۷٬۳۴۸
ویرایش
(اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام، اصلاح نویسههای عربی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
زندانیان به اسدالله لاجوردی «جلاد اوین» میگفتند.<ref>سایت بی بی فارسی</ref> | زندانیان به اسدالله لاجوردی «جلاد اوین» میگفتند.<ref>سایت بی بی فارسی</ref> | ||
== اسدلله لاجوردی رودرروی | == اسدلله لاجوردی رودرروی همبندیها == | ||
برخی از کسانی که توسط لاجوردی به قتل رسیدند، افرادی بودند که وی آنها را از زمان شاه در زندان میشناخت و به سوابق و مبارزات آنها آشنایی داشت. | |||
=== | === قتل شکرالله پاکنژاد === | ||
در این باره از جمله میتوان به برخورد وی با زندانی سیاسی مشهور، شکرالله | در این باره از جمله میتوان به برخورد وی با زندانی سیاسی مشهور، شکرالله پاکنژاد و محمدرضا سعادتی از اعضای مجاهدین خلق و فدایی خلق سعید سطانپور اشاره کرد. | ||
شکرالله پاکنژاد از مبارزان سوسیالیست بود که از زمان شاه در زندان با اسدالله لاجوردی آشنا بود. لاجوردی با دستگیری وی بخاطر مخالفتش با خمینی، انواع فشارها و شکنجهها را روی شکرالله پاکنژاد آزمایش کرد تا او را به ندامت در تلویزیون حکومتی بکشاند. اما شکرالله پاکنژاد به این کار تن نداد. از این رو لاجوردی بهطور مشخص و خلاف قانون قضای مصوب خودشان، او را در مدت کوتاهی پس از دستگیریاش تیرباران کرد.<ref>سایت مجاهدین خلق ایران</ref> | شکرالله پاکنژاد از مبارزان سوسیالیست بود که از زمان شاه در زندان با اسدالله لاجوردی آشنا بود. لاجوردی با دستگیری وی بخاطر مخالفتش با خمینی، انواع فشارها و شکنجهها را روی شکرالله پاکنژاد آزمایش کرد تا او را به ندامت در تلویزیون حکومتی بکشاند. اما شکرالله پاکنژاد به این کار تن نداد. از این رو لاجوردی بهطور مشخص و خلاف قانون قضای مصوب خودشان، او را در مدت کوتاهی پس از دستگیریاش تیرباران کرد.<ref>سایت مجاهدین خلق ایران</ref> | ||
=== | === قتل محمدرضا سعادتی === | ||
محمدرضا سعادتی از اعضای سازمان مجاهدین خلق از زندانیان سیاسی شناختهشده زندانهای شاه بود. او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در جریان مبارزه مسلحانه علیه حکومت پهلوی به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب به عضویت شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق انتخاب شد . | محمدرضا سعادتی از اعضای سازمان مجاهدین خلق از زندانیان سیاسی شناختهشده زندانهای شاه بود. او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در جریان مبارزه مسلحانه علیه حکومت پهلوی به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب به عضویت شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق انتخاب شد . | ||
خط ۶۷: | خط ۶۸: | ||
روایت عبدالکریم لاهیجی وکیل محمد رضا سعادتی از حکم دادگاه و دلایل اعدام سعادتی چنین است:<blockquote> «در زمانی که اسد الله لاجوردی دادستان انقلاب شد، به لحاظ اینکه افرادی مانند اسدالله لاجوردی، مهدی عراقی و عسگر اولادی در زندانهای زمان شاه شدیدا با مجاهدین جنگ سیاسی داشتند، و در جبهه مخالف مجاهدین بودند، این ها کمر بسته بودند که سعادتی را بکشند.»