۲٬۳۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
=== روایت قتل غراله علیزاده === | === روایت قتل غراله علیزاده === | ||
با انتشار خبر مرگ او، آن هم زمانی که نیروهای امنیتی سرگرم پروژه حذف فیزیکی نویسندگان و روشنفکران و شخصیت های مخالف حکومت بودند، این گفته مطرح شد که غزاله علیزاده به دست نیروهای امنیتی به قتل رسیده است.<ref>[https://www.tribunezamaneh.com/archives/146775 زادروز نویسندهای که به همه سیلی زد و رفت!] - تریبون زمانه</ref> | با انتشار خبر مرگ او، آن هم زمانی که نیروهای امنیتی سرگرم پروژه حذف فیزیکی نویسندگان و روشنفکران و شخصیت های مخالف حکومت بودند، این گفته مطرح شد که غزاله علیزاده به دست نیروهای امنیتی به قتل رسیده است.<ref name=":2">[https://www.tribunezamaneh.com/archives/146775 زادروز نویسندهای که به همه سیلی زد و رفت!] - تریبون زمانه</ref> | ||
کاظم مصطفوی نویسنده و شاعر مجاهد در خاطرهای میگوید:<blockquote>«در اوایل دهه 1370با شاعری که مجاز به آوردن نامش نیستم، در پاریس ملاقات داشتم. شاعر، کسی است که «خوب»، هم شایسته شعرش و هم لایق خودش است. با مجاهدین و مقاومت رابطهیی ندارد. من هرازگاهی که از «منطقه» به فرانسه میآمدم، سری به او میزدم و دیداری تازه میشد. میگفت و میگوید سیاسی نیست. اما خودش میداند. من هم میدانم و همهٴ آنهایی هم که او را میشناسند، میدانند چرا این حرف را میزند. در بین حرفهایی که میزدیم، من مقداری از ارتش آزادیبخش برایش گفتم. در میان تعجب بسیار زیاد من، گفت من خبر دارم! تا آمدم بگویم چگونه؟ گفت فیلمهایش را دیدهام. بیشتر و بیشتر شاخ درآوردم. فیلمهای ارتش آزادیبخش، آن هم دست این شاعر عزلتگزین و به دور از مبارزه و سیاست! پرسیدم از کجا فیلمها را گیرآوردی؟ گفت غزاله برایم آورده بود. و بعد داستان را تعریف کرد. غزاله علیزاده در آخرین سفرش به پاریس، فیلمی از یک مجموعه مربوط به ارتش آزادیبخش را بهدست آورده بود و خودش تکثیر کرده و بین دوستانش، از جمله این دوست ما، پخش میکرده است. داستان را که شنیدم، آه از نهادم برخاست. پس خودش چه شد؟ چرا نتوانستیم او را بیابیم؟ چرا وصل نشدیم؟ و چرا و چرا و چرا و چراهای دیگر. از آنروز تا بهحال، هربار یاد غزاله میافتم، داغ اینکه نتوانستیم او را پیدا کنیم، مثل خنجری در دلم میخلد. آیا او پس از بازگشت به ایران، به قول خودش دیگر «نیرویی برای وصل» در خود ندیده؟ و یا خفیهنویسان پاریسی کار دستش دادهاند؟ و بعد سناریوی تکراری و تهوعآور خودکشی به اجرا درآمدهاست؟»<ref>[https://blog.mojahedin.org/i/news/198638 غزاله علیزاده، غلام خانههای روشن] - سایت مجاهد</ref></blockquote>بهرام بیضایی کارگردان سینمای ایران در مصاحبهای در فیلم مستند محاکات غزاله علیزاده که در مورد زندگی و مرگ غزاله علیزاده ساخته شده گفت:<blockquote>«در حالیکه خیلی جا خوردم از اینکه فهمیدم خودشو کشت، و در عین اینکه مطمئن نیستم اون خودشو کشت، برای اینکه اون اینقدر ظریف بود این دستا که حتی بلد نبود یک نخ رو گره بزنه پس چهجوری میتونست اون طناب رو گره بزنه در عین حال فکر میکنم که اگر میتونست شاید خودشو میکشت.»<ref>[https://www.aparat.com/v/1tQan/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D9%85%D9%8F%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%AA_%28%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87%29_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%3A_%26laquo%3B%D9%BE% مستند مُحاکات (غزاله علیزاده)] - سایت آپارات</ref> </blockquote><blockquote></blockquote> | کاظم مصطفوی نویسنده و شاعر مجاهد در خاطرهای میگوید:<blockquote>«در اوایل دهه 1370با شاعری که مجاز به آوردن نامش نیستم، در پاریس ملاقات داشتم. شاعر، کسی است که «خوب»، هم شایسته شعرش و هم لایق خودش است. با مجاهدین و مقاومت رابطهیی ندارد. من هرازگاهی که از «منطقه» به فرانسه میآمدم، سری به او میزدم و دیداری تازه میشد. میگفت و میگوید سیاسی نیست. اما خودش میداند. من هم میدانم و همهٴ آنهایی هم که او را میشناسند، میدانند چرا این حرف را میزند. در بین حرفهایی که میزدیم، من مقداری از ارتش آزادیبخش برایش گفتم. در میان تعجب بسیار زیاد من، گفت من خبر دارم! تا آمدم بگویم چگونه؟ گفت فیلمهایش را دیدهام. بیشتر و بیشتر شاخ درآوردم. فیلمهای ارتش آزادیبخش، آن هم دست این شاعر عزلتگزین و به دور از مبارزه و سیاست! پرسیدم از کجا فیلمها را گیرآوردی؟ گفت غزاله برایم آورده بود. و بعد داستان را تعریف کرد. غزاله علیزاده در آخرین سفرش به پاریس، فیلمی از یک مجموعه مربوط به ارتش آزادیبخش را بهدست آورده بود و خودش تکثیر کرده و بین دوستانش، از جمله این دوست ما، پخش میکرده است. داستان را که شنیدم، آه از نهادم برخاست. پس خودش چه شد؟ چرا نتوانستیم او را بیابیم؟ چرا وصل نشدیم؟ و چرا و چرا و چرا و چراهای دیگر. از آنروز تا بهحال، هربار یاد غزاله میافتم، داغ اینکه نتوانستیم او را پیدا کنیم، مثل خنجری در دلم میخلد. آیا او پس از بازگشت به ایران، به قول خودش دیگر «نیرویی برای وصل» در خود ندیده؟ و یا خفیهنویسان پاریسی کار دستش دادهاند؟ و بعد سناریوی تکراری و تهوعآور خودکشی به اجرا درآمدهاست؟»<ref name=":3">[https://blog.mojahedin.org/i/news/198638 غزاله علیزاده، غلام خانههای روشن] - سایت مجاهد</ref></blockquote>بهرام بیضایی کارگردان سینمای ایران در مصاحبهای در فیلم مستند محاکات غزاله علیزاده که در مورد زندگی و مرگ غزاله علیزاده ساخته شده گفت:<blockquote>«در حالیکه خیلی جا خوردم از اینکه فهمیدم خودشو کشت، و در عین اینکه مطمئن نیستم اون خودشو کشت، برای اینکه اون اینقدر ظریف بود این دستا که حتی بلد نبود یک نخ رو گره بزنه پس چهجوری میتونست اون طناب رو گره بزنه در عین حال فکر میکنم که اگر میتونست شاید خودشو میکشت.»<ref>[https://www.aparat.com/v/1tQan/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D9%85%D9%8F%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%AA_%28%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87%29_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%3A_%26laquo%3B%D9%BE% مستند مُحاکات (غزاله علیزاده)] - سایت آپارات</ref> </blockquote><blockquote></blockquote> | ||
== غزاله علیزاده از زبان دیگران == | == غزاله علیزاده از زبان دیگران == | ||
شهریار مندنیپور، داستاننویس، درباره آثار غزاله علیزاده میگوید: بهترین جمله را درباره غزاله علیزاده، گلشیری گفته که او یک سیلی به همه ما زد و رفت. داستان او هم داستان تکراری نویسندههای دنیاست؛ یعنی هر کس به نحوی به سمت کلمه آمده و وارد این دنیا شده، انگار نحوستی دامنگیرش شده است. خیلی از نویسندهها را میشناسیم که به مرگ طبیعی نمردهاند و هم زندگی و هم مرگشان تراژیک بوده؛ غزاله علیزاده هم یکی از اینهاست. | |||
او نثر علیزاده را از پاکیزهترین و منضبطترین نثرهای زنان داستاننویس ما توصیف میکند و میگوید: او روی نثرش کار کرده بود و حداقل در آثارش غلطهای نحوی و دستوری به چشم نمیخورد.<ref name=":2" /> | |||
همچنین محمد ایوبی، داستاننویس فقید، درباره غزاله علیزاده میگوید: غزاله علیزاده مانند خیلی از نویسندهها همواره دغدغه آزادی بیان و اندیشه را داشت و بیشتر در این راه قلم میزد. درست است که او داستان مینوشت، اما در همین داستان نوشتنش هم باز تلاشی برای رسیدن به آزادی و دغدغه طرح این موضوع به چشم میخورد.<ref name=":2" /> | |||
== آثار == | == آثار == | ||
رمان: | '''رمان:''' | ||
دو منظره ۱۳۶۳ | دو منظره ۱۳۶۳ | ||
خط ۴۲: | خط ۴۷: | ||
شبهای تهران | شبهای تهران | ||
مجموعه داستان: | '''مجموعه داستان:''' | ||
بعد از تابستان ۱۳۵۵ | بعد از تابستان ۱۳۵۵ | ||
خط ۵۰: | خط ۵۵: | ||
چهار راه | چهار راه | ||
سایر آثار: | '''سایر آثار:''' | ||
تالارها | تالارها | ||
رؤیای خانه و کابوس زوال | رؤیای خانه و کابوس زوال<ref name=":3" /> | ||
== | == جایزهها == | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش