۵٬۷۶۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
== نماینده مجلس شورای ملی == | == نماینده مجلس شورای ملی == | ||
با شناختی که مردم از فرخی داشتند در سال ۱۳۰۷ در | با شناختی که مردم از فرخی یزدی داشتند در سال ۱۳۰۷ در دورهی هفتم قانونگذاری مجلس، او را به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کردند. فرخی یزدی با محمدرضا طلوع نماینده رشت جناح اقلیت را تشکیل دادند. از آغاز بهخاطر جسارت و رسوا کردن نمایندههای [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در مجلس بسیار تحت فشار بود.<ref name=":3" /> | ||
فرخی یزدی در مجلس، با زبان و انتقادات تند علیه نمایندگان متمایل به حاکمیت، دشمنان بسیاری برای خود فراهم کرد. او خود دربارهی نمایندگان مجلس میگوید:<blockquote>«…البته بر اثر فریادهای اعتراض ما گاهی چرت نمایندگان محترم پاره میشد، سر بلند میکردند، فحش و ناسزا میگفتند و دوباره به خواب خرگوشی فرو میرفتند. هر وقت هم نخستوزیر یا وزیر صحبت میکرد، کارشان این بود که بگویند صحیح است قربان. در اثر تمرین در این کار چنان استاد شده بودند که حتی در حال چرت زدن هم میتوانستند وظیفهی خود را انجام دهند و بگویند صحیح است قربان! بدون این که چرتشان پاره شود. بله در همان حالت چرت، سرنوشت یک ملت را تعیین میکردند…»<ref>[http://behandishan.blogfa.com/post-3991.aspx به اندیشان -محمد فرخی یزدی]</ref> </blockquote><blockquote>یک بار نمایندگان مجلس که تماماً طرفدار [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] بودند او را طوری میزنند که بینی و لبش شکافته میشود. فرخی یزدی در مجلس متحصن میشود. او در جای دیگری دربارهی مجلس میگوید: </blockquote><blockquote>«تمام نمایندگان یا خواب بودند یا در حال چرت زدن. مجلس جای راحتی بود. صندلیهای نرم و تمیز، هوای مناسب. من به خودم مظنون شدم نکند مریضم. به این جهت پیش دکتر رفتم. عین مطلب را گفتم. دکتر گفت نماینده ملت خواب ندارد و همیشه بیدار است. وکیلالدولهها بیداریشان هم خواب است. ما دو سه نفر نه تنها خواب مان نمیبرد بلکه در سخنرانیها پررویی هم میکردیم».<ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی ترگل منطقیان]</ref></blockquote><blockquote>کودتای دوم اسفند سال ۱۳۰۰، و اعلام حکومت نظامی، فرخی یزدی را نیز برآشفت؛ و مجلس وحکومت را چنین توصیف کرد:</blockquote>از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ | |||
قانون حکومت نظامی و فشار این است حکومت شتر گاو پلنگ<ref>[http://www.dw.com/fa-ir/فرخی-و-حکومت-شتر-گاو-پلنگ/a-4800315 دویچه وله-فرخی و حکومت شتر گاو پلنگ]</ref> | |||
== نشریه طوفان و سایر نشریات | == نشریه طوفان و سایر نشریات == | ||
[[پرونده:سربرگ نشریه طوفان.jpg|257x257px|سربرگ نشریه طوفان فرخی یزدی|جایگزین=|بندانگشتی]] | [[پرونده:سربرگ نشریه طوفان.jpg|257x257px|سربرگ نشریه طوفان فرخی یزدی|جایگزین=|بندانگشتی]] | ||
فرخی در سال | فرخی یزدی در سال ۱۲۹۰، به تهران عزیمت کرد. مقالات و اشعارش را برای چاپ به نشریات داد اما نوشتههای او را قبول نکردند؛ و در چنین فضایی بود که فرخی در سال ۱۳۰۰ روزنامه طوفان را بنیان گذاشت که بعدها به صورت هفتگی آن را منتشر کرد. سردبیر نشریه طوفان فرخی بود.<ref name=":3" /> این نشریه طی هفت سال انتشار، ۱۵ بار توقیف شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/events/798/%D9%81%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D9%BE%D8%B1%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF سازمان مجاهدین خلق ایران-فرخی یزدی مبارزی پر شور]</ref> نه تاریخ را تغییر میداد و نه متظاهر بود. فقط با تمام قوا به بیان درد مردم، رسوا کردن قلدرها و ستمکاران، اجرای قانون و آزادیهای سیاسی میپرداخت. فرخی یزدی با انتشار نشریه طوفان مبارزاتش را جهت میداد. | ||
هر خامه نکرد ناکسان را توصیف هر نامه نکرد خائنان را تعریف | |||
آن خامه ز پافشاری ظلم شکست آن نامه بهدست ظالمان شد توقیف<ref>[http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2171810 روزنامه شرق -سر به پای آزادی]</ref> | |||
«... هنوز هم مردم | احمد شاه بر خلاف میل و ارادهی خود ناگزیر شد که در سوم آبان ۱۳۰۲، فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر و او را مأمور تشکیل کابینه کند. فرخی بی درنگ در سرمقالهی طوفان، چهار آبان ۱۳۰۲، تحت عنوان تعبیرخواب ندیده، چنین میگوید: | ||
«... هنوز هم مردم غفلتزده و خوش باور ایرانی خوابی ندیدهاند که حامیان قدرت، زود زود مشغول تعبیر کردن هستند… اگر میخواهید مثل دو هزار سال پیش عقیدهی خود را به جبر و فشار به مردم تحمیل کنید، بدون تردید سرِ شما به سنگ خواهد خورد. ما با اصلاحاتی موافق هستیم که گردش و حرکت چرخ آن به دست عامه و به ارادهی ملّت باشد. فعلاً خواب ندیده را نباید تعبیرکرد!».<ref>زندگی و شعر فرخی یزدی پیشوای آزادی ـ حسین مسّرت/ تهران نشر ثالث ـ چاپ اول: ۱۳۸۴شمسی</ref> | |||
و در پایان این غزل را نوشتهاست: | و در پایان این غزل را نوشتهاست: | ||
در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون پیکار، قیام، طلیعه آئینه افکار، و ستاره شرق، مقالات و اشعار خود را منتشر مینمود.<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx زندگی محمد فرخی یزدی]</ref> | آنانکه بی مطالعه، تقدیر میکنند خواب ندیدهاست که تعبیر میکنند | ||
بازیگران که با دُم شیرند آشنا غافل که تکیه بر دَم شمشیر میکنند | |||
در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی یزدی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون پیکار، قیام، طلیعه آئینه افکار، و ستاره شرق، مقالات و اشعار خود را منتشر مینمود.<ref>[http://jomalatziba.blogfa.com/post-791.aspx زندگی محمد فرخی یزدی]</ref> | |||
یکبار پس از توقیف نشریه طوفان نوشت: | |||
«فرخی یزدی لب دوختهام، مدیر روزنامه طوفان، که به جرم حقگویی و حقنویسی، ظالمانه توقیف شده، نمایندهی دارالشوری هستم. به گناه اعتراض و تکلم علیه یک قانون جابرانه و زیانبخش، مغضوب و متعاقب شدم. چند سال از کشور خود متواری بودم. مگر ما چه نوشته بودیم؟ نوشتیم که در مملکت مشروطه، قانون اساسی مقدس بوده و مافوق هر قوه محسوب میشود. ما نوشتیم که تجاوز از حدود قانون، مسئولیت تولید میکند و این مسئولیت برای هر متجاوزی مجازاتی تعیین مینماید. ما نوشتیم که با وجود پارلمان، حکومت نظامی بیمعنی و بیمنطق است. ما نوشتیم که تحویل چندین شغل به یک نفر در این مملکت که مردمانش از بیکاری به جان آمدهاند، خارج از حدود عدالت است».<ref>[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref> | |||
فرخی | محمد فرخی یزدی با این نوع نوشتههایش در طول زندگی خود، بارها به زندان افتاد. | ||
فرخی یزدی در روزنامهی طلیعهی آئینه افکار، پس از توقیف نشریه طوفان، مقالهی شدیدالحنی تحت عنوان حکومت فشار، نوشت که موجب تبعید وی به کرمان شد. او در این مقاله نوشته است: | |||
«بر اعمال نا مشروع و خلاف قانونهای صریح و روشن خود لباس قانون نپوشانید، زیرا آنوقت ما و دیگران را با شما بحثی نیست!!. همین که از چندی قبل زمزمهی حکومت قدرت بلند شد، ما یقین کردیم که برای آتیهی این مردم بیهوش و حواس، بدبختیهای تازهای آماده خواهد شد و امروز صریحاً مشاهده میکنیم که رویهی دولت نسبت به عقاید و افکار آزاد، خطرناک گردیدهاست. جراید مرکز، کم و بیش به حکم فساد محیط و ترس از شلاق و چوب ناگزیر شدهاست که اقدامات و عملیات هیئت دولت را زشت یا زیبا تقدیس و تمجید نمایند. اگرچه هوشمندان منورالفکر تهران به این عظمت جلال مصنوعی و به این تعارفات نابههنگام پوزخند میزنند، ولی آنهاییکه دور از جراید مرکز و در محیط خارج از این خرابآباد زندگی میکنند، کسانیکه از این شهر خاموشان رخت بربسته و در زوایای مطالعه و کنجکاوی نشستهاند و وقتیکه روزنامههای تهران بهدستشان رسیده و از صدر تا ذیل آنها را نظر میکنند، جز تشکر از رفتار هیئت دولت و غیر از سپاسگذاری اولیای عدالت پرور(!) حکومت چیزی قابل مطالعه و دقت در آنها نمییابند و شاید در وهله اول حقیقتاً تصور کنند که خطهی ایران از پرتو امنیت و امان رشک بهشت برین و در خور صد هزار آفرین گردیده، خیال میکنند ایران و بالخصوص تهران در ظل توجهات عالیه اشرف و لیدرهای خطاکار اجتماعیون، حیات تازهای یافته، جان و مال مردم از هرگونه تعرض مصون و محفوظ میباشد. این است رئیس الوزرایی که برای ساختن مجسمهی او رؤسای قشونی بهزور سر نیزه از مردم پول و جریمه اخذ میکنند. این است حکومتی که میخواهد عظمت و افتخار ایران را برای خود یادگار بگذارد. در همین حکومت است که شب قبل از انتشار یک روزنامه، یک گروهان آژان و نظامی بهمطبعه ریخته و روزنامه را که حتی یک کلمه تند بههیچ یک از اولیای امور و یک جمله برخلاف قانون ننوشتهاست، مانع از انتشار میشوند».<ref>زندگی و شعر فرخی یزدی پیشوای آزادی ـ حسین مسّرت/ تهران نشر ثالث ـ چاپ اول: ۱۳۸۴شمسی</ref> | |||
راستی نَبوَد به جز افسانه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان کُش، حکایت میکنی | |||
بی جهت بر خادمِ مغلوب گوئی ناسزا بی سبب از خائِن غالب، حمایت میکنی | |||
پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه زان که در هر روز ای جانی، جنایت میکنی | |||
از «رضا» جز نارضایی، حکمفرما گرچه نیست بعد از این از او هم اظهارِ رضایت میکنی | |||
سرانجام [[رضاشاه پهلوی]] با زمینه سازی چند ساله با یک شبه کودتا در آذرماه ۱۳۰۴ به قدرت رسید و با تاجگذاری در پنجم اردیبهشت ۱۳۰۵، دوران ۱۶ سالهی حکومت وحشت، شکنجه و خفقان خود را آغاز نمود. زندانها از حقطلبان و آزادیخواهان پُر شد و گروه بیشماری کشته شدندکه فرخی یزدی نیز یکی از این جانبازان و پاکبازان بود. | |||
ای داد که راهِ نفسی پیدا نیست راهِ نفسی بهرِ کسی پیدا نیست | |||
شهری است پُر از ناله و فریاد و فغان فریاد که فریاد رسی پیدا نیست<ref>[http://asre-nou.net/1387/farvardin/14/m-farokhi.html عصر نو -کشتن فرّخی یزدی، شاعر لب دوخته'''دکتر پرویز داورپناه''']</ref> | |||
دیباچه با بهرهگیری از اسناد موجود، خاطرات یزدیها، دورههای روزنامههای فرخی، نوشتههای | == دیوان فرخی یزدی == | ||
نخستین بار دیوان فرخی در سال ۱۳۲۰، به همت حسین مکی گردآوری و چاپ شد. دیوان وی که در سال ۱۳۷۶ از سوی انتشارات جاویدان تهران چاپ شده، شامل بخشهای زیراست: | |||
دیباچه با بهرهگیری از اسناد موجود، خاطرات یزدیها، دورههای روزنامههای فرخی، نوشتههای عبدالحسین آیتی در مجله نمکدان، مذاکرات مجلس و…، و شرح نسبتاً گویایی از زندگی و مبارزات فرخی یزدی را در پیش روی خواننده گذاشتهاست. | |||
متن دیوان: این بخش، شامل غزلیات، اشعار متفرقه، قطعات و رباعیات است که بیشتر از روزنامههای طوفان استخراج شدهاست. | متن دیوان: این بخش، شامل غزلیات، اشعار متفرقه، قطعات و رباعیات است که بیشتر از روزنامههای طوفان استخراج شدهاست. | ||
فتح نامه: | فتح نامه: منظومهای است که فرخی آن را در سال ۱۲۸۹، چاپ کردهاست | ||
فرخی به پاس خدمات سردار جنگ و دیگر سواران رشید بختیاری، (اشاره به سردار اسعد بختیاری)، فتح نامهای سرود که در سال ۱۲۸۹، در شهر یزد به چاپ سنگی رسید و توزیع شد. از فرخی یزدی در سرلوحه این منظومه با عنوان تاج الشعرا یاد شدهاست که ظاهراً این لقب را حکام بختیاری یزد به وی دادهاند. | |||
گوشهای حماسی از مثنوی فتح نامه در بازگویی رزم سپاه سردار جنگ و راهزنان | |||
ز نعل سمند و ز دود تفنگ ز آهنگ گردان، ز دشت ستیز | |||
بلرزید در دخمه پور پشنگ زمین آهنین شد، هوا نیل رنگ | |||
به پا گشت هنگامه رستخیز ز غریدن آلمانی تفنگ<ref>تاریخ معاصر اشعارفرخی</ref> | |||
=== '''گلچینی از اشعار فرخی یزدی :''' === | |||
{{شعر}}{{ب|آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی|دست خود ز جان شستم از برای آزادی}} | {{شعر}}{{ب|آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی|دست خود ز جان شستم از برای آزادی}} | ||
ویرایش