۷، به سالیوان خبر میدهد که صدیقی را کنار گذاشته و شاهپور بختیار را مأمور تشکیل دولت کردهاست. سالیوان از ابتدا با نخست وزیری صدیقی مخالفت میکرد؛ چون به گفته او صدیقی لائیک است و در میان روحانیت پایگاه ندارد و رهبر [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] هم نیست. | جیمی کارتر با وخیمتر شدن وضعیت ایران، یک دیپلمات کهنهکار به نام جورج بال، را مأمور بررسی اوضاع ایران کرد که نقش مهمی در قبولاندن ضرورت کنارهگیری شاه ایفا کرد. جورج بال در ۲۲ آذر ۱۳۵۷، گزارش خود را در شورای امنیت ملی آمریکا ارائه داد و گفت که شاه باید برود. او باید برود در تلویزیون ظاهر شود و بگوید که صدای مردم راشنیده… این اشتباه است که ما خودمان را خیلی محکم به شاه ببندیم. ما زیادی از او حمایت میکنیم. حمایت از شاه در شرایطی که ارتش پشت اوست به سود آمریکا است؛ زیرا چنین سیاستی به رهبران عربستان سعودی اطمینان خاطر میدهد. راه حل جوج بال این بود که شاه از صحنه کنار برود و قدرت به یک شورای سرشناس با اختیارات واقعی منتقل شود تا اعضای دولت مورد قبول مخالفان را انتخاب کند. ۴ روز بعد در روز ۲۶ آذر ۱۳۵۷، فهرست ۲۶ نفره نامزدهای احتمالی شورای سرشناس، تهیه شده بود. این فهرست به تهران فرستاده میشود تا سالیوان نظر شاه را جویا شود. آیتالله حسینعلی منتظری، کاظم شریعتمداری، سیدمحمود طالقانی، شاهپور بختیار، محمد درخشش، [[مهدی بازرگان]] و عبدالکریم لاهیجی جزو کاندیداها بودند. وقتی سالیوان در ۲۷ آذر به ملاقات شاه میرود، خبردار میشود که شاه مخالف دیرین خود، غلامحسین صدیقی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و وزیر کشور در دولت [[دکتر محمد مصدق|محمد مصدق]] را مأمور تشکیل دولت کردهاست. شاه به سالیوان میگوید که به میانجیگری آمریکا نیازی نیست؛ زیرا مخالفانی که در پی سرنگون کردنش هستند فکر خواهند کرد که واشینگتن آماده است نقشی پایینتر از یک پادشاهی مشروطه را برای وی بپذیرد. با ورود غلامحسین صدیقی به صحنه که معتقد بود شاه باید در کشور بماند تا اوضاع از کنترل خارج نشود، سالیوان فهرست کاندیداها را به شاه نشان نمیدهد. سالیوان تشکیل چنین شورایی را عملی نمیبیند و به واشینگتن پیام میدهد که عدهای از کاندیداها را نمیشود در زیر یک سقف جمع کرد و بعضی از آنها مثل آیتالله سیدمحمود طالقانی میخواهند شاه را دار بزنند. طرح تشکیل شورای سرشناس عملی نمیشود. برژینسکی نیز مخالف این کار بود؛ اما نتیجهگیری جورج بال مبنی بر اینکه شاه به آخر خط رسیده و کنار رفتنیش برای حل بحران ضروردت دارد، در واشینگتن به باوری پذیرفته شده تبدیل میشود. اداره اطلاعاتی وزارت خارجه آمریکا (آی ان ار) روز ۱۴ آذر ۱۳۵۷، شاه را از دست رفته توصیف میکند و میگوید که ما هرکاری انجام بدهیم، دیر یا زود دیگران جایش را خواهند گرفت.لابی شدید سالیوان علیه دکتر صدیقی و مخالفت کاخ سفید با سرکوب در سوق دادن شاه به طرف گزینه شاهپور بختیار تأثیر کرد. شاه ۲ روز بعد از دیدار سرنوشتساز با سالیوان، در ۷ دی ۱۳۵۷، به سالیوان خبر میدهد که صدیقی را کنار گذاشته و شاهپور بختیار را مأمور تشکیل دولت کردهاست. سالیوان از ابتدا با نخست وزیری صدیقی مخالفت میکرد؛ چون به گفته او صدیقی لائیک است و در میان روحانیت پایگاه ندارد و رهبر [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] هم نیست. |