<ref name=":0" /></blockquote>پس از خرداد ۶۰ و شروع اعدامها اسدالله لاجوردی و گیلانی تصمیم به اعدام سعادتی گرفتند. گفته میشود اسدالله لاجوردی متوجه میشود که شاید رایزنیهایی در کار باشد که از اعدام سعادتی جلوگیری کند. همین اتفاق هم میافتد. شبی یکی از مقامات به اسدالله لاجوردی زنگ میزند و موضوع سعادتی را از وی پرس و جو میکند. لاجوردی بدون قطع کردن گوشی، دستور اعدام فوری سعادتی را به پاسداران میدهد. چند دقیقه بعد در ادامه تماس با مقام مزبور، لاجوردی اطلاع میدهد که سعادتی اعدام شده است!<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/f3_sadati_execution/2222953.html سایت رادیو فردا نقش لاجوردی]</ref> | روایت عبدالکریم لاهیجی وکیل محمد رضا سعادتی از حکم دادگاه و دلایل اعدام سعادتی چنین است:<blockquote> «در زمانی که اسد الله لاجوردی دادستان انقلاب شد، به لحاظ اینکه افرادی مانند اسدالله لاجوردی، مهدی عراقی و عسگر اولادی در زندانهای زمان شاه شدیدا با مجاهدین جنگ سیاسی داشتند، و در جبهه مخالف مجاهدین بودند، این ها کمر بسته بودند که سعادتی را بکشند.»<ref name=":0" /></blockquote>پس از خرداد ۶۰ و شروع اعدامها اسدالله لاجوردی و گیلانی تصمیم به اعدام سعادتی گرفتند. گفته میشود اسدالله لاجوردی متوجه میشود که شاید رایزنیهایی در کار باشد که از اعدام سعادتی جلوگیری کند. همین اتفاق هم میافتد. شبی یکی از مقامات به اسدالله لاجوردی زنگ میزند و موضوع سعادتی را از وی پرس و جو میکند. لاجوردی بدون قطع کردن گوشی، دستور اعدام فوری سعادتی را به پاسداران میدهد. چند دقیقه بعد در ادامه تماس با مقام مزبور، لاجوردی اطلاع میدهد که سعادتی اعدام شده است!<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/f3_sadati_execution/2222953.html سایت رادیو فردا نقش لاجوردی]</ref> | ||
=== | === قتل سعید سلطانپور === | ||
سعید سلطانپور شاعر فدایی در اواخر اردیبهشت سال ۶۰ در مراسم ازدواجش دستگیر شد. سعید سلطانپور را به اسدالله لاجوردی تحویل دادند. لاجوردی او را بدون هیچ محاکمهیی در زندان گروگان نگه میدارد. بعد از ۳۰خرداد ۶۰ اسدالله لاجوردی سراغ سعید سلطانپور میرود و او را بدون هیچ محاکمه و دادگاه قانونی، در ۳۱خرداد تیرباران میکند.<ref name=":1">[https://www.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA سایت مجاهدین خلق ایران لاجوردی کیست؟]</ref> | سعید سلطانپور شاعر فدایی در اواخر اردیبهشت سال ۶۰ در مراسم ازدواجش دستگیر شد. سعید سلطانپور را به اسدالله لاجوردی تحویل دادند. لاجوردی او را بدون هیچ محاکمهیی در زندان گروگان نگه میدارد. بعد از ۳۰خرداد ۶۰ اسدالله لاجوردی سراغ سعید سلطانپور میرود و او را بدون هیچ محاکمه و دادگاه قانونی، در ۳۱خرداد تیرباران میکند.<ref name=":1">[https://www.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA سایت مجاهدین خلق ایران لاجوردی کیست؟]</ref> | ||
== | == زندان هزار سلول == | ||
اواخر مهر ۶۱ بهدستور اسدالله لاجوردی، یک دوره سرکوب در زندان قزلحصار شروع شد. آبان همان سال ساختن زندان گوهردشت به اتمام رسید و سلولهای انفرادی آن را آماده بهرهبرداری کردند. این بازسازی بهابتکار و با ایده اسدالله لاجوردی ساخته شد و اسم آن را «زندان هزار سلول» گذاشتند. ایده لاجوردی این بود که با انداختن زندانیان مقاوم در سلولهای انفرادی گوهردشت، مقاومت آنها را بشکند. در تیرماه سال ۱۳۶۲ اسدالله لاجوردی به قزلحصار آمد تا برای شروع فصل جدیدی از فشار، آنجا را تصفیه کند. ابتدا در سلولها را بستند و رفت وآمد را محدود کردند. تنبیه رایج، ایستادن سرپا و بیخوابی بود. این شکنجه دستکم ۲۴ساعت بود و گاه تا زمانی نامحدود ادامه داشت. در همین دوره تعدادی از زندانیان دچار بیماریهای عجیب و غریب شده بودند؛ طوری که ناگهان دچار حمله عصبی میشدند و به بالا و پایین میپریدند. شدت حمله عصبیشان آنقدر بود که گاهی با ۸ نفر هم نمیشد آنها را کنترل و مهار کرد.<ref name=":1" /> | اواخر مهر ۶۱ بهدستور اسدالله لاجوردی، یک دوره سرکوب در زندان قزلحصار شروع شد. آبان همان سال ساختن زندان گوهردشت به اتمام رسید و سلولهای انفرادی آن را آماده بهرهبرداری کردند. این بازسازی بهابتکار و با ایده اسدالله لاجوردی ساخته شد و اسم آن را «زندان هزار سلول» گذاشتند. ایده لاجوردی این بود که با انداختن زندانیان مقاوم در سلولهای انفرادی گوهردشت، مقاومت آنها را بشکند. در تیرماه سال ۱۳۶۲ اسدالله لاجوردی به قزلحصار آمد تا برای شروع فصل جدیدی از فشار، آنجا را تصفیه کند. ابتدا در سلولها را بستند و رفت وآمد را محدود کردند. تنبیه رایج، ایستادن سرپا و بیخوابی بود. این شکنجه دستکم ۲۴ساعت بود و گاه تا زمانی نامحدود ادامه داشت. در همین دوره تعدادی از زندانیان دچار بیماریهای عجیب و غریب شده بودند؛ طوری که ناگهان دچار حمله عصبی میشدند و به بالا و پایین میپریدند. شدت حمله عصبیشان آنقدر بود که گاهی با ۸ نفر هم نمیشد آنها را کنترل و مهار کرد.<ref name=":1" /> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۲: | ||
اسدالله لاجوردی در ۱ شهریور ۱۳۷۷ در محل کسب خود در بازار تهران، طی عملیاتی توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نامهای علیاکبر اکبری دهبالایی و علیاصغر غضنفرنژاد جلودار کشته شد. مجاهدین این عملیات را طی اطلاعیهای به مردم ایران تبریک گفتند. بسیاری از خانوادههای زندانیان سیاسی که وی را جلاد اوین میدانستند، مرگ او را جشن گرفته و حتی مواردی از پخش شیرینی در تهران گزارش شد.<ref name=":1" /> | اسدالله لاجوردی در ۱ شهریور ۱۳۷۷ در محل کسب خود در بازار تهران، طی عملیاتی توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نامهای علیاکبر اکبری دهبالایی و علیاصغر غضنفرنژاد جلودار کشته شد. مجاهدین این عملیات را طی اطلاعیهای به مردم ایران تبریک گفتند. بسیاری از خانوادههای زندانیان سیاسی که وی را جلاد اوین میدانستند، مرگ او را جشن گرفته و حتی مواردی از پخش شیرینی در تهران گزارش شد.<ref name=":1" /> | ||
== بررسی روانشناسانه | == بررسی روانشناسانه == | ||
یکی از زندانیان نویسنده در مورد لاجوردی مینویسد:<blockquote>«اسدلله لاجوردی امضای نامی پای سبکی از جنایت است که فراتر از قانون و قضا، شوق زندانیکشی و قتلعامگری، اعتیادی برای اثبات تذهیب روح و روانش بود. از این رو هم بود که توانست فراتر از قانون و قضا، دشنهای وداسی برای دروکردن نسلی از زندانیان در دستان خمینی باشد».<ref name=":1" /></blockquote> | یکی از زندانیان نویسنده در مورد لاجوردی مینویسد:<blockquote>«اسدلله لاجوردی امضای نامی پای سبکی از جنایت است که فراتر از قانون و قضا، شوق زندانیکشی و قتلعامگری، اعتیادی برای اثبات تذهیب روح و روانش بود. از این رو هم بود که توانست فراتر از قانون و قضا، دشنهای وداسی برای دروکردن نسلی از زندانیان در دستان خمینی باشد».<ref name=":1" /></blockquote> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